1)آنچه هست، واقعیت محض نیست، بلکه فهم و درک ما از آن واقعیت است که وجود دارد. پس پنجرهها یا دریچههایی را که شما از طریق آن به این دنیا نگاه میکنید بشناسید و گذشته ی خود را بدون اینکه کاملاً تحت کنترل آن قرار گیرید، بپذیرید.
شما فقط از طریق فهم و درک خودتان است که این دنیا را میشناسید و تجربه میکنید و توانایی این کار را نیز دارید که خودتان چگونگی درک خود را از هر واقعهای، انتخاب کنید.
چون همه ما دنیا را از طریق پنجرههای شخصی خودمان میبینیم، این امر بر چگونگی تعبیر و تفسیر ما از وقایع و پاسخهای ما و پاسخهای داده شده به ما تاثیر میگذارد. بنابراین عواملی را که بر نوع و طرز نگاه شما موثر هستند، بشناسید تا بتوانید عکسالعمل مناسبی در برخورد با آنها نشان دهید.
این پنجرهها و یا دریچههای شخصی، ترکیبی از عقاید ثابت و یا افکار منفی است که در نوع نگاه و دیدگاه شما وجود دارند.
اگر با بررسی و ارزیابی دیدگاههای قبلی،نظام افکار و عقاید خود را مجدداً سازماندهی کنید ، درک و بینش جدیدی به دست خواهید آورد.
۲ ) زندگی، مدیریت کردن است پس یاد بگیرید که مسئولیت زندگیتان را به عهده بگیرید.
شما مدیر زندگی خودتان هستید که هدفتان، اداره کردن زندگی به نحوی است که نتایج خوبی در برداشته باشد.
مدیریت موثر زندگی به این معنی است که شما در مرحله ی آماده شدن برای رسیدن به هدفتان، در کنترل خود، در کنترل احساسات، در مواجهه با سایر افراد، در مرحله اجرا، در مواجهه با ترس و سایر ابعاد، بیش از پیش به خودتان نیاز دارید و بایستی با حداکثر تعهد، سرعت و هدایتی که میتوانید انجام دهید.
کلید مدیریت زندگی، داشتن یک استراتژی است. اگر شما برنامهای روشن و شفاف و همچنین شجاعت، تعهد و انرژی لازم برای این استراتژی را داشته باشید، موفق خواهید شد.
۳) ما به مردم یاد میدهیم که چگونه با ما رفتار کنند. پس به جای شکایت کردن، مسئولیت طرز رفتار مردم را با خودتان به عهده بگیرید.
شاید به مردم یاد داده باشید که چگونه با شما احترامآمیز رفتار کنند و شاید این کار را نکرده باشید. این بدین معنی است که شما تا حدی مسئول رفتار نامناسب دیگران با خودتان هستید.اگر مردم رفتار نامناسبی با شما دارند، ببینید که شما چه کاری انجام دادهاید که آن رفتار را تقویت کرده و یا باعث آن رفتار شده است؟
چون مسئولیت با خودتان است، میتوانید در هر موقع و برای هر مدتی رابطهتان را بازبینی کنید.
۴) نیرو و انرژی زیادی در بخشش وجود دارد، پس چشمان خود را باز کنید و ببینید تحت تاثیر کدام خشم یا کینه قرار گرفتهاید. نیرو و انرژی خود را از کسانی که باعث رنجش شما شدهاند بازپس بگیرید.
تنفر، عصبانیت و کینه، ویرانکننده هستند و باعث تضعیف و تحلیل قلب و روح انسان میشوند که قطعاً با آرامش درونی و احساس شادی منافات دارند.
بخشش ، شما را از تنفر، عصبانیت و کینه رها میسازد. تنها راه خلاصی از اثرات منفی رابطهای که موجب ناراحتی و رنجش شما شده است، کمک گرفتن از اخلاقیات و بخشش کسانی است که موجب ناراحتی و آزردگی شما شدهاند.
