می ایستم و پشت سرم را نگاه می کنم، تنها بیابانی است بر هوت که جز خاروخس چیز دیگری در آن نمی بینم و روبه رو سرابی زیبا که هر چه به آن نزدیکتر می شوم، دهشتناک تر از برهوتی می شود که پشت سر گذاشته ام.
با همه بیم ها، ترس ها، ناامیدی ها، نخواستن ها، نتوانستن ها، لرزش ها، ارزش ها،
لغزش ها، فریاد ها، ضجه ها، اشک ها، التماس ها، تردید ها، دودلی ها، بدگمانی ها،
بی اعتمادی ها، دوست نداشتن ها، نفرت ها، بیزاری ها، تنش ها، اضطراب ها، سردرگمی
ها، بلا تکلیفی ها به آن چه که فکر می کردم تقدیر، سرنوشت، روزگار، پیشانی نوشت
برایم رقم زده تن دادم. و باز مجبور شدم عشق را در پشیمانی، دوست داشتن را در
نفرت، محبت را در حسرت، مهربانی را در خشم، مهر را در سنگدلی، صفا را در عصبانیت،
وفا را در بی وفایی، تعهد را در بی قیدی، آرامش را در پریشانی، احتیاج را در منت،
دلبری را در لا ف زدن، شوق را در دیوانگی، یکی شدن را در جدایی، صداقت را در دروغ،
تواضع را درحقارت، هدف را درپوچی، پیروزی را در تسلیم، فریاد را در سکوت، یکرنگی
را در ریا، فهمیدن را در نادانی، دلدادگی را در دلزدگی، فروتنی را در تکبر، هیاهو
را در انزوا، پاکی را در پلیدی تجربه کنم و همه تجربه ها را دوباره تجربه کنم.
با گذشت این همه ثانیه ها و لحظه ها، این همه دویدن ها، این همه فکر کردن ها، این
درو آن در زدن ها، بالا پایین کردن ها، بی تابی ها، انتظار ها، رفتن ها، نرسیدن
ها، پرسه زدن ها، فریاد زدن ها، کمک خواستن ها، طلب کردن ها، بعد از گذر از دالا ن
های پیچ در پیچ، راهها و بی راهها، سنگلا خ ها، کوره راها، شوره زارها، هزارتوها و
هزار لا ها در نهایت فهمیدم که تحفه ای دوست داشتنی اما تکراری در دست نا محرمان
بودم، موجوداتی انسان نما که هنوز خود قادر نیستند دین را ازکفر، تقوا را از ریا،
رضا را از عصیان، راستی را از فریب، تواضع را از غرور، سر سپردگی را از خیانت،
تعهد را از لا قیدی، منطق را از جهالت، وفاداری را از بی وفایی، هوس را از عشق،
شهوت را از دوست داشتن تشخیص دهند.
در این برهوت سراسر وحشت، دراین بیابان پر از بیم و هراس، در این کویر شوره زار که
تنها نا امیدی را به انسان القا می کند، حقیرترین دست آویز و کمترین کمک می توانست
برای من نقطه ای برای شروع باشد; برای دوباره زندگی کردن. بنابر این باید به هر
ریسمان پوسیده ای، شاخه پوک شده ای، ستونی به ظاهر استوار اما پوشالی اعتماد می
کردم.
بعد از این بود که با هر شیطان انسان نمایی، فرشته دیو خصلتی، ناجی گمراهی، همدم
ریا کاری، سوداگر محبتی همراه شدم. با اهریمنی زیبا رو پیمان یاری و همراهی بستم و
با او سفر به سوی نور اما ظلمت و تاریکی را آغاز کردم. تصور می کردم از این جهنم
به بهشت، از این ویرانه به آبادی، از این بیغوله نشینی به کاخ، از زمین به آسمان،
از فرش به عرش خواهم رفت و به حیاتی مافوق تصورم خواهم رسید...
اما نمی دانستم که با هر قدمی که به راهنمایی او بر می دارم یک قدم به قعر تباهی
ها، به انتهای بدبختی ها، به آخر شقاوت ها، به نهایت پستی ها، پلشتی ها پلیدی ها
نزدیک تر می شوم.
