آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

ابعاد تربیتی قیام عاشورا

مقوله تربیت و تهذیب نفس، از غنی ترین مفاهیمی است که در فرهنگ دینی ما متجلی است. ارباب فضیلت و صاحبان کرامت در سیره علمی و عملی خود به اثبات رسانده اند که حیات انسانی در سایه ارزشهای تربیتی مقدور است و انسان با ارزشهای تربیتی و اخلاقی از حیات بدوی به حیات طیبه و ابدی گام برمی دارد. با این وصف، نگاهی به اوضاع و جوامع بشری امروز، نشان می دهد آنچه به دست فراموشی سپرده شده است، تربیت اخلاقی و معنوی انسان است، و همه گرفتاریهای انسان امروز، ناشی از غفلت او از امر «تربیت» و سازندگی روحی و اخلاقی است.‌
تعبیری که قرآن کریم، از کلمه «تربیت» دارد با لغت «تزکیه» است؛ از جمله در این «آیه» می فرماید: ((قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ))؛1 هر کسی نفس خویش را تزکیه کرد، رستگار شد.»‌
((قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ))؛2 به یقین کسی که تزکیه کرد، رستگار شد.»‌
مفسران می گویند: «رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد ونمو دهد، و از آلودگی به خُلق و خوی شیطانی و گناه و عصیان و کفر پاک سازد.» 3 ‌
بدون تردید، سازندگی درونی انسان و تربیت و تهذیب نفس او، در سعادت دنیوی و اخروی او نقش بسزایی دارد؛ به طوری که اگر انسان، تمامی علوم را تحصیل کند و طبیعت را مسخر خویش سازد؛ اما از تسخیر درون و تربیت نفس خویش ناتوان باشد از رسیدن به کمال و نیل به سعادت باز خواهد ماند.‌
برای توفیق در هر امری، اتخاذ روشهایی که بتواند ما را به سادگی در پیمودن طریق موفّقیّت، یار و مددکار باشد از شروط اساسی است؛ از این رو دانشمندان علم تربیت برای شکوفایی استعدادهای نهفته افراد در جهت مطلوب، روشهای خاصی را برمی شمارند؛ از جمله، توجه به الگو و اسوه، مؤثرترین و موفق ترین روش تربیتی است.‌
در این مقاله برآنیم، سیری کوتاه در ابعاد تربیتی «حماسه عاشورا» داشته باشیم، چون بر این باوریم همان گونه که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام سرور شهیدان و آزادگان عالم است، سرآمد بزرگواریها و فضیلتهای انسانی است. مکتب حسینی تنها مکتب جهاد و مبارزه با بنی امیه نبود؛ بلکه پیش از آن پرورش یافتگان این مکتب در میدان جهاد اکبر، آزمایش خود را نشان دادند و پیشتازی و جلوداری در میدان ارزشها را به نمایش گذاشتند.‌
حادثه عاشورا و سخنان امام علیه السلام و خاندان و اصحابش در آن سرزمین تب دار و خُلق و خویی که از حماسه سازان کربلا در تاریخ به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای الگوگیری در زمینه مباحث تربیتی و خودسازی است؛ مسائلی هم چون کرامت انسان، ایثار، وفا، عزت، شجاعت، توکل، حجاب، عفاف و... نمونه هایی از پیامهای تربیتی و اخلاقی عاشورا است که به اختصار به بعضی از آنها می پردازیم.‌
1. تکریم انسان در کربلا‌
روابط انسانها در برخوردها و رفتارهای اجتماعی تابع دو بینش و نگرش است، این روابط یا بر مبنای بینش «کرامت» است و یا برمبنای نگرش «اهانت». در بینش اول، انسان موجودی با ارزش، شریف و صاحب کرامت ذاتی و در نگاه دیگر انسانها ذاتاً حقیر، بی ارزش و فاقد کرامت هستند.‌
خداوند، به این دو بینش در قرآن با دو عنوان اشاره می فرماید:‌
الف. تکریم انسان‌
((وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم ... ))؛ 4 «ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»‌
ب. استخفاف انسان‌
((فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ ))؛5 «(فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند، آنان قومی فاسق بودند.»‌
در آیه فوق، فرعون، سمبل برخورد تحقیرآمیز با انسان است که اگر انسان خُرد و حقیر و سبک شد، تن به هر خواری و پستی خواهد داد.‌
سیره اباعبدالله الحسین علیه السلام در برخورد با انسان، ملهم از آیه شریفه ((لَقَدْ کَرَّمْنَا )) و سیره جد بزرگوار و پدر والامقامش است، در این جبهه، انسانها یا «مؤمن» هستند و صاحب عزت و یا «فرزند آدم» و واجد کرامت. 6 ‌
امام در کربلا به یاران خود کرامت و عزّت بخشید و آنان را باوفاترین یاران حق نامید و بین آنان تفاوتی قائل نبود، همان گونه که بر بالین علی اکبر علیه السلام و قمر بنی هاشم علیه السلام آمد، بر بالین چون غلام سیاه و آزاد شده ابوذر نیز حاضر شد و او را در آغوش گرفت و در حقش فرمود:‌
