۱) فعالیتهای اصلی و قبلیمان را بشناسیم و بهطور مرتب انجام دهیم.
۲) نیرودهندگان و راهنمایان راه موفقیتمان را بشناسیم و با آنها معاشرت، مشورت و
دوستی کنیم.
۳) هدفهای اصلی و باطنی زندگیمان را بشناسیم و رد راه رسیدن به آنها پیش برویم.
۴) مشخصههای محیط مناسب برای شادکامی و موفقیتمان را بشناسیم و آن محیط را بهوجود
آوریم.
۵) عاملهای مثبتی را که سبب آرامش اعصاب ما میشوند، بشناسیم و از آنها برای تسلط
بر احساسهای منفی استفاده کنیم.
۶) متوجه باشیم که چگونه عادتهای منفی، ما را بهطور موقت از احساسهای منفی دور
میکنند و همین نتیجه را از طریق عادتهای مثبت بهدست آوریم.
۷) هدفهای احساسی خود را برای هر روز زندگیمان مشخص کنیم و در راه دستیابی به
آنها بکوشیم.
۸) بدانیم چه کمکهائی میخواهیم به محیطزیست خود بکنیم و از این راه مشخص،
دنیایمان را بهبود بخشیم.
۹) فرآوردههای کاری خود را بشناسیم. بدانیم به چه لوازمی برای ایجاد آن احتیاج
داریم و این فرآوردهها را باید چگونه عرضه کنیم.
۱۰) بدانیم ما چه چیزهائی را میبینیم و میشناسیم و از آنها چون استادهای دانشگاه
زندگی، درس موفقیت بیاموزیم.
۱۱) روی واقعههای روزمره دقیق شویم و از آنها چون استادهای دانشگاه زندگی، درس
موفقیت بیاموزیم.
۱۲) نقشهای مثبت و سازندهٔ زندگی خود را انتخاب کنیم و در ایفاء آنها ماهر شویم.
۱۳) در معاشرتهای خود، نیرومان را صرف صحبت دربارهٔ افراد غایب نکنیم و در مورد
خود یا اطرافیان حاضر، سخن بگوئیم.
۱۴) احساسهای خود را بشناسیم. اگر از کسی رنجیدهایم، مسئلهٔ خود را به موقع با
آن شخص مطرح و حل کنیم.
۱۵) بدانیم که کدامیک از احساسها، در ما شدتی بیش از حد سالم دارند و آن احساسها
را بهطور مرتب مهار کنیم.
۱۶) از احساسها و افکار منفی در وجود خود پذیرائی نکنیم و روش مبارزهٔ درست با
آنها را همواره بهکار بندیم
منبع: ”راهنمای موفقیت
باطنی“ استاد کاوه نیّری
استاد کاوه نیری / روانشناس
شاید در نگاه اول دستیابی به آرزویی همچون موفقیت و کامیابی، فرآیندی سخت و پیچیده باشد اما یک نکته را باید به عنوان اصل غیرقابل انکار پذیرفت و به آن ایمان داشت.
رسیدن به موفقیت نیاز به فکرهای بزرگ و ایدههای فراتر از چارچوبهای عادی فکری
دارد. با نگاهی کلی به زندگی چهرههای موفق و برجسته تاریخ درمییابیم که اکثر
آنها ایدههایی بزرگ و متفاوت از انسانهای عادی در ذهن میپروراندهاند.
در حقیقت بزرگ فکر کردن و راضی نبودن به چارچوبهای کوچک و کمارزش در زندگی
روزمره نخستین و البته مهمترین سنگ بنای موفقیت در زندگی است. البته نباید این
ایدئولوژی موجب شود که اهداف میانمدت و کوتاهمدت نادیده گرفته شود چون آنها در
شکلگیری اساس اصلی سنگبنای موفقیت موثر هستند اما اگر بزرگ فکر کنید مطمئن باشید
که زودتر و موثرتر به اهداف کوتاهمدت و میانمدت دستیافته و با پشتسر گذاشتن
آنها به کامیابی اصلی دست خواهید یافت.پیروز شدن ایدههای بزرگ با درنظر گرفتن
دورنمایی منطقی از آنچه میخواهید، موجب پرورش و تقویت خلاقیتهای فکریتان خواهد
شد و یاد خواهید گرفت که مثلاً چطور از فکر و آنچه که در دور و بر خود دارید به
بهترین وجه ممکن برای رسیدن به موفقیت مورد نظر استفاده عالی کنید
۱) سعی جدی بهخرج دهید تا توجه خود را از خودتان به افراد دوروبرتان یا اشیای
دیگر تغییر مسیر دهید
۲) سعی کنید نکات و چیزهایی را درباره مردم پیدا کنید که برای خودتان هم جای علاقه
دارد. خودتان را مجبور کنید تا همواره به جستوجوی نکات و موضوعات جالب باشید.
