آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

شب یلدا

یلدا برای بچه ها، آجیل و طعم هندونه س
ولی برا بزرگترا، یه خاطره، یه نشونه س

یلدا شب ولادته؛ این جوره تو نوشته ها
خورشید و دنیا می آرن، تو دل شب فرشته ها

فرشته های مهربون، فرشته های نازنین
از اوج ِ اوج ِ آسمون، میان پایین، روی زمین

شبیه دونه های برف، روی درختا می شینن
تا خورشید و بغل کنن، تا صُب یه وختا می شینن

قصه میگن برای هم؛ گر چه شبیه قصه نیس
قصه اون ها مثل ما، نون و پنیر وپسّه نیس

میگن: یه شب از آسمون پولک آبی می باره
تا دم دمای صب بشه برف حسابی می باره

وقتی گمون نمی کنی، ستاره ای پر می زنه
یه آفتاب مهربون، از تو افق سر می زنه

یه شب، تو اوج تیرگی، ستاره رو نشون می دن
تو دل شب، شب سیا ، صُب می شه و اذون می گن

می آد و مرهم می ذاره به ساقهّ ملخ زده
نماز حاجت بخونید، مردم شهر یخ زده!

عوامل قیام امام حسین علیه السلام در زیارت ناحیه

با مطالعة تاریخ و نقل سینه به سینة آن باید وقایع حتمی و عبرت آموز گذشته را زنده نگه داریم؛ چون این تاریخ است که به ما سند و اعتبار می بخشد؛ اما با این حال، همیشه نمی توان به کتب تاریخی در دسترس تکیه کرد؛ زیرا در بین کتب تاریخ، مطالبی وجود دارد که گاهی از طرف نویسنده در آن دخل و تصرفاتی صورت گرفته است، پس اگر بخواهیم اصل واقعه را بفهمیم، باید به افرادی مراجعه کنیم که در صداقت و امانتداریشان شکی نداشته باشیم و ایشان کسانی نیستند؛ جز حضرات معصومین. علیهم السلام بنابراین، جهت کشف اصل هر واقعة تاریخی باید به منابع حدیثی مراجعه کنیم. ‌
«زیارت ناحیه مقدسه» نیز یکی از زیاراتی است که می تواند به عنوان بهترین منبع در جهت شناخت وقایع عاشورا و کم و کیف آن محسوب شود؛ زیرا حضرت حجت بن الحسن علیه السلام در این زیارتنامه به کیفیت جنگ و شهادت جد بزرگوارش، امام حسین علیه السلام و حتی چگونگی خبردار شدن زنان و فرزندان از شهادت امام و عکس العمل ایشان اشاراتی دارند. ‌
علاوه بر این، حضرت به ادله و علل قیام سید الشهدا علیه السلام و خروج ایشان علیه حاکم وقت نیز اشاراتی دارند که لازم است انسان به این ادلة ترسیم شده از ناحیة امام عصر علیه السلام آشنا شود تا هم ارزش و اهمیت این زیارتنامه و مضامین عالی آن را بشناسد و هم با توجه به آن، دلایلی محکم و یقینی بر قیام امام حسین علیه السلام اقامه کند.‌

آشنایی اجمالی با زیارت ناحیه مقدسه‌
زیارت ناحیة مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسین علیه السلام است که در روز عاشورا و غیر آن خوانده می شود و از زیارات مطلقه است. این زیارت، آموزه هایی از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار می رود که در عین مرثیه بودنش، مسئولیت آفرین و حرکت ساز است. این زیارت از ناحیة امام زمان علیه السلام صادر شده است و صحنة کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار زائر مجسم می نماید و او را در متن واقعة عاشورا قرار می دهد. ‌

نگاهی اجمالی به عوامل قیام امام حسین علیه السلام از دریچة زیارت ناحیه‌
امام زمان علیه السلام در بخشی از این زیارت به بررسی علل و عوامل قیام حضرت ابا عبدالله علیه السلام اشاره دارد که موضوع مورد بحث این مقاله است. حضرت در این بخش می فرمایند:‌
«حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَیُّ أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّکَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَایِنٌ جَلِیسُ الْبَیْتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِکَ ثُمَّ اقْتَضَاکَ الْعِلْمُ لِلْإِنْکَارِ وَ لَزِمَکَ أَنْ تُجَاهِدَ الْفُجَّارَ فَسِرْتَ فِی أَوْلَادِکَ وَ أَهَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ مَوَالِیکَ وَ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ وَ الْبَیِّنَةِ وَ دَعَوْتَ إِلَى اللَّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَمَرْتَ بِإِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ الطَّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْخَبَائِثِ وَ الطُّغْیَانِ وَ وَاجَهُوکَ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَجَاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الْإِیعَازِ لَهُمْ وَ تَأْکِیدِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ...؛ 1 تا آن زمان که ستم دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند، در حالی که تو در حرم جدت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری فرموده، همدم محراب و خانه گشته و از لذّتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی، پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخیزی پس همراه با فرزندان و خویشان و پیروان دوستدارانت حرکت کردی و از حقیقت و برهانهای الهی آشکارا سخن گفتی و با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوی خدا دعوت کردی و به برپایی حدود الهی و فرمانبری از پروردگار فرمان دادی و از پلیدیها و سرکشی باز داشتی؛ اما آنان با ستم و تجاوز و دشمنی به مقابله با تو پرداختند پس تو نیز به دنبال ترساندن آنان از عذابهای الهی و تاکید بر حجت خداوندی با ایشان به مبارزة پرداختی... .»‌
از عبارات و فقرات نورانی آن چنین بر می آید که مهم ترین دلیل قیام سید الشهدا علیه السلام ظلم و فسادی بود که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را برملا کرد. به این معنا که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ظلم و فساد به صورت علنی نبود؛ ولی در زمان اهل بیت علیهم السلام خصوصاً از همان اوایل خلافت خلفای سه گانه پرده از چهرة خود برداشت و علنی شد و در زمان امام حسین علیه السلام کاملاً در مقابل حضرت جبهه گیری کرد و افرادی که در نهان و مخفیانه با امام مخالف بودند، پرده از نفاق خود برداشته و آشکارا به مخالفت پرداختند. به همین دلیل امام زمان علیه السلام می فرماید: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَیُّ أَتْبَاعَهُ؛ و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»‌
بنابراین، باید مهم ترین عامل را ظلم دانسته و آن را کالبد شکافی کنیم که در ادامۀ این مقاله به این مهم خواهیم پرداخت. البته قدر متیقن این است که چنین کالبد شکافی مهمی باید از زمان رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله صورت بگیرد؛ چرا که علل مخالفت با امام حسین علیه السلام ریشه در جریان بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله دارد.‌
در این قسمت از مقاله به کلمات نورانی امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیة مقدسه در مورد عوامل قیام حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازیم که در حقیقت موضوع اصلی این مقاله است.‌

ترسیم طرح کلی بیانات امام زمان علیه السلام در این زیارت
امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه می فرماید: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَیُّ أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّکَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَایِنٌ جَلِیسُ الْبَیْتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِکَ» امام زمان علیه السلام مراحل قیام امام حسین علیه السلام را در این قسمت از زیارت به سه مرحلة مهم تقسیم کرده اند که هر کدام از این سه مرحله توضیحاتی را می طلبد. آن سه مرحله به این شرح است:‌
مرحلة اول: مرحلة تعدی و گسترش ظلم است که امام زمان علیه السلام آن را در دو جملة متفاوت بیان فرمودند:‌
1. ظلم و ستم، دست تعدی را دراز کرد و از چهرة خود پرده برداشت و علنی شد.
2. گمراهی، طرفداران خود را فرا خواند.
مرحلة دوم: عکس العمل امام حسین علیه السلام در مقابل یزید.‌
مرحلة سوم: خروج امام حسین علیه السلام از مدینه همراه با خانواده.‌

مرحلة اول: ویژگیهای حاکم، رعیت و جامعه در زمان یزید‌
با توجه به اینکه حضرت سید الشهدا علیه السلام چند سالی را در زمان حکومت معاویه گذراندند، سؤالی که مطرح می شود این است که چرا امام حسین علیه السلام در زمان معاویه حرکتی از خود نشان ندادند؛ ولی در زمان یزید دست به قیام زدند؟ ‌
همان گونه که امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیة مقدسه می فرمایند: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَیُّ أَتْبَاعَهُ؛ تا آن زمان که ستم، دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»؛ یعنی ظلم و ستم از حالت نفاق و پشت پرده بیرون آمد و خود را علنی کرد و به طور صریح و آشکار در برابر حق جبهه گیری نمود و در حد توان خود حق را کمرنگ و یا آن را نادیده گرفت.‌
البته به یقین در زمان معاویه جو حاکم بر جامعه مانند زمان حکومت یزید نبود؛ زیرا هر چند معاویه با اسلام و اهل بیت علیهم السلام مخالف بود؛ ولی در ظاهر مسائل شرعی را مراعات می کرد و در برخوردها و اعمال خود ظاهراً با اسلام موافق بود، هر چند می دانیم که در پشت پرده چه جنایتها و ظلمهایی علیه دین انجام داد؛ اما مسئلة ظلم و تعدی در جامعه به صورت علنی از زمان یزید بن معاویه مطرح شد و جوّ حاکم بر جامعه و مردم و ویژگیهای شخصیتی یزید به گونه ای بود که ناگزیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:‌
1. ویژگیهای شخصیتی یزید ‌
زمانی که یزید بن معاویه به خلافت رسید، حضرت سیدالشهدا علیه السلام جملة معروف استرجاع را بر زبان جاری ساخت و این گونه فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ؛ ما همگی از خداییم و به سوی خدا برمی گردیم، (با آمدن یزید) با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چون که اسلام به مصیبتی همچون خلافت یزید مبتلا گشته است.» که نشان دهندة این است که اگر یزید خلیفه شود، دیگر اسلام باقی نمی ماند.‌
البته این تفکر فقط تفکر و عقیدة حضرت سید الشهدا علیه السلام نبود؛ یعنی این گونه نبوده و نیست که فقط اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آنان به بی کفایتی و پلیدی یزید بن معاویه پرداخته باشند؛ بلکه مورخین اهل سنت نیز به این مسئله اذعان و اعتراف دارند.‌
از جمله "مسعودی" تاریخ نگار معروف اهل سنت، می نویسد: «و سِیَرُه سیرة فرعون بل کان فرعون اعدل منه فی رعیته؛2 سیرة یزید همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت: فرعون در میان مردم بیش از یزید به عدالت رفتار می کرد.»‌
در تأیید کلام مسعودی به این قضیه نیز اشاره می شود که وقتی گروهی از مردم مدینه به سرپرستی "عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة" برای آگاهی از افکار، عقاید و اعمال یزید به شام سفر کرده و برگشتند، عباراتی را در معرفی یزید گفته اند که از عمق فاجعه ای که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت می کند و آن عبارات در بسیاری از کتب تاریخی شیعه و سنی وارد شده و تمام آنها این مطالب را تأیید کرده اند.‌
"ابن اثیر" در کتاب تاریخ خود نقل می کند که: همراهیان عبدالله بن حنظله بعد از بازگشت از سفر شام و ملاقات با یزید در توصیف وضعیت او چنین گفته اند: «قدمنا من عند رجل لیس له دین یشرب الخمر و یضرب بالطنابیر و یعزف عنده القیان و یلعب بالکلاب و یسمر عنده الحراب و هم اللصوص؛3 ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، طنبور می نوازد، نوازندگان نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها بازی می کند و با جمعی از دزدان شب نشینی دارد.»‌
دیگری گفت: به خدا سوگند! وی شراب می نوشد و به گونه ای مست می شود که نماز را نیز ترک می کند.‌
"ابن جوزی" دانشمند معروف اهل سنت، از قول عبدالله بن حنظله نقل می کند که گفت: «والله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمی بالحجارة من السماء انه رجل ینکح الامهات و البنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدع الصلوة؛4 به خدا سوگند! ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم تا بر اثر گناهان فراوان وی از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران خود نیز زنا می کند، شراب می نوشد و نماز نمی خواند.»‌