۵) قبل از اینکه چیزی را بخواهید باید اسم آن را بدانید، پس به وضوح مشخص کنید که چه میخواهید.
از اهداف اصلی زندگیتان تا خواستههای روزمرهتان، لازم است بدانید که چه میخواهید.
با تعریف دقیق اهدافتان، انتخابهای شما جهتدار خواهد شد و خواهید توانست رفتارها و انتخابهای لازم را برای رسیدن به اهدافتان، مشخص کنید.
برای رسیدن به آنچه که میخواهید، شهامت لازم را داشته و واقعبین باشید. البته فقط در صورتی که خود را لایق و مستحق آنچه میخواهید بدانید، شهامت لازم را کسب خواهید کردید
ممکن است تصور کنید که شما راهتان با آن دسته افراد موفقی که پیوسته کامیابیهای تازه حاصل میکنند، یکی نباشد. البته ممکن است آنها تواناییهایی داشته باشند که شما فاقد آن هستید. همیشه به یاد داشته باشید: موفقیت آموختنی است و تنها تفاوت شما با آنها این است که آنها همیشه یک سری عادات خاص را به کار میبندند و این باعث کامیابیشان میشود.
▪ موفقیت همین است: راه و روشهای زندگی هوشمندانه.
در این مقاله به ۶ مورد از این شیوهها اشاره میکنیم .
۱) با دقت لباس بپوشید.
قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زمانی را صرف چک کردن شیوه ی لباس پوشیدن خود کنید و اطمینان حاصل کنید که آیا لباس مناسب به تن کردهاید یا خیر. ممکن است بعضیها بگویند که لباس برای آدم ارزش نمیآورد، اما به عقیده من کاملاً اشتباه است. دنیای کار و تجارت تا حد زیادی روی این مساله میچرخد. البته لازمه ی منظم بودن و انتخاب رنگ های هماهنگ هیچ گاه با لباس های گران قیمت و مد گرائی همراه نیست .
اگر مثل یک فرد موفق لباس بپوشید، دیگران هم مثل یک فرد موفق با شما برخورد میکنند پس در شیوه ی لباس پوشیدنتان تجدیدنظر کنید.
۲) مثل برندهها بیندیشید.
رفتار خود شخص نقش بزرگی در موفقیتش دارد. دیدگاهتان نباید هیچگاه مثل انسانهای شکست خورده باشد. خوب است که پیشرفتها و دستاوردهایی را که در راه آنها تلاش میکنید، برای خود مجسم کنید. همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینید. مردم هم همیشه از افراد موفق تبعیت میکنند، نه منفی بافان.
۳) جزیی از یک گروه باشید.
موفقیت، اکثر اوقات یک کار گروهی است . یک گلزن در فوتبال ، هیچوقت به تنهایی نمیتواند موفقیت کسب کند، با همکاری و مساعدت اعضای مختلف یک گروه، موفقیت به دست میآید. اگر در یک گروه کار میکنید، تا جایی که میتوانید مسوولیتها و کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و از دیگران نیز همین انتظار را داشته باشید. در این حالت است که موفق خواهید شد.
۴) احساسات خود را به روشنی بیان کنید.
وقتی همه ی قدمها را به دقت بردارید، تنها چیزی که ممکن است مانع رسیدن شما به موفقیت شود، مهارتهای ارتباطی است، خود را در یک جلسه ی کاری تصور کنید. رییستان از شما نظرخواهی میکند. شما دقیقاً میدانید که چه باید بگویید تا مشکل حل شود، اما در بیان آن عاجزید. صدایتان و کلماتتان هیچکدام یاریتان نمیکند. اینجاست که همه کمکم از شما دوری میکنند. پس یاد گرفتن مهارتهای ارتباطی یکی از اصول اولیه است.
۵) همیشه نتیجه را در ذهن داشته باشید.