۳) اگر دریافتید که در جمع حل شدهاید(!) و میتوانید بدون فکرکردن کارهای مشابه
آنها را انجام دهید، مطمئن باشید که مورد علاقه دیگران هم قرار گرفتهاید.
۴) هنگامی که شخصی شما را عصبی یا خجالتزده میکند، باز هم علاقهمندی خود را به
آنها نشان دهید. سعی کنید توجه را از خودتان برداشته و به دیگران معطوف کنید. با
انجام تمرینات کافی، همواره خونسرد و در عینحال جسور خواهید بود
بسیاری از اشخاص هستند که از موفق شدن میترسند و خود را کوچک و نالایق میبینند، از طرفی دیگران را هم از تصمیمات مهم و تغییرات کوچک و بزرگ میترسانند و به قول معروف آیه یأس میخوانند. این افراد اغلب به خواندن مقالات و کتابهای موفقیت و ارتباطات علاقه نشان میدهند و گاهی در مجامع دوستانه از تجربیات و توحیه ناکامیهای خود سخن میرانند. دکتر لئون تک نویسنده کتاب ترس از موفقیت، مدعی است که اضطراب ناشی از موفقیت بهقدری فراگیر است که در جوامع رقابتجو میتوان آنرا ویژگی هنجار بهحساب آورد. بهعبارت دیگر آنقدر این پدیده معمول و رایج است که بهعنوان یک رفتار هنجار در جامعه پذیرفته شده و گاهی هم آنرا نشانه عقل و احتیاط کاری و زیرکی فرد میدانند. در مقابل ترس از موفقیت، ترس از شکست وجود دارد. کسی را به خاطر دست روی دست گذاشتن و تلاش نکردن، و عدم تصمیمگیری اگر سرزنش نکنند، پس در برابر ترس از شکست نیز به او حق میدهند. فکر میکنند اولی خطرش کمتر از دومی است در صورتیکه شکست از عدم مبادرت به موفقیت کمخطرتر است. روزی پادشاهی به وزرای خود گفت: میخواهم چند روزی را به استراحت بگذرانم به شما سفارش میکنم اگر در مسئلهای به تصمیمگیری نیاز داشتید و تصمیم گرفتید ولی تصمیم شما اشتباه از آب درآمد شما را میبخشم ولی اگر تصمیم نگرفتید، شما را نمیبخشم.
تمامی والدین خواهان موفقیت فرزندانشان هستند، اما آنچه را که خود از موفقیت
آموختند و اینک برای فرزندانشان ترسیم میکنند بسیار ترسناک است. آنها بیشتر
ناامیدیها و ناکامیهای حاصل از پیامدهای شکست را درس میدهند و ناخودآگاه از اینکه
فرزندانشان جرأت بیشتری داشته باشند و در حوزههای ناشناخته پیش بروند، ممانعت
کرده و از آنها انتقاد میکنند و ناراحتیها و ناکامیهای رقابتی خود را به
فرزندانشان نیز منتقل میسازند. ترس از موفقیت از دوران کودکی شروع میشود. کودکان
اشتباه را به خاطر آنکه مورد انتقاد شدید قرار میگیرند بد میدانند نه بهدلیل
ماهیت اصلی آن. آنها از بزرگترهای صاحب اختیار و اقتدار میترسند بنابراین میل
به قبول مسئولیت در آنها رفته رفته کاهش مییابد. و انگیزه برای موفق شدن در امور
تحصیلی و شغلی به خاطر ترس از موفقیت از بین میرود. حقارت، عینک ریزبینی است که
شما را در جایگاه رفیعی متصور نمیسازد. حقارت، ترس از موفق شدن را دامن میزند.
”ما کجا و... کجا“ جملهای که زیاد از افراد شنیده میشود.
در پایان به این توصیهها برای از بین بردن ترس از موفقیت توجه کنید.
۱) بزرگترین گناه ترس است، بهخصوص ترس از موفقیت.