میگساری علنی، سرودن اشعار در حال مستی و دهن کجی به ارزشها و اعتقادات مسلمانان در آن حالت از صفحات تاریک زندگی یزید است.
‌2. تحریف دین و مکتب‌
تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن مکتب است و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب می دانند، خود بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با تعالیم و قوانین آن مکتب بدانند.‌
این خطر بزرگ در زمان امام حسین علیه السلام توسط دستگاه اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید می کرد. اگر امام علیه السلام قیام نمی کرد و به افشاگری دست نمی زد، دیری نمی پایید که از اسلام چیزی جز نام آن باقی نمی ماند. اینجاست که حضرت آیة استرجاع را بر زبان جاری نمود.‌
به هر صورت تحریف اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله، وارونه ساختن دین و ساختن پوسته ای از دین که محتوای حقیقی نداشته باشد، از برنامه هایی بود که در عصر امام حسین علیه السلام به اوج خود رسید. مردم کم کم دین حقیقی را از دست داده و با ایده و اعتقادات جدیدی که ساختة یزید و یزیدیان بود، زندگی می کردند و آن باورهایی را که از کلام اهل بیت علیهم السلام نسبت به اعمال عبادی خود آموخته بودند، از دست دادند و به طور کلی ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزشها تبدیل شد، تا حدی که در شهر مدینه و کنار تربت پاک و قبر نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله ارزش، عظمت و احترام زنان آوازه خوان و رقاصه به نهایت از مؤمنین و متقین بیشتر شده بود. شراب خوری دوباره علنی شد و چون یزید که حاکم وقت بود، خود مردی عیاش و خوش گذران بود، به مردم زمان خود برای عیاشی آزادی بیشتری داده بود، به حدی که عمال او در کنار تربت پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله مجالس و محافل عیش و نوش با حضور زنان و دختران آوازه خوان برگزار می کردند. 5 ‌
اگر در زمان معاویه نماز جمعه را در چهارشنبه خواندند، حداقل پایبند به نماز جماعت و جمعه بودند و می خواندند؛ اما در زمان یزید که دیگر کسی حرفی از نماز به میان نمی آورد و مؤمنان و دینداران نمی توانستند دین و دیانت خود را اظهار کنند؛ چرا که مورد تمسخر اطرافیان حکومت واقع می شدند.‌

3. دگرگونی ارزشهای مکتبی‌
در اینجا به فلسفة فرمایش امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه پی می بریم که فرمود: « وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ؛ ظلم و ستم پرده از چهرة خود برداشت.»‌
مفهوم کلام این است که هر کس مخالف اسلام، قوانین و معتقدات مسلمانان بود و نمی توانست آن را اظهار کند و یا مخالف اهل بیت علیهم السلام بود و می ترسید که آن مخالفت را علنی کند، با رفتار و اعمال یزید تمام این افراد جسور شده، به راحتی در برابر امام حسین علیه السلام، اسلام، مکتب و قرآن قد علم کرده و به مخالفت پرداختند و تمام کینه هایی را که نسبت به اسلام و اهل بیت علیهم السلام در دل داشتند، نمایان کردند.‌
در هر صورت مکتب اسلام و ارزشهای مکتبی در زمان خلافت یزید بسیار کمرنگ شد و تا سر حد فراموشی پیش رفت. تا قبل از زمان یزید مردم برای حل مشکل روحی، معنوی و یا مشکلات مادی خود به مسجد یا خانة امام علیه السلام می آمدند و حتی برای رفع خستگی خود و کسب نشاط و شادمانی به طرف مسجد می رفتند و با خواندن نماز مسائل خود را حل و فصل می کردند؛ اما در زمان یزید مردم مسجد را کنار زده و به مجالس و محافل رقاصی و عیاشی می رفتند تا روحیه بگیرند. ‌
تا قبل از یزید، گناه، معصیت، شراب خوری و اعمال منافی با عفت مخفیانه صورت می گرفت و افراد اعمال خلاف شرع خود را از دیگران مخفی می کردند؛ اما در زمان خلافت یزید تمام اعمال قبیح علنی شد و دوباره مانند دورة جاهلیت، نمود پیدا کرد که امام حسین علیه السلام در مسیر خود از مدینه تا کربلا بارها به این نکته اشاره فرمودند.‌
از جمله در مسیر کربلا با "فرزدق" روبه رو شدند و بعد از مدتی گفتگو که بین ایشان رد و بدل شد، امام علیه السلام به او فرمود: «یَا فَرَزدَقُ! أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیْطَانِ وَ تَرَکُوا طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ فِی الأَرضِ وَ اَبطَلُوا الحُدُودَ وَ شَرَبُوا الخُمُورَ وَ استَأثَرُوا فِی اَموَالِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاکِینَ وَ اَنَا اَولَی مِن مَن قَامَ بِنَصرِهِ دِینِ اللهِ وَ اِعزَازَ شَرعِهِ وَ الجِهَادَ فِی سَبِیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا؛6 ای فرزدق! این گروه مطیع شیطان شده و اطاعت خدا را رها کردند، در زمین فساد ایجاد کرده و احکام الهی را باطل دانسته و مشروب می نوشند و در بیت المال مسلمین و اموال فقرا و مساکین دستبرد زده اند. بر من است که به یاری دین خدا شتافته و آن را عزیز گردانم و در راه او جهاد کنم تا تنها کلمة الله بر عالم حاکم باشد.»‌
و در جای دیگر می فرماید: «اَیُّهَا النَّاسُ! أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛7 ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را می شکند و مخالف سنتهای الهی در بین بندگان خدا حکم می کند؛ ولی با قول یا فعل خود او را از این کار باز ندارد، بر خداوند است که او را وارد جهنم کند.»‌

همچنین در نامه ای که به برادرشان محمد حنفیه نگاشته اند، چنین فرمودند: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام...؛ 8 من برای خوشگذرانی، تفریح و یا ظلم و فساد خروج نکردم؛ بلکه هدفم این بود که امت جدم را اصلاح نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند جدم رسول خدا

منبع :سیدعباس حسینی باقرآبادی zitova.ir

چرا گاهی پس‌رفت می‌کنیم؟

چرا برخی افراد شکست می‌خورند و برخی به موفقیت دست می‌یابند؟ این مسئله، گاهی اوقات عادلانه به نظر نمی‌رسد. همه‌ی ما افرادی را می‌شناسیم که آموزش خوب و دیدگاه درستی دارند و به آنچه می‌خواهند دست می‌یابند. آن‌ها والدینی خوب، کارمندانی شریف و دوستانی صدیق هستند. علی‌رغم دانش، احساسات و علایق، برخی از آن‌ها در زندگی ناامید هستند و سعی می‌کنند بیش‌تر از آنچه دارند، به دست آورند، اما کمتر به این هدف دست می‌یابند. در کنار آن‌ها افرادی هستند که به نظر می‌رسد دریافت زیادی دارند، اما در واقع، به چیز کمی دست یافته‌اند. دلیل این است که آن‌ها آموزش خوبی ندارند. آن‌ها دیدگاه ضعیفی درباره‌ی خود دارند و اغلب، فاقد صداقت و اخلاقیات هستند. تنها چیزی که آن‌ها درمقایسه با افراد موفق دارند، میل واقعی برای پیش‌روی است. علی‌رغم عدم وجود مواردی چون فضیلت، دانش و حق‌شناسی، این‌ها هم جزو افرادی هستند که گاهی در رأس قرار می‌گیرند.
برگرفته از کتاب:
رآن، جیم؛ پنج قطعه‌ اصلی از پازل زندگی؛ برگردان توحید فریدونی و رامین درگاهی؛ چاپ دوم؛ تهران: ذهن‌آویز 1388.

خیلی جالبه حتما نگاه کنید

699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 
699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 
699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 
699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 
699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 
699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666

شمارهای بالا را انتخاب کنید
را بزنید Ctrl + F بعدن
بعدن شماری 9 را بزنید
را بزنید Ctrl + Enter بعدن

جدول جدید جرایم رانندگی

جدول جدید جرایم رانندگی همزمان با ابلاغ قانون جدید از ابتدای دیماه اجرایی می‌شود. استفاده نکردن از کمربند ایمنی با 30 هزار تومان کمترین و رانندگی در حالت مستی و مصرف داروهای روان گردان و افیونی با 200 هزار تومان بیشترین میزان جریمه‌ها هستند.

به گزارش مهر، جدول جدید جرایم رانندگی همزمان با ابلاغ مرحله دوم قانون راهنمایی و رانندگی به پلیس از ابتدای دیماه در سراسر کشور اجرا می شود. براساس جدول جدید اخذ جرایم رانندگی جریمه عبور از چراغ قرمز از 20 هزار تومان به یکصد هزار تومان افزایش یافته است. این در حالی است که جریمه سرعت غیرمجاز با 500 درصد افزایش به 100 هزار تومان افزایش یافته است. همچنین جریمه استفاده  نکردن از کمربند ایمنی نیز از چهارهزار تومان به 30 هزار تومان افزایش یافته است.

جزئیات  کامل افزایش نرخ جرایم رانندگی براساس ریال

عنوان تخلفات رانندگیکلانشهرها، مراکز استانها،جاده های بین شهری و مناطق آزاد تجاری - صنعتیسایر شهرهاروستاها و راههای روستایی
رانندگی در حالت مستی و مصرف داروهای روانگردان و افیونی2/000/0002/000/0002/000/000
هرگونه حرکات نمایشی مانند دور زدن درجا یا حرکت موتورسیکلت روی یک چرخ1/000/000900/000500/000
تجاوز از سرعت مجاز(بیش از 50 کیلومتر در ساعت)1/000/000900/000500/000
سبقت غیرمجاز در راههای دو طرفه1/000/000900/000500/000
عبور از چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی1/000/000900/000500/000
حرکت به طور مارپیچ1/000/000900/000 500/00
 حرکت با دنده عقب در آزادراهها و بزرگراهها 1/000/000 900/000 -
 تجاوز از سرعت مجاز(بیش از 30 تا 50 کیلومتر در ساعت) 500/000 400/000 200/000
 عبور از محل ممنوع (ورود ممنوع) 500/000 300/000 100/000
 تجاوز به چپ از محور راه 500/000 400/000 200/000
 عبور وسائل نقلیه از پیاده رو 500/000 300/000 100/000
 دور زدن در محل ممنوع 500/000 400/000 200/000
 استفاده از تلفن همراه یا وسائل ارتباطی مشابه در حین رانندگی در سرعت بالای 60 کیلومتر 500/000 400/000 200/000
 نقص فنی موثر یا نقص در سامانه(سیستم) روشنایی در شب 500/000 400/000 300/000
 رانندگی با وسائل نقلیه عمومی بیش از ساعت مجاز 500/000 400/000 300/000
 عدم توجه به فرمان ایست یا پرچم مراقبین عبور و مرور محصلین یا پلیس مدرسه 500/000 400/000 300/000
 عدم رعایت مقررات حمل بار 500/000 400/000 300/000
 عدم رعایت حق تقدم عبور 400/000 300/000 100/000
 نصب پلاک های متفرقه یا تغییر استاندارد پلاک وسیله نقلیه 500/000 500/000 500/000
 در آغوش داشتن اطفال در حین رانندگی 500/000 400/000 400/000

گفتنی است به استناد بند "د" ماده (10) قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی در صورت ارتکاب همزمان تخلف از جمله انجام حرکات نمایشی،تجاوز از سرعت مجاز(بیش از 50 کیلومتر در ساعت)، سبقت غیر مجاز در راههای دو طرفه،عبور از چراغ قرمز و حرکت مارپیچ علاوه بر صدور قبض جریمهوسیله نقلیه به مدت 72 ساعت توقیف می شود.

 عنوان تخلفات رانندگی کلانشهرها، مراکز استانها،جاده های بین شهری و مناطق آزاد تجاری- صنعتی سایر شهرها روستاها و راههای روستایی
 حمل تیراهن، ورق های فلزی و امثال ان بدون رعایت شرایط ایمنی و مقررات مربوطه 500/000 400/000 300/00
 هرگونه دخالت و دستکاری در دستگاه سرعت نگار و موقعیت یاب الکترونیکی در وسائل حمل و نقل عمومی 500/000500/000  500/000
 توقف دوبله در محل ایستادن ممنوع 500/000 400/000 200/000
 عبور کامیون و اتوبوس در خط سرعت بزرگراهها و آزاد راههای دارای بیش از دو خط عبور در هر سمت 500/000 400/000 -
 استفاده از نورافکن یا چراغ دارای نور خیره کننده،چراغ های الوان،اضافی  داشتن نورسفید در عقب و نور قرمز در جلو وسیله نقلیه 500/000 400/00 300/000
 نصب هرگونه تجهیزات اضافی روی بدنه یا چرخ که از سطح بیرونی وسیله نقلیه تجاوز کند 500/000 400/000 300/00
 توقف و سد معبر در سطح یا حریم تقاطع ها و میادین یا سطوح شطرنجی 500/000 400/000-
 تصادفات ناشی از عدم توجه به جلو یا عدم رعایت فاصله طولی و عرضی با وسیله نقلیه جلویی یا جانبی 500/000 400/000 300/000
 عدم اعلام نشانی محل سکونت جدید مالک وسیله نقلیه در مهلت تعیین شده از تاریخ تغییر محل سکونت به اداره راهنمایی و رانندگی 500/000 400/00 200/000
 سبقت از سمت راست وسیله نقلیه دیگر در راهها یا استفاده از شانه راه 500/00 400/000 300/000
 استفاده از شیشه دودی به نحوی که راننده و سرنشین قابل تشخیص نباشد 500/000 300/000 -
 نداشتن پلاک جلو،عقب یا ناخوانا بودن آن 400/000 400/000 40/000
 حرکت نکردن وسائل نقلیه بین دو خط یا تغییر خط حرکت بدون رعایت مقررات مربوطه در معابر خط کشی شده 400/000 300/000 100/000
 توقف در محل ایستادن ممنوع(توقف مطلقا ممنوع) 400/000 300/000 100/000
 توقف وسیله نقلیه در پیاده رو 400/000 300/00 100/000
 سوار و پیاده کردن مسافر یا سرنشین در محل های غیرمجاز یا به نحوی که موجب اختلال در عبور و مرور شود 400/000 200/000 100/000
 عدم استفاده از کلاه ایمنی توسط راننده و سرنشین موتور سیکلت حین رانندگی 300/000 300/000 300/00
 عدم استفاده از کمربند ایمنی توسط رانننده یا سرنشینان وسیله نقلیه در حال حرکت 300/000 200/000 100/000
 توقف دوبله در معابر 300/000 200/000 100/000
 استفاده از تلفن همراه یا وسائل ارتباطی مشابه در حین رانندگی در سرعت کمتر از 60 کیلومتر در ساعت 300/000 200/000 100/000
 خودداری از کنار بردن وسیله نقلیه قابل حرکت که به علت تصادفات منجر به خسارت یا نقص فنی در سطح سواره رو متوقف شده است 300/000 200/000 100/000

براساس بند "ب" ماده (10) قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی در صورت ارتکاب تخلف رانندگی در حالت مستی و استفاده از مواد روانگردان و افیونی علاوه بر صدور قبض جریمه، گواهینامه راننده متخلف 6 ماه ضبط و وی به مرجع قضائی معرفی می شود.