«خدایا! روی او را سپید و بوی او را خوش و او را با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا و معاشر گردان.» 7 ‌
روز عاشورا، وقتی «حرّ» از کرده خویش پشیمان شد، به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! جانم به قربانت! من همان کسی هستم که راه بر شما گرفتم و از بازگشت شما به مدینه ممانعت کردم و در راه، دوشادوش شما حرکت کردم و شما را وادار کردم در این مکان فرود آیید... اکنون به جانب شما آمده ام و از آنچه که درباره شما انجام داده ام به درگاه خدا توبه می کنم... آیا توبه ام پذیرفته است؟!...»‌
امام علیه السلام با اینکه گذشته و سابقه تیره و گناه آلود او را می دانست، بدون آن که بدان اشاره ای داشته باشد، با ارج نهادن و تکریم به مقام انسانی تائب، او را به رستگاری و عزّت امید داد و فرمود: «نَعَم یَتُوبُ اللهُ عَلَیکَ وَ یَغفِرُ لَکَ؛8آری خدا توبه ات را قبول می کند و تو را می آمرزد.»‌
2. توکّل در کربلا‌
توکّل و رضا دو مقام از مقامات اهل یقین، بلکه از درجات مقربان محسوب می شوند، و این دو مقام از مهم ترین آموزه های اخلاقی و تربیتی قرآن کریم است.‌
خدای تعالی، در مقام مدح کسانی که به قضای الهی راضی و خشنود و در امورشان بر او توکل دارند در قرآن اشاراتی دارد که به دو آیه از آیات الهی اشاره می شود: ‌
الف. ((رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ ))؛9 «خداوند از آنان راضی است و ایشان از خدا راضی اند آن برای کسی است که از پروردگارش بترسد.»‌
ب. ((...وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه... )) 10 «هر کس به خدا توکل کند پس او برایش کافی است.»‌
برای این مقام تعاریفی ذکر شده است؛ از جمله:‌
«اَلتَّوَکُّلُ کِلَۀُ الاَمرِ کُلِّهِ اِلَی مَالِکِهِ وَ التَّعوِیلُ عَلَی وِکَالَتِهِ؛ توکل، واگذار نمودن تمام امور است به صاحب آن و اعتماد نمودن بر وکالت او است.» بعضی گفته اند: «توکل یعنی بریدن بنده از به دست آوردن تمام آرزوهای خود از مخلوق و پیوستن به حق.» 11 ‌
در روایت است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله از گروهی که اصحاب او بودند پرسید: «شما کیستید؟»‌
گفتند: «ما گروه مؤمنانیم.»‌
فرمود: «علامت ایمان شما چیست؟»‌
گفتند: «به هنگام بلا صبر می کنیم و به هنگام گشادگی و نعمت شکرگزاریم و به قضای او راضی هستیم.» حضرت فرمود: «به پروردگار کعبه شما مؤمنانید.» 12 ‌
بعد از تبیین مفهوم توکل و مرور جریان عاشورا، درمی یابیم از مهم ترین شاخصه های این نهضت، موضوع توکل و رضا است. امام علیه السلام در آغاز حرکت خود تنها با توکل به خدا، این راه را برگزید و در وصیت خود به «محمد حنفیه» ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از این نهضت در پایان می فرماید: ‌
«وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ؛13 توفیقی نیست مگر با کمک خدا، فقط بر او توکل می کنم و به سوی او انابه خواهم کرد.»‌
در میان راه هنگامی که به مکان «البیضه» رسیدند، اصحاب «حربن یزید» را مخاطب قرار داد، بعد از حمد و ثنای الهی، ضمن انتقاد از پیمان شکنان و نیرنگ کوفیان که به آن حضرت نامه نوشته بودند، فرمود: «سَیُغْنِی اللهُ عَنْکُمْ» با این کلام نورانی، از یاری و نصرت کوفیان اظهار بی نیازی کرد و توکل خود را به خداوند اظهار کرد.‌
سپیده دم عاشورا امام علیه السلام با اصحابش نماز صبح را خواند، دست مبارک را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از نیایش با حضرت رب، اعتماد و اتکال و توکل به پروردگارش را در هر گرفتاری و پیشامد سختی، چنین بیان کرد:‌
«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ؛14 خداوندا! تو پناه منی در مشکلها و امید منی در سختیها و ملجأ و یارم هستی در آنچه که بر من نازل شود.»‌
حادثه عاشورا و سخنان امام علیه السلام و خاندان و اصحابش در آن سرزمین تب دار و خُلق و خویی که از حماسه سازان کربلا در تاریخ به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای الگوگیری در زمینه مباحث تربیتی و خودسازی است