۲) نقاط قوت خود و دیگران را تقویت کنید.
۳) فکر خود را برای کاریکه انجام میدهید تقویت کنید.
۴) میل خود را برای کاریکه انجام میدهید تقویت کنید.
۵) شانه خالی نکنید، از مسئولیت نترسید و دست روی دست نگذارید اولین قدم را
بردارید.
۶) برای خود ارزش بیشتری قائل شوید و خودتان را دوست داشته باشید.
۷ ) همیشه بهخود بگوئید خطر دست روی دست گذاشتن، از شکست خوردن بیشتر است.
● آزمون:
با آنکه تعریف هرکس از موفقیت ممکن است متفاوت باشد، کسانیکه از موفقیت میترسند
وجوه مشترکی دارند. برای رسیدن به اطلاعاتی در این زمینه، پرسشنامه زیر را تکمیل
کنید.
۱) اغلب خودم را برتر از کاریکه میکنم میدانم.
درست غلط
۲) از روی عادت نمیخواهم کانون توجه باشم.
درست غلط
۳) در اغلب موارد موفقیتم به این دلیل بوده که در زمان مناسب در جای مناسب قرار
گرفتهام.
درست غلط
۴) وقتی با دیگران رقابت میکنم، اغلب ناراحت میشوم و احساس گناه میکنم.
درست غلط
۵) فکر میکنم دیگران اگر مرا بهتر میشناختند، به اندازه حالا دوستم نمیداشتند.
درست غلط
۶) اغلب این احساس غیرمنطقی به من دست میدهد که ممکن است در یک لحظه همه چیزم را
از دست بدهم.
درست غلط
۷) اغلب احساس میکنم خیلی زود موفق شدهام.
درست غلط
۸) در روزهای تعطیل آخر هفته احساس بیقراری پیدا میکنم.
درست غلط
۹) وقتی کار موفقی میکنم و از من تعریف میکنند احساس بدی پیدا میکنم.
۱۰) نسبت به دوستانم زیاد کرده کرده و زیاد تفریح نمیکنم.
درست غلط
● محاسبه امتیازات
برای هر جواب ”درست“ بهخود ۱ امتیاز بدهید.
▪ امتیاز ۰ تا ۵:
شما میدانید که موفق شدن زحمت دارد شما با فکر موفق شدن بسیار راحت هستید.
▪ امتیاز ۶ تا ۱۰:
شما بیش از سایرین از موفق شدن میترسید. شاید از این نگرانید که اگر موفق شوید
کانون توجه قرار میگیرید. شاید میترسید دیگران به شما غبطه بخورند یا شمارا دوست
نداشته باشند و یا مسئولیتهائی به شما بدهند که از انجام دادن آنها قاصر باشید
منبع : کتاب شما کی هستید؟
دکتر سالواتوره اباتو / مهدی قراچهداغی
انتشارات پیکان
عامل اصلی، که از تغییرات در زندگی انسان جلوگیری می کند ترس (ترس از شکست) است.
ترس از تغییرات همواره مانع از پیشرفت انسان شده است. حتماً شما این جمله معروف را
شنیده اید اگر نمی ترسیدی چه میکردی؟ که اغلب اینگونه به این سئوال پاسخ می دهند
«به جلو حرکت می کردم(به سوی موفقیت)».
به همین دلیل است که عده اندکی به دلیل اختراع و یا کشف چیزی و یا موفقیت در کاری
معروف شده اند. شجاعت، جسارت و پشتکار آنها، باعث شد تا به موفقیت دست یابند نه
نامشان و یا موقعیت اجتماعیشان. آنها به موقع تغییرات را پذیرفتند و هرگز از شکست
نترسیدند.
روزی با دوستم در مورد پشتکار و موفقیت در کار صحبت می کردیم من از ادیسون گفتم.
به اوگفتم:«ادیسون دوهزار نوع فلز و آلیاژ را مورد آزمایش قرار داد تا بالاخره
موفق شد لامپ را بسازد.» می خواهید بدانید او چه جوابی داد او گفت: «او ادیسون
بود.»
ادیسون فقط به یک دلیل موفق شد او خود را باور داشت.
برای تغییرات در زندگی ابتدا باید خود را تغییر دهیم:
۱-شیوه ی تفکر خود را عوض کنیم .
۲-رفتار خود را تغییر دهیم.
۳-شیوه زندگی خود را تغییر دهیم.