بصیرت آفرینی در سخن و سیره امام سجاد علیه السلام

 دست تقدیر الهی در شعبان سال 38 ق، شکوه آفرینشی را رقم زد و جلوه ای زیبا از صفات ربانی را در جمال شخصیتی بزرگ به تصویر کشید. فرزندی پاک از سلالة فاطمی و تبار علوی در مدینة نبوی صلی الله علیه و آله دیده به جهان گشود و چشم شیعیان را روشن نمود. پدر بزرگوارش نام زیبای «علی» را برای او برگزید تا یاد و نام پدر خویش را در خاطره ها زنده بدارد و امام باقر علیه السلام در وصف ایشان چنین فرمود: پدرم، هیچ یک از نعمتهای الهی را یاد نمی کرد؛ مگر آنکه سر به سجده می نهاد، هیچ حادثة ناگواری از او رد نمی شد؛ جز آنکه سجده می کرد، و هرگاه موفق به اصلاح و آشتی بین دو نفر می شد؛ سجدة شکر به جای می آورد. نشانه های سجده در تمام اندامش آشکار بود، از اینرو، ایشان را «سجّاد» نامیدند. 1
امام زین العابدین علیه السلام مصیبتها و فتنه های زیادی را به چشم خود دید و با فتنه گران زیادی روبه رو شد. در دوران کودکی، فتنة «ابن ملجم» و سر شکافتة جدّش امیرمؤمنان علی علیه السلام در محراب مسجد کوفه، داغ بزرگی بر دل او نهاد و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود. آنچه از خاطرات دوران نوجوانی خود به یاد دارد، فتنه و مصیبتهایی است که با تیرهای جفا و نامردی، بدن مبارک عمویش را به تابوت دوخت. امام در شرایطی سکان دار کشتی طوفان زدة یاران ولایت گردید که سنگین ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود. شهادت مظلومانة یک کاروان خویشاوند و هم پیمان، بر جای ماندن فرزندان یتیم و مادران داغدیده در میان شمشیرهای تشنه به خون، همه و همه حکایت تلخی است از خون دلهایی که به ایشان رسید. 
امام سجاد علیه السلام حدود 34 سال رهبری و امامت مسلمین را به عهده داشت. در طول این سالهای پر فتنه، با نگرانی فراوان از فقر بصیرت افراد، سعی وافر داشت که ابرهای تیرة جهل را از آسمان اندیشه ها کنار بزند تا خورشید حقیقت بر مردم بتابد. امام، آن گونه فضای تیرة تبلیغات مسموم امویان را شکافت که سزاوار بود کورترین چشمها و بسته ترین گوشها حقیقت را بیابند. در اینجا گوشه ای از نقش بصیرت آفرین امام زین العابدین علیه السلام از کربلا تا شهادت را در چند محور مورد بررسی قرار می دهیم؛ اما قبل از ورود به بحث، نیم نگاهی به فساد سیاسی دوران امام سجاد علیه السلام ضروری به نظر می رسد. 

دورنمایی از فساد سیاسی دوران امام سجاد علیه السلام
الف. تحریف شدن اندیشة اصیل اسلامی و حاکم شدن اندیشة جاهلی؛
ب. گسترش و به ثمر نشستن بسیاری از تبلیغات اموی بر ضدّ اهل بیت علیهم السلام؛
ج. شهادت نیروهای مهم شیعه و متلاشی شدن نسبی تشکیلات تشیّع بر اثر ارعاب، فشار اقتصادی و سیاسی و ...؛ 
د. دوران فتوحات گسترده، و سرگرم شدن حکام به غنایم و خوشیهای دنیوی؛
هـ . حضور پشتوانه های فکری فتنه و شخصیتهای به ظاهر دینی در عرصة اجتماع؛
و. جهالت سیاسی و مذهبی مردم و شیوع بی دینی و مفاسد اخلاقی؛
ز. کاهش یاران و مجاهدان واقعی؛ 2
ح. سختگیریهای بسیار شدید بر شیعیان؛
ط. آغاز رسمی جعل روایات با اجیر کردن راویان دروغ گو توسط دستگاه حکومتی؛
ی. قرار گرفتن احکام اسلامی، همچون بازیچه در دست افرادی چون «حجاج» و «عبد الملک بن مروان» و ... . 
دوران امامت امام سجاد علیه السلام، مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. بیش ترین دوران امامت حضرت با دوران خلافت بیست و یک سالة «عبد الملک بن مروان» همراه بود. او پیش از رسیدن به قدرت، یکی از فقهای مدینه به شمار می رفت، و به زهد، عبادت و دینداری شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد به عبادت سپری می کرد، به طوری که به او «حمام المسجد»؛ کبوتر مسجد می گفتند. 3 
پس از مرگ پدرش مروان، هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود؛ اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد و دیگر با تو کاری ندارم.» او نخستین کسی بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع و از امر به معروف جلوگیری کرد. 4 
«مسعودی»، مورّخ مشهور می نویسد: عبدالملک فردی خونریز بود. عُمّال او مانند «حجاج» حاکم عراق، «مهلّب» حاکم خراسان، و «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینه نیز همچون خود وی سفّاک و بی رحم بودند. 5
بدتر از همة آنان «حجّاج» بود که جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. حجاج در مدینه گردن گروهی از صحابه مانند: «جابر بن عبد الله انصاری»، «انس بن مالک» و «سهل بن ساعدی» را زد و جمعی دیگر را نیز به قصد خوار کردن و با دستاویز اینکه در کشتن عثمان نقش داشته اند، داغ نهاد. 6 پس از آنکه حجاج مکه و مدینه را مطیع خود ساخت، عبدالملک حکومت عراق را به وی سپرد. حجاج سر و صورت خود را پوشاند و به طور ناشناس وارد مسجد کوفه شد، صف مردم را شکافت و بر فراز منبر نشست و مدتی لب فرو بست و سکوت کرد. همین که سکوت همه جا را فرا گرفت، روی خود را گشود و گفت: مردم کوفه! سرهایی را می بینم که چون میوة رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده است و باید از تن جدا گردند، و این کار به دست من انجام می گیرد، و خونهایی را می بینم که میان عمامه ها و ریشها می درخشد... . 7 
«مسعودی» می نویسد: حجاج بیست سال فرمانروایی کرد و تعداد کسانی که در این مدت با شمشیر یا زیر شکنجة دژخیمان وی جان سپردند، صد و بیست هزار نفر بود! و تازه اینها غیر از کسانی بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نیروهای او کشته شدند. هنگام مرگ حجاج، در زندان مشهور وی پنجاه هزار مرد و سی هزار زن زندانی بودند که شانزده هزار نفر آنها عریان و بی لباس بودند! حجاج زنان و مردان را یک جا زندانی می کرد و زندانهای وی بدون سقف بود، از این رو زندانیان از گرمای تابستان و سرما و باران زمستان در امان نبودند. 8 

بنی امیه چهره واقعی خود را زیر پردة ریا و نیرنگ مخفی کرده بود. شهادت امام حسین علیه السلام تا حدّی از چهرة آنها پرده برداشت و اسراری را هویدا ساخت؛ ولی اسارت امام سجاد علیه السلام و افشاگری حضرت، انسانیتِ امویان را زیر سؤال برد و کاملاً چهره منافق صفت آنها را آشکار نمود
ترسیم الگوی بصیرت آفرینی در سخن و سیرة امام سجاد علیه السلام 
این الگو که با بررسی سیره و سخن امام علیه السلام به دست می آید، بر پایة رسالت بیدارکننده، افشاگری و سرزنش عالمانه، مواعظ و بیانات حکیمانه، برخورد کریمانه، حمایت مخفیانه، نیایشهای عارفانه، تربیت مجاهدانه و برخورد قاطعانه شکل گرفت. 

1. رسالت بیدارکننده
الف. معرفی اهل بیت علیهم السلام
وقتی اسیران اهل بیت علیهم السلام به شام وارد شدند، مردی جلوی امام علیه السلام ایستاد و گفت: سپاس خدایی که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز گردانید. امام علی بن الحسین علیهما السلام خاموش ماند تا آن مرد شامی آنچه در دل داشت، بر زبان آورد. آن گاه امام علیه السلام از او پرسید: قرآن خوانده ای؟
ـ آری. 
ـ این آیه را خوانده ای: (( قُلْ لاَّ أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی ))؟ 9 
ـ آری. 
ـ و این آیه را: (( وَءَاتِ ذَالْقُِرْبَی حَقَّهُ ))؟ 10 
ـ آری. 
ـ و نیز این آیه را: (( إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ))؟ 11 
ـ آری. 
ـ ای پیرمرد! این آیه ها در حقّ ما نازل شده است. ماییم ذوی القربی، ماییم اهل بیت پاکیزه از هرگونه آلایش. پیرمرد دانست آنچه دربارة اسیران شنیده است، درست نیست، و آنان خارجی نیستند؛ بلکه فرزندان پیغمبرند، و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و گفت: خدایا! من از بغضی که از اینان در دل داشتم، به درگاهت توبه می کنم. من از دشمنان محمد و آل محمد بیزارم. 12 
از درخشان ترین صفحات زندگی پیامبرِ عاشورا، که در لباس اسارت، انقلابی شگفت آفرید و نام و یاد اهل بیت علیهم السلام را زنده کرد، سخنان زیبای حضرت در مسجد اموی شام بود. آنگاه که یزید با اصرار مردم به امام علیه السلام اجازه داد، امام علیه السلام بر عرشة منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار، چنین فرمودند: «أیُّهَا النَّاسُ! اُعْطِینَا سِتّاً وَفُضِّلْنَا بِسَبْعٍ اُعْطِینَا الْعِلْمَ وَالْحِلْمَ وَالسَّمَاحَةَ وَالْفَصَاحَةَ وَالشَّجَاعَةَ وَالْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَفُضِّلْنَا بِأنَّ النَّبیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَمِنَّا الصِّدِّیقُ وَمِنَّا الطَّیَّارُ وَمِنَّا أسَدُ اللهِ وَأسَدُ رَسُولِهِ وَمِنَّا سِبْطاً هَذِهِ الأمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أنْبَأتُهُ بِحَسَبِی وَنَسَبِی أیُّهَا النَّاسُ أنَّا بْنُ مَکَّةَ وَ مِنی أنّا بْنُ زَمْزَمَ وَالصَّفَا...؛ 13 مردم! خداوند به ما خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مکنون در دلهای مؤمنان بخشیده است. و هفت فضیلت ما این است که: پیامبر برگزیدة خدا از ماست، صدّیق (علی بن ابی طالب علیهما السلام) از ما است، جعفر طیّار از ما است. شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهداء) از ما است، دو سبط این امت (حسن و حسین علیهما السلام) از ما است. ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد، و اگر کسی مرا نمی شناسد، خود را به او می شناسانم. من پسر مکه و منایم. من پسر زمزم و صفایم...». 
در ادامه حضرت به معرفی پیامبر خداصلی الله علیه و آله اشاره فرمودند: «أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ (( دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى )) أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَى أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى ؛14 من فرزند آن بزرگواری هستم که حجر الاسود را با گوشة عبا برداشت. من فرزند بهترین کسی هستم که احرام بست و طواف و سعی به جا آورد. منم فرزند بهترین انسانها، منم فرزند کسی که در شب معراج از مسجد الحرام به مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند کسی که در سیر آسمانی به سدرة المنتهی رسید. منم پسر کسی که در سیر ملکوتی آنقدر به حق نزدیک شد که رخت به مقام (( قَابَ قَوْسَیْنَ أوْ أدْنَی )) کشید. منم فرزند کسی که با فرشتگان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی.» 
در ادامه حضرت به قطره ای از بحر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره کرده، فرمودند: «أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِین وَ ... ؛15 منم فرزند علی مرتضی. من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمة توحید اقرار کردند. من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازة چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید. من فرزند صالح مؤمنان، وارث انبیا، از بین برندة مشرکان، امیر مسلمانان، فروغ جهادگران، زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم. من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله هستم. من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد. من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین، ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد. من فرزند بهترین قریشم. من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله را پذیرفت. من پسر اوّل سبقت گیرندة در ایمان و شکنندة کمر متجاوزان و از میان برندة مشرکانم... .» 
امام زین العابدین علیه السلام در شناساندن شجره نامة امامت و رسالت آنقدر داد سخن داد که صدای گریه و نالة مردم بلند شد. یزید ترسید و به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید. وقتی مؤذن به «أشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» رسید، امام علیه السلام از بالای منبر رو به یزید کرد و فرمود: آیا محمدصلی الله علیه و آله جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر بگویی جدّ تو است، دروغ گفته ای و حق را انکار کرده ای، و اگر بگویی جدّ من است، پس چرا فرزندان او را کشتی؟16 
شامیان حاضر در مسجد که تحت تأثیر تبلیغات امویان، در غفلت به سر می بردند و خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله را نمی شناختند، با این بیان امام علیه السلام متوجه واقعیت شدند. 