حالا من تک و تنها با روحی غل و زنجیر شده با ذهنی اسیر و در بند در بیابانی لا
یتناهی ایستاده ام.
حالا با این همه تلخ گفتن ها، تلخ نوشتن ها، درد دل های زهر آلود، گویا شیطان هم
به تنگ آمده و با تمام شیطنت هایش از هم نشینی با من بیزار است.
و من با این همه حالا: «نه انسان که تنهاخدایم آرزوست
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی
اگر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ
موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده
احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو
نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد
کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و
در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام
این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می
کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند.
به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر
دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را
دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند
کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در
گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این
قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد،
آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر
و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود
نشان نمی دهند."
به هر حال به نظر می رسد زمانیکه صحبت از "گفتگو در مورد روابط زناشویی"
به میان می آید آقایون تصور می کنند چیزهایی را می دانند که خانم ها از آن بی
اطلاع هستند. تحقیقات و بررسی های ۵۰ ساله ما حاکی از این امر هستند که بدون در
نظر گرفتن اینکه شما از گفتگو با همسرتان چه هدفی داشته باشید، اما به هر حال
احتمال بروز اشتباهاتی وجود دارند که می توانند رابطه را از آن چیزی که هست بدتر
کرده و بر مشکلات شما بیفزایند.
● درون هر مشاجره ای نوعی از هم گسیختگی وجود دارد
این امر هیچ ارتباطی به عدم علاقه همسرتان و یا اینکه دارای مهارت های بالای
ارتباطی نمی باشد، ندارد.
خانم ها تنها به این دلیل می خواهند در مورد ارتباط خود صحبت کنند چرا که احساس
عصبانیت می کنند و با انجام دادن این کار تنها سعی بر این دارند که احساس بهتری را
در خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر آقایون تمایلی به صحبت کردن ندارند چراکه حرف
زدن هیچ یک از احساسات آنها را بهتر نمی کند. در حقیقت میتوان اظهار داشت که حتی
در برخی موارد انجام این کار می تواند حال آنها را بدتر هم بکند. به هر حال چه
خانم موفق شود او را واردار به حرف زدن کند چه نتواند این کار را انجام دهد، نوعی
عدم ارتباط صحیح و از هم گسیختگی میان آنها برقرار خواهد شد.
به هر حال با شروع هر گونه مشاجره ای باید در انتظار نوعی ناامیدی، یاس ، تنفر و
رنجش باشیم. گاهی اوقات کار به جایی می رسد که طرفین ترجیح می دهند اصلاً در یک
چنین رابطه ای قرار نگیرند.
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد.
البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـدکه شخصی را برغم
خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق
شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی
به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر
نمیکنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.
● زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید
هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت.
این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین
مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را
نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه
واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره
گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های
فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.
اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت
دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به
تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا
زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون
"قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم
خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما
سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه
بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان
عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون
کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس کمیاب
گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و
اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت
ها" اشاره ای نمیکنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد
مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند. ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک
زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه
امان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست
داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های
اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت میباشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ
ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد ۴
برابر بیشتر میباشد.
هرچند مغز ما قویترین رایانه در سیاره زمین محسوب میشود اما این رایانه قدرتمند نیز گاهی به خطا میرود. ما انسانها بیشتر وقت خود را صرف انباشتن چیزهای مختلف و بیفایده به داخل مغزمان می کنیم.
مهم نیست مغز ما چقدر قدرتمند است، آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم این عضو
نیاز به جبران و احیای خود دارد تا بتواند قالب و توانایی خود را حفظ کند.