با نگرش به خطبه های امام علیه السلام در روز عاشورا که برای سپاه عمرسعد ایراد کرد، می بینیم آن حضرت پیوسته، توکل خویش را بر خدا ابراز می دارد؛ از جمله آنها، هنگامی که سپاه عمر سعد، امام و اصحابش را از هر طرف احاطه کرده و آماده نبرد بودند، آن حضرت در برابر آنها ایستاد و پس از سکوت سپاه دشمن، فرمایشات خود را با تلاوت آیاتی که متضمن ولایت و نصرت الهی نسبت به صالحان است، توکل خویش را بر خدا با این آیه شریفه ابراز می کند: 15 ‌
«اِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ رَبِّی وَ رَبِّکُم مَا مِنْ دَابَّةٍ اِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِِنَاصِیَتِهَا اِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛16 من بر خدا که پروردگار خودم و پروردگار شماست توکل کرده ام، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه بر آن تسلط کامل دارد همانا پروردگارم بر صراط مستقیم است.»‌
این خصلت برجسته در آخرین لحظات حیات طیبه حضرت نیز همراه او بود، آن هنگام که بدن مبارکش زخمی و پاره از ضربت شمشیرها، نیزه ها و تیرها بر زمین افتاده بود، سر به سوی آسمان برداشت و در مناجات عاشقانه خود با معبودش از توکل بر او یاد کرده، می فرماید: «وَاَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ.» 17 ‌
3. نماز و تهجد در کربلا‌
اگر آدمی علاقه مند به تربیت و سلوک است، باید به مسئله عبادت و نیایش در زندگی خود اهمیت خاص قائل باشد.‌
نماز و تهجد در مکتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نیست. اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورهای دین را درجه بندی و مراتبشان را مشخص کنیم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه تعالیم دینی قرار دارد و از چنان ارزشی برخوردار است که سایر ارزشهای دینی در عرض آن قرار نمی گیرند، از اینرو آیات و روایات بسیاری در این باره وارد شده است که به مناسبت، دو مورد آن را ذکر می کنیم:‌
خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:‌
((...أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ... ))؛ 18 «نماز را برپای دار؛ زیرا نماز آدمی را از کارهای زشت و ناپسند بازمی دارد.» و مهم تر آنکه نماز یاد خداست و یاد خدا بزرگ ترین عمل است و خدا هر کار خوب و بدی را که می کنید می داند.‌
از امام باقر علیه السلام منقول است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی بنده مؤمن به نماز می ایستد، خدای تعالی به او نظر می اندازد و رحمت خود را بر او سایه قرار می دهد از بالای سرش تا افق آسمان و ملائکه او را احاطه کنند از اطرافش تا آسمان؛ و خدای تعالی ملکی را موکل او کند که بالای سرش بایستد و بگوید: ای مصلی! اگر بدانی چه کسی به سوی تو نظر می کند و با چه کسی مناجات می کنی، توجه به غیر نمی کردی و از این موضع مفارقت نمی کردی.» 19 ‌
از ویژگیهای مهم و جاودان حماسه عاشورا، دارا بودن روح تعبد، بندگی و عبادت در یاران کربلایی است.‌
در توصیف شب عاشورا گفته شده است:‌
«وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ...؛ 20 در آن شب یاران امام علیه السلام زمزمه ای مانند زمزمه زنبور عسل داشتند، بعضی در حال رکوع و بعضی در سجده بودند و بعضی در حال قیام به سر می بردند... .»‌
اگر آدمی علاقه مند به تربیت و سلوک است، باید به مسئله عبادت و نیایش در زندگی خود اهمیت خاص قائل باشد
وقتی غروب تاسوعا، دشمن به انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمه ها نزدیک شد، امام علیه السلام به برادر خود ابوالفضل علیه السلام فرمود:‌
«ای عباس! جانم فدای تو باد! بر اسب سوار شو و از آنها بپرس برای چه به اینجا آمده اند.» بعد از اینکه امام علیه السلام اطلاع یافت که دشمن بنای بر حمله و جنگ گذاشته است به حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمود: می توانی آنها را متقاعد کنی که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند؛ چون امشب با خدای خویش راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم، خدا می داند من، نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را دوست دارم.»‌
«... نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ.»21 ‌
با مروری اجمالی به زندگی یاران و اصحاب امام، هویدا است که بسیاری از آنها عابد و زاهد، قرآن شناس، قرآن پژوه و قاری قرآن بوده اند. اباعبدالله علیه السلام هنگامی که بر بالین حبیب بن مظاهر آمد، او را ختم کننده قرآن خطاب فرمود: «لِلَّهِ دَرْکٌ یَا حَبِیبَ لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَه.» 22 ‌