ب. اشکهای ریزان
صدای گریه های امام سجاد علیه السلام دلها را می لرزاند و سنگدل ترین افراد را منقلب می کرد. امام علیه السلام با نماد اشک، افشاگر جنایات امویان بود. جنایاتی که هرگز از دامان آن دودمان که داعیة مسلمانی داشتند، پاک شدنی نبود. خیلیها که فقط شنیده بودند اتفاقی افتاده است؛ اما تصور نمی کردند اوج جنایت تا کجا رسیده، وقتی صدای لرزان و اشک ریزان امام علیه السلام را در کوچک ترین مناسبت ـ مثل بریدن سر گوسفندی یا دیدن طفل شیرخوارة تشنه کامی ـ می دیدند، اگر شیعه بودند، سر تا پا گرد شمع وجود امام خویش می سوختند و اگر شیعه نبودند و مسلمان بودند، باز احساس مسئولیت می کردند؛ چرا که هنوز حدیث: «اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِی أهْلَ بَیْتِی وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»17 را روایت می کردند و امانت داری در قبال عترت نبویصلی الله علیه و آله را وظیفۀ خود می دانستند. و اگر غیرمسلمان بودند نیز به عنوان یک انسان داوری می کردند و از دشمنان حضرت ابراز تنفر می نمودند. 
امام سجاد علیه السلام برای زنده نگه داشتن خاطرة شهیدان کربلا، در مناسبتهای گوناگون بر عزیزانش گریه می کرد. تا چشم مبارکش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد. وقتی علت این کار را می پرسیدند، می فرمود: چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند؛ ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند. وقتی علت این همه اشک و ناله را از او می پرسیدند، در جواب می فرمود: مرا ملامت نکنید. یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام، پیامبر و پیامبرزاده بود. او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یکی از آنان را مدتی از نظرش غایب کرد، در اندوه این فراق موقتی، موهای سر یعقوب سفید، کمرش خمیده و نور چشمانش از شدت گریه از دست رفت، در حالی که پسرش در این دنیا و زنده بود؛ اما من با چشمان خودم پدر و برادز و 17 تن از خانواده ام را دیدم که مظلومانه کشته شده و بر زمین افتادند. پس چگونه اندوه من تمام و گریه ام کم شود؟18 

2. افشاگری و سرزنش عالمانه 
بنی امیه چهره واقعی خود را زیر پردة ریا و نیرنگ مخفی کرده بود. شهادت امام حسین علیه السلام تا حدّی از چهرة آنها پرده برداشت و اسراری را هویدا ساخت؛ ولی اسارت امام سجاد علیه السلام و افشاگری حضرت، انسانیتِ امویان را زیر سؤال برد و کاملاً چهره منافق صفت آنها را آشکار نمود. اینک نمونه هایی از این افشاگری و سرزنشها را مرور می کنیم: 
الف. سرزنش پیمان شکنان کوفه
امام علی بن الحسین علیهم السلام در سرزنش مردم کوفه چنین فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ إِلَى أَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِکُمْ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ وَ الْبَیْعَةَ وَ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لِمَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ سَوْأَةً لِرَأْیِکُمْ بِأَیَّةِ عَیْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه و آله إِذْ یَقُولُ لَکُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِی؛19 ای مردم! شما را به خدا سوگند! آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید؟ وای بر شما از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید. به کدام دیده به سوی رسول خداصلی الله علیه و آله نظر خواهید نمود، آن گاه که در روز قیامت به شما خواهد گفت: شما عترت مرا کشتید و هتک حرمت من نمودید، پس شما از امت من نیستید؟»
سخنان امام سجاد علیه السلام در کوفیان تحولی شگفت ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس حضرت بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خداصلی الله علیه و آله باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانة سید ساجدان شده بودند، فریاد برآوردند: ما فرمانبردار توایم و از تو نمی بریم و با هر کس که بگویی، پیکار می کنیم و با آنکه بخواهی، در آشتی به سر می بریم! یزید را می کشیم و از ستمکاران بر تو بیزاریم. 
امام علی بن الحسین علیهما السلام که کوفیان را خوب می شناخت، فرمود: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ أَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَوَاتِ أَنْفُسِکُمْ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَأْتُوا إِلَیَّ کَمَا أَتَیْتُمْ إِلَى آبَائِی مِنْ قَبْلُ کَلَّا وَ رَبِّ الرَّاقِصَاتِ فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمَّا یَنْدَمِلُ قُتِلَ أَبِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ بِالْأَمْسِ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ وَ لَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ثُکْلَ أَبِی وَ بَنِی أَبِی وَ وَجْدُهُ بَیْنَ لَهَاتِی وَ مَرَارَتُهُ بَیْنَ حَنَاجِرِی وَ حَلْقِی وَ غُصَصُهُ یَجْرِی فِی فِرَاشِ صَدْرِی وَ مَسْأَلَتِی أَنْ لَا تَکُونُوا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا؛20 هیهات! هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز! می خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا! هنوز زخمی که زده اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما می خواهم نه با ما باشید، نه بر ما.» 