هر کاری که انجام میدهیم، قطعاً دلیلی دارد و برای رسیدن به نتیجهای مشخص است که همه این کارها را انجام میدهیم. در محل کار هم باید همینطور باشد. هر کار ناخوشایندی را هم که مجبور به انجامش هستید، با در نظر گرفتن نتیجه و هدفتان به دقت انجام دهید.
۶) منظم باشید.
هنگام کار کردن روی یک پروژه، قدم به قدم همه ی مراحل را به دقت طی کنید. برای کار خود طرح و برنامه داشته باشید. اگر قسمتی از کار را نا دیده بگیرید، مطمئنا کارتان به نتیجه نخواهد رسید
1)کینه و نفرت روح را مسموم و عفو و بخشش همانند پادزهری است که روح را درمان می کند.
۲) طرز فکر خود را عوض و به خدا توکل کنید.
۳) مردم را به چشم دوست ببینید نه دشمن. زندگی با چنین احساسی، شیرین تر و لذت بخش تر است.
۴) به ضمیر ناهوشیار خود تلقین کنید که از عهده انجام هر کاری برمی آیید.
۵) ایمان بیاورید که زندگی شما سرشار از شادی و امید است.
۶) ترس را از وجودتان برانید و جای آن را با امید و آرزوهای شیرین عوض کنید و تسلیم افکار موهوم و پست نشوید.
۷) هر بلایی که به سرمان می آید، به دست خودمان است. پس باید در انتخاب اهداف و عملکردمان دقت بیشتری داشته باشیم.
۸) هر انسانی در وجودش عامل شفابخش هستی نهفته است. هرگونه ترس و اضطراب را از خود برانید تا نیروی هستی هر درد و مرضی را از خود و وجودتان پاک کند.
۹) با تفکر درباره آفرینش، عقده حقارت و احساس خود کم بینی را در خودتان از بین ببرید.
۱۰) انسان بر پایه ایمان خود، هرچه می خواهد بدست می آورد. کافیست به موضوعی خوشایند فکر کنید، دیری نمی گذرد که نتایج آن را خواهید دید
رابرت اینگرسول یک ثروتمند خود ساخته معتقد است بزرگ ترین آزمایش شجاعت روی زمین تحمل شکست بدون از دست دادن روحیه است. آیا تاکنون فکر کرده اید برای حل بهتر و راحت تر مشکلات بیش روی خود چه کار می توانید بکنید؟ در ادامه چند راهکار در این باره را بخوانید خالی از فایده نخواهد بود:
۱) براحساس خود مسلط باشید، باید مطمئن باشید در ناامیدی و مرور مکرر شکل غرق نشده اید. قدرت خود را حفظ کنید و اطمینان داشته باشید، نیروی شما برتر از هر مشکلی در جهان است. مهم نیست در چه موقعیتی قرار گرفته اید یا شکل تا چه حد دشوار به نظر می رسد. به خاطر داشته باشید این تنها یک مسابقه است و فقط قرار است کارهایی را که قبلا آموخته اید دوباره انجام دهید تا پیروز شوید. ایمان داشته باشید که قادرید شیوه ای برای حل مشکل خود بیایید. اما این راه حل هیچ وقت با غوطه ور شدن در ناامیدی به ذهن تان خطور نخواهد کرد.
۲) تمام توان فکری خود را برای یافتن راه حل بسیج کنید. برای تمرکز یافتن بهترین راه نوشتن است. به خاطر داشته باشید تنها ۲۰ درصد وقت خود را برای شرح و توصیف خود مشکل صرف کنید و ۸۰ درصد باقی مانده را به یافتن راه حل بپردازید.
۳) بهترین و موثرترین و سریع ترین برنامه را جهت رفع مشکل خود انتخاب کنید و در اسرع وقت آن را به اجرا بگذارید.
۴) به نتایج برنامه ریزی خود توجه کنید. از آنچه انجام داده اید چه حاصل شده است؟ آیا به رفع مشکل، نزدیک تر می شوید و یا خود را بیشتر به دردسر انداخته اید؟ به تاثیر برنامه خود دقت کنید.