پژوهشگران روشهای مختلفی را برای سوپرشارژ کردن و افزایش کارآیی مغز ارائه کردهاند
که در این مقاله سادهترین آنها ارائه شده تا هر فردی بتواند به محض احساس نیاز،
به آنها دسترسی داشته باشد و آنها را بکار بسته و از مزایای آن بهرهمند شود:
▪ بادام بخورید
بادام حافظه را تقویت میکند و اگر در ترکیب با شیر قبل از رفتن به رختخواب و یا
پس از برخاستن از خواب به هنگام صبح مصرف شود تاثیر بهتری دارد.
▪ آب سیب بنوشید
پژوهشگران دانشگاه ماساچوست لوول نشان دادهاند؛ آب سیب تولید نوعی انتقال دهنده
عصبی حیاتی موسوم به استیلکولین را در مغز افزایش داده و از این طریق قدرت حافظه
را نیز تشدید میکند.
▪ خوب بخوابید
تحقیقات نشان میدهد که حافظه بلند مدت در طول خواب با پخش مجدد تصاویر تجربه شده
در روز تقویت میشود.
▪ از تفریحات ساده لذت ببرید
استرس قدرت مغزی ما را تحلیل می برد. ذهنی که در استرس گرفتار شده بیشتر منابع
حافظه ما را مصرف می کند و به این ترتیب ذهنی ضعیف و کودن برای ما باقی می گذارد.
سعی کنید برای خود عادتهای ساده تفریحی در طول روز تعیین کنید تا بتوانید به کمک
آنها استرس را از ذهن خود پاک نمایید. برخی از این تفریحات ساده و مفید برای ذهن و
بدن و روان عبارتند از: گوش دادن به موسیقی مورد علاقه، بازی با کودکان، قدردانی
از دیگران، پیاده روی، دوچرخه سواری و یا شنا به طور روزانه، کار کردن با یک وبلاگ
و بالاخره شرکت در کلاسهای یوگا و سلامت به طور روزانه.
▪ ذهن خود را ورزش دهید
همانطور که ورزش جسمی برای بهرهمندی از یک بدن قوی و سالم ضروری است ورزش ذهنی
نیز به همین اندازه حائز اهمیت است تا بتوانید ذهنی تیز و فعال داشته باشد. آیا تا
به حال توجه کردهاید که چرا کودکان قدرت مغزی قویتری نسبت به افراد بالغ دارند؟
چون کودکان ذهنی بازیگوش دارند و یک چنین ذهنی توان حافظه را بالا میبرد. برای
رسیدن به چنین توانایی میتوانید پازل یا جدول حل کنید، در کارهای گروهی داوطلب
شوید، با دیگران تعامل کنید، به یک سرگرمی مانند مطالعه، نقاشی یا حتی تماشای
پرندگان مشغول شوید، یک مهارت جدید یا یک زبان جدید بیاموزید.
▪ یوگا یا مدیتیشن انجام دهید
یوگا و مدیتیشن استرس را تخلیه میکند. استرس قاتل حافظه است اما یوگا و مدیتیشن
با کاهش استرس، پایین آوردن فشار خون، کاهش سرعت تنفس، کاهش سرعت متابولیسم و آزاد
کردن تنش از ماهیچهها، ذهن را تقویت میکنند.
▪ مصرف مواد قندی را کاهش دهید
قند غذا نیست بلکه شکلی از کربوهیدرات است که یک انرژی واهی تولید میکند. مصرف
زیاد مواد قندی باعث بروز علائم عصبی و رنج آور، ضعف حافظه و سایر اختلالات عصبی
می شود. غذاها را بدون افزودن شکر مصرف کنید و از مصرف نوشیدنیهای شیرین یا مقدار
زیادی شکر یا قند با کافئین پرهیز کنید.
▪ از گندم سبوس دار استفاده کنید
گندم سبوسدار حاوی لسیتین است. این ماده مشکل سخت شدن سرخرگها را آسان میکند و
از این طریق موجب بهبود عملکرد مغز می شود.
▪ شبها غذای سبک بخورید
خوردن غذای زیاد و سنگین در شب باعث بروز استرس طولانی مدت و احساسی به هنگام خواب
میشود. توصیه میشود غذای سنگین را در روز مصرف کنید که بدن تحرک بیشتری دارد.