ب. سرزنش مردم بعلبک
در مسیر کاروان اسرای کربلا، شلاق خنده های مردم بعلبک، جسم رنجور یتیمان و زنان داغدیده را به شدت شکنجه می داد. ساکنان بعلبک تا شش مایلی از شهر بیرون آمده و به روش خاص خود، به جشن و شادی پرداخته بودند. امام سجاد علیه السلام بعد از آنکه عمه شان امّ کلثوم علیها السلام مردم آن شهر را این چنین نفرین فرمودند که: «أبَادَ اللهُ کَثْرَتَکُمْ وَسَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ؛21 خدا کثرت شما را نابود کند و شخصی را بر شما مسلط سازد که شما را به قتل برساند.» در حالی که قطرات اشک بر گونه هایشان می غلطید، با قلبی سوزان مردم غفلت زدة بعلبک را این گونه مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: 
وَهُوَ الزَّمَانُ فَلاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ
مِنَ الْکِرَامِ وَمَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ
فَلَیْتَ شَعْرِِی إلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا
فُنُونُهُ وَتَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ
یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أقْتَابٍ بِلاَ وِطَاءٍ
وَسَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ
کَأنَّنَا مِنْ أسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ
کَأنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ
کَفَرْتُمْ بِرَسُولِ اللهِ وَیْحَکُمْ
فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ22 
«آری، روزگار است و شگفتیهای پایان ناپذیر و مصیبتهای مداوم آن. ای کاش می دانستم کشمکشهای گردون تا کی و تا کجا ما را به همراه می برد و تا چه وقت روزگار از ما روی برمی تابد و ما را بر پشت شتران برهنه سیر می دهد، در حالی که سواران بر شترهای نجیب، خویش را از گزند دشواریهای راه در امان می دارند، گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقة محاصرة ایشان قرار گرفته ایم. وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.» 
3. مواعظ و بیانات حکیمانه
او همچون پدری دلسوز و مهربان، و بسان خورشیدی فروزان، راه هدایت و رستگاری را بر مردم روشن می نمود. حضرت هر جمعه در مسجد پیامبرصلی الله علیه و آله مواعظ و بیانات حکیمانه ای را ایراد می فرمود و مردم را از گرفتار شدن در گرداب ظلمت و تباهی، بر حذر می داشت. 23 همچنین سخنان و مواعظ دیگری که آن حضرت در جمع شیعیان و پیروان خاصّ خود ایراد می کردند، از طریق یارانی چون «ابو حمزه ثمالی» نقل شده است. امام علیه السلام با این شیوة حکیمانه، ضمن موعظه و نصیحت مردم، تفکرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل می نمود، و در فضایی مناسب، اهداف و آرمانهای والای خود را عملی می ساخت. 
نمونه ای از بیانات امام علیه السلام را به تفکر و تأمل می نشینیم: 
«ای مؤمنان! شما را طاغوتیان دنیاطلب که دل به دنیا سپرده و شیفتة آن شده اند و به دنبال نعمتهای بی ارزش و لذتهای زودگذر آن هستند، نفریبد... به جانم سوگند! در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهکاران در زمین دوری و تبری می جستید، پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولیّ خدا» که از حاکمان کنونی شایسته تر است، برگردید. ... از معاشرت با گنهکاران و آلودگان، همکاری با ستمگران و نزدیکی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنة آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید که هر کس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی کند و در برابر امر رهبری الهی خودسرانه عمل کند، در دوزخ گرفتار آتش شعله ور خواهد شد.» 24 
4. برخورد کریمانه
رفق و مدارا در رفتار امام زین العابدین علیه السلام مختصّ دوستان نبود؛ بلکه رفتار ایشان با دستگاه حاکمه عاری از خشونت بود و حتی المقدور روش ملایمت را به کار می گرفت، و این شیوه به خاطر مستحق بودن آنان به مدارا نبود؛ بلکه حکمت و مصلحت ایجاب می کرد که در سایة چنین راهکاری خود و پیروانشان بتوانند به اهداف بلند انسانی و انجام دستورات الهی خویش نزدیک شوند و آنها را اجرایی سازند. 
«مروان بن حکم» در قبال واکنشهای مردمی و ترس از تبعات ناگوار آن از محضر امام علیه السلام تقاضا کرد تا زن و فرزندش در پناه امام علیه السلام و در خانة حضرت مدتی را به سر ببرند و از خشم مردم که بر ضدّ امویان راه افتاده بود، در امان باشند. حضرت جواب مثبت دادند تا به قولی «ادب باشد در مقابل بی ادبی امویان.» 25 
5. حمایت مخفیانه
دمیدن روح حماسه و ایثار در کالبد مسلمانان یکی از برکات قیام عاشورا بود. خطبه های بصیرت آفرین امام سجاد علیه السلام روحیة طاغوت ستیزی را در قالب قیامهای مردمی متبلور ساخت و باعث شد مردم علیه حکمرانان خودسر اموی دست به شورشهایی بزنند. 
شاخص ترین این جنبشها بعد از حادثه جانسوز کربلا، سه قیام معروف است که به نامهای: قیام توابین، قیام مختار و قیام مدینه در تاریخ مطرح است. گرچه امام سجاد علیه السلام در ظاهر (به علت خفقان شدید و استبداد حاکم) در این قیامها نقشی نداشت و در حالت تقیه به سر می برد؛ اما در واقع از رهبران اینها اعلام رضایت کرده و عملاً آنها را تأیید می نمود. 26 
6. نیایشهای عارفانه
امام سجاد علیه السلام در عصری که دشمنان، محراب را با خون اولیای خدا گلگون می ساختند و حقگویان برخاسته از محراب را مورد سخت ترین آزارها قرار می دادند، از محراب نیایش، مکتبی سرشار از آموزش و پرورش پدید آورد و نجواهای پنهانیش را رساتر از هر فریاد به گوش غفلت زدگان و راه گم کردگان زمانش و نیز فرزندان آیندة اسلام رساند. 
امام علی بن الحسین علیهما السلام چنان در این میدان می کوشید که وقتی فاطمه، دختر امیرالمؤمنین علیه السلام آن تلاش طاقت فرسا و آن عبادت بی وقفه را در فرزند برادرش مشاهده کرد، بر سلامتی او بیمناک شد و از «جابر بن عبد الله» یاری خواست تا شاید امام سجاد علیه السلام را از آن همه زحمت و مرارت که در مسیر عبادت به خویش روا می داشت، باز دارد. 27 
استفاده از این روش برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، حکایت از بصیرت عمیق و بینش زمان شناسانة آن حضرت دارد. دعاهای حضرت سید الساجدین علیه السلام که در مجموعه های ارزشمندی همچون: صحیفة سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعای ابو حمزة ثمالی، نیایشهای روزانه و ... گرد آمده است، دل هر شنوندة عارف و اندیشمندی را می لرزاند و توجه به معانی بلند و باشکوه آن، تشنگان وادی کمال و معرفت را سیراب می سازد. در لابلای این عبارات وحی گونه، فلسفة قیام حسینی تبیین می گردد و انسان نیایشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودی به صحنة مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده، راه عزّت حقیقی به وی نشان داده می شود. 
مهم ترین نکته ای که در نیایشهای امام سجاد علیه السلام جلب توجه می کند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست که بیش از تمام دعاها در صحیفة سجادیه تکرار می شود، به گونه ای که اکثر موارد، در صدر و ذیل یا متن دعا، بارها این دعای مستجاب و والاقدر بیان می شود و دیگر حاجات و نیازها در جوار آن درخواست می گردد. اهتمام حضرت به این ذکر شریف با توجه به عصری که مبارزه با اهل بیت علیهم السلام و یاران آن در رأس برنامه های حکومت اموی بوده است، و حتی لعن و سبّ امام علی علیه السلام و خاندانش همچنان ترویج می شده، شایان دقت است. همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت علیهم السلام، ارزش محبت و توسل به آنان در آن دوران، نوعی مبارزه با دشمنان و مخالفین اهل بیت علیهم السلام به شمار می آید. 
امام سجاد علیه السلام با آگاهی دقیق از شرایط و زمانی که در آن می زیست، برای هدایت و ارشاد عموم اقدام کرد و در این راستا از سنگر پرصلابت دعا برای بیان معارف ناب اسلام و عقاید خود بهره گرفت. آری، کتیبة امام علیه السلام عرفان گشود و جانها را جرعه نوش «صحیفه سجّادیه» اش نمود. 
7. تربیت مجاهدانه
یکی از شیوه های بصیرت آفرینی امام سجاد علیه السلام، پرورش و تربیت انسانهای مستعد و بصیر در میدان فتنه بود. شاگردانی که چشمة فیضشان، دامن طبیعت را طراوت و جامعة خشک و بی حاصل آن روز را ثمر بخشید. افرادی که هر یک مشعل دار هدایت جامعه بوده و افکار صحیح و ناب و ایده های امام علیه السلام را در بین مردم می گستراندند. شیخ طوسی رحمه الله در حدود 170 نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را فهرست کرده است که بیش تر آنان از امام سجاد علیه السلام بهره های علمی برده و روایت نقل کرده اند: سعید بن جبیر، ابو حمزة ثمالی، ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدی، جابر بن عبد الله انصاری، حسن بن محمد بن حنفیه، سلیم بن قیس هلالی، ابو الاسود دوئلی، فرزدق شاعر و ... از جمله معروف ترین شاگردان و یاران امام سجاد علیه السلام می باشند که در بصیرت بخشی به جامعة آن روز نقش مهمی ایفا نمودند. 
حضرت با اقدام به خرید بردگان و سپس تعلیم و تربیت آنان در مکتب فضایل و کمالات علمی و عملی خود و آزاد کردن آنها در مناسبتهای مذهبی، به ویژه در شب عید فطر، تربیتی مجاهدانه را شروع نمود، تا آنجا که آمار آزادشدگان توسط امام سجاد علیه السلام را تا چهار هزار برده نقل کرده اند. 28 
همچنین امام در مدینه، با تربیت طبقة موالی (عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده بودند) می کوشید تا اسلام صحیح و سلیم را به آنان منتقل نماید. 
8. برخورد قاطعانه 
یکی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان علیهم السلام، برخورد با پشتوانه های فکری فتنه می باشد. آنها که فکر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت می دادند و زمینة فکری و ذهنی را برای پذیرش حکومت آنان فراهم می کردند. نمونة این گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم علیه السلام، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری»29 محدّث درباری است. 
امام سجاد علیه السلام با توجه به سوابق سیاه زهری، نامة تند و کوبنده و در عین حال خیرخواهانه و بصیرت آفرینی به وی نوشت که بخشی از ترجمة آن را به تدبر می نشینیم: 
«خدا ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از آتش دوزخ حفظ کند. تو در حالتی قرار گرفته ای که هر کس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم کند. نعمتهای گوناگون خدا بر تو سنگینی کرده است. خداوند بدن تو را سالم و عمرت را طولانی کرده و حامل علوم قرآن، فقیه، آشنا به احکام دین و عارف به سنت پیامبرصلی الله علیه و آله قرار داده، پس حجت او بر تو تمام گشته است... . خداوند در برابر این نعمتها شکر آنها را بر تو واجب کرده و تو را به این وسیله آزمایش کرده است... . ببین فردا که در پیشگاه خدا ایستادی و خداوند از تو پرسید که نعمتهای او را چگونه شکر کردی، و در برابر حجتهای او چگونه به وظایف خود عمل نمودی، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نکن که خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که حقایق را برای مردم بیان کنند، آنجا که فرموده است: (( لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ ))؛ 30 »کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان نکنید.» بدان! کم ترین چیزی که کتمان کردی و سبک ترین چیزی که بر دوش گرفتی، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردی؛ چون به او نزدیک شدی، و هر بار تو را دعوت کرد، اجابت نمودی و راه گمراهی را برای او هموار ساختی. چقدر می ترسم که بر اثر گناهانت، فردا جایگاهت با خیانتکاران یکی باشد و به خاطر آنچه به ازای همکاری با ستمگران به چنگ آورده ای، بازخواست شوی. چیزهایی را که حقّ تو نبود، وقتی به تو دادند، گرفتی، و به شخصی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است و هنگامی که او تو را به خود نزدیک کرد، هیچ باطلی را برطرف نکردی و کسی را که دشمن خدا است، به دوستی برگزیدی. آیا چنین نبود وقتی او تو را دعوت کرد و مقرّب خود ساخت، مگر نمی بینی که تو را دعوت به همکاری با خود می کنند و استوانة آسیاب ستمگری خویش قرار می دهند و تو را پلی قرار داده اند که از روی آن به سوی کارهای خلافشان عبور می کنند و نردبانی ساخته اند که از آن به بام گمراهی و ضلالتشان بالا می روند؟
... آنچه به تو داده اند، در مقابل آنچه که از تو گرفته اند، چقدر ناچیز و کم ارزش است! اینک ببین چقدر اندک است آنچه از دنیا برای تو آباد کرده اند و چقدر زیاد است آنچه از آخرتت خراب کرده اند! بنگر چه می کنی و مراقب خویشتن باش و بدان که دیگری مواظب تو نخواهد بود. نفس خود را همچون یک شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده. ... گمان نکن که من می خواستم تو را سرزنش و نکوهش کنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران کند و دین از دست رفته ات را به تو بازگرداند، و در این کار، سخن خدا را یاد کردم که فرمود: (( وَذَکِّرْ فَإنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ))؛ 31 «تذکر بده؛ زیرا تذکر برای مؤمنان سودمند است.» 
... وقتی دنیا در مثل تو با این سنّ زیاد و علم فراوان و نزدیکی اجل اثر بگذارد و علاقمند به آن باشی، چطور می تواند کسی که جوان است و اطلاعی ندارد و بینش مختصری دارد و دارای خرد نیست، سالم بماند؟ (( إنَّا لِلَّهِ وَإنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ )). 32 
... دقت کن که چگونه سپاسگزار مربی و منعم خود هستی که از کوچکی تا بزرگی تو را مشمول نعمت خود قرار داده و چگونه بزرگ می داری کسی را که به وسیلة دین خود تو را بین مردم شخصیت داده؟ این است سپاسگزاری تو در مقابل مأموریتی که داری؟! بیم آن دارم که چون آنها باشی که در این آیه می فرماید: (( أضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقُونَ غَیًّا ))؛ 33 «آن گاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند، و به زودی [سزای] گمراهیِ [خود] را خواهند دید.» تو را مأمور به انجام دستورات قرآن نموده و علم خود را به تو سپرده؛ ولی آن را ضایع کرده ای. خدا را سپاسگزارم که مرا از گرفتاریهای تو سالم نگه داشته است. والسلام.» 34 


پی نوشت:

1)علل الشرایع، شیخ صدوق، انتشارات مکتبة الداوری، ج 1، ص 233.
2) امام صادق علیه السلام فرمودند: «اِرْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إلاَّ ثَلاَثَةً: أبُو خَالِدٍ الْکابُلِیُّ، یَحْیَی بْنُ اُمِّ الطَّوِیلِ وَجُبَیْرُ بْنُ مُطْعِم؛ پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردم از اطراف خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله پراکنده شدند، جز سه نفر: ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم.» (بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج46، ص 144. امام سجاد علیه السلام فرمودند: «در مکه و مدینه بیست مرد وجود ندارند که ما را دوست داشته باشند؟» همان، ص 143.
3) سیرۀ پیشوایان، مهدی پیشوایی، به نقل از: تاریخ تمدن اسلام، ترجمة علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، ج 4، ص 100.
4) همان، به نقل از: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، 1399 ق، ج 4، ص 520.
5) همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج 3، ص 91.
6) همان، به نقل از: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 4، ص 359.
7) همان، ص 375.
8) همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج 3، ص 166 و 167.
9) شورا/ 23.
10) اسراء/ 26.
11) احزاب/33.
12) بحارالانوار، الجامعۀ لدرر أخبار الأئمۀ الأطهار، علامه مجلسی، ج45، ص156.
13) همان، ص 138.
14) همان.
15) همان، ص 139.
16) همان، ص 140.
17) أمالی، طوسی، ص 547.
18) لهوف، سید بن طاووس، ص 380.
19) بحار الانوار، ج 45، ص 112؛ اعیان الشیعه، سیدحسین بروجردی، ج 1، ص 613؛ حیاة الامام زین العابدین، ص 167 ـ 168؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص 217؛ اللهوف، سید بن طاووس، ص 157 ـ 159؛ مقتل ابی مخنف، ص 99.
20) همان. 
21) بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسی، ج 45، ص 126.
22) همان، ص 127.
23) تحف العقول، حسین بن علی بن شعبه، نشر جامعه مدرسین، قم، 1404 ق، چاپ دوم، ص252.
24) همان، ص 252.
25)تاریخ خلفا، ج 2، ص 618.
26) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 350.
27) همان، ج 46، ص 60.
28) کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی، ملقب به بهاء الدین اربلی (م 693 ق)، ج 2، ص77.
29) زهری یکی از تابعان و فقیهان عصر امام سجاد علیه السلام و از محدّثان بزرگ مدینه بود؛ اما خلفای بنی امیه به منظور بهره برداری از شهرت او در جهت مشروعیت بخشیدن به حکومت خویش، او را به دیار خویش جذب کردند و او به منظور برخورداری از ثروت و رفاه دربار بنی امیه، از همنشینان عبد الملک بن مروان و بعد از او از مقربان دربار فرزندان وی گردید. هشام بن عبد الملک او را معلم فرزندان خود قرار داد و او تا آخر عمر این سمت را به عهده داشت. او که کاملاً به دربار بنی امیه وابسته شده بود، احادیثی به نفع آنها جعل یا تحریف می کرد. (ر. ک: سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، ج 1، ص 573، «ماده زهر»).
30) آل عمران/ 187.
31) الذاریات/ 55.
32) بقره/ 156.
33) مریم/ 59.
34) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 120.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 147.