۵) اگر آنچه انجام می دهید کار ساز نیست فورا شیوه خود را تغییر دهید. از تغییر نهراسید. انعطاف پذیری در انجام روش های گوناگون به شما توانایی حل هر گونه مشکلی را خواهد بخشید.
۶) به خاطر بسپارید که همواره در اطراف شما الگوهای موفقی وجود دارد. مهم نیست مشکل تان تا چه خد دشوار به نظر می رسد، مسلما افراد دیگری قبل از شما آن را پشت سر گذاشته اند. نزد آنها بروید و پاسخ های مورد نیاز خود را بدون تجربه های تلخ بگیرید. مطمئن باشید بخوبی از عمده حل این مشکل خواهید آمد
چگونه بحث کنیم؟
▪ بگذارید طرف مقابل تان موضع خود را کاملا تشریح کند.
▪ قبل از پاسخ دادن کمی تامل کنید.
▪ اصرار نداشته باشید صد درصد برنده شوید.
▪ موضع خود را به آرامی و به دقت بیان کنید.
▪ برای طرف مقابل یک راه فرار بگذارید.
● چگونه تشکر کنیم؟
▪ تشکر باید از صمیم قلب باشد.
▪ تشکر را به صراحت و با لحن رسا بیان کنید.
▪ به چشمان طرف مقابل نگاه کنید.
▪ به طور غیر منتظره از دیگران تشکر کنید و به هنگام تشکر اسم شخص را بگویید.
● چگونه انتقاد کنیم؟
▪ انتقاد می بایست محرمانه و دور از چشم دیگران انجام شود.
▪ پیش از بیان انتقاد، کلام محبت آمیزی به زبان بیاورید.
▪ از عمل انتقاد کنید نه از عامل.
▪ راه حل های منطقی و عملی پیشنهاد کنید.
▪ برای هر خطا فقط یک انتقاد کافی است.
▪ با لحن دوستانه انتقاد خود را پایان دهید
کلید عزت: اطاعت خداوند و رسول(ص).
▪ کلید روزی: تلاش به همراه استغفار و تقوی.
▪ کلید بهشت: تقوی.
▪ کلید ایمان: تفکر در نشانههای خدا و مخلوقات او .
▪ کلید نیکی: راستی.
▪ کلید قلب زنده: تدبر در قرآن، زاری در سخرگاهان و ترک گناهان.
▪ کلید علم: به نیکویی پرسیدن و به نیکی مطلب را گرفتن.
▪ کلید فتح و پیروزی: صبر.
▪ کلید رستگاری: تقوی.
▪ کلید افزایش: شکر.
▪ کلید میل به آخرت: زهد در دنیا.
▪ کلید اجابت: دعا.