شبها با خوردن غذای سبک و میوه یا سبزی میتوانید خواب بهتری داشته باشید. خواب
خوب شب به معنی تقویت قوای مغز است.
▪ قدرت تخیل خود را تقویت کنید
یونانیها اصل خیال پردازی را برای به خاطر سپردن همه چیز یاد میگیرند. این تکنیک
احتیاج دارد که فرد یک تخیل واقعی و رنگی را ایجاد کند که بتوان آن را به یک موضوع
یا شی خاص ارتباط داد. اگر شما تمام حواس خود شامل لامسه، بویایی، چشایی، شنوایی و
بینایی را درگیر خیال پردازی کنید میتوانید جزئیات بیشتری از یک موضوع را به خاطر
بیاورید. این کار به تقویت حافظه شما کمک میکند.
▪ خشم خود را کنترل کنید
غذاهای تهیه شده از آرد سفید، مصرف زیاد نشاسته یا نان سفید میتواند منجر به بروز
حساسیتهای عصبی شود. در نتیجه مصرف این قبیل مواد غذایی پرخاشگری و برخی از
رفتارهای افسردگی را موجب می شود. در عوض سبزی تازه بخورید. آب زیاد بنوشید و یوگا
یا مدیتیشن انجام دهید تا احساسات سمی مانند خشم و استرس از شما دور شود.
▪ ویتامین ب کمپلکس مصرف کنید
این ویتامین حافظه را تقویت میکند. از غذا و سبزیجات غنی از این ویتامین مصرف
کنید. لازم به ذکر است که مواد غذایی نشاستهای و نان سفید تاثیر مطلوب این
ویتامین برای حفظ سلامت حافظه را خنثی میکند
تحقیقات جدید نشان می دهد که ورزش مغز به طور منظم به میزان قابل توجهی احتمال ابتلا به بیماری های مربوط به زوال عقل، مثل آلزایمر را کاهش می دهد.
خبرنگار پزشکی، دکتر امیلی سنای، می گوید، وقتی صحبت از فواید ورزش منظم مغز پیش می آید، هیچ پاسخ قاطعی وجود ندارد. اما، او اعتقاد دارد، شواهد زیادی نشان می دهد که فعالیت های تقریحی تحریک کننده ذهن خطر بیماری های مربوط به زوال عقل را کاهش داده و با بالا رفتن سن، به حفظ توانایی شناختی کمک می کند.از آنکه خود را مبتلا به آلزایمر بدانید ، این مطلب را بخوانید : متخصصان می گویند برخی خطاهای حافظه طبیعی هستند .
محققان بر این باورند که حافظه دومین چیزی است که با افزایش سن رو به زوال می گذارد
. پس اولی چیست ؟
یادم نیست ! وقتی شما هم به پایان این نوشته برسید فقط بخشی از آن را بخاطر خواهید
آورد . اما نگران نباشید تنها شما اینطور نیستید .
مطالعات نشان داده اند که زوال خفیف حافظه کاملاً طبیعی است بویژه با افزایش سن
این پدیده مشاهده می شود . اگر گاهی مسائل خیلی ساده را فراموش می کنید نشانه
ابتلا به بیماری آلزایمر نیست . تعداد زیادی از افراد هستند که مانند شما گاهی نمی
دانند کلیدشان را کجا گذاشته اند و نمی توانند نام یکی از اشخاصی را که بتازگی
ملاقات کرده اند بخاطر آورند .
حافظه عبارت از توانایی بخاطر آوردن وقایع و رویدادهای زندگی است و این فرآیند سه
مرحله دارد :
۱) مرحله اول : کدگذاری .
زمانی انجام می شود که فرد اطلاعاتی را دریافت می کند .
۲ )مرحله دوم : یکی کردن -
این عمل زمانی صورت می گیرد که مغز اطلاعاتی را که کدگذاری می کند دریافت کرده و
آن را به گونه ای پردازش می کند که در نواحی مشخصی در مغز ذخیره شود .
۳) مرحله سوم : بازآوری -
زمانی است که فرد اطلاعات ذخیره شده در مغز را یادآوری می کند .