برخی از عادات و رفتارهای شخصی خود را تغییر دهیم. مثلاً مصرف سیگار و یا الکل خود
را ترک کنیم. سر ساعت در محل کار و قرارها حاضر شویم
●اما چگونه این اعمال را انجام دهیم:
الف- اندیشه و تفکر مثبت داشته باشیم.(با تمرین وتکرار مثبت اندیشی را فرا
بگیریم.)
ب- مسیر سرنوشت خود را مشخص کنیم. باید بدانیم که با هر اقدامی هر چند کوچک بخشی
از زندگی ما ساخته می شود.
●برای رسیدن به موفقیت چهار عنصر لازم است:
۱-مشخص بودن سر آغاز مسیر (بدانیم چه می خواهیم)
۲-عمل (حرکت، دست به کار شوید)
۳-مبارزه با عکس العمل های منفی
۴-نتیجه (نتایج کارهای خود را زیر نظر بگیرید)
همواره این سئوالات را از خود بپرسید و به آنها با دقت پاسخ دهید
۱-می خواهید زندگیتان چگونه باشد؟
۲-می خواهید چه آینده ای برایتان رقم بخورد؟
۳-می خواهید مقصدتان کجا باشد؟
پس برای اینکه زندگی مان تغییر کند لازم است بدانیم
۱-باید چه باورهایی داشته باشیم.
۲-چگونه فکرکنیم .
۳-هر روز چه اعمالی انجام دهیم. (برنامه ریزی)
« زمان طراحی ده سال آینده همین الان است نه ده سال آینده.»
●دوستان بدانید موفقیت ما در گرو دو اصل است:
الف- واقعاً بخواهیم که زندگیمان تغییر کند.
ب- خود را در قبال وظایفی که داریم مسئول بدانیم.
اغلب مردم نمی دانند چه می خواهنداما بدتر از آنها کسانی هستند که می دانند چه می
خواهند ولی در جهت رسیدن به آن تلاشی نمی کنند.آنها می نشینند و امیدوارند روزی به
آرزوهای خود برسند آن « روزی » همین امروز است همین حالاست.تنها افرادی که شجاعت
وجسارت بالایی دارند به موفقیت می رسند. هرگز از شکست نترسید.افراد موفق اغلب
افرادی هستند که شکست می خورند اما از هر شکستی برای خود پله ای برای صعود و رسیدن
به موفقیت می سازند
▪ از کارهای غیر مهم صرف نظر کنید.
▪ کارها را اولویت بندی کنید.
▪ راهزنان وقت را بشناسید.
▪ راههای ایجاد وقت را یاد بگیرید
برای رسیدن به موفقیت راههای ایجاد وقت:
▪ انجام کارها بطور همزمان
▪ تنظیم کردن وقت خواب
▪ کنترل بیشتر روی وقت تفریح
▪ نه گفتن به خواسته های غیر مهم
▪ عقب انداختن کارهای غیر مهم.
۱) برای موفقیت و شادی در تمام جنبه های زندگی تفکر مثبت امری ضروری است.
۲) روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی ، شرایط مالی و موفقیت اجتماعی شما بازتاب دنیای
درونی شماست.
۳) نحوه عملکرد شما همیشه با زیربنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است.
۴) رمز موفقیت دو چیز است: تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها ، و مشخص کردن
انگیزه ها.
۵) شما می توانید بهتر از این که هستید باشید، ثروتمندتر از اکنون باشید و توانایی
های بیشتری داشته باشید چون می توانید افکار غالب خود را تغییر دهید.
۶) چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید، کنترل کامل زندگی تان و تمامی آنچه
برایتان اتفاق می افتد در دست شماست.
۷) شیوه تفکر شما نشان دهنده ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.
۸) تغییر، غیرقابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت
هدایت می شود با سرعتی غیر قابل قیاس با گذشته ، در حال حرکت است.
۹) هر جا که هستید و هر چه که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید.
۱۰) مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که به دست آورده اید و آنچه که خواهید شد بر
عهده خود شماست.
۱۱) عالم در نظم و تعادل کامل به سر می برد. شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را می
گیرید.
۱۲) همیشه از همان دست که می دهید از همان دست می گیرید. اگر از عالم بیشتر دریافت
می کنید به این دلیل است که می بخشید.
۱۳) پاداش هایی که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم
دارد.
۱۴) هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار و مطالعه کنید و توانایی های
خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود نیز پیشرفت بیشتری به دست می
آورید.