خدا به تو خیر دهد ای حبیب! تو شخص با کمالی بودی و در یک شب تمام قرآن را می خواندی. ظهر عاشورا وقتی «ابوثمامه صائدی» ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ هم چنان ادامه دارد به امام عرضه داشت: «ای اباعبدالله علیه السلام جانم فدایت! مشاهده می کنم که دشمن به تو نزدیک شده به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانی به دیدار خدای خویش نایل شوم که نمازم را با تو خوانده باشم.»‌
امام علیه السلام سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:‌
«ذَکَرْتَ الصَّلَاةَ جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکِرِینَ، نَعَمْ هَذَا اَوَّلُ وَقْتِهَا؛23 نماز را به یاد آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آری اکنون اول وقت است».‌
سپس امام علیه السلام فرمود: «از دشمن درخواست کنید به ما مهلت دهند تا نماز بگزاریم.»‌
«زهیر بن قین» و «سعید بن عبدالله حنفی» جلوی امام ایستادند و سپس امام با یارانش نماز خواندند بعد از اتمام نماز، سعید بن عبدالله بر اثر تیرباران دشمن به روی زمین افتاد؛ در حالی که می گفت: «خدایا! این گروه را لعنت کن، همانند قوم عاد و ثمود، پروردگارا! این زحمتها را برای درک ثواب تو در راه نصرت فرزند پیامبر تو بر جان خود خریدم.» 24 ‌
حسین بن علی را ظهر عاشورا
به مقتل ذکر جان پرور، نماز است
به زیر تیرباران، بست قامت
که از جان نیز بالاتر نماز است25 
4. عفاف و حجاب در کربلا‌
عزّت و کرامت زن، در سایه عفاف او تأمین می شود. حجاب و لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از احکام دینی است که برای ارج نهادن به حریت زن و نیز حفظ جامعه از آلودگیهای اخلاقی تشریع شده است و در قرآن کریم بدان تصریح شده و دستورهای مربوط به این موضوع در دو سوره نور و احزاب آمده است. ‌
قرآن می گوید: ‌
«به زنان بگو، دیدگان خویش فرو خوابانند و دامنهای خویش حفظ کنند و زیور و زیبائیهای خود آشکار نکنند، مگر آنچه که پیداست و اطراف مقنعه خود را بر سینه خویش بیندازند تا سینه شان را بپوشاند... .» 26 ‌
«ای پیامبر! به همسران و دختران و زنان مؤمنان بگو: جلبابهای (چادرها و مقنعه ها) خویش را به خود نزدیک کنند تا گردن و سینه آنان آشکار نشود، این پوشش نزدیک ترین راه است برای این که آنان به عفت و حجاب شناخته شوند و در نتیجه، فاسقان آنها را نیازارند و خداوند، بسیار آمرزنده و مهربان است.» 27 ‌
شهید مطهری در باب حجاب و پوشش زن می فرماید: «وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است، بدین معنا نیست که زن از خانه بیرون نرود، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست، در برخی از کشورهای قدیم، مثل ایران، هند چنین چیزهایی وجود داشته ولی در اسلام وجود ندارد، پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه هم، همین معنا را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤید همین مطلب است.» 28 ‌
زینب کبری علیها السلام و زنان کربلا الگویی مناسب برای زنان مسلمان هستند. آن بزرگان در عین مشارکت در حماسه ای عظیم و ادای رسالتی خطیر، متانت و عفاف را رعایت کردند و اسوه همگان شدند.‌
امام حسین علیه السلام در وداع با خاندان به آنان توصیه می کند که بعد از کشته شدن گریبان چاک نزنند، صورت نخراشند و سخنان ناروا نگویند، چون این گونه حالات در شأن خاندان آن حضرت نبود.‌
بعد از جریان کربلا نیز بانوان عاشورایی مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تا آنجا که ممکن است حفظ و رعایت شود.‌
ام کلثوم هنگام ورود اسیران به شهر شام نگهبان اسیران را طلبید و به او گفت: «حال که ما را به این شهر وارد می کنید، از تو می خواهم این قافله را از دروازه ای ببری که تماشاگران کمتر باشند، دوم اینکه به این مأموران بگو، سرها را از میان کجاوه ها بیرون و از ما دور کنند تا تماشاگران به آنها مشغول و ما از چشم آنها دراَمان باشیم.» 29 ‌
«سهل بن سعد الساعدی» نقل می کند، هنگام ورود خاندان امام علیه السلام به شهر شام به استقبال آنها رفتم و خود را به امام سجاد علیه السلام رساندم، سپس بر آن حضرت سلام کرده، خود را معرفی و اعلام خدمتگزاری کردم. آن حضرت به من فرمود: «اگر بتوانی چیزی به این نیزه دار که سرها را حمل می کند بده تا پیشتر بروند و در میان کجاوه ها نایستند که اهل بیت ما از نگاه تماشاچیان در زحمت هستند.» 30 ‌