اما تمایز بین زوال طبیعی حافظه و بیماری آلزایمر برای یک فرد غیرمتخصص آسان نیست
چرا که نوع حافظه ای که در موقعیت های روزمره تحت تأثیر قرار می گیرد همان نوعی
است که در مراحل اولیه آلزایمر آسیب می بیند .
● زمان : بدترین دشمن حافظه
نترسید ، زوال حافظه و پیری مغز بخش طبیعی از روند افزایش سن است . اغلب افراد در
آغاز دهه پنجم زندگی گمان می کنند حافظه شان رو به زوال است و به دلیل آنکه از
راهکارها و ابزار بیشتری برای یادآوری مسائل استفاده می کنند نسبت به این مسئله
زیادی هشیار می شوند .
اما زوال حافظه حتی پیش از ۵۰ سالگی هم ممکن است روی دهد . بسیاری افراد حتی در دهه ۲۰ و ۳۰ زندگی یک نام ، زمان قرار ملاقات
یا مطلبی را که سرزبانشان است فراموش می کنند . پروفسور زولا حافظه را فریب کار و
زمان را بدترین دشمن آن معرفی می کند . در واقع کمی پس از دریافت اطلاعات حافظه
رفته رفته رو به زوال می گذارد . بعضی چیزها بلافاصله از ذهن محو می شوند ، بعضی
مطالب دیرتر فراموش می شوند و بسیاری عوامل شامل ماهیت موضوع ، اهمیت آن ، سطح
استرس و غیره بر حافظه تأثیر می گذارند .
گاهی اوقات شما درباره چگونگی وقوع اتفاقی که به گذشته مربوط می شود با فرد دیگری
بحث می کنید . علت این است که شما فکر می کنید آن را بوضوح بخاطر می آورید ، اما
مطالعات نشان می دهند پس از مدتی ، افراد وقایع را آنطور که روی داده بخاطر نمی
آورند . انحراف حافظه که یکی از عوارض جانبی گذشت زمان است . این پدیده ای است که
طی آن با گذشت زمان توانایی ما برای بخاطر اوردن وقایع تقلیل می یابد و هر چه این
فاصله زمانی وقوع حادثه و بیاد آوردن آن بیشتر شود احتمال فراموشی نیز بیشتر خواهد
شد .
تا به حال اتفاق افتاده است که نام کسی را که سابقاً ملاقات کرده بودید فراموش کنید؟ یا فلان وسیله را کجا گذاشته اید یا آیا در ماشین را قفل کردید یا نه؟ مطمئناً چنین اتفاقاتی برای شما هم افتاده است. اما اگر این از دست دادن حافظه مکرراً اتفاق بیفتد و شما توانایی تمرکزتان را از دست بدهید چه می شود؟
متاسفانه، از دست رفتن حافظه و بالا رفتن سن رابطه ای مستقیم دارند. در اوایل ۲۰ سالگی،
مغز شروع به از دست دادن بعضی سلول های عصبی می کند و بدن کمتر مواد شیمیایی مورد
نیاز مغز برای درست کار کردن را تولید می کند.
خوشبختانه، شما کارهای زیادی می توانید انجام دهید تا این جریان را کندتر کنید. در
اینجا به چند نکته اشاره می کنیم که با رعایت آن می توانید حافظه تان را تقویت
کنید.
۱) غذاهای سالم بخورید
استفاده از یک رژیم غذایی سالم و مناسب نه تنها برای جسمتان مفید است، بلکه برای
مغز و حافظه تان نیز لازم است. بر طبق نظرات آکادمی عصب شناسی در امریکا، خوردن
میوه ها و سبزیجاتی که حاوی میزان زیادی آنتی اکسیدان هستند مثل توتها، مرکبات،
اسفناج، هویج، کلم بروکلی، گوجه فرنگی و سیب زمینی شیرین می تواند تا ۱۱ درصد احتمال سکته را پایین تر
بیاورد.