۱۵) همه امیدها، رؤیاها، هدف ها و آرمان های شما در گرو سخت کوشی شماست
توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ روشنائی، هفت هزار تلاش نافرجام و یازده هزار آزمایش ناموفق داشت. اما همین ادیسون هنگامی که فوت کرد هزار و پنجاه و دو اختراع به نام خود به ثبت رسانیده بود! والت دیسنی برای یادگیری بانکداری، برای تولید کارتونهایش در ۳۱۲ بانک کار کرد. او هفت بار ورشکست شد!
جان گریسی، پیش از آنکه اولین کتاب خود را منتشر کند، به ۷۳۵ ناشر مراجعه کرد که
هیچیک کارش را نپذیرفتند. اما او بعدها ۵۵۰ کتاب منتشر کرد!
آیا تا به حال فکر کردهاید چه چیز افراد موفق را از سایرین متمایز میکند؟
بررسیها نشان میدهند افراد موفق آنچه را از زندگی میخواند مشخص کرده و دربارهٔ
آن اندیشیدهاند. آنها وظیفهٔ اصلی خود را در زندگی کشف کرده و رویای برتر خویش را
دنبال کرده و برای تحقق آن، بارها و بارها تلاش نموده و سرانجام به آنچه مشخص کردهاند
دست یافتهاند.
اما اکثر ما چنین نیستیم و متأسفانه بنیادیترین و اساسیترین وظیفه و هدف زندگی
خود را در زیر خرابههای عادات و شرطیشدگیها مدفون ساختهایم. هدفی که میتواند
غائیترین آرزوی ما باشد. میدانید چرا؟
چون اغلب ما نمیدانیم واقعاً چه میخواهیم و در پی چه هستیم، به چه مشغولیم و
مقصد حقیقی ما کجاست. بسیاری از ما گمان میکنیم آنقدر درگیر هستیم که وقت فکر
کردن به چند و چون کاری که انجام میدهیم را نداریم و برخی دیگر از ما نیز در هالهای
تاریک از شک یا ناامیدی دست و پا میزنیم، زیرا اگر هم چیزی را میخواهیم و هدفی
را مشخص کردهایم به آن ایمان نداریم. ما ایمان نداریم که آن هدف، هدف حقیقی و
راستین ماست و در راه رسیدن به آن باید هر کاری بکنیم.
اما هر یک از ما واقعاً چه وظیفهای داریم و چه باید بکنیم؟ شاید طبیعی باشد که به
دنبال یافتن فرمولهائی باشیم که ما را به موفقیت برسانند، اما جدا از این به
کارگیری این فرمولها باید به یاد داشته باشیم که موفقیت، امری شخصی است!
وقتی سخن از چیزهای شخصی به میان میآید، همه میدانیم که استفاده از آن چیزها به
یک نفر اختصاص دارد و مخصوص اوست. موفقیت شخصی هم به همین معناست و تنها اختصاص به
خود ما دارد، یعنی هر یک از ما متفاوت از دیگری میتوانیم موفقیت را تجربه کنیم.
هر یک از ما باید به تعریفی که خودمان از موفقیت داریم دست پیدا کنیم، جدا از آنچه
دیگران میپسندند یا قبول دارند.
در دنیای امروز دست یافتن به آرزوهائی نظیر پول، شهرت، مقام، امکانات رفاهی و
تفریحی و نظایر اینها آنقدر تکراری شده که حتی دیگر چندان وسوسهانگیز هم نیستند.
و آگاهی انسان امروز به گونهای تغییر کرده که گویا دیگر میداند لذت حاصل از کسب
این قبیل چیزها بسیار موقتی و گذراست و میبایست در پی یافتن چیزی ماندگار و اصیلتر
بود. به منظور دست یافتن به تعریف شخصی خود از موفقیت، بهتر است کلیشهها را کنار
بگذاریم و ببینیم از کجا باید شروع کنیم؟
با کمی دقت در مییابیم اهداف، نخستین گام ما به سوی تعریف شخصیمان از موفقیتاند.
تا هدف تعیین نشود، هیچ تضمینی برای رسیدن به آن وجود ندارد! اما چگونه اهداف خود
را تعیین کنیم؟ جواب این است: باید با رویاهایمان تماس حاصل کنیم. این کار، یکی از
جذابترین کارها برای تعیین هدف است. باور نکردنیترین و خواستنیترین رویاهایتان
را کاملاً مشاهده و کشف کنید.