بعد از حضور اهل بیت علیهم السلام در مجلس یزید، آن هنگام که زینب علیها السلام لب به سخن گشود و خطبه آتشین خود را آغاز کرد، در همان ابتدای سخن بعد از حمد و ثنای الهی، یزید را سرزنش و به او اعتراض کرد و فرمود: «ای پسر آزاد شده جدّ بزرگ ما! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و پرده نشینان و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را اسیر کنی و از شهری به شهری دیگر ببری؟! پرده آبروی آنان را بدری و صورت آنها را بگشایی که مردم بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و فرومایه، و شریف، چهره آنها را بنگرند!» 31 ‌
بانوان کربلا با اینکه مصیبت زده و داغدار و اسیر دست دشمن بودند؛ ولی با نهایت دقت، درباره حفظ شأن یک زن پاکدامن مراقبت داشتند و این درس است برای همه بانوان در همه اعصار و شرایط.‌
5. ایثار در کربلا‌
ایثار به معنای «برگزیدن» و دیگران را بر خویش مقدم داشتن است. 32 ایثار از پرشکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسانهای بزرگ به این قلۀ شامخ صعود می کنند، ایثار شامل گذشتن از جان، مال، مقام و شخصیت و مانند آن در راه خدا است.‌
قرآن کریم با بیان شواهد و نمونه هایی، ایثار و ایثارگران را ستوده است؛ از جمله در آیه ای درباره ایثار علی علیه السلام می فرماید:‌
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در لیلةالمبیت، هنگام خفتن در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله) جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. ‌
آنچه نهضت کربلا را به اوج ماندگاری، تأثیرگذاری و فتح معنوی رسانده، روحیه مقاوم و صبور امام علیه السلام و یاران و همراهان او بود
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛33 ایثار در روایات به عنوان خصلت ابرار و برگزیدگان الهی و نیکوترین احسان شمرده شده است؛ چنان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «ایثار خوی نیکوکاران و شیوۀ نیکان است.» و در جای دیگر می فرماید: «ایثار نیکوترین احسان و اعلی مراتب ایمان است.» 34 از دیگر ویژگیهای تربیتی و اخلاقی که در صحرای کربلا، جلوه ای درخشان داشت ایثار و فداکاری بود، نخستین ایثارگر صحنۀ عاشورا سیدالشهداء علیه السلام بود که حاضر شد جان خویش را فدای دین خدا و ارزشهای آن کند.‌
امام در شب عاشورا به اصحاب فرمود: «اِنِّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ جَمِیعاً فَانْطَلِقُوا...؛ 35 من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را از شما برمی دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و ببرید تا خداوند فرج خود را برای شما مقرر دارد.»‌
یاران و خاندان امام در جواب عرض کردند: «ما برای چه دست از تو برداریم؟ برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نکند هرگز چنین روزی را ببینیم.»‌
ابتدا حضرت ابوالفضل علیه السلام به عنوان نخستین نفر، سخنانی به این مضمون گفت. بعد از او «زهیر بن قین» برخاست و گفت: «به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه، تا خدا تو را و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارد.» 36 ‌
در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی» خبر دادند که فرزندت در سر حدری اسیر شده است، او در پاسخ گفت: «ثواب مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می کنم و دوست ندارم که فرزندم اسیر باشد و من بعد از او زنده بمانم.»‌
امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید، فرمود: «خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در رهایی فرزندت از اسارت بکوش.»‌
محمد بن بشیر گفت: «اگر چنین کنم و از تو جدا شوم، در حالی که زنده هستم، طعمۀ درندگان گردم. 37 ‌
ایثار، مردانگی و مروت ابوالفضل علیه السلام در کنار نهر علقمه، یکی از زیباترین جلوه های تربیتی و اخلاقی کربلاست که در طول تاریخ بشر همانند ندارد. آن هنگام که تشنه کام وارد فرات شد و خواست آب بنوشد با یادآوری عطش برادر و کودکان، آب ننوشید و با لب تشنه از شریعۀ فرات بیرون آمد و به قولی این اشعار را خواند: 
