آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

راهکارهای مناسب برای تقویت خلاقیت

تکنیک یورش فکری ( Brainstorm ) استفاده کنید.این تکنیک علاوه بر اینکه مخزنی از ایده ها برای شما ایجاد می کند بلکه به کمک آن می توانید در امور خود تصمیم گیری های بهتری را اتخاذ نمایید 

▪ همیشه با خود یک دفترچه و مداد یا خودکار به همراه داشته باشید.هنگامی که ایده ای تازه به ذهن شما می رسد ، آن را یاد داشت نمایید.هنگامی که ایده های یادداشت شده خود را بازخوانی می کنید ، ممکن است ۹۰ درصد آنها بیهوده جلوه کنند اما نگران نباشید این طبیعی است ، ۱۰ درصد از بقیه ایده های یادداشت شده بسیار ارزشمند خواهند بود.
▪ هنگامی که فکر نویی به ذهن شما می رسد، یک فرهنگ لغت را باز کنید و بطور تصادفی واژه ای را انتخاب نمایید و آنگاه سعی نماییداین فکرنو و آن واژه را با یکدیگر ترکیب نمایید و این روش سبب خواهد شد به نکات جالبی دست یابید. یک مفهوم شناخته شده ساده ای وجود دارد که هنگامی که ذهن شما در شرایط آزاد بسر می برد قادر به خلاقیت نیست و هنگامی که ذهن شما با محدودیت هایی روبرو می شود،شروع به تفکر خواهد کرد و این روش سبب می شود ذهن شما دریک محدودیت قرارگرفته و تفکر نماید.
▪ مشکلی را که با آن روبرو هستید ، با دقت تعریف نمایید، و یا آن را بر روی یک کاغذ یا دفترچه الکترونیکی و یا در رایانه با جزئیات شرح دهید.از این طریق شما به نکات تازه و خوبی در خصوص مشکل خود دست می یابید.
▪ اگر نمی توانید تفکر کنید ، بهتر است پیاده روی کنید.یک تغییر آب و هوابرای شما خوب بوده و به آرامی کمک می کند تا سلولهای مغزی شما به تحرک واداشته شوند.
۱) تلویزیون نگاه نکنید ، زیرا ذهن شما توسط برنامه های تلویزیون اشغال می شود و دیگر قادر نیستید خلاقانه فکر کنید ، گویی با دیدن تلویزیون مغز شما از گوش ها و چشم های شما نشت کرده و خارج می شود .
۲) از مصرف دارو بپرهیزید ، بعضی از افراد برای تقویت خلاقیت خود از داروهای خاص استفاده می کنند، در حالیکه از نگاه دیگران ، این افراد تنها نظیر افرادی هستند که وابستگی دارویی دارند.
نه - تا می توانید درباره هر چیزی مطالعه کنید ، مغز شما با مطالعه کتاب ورزش می کند.علاوه بر اینکه سبب الهام در ذهن شما می شود بلکه آن را انباشته از اطلاعات می کند که این خود سبب خواهد شد ، سلولهای مغزی شما با یکدیگر راحت تر ارتباط برقرار کرده و زمینه برای خلق ایده های نو پدید آید.
▪ مغز شما نیز همانند بدن شما نیازمند ورزش کردن است تا به خوبی فعالیت نماید.در صورتی که مغز ورزش نکند ، به مرور سست و بی فایده می شود.شما از طریق مطالعه کردن ، بحث کردن با افراد باهوش می توانید سلولهای مغزی خود را وادار به ورزش کنید. گفتگو با دیگران در رابطه با کارگردانان فیلم ها و سیاست و نظیر اینها برای ذهن شما خوب است و این بهتر از پرخاش کردن بر سر دیگران است

درباره خودتان چگونه می اندیشید

من هرگز نمی توانم در کنکور قبول شوم؛ من اصلا هیچ استعدادی ندارم؛ من از لحاظ هوش و حافظه جزو افراد متوسط پایین جامعه هستم؛ من دیگر این کار را شروع نمی کنم، زیرا اگر موفق نشوم همه به دیده حقارت به من نگاه خواهند کرد».