ابعاد تربیتی قیام عاشورا

مقوله تربیت و تهذیب نفس، از غنی ترین مفاهیمی است که در فرهنگ دینی ما متجلی است. ارباب فضیلت و صاحبان کرامت در سیره علمی و عملی خود به اثبات رسانده اند که حیات انسانی در سایه ارزشهای تربیتی مقدور است و انسان با ارزشهای تربیتی و اخلاقی از حیات بدوی به حیات طیبه و ابدی گام برمی دارد. با این وصف، نگاهی به اوضاع و جوامع بشری امروز، نشان می دهد آنچه به دست فراموشی سپرده شده است، تربیت اخلاقی و معنوی انسان است، و همه گرفتاریهای انسان امروز، ناشی از غفلت او از امر «تربیت» و سازندگی روحی و اخلاقی است.‌
تعبیری که قرآن کریم، از کلمه «تربیت» دارد با لغت «تزکیه» است؛ از جمله در این «آیه» می فرماید: ((قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ))؛1 هر کسی نفس خویش را تزکیه کرد، رستگار شد.»‌
((قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ))؛2 به یقین کسی که تزکیه کرد، رستگار شد.»‌
مفسران می گویند: «رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد ونمو دهد، و از آلودگی به خُلق و خوی شیطانی و گناه و عصیان و کفر پاک سازد.» 3 ‌
بدون تردید، سازندگی درونی انسان و تربیت و تهذیب نفس او، در سعادت دنیوی و اخروی او نقش بسزایی دارد؛ به طوری که اگر انسان، تمامی علوم را تحصیل کند و طبیعت را مسخر خویش سازد؛ اما از تسخیر درون و تربیت نفس خویش ناتوان باشد از رسیدن به کمال و نیل به سعادت باز خواهد ماند.‌
برای توفیق در هر امری، اتخاذ روشهایی که بتواند ما را به سادگی در پیمودن طریق موفّقیّت، یار و مددکار باشد از شروط اساسی است؛ از این رو دانشمندان علم تربیت برای شکوفایی استعدادهای نهفته افراد در جهت مطلوب، روشهای خاصی را برمی شمارند؛ از جمله، توجه به الگو و اسوه، مؤثرترین و موفق ترین روش تربیتی است.‌
در این مقاله برآنیم، سیری کوتاه در ابعاد تربیتی «حماسه عاشورا» داشته باشیم، چون بر این باوریم همان گونه که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام سرور شهیدان و آزادگان عالم است، سرآمد بزرگواریها و فضیلتهای انسانی است. مکتب حسینی تنها مکتب جهاد و مبارزه با بنی امیه نبود؛ بلکه پیش از آن پرورش یافتگان این مکتب در میدان جهاد اکبر، آزمایش خود را نشان دادند و پیشتازی و جلوداری در میدان ارزشها را به نمایش گذاشتند.‌
حادثه عاشورا و سخنان امام علیه السلام و خاندان و اصحابش در آن سرزمین تب دار و خُلق و خویی که از حماسه سازان کربلا در تاریخ به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای الگوگیری در زمینه مباحث تربیتی و خودسازی است؛ مسائلی هم چون کرامت انسان، ایثار، وفا، عزت، شجاعت، توکل، حجاب، عفاف و... نمونه هایی از پیامهای تربیتی و اخلاقی عاشورا است که به اختصار به بعضی از آنها می پردازیم.‌
1. تکریم انسان در کربلا‌
روابط انسانها در برخوردها و رفتارهای اجتماعی تابع دو بینش و نگرش است، این روابط یا بر مبنای بینش «کرامت» است و یا برمبنای نگرش «اهانت». در بینش اول، انسان موجودی با ارزش، شریف و صاحب کرامت ذاتی و در نگاه دیگر انسانها ذاتاً حقیر، بی ارزش و فاقد کرامت هستند.‌
خداوند، به این دو بینش در قرآن با دو عنوان اشاره می فرماید:‌
الف. تکریم انسان‌
((وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم ... ))؛ 4 «ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»‌
ب. استخفاف انسان‌
((فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ ))؛5 «(فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند، آنان قومی فاسق بودند.»‌
در آیه فوق، فرعون، سمبل برخورد تحقیرآمیز با انسان است که اگر انسان خُرد و حقیر و سبک شد، تن به هر خواری و پستی خواهد داد.‌
سیره اباعبدالله الحسین علیه السلام در برخورد با انسان، ملهم از آیه شریفه ((لَقَدْ کَرَّمْنَا )) و سیره جد بزرگوار و پدر والامقامش است، در این جبهه، انسانها یا «مؤمن» هستند و صاحب عزت و یا «فرزند آدم» و واجد کرامت. 6 ‌
امام در کربلا به یاران خود کرامت و عزّت بخشید و آنان را باوفاترین یاران حق نامید و بین آنان تفاوتی قائل نبود، همان گونه که بر بالین علی اکبر علیه السلام و قمر بنی هاشم علیه السلام آمد، بر بالین چون غلام سیاه و آزاد شده ابوذر نیز حاضر شد و او را در آغوش گرفت و در حقش فرمود:‌
«خدایا! روی او را سپید و بوی او را خوش و او را با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا و معاشر گردان.» 7 ‌
روز عاشورا، وقتی «حرّ» از کرده خویش پشیمان شد، به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! جانم به قربانت! من همان کسی هستم که راه بر شما گرفتم و از بازگشت شما به مدینه ممانعت کردم و در راه، دوشادوش شما حرکت کردم و شما را وادار کردم در این مکان فرود آیید... اکنون به جانب شما آمده ام و از آنچه که درباره شما انجام داده ام به درگاه خدا توبه می کنم... آیا توبه ام پذیرفته است؟!...»‌
امام علیه السلام با اینکه گذشته و سابقه تیره و گناه آلود او را می دانست، بدون آن که بدان اشاره ای داشته باشد، با ارج نهادن و تکریم به مقام انسانی تائب، او را به رستگاری و عزّت امید داد و فرمود: «نَعَم یَتُوبُ اللهُ عَلَیکَ وَ یَغفِرُ لَکَ؛8آری خدا توبه ات را قبول می کند و تو را می آمرزد.»‌
2. توکّل در کربلا‌
توکّل و رضا دو مقام از مقامات اهل یقین، بلکه از درجات مقربان محسوب می شوند، و این دو مقام از مهم ترین آموزه های اخلاقی و تربیتی قرآن کریم است.‌
خدای تعالی، در مقام مدح کسانی که به قضای الهی راضی و خشنود و در امورشان بر او توکل دارند در قرآن اشاراتی دارد که به دو آیه از آیات الهی اشاره می شود: ‌
الف. ((رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ ))؛9 «خداوند از آنان راضی است و ایشان از خدا راضی اند آن برای کسی است که از پروردگارش بترسد.»‌
ب. ((...وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه... )) 10 «هر کس به خدا توکل کند پس او برایش کافی است.»‌
برای این مقام تعاریفی ذکر شده است؛ از جمله:‌
«اَلتَّوَکُّلُ کِلَۀُ الاَمرِ کُلِّهِ اِلَی مَالِکِهِ وَ التَّعوِیلُ عَلَی وِکَالَتِهِ؛ توکل، واگذار نمودن تمام امور است به صاحب آن و اعتماد نمودن بر وکالت او است.» بعضی گفته اند: «توکل یعنی بریدن بنده از به دست آوردن تمام آرزوهای خود از مخلوق و پیوستن به حق.» 11 ‌
در روایت است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله از گروهی که اصحاب او بودند پرسید: «شما کیستید؟»‌
گفتند: «ما گروه مؤمنانیم.»‌
فرمود: «علامت ایمان شما چیست؟»‌
گفتند: «به هنگام بلا صبر می کنیم و به هنگام گشادگی و نعمت شکرگزاریم و به قضای او راضی هستیم.» حضرت فرمود: «به پروردگار کعبه شما مؤمنانید.» 12 ‌
بعد از تبیین مفهوم توکل و مرور جریان عاشورا، درمی یابیم از مهم ترین شاخصه های این نهضت، موضوع توکل و رضا است. امام علیه السلام در آغاز حرکت خود تنها با توکل به خدا، این راه را برگزید و در وصیت خود به «محمد حنفیه» ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از این نهضت در پایان می فرماید: ‌
«وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ؛13 توفیقی نیست مگر با کمک خدا، فقط بر او توکل می کنم و به سوی او انابه خواهم کرد.»‌
در میان راه هنگامی که به مکان «البیضه» رسیدند، اصحاب «حربن یزید» را مخاطب قرار داد، بعد از حمد و ثنای الهی، ضمن انتقاد از پیمان شکنان و نیرنگ کوفیان که به آن حضرت نامه نوشته بودند، فرمود: «سَیُغْنِی اللهُ عَنْکُمْ» با این کلام نورانی، از یاری و نصرت کوفیان اظهار بی نیازی کرد و توکل خود را به خداوند اظهار کرد.‌
سپیده دم عاشورا امام علیه السلام با اصحابش نماز صبح را خواند، دست مبارک را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از نیایش با حضرت رب، اعتماد و اتکال و توکل به پروردگارش را در هر گرفتاری و پیشامد سختی، چنین بیان کرد:‌
«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ؛14 خداوندا! تو پناه منی در مشکلها و امید منی در سختیها و ملجأ و یارم هستی در آنچه که بر من نازل شود.»‌
حادثه عاشورا و سخنان امام علیه السلام و خاندان و اصحابش در آن سرزمین تب دار و خُلق و خویی که از حماسه سازان کربلا در تاریخ به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای الگوگیری در زمینه مباحث تربیتی و خودسازی است
با نگرش به خطبه های امام علیه السلام در روز عاشورا که برای سپاه عمرسعد ایراد کرد، می بینیم آن حضرت پیوسته، توکل خویش را بر خدا ابراز می دارد؛ از جمله آنها، هنگامی که سپاه عمر سعد، امام و اصحابش را از هر طرف احاطه کرده و آماده نبرد بودند، آن حضرت در برابر آنها ایستاد و پس از سکوت سپاه دشمن، فرمایشات خود را با تلاوت آیاتی که متضمن ولایت و نصرت الهی نسبت به صالحان است، توکل خویش را بر خدا با این آیه شریفه ابراز می کند: 15 ‌
«اِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ رَبِّی وَ رَبِّکُم مَا مِنْ دَابَّةٍ اِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِِنَاصِیَتِهَا اِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛16 من بر خدا که پروردگار خودم و پروردگار شماست توکل کرده ام، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه بر آن تسلط کامل دارد همانا پروردگارم بر صراط مستقیم است.»‌
این خصلت برجسته در آخرین لحظات حیات طیبه حضرت نیز همراه او بود، آن هنگام که بدن مبارکش زخمی و پاره از ضربت شمشیرها، نیزه ها و تیرها بر زمین افتاده بود، سر به سوی آسمان برداشت و در مناجات عاشقانه خود با معبودش از توکل بر او یاد کرده، می فرماید: «وَاَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ.» 17 ‌
3. نماز و تهجد در کربلا‌
اگر آدمی علاقه مند به تربیت و سلوک است، باید به مسئله عبادت و نیایش در زندگی خود اهمیت خاص قائل باشد.‌
نماز و تهجد در مکتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نیست. اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورهای دین را درجه بندی و مراتبشان را مشخص کنیم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه تعالیم دینی قرار دارد و از چنان ارزشی برخوردار است که سایر ارزشهای دینی در عرض آن قرار نمی گیرند، از اینرو آیات و روایات بسیاری در این باره وارد شده است که به مناسبت، دو مورد آن را ذکر می کنیم:‌
خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:‌
((...أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ... ))؛ 18 «نماز را برپای دار؛ زیرا نماز آدمی را از کارهای زشت و ناپسند بازمی دارد.» و مهم تر آنکه نماز یاد خداست و یاد خدا بزرگ ترین عمل است و خدا هر کار خوب و بدی را که می کنید می داند.‌
از امام باقر علیه السلام منقول است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی بنده مؤمن به نماز می ایستد، خدای تعالی به او نظر می اندازد و رحمت خود را بر او سایه قرار می دهد از بالای سرش تا افق آسمان و ملائکه او را احاطه کنند از اطرافش تا آسمان؛ و خدای تعالی ملکی را موکل او کند که بالای سرش بایستد و بگوید: ای مصلی! اگر بدانی چه کسی به سوی تو نظر می کند و با چه کسی مناجات می کنی، توجه به غیر نمی کردی و از این موضع مفارقت نمی کردی.» 19 ‌
از ویژگیهای مهم و جاودان حماسه عاشورا، دارا بودن روح تعبد، بندگی و عبادت در یاران کربلایی است.‌
در توصیف شب عاشورا گفته شده است:‌
«وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ...؛ 20 در آن شب یاران امام علیه السلام زمزمه ای مانند زمزمه زنبور عسل داشتند، بعضی در حال رکوع و بعضی در سجده بودند و بعضی در حال قیام به سر می بردند... .»‌
اگر آدمی علاقه مند به تربیت و سلوک است، باید به مسئله عبادت و نیایش در زندگی خود اهمیت خاص قائل باشد
وقتی غروب تاسوعا، دشمن به انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمه ها نزدیک شد، امام علیه السلام به برادر خود ابوالفضل علیه السلام فرمود:‌
«ای عباس! جانم فدای تو باد! بر اسب سوار شو و از آنها بپرس برای چه به اینجا آمده اند.» بعد از اینکه امام علیه السلام اطلاع یافت که دشمن بنای بر حمله و جنگ گذاشته است به حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمود: می توانی آنها را متقاعد کنی که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند؛ چون امشب با خدای خویش راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم، خدا می داند من، نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را دوست دارم.»‌
«... نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ.»21 ‌
با مروری اجمالی به زندگی یاران و اصحاب امام، هویدا است که بسیاری از آنها عابد و زاهد، قرآن شناس، قرآن پژوه و قاری قرآن بوده اند. اباعبدالله علیه السلام هنگامی که بر بالین حبیب بن مظاهر آمد، او را ختم کننده قرآن خطاب فرمود: «لِلَّهِ دَرْکٌ یَا حَبِیبَ لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَه.» 22 ‌
خدا به تو خیر دهد ای حبیب! تو شخص با کمالی بودی و در یک شب تمام قرآن را می خواندی. ظهر عاشورا وقتی «ابوثمامه صائدی» ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ هم چنان ادامه دارد به امام عرضه داشت: «ای اباعبدالله علیه السلام جانم فدایت! مشاهده می کنم که دشمن به تو نزدیک شده به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانی به دیدار خدای خویش نایل شوم که نمازم را با تو خوانده باشم.»‌
امام علیه السلام سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:‌
«ذَکَرْتَ الصَّلَاةَ جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکِرِینَ، نَعَمْ هَذَا اَوَّلُ وَقْتِهَا؛23 نماز را به یاد آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آری اکنون اول وقت است».‌
سپس امام علیه السلام فرمود: «از دشمن درخواست کنید به ما مهلت دهند تا نماز بگزاریم.»‌
«زهیر بن قین» و «سعید بن عبدالله حنفی» جلوی امام ایستادند و سپس امام با یارانش نماز خواندند بعد از اتمام نماز، سعید بن عبدالله بر اثر تیرباران دشمن به روی زمین افتاد؛ در حالی که می گفت: «خدایا! این گروه را لعنت کن، همانند قوم عاد و ثمود، پروردگارا! این زحمتها را برای درک ثواب تو در راه نصرت فرزند پیامبر تو بر جان خود خریدم.» 24 ‌
حسین بن علی را ظهر عاشورا
به مقتل ذکر جان پرور، نماز است
به زیر تیرباران، بست قامت
که از جان نیز بالاتر نماز است25 
4. عفاف و حجاب در کربلا‌
عزّت و کرامت زن، در سایه عفاف او تأمین می شود. حجاب و لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از احکام دینی است که برای ارج نهادن به حریت زن و نیز حفظ جامعه از آلودگیهای اخلاقی تشریع شده است و در قرآن کریم بدان تصریح شده و دستورهای مربوط به این موضوع در دو سوره نور و احزاب آمده است. ‌
قرآن می گوید: ‌
«به زنان بگو، دیدگان خویش فرو خوابانند و دامنهای خویش حفظ کنند و زیور و زیبائیهای خود آشکار نکنند، مگر آنچه که پیداست و اطراف مقنعه خود را بر سینه خویش بیندازند تا سینه شان را بپوشاند... .» 26 ‌
«ای پیامبر! به همسران و دختران و زنان مؤمنان بگو: جلبابهای (چادرها و مقنعه ها) خویش را به خود نزدیک کنند تا گردن و سینه آنان آشکار نشود، این پوشش نزدیک ترین راه است برای این که آنان به عفت و حجاب شناخته شوند و در نتیجه، فاسقان آنها را نیازارند و خداوند، بسیار آمرزنده و مهربان است.» 27 ‌
شهید مطهری در باب حجاب و پوشش زن می فرماید: «وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است، بدین معنا نیست که زن از خانه بیرون نرود، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست، در برخی از کشورهای قدیم، مثل ایران، هند چنین چیزهایی وجود داشته ولی در اسلام وجود ندارد، پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه هم، همین معنا را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤید همین مطلب است.» 28 ‌
زینب کبری علیها السلام و زنان کربلا الگویی مناسب برای زنان مسلمان هستند. آن بزرگان در عین مشارکت در حماسه ای عظیم و ادای رسالتی خطیر، متانت و عفاف را رعایت کردند و اسوه همگان شدند.‌
امام حسین علیه السلام در وداع با خاندان به آنان توصیه می کند که بعد از کشته شدن گریبان چاک نزنند، صورت نخراشند و سخنان ناروا نگویند، چون این گونه حالات در شأن خاندان آن حضرت نبود.‌
بعد از جریان کربلا نیز بانوان عاشورایی مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تا آنجا که ممکن است حفظ و رعایت شود.‌
ام کلثوم هنگام ورود اسیران به شهر شام نگهبان اسیران را طلبید و به او گفت: «حال که ما را به این شهر وارد می کنید، از تو می خواهم این قافله را از دروازه ای ببری که تماشاگران کمتر باشند، دوم اینکه به این مأموران بگو، سرها را از میان کجاوه ها بیرون و از ما دور کنند تا تماشاگران به آنها مشغول و ما از چشم آنها دراَمان باشیم.» 29 ‌
«سهل بن سعد الساعدی» نقل می کند، هنگام ورود خاندان امام علیه السلام به شهر شام به استقبال آنها رفتم و خود را به امام سجاد علیه السلام رساندم، سپس بر آن حضرت سلام کرده، خود را معرفی و اعلام خدمتگزاری کردم. آن حضرت به من فرمود: «اگر بتوانی چیزی به این نیزه دار که سرها را حمل می کند بده تا پیشتر بروند و در میان کجاوه ها نایستند که اهل بیت ما از نگاه تماشاچیان در زحمت هستند.» 30 ‌