هر جا که میروی و هر کاری که میکنی کلیدهای فوق را به همراه ببر، زیرا اینها کلید قفلهای حیات توست و اگر این قفلها باز شدند ترا نه خوفی است و نه اندوه و این خود سرّ حیات و جاودانی در فردوس برین است
دوست دارم این طور فکر کنم روزی که به دنیا آمدیم، به عنوان هدیه تولد، کل دنیا را به ما دادند. یک جعبه خوشگل حیرت آور که دورش روبان های معرکه ای پیچیده اند! بعضی از آدم ها حتی به خودشان زحمت نمی دهند روبان ها را باز کنند، چه رسد به این که در جبعه را باز کنند. اگر هم باز کنند، توقع دارند که فقط زیبایی، شگفتی و سرخوشی در آن ببینند و وقتی می بینند که در آن، درد و ناامیدی هم هست، حیرت می کنند. مردم پیش من می آیند و می گویند: «خب! جنابِ «همه چیز دان»! اگر زندگی این قدر که تو ادعا می کنی با ارزش است، پس چرا مرگ و رنج و بدبختی و این همه چیزهای منفی در آن وجود دارد چرا بچه ها باید رنج ببرند چرا این همه قتل و تجاوز و جنگ هست چرا چرا چرا »
من هم جواب می دهم: «از کدام گوری باید بدانم من که سهل است، آدم های گنده تر از من هم سال های سال است که این سؤالات را پرسیده اند.» می دانید راه حل من چه بوده دست از سر این سؤالات برداشته ام، به پاسخ ها پرداخته ام و سعی کرده ام زندگی کنم. تفاوت موضوع در همین جاست. چرا مرگ وجود دارد از کجا بدانم چرا درد وجود دارد کاش وجود نداشت، ولی من از کجا بدانم که چرا وجود دارد اگر بخواهم همه عمرم را برای پیدا کردن جواب اینها تلف کنم که دیگر فرصتی برای زندگی باقی نمی ماند. من به آنهایی که این جور سؤالات را می پرسند می گویم که من درباره زندگی چیزهای کمی می دانم، از جمله این که حتماً باید چیزی به اسم شادی وجود داشته باشد، چون من آن را احساس کرده ام. باید چیزی به اسم دیوانگی معرکه وجود داشته باشد، چون اغلب با آن زندگی کرده ام. باید چیزی به اسم عاشقی وجود داشته باشد، چون عاشق بوده ام. باید چیزی به اسم سرخوشی وجود داشته باشد، چون سرخوشی را می شناسم و آدم های سرمست زیادی را دیده ام. پس حتماً سرمستی وجود دارد و مطمئن باشید تا نفهمم این دیگر چه جور معجونی است، از دنیا نخواهم رفت!
تنهایی و سردرگمی هم بخشی از زندگی هستند. من چیزی درباره شما نمی دانم، ولی دلم نمی خواهد عمرم به سر برسد و چیزی نفهمم. می خواهم تک تک چیزهایی را که در جبعه زندگی و در لحظه تولد به دستم دادند، بشناسم. می دانم که داخل این جبعه، جعبه ای به اسم درد هم وجود دارد. خب! این هم مال من است. می خواهم جعبه درد را باز و آن را تجربه کنم. علامت روی این جعبه کوچک، تنهایی است. می دانید وقتی در جعبه تنهایی را باز کنم چه اتفاقی پیش می آید تنهایی را تجربه می کنم و وقتی کسی می گوید «تنها هستم»، یک کمی می فهمم چه می گوید و وقتی آدم ها بفهمند که تنهایی دیگران چه معنایی دارد، دست هایشان را به هم می دهند و دیگر تنها نیستند. من می خواهم همه این چیزها را یاد بگیرم، چون آن موقع است که می توانم سرخوشی را هم بیاموزم. اگر در دنیا چیزهایی به اسم شادی، سرخوشی، سرمستی و وجد وجود داشته باشد، حتماً پیدایشان می کنم. من ایمان دارم که می شود اندوه را به شادی تبدیل کرد. شما هم می توانید این کار را بکنید. من قدرت آن را دارم که نگرانی را بپذیرم و آن را به واقعیت تبدیل کنم. شما هم می توانید. هیچ کاری نیست که من بتوانم انجام بدهم و شما نتوانید. من که اَبَر بشر نیستم! بعضی از شماها خیلی بهتر از من می توانید. اگر این کار را نمی کنید، به خاطر این نیست که نمی توانید، به خاطر این است که برایش تلاش نمی کنید. بفرمائید! این گوی و این میدان! ما قادریم ناامیدی را به امید تبدیل کنیم و این یعنی معجزه. ما می توانیم همه اشک ها را پاک کنیم و لبخند را جایگزین آن کنیم. من به عنوان یک مدرس به شما قول می دهم که هر چیزی قابل یادگرفتن و یاد نگرفتن است. شما می توانید هر چیزی که می خواهید بشوید، بشوید. شما می توانید هر چه که می خواهید باشید، باشید، به شرط آنکه خودتان را آماده کنید که سختی بکشید و کمی به خودتان زحمت بدهید، چون این طور چیزها خود به خود و به شکل طبیعی پیش نمی آیند. لازم است برای به دست آوردن آنها کمی زحمت بکشید. همین و بس
همه ما علاقهمندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل میشود. هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه میکنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیتها در ذهن و رحمان میباشند
چنین ماندگاری در قلبها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمیآید مگر آن که از رموز آن آگاه باشیم.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است. شخص میتواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین میتواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی میتوانیم صاحب آن باشیم:
۱ ) ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
۲ ) بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند. سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
۳ ) نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن، نیستند.