یَا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنژ هُوُنی
وَ بَعْدَهُ لَا کُنْتَ اَنْ تَکُونِی
هَذَا الْحُسَیْنُ شَارِبُ الْمَنُونِ
وَ تَشْرِبِینَ بَارِدَ الْمَعِینِ38 
ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است و بعد از او نمانی تا این ذلت را ببینی، این حسین است که شربت مرگ می نوشد و تو آب سرد و گوارا می نوشی؟!‌
سرباز سر کوُی وفا عباس است
آینه ایثار و حیا عباس است
آنکه به ره مکتب دین و قرآن
دست و سر و جان کرد فدا عباس است39 
6. وفا در کربلا‌
وفا، پایبندی به عهد و پیمانی است که می بندیم، احترام به پیمان و لزوم عمل به آن ریشه فطری دارد. هر انسانی لزوم عمل به پیمان را در نخستین مدرسه تربیت، یعنی فطرت و سرشت انسانی خود می آموزد و از آن الهام می گیرد.‌
به خاطر فطری بودن این اصل در جامعه انسانی، نقض عهد و پیمان شکنی از رذایل اخلاقی شمرده می شود.‌
قرآن مجید دستور می دهد تا به عهد و پیمان خود پیوسته وفادار باشیم.‌
((وَ اَوْفُوا بِالْعَهْد ))؛40 «به پیمان وفادار باشید.»‌
پیر پیمان شکن من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
(حافظ)‌
با نگرش به صحنه عاشورا، در یک طرف مظاهر برجسته ای از وفا را می بینیم و در سوی دیگر، نمونه های زشتی، از عهدشکنی و بی وفایی و نقض پیمان.‌
در کربلا پیرمردی شیفته حق، به نام «مسلم بن عوسجه» بود. او خدمت امام آمد و وداع کرد و به میدان رفت. وقتی او بر اثر ضربات دشمن به زمین افتاد، هنوز نیمه جانی داشت که امام به بالینش آمد و او را در آغوش گرفت و فرمود:‌
«رَحِمَکَ اللهُ یَا مُسْلِم، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛41 خدا تو را رحمت کند ای مسلم، بعضی پیمان(عهد) خود را به پایان رساندند و بعضی در انتظار آینده و هیچ گونه تغییری در پیمان خود نداده اند.»‌
نمونۀ بارز بی وفایی و عهدشکنی، مردم کوفه بودند، چه آنهایی که با مسلم بن عقیل بیعت کردند و تنهایش گذاشتند، چه آنهایی که نامه ها به امام نوشتند و وعده نصرت دادند، ولی در وقت لازم نه تنها به یاری امام برنخاستند، بلکه در صف دشمنان قرار گرفتند و نامه ها و عهدنامه های خود را زیر پا گذاشتند.‌
امام علیه السلام در روز عاشورا در اولین خطبه بدان اشاره می فرماید:‌
«یَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِیٍّ یَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ یَا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ یَا یَزِیدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَکْتُبُوا إِلَیَّ...؛ 42 ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث، و ای یزید بن حارث! آیا شما نبودید که به من نامه نوشتید که میوه ها رسیده باغستانها سبز و خرم شده و جویبارها پرآب گشته، و اگر بیایی بر لشکرهای مجهز و مهیا وارد می شوی، پس به سوی ما بیا؟!...»‌
7. صبر در کربلا‌
صبر یکی از زیباترین و مهم ترین ویژگیهای اخلاقی انسان است. در تعریف آن چنین گفته شده است: صبر، شکیبایی و خودداری نفس بر آن چه که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد. 43 ‌
واژه «صبر» از لغاتی است که در قرآن بسیار به کار رفته است، قرآن، صبر را از صفات انبیا می داند و می فرماید: «اسماعیل، ادریس و ذوالکفل همه از صابران بودند.» 44 ‌
در قرآن مجید، صابران در زمره دوستان و محبوبان خدا یاد شده اند و خداوند، همراه آنهاست.‌
((وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین45 )) ‌
((وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین 46 )) ‌
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَانُ؛47 صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن، پس همان گونه که هر وقت سر برود، تن هم می رود، هم چنین هرگاه صبر برود ایمان می رود.»‌
در حماسه عظیم عاشورا با این جلوه بزرگ اخلاقی و تربیتی روبه رو هستیم و آنچه نهضت کربلا را به اوج ماندگاری، تأثیرگذاری و فتح معنوی رسانده، روحیه مقاوم و صبور امام علیه السلام و یاران و همراهان او بود.‌
آن حضرت، هنگام خروج از مکه در خطبه ای که خواند، به آینده و شهادت خویش اشاره داشت و فرمود: «نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا اَجْرَ الصَّابِرِینَ؛48 بر بلای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را می دهد.»‌