بعد از حضور اهل بیت علیهم السلام در مجلس یزید، آن هنگام که زینب علیها السلام لب به سخن گشود و خطبه آتشین خود را آغاز کرد، در همان ابتدای سخن بعد از حمد و ثنای الهی، یزید را سرزنش و به او اعتراض کرد و فرمود: «ای پسر آزاد شده جدّ بزرگ ما! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و پرده نشینان و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را اسیر کنی و از شهری به شهری دیگر ببری؟! پرده آبروی آنان را بدری و صورت آنها را بگشایی که مردم بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و فرومایه، و شریف، چهره آنها را بنگرند!» 31 ‌
بانوان کربلا با اینکه مصیبت زده و داغدار و اسیر دست دشمن بودند؛ ولی با نهایت دقت، درباره حفظ شأن یک زن پاکدامن مراقبت داشتند و این درس است برای همه بانوان در همه اعصار و شرایط.‌
5. ایثار در کربلا‌
ایثار به معنای «برگزیدن» و دیگران را بر خویش مقدم داشتن است. 32 ایثار از پرشکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسانهای بزرگ به این قلۀ شامخ صعود می کنند، ایثار شامل گذشتن از جان، مال، مقام و شخصیت و مانند آن در راه خدا است.‌
قرآن کریم با بیان شواهد و نمونه هایی، ایثار و ایثارگران را ستوده است؛ از جمله در آیه ای درباره ایثار علی علیه السلام می فرماید:‌
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در لیلةالمبیت، هنگام خفتن در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله) جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. ‌
آنچه نهضت کربلا را به اوج ماندگاری، تأثیرگذاری و فتح معنوی رسانده، روحیه مقاوم و صبور امام علیه السلام و یاران و همراهان او بود
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛33 ایثار در روایات به عنوان خصلت ابرار و برگزیدگان الهی و نیکوترین احسان شمرده شده است؛ چنان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «ایثار خوی نیکوکاران و شیوۀ نیکان است.» و در جای دیگر می فرماید: «ایثار نیکوترین احسان و اعلی مراتب ایمان است.» 34 از دیگر ویژگیهای تربیتی و اخلاقی که در صحرای کربلا، جلوه ای درخشان داشت ایثار و فداکاری بود، نخستین ایثارگر صحنۀ عاشورا سیدالشهداء علیه السلام بود که حاضر شد جان خویش را فدای دین خدا و ارزشهای آن کند.‌
امام در شب عاشورا به اصحاب فرمود: «اِنِّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ جَمِیعاً فَانْطَلِقُوا...؛ 35 من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را از شما برمی دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و ببرید تا خداوند فرج خود را برای شما مقرر دارد.»‌
یاران و خاندان امام در جواب عرض کردند: «ما برای چه دست از تو برداریم؟ برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نکند هرگز چنین روزی را ببینیم.»‌
ابتدا حضرت ابوالفضل علیه السلام به عنوان نخستین نفر، سخنانی به این مضمون گفت. بعد از او «زهیر بن قین» برخاست و گفت: «به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه، تا خدا تو را و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارد.» 36 ‌
در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی» خبر دادند که فرزندت در سر حدری اسیر شده است، او در پاسخ گفت: «ثواب مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می کنم و دوست ندارم که فرزندم اسیر باشد و من بعد از او زنده بمانم.»‌
امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید، فرمود: «خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در رهایی فرزندت از اسارت بکوش.»‌
محمد بن بشیر گفت: «اگر چنین کنم و از تو جدا شوم، در حالی که زنده هستم، طعمۀ درندگان گردم. 37 ‌
ایثار، مردانگی و مروت ابوالفضل علیه السلام در کنار نهر علقمه، یکی از زیباترین جلوه های تربیتی و اخلاقی کربلاست که در طول تاریخ بشر همانند ندارد. آن هنگام که تشنه کام وارد فرات شد و خواست آب بنوشد با یادآوری عطش برادر و کودکان، آب ننوشید و با لب تشنه از شریعۀ فرات بیرون آمد و به قولی این اشعار را خواند: 
یَا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنژ هُوُنی
وَ بَعْدَهُ لَا کُنْتَ اَنْ تَکُونِی
هَذَا الْحُسَیْنُ شَارِبُ الْمَنُونِ
وَ تَشْرِبِینَ بَارِدَ الْمَعِینِ38 
ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است و بعد از او نمانی تا این ذلت را ببینی، این حسین است که شربت مرگ می نوشد و تو آب سرد و گوارا می نوشی؟!‌
سرباز سر کوُی وفا عباس است
آینه ایثار و حیا عباس است
آنکه به ره مکتب دین و قرآن
دست و سر و جان کرد فدا عباس است39 
6. وفا در کربلا‌
وفا، پایبندی به عهد و پیمانی است که می بندیم، احترام به پیمان و لزوم عمل به آن ریشه فطری دارد. هر انسانی لزوم عمل به پیمان را در نخستین مدرسه تربیت، یعنی فطرت و سرشت انسانی خود می آموزد و از آن الهام می گیرد.‌
به خاطر فطری بودن این اصل در جامعه انسانی، نقض عهد و پیمان شکنی از رذایل اخلاقی شمرده می شود.‌
قرآن مجید دستور می دهد تا به عهد و پیمان خود پیوسته وفادار باشیم.‌
((وَ اَوْفُوا بِالْعَهْد ))؛40 «به پیمان وفادار باشید.»‌
پیر پیمان شکن من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
(حافظ)‌
با نگرش به صحنه عاشورا، در یک طرف مظاهر برجسته ای از وفا را می بینیم و در سوی دیگر، نمونه های زشتی، از عهدشکنی و بی وفایی و نقض پیمان.‌
در کربلا پیرمردی شیفته حق، به نام «مسلم بن عوسجه» بود. او خدمت امام آمد و وداع کرد و به میدان رفت. وقتی او بر اثر ضربات دشمن به زمین افتاد، هنوز نیمه جانی داشت که امام به بالینش آمد و او را در آغوش گرفت و فرمود:‌
«رَحِمَکَ اللهُ یَا مُسْلِم، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛41 خدا تو را رحمت کند ای مسلم، بعضی پیمان(عهد) خود را به پایان رساندند و بعضی در انتظار آینده و هیچ گونه تغییری در پیمان خود نداده اند.»‌
نمونۀ بارز بی وفایی و عهدشکنی، مردم کوفه بودند، چه آنهایی که با مسلم بن عقیل بیعت کردند و تنهایش گذاشتند، چه آنهایی که نامه ها به امام نوشتند و وعده نصرت دادند، ولی در وقت لازم نه تنها به یاری امام برنخاستند، بلکه در صف دشمنان قرار گرفتند و نامه ها و عهدنامه های خود را زیر پا گذاشتند.‌
امام علیه السلام در روز عاشورا در اولین خطبه بدان اشاره می فرماید:‌
«یَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِیٍّ یَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ یَا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ یَا یَزِیدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَکْتُبُوا إِلَیَّ...؛ 42 ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث، و ای یزید بن حارث! آیا شما نبودید که به من نامه نوشتید که میوه ها رسیده باغستانها سبز و خرم شده و جویبارها پرآب گشته، و اگر بیایی بر لشکرهای مجهز و مهیا وارد می شوی، پس به سوی ما بیا؟!...»‌
7. صبر در کربلا‌
صبر یکی از زیباترین و مهم ترین ویژگیهای اخلاقی انسان است. در تعریف آن چنین گفته شده است: صبر، شکیبایی و خودداری نفس بر آن چه که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد. 43 ‌
واژه «صبر» از لغاتی است که در قرآن بسیار به کار رفته است، قرآن، صبر را از صفات انبیا می داند و می فرماید: «اسماعیل، ادریس و ذوالکفل همه از صابران بودند.» 44 ‌
در قرآن مجید، صابران در زمره دوستان و محبوبان خدا یاد شده اند و خداوند، همراه آنهاست.‌
((وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین45 )) ‌
((وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین 46 )) ‌
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَانُ؛47 صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن، پس همان گونه که هر وقت سر برود، تن هم می رود، هم چنین هرگاه صبر برود ایمان می رود.»‌
در حماسه عظیم عاشورا با این جلوه بزرگ اخلاقی و تربیتی روبه رو هستیم و آنچه نهضت کربلا را به اوج ماندگاری، تأثیرگذاری و فتح معنوی رسانده، روحیه مقاوم و صبور امام علیه السلام و یاران و همراهان او بود.‌
آن حضرت، هنگام خروج از مکه در خطبه ای که خواند، به آینده و شهادت خویش اشاره داشت و فرمود: «نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا اَجْرَ الصَّابِرِینَ؛48 بر بلای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را می دهد.»‌
با بررسی تاریخ عاشورا می بینیم، کلمه صبر در بسیاری از خطبه ها و سفارشهای امام و یاران به کار رفته و به آن توصیه شده است. روز عاشورا هنگامی که علی اکبر علیه السلام از میدان برگشت، به پدر بزرگوارش گفت: «یَا اَبَةِ اَلْعَطَشُ قَتَلَنِی وَ ثَقْلُ الْحَدِیدِ اَجْهَدَنِی؛ پدرجان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه، مرا به زحمت انداخته!...»‌
امام علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن به زودی رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را سیراب خواهد کرد، که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.» 49 ‌
پس از شهادت علی اکبر، خواهرش سکینه، سراغ او را از امام گرفت. وقتی از شهادت او مطلع شد بی قراری و بی تابی بسیار کرد. امام به او فرمود: «دخترم، سکینه، خدا را در نظر بگیر و صبر و تحمل کن... .» 50 ‌
امام بعد از شهادت قاسم بن الحسن علیهما السلام جنازه قاسم را در بغل گرفت، در حالی که دو پای قاسم بر زمین کشیده می شد، آن را آورد و کنار جنازه جوانش علی اکبر بر زمین گذاشت و فرمود: «صَبْراً یَا بَنِی عُمُومَتِی صَبْراً یَا أَهْلَ بَیْتِی؛51 ای پسر عموهایم و ای خاندانم، صبر پیشه کنید.»‌
آن گاه که امام برای آخرین وداع نزد اهل حرم آمد، آنها را به شکیبایی امر کرد و فرمود: «فَلَا تَشکُوا وَ لاَ تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِکُمْ مَا یَنْقِصُ مِنْ قَدْرِکُمْ؛52 زبان به شکوه مگشایید و سخنی نگویید که از قدر و منزلت شما بکاهد.»‌
آن زمان که سیدالشهداء علیه السلام غوطه ور در خون از اسب بر زمین افتاد، با خدای خود مناجات می کرد؛ از جمله می گفت: «صَبْراً عَلَی قَضَائِکَ یَا رَبِّ لاَ اِلَهَ سِوَاکَ یَا غِیَاثَ المُسْتَغِیثِینَ...؛ 53 ای پروردگار من! در برابر قضای تو صبر می کنم، معبودی جز تو نیست. ...»‌
شایان ذکر است، که مقوله «صبر» در اخلاق اسلامی، هرگز به مسلمانان توصیه نمی کند در مقابل انحرافات، کجرویها و ناهنجاریهای دیگران، تحمل داشته باشید، به عبارت دیگر صبر در اسلام، با قیام و استقامت و فریاد علیه ظلم و ظالم هیچ گونه منافاتی ندارد؛ به علاوه که سیره عملی پیشوایان دین خاصه اباعبدالله الحسین علیه السلام مخالف چنین معنایی از صبر است، می دانیم فلسفه اصلی قیام امام نیز مبارزه با ظلم و احیای امر به معروف و نهی از منکر بود.‌
8. عطوفت و مهربانی در کربلا‌
از دیدگاه اسلام، محبت و مهربانی ورزیدن، مایه قوام جامعه انسانی است و بدون مهربانی، نظام اجتماعی بشری، سرد و بی روح و زیباییهای زندگانی به کام انسان تلخ و بی معناست. آفریدگار آدمی که خود، رحمان، رحیم، رئوف و عطوف است، بندگانش را نیز با این سرشت بیافرید و آنها را بر این امر تشویق و سفارش می کند و اهل مهر و عاطفه را از اصحاب میمنه می شمارد: ((ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ، أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ))؛54سپس او از کسانی است که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر و استقامت و مهربانی و عطوفت توصیه می کنند، اینان اصحاب یمین هستند.»‌
رسول گرامی اسلام، مومنین را بر پیوند استحکام مودت و مهربانی سفارش و در سیره آن حضرت، مؤمنان در مقام مهربانی و عطوفت به یکدیگر، مانند یک پیکر هستند. وقتی عضوی از این گروه بیمار شود، دیگر اعضا در تب داری و شب بیداری با او همراهی می کنند.‌
مهرورزی به دیگران، یکی از معیارهای ارزشی آدمی است، بلکه سرچشمه بسیاری از فضایل است. اگر کسی به این فضیلت بزرگ نائل شود، بر خلاف اقتضائات نفسانی بشر که ریشه در خودخواهیهای او دارد، از دایره تنگ خودپرستی بیرون نهاده و به دیگرخواهی روی می آورد.‌
مولوی در این زمینه چه زیبا می گوید:‌
مهر و رأفت، وصف انسانی بود
خشم و شهوت، وصف حیوانی بود
این چنین خاصیتی در آدمی است
مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است
امام حسین علیه السلام مظهر اسم رئوف، رحیم و شفیق خداست؛ از اینرو در جریان حادثه عاشورا موارد متعددی از برخوردهای عاطفی امام را می توان برشمرد، که در این مقال به اختصار به چند مصداق اشاره می شود: اولین مصداق را می توان در اصل قیام امام جستجو کرد. قیام آن حضرت، قیامی اصلاحی بود؛ چنان که در وصیت خود به برادرش محمد حنفیه به این نکته اشاره فرموده است.‌
قیامی که ماهیت آن، اصلاح امور باشد، نمی تواند از درون مایه های عاطفی، خالی باشد؛ زیرا، اصلاح مستلزم محبت اصلاح کننده به اصلاح شونده است.‌
برخورد امام در منزل «ذو حُسم» نیز درس آموز است. حربن یزید با هزار سوار هنگام ظهر از راه رسید و در برابر امام قرار گرفت. امام بعد از مشاهده لشکریان حر، رو به اصحاب کرد و فرمود: «این گروه را سیراب کنید و اسبان آنان را نیز آب دهید.»‌
علی بن طمان گوید: من از جمله یاران حرّ بودم که در آخرین لحظات رسیدم، امام چون تشنگی من و اسبم را مشاهده کرد با کمال محبت با من برخورد کرد و فرمود: شتری را که مشک آب حمل می کرد بخوابانم و بنوشم. من چون خواستم آب بنوشم، آب از دهانه مشک من ریخت و نمی توانستم به راحتی آب بیاشامم. امام فرمود: دهانه مشک را جمع کن، من نتوانستم، ناگهان امام از جای خود برخاست و دهانه مشک را جمع کرد تا من و اسبم نوشیدیم. 55 ‌
دومین مورد از برخوردهای عاطفی امام را می توان در خطبه هایی که آن حضرت در موارد گوناگون با سپاه دشمن داشت ملاحظه کرد، در تمام آن سخنان، خمیرمایه ای از محبت و هدایت مشاهده می شود و مردم را به رستگاری و فلاح دعوت می کند، بدان انگیزه که آن جماعت هدایت شوند.‌
واپسین سخن اینکه، حماسه و نهضت عاشورا، کتابی است با عالی ترین ابعاد تربیتی که با عمل به درسهای آن رشد و تعالی انسان و حیات طیبه او تضمین و با استفاده از آن، جامعه به ارزشهای والای انسانی، دست پیدا خواهد کرد و این تعالیم به عنوان منشورهای جهانی می تواند متضمن سعادت دو سرا گردد و دوری از آنها در زندگی فردی و حیات اجتماعی بشر خسارات جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت.
پی نوشت:
1) شمس/ 9.
2) اعلی/ 14.
3) تفسیر نمونه، ناصر مکارم و دیگران، ناشر دارالکتب الاسلامیه، قم، 1379 ش، ج 27، ص47.
4)اسراء/ 70. 
5)زخرف/ 54. 
6) اشاره به فرمان و عهدنامه علی علیه السلام به مالک اشتر: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ».
7) قصه کربلا، علی نظری منفرد، انتشارات سرور، چاپ دوازدهم، 1383 ش، ص 316.
8) ترجمه مقتل ابو مخنف، سید علی موسوی جزایری، انتشارات بنی الزهراء، 1378 ش، ص232.
9) بینه/ 8. 
10) طلاق/ 3.
11) چهل حدیث، امام خمینی رحمة الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، چاپ شانزدهم، 1371 ش، ص 213.
12) ترجمه اخلاق شبر محمد رضا جباران، انتشارات هجرت، 1381 ش، ص 368. 
13) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 24. 
14) قصه کربلا، ص 256. 
15) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 240.
16) هود/ 56.
17) قصه کربلا، ص 369.
18) عنکبوت/ 44. 
19) سرالصلوة، امام خمینی رحمة الله، موسسه نشر آثار، تهران، 1478 ش، ص 26. 
20) سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر، چاپ هشتم، 1375 ش، ص 240. 
21) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 196. 
22) سوگنامه آل محمد، ص 256. 
23) سلحشوران طف، عباس جلالی، انتشارات زائر، قم، 1384 ش، ص 151.
24) قصه کربلا، ص 308.
25) گلچین احمدی، ذبیح الله احمدی، انتشارات مشهد، قم، 1380 ش، ص 181.
26) نور/ 31. 
27) احزاب/ 59. 
28) مسئله حجاب، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، چاپ هشتاد ونهم، ص 73.
29) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 379.
30) قصه کربلا، 485. 
31) قصه کربلا، ص 502. 
32) لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، 1379 ش، ج 8، واژه ایثار. 
33) بقره/ 207. 
34) شرح غررالحکم، جمال الدین خوانساری، ج3، ص 163. 
35) قصۀ کربلا، ص 245. 
36)سوگنامۀ آل محمد، ص 236. 
37) قصۀ کربلا، ص 247. 
38) قصۀ کربلا، ص 348. 
39) گلچین احمدی، ص 238. 
40) اسراء/ 34. 
41) سلحشوران طف، ص 140. 
42) قصه کربلا، ص 311. 
43) المفردات، راغب اصفهانی، ثمر، دارالعلم، دمشتق، چاپ اول، 1412 هـ ق، ص 474. 
44) انبیاء/ 85. 
45) آل عمران/ 146. 
46) انفال/ 46.
47) الکافی، ج 2، ص 89. 
48) قصه کربلا، ص 148. 
49) سوگنامه آل محمد، ص 275.
50) همان، ص 279.
51) همان، ص 286.
52) مقتل ابی مخنف، ص 332.
53) سوگنامه آل محمد، ص 364.
54) بلد/ 17 و 18.
55) قصه کربلا، ص 192. 
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 147.