۴) فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند. محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
۵) زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
۶) قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند. آسان بود، این طور نیست؟ فکر میکنم شما هم میتوانید یکی از جذابترین و ماندگارترینها باشید. معطل نشوید دست به کار شوید
1) اگر همیشه خواستن توانستن بوده، و هر چه انسان می خواست فورا به آن می رسید «آرزو» معنی نداشت.
۲) وقتی انسان را توانمند، مهربان، زیبا، قوی بنامیم، به طور طبیعی این کلمات چنان باورهای او را عالی می کند که شما او را به مرور زمان، صاحب چنین خصلت هایی خواهید دید و بر عکس هم همین طور...
۳) انسان حتی بالاتر از یک معجزه است و چنان چه بخواهد، هر کاری را می تواند انجام بدهد.
۴) پیشرفت های بزرگ در سایه قدم های کوچک به دست می آید همان طور که کیلومترها از سانتیمترها و کوه ها از سنگ ریزه ها...
۵) خودشناسی مهم ترین کلید دستیابی به آرامش ها، موفقیت ها، محبوبیت ها و خوشبختی های زندگی است.
۶) کمال طلب ها دوست دارند هر چیزی در جای خودبوده و هر کاری در زمان خود انجام شود.
۷) افلاطون می گوید: عشق بلایی است که همه خواستارش هستند.
۸) شوخ طبعی، درمان کننده همه دردهای زندگی است.
۹) خداوندا! ما را به سبب علم بی نیاز کن و به صفت حلم زینت ده
تسلط بر قابلیتهای شخصی ، وسیلهای برای دستیابی به موفقیت
توانایی و قابلیتهای شخصی خود را بشناسید و کشف کنید تا با به کارگیری بهموقع و صحیح آنها به موفقیت دست یابید. تسلط را میتوان از طرفی به معنای احراز برتری بر افراد و اشیاء تلقی نمود و از طرف دیگر به معنای سطح خاصی از مهارت بکار برد. افرادی که در سطح بالاتری از تسلط و تواناییهای شخصی قرار دارند، قادرند بطور مستمر نتایجی که عمیقاً برای آنها حایز اهمیت است را در یابند. در عمل آنها به گونهای که یک هنرمند با اثر هنری ارزنده ی خود، ارتباط برقرار میکند، زندگی میکنند. آنها ابتکار را از طریق یادگیری دائمی در تمام عمر خود، انجام میدهند.
تسلط و قابلیتهای شخصی ، عبارتند از سیمستمی که طی آن فرد به صورت مستمر دیدگاههای شخصی خود را روشنتر و عمیقتر مینماید، انرژی و توان را متمرکز میکند، صبر و بردباری خود را گسترش میدهد و بالاخره آنکه، واقعیات را منصفانه و بی غرض در مییابد.
با توجه به این تعاریف باز هم شمار بسیار کمی از انسانهای بالغ در جهت رشد و توسعه و تسلط بر تواناییهای شخصی خود، حرکت میکنند. زمانی که از اکثریت افراد سوال شود که در زندگیشان به دنبال چه هستند؟ آنها ابتدا راجع به آنچه میخواهند از شر آن خلاص شوند صحبت میکنند. مثلاً حل شدن مشکلاتشان و مواردی از این قبیل . بدین ترتیب برای ما مهم است که تنها به جای نگاه کردن به مشکلات و حل آنها، بیشتر به فکر استفاده موثر و بهینه از تواناییهای خود باشیم.