این جملات را شاید بارها و بارها از اطرافیان خود شنیده ایم و اگر خوب حافظه خود را به کار گیریم شاید در برهه هایی از زمان به ذهن خودمان این افکار رسوخ کرده باشند.
شکست، آن کابوس شب های امتحان، آن قاتل رویاهای برنده شدن و روی سکوهای قهرمانی رفتن در نظر خیلی از افراد، سراسر همه زشتی و کراهت است. ولی انسان های بزرگ به جای له شدن و خمیدن در زیر پاهای شکست، آن را زیر پا گذاشته و از آن نردبان ترقی ساخته اند.
در این باره انیشتین می گوید؛ «کسی که هرگز مرتکب اشتباه نشده باشد هرگز برای رسیدن به چیزی تلاش نکرده است». شکست واقعی از دیدگاه ماری پیکفورد تنزل به مرتبه های پایین نیست، بلکه پایین ماندن و عدم تلاش برای رسیدن به بالا ست.
شکست ها و مشکلات همان چیزهایی هستند که هنری کیزر به آنها به عنوان فرصت هایی برای یادگیری می نگرد و رابرت اف. کندی در این باره می گوید؛ آنهایی که جرات شکست های بزرگ را دارند به پیشرفت های بسیار بزرگی هم نائل می شوند.
پس مشکلات جزو لاینفک زندگی هستند و انسان به موفقیت نمی رسد جز در سایه تلاش و خداوند بزرگ خلاصه و عصاره زندگی را در دو جمله به انسان تفهیم فرموده است؛ «لقد خلقنا الانسان فی کبر؛ ما نوع انسان را به حقیقت در رنج و مشقت آفریدیم. سوره بلد آیه
۴» و «لیس للانسان الا ما سعی؛ انسان هیچ چیزی به دست نمی آورد جز با تلاش».
می گویند که ادیسون برای ساختن باتری،
۲۵ هزار روش مختلف را به کار گرفت. از او در مورد احساسش درباره این تجارب همراه با شکست سوال شد، او در جواب گفت؛ «اکنون بعد از این ۲۵ هزار روش، من می دانم که چرا با هر کدام از آنها باتری ساخته نشد ولی آیا شما نیز می دانید؟»
روان شناسان همیشه در پی پاسخ به این پرسش بوده اند که چرا این همه تفاوت در واکنش افراد به شکست ها وجود دارد؟ چرا یکی در پی شکست خود را می بازد و احساس حقارت می کند و دیگری تا رسیدن به نتیجه دلخواه استقامت می کند. یک پاسخ آنها به این سوال، تفاوت عزت نفس افراد بوده است. عزت نفس به معنی تایید شخص توسط خودش است و یکی از مولفه های مهم خودمختاری به شمار می رود؛ یعنی شخص تا چه اندازه از آزادی عاطفی برخوردار است و تا چه حد قادر است به معیارهای درونی اش پاسخ دهد.
افکار و احساسات افراد درباره خودشان به عنوان یک جنبه مهم عزت نفس مطرح است و نشان دهنده یک جنبه مهم زندگی روان شناختی است. عزت نفس در نوع واکنش افراد به مشکلات تاثیر انکارناپذیری دارد. افرادی که از عزت نفس بالا برخوردارند قضاوت های مثبت در مورد خود دارند و صفات مثبت را به خود نسبت می دهند و به هنگام شکست کمتر از پریشانی هیجانی رنج می برند. آنها در مورد خودشان به این نحو می اندیشند که توانایی بالایی دارند و از عهده مسائل برمی آیند و نیز انتظار موفقیت در آنها بالاست.
پاسخ های هیجانی افراد به شکست اعم از شادی، اندوه، یاس و... از عقاید شان درباره عملکردشان تاثیر می پذیرد. برای پیش بینی واکنش هیجانی افراد در مقابل شکست در یک موقعیت باید سطح عزت نفس آنها و عملکردشان در آن موقعیت را در نظر بگیریم.
یعنی اگر عزت نفس فرد بالا باشد و عملکرد خوبی هم داشته باشد واکنش هیجانی بهتر و معقولانه تری خواهد داشت و عکس. افرادی که از عزت نفس بالا برخوردارند از تاثیرات منفی شکست راحت تر جدا می شوند، زیرا آنها عقیده دارند که صفات و توانایی های بسیار دیگری دارند و این مسئله توضیح می دهد که چرا آنها به هنگام شکست کمتر احساس پریشانی و استیصال می کنند.
در مقابل افرادی که از عزت نفس پایین برخوردارند جنبه های منفی شکست را بزرگ کرده و بیش تعمیم دهی می کنند با شکست در یک حوزه و در یک جنبه آنها به این نتیجه می رسند که در هیچ چیزی استعداد ندارند. در مقابل افراد برخوردار از عزت نفس بالا، شکست خود را در یک جنبه با استفاده از هنرها و استعدادشان در جنبه های دیگر جبران می کنند. بر اساس تحقیقات تفاوت رفتار والدین منجر به تفاوت عزت نفس در افراد می شود.
● والدین؛ سازندگان عزت نفس فرزندان
والدین نقش بسیار مهمی در شکل گیری بسیاری از خصوصیات فرزندان شان دارند. بسیاری از والدین یک عشق پایدار نسبت به فرزندان شان دارند و این محبت بستگی به خوب بودن و خوب انجام دادن کارها به وسیله فرزندان ندارد یعنی آنها مهر و محبت نامشروط را نثار فرزندان شان می کنند. همان چیزی که راجرز از آن تعبیر به توجه مثبت نامشروط می کند. والدین افراد برخوردار از عزت نفس بالا به موفقیت های فرزندان شان افتخار می کنند و شکست های آنها را با شکیبایی می پذیرند. فرزندان این والدین به عنوان افرادی شناخته می شوند که در کودکی به عشق و محبت مادر خود مطمئن بوده اند.
در مقابل افرادی که از عزت نفس کم برخوردارند خصوصیات یک والد تقبیح کننده و تنبیه کننده را درونی کرده اند که به طور بسیار سخت گیرانه نسبت به اشتباهات و شکست هایشان حساس است و به هنگام موفقیت فرزندانش خوشحالی کمی را نشان می دهد.
این افراد بسیار زیاد مستعد حساسیت درباره شکست ها و رد شدن ها، داشتن تحمل کم در مقابل ناکامی ها، نیاز به داشتن یک زمان طولانی برای بهبود ناامیدی ها و داشتن یک نگاه بدبینانه به زندگی هستند.پس می توان گفت که آمادگی برای خصوصیاتی مثل ناامیدی یا در مقابل آن امیدواری به تجارب خاص و بخصوص رفتار والدین وابسته است.
● قدم برداشتن در راه موفقیت؛
برای رسیدن به موفقیت و نحوه واکنش در مقابل شکست ها، روان شناسان توصیه هایی چند دارند؛
یافتن استراتژی و راهبرد؛ موفقیت شامل
۲۰ درصد مهارت و ۸۰ درصد استراتژی و راهبرد است. برای مثال می دانیم که چگونه مطالعه کنیم ولی مطلب مهمتر طرح و برنامه برای مطالعه است.
یافتن ریشه مشکلات؛ افراد نمی دانند چگونه با مشکلات کنار بیایند زیرا آنها آرامش خود را از دست داده و روی مشکل تمرکز نمی کنند؛ اول باید دلایل ریشه ای مشکل را پیدا کرد و بعد روی راه حل ها متمرکز شد.
● پرسیدن سوالاتی از خود هنگام مواجهه با شکست؛
- چگونه می توانم از مشکل در جهت پیشرفت استفاده کنم؟
- چگونه می توانم به آن از دریچه دیگری نگاه کنم؟
- در هر چیزی جنبه های مثبت می توان یافت جنبه مثبت این مشکل چیست؟
- آیا من واقعا برای راه حل آن تلاش کرده ام؟
- و در نهایت برای بالا بردن عزت نفس و در نتیجه بهبود واکنش های افراد به شکست باید افراد را تشویق کرد که روی صفات مثبت شان متمرکز شوند و به این مسئله اعتقاد داشته باشند که می توانند بسیاری از کارها را به خوبی انجام دهند