پاسخ علامه امینی درباره گریه برای امام حسین

درباره فلسفه گریه و اشک برای ائمه معصومین(ع) بویژه برای امام حسین(ع) و یارانش در واقعه کربلا، دلایل و مطالب زیادی نقل و منتشر شده

اما جواب علامه امینی به آن سنی مسلک که درمورد این همه هیاهوی شعیان سوال کرده بود شنیدنی ترهست

علت این همه هیاهوی برای امام مظلومین به گذشته و مسئله غدیر برمیگردد یکبار مابخاطر تقیه به خاطر کثرت دشمنان سکوت کردیم وشما حاشا کردین اگر درقصه کربلا هم کوتاه می اومدیم مثل غدیرحاشامی کردین واگردرقصه کربلا مااینجور فریاد بلندنمیکردیم میگفتین امکان ندارد یزید پسرپیغمبر خدا امام حسین راتنها وتشنه توی کربلا کشته باشد پس بالاترین مبارزه باکفروظلم ومبانی ومذاهب باطل عزاداری امام حسین است که از هرواجبی واجب تراست

پیری است و هزار عیب

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»

اندیشه‌ها

سخنی از این جستار :«اندیشه‌هایتان هرچه که باشند، ‌آن خویشتن حقیقی شماست.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقایع حیات هر انسانی - که هم سازنده و هم ویرانگر است - با کیفیت و قدرت «اندیشه - حیات» درونی خود او به سویش کشیده شده‌اند. هر جانی یک آمیزه‌ی پیچیده از تجربیات و اندیشه‌های گردآوری شده است و کالبد، چیزی جز وسیله‌ای مهیا شده برای تجلی آن نیست. لذا اندیشه‌هایتان هرچه که باشند، ‌آن خویشتن حقیقی شماست و دنیای پیرامون‌تان، چه جاندار و چه بی‌جان، چهره‌ای به خود می‌گیرد که اندیشه‌هایتان بر آن می‌پوشاند. «هر آنچه که هستیم، حاصل آن چیزی است که اندیشیده‌ایم. بر اندیشه‌هایمان بنیاد نهاده شده و از اندیشه‌هایمان تشکیل شده است.» این گفته‌ی بوداست و لذا به این می‌رسد که اگر انسانی سعادتمند باشد، به این خاطر است که بر اندیشه‌های سعادت‌آمیز تعمق می‌کند و اگر سیه‌روز باشد، به این خاطر است که بر اندیشه‌های افسرده و تضعیف‌کننده تعمق می‌کند.


برگرفته از کتاب:
آلن، جیمز؛ مسیر رفاه؛ برگردان افشین ابراهیمی؛ چاپ نخست؛ تهران: قطره 1387.