شما برای کنترل کامل زندگی
خویش امکاناتی در اختیار دارید و میتوانید تصورات درونی خویش را بهطور مطلوب شکل
دهید و حالتهائی را بهوجود آورید که به قدرت و موفقیت منتهی گردد. اما همیشه
داشتن توانائی به معنای استفاده از آن نیست. تجربههای خاصی وجود دارند که موجب
ایجاد حالتهای غیرفعال در افراد شده و مانع میشوند که آنها از همه توانائیهای
خود استفاده کنند. در مسیر زندگی، پیچ و خمهائی وجود دارد که همواره افراد را
گرفتار میسازد اما شما باید هوشیار باشید و بدانید که خطرات زندگی در کجا به کمین
نشستهاند و برای چیره شدن بر آنها چه راهکارهائی را باید بهکار گیرید.
در ابتدا داشتن اندیشههای مثبت و قاطع شروع خوب یاست اما کامل و کافی نیست زیرا
اندیشههای مثبت بدون نظم و هماهنگی، آغاز یک توهم است و تنها با وجود نظم و
هماهنگی است که میتوانند نتایج معجزهآسائی را بهوجود آورند.
نکته مهم دیگر اینکه شما باید بیاموزید که چگونه با یأس و ناامیدی مبارزه کنید.
ناامیدی، آرزوها را به یاد میدهد و حالت و رفتارهای مثبت را به منفی تبدیل میسازد.
عمدهترین عملکرد یک حالت منفی، از بین بردن نظم و هماهنگی درونی است. و همانطور
که میدانید وقتی نظم نباشد، هدفهای دلخواه نیز وجود نخواهد داشت.
در کل انسانها بر دو دستهاند:
۱) افرادی که بر یاس و ناامیدی خود غلبه میکنند.
۲) اشخاصی که در حسرت غلبه کردن بر ناامیدیهای خویشتن بهسر میبرند.
شما میتوانید چیزهائی که موجب ناراحتی و یأس شما میشود را بهصورتی درآورید که
موجب ایجاد شور و هیجان و شادی در شما شود، کار چندان سختی نیست فقط باید همیشه دو
جمله را دقیقاً به یاد داشته باشید:
۱) از مسائل کوچک و جزئی ناراحت و نگران نشوید.
۲) تمام مسائل زندگی کوچک و جزئی هستند.
معمولاً همهٔ افراد موفق میدانند که موفقیت در آن سوی ناامیدی نهفته است اما
متأسفانه افراد ناموفق به آن سوی دیگر ناامیدی نمیرسند و اغلب از دستیابی به
اهدافشان باز میمانند در واقع بهوسیله ناامیدی متوقف میشوند. این افراد اجازه
میدهند که ناامیدی، آنها را از انجام عملکردهائی باز دارد که برای حمایت از آنان
در دستیابی به آرزوهایشان ضروری است. شما باید با مهار کردن ناامیدی از این موقع
بگذرید، از هر شکستی درس بیاموزید و همچنان به حرکت خویش بهسوی موفقیت ادامه دهید
(شک دارم افراد موفقی را بیابید که این شکستها را تجربه نکرده باشند). پس با
روحیه شاد و دید مثبت وارد عمل شوید و با خود بگویید: هیچ نیروئی نمیتواند مرا از
رسیدن به اهدافم باز دارد، من حتماً موفق خواهم شد
موفقیت از آن کسی است که یاد گرفته وقتی زمین بخورد چگونه دوباره بلند شود.
موفقیت ازآن کسی است که بر روی پاهای پرتوان خود بایستد و دست رد بر سینه هر چه
نیرو و عوامل خارجی است بزند.
موفقیت از آن کسی است که میداند خونسرد بودن از مهمترین لوازم موفقیت به حساب میآید.
موفقیت از آن کسی است که شکست برایش پلههای نردبانی باشد و بداند که با هر شکست
بیشتر صعود خواهد کرد.
موفقیت از آن کسی است که در عین خودباوری عطش سیراب ناشدنی جهت شنیدن انتقاد داشته
باشد.
موفقیت از آن کسی است که از هر آنچه میهراسد به استقبالش برود.
موفقیت از آن کسی است که بزرگ بودن خود را در کوچک شمردن دیگران نبیند.
موفقیت از آن کسی است که از روزنههای امید، برای خود خورشید تابناک بسازد