تقویت حافظه

اگر مغزهای ما کامپیوتر بودند، به راحتی یک چیپ به آن اضافه می کردیم و حافظه مان را ارتقا می دادیم، اما مغز انسان از پیشرفته ترین ماشین ها نیز پیچیده تر است پس برای بهبود آن به تلاش بیشتری نیاز است. درست مانند ماهیچه های بدن، توانایی شما برای به یاد آوردن چیزها با تمرین حافظه و تغذیه آن با یک رژیم مناسب و دیگر عادت های سالم زندگی کردن افزایش می یابد. مراحلی هستند که شما با طی کردن آنها حافظه تان را تقویت کرده و ظرفیت آن را بازیابی می کنید. اول بهتر است بدانیم چگونه به یاد می آوریم؟
● حافظه چیست؟
به بیان ساده، حافظه فعالیتی ذهنی است که طی آن اطلاعاتی که آموخته ایم یا تجربه کرده ایم، فراخوانی می شوند. این تعریف ساده پروسه پیچیده ای را پوشش می دهد که بخشهای مختلفی از مغز را در بر می گیرد و از راههای مختلف به ما خدمت می کند.
حافظه می تواند کوتاه مدت و بلندمدت باشد، در حافظه کوتاه مدت ذهن شما اطلاعات را برای چند ثانیه یا چند دقیقه ذخیره می کند. مثل مدت زمانی که شما یک شماره تلفن را می گیرید یا در بین قیمتهای تعداد زیادی کالا جستجو می کنید و انها را با هم مقایسه می کنید. این حافظه ضعیف است و البته به همین منظور ساخته شده است.
مغز شما به زودی پیغام "دیسک فول" می دهد اگر هر شماره تلفنی را که می گیرید یا هر موضوعی را که در تلویزیون می بینید به خاطر بسپارید. مغز شما به گونه ای است که بطور متوسط هفت آیتم را به خاطر بسپرد، به همین دلیل است که شما برای چند دقیقه شماره تلفن جدید را بخاطر می آورید اما برای هر بار خرید آنلاین باید کارت اعتباری را جلوی خود نگه دارید.
حافظه بلندمدت شامل اطلاعاتی است که شما برای حفظ کردن آن خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش به خرج می دهید. بخاطر اینکه شخصاً برای شما مهم است (برای مثال اطلاعاتی درباره خانواده و دوستان)،شما به آن نیاز دارید(مثل طرز عملکردی شغلی، ماده ای که مشغول مطالعه و آزمایش روی آن هستید) یا تاثیر عاطفی دارد(اولین باری که ماهیگیری کردید، روزی که عموی شما فوت کرد).
برخی از اطلاعاتی که در حافظه بلندمدت ذخیره می شوند برای بازخوانی نیاز به تلاشی خودآگاه دارند. خاطرات اتفاقی که خاطراتی شخصی هستند درباره تجربیات شما در زمانهایی خاص. خاطرات معنایی (اطلاعات حقیقی و واقعی که به زمان و مکان مربوط نمی شوند) که می توانند هر چیزی باشند مانند نام سیاره ها و رنگ موی فرزندتان. نوعی از حافظه بلندمدت مربوط به مهارتها و امور روزمره ای است که شما اغلب اجرا می کنید و نیاز به بازخوانی هوشیارانه ندارند.
بخشهای اصلی مغز که بویژه در تشکیل و حفاظت حافظه مهم هستند.
هیپوکامپوس یک ساختار اولیه در مغز به تنهایی بزرگترین نقش را در پردازش اطلاعات حافظه به عهده دارد.
بادامه، قسمتی بادامی شکل در نزدیکی هیپوکامپوس، پردازش احساسات را به عهده دارد و خاطراتی را که شامل احساسات می شوند در حافظه حک می کند.
قشر مخی لایه خارجی مغز بیشترین حافظه بلندمدت را در نواحی مختلف نگهداری می کند (بر اساس اینکه آن اطلاعات شامل چه پردازشی می شوند: زبان ی، ورودی حسی، حل مشکل و...)
علاوه بر این حافظه ارتباط بین اجزای شبکه مغز یعنی نورون ها را نیز شامل می شود.
● مراحل تشکیل و نگهداری در حافظه
مغز طی سه مرحله عملیات تشکیل و نگهداری خاطرات را انجام می دهد:
▪ اکتساب: اطلاعات جدید از طریق راه های میان نرون ها وارد مغز شده و به منطقه اختصاصی خود می رسد. کلید رمزگذاری اطلاعات برای نشستن در حافظه، تمرکز است. اگر شما با توجه و علاقه روی اطلاعات تمرکز نکنید، آنوقت مثال بارز: از این گوش وارد می شود و از گوش دیگر بیرون می رود، خواهید بود! به همین دلیل است که معلمان همیشه از دانش آموزان می خواهند که به درس توجه کنند.
ادامه مطلب ...

الفبای حافظه

کارتون پینوکیو ۳۰۰۰ را دیده اید؟ آن پینوکیوی چوبی دوران بچگی ما حالا به یک روبات تبدیل شده و برای این که خوب را از بد تشخیص بدهد و به آدمیزاد تبدیل شود، باید چیزهایی از محیط یاد بگیرد. جمله بامزه ای که او در مقابل هر مواجهه ای با اطلاعات جدید به زبان می آورد، این است: «در حافظه ثبت شد»! اما گاهی اوقات، او اطلاعات متناقضی دریافت می کند و نمی داند کدام را در حافظه نگه دارد. 