کمی به زندگی توجه کنید. آیا تا به حال به فکر ارزیابی تواناییهای خود بودهاید؟
قابلیتهای فردی چیزی فراتر از مهارتهای اکتسابی و قدرت رقابت است، به عبارت دیگر نگرشی خلاق به زندگی داشتن و فعال زیستن است.
«انگیزه و تمایل به خلاقیت، در اختیار ماست و در تمامی زوایای زندگی ما قابل مشاهده است. از دنیای مادی، تا تفکرات ژرف و عمیق ذهنی و معنوی».
افرادی که از تواناییهای شخصی قابل توجهی برخوردارند، مشخصات ویژهای از خود نشان میدهند. آنها احساس ویژه و خاص دارند که در زیر سطح اهداف و مقاصد ظاهری،عمل میکنند. برای چنین افرادی مقصود و هدف چیزی بسیار فراتر از یک کشش و میل ساده به دستیابی ایدهآل است. آنان فرا گرفتهاند که چگونه با جریان تغییر، همسو شوند و آن را بدرستی درک کنند، نه آنکه در مقابل آن مقاومت نشان دهند. کنجکاوی عمیق آنها ناشی از میل به دریافت و شناخت هر چه بهتر حقایق موجود است. احساس تعلق خاطر به دیگران و مسئولیت در قبال زندگی خویش دارند. خود را در درون جریان بزرگی احساس میکنند، که اگر چه به تنها یی کنترل بر آن ندارند، ولی با خلاقیت میتوانند بر آن تأثیر بگذارند و در نتیجه هویتی مستقل برای خود قائلند و هیچچیز را بکلی فدای چیز دیگری نمیکنند. بدین ترتیب هم تغییرپذیر وهم تغییر آفرینند.
افرادی که تواناییهای شخصی ممتاز و سرشار دارند، همواره در حال فراگیری هستند. آنها هرگز از حرکت باز نمیایستند و هیچ مقصدی آنها را به کلی ارضاء نمیکند.
● چگونه به خواستههای خود دست یابیم و لذت موفقیت را بچشیم؟
ضربالمثلی است که میگوید: «هر چه را بخواهید به دست میآورید». این عبارت امروز، به همان میزان ۲۰۰۰ سال پیش مصداق دارد. اما چرا مفهومی به این سادگی آنطور که شایسته است مورد توجه قرار نمیگیرد؟ گاه اصولاً از خواسته خود مطمئن نیستیم و نمیخواهیم با طرح خواستهای احتمالاً بیجا رفتاری احمقانه از خود به نمایش بگذاریم. گاهی اوقات از خواسته ی خود آگاه هستیم امّا از عواقب سوال کردن میترسیم. میترسیم به ما بگویند که پرسش نامربوطی را مطرح کردهایم، میترسیم سوال ما را غیرقابل قبول بدانند یا آن را بیتناسب و یا غیرممکن اعلام نمایند. اما «شما هر اندازه که بتوانید شکست را تحمل کنید، به موفقیت نزدیکتر میشوید». به عبارت دیگر، با هر جواب «نه» که دریافت میکنید یک قدم به جواب «آری» نزدیکتر میشوید تا شکست نخورید به پیروزی نمیرسید. هر شکست، طی کردن یکی از پلههای نردبان موفقیت و پیروزی است و با بالا رفتن از هر یک از این پلهها به پیروزی نزدیکتر میشوید. ولی باید دقت داشته باشید که این نردبان در جهت مناسبی تکیه داه شده باشد. بنابراین به این نتیجه میرسیم که پافشاری کلید اصلی و حلال مسائل است. به عبارت دیگر رد کردن، قدمی به سوی پذیرفتن است. شکست خوردن بخشی از موفق شدن است