تحقیق دیگری نشان می دهد که آنتی اکسیدان ها و پلی فنول های موجود در ذغال اخته،
کران بری و انگور می تواند توانایی ارتباط سلول های مغزی را با یکدیگر بالا برده و
خطر آسیب رسیدن به آنها را پایین می آورد.
به جز میوه و سبزیجات، مواد دیگری مثل کارکامین و همچنین ویتامین های B مثل نیاکتین و اسید فولیک نیز در این زمینه
کمک کننده هستند و خطر ابتلا به آلزایمر را پایین می آورند.
۲) از نوشیدن مشروبات الکلی
خودداری کنید
همه می دانند که نوشیدن مشروبات الکلی باعث از دست دادن حافظه به طور موقت می شود.
اما محققین دریافته اند که می تواند عوارض طولانی مدت نیز داشته باشد و روی سلول
های مغزی تاثیر می گذارد. تاثیر موقتی آن رابطه ای نزدیک با میزان مصرف نوشیدنی
دارد. هرچه میزان بیشتری بنوشید، حافظه تان کندتر خواهد شد.
۳) جسمتان را ورزش دهید
همه ی ما میدانیم که برای روی فرم نگاه داشتن هیکل و بدنمان باید ورزش کنیم. اما
آیا می دانستید که ورزش کردن باعث تقویت حافظه تان نیز می شود؟
ورزش های قلبی-عروقی مانع از دست رفتن حافظه می شود. پزشکان بر این عقیده اند که
این به این دلیل است که ورزش گردش خون را در مغز بالا می برد و نمی گذارد که بافت
های عصبی مغز با بالا رفتن سن به سرعت از بین بروند.
حتماً لازم نیست که دونده ی دوی ماراتن باشید تا حافظه تان تقویت شود. ورزش های
جسمی-فکری نیز می تواند با از دست رفتن حافظه مقابله کند.
۴) فکرتان را ورزش دهید
ورزش دادن به فکرتان به رشد مغزتان کمک می کند. با فعال نگاه داشتن مغزتان، سلول
های عصبی مغزتان را ترغیب می کنید تا ارتباطات جدید ایجاد کنند که به آنها اجازه
می دهد با هم در ارتباط باشند. این مسئله به جز بالا بردن قدرت یادآوری ظرفیت
حافظه را هم بالا می برد و مانع از دست رفتن حافظه می شود.
کارهای بسیاری می توانید برای ورزش دادن و فعال کردن مغزتان انجام دهیید. کارهای
ساده ای مثل حل جدول، بازی شطرنج و مطالعه کردن از آن دسته هستند. گرفتن آموزش های
جدید مثل یادگیری زبانی خارجی یا یک آلت موسیقی نیز می تواند مفید باشد.
۵) از مکمل های تقویت حافظه
استفاده کنید
علم خیلی وقت است که فایده ی بعضی مکمل های غذایی مثل روی و اسید فولیک را برای
تقویت حافظه دریافته است. مکمل های دیگری نیز شناخته شده اند که می توانند به
تقویت حافظه کمک کرده و مانع از دست رفتن حافظه با بالا رفتن سن شوند.
ترکیبات این مکمل ها از این قرار است:
آنتی اکسیدان ها که رادیکال های آزاد مخرب را از بین می برند و گیاهانی که سلول
های عصبی را از آسیب محافظت می کنند.
مواد مغذی که اکسیژن و گلوکز مغز را بالا می برند.
گیاهانی که به تولید انتقال دهنده های عصبی کمک می کنند.
مکمل های که باعث تقویت حافظه می شوند از این قبیل اند:
▪ گینکو بیلوبا
نام گیاهی بسیار مشهور است که از سالیان دور به عنوان دارویی سنتی برای تقویت
حافظه استفاده می شده است. خاصیت آنتی اکسیدانی قوی دارد و می تواند از آسیب رسیدن
به رگ های خونی در مغز جلوگیری کند. همچنینی می تواند جریان خون در مغز را نیز
بالا ببرد و با حفظ قابلیت ارتجاعی رگ ها، اکسیژن و مواد مغذی را به سلول ها
برساند.