این اتفاقات کارتونی کم وبیش در دنیای واقعی هم وجود دارد; اما این قضیه در مورد ما آدم ها کمی پیچیده تر است. دنیای حافظه، دنیای گسترده ای است که در این مطلب برآنیم تا سری به این دنیای پیچیده بزنیم.
● اپیزود اول: الفبای حافظه
برای بررسی مقوله حافظه، ضرورت دارد با برخی اصطلاحات و مفاهیم اولیه در این بحث آشنا شوید. از مفاهیمی نظیر حافظه های کوتاه مدت و بلندمدت، تحکیم و تداخل حافظه، حافظه روندی و حافظه های نام ها و چهره ها به عنوان الفبای بحث حافظه یاد می کنند.
۱) حافظه کوتاه مدت:
خیلی ها فکر می کنند حافظه کوتاه مدت یعنی حافظه چند روز اخیر. برای همین، وقتی از یک نفر می پرسیم تازگی ها چه کتابی خوانده ای او در جوابمان می گوید یادم نیست; بلافاصله فکر می کنیم طرف، حافظه کوتاه مدتش مشکل دارد. اما این تصور، اشتباه است.
حافظه کوتاه مدت، خیلی کوتاه تر از این حرف ها است. مثال کلاسیک این حافظه، یادداشت کردن شماره تلفن است: شماره ای را از دوستتان می پرسید فقط برای این که آن شماره را در دفترتان یادداشت کنید. همین! مثال کلاسیک ترش تنظیم ساعت است.
شما از فردی در خیابان می پرسید ساعت چند است و فقط به اندازه ای که ساعت تان را تنظیم کنید، زمان دقیق به یادتان می ماند. برای حافظه کوتاه مدت یک عدد جادویی وجود دارد و آن عدد
۷ است. در واقع، بیشتر آدم ها نمی توانند بیشتر از ۷ به علاوه و منهای ۲ ماده را به ذهن بسپارند (یعنی ۵تا۹ ماده) و برای همین است که ما هیچ وقت یک شماره تلفن را با ۸ عدد جداگانه به ذهن نمی سپاریم. ما معمولا آن را به چند واحد ۲یا۳ رقمی تبدیل می کنیم. خیلی از اطلاعات روزمره ما مرتبا وارد این حافظه و از آن خارج می شوند.
اطلاعات مربوط به این حافظه اگر برای ما مهم نباشند، همیشه ناپایدار و موقتی هستند. اما وقتی که بخواهیم چیزی را برای طولانی مدت به یاد بسپاریم، پای حافظه بلندمدت به میان می آید.
۲) حافظه بلندمدت:
اگر اطلاعاتی که از محیط خود می گیریم استفاده طولانی مدت داشته باشند، حافظه کوتاه مدت را باید آن قدر فعال نگه داریم تا به حافظه بلندمدت تبدیل شود. البته اینکار همیشه آن طور که ما می خواهیم انجام نمی شود. به همین خاطر، در درس های کاملا حفظی، به سختی نمره
۲۰ می گیریم. این به دلیل پدیده هایی مثل تحکیم و تداخل است.
۳) تحکیم حافظه:
به فرآیند تبدیل شدن حافظه کوتاه مدت به حافظه بلندمدت، «تحکیم حافظه» می گویند. در واقع، مغز برای این که بتواند اطلاعاتی را که در آن تلنبار می شود را سازمان دهی کند; به یک دوره
۱۵تا۶۰ دقیقه ای احتیاج دارد. این زمان که دوره «تحکیم حافظه» نام دارد، بهتر است در حالی بگذرد که اطلاعات جدیدی به ذهن وارد نشود.
۴) تداخل:
یکی از اصطلاحات کلیدی برای فهم حافظه انسانی، تداخل است. وقتی یک سری از اطلاعات را به ذهن می سپاریم، ذهن به دوره تحکیمی نیاز دارد تا به آن ها سازمان بدهد اما ما مرتبا اطلاعات جدیدی به ذهن وارد می کنیم. به این کار ما می گویند: «تداخل بعدی.» البته همیشه همان سری اطلاعات اول، یک جورهایی مانع یادگیری سری دوم می شوند که به آن می گویند: «تداخل قبلی.» جالب است بدانید که ثابت شده مهم ترین دلیل فراموشی، همین تداخل بعدی می باشد.
۵) حافظه روندی:
تا این جا هر چیزی درباره حافظه گفته شد، تشابه انسان و کامپیوتر را به ذهن می آورد; اما «حافظه روندی» از عجایبی است که فقط آدمیزاد دارد. ما به کمک این حافظه، چیزهایی را می آموزیم به اسم «مهارت;» مهارت هایی مثل رانندگی یا دوچرخه سواری که با تمرین و تکرار به دست می آیند. جالب اینجاست که این مهارت ها ناخودآگاهند. مثلا همین الان سعی کنید به خاطر بیاورید که دقیقا چه طوری در تاکسی می نشینید؟
واقعیت این است که حافظه روندی آن قدر پیچیده است که مغز ما آن را به طور اتوماتیک انجام می دهد و خودآگاهمان را به زحمت نمی اندازد.