با بررسی تاریخ عاشورا می بینیم، کلمه صبر در بسیاری از خطبه ها و سفارشهای امام و یاران به کار رفته و به آن توصیه شده است. روز عاشورا هنگامی که علی اکبر علیه السلام از میدان برگشت، به پدر بزرگوارش گفت: «یَا اَبَةِ اَلْعَطَشُ قَتَلَنِی وَ ثَقْلُ الْحَدِیدِ اَجْهَدَنِی؛ پدرجان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه، مرا به زحمت انداخته!...»‌
امام علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن به زودی رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را سیراب خواهد کرد، که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.» 49 ‌
پس از شهادت علی اکبر، خواهرش سکینه، سراغ او را از امام گرفت. وقتی از شهادت او مطلع شد بی قراری و بی تابی بسیار کرد. امام به او فرمود: «دخترم، سکینه، خدا را در نظر بگیر و صبر و تحمل کن... .» 50 ‌
امام بعد از شهادت قاسم بن الحسن علیهما السلام جنازه قاسم را در بغل گرفت، در حالی که دو پای قاسم بر زمین کشیده می شد، آن را آورد و کنار جنازه جوانش علی اکبر بر زمین گذاشت و فرمود: «صَبْراً یَا بَنِی عُمُومَتِی صَبْراً یَا أَهْلَ بَیْتِی؛51 ای پسر عموهایم و ای خاندانم، صبر پیشه کنید.»‌
آن گاه که امام برای آخرین وداع نزد اهل حرم آمد، آنها را به شکیبایی امر کرد و فرمود: «فَلَا تَشکُوا وَ لاَ تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِکُمْ مَا یَنْقِصُ مِنْ قَدْرِکُمْ؛52 زبان به شکوه مگشایید و سخنی نگویید که از قدر و منزلت شما بکاهد.»‌
آن زمان که سیدالشهداء علیه السلام غوطه ور در خون از اسب بر زمین افتاد، با خدای خود مناجات می کرد؛ از جمله می گفت: «صَبْراً عَلَی قَضَائِکَ یَا رَبِّ لاَ اِلَهَ سِوَاکَ یَا غِیَاثَ المُسْتَغِیثِینَ...؛ 53 ای پروردگار من! در برابر قضای تو صبر می کنم، معبودی جز تو نیست. ...»‌
شایان ذکر است، که مقوله «صبر» در اخلاق اسلامی، هرگز به مسلمانان توصیه نمی کند در مقابل انحرافات، کجرویها و ناهنجاریهای دیگران، تحمل داشته باشید، به عبارت دیگر صبر در اسلام، با قیام و استقامت و فریاد علیه ظلم و ظالم هیچ گونه منافاتی ندارد؛ به علاوه که سیره عملی پیشوایان دین خاصه اباعبدالله الحسین علیه السلام مخالف چنین معنایی از صبر است، می دانیم فلسفه اصلی قیام امام نیز مبارزه با ظلم و احیای امر به معروف و نهی از منکر بود.‌
8. عطوفت و مهربانی در کربلا‌
از دیدگاه اسلام، محبت و مهربانی ورزیدن، مایه قوام جامعه انسانی است و بدون مهربانی، نظام اجتماعی بشری، سرد و بی روح و زیباییهای زندگانی به کام انسان تلخ و بی معناست. آفریدگار آدمی که خود، رحمان، رحیم، رئوف و عطوف است، بندگانش را نیز با این سرشت بیافرید و آنها را بر این امر تشویق و سفارش می کند و اهل مهر و عاطفه را از اصحاب میمنه می شمارد: ((ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ، أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ))؛54سپس او از کسانی است که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر و استقامت و مهربانی و عطوفت توصیه می کنند، اینان اصحاب یمین هستند.»‌
رسول گرامی اسلام، مومنین را بر پیوند استحکام مودت و مهربانی سفارش و در سیره آن حضرت، مؤمنان در مقام مهربانی و عطوفت به یکدیگر، مانند یک پیکر هستند. وقتی عضوی از این گروه بیمار شود، دیگر اعضا در تب داری و شب بیداری با او همراهی می کنند.‌
مهرورزی به دیگران، یکی از معیارهای ارزشی آدمی است، بلکه سرچشمه بسیاری از فضایل است. اگر کسی به این فضیلت بزرگ نائل شود، بر خلاف اقتضائات نفسانی بشر که ریشه در خودخواهیهای او دارد، از دایره تنگ خودپرستی بیرون نهاده و به دیگرخواهی روی می آورد.‌
مولوی در این زمینه چه زیبا می گوید:‌
مهر و رأفت، وصف انسانی بود
خشم و شهوت، وصف حیوانی بود
این چنین خاصیتی در آدمی است
مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است
امام حسین علیه السلام مظهر اسم رئوف، رحیم و شفیق خداست؛ از اینرو در جریان حادثه عاشورا موارد متعددی از برخوردهای عاطفی امام را می توان برشمرد، که در این مقال به اختصار به چند مصداق اشاره می شود: اولین مصداق را می توان در اصل قیام امام جستجو کرد. قیام آن حضرت، قیامی اصلاحی بود؛ چنان که در وصیت خود به برادرش محمد حنفیه به این نکته اشاره فرموده است.‌