▪ ویتامین های B
از ویتامین های B در
بسیاری از عملیات متابولیک بدن استفاده می شود و برای سلامتی عمومی بدن بسیار لازم
هستند. در رابطه با مغز دو تا از این ویتامین ها اهمیت بیشتری پیدا می کنند:
ویتامین B۱۲ و اسید فولیک. ویتامین B۱۲ برای حفظ غلاف میلین، ماده ی سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب را می
پوشاند و باعث میشود که به درستی کار کنند.
اسید فولیک هم ماده ی بسیار موثری برای مغز است که باعث بهتر کار کردن انتقال
دهنده های عصبی می شود. اگر میزان اسید فولیک مغز کم شود، احتمال از دست رفتن
حافظه بیشتر می شود.
▪ اسیدهای آمینه
اولین کار آمینو اسیدها این است که به عنوان سدی برای پروتئین ها عمل کند. اما
انواع بخصوصی از آنها برای تقویت مغز هم کاربرد دارند. به طور مثال تاورین L یک محافظ عصبی قوی است که از سلول های عصبی در
مواجه به استرس و فشارها محافظت می کند. پیروگلوتامین L نیز برای متابولیسم سلول های عصبی کاربرد
دارند و DMAE نیز
مشاهده شده است که باعث تقویت حافظه ی کوتاه مدت می شود.
▪ همیشه هوشیار باشید...
تقویت حافظه باید یکی از کارهای روزانه تان باشد. به یاد داشته باشید که ورزش در
این زمینه کمک بسیار زیادی به شما می کند. حواستان باشد که مکمل هایتان را هم
حتماً استفاده کنید
زمانی بهره هوشی فرد(IQ) به عنوان تعیینکننده اصلی موفقیت محسوب میشد اما با این وجود، روانشناسان مشخص کردهاند که (روش دانستن)دیگری هم وجود دارد که به هوش عاطفی ترجمه شده و ممکن است تفاوت حتی بزرگتری در موفقیت حرفهای و شخصی فرد ایجاد کند. دکتر دانیل گولمن در کتاب پرفروش خویش به نام (EQ) که معادل هوش احساسی است، پنج جزو آن را برشمرده است: خودآگاهی، نوعدوستی، انگیزش فردی، همدردی و توانایی دوست داشتن و مورد علاقه بودن از سوی دوستان، والدین و اعضای خانواده. افرادی که از هوش بالای عاطفی برخوردارند؛ کسانی هستند که واقعا در کار خود موفق بوده و ارتباط صادقانه و صمیمانهای برقرار میکند.
هوش احساسی در زمان تولد، ثابت نبوده و مفاهیم آن در طول دوران تحصیل ابتدایی و
راهنمایی قابل آموختن است. حتی شرکتها در حال استخدام مشاورینی برای افزایش هوش
احساسی کارکنان خود هستند زیرا نشان داده شده که این امر مستقیما کارتیمی، اعتماد
و اتکای کارکنان به کار و نیز قدرت تولید آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. محققان
اشاره دارند که احساسات و عواطف میتوانند به ما کمک کنند تا عشق و محبت و
ارتباطات معنوی خود را شکل بخشیده و اگر مانع آنها نشویم و به موقع آن را کنترل
نکنیم، میتوانند دشمن ما شده و ما را همچون دیکتاتورهای بزرگ، خوار و ذلیل
گردانند. ما با گوش دادن به پیامهای بدنمان میتوانیم هوش احساسی و منطقیمان را
همزمان در زندگیهای رومزهمان لحاظ کنیم. تحقیقات در بیش از ۵۰۰ کمپانی بزرگ نشان داده است که
هوش احساسی (عاطفی) در تعیین موفقیت تجار، دو برابر از بهره هوش و مهارتهای خاص
شغلی مهمتر هستند. در میان شایستگیهای احساسی که در بین دانشآموزان نیز میتواند
ایجاد منافع کند، تاکید بر اهداف شفاف، روشن و قابل تدبیر و حمایت از سوی افراد و
مربیان، مهم هستند.