ادامه مطلب ...

۱۰ راهکار برای اینکه مالک ذهن خود باشید

● تفکر مثبت کلیدی برای موفقیت 

تفکر مثبت، موجب آرامش درونی، مفوقیت، روابط بهتر و سلامتی بیشتر می‌شود. امور روزمره زندگی، با تفکر مثبت به آسانی سپری می‌شوند. زندگی، امیدوارانه‌تر و مسرت‌بخش‌تر می‌شود و خوشبختی و رضایت‌خاطر بیشتری بر زندگی حاکم خواهد شد.
تفکر مثبت مسری است. افراد پیرامون شما افکار شما را می‌گیرند و به همان ترتیب تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند. به‌عبارتی احساسات شما به دیگران سرایت می‌کند به خوشبختی، سلامتی و موفقیت بیندیشید. در آن صورت مردم هم شما را دوست خواهند داشت و به شما کمک می‌کنند، چرا که از نوسانات و احساساتی که از ذهن و فکر مثبت ساطع می‌شود، لذت می‌برند. برای اینکه تفکر مثبت نتایج خوبی را به بار آورد، یک سری کارهای درونی لازم است باید ابتدا دیدگاه مثبتی به زندگی داشته باشید و در هر کاری، منتظر نتایج موفقیت‌آمیز باشید. در این راستا هر نوع عملکرد ضروری را برای اطمینان بخشیدن به موفقیت خود اتخاذ کنید.
تفکر مثبت تأثیرگذار، فقط تکرار واژه‌های مثبت و یا اینکه مرتب به خودتان بگوئید که همه چیز درست می‌شود، نیست. کافی است برای چند لحظه مثبت بیندیشید و بعد بگذارید ترس و بی‌اعتمادی به ذهنتان خطور کند. اگر می‌خواهید یک تحول درونی واقعی در خود ایجاد کنید، اگر می‌خواهید طرز فکر خود را تغییر دهید، اگر می‌خواهید مالک نیروئی ذهنی شوید که می‌تواند به‌طور سازنده و مثبت بر شما، محیط و افراد پیرامونتان تأثیر بگذارد، به دستورالعمل‌های زیر توجه کنید تا قدرت تفکر مثبت خود را بهبود بخشید:
۱) همواره از واژه‌های مثبت در گفت‌وگوهای درونی‌تان استفاده کنید. استفاده از واژه‌هائی مثل ”من می‌توانم، من قادرم، این‌کار ممکن است، این‌کار می‌تواند صورت گیرد“.
۲) گفت‌وگوهای درونی‌تان را با احساسات خوشبختی، قدرت و موفقیت همراه سازید.
۳) به افکار منفی اعتنا نکنید. به آرامی از کار کردن به این نوع افکار اجتناب ورزید و آنها را با افکار شادی‌بخش و سازنده جایگزین سازید.
۴) در مکالمه‌های خود با افراد دیگر، از واژه‌هائی که حس توانائی، قدرت خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان برمی‌انگیزاند، استفاده کنید.
۵) قبل از شروع هر کاری، به‌طور مشخصی در ذهنتان نتایج موفقیت‌آمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان تمرکز کنید، مسلماً با نتایج شگرفی روبه‌رو می‌شوید.
۶) هر روز حداقل یک صفحه نوشته روحیه‌بخش بخوانید.
۷) فیلم‌هائی تماشا کنید که شما را خوشحال می‌کنند. به اخبار گوش دهید و روزنامه بخوانید، اما به میزان کم و بدون اینکه بگذارید بر احساساتتان تأثیر بگذارد.
۸) با افرادی معاشرت کنید که مثبت می‌اندیشند.
۹) همواره پشت خود را هنگام نشستن و راه رفتن صاف نگه دارید، این‌کار اعتمادبه‌نفس و نیروی درونی شما را تقویت می‌کند.
۱۰) قدم بزنید، شنا کنید و در فعالیت‌های گوناگون شرکت کنید. این‌کار به توسعه و بهبود نگرش مثبت‌تر کمک می‌کند.
مثبت بیندیشید و انتظار داشته باشید که به نتایج و موقعیت‌های مطلوب دست یابید. حتی اگر اکنون زندگی شما آن طور که می‌خواهید نباشد، بعد از گذشت مدتی مشخص، دیدگاه ذهنی و شرایط زندگی‌تان تغییر خواهد کرد. وقتی می‌گوئید: ”می‌توانم و انتظار موفقیت را داشته باشید، خود را با اعتمادبه‌نفس‌تر و مسرورتر می‌سازید. ذهن خود را با روشنائی، خوشبختی، امید، احساس امنیت و قدرت پر کنید، تا خیلی زود زندگی‌تان این مشخصات را منعکس سازد

آسیب‌شناسی خانواده تک‌والد

جامعه غربی در آستانه سده بیست و یکم و پشت سر نهادن عصر روشنگری و انقلاب صنعتی با تنگناهایی در عرصه‌های گوناگون دست به گریبان است. نهاد خانواده و چگونگی ازدواج در جوامع غربی، طی دو نسل گذشته دستخوش تغییرات مهمی شده، به گونه‌ای که حفاظت از کیان خانواده به دغدغه‌جدی اخلاق گرایان در غرب تبدیل شده است. 

عواملی چون رشد فزاینده طلاق، زندگی مشترک بدون ازدواج، تولد فرزندان نامشروع، روابط آزاد جنسی، ... تعداد و انواع خانواده‌های تک والدی را افزایش داده است.
این مقاله نگاهی دارد به خانواده‌های تک والدی و پیامدها و تأثیرات آن به خصوص بر کودکان.
دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با تغییرات اساسی در ساختار خانواده در غرب به ویژه ایالات متحده همراه بود. جنبش آزادی زنان آنها را به کار بیرون از خانه ترغیب کرد. دیوید اچ اولسون استاد علوم اجتماعی در دانشگاه مینوستا و صاحب نظر در حوزه خانواده در آمریکا در این باره می‌گوید: «به عقیده من بیشترین رشد طلاق، پس از جنگ جهانی دوم روی داد.
بسیاری از زنان در شرایط جدید پس از جنگ به کار کردن روی آوردند. پس از ساعت کار و بازگشت همسرانشان به منزل، روابط گذشته جای خود را به روابطی سست و متزلزل داد. در چنین شرایطی، بسیاری دیگر از زنان با امید یافتن زوج مناسب‌تر دست به طلاق زدند.» علاوه براین، حرکتی که علیه فرهنگ و سنت‌ها آغاز شده بود، اشکال جدیدی در روابط جنسی مطرح کرد که در نتیجه آن زوج‌های بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی می‌کردند.
افزایش میزان طلاق که در سال ۱۹۹۶ حدود ۵۰ درصد بود، نیز به ایجاد انواع جدید خانواده کمک کرد. مگان ویلیامسن نویسنده و جامعه‌شناس و محقق مسایل اجتماعی می‌نویسد: «هم زمان با افزایش مشارکت زنان به عنوان نیروی کار، نرخ باروری با کاهش جدی روبه‌رو شد و نرخ طلاق در میان جمعیت ایالات متحده افزایش یافت.»
ویلیامسن در باره رشد روز افزون طلاق در جامعه آمریکا می‌گوید: «در سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تعداد طلاق‌ها در ایالات متحده بیش از دو برابر شد که بالغ بر یک میلیون طلاق سالانه را شامل می‌شود.»
خانواده تک‌والدی از دهه ۱۹۶۰ در مغرب زمین رواج روزافزون یافته است. در این خانواده‌ها فرزندان تنها با یکی از والدین خود و در اکثر موارد با مادر زندگی می‌کنند.
الوین تافلر در کتاب موج سوم خود، این الگوی جدید از خانواده که مبتنی بر مادر مداری است را نماد جوامع صنعتی جدید معرفی می کند.
آندره میشل خانواده‌های آمریکایی را به سه دسته تقسیم می‌کند که نوع سوم آن، خانواده‌هایی عبارت از مادر و فرزندان است. آمار کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که بیش از ۵۰ درصد جمعیت این کشورها در دهه پایانی قرن بیستم، در خانواده‌های تک والدینی می‌زیسته‌اند. علاوه بر این دفتر آمار آمریکا گزارش داد که در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۲ میلیون خانواده تک والدینی وجود دارند.
محققان اجتماعی در نشریه پیام یونسکو، علت اصلی ظهور و گسترش خانواده‌های تک والدی را کاهش ازدواج رسمی، زندگی مشترک بدون ازدواج، فردگرایی مفرط، گرایش به طلاق و ساده‌سازی تشریفات طلاق در این گونه کشورها دانسته‌اند.
صاحب نظران غربی برای کاهش پیامدهای منفی این گونه خانواده‌ها و در کل افول خانواده در غرب، به فکر راهکارهای اساسی هستند. آدام بورسوا محقق مسایل اجتماعی در ایالت ایلی نویز آمریکا معتقد است که باید خانواده‌های سنتی و مستحکم ایجاد کنیم که در طول حیات کودک تداوم داشته باشد.
از نظر وی هیچ یک از پدر و مادر نباید به تنهایی مسئولیت فرزند را به عهده بگیرد و برای حل معضل خانواده‌های تک والدی باید فرزند‌دار شدن خارج از چهارچوب این خانواده ممنوع شود

۱۰ راه برای آشتی با گذشته

۱) گذشته را دوباره قاب بگیرید.

به جای اینکه وقتی خاطره‌های کهنه به ذهنتان می‌آید، مثل همیشه رفتار کنید، دست نگه دارید، یک نفس عمیق بکشید و سعی کنید طور دیگری در مورد آنها فکر کنید.
۲) از قید و بند شرم خود را خلاص کنید. قول و قرارهایی که با خودتان گذاشته‌اید را به یاد آورید و به خودتان اجازه بدهید که آنها را زیر پا گذاشته و عهدتان را بشکنید. همیشه یادتان باشد، شرم یک دروغ است. شما شایسته عشق و احترام هستید.
۳) دردها را آزاد کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که بیماری در آن‌دسته از افرادی که درد و رنج‌های گذشته خود را روی کاغذ می‌آورند، سریع‌تر بهبود می‌یابد و این افراد سیستم ایمنی قوی‌تری دارند.
۴) افسوس و پشیمانی را کنار بگذارید. از تکرار دوباره و دوباره جملاتی مثل، «اگر فقط... » و مثل این دست بردارید. از تجربیاتتان درس بگیرید و سعی کنید تا در آینده به طرزی متفاوت با قبل رفتار کنید.
۵) از تاسف به منفعت برسید. مهم نیست که این درد و ناراحتی کی پیش آمده باشد، باید به خودتان اجازه بدهید که آن احساسات را دوباره احساس کنید.
۶) پذیرش را تمرین کنید. سوگواری برای سرنوشت به شما کمک نمی‌کند که گذشته‌تان را تغییر دهید. آرامش زمانی به سراغتان می‌آید که قبول کنید چه بر شما گذشته است و با درک کامل از آن بگذرید.
۷) شکرگزار باشید. قدردانی و شکرگزاری حتی از پذیرش هم بهتر است.
۸) عادت عیبجویی و سرزنش را کنار بگذارید. سرزنش‌کردن و انتقاد کردن از اتفاقاتی که در گذشته برایتان افتاده است به این معناست که خود را برای آنچه سرتان آمده مسوول نمی‌دانید.
۹) به دنبال آرامش درونی باشید. مهم نیست که گذشته‌تان چقدر مهیب و دردناک بوده باشد، همیشه می‌توانید محیطی آرام در درون خودتان پیدا کنید. اگر بتوانید به آن سرچشمه دست پیدا کنید، استرس را هم از خودتان دور خواهید کرد و فکرتان را برای راه
حل‌های نو صاف می‌کنید.
۱۰) آینده‌ای رضایتبخش برای خود خلق کنید. یکی از بهترین راه‌های آشتی به گذشته، این است که به همان آدمی تبدیل شوید که همیشه می‌خواستید

آشنایی با تکنیک های تقویت حافظه

 یکی از ارکان اساسی آموزش و یادگیری داشتن حافظه ای کار آمد است، همه شما دوست دارید حافظه ای قوی داشته باشید و اگر بخواهید مطمئنا می توانید حافظ خود را تقویت کنید.

در مورد تقویت حافظه به موارد زیر توجه کنید:
▪ هدف:
هدف خود را از خواندن مشخص کنید که برای چه منظور می خوانید؟ برای افزایش معلومات، برای انجام یک تحقیق و یا به صورت تدریجی برای دادن امتحان، اگر برای امتحان می خوانید امتحان تشریحی است یا تستی؟ اگر برای امتحان تستی می خوانید باید جزئی ترین مطالب را هم بخوانید واگر امتحان تشریحی است باید کلی بخوانید.
▪ اعتماد به خود:
به حافظه خود اعتماد داشته باشید تا به شما کمک کند. اعتراف به این که حافظه ام ضعیف است سرآغاز تنبل شدن حافظه است.
▪ علا قه:
موضوعات مورد علا قه راحت تر به خاطر سپرده می شود، پس سعی کنید خود را به دروس علا قه مند سازید.
▪ سلامتی:
عقل سالم در بدن سالم است، پس رژیم غذایی درستی داشته باشید تا حافظه ای قوی ونیرومند پیدا کنید، عناصری مانند کلسیم، فسفر و ویتامین های گروه
B نقش مهمی در کارآیی مغز دارد، لذا مصرف شیر، پنیر، تخم مرغ، جوانه گندم، بادام، فندق، کنجد، سبزیجات و حبوباتی مثل عدس توصیه می گردد.
▪ اکسیژن کافی:
یکی از علل کم کاری حافظه نرسیدن اکسیژن به مغز است، در هنگام مطالعه پنجره اتاق را کمی باز بگذارید، تا هوای تازه جریان یابد یکی از روش های تامین اکسیژن سلولهای مغز استفاده از تنفس عمیق است.
▪ دقت:
برای داشتن حافظه خوب باید دقت بالا یی داشت.
▪ تمرکز:
سعی کنید هنگام مطالعه خسته نباشید. اگر احساس خستگی می کنید کمی استراحت کنید بعد مطالعه را شروع کنید. پس از یادگیری نیز حتما استراحت کنید تا آموخته های شما در حافظه پایدار بماند و از تداخل یادگیری بعدی جلوگیری شود. هنگام مطالعه تمامی حواس خود را بر روی مطالعه متمرکز کنید.
▪ آرامش:
اضطراب بیش از حد نه تنها موجب فراموشی می شود، بلکه آفت سلا متی است. برای جلوگیری از فراموشی و اختلا ل در کارایی حافظه، شرایط محیط یادگیری را از هیجان خالی کنید، چون در وضعیت آرامش امواج آلفا که بین
۱۳-۸ هرتز است در مغز منتشر می شود در این حالت انسان می تواند از حداکثر نیروی مغزی خود بهره جوید.
▪ خواب کافی:
بی خوابی موجب پریشانی حافظه می شود، خواب کافی باعث تقویت حافظه می گردد.
▪ برنامه ریزی:
برنامه ریزی درسی موجب می شود که هر درس را در زمان مخصوص به خود بخوانیم و این نظم به مکانیسم حافظه در به خاطر سپاری مطالب کمک می کند.
▪ مدت یادگیری:
کار بدنی را شاید بتوان درحالت خستگی انجام داد اما کارهای فکری نیاز به وضعیت جسمی و مغزی مناسب تری دارد. یکی از علت های خستگی مغزی بودن مدت مطالعه و خواندن طولا نی مدت است که افت شدیدی را در به خاطر سپاری به دنبال خواهد داشت بنابراین روش نیم ساعت مطالعه +
۵ دقیقه استراحت را هرگز فراموش نکنید.
▪ یادگیری با فاصله:
بین یادگیری ها فاصله بیندازید تا از پراکندگی دقت شما جلوگیری شود وبه خاطر سپاری در حافظه بهتر صورت گیرد. مثلا اگر می خواهید
۶ ساعت فیزیک بخوانید آن را به سه قسمت دو ساعته تقسیم کنید و هر یک روز در میان ۲ ساعته مطالعه کنید.
▪ تصمیم به خاطر سپردن:
اگر تصمیم بگیرید به خاطر بسپارید و در مواقع ضروری به یادآورید این کار شدنی است اگر با خود عهد ببندید که باید مطلبی را یاد بگیرد، یقینا موقع مطالعه دقت بیشتری خواهید داشت.
▪ خوب درک کردن:
اگر مطلبی را به جای حفظ کردن بفهمید بهتر در حافظه می ماند و کمتر فراموش می شود. در واقع حفظ کردن مطالب، زنگ خطری برای فراموش کردن آنهاست. پس هرگز بدون درک صحیح مطالب سعی در حفظ کردن آنها نداشته باشید چون فقط مطالبی به حافظه بلند مدت سپرده می شوند که به درستی فهمیده شوند.
▪ تکرار:
برای این که مطلبی به مدت طولا نی در حافظه بماند باید ابتدا، آن مطلب مرور گردد و همچنین این مرور در فواصل زمانی معین انجام گیرد.
▪ استفاده از انواع حافظه:
در هنگام مطالعه از سه حافظه خود (بینایی، شنوایی و حرکتی) یک جا استفاده کنید. یعنی از نگاه کردن (بصری) تکرار عبارات با صدای بلند (شنوایی) و یادداشت برداری (حرکتی).
▪ تصویرسازی:
در هنگام خواندن مطالب سعی کنید تصویر ذهنی از آن برای خود بسازید. اگر بتوانید تصاویر مطلب خوانده شده را در ذهن ایجاد کنید، خیلی راحت تر می توانید آنها را به خاطر بسپارید (مثلا با به کار بردن کلمه اسب شکل این حیوان را در ذهن مجسم کنید).
▪ وسایل کمک آموزشی:
استفاده از فیلم، اسلا ید، چارت، شکل و امکانات آزمایشگاهی و ... یادگیری را تسریع و تسهیل می کند.
▪ روش جز» و روش کلی:
در روش جز» به جز» متن را به صورت بند بند یاد بگیرید یعنی ابتدا بند اول را به خاطر بسپارید سپس بند دوم را. در روش کلی تمام متن را به طور کامل مطالعه کنید پس از آن سعی کنید متن را برای خود با دیگران تکرار کنید و دوباره متن را به طور کامل از اول تا آخر بخوانید.
▪ ارتباط دادن بین مطالب:
مطالب هر چه بیشتر به هم مرتبط باشند بهتر در حافظه ثبت می شوند. لذا در هنگام مطالعه تا حد ممکن بین مطالب خوانده شده ارتباط برقرار کنید.
▪ سازماندهی:
نظم دادن به اطلا عات به خاطر سپاری آنها را آسانتر می کند، مطالبی را که می خوانید به صورت منظم در آورده و آنها را طبقه بندی کنید. اگر بدون نظم و دسته بندی پشت سر هم بخوانید احتمال این که فراموش کنید بسیار زیاد است. مثلا مواد غذایی زیر را باید به یاد داشته باشید. (گوشت، کره، شنبلیله، خامه، تخم مرغ، ترب، شیر، تربچه، ماهی، ماست، جعفری، سرشیر) برای به خاطر سپاری آنها بهتر است آنها را دسته بندی کنید:
▪ مواد پروتئینی:
گوشت، مرغ، ماهی، میگو
▪ لبنیات: کره، خامه، شیر، ماست
▪ سبزیجات:
شنبلیله، ترب، تربچه، جعفری
برجستگی و نمایان سازی: اگر نکته ای برجسته تر از سایر نکات باشد بهتر در حافظه می ماند. یک فرد قد بلند بین دیگران نمایان تر است. از این اصل در مطاله هم می شود استفاده کرد. مثلا هنگام خواندن، زیر نکات مهم را خط بکشید تا به واسطه اصل برجستگی نکات مهم سریعتر به خاطر سپرده شوند (ابتدا باید خوب بخوانید و درک کنید سپس آنهایی را که مهم تشخیص می دهد خط بکشید تا در هنگام مرور سریعتر آن نکات به چشم آیند).
● تقدم و تاخر:
مطالبی را که در ابتدا می خوانیم بهتر در حافظه می ماند (تقدم) و همچنین مطالبی که در آخر می خوانیم راحت تر به خاطر سپرده می شوند و بیشترین فراموشی مربوط به مطالب میانی است. برای جلوگیری از فراموشی باید صفحات کمتری را مطالعه کرد. در واقع با استراحت های کوتاه مدت در حین مطالعه می توانید اصل تقدم و تاخر را رعایت کنید. اگر
۲ ساعت پشت سر هم مطالعه کنید بین مطالب اولیه و آخری فاصله زیادی می افتد و احتمال فراموشی افزایش می یابد.
▪ تقطیع:
آستانه حافظه کوتاه مدت هر شخص
۲+۷ ماده است یعنی تا ۲+۷ قطعه را می توان به خاطر سپرد مثلا ده حرف (ن ازوم آش ن اد) را می توان به یک قطعه تبدیل کرد که حفظ آن راحتتر شود (مثل دانشآموزان)
▪ تدابیر یادیار:
استفاده از ترفندهایی که به واسطه آن بتوان به موضوع اصلی پی برد، مثلا برای یادآوری تخم مرغ، کره، نان و ... می توان از چراغ روشنائی سردر خانه روبه رو استفاده کرد. مثلا تصور تخم مرغ بزرگی که به تیر چراغ برق تکیه داده یا نانی که بر سر در خانه روبه رو قرار گرفته است.
▪ تداعی:
برای به خاطر سپاری بهتر باید بین مطالب ارتباط و تداعی خوبی برقرار کنید. (تجاسم مطلب) برای به خاطر سپاری بهتر می توانید مطلب مورد نظر را به صورت بزرگ و مسخره در ذهن مجسم کنید یا رنگ های مختلف به آن بدهید. مثلا مداد و ماشین (ماشینی که راننده اش مداد است) یا ماشین و گنجشک (درماشینی نشسته بودم گنجشکی که لباس افسر را پوشیده بود جلویم را گرفت) و .

 

۱۰ دلیل برای نترسیدن از شکست

1) انسان جائز الخطاست موفقها هم اشتباه میکنند

۲)حقیقت پیروزی و شکست را پیران با تجربه و کودکان درک می کنند
۳) درون و کنار هر شکستی پیروزی وجود دارد
۴) چون شکست بی معنی است اگر در بینهایت هم ضرب شود باز هم بی معنی است
۵) قدرت بی منتها برای موفقیت در هرموجودی به ودیعه گذاشته شده است
۶) بر چسب خوب و بد به کارهای زندگی زدن منطقی نیست و آرامش در رسیدن به موفقیت الزامی است
۷) بر چسب زدن به انسانها منطقی نیست
۸) اشتباهات و ناگواری ها می تواند مرا به خدا نزدیک تر کند
۹) کامیابی و آرامش واقعی درونم متجلی است
۱۰) در ملکوت الهی شکست وجود ندارد

آب بر آتش دعوا

سکوت، جواب‌های سربالا، در قفل شده اتاق خواب، پریشان خاطری.

در این شرایط می‌خواهید موی سر خود را بکنید، رک بگوییم دیگر فکری بهتر از این به نظرتان نمی‌رسد و نمی‌دانید چه کاری انجام دهید. عذرخواهی از همسر‌تان ممکن است مشکل به نظر برسد به‌خصوص زمانی که بر سر موضوعی با هم چندین بار مخالفت کرده باشید. ممکن است در خود توان گفتن «متاسفم» را نبینید و شاید هم هر کاری که فکر می‌کردید به او می‌فهماند از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده‌اید.
در زیر چندین روش برای عذرخواهی مطرح شده است که می‌تواند به اختلافات پایان دهد.
● انتقاد را بپذیرید
گوش دادن به حرف‌های همسرتان یک موضوع‌ مهم برای پایان دادن به جر و بحث به شمار می‌رود؛ مجادله‌هایی که هر دوی شما تصور می‌کنید، حق با شماست و مشکل مربوط به همسرتان است.
این به خصوص زمانی صدق می‌کند که قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده باشید.
وقتی او از شما انتقاد می‌کند، نشان دهید که حرف او را می‌فهمید، همان گونه که انتظار دارید هنگامی که شما صحبت می‌کنید، او نیز متوجه منظورتان شود. باز فکر کنید، نظر خودتان را بدهید، ایده او را لحاظ کرده و جلو بروید.
● به خود استراحت دهید
در اوج یک مجادله، فشار خونتان بالا می‌رود، تپش قلبتان بیشتر می‌شود و ممکن است چیزهایی بگویید که لزوما از بیان آنها منظوری ندارید. همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده، آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید. البته هنگامی که خیلی عصبانی هستید، از ماشینتان به عنوان یکی از مکان‌ها استفاده نکنید. سعی کنید کمی قدم‌زده و یا بدوید یا به آشپزخانه رفته کمی از ظروف نشسته را بشویید.
انرژی خود را معطوف فعالیت‌های مفیدتر و سودمندتر کنید و در عین حال به همسر خود مقداری فرصت دهید تا با خودش تنها باشد. برگشتن به بحث و مجادله بعد از یک استراحت کوتاه باعث می‌شود در مورد موضوع با دیدی بازتر و فکری آزادتر بنگرید و امید بیشتری برای رسیدن به یک نتیجه عملی و منطقی در شما ایجاد شود.
● گذشته را یادآوری نکنید
اگر می‌خواهید به توافقی در آینده دست پیدا کنید با پیش کشیدن گذشته‌ها به هیچ کجا نخواهید رسید. مهم نیست که او بار آخر فلان چیز را گفته و یا شما چه گفتید. با هم عهد کنید که گذشته‌ها گذشته. به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید. آتش‌آور معرکه شدن راه به جایی نخواهد برد. با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق خواهید رسید.
● دوست داشته باشید
اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می‌کنید و همسرتان یک باره صدایش را بالا برده و از کوره در رفت،‌کافی است به طرفش رفته و او را آرام کنید. بگذارید بفهمد که این فقط یک مجادله بی‌اهمیت است و شما برای شنیدن صحبت‌های او در کنارش هستید به علاوه این رفتار نشان دهنده این است که شما به او اهمیت داده و دشمن او نیستید.
● جو مناسب ارتباط را ایجاد کنید
در حالی‌که او به حالت قهر به اتاق خواب می‌رود، چند عدد شمع روشن کرده، چای یا نوشیدنی بیاورید و از همسرتان بخواهید برای بحث و گفت‌وگو نزد شما بیاید. او اتاقی که با سوسو زدن شعله‌های لطیف شمع روشن می‌شود را محلی مناسب برای تبادل نظر و اندیشه یافته و از حالت تدافعیش کاسته خواهد شد. محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبانیت یک احساس خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز، همیشه می‌توان آن را کنترل کرد.
● مشکل‌ترین کلمه را به زبان آورید
یک عذرخواهی واقعی می‌تواند یکی از دشوارترین پیشنهادات باشد برخلاف تصور عموم، همه افراد قادر به به زبان آوردن این کلمه ۶حرفی «متاسفم» بوده و تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است. می‌توانید پیش از اینکه تسلیم شده و بگویید «متاسفم» به بحث و جدل ادامه دهید، اما بهتر است با بیان این کلمه آب را روی آتش ریخته و خیلی سریع‌تر غائله را ختم کنید. تقصیر را نباید فقط به گردن آقایان انداخت، گاهی اوقات خانم‌ها نیز می‌خواهند فقط حرف خودشان را به کرسی بنشانند، اما تا زمانی که نتوانید، کوتاه آمده و عذرخواهی کنید، به خصوص هنگامی که برایتان دشوار است، نمی‌توان گفت که انسانی معتدل و منطقی هستید.
● جمله‌ای دلپذیر بگویید
یک مجادله می‌تواند بسیار خسته کننده بوده و اثرات احساسی سوئی را به طور موقتی به همراه داشته باشد. با اینکه باید روشن و صادق بود، گاهی اوقات ابراز حقیقت تلخ باعث بروز صدمه می‌شود. بعد از مجادله و جر و بحثی طولانی، وقت کوتاهی را اختصاص دهید به اینکه به یکدیگر یادآوری کنید که آن فقط یک اختلاف نظر معمولی بوده و اگرچه ممکن است برخی از عقاید همسرتان باعث اذیت و آزار شما شود، اما در عوض بسیاری از محاسن دیگر وی را مانند خوش مشربی او، عشقش به فرزندانتان یا جدیتش دوست دارید، در این صورت همسر شما نیز به احتمال زیاد دست به مقابله به مثل خواهد زد.
گاهی اوقات فراموش کردن حرف‌های آزاردهنده کسی که دوستش دارید مشکل به نظر می‌رسد اما اگر چیزی قابل تعریف را با آن بیامیزید، روبه رو شدن با مسئله بسیار آسان‌تر خواهد شد.
● بگویید دوستش دارید
بسیار تاکید می‌کنیم همیشه، همیشه، همیشه هنگامی که می‌خواهید به حالت آشتی و صلح برگردید به همسرتان بگویید که دوستش دارید. اطمینان دادن اینکه احساس شما به همسرتان هیچگاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهید کرد، در دستیابی به یک نتیجه صلح‌آمیز و ماندنی نقش بسیار با اهمیتی خواهد داشت.
● برای عصر برنامه‌ریزی کنید
بعد از اینکه در خانه اوضاع آرام شد، برای آزاد شدن فکرتان از مجادله، برای انجام یک فعالیت تفریحی آماده شوید.
اگر همسرتان قبلا برای رزرو بلیت سینما و یا گرفتن تاکسی اقدام می‌کرد، این بار شما پیش‌دستی کرده و این کارها را انجام دهید، او تحت تاثیر این اعمال نوظهور شما قرار خواهد گرفت و این به شما فرصتی می‌دهد تا بتوانید از این تغییر رفتاری لذت ببرید.
ممکن است زمانی توسط همسرتان «آدمی تنبل و نامرتب» مورد خطاب قرار گرفته و این موضوع را فراموش کرده باشید! اما در مورد زنان وضعیت متفاوت است آنها بسیار سخت می‌توانند سخنی که برایشان گران تمام شده است را از ذهنشان خارج کنند. با پیش‌قدم‌شدن در پیشنهاد دادن یک فعالیت تفریحی، به‌خصوص بعد از جر و بحث نه تنها ذهن خود را مشغول موضوعی دیگر می‌کنید، بلکه به همسرتان می‌فهمانید که هنوز هم دوستش دارید. وقت‌تان را با او بگذرانید.
عذرخواهی تنها به این معنا نیست که بگویید متاسفید و آن اتفاق را برای همیشه فراموش کنید. در حقیقت، فراموشی باعث تجدید دوباره رابطه‌تان می‌شود.
با وقت گذاشتن برای بحث و گفت‌وگوی منطقی و آزادانه در مورد مشکلات، در عین حالی که می‌دانید طرف مقابلتان را دوست دارید خواهید توانست اختلاف نظرها را تبدیل به وسیله‌ای برای پیشرفت و ابزاری آموزنده کنید. به یاد داشته باشید که همسرتان بهترین دوست شما است. از خود بپرسید: آیا طرز رفتار یا صحبت من با یک دوست این گونه باید باشد؟ آنگاه در آینده به اختلافات به گونه‌ای دیگر خواهید نگریست