قیامی که ماهیت آن، اصلاح امور باشد، نمی تواند از درون مایه های عاطفی، خالی باشد؛ زیرا، اصلاح مستلزم محبت اصلاح کننده به اصلاح شونده است.‌
برخورد امام در منزل «ذو حُسم» نیز درس آموز است. حربن یزید با هزار سوار هنگام ظهر از راه رسید و در برابر امام قرار گرفت. امام بعد از مشاهده لشکریان حر، رو به اصحاب کرد و فرمود: «این گروه را سیراب کنید و اسبان آنان را نیز آب دهید.»‌
علی بن طمان گوید: من از جمله یاران حرّ بودم که در آخرین لحظات رسیدم، امام چون تشنگی من و اسبم را مشاهده کرد با کمال محبت با من برخورد کرد و فرمود: شتری را که مشک آب حمل می کرد بخوابانم و بنوشم. من چون خواستم آب بنوشم، آب از دهانه مشک من ریخت و نمی توانستم به راحتی آب بیاشامم. امام فرمود: دهانه مشک را جمع کن، من نتوانستم، ناگهان امام از جای خود برخاست و دهانه مشک را جمع کرد تا من و اسبم نوشیدیم. 55 ‌
دومین مورد از برخوردهای عاطفی امام را می توان در خطبه هایی که آن حضرت در موارد گوناگون با سپاه دشمن داشت ملاحظه کرد، در تمام آن سخنان، خمیرمایه ای از محبت و هدایت مشاهده می شود و مردم را به رستگاری و فلاح دعوت می کند، بدان انگیزه که آن جماعت هدایت شوند.‌
واپسین سخن اینکه، حماسه و نهضت عاشورا، کتابی است با عالی ترین ابعاد تربیتی که با عمل به درسهای آن رشد و تعالی انسان و حیات طیبه او تضمین و با استفاده از آن، جامعه به ارزشهای والای انسانی، دست پیدا خواهد کرد و این تعالیم به عنوان منشورهای جهانی می تواند متضمن سعادت دو سرا گردد و دوری از آنها در زندگی فردی و حیات اجتماعی بشر خسارات جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت.
پی نوشت:
1) شمس/ 9.
2) اعلی/ 14.
3) تفسیر نمونه، ناصر مکارم و دیگران، ناشر دارالکتب الاسلامیه، قم، 1379 ش، ج 27، ص47.
4)اسراء/ 70. 
5)زخرف/ 54. 
6) اشاره به فرمان و عهدنامه علی علیه السلام به مالک اشتر: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ».
7) قصه کربلا، علی نظری منفرد، انتشارات سرور، چاپ دوازدهم، 1383 ش، ص 316.
8) ترجمه مقتل ابو مخنف، سید علی موسوی جزایری، انتشارات بنی الزهراء، 1378 ش، ص232.
9) بینه/ 8. 
10) طلاق/ 3.
11) چهل حدیث، امام خمینی رحمة الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، چاپ شانزدهم، 1371 ش، ص 213.
12) ترجمه اخلاق شبر محمد رضا جباران، انتشارات هجرت، 1381 ش، ص 368. 
13) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 24. 
14) قصه کربلا، ص 256. 
15) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 240.
16) هود/ 56.
17) قصه کربلا، ص 369.
18) عنکبوت/ 44. 
19) سرالصلوة، امام خمینی رحمة الله، موسسه نشر آثار، تهران، 1478 ش، ص 26. 
20) سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر، چاپ هشتم، 1375 ش، ص 240. 
21) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 196. 
22) سوگنامه آل محمد، ص 256. 
23) سلحشوران طف، عباس جلالی، انتشارات زائر، قم، 1384 ش، ص 151.
24) قصه کربلا، ص 308.
25) گلچین احمدی، ذبیح الله احمدی، انتشارات مشهد، قم، 1380 ش، ص 181.
26) نور/ 31. 
27) احزاب/ 59. 
28) مسئله حجاب، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، چاپ هشتاد ونهم، ص 73.
29) ترجمه مقتل ابومخنف، ص 379.
30) قصه کربلا، 485. 
31) قصه کربلا، ص 502. 
32) لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، 1379 ش، ج 8، واژه ایثار. 
33) بقره/ 207. 
34) شرح غررالحکم، جمال الدین خوانساری، ج3، ص 163. 
35) قصۀ کربلا، ص 245. 
36)سوگنامۀ آل محمد، ص 236. 
37) قصۀ کربلا، ص 247. 
38) قصۀ کربلا، ص 348. 
39) گلچین احمدی، ص 238. 
40) اسراء/ 34. 
41) سلحشوران طف، ص 140. 
42) قصه کربلا، ص 311. 
43) المفردات، راغب اصفهانی، ثمر، دارالعلم، دمشتق، چاپ اول، 1412 هـ ق، ص 474. 
44) انبیاء/ 85. 
45) آل عمران/ 146. 
46) انفال/ 46.
47) الکافی، ج 2، ص 89. 
48) قصه کربلا، ص 148. 
49) سوگنامه آل محمد، ص 275.
50) همان، ص 279.
51) همان، ص 286.
52) مقتل ابی مخنف، ص 332.
53) سوگنامه آل محمد، ص 364.
54) بلد/ 17 و 18.
55) قصه کربلا، ص 192. 
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 147.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد