جهان هستی و خلقت بر زوجیت
استوار شده است، زوجیت قانون حیات و بقاست. در میان انسان ها حساس ترین انتخاب در
طول زندگی انتخاب همسر است که براساس آن نهاد خانواده شکل می گیرد.
والاترین هدف و کارکرد خانواده تکمیل هویت و تامین آرامش همسران است.
در سایه آرامش، انسان ها به رشد و بالندگی مناسب دست می یابند و خلاقیت های خود را
بروز می دهند.
مهر و محبت، صمیمیت و وفاداری از مهم ترین عوامل پایندگی و تقویت نهاد خانواده
است، همچنان که کانون خانواده یکی از اصلی ترین تکالیف هر یک از همسران محسوب می
شود. شایسته است همسران با شناخت کامل تفاوت های یکدیگر و یادگیری روش های ابراز
محبت و دستیابی به تفاهم، سعادت خود و خانواده را بیمه نمایند و از کوتاه ترین
لحظه های با هم بودن بیشترین بهره ها را ببرند.
«گفتن کلمه دوستت دارم را هیچ گاه برای همسرتان فراموش نکنید.»
همسرداری مهارتی است که زن و شوهر (زوجین) با شناخت توانمندی ها، تفاوت ها و
حساسیت های یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی و جنسی طرف مقابل پاسخ
دهند، به طوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده و به آرامش نسبی دست یابند.
● تفاوت های روان شناختی زنان و مردان در زندگی مشترک:
- میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از «دوست داشته شدن» رابطه
مستقیمی دارد در حالی که مردان زمانی از اعتماد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند
درخواست های همسران خود را برآورده کنند.
- زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی
صرف کنند); در حالی که مردان این عمل زنان را پرحرفی تلقی می کنند.
- زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنها بگویند که چقدر
دوستشان دارند، اما مردان فکر می کنند که همسرانشان باید بدانند که «من فقط او را
دوست دارم، نیازی به گفتن نیست.»
- وقتی مردان از زنان خود حمایت می کنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمند تر می
سازند و به زندگی امیدوارتر و علاقمند تر می کنند.
- زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند که فرمان بردن باید عاشقانه باشد در
این صورت حاضر به هرگونه ایثار و فداکاری خواهند بود.
- هنگامی که مردان دیر می کنند، زنان با سوال های «چرا دیر کردی؟ کجا بودی؟ و...»
در حقیقت دلواپسی خود را توام با عشق و علاقه به همسر خود ابراز می کنند، اما
شوهران فکر می کنند که همسرانشان می خواهند آنها را زیر سوال ببرند و افراد بی
مسوولیت و غیرمطمئنی جلوه دهند.
- وقتی شوهران فکر می کنند که برای زندگی و همسرشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و
توانمندی می نمایند ولی زنان زمانی این احساس را دارند که فکر کنند برای همسرانشان
عزیز هستند.
- مردان پس از گوش کردن به صحبت های همسر خود بلا فاصله می خواهند مشکل را حل کنند
بنابراین به راهنمایی آنان می پردازند، در صورتی که شاید زنان فقط می خواستند
احساساتشان را بیان کنند.
- زنان میزان ارزشمندی وعلا قه شوهرانشان را به خود با میزان برآورده شدن خواسته
هایشان محک می زنند. مردان یا باید سعی کنند خواسته های منطقی آنان را برآورده
کنند یا آنان را با دلا یل صحیح متقاعد سازند.
«با همسرانتان با تفاهم برخورد کنید و تفاهم در قلب، تفاهم در کلا م و تفاهم در
عمل داشته باشید.»
● حضرت مسیح (ع)
کلیدهای برقراری ارتباط صحیح با خویشان همسر:
۱) به خانواده همسرمان نیز به اندازه خانواده خود احترام بگذاریم.
۲) با خانواده همسر خود همان گونه رفتار کنیم که با خانواده خود رفتار می نماییم.
۳) به هیچ یک از خانواده ها اجازه دخالت در زندگی خود را ندهیم. در صورتی که
خانواده ها قصد راهنمایی داشته باشند فقط از تجربه های آنان استفاده کنیم و تصمیم
نهایی را با مشورت همسر خود اتخاذ نماییم.
۴) در صورت بروز اختلا ف، از در میان گذاشتن موضوع با نزدیک ترین خویشاوندان نیز
پرهیز کنیم زیرا این کار موجب گسترش دامنه اختلا ف می شود.
۵) در حضور خویشان به همسر خود بیشتر توجه کنیم و او را در گفت وگوها شرکت دهیم.
۶) از چشم و هم چشمی و حسادت بپرهیزیم.
۷) به آداب و رسوم خانواده همسرمان احترام بگذاریم، چنانچه برخی از آنها را صحیح
نمی دانیم هرگز آنان را به خاطر پایبندی به آداب و رسوم خود استهزا نکنیم.
۸) لا زم است همسران گاهی به تنهایی به دیدار خانواده خود بروند. (این کار موجب
ارضای محبت مادر و فرزندی می شود.)
● آشنایی با برخی از مهارت های همسرداری:
۱) شاد باشیم; همیشه شادبودن ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان
دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.
۲) صبور باشیم; اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی دانیم بهتر است با حوصله و تامل
و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
۳) منطقی رفتار کنیم; مسائل را درست و منطقی بررسی کنیم و به جای منافع شخصی مصالح
زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی طرفانه قضاوت کنیم.
۴) کم توقع باشیم; از همسرمان آن قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات
پاسخ بدهد.
۵) مثبت نگر باشیم; با به یاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم.
۶) خوش بین باشیم; داشتن نگاه خوش بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و
بذل محبت و عاطفه می شود.
۷) یک دل باشیم; درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می شود و یک دلی به وجود می آورد.
۸) شنونده خوبی باشیم; هنگامی که همسرمان با ما صحبت می کند حتی الا مکان به چشمان
او نگاه کنیم و یا با اشاره و سر تکان دادن نشان دهیم که به حرف های او توجه
داریم.
۹) مشوق همسر خود باشیم; بر رفتارها و صحبت های همسرمان ارزش قائل شویم و با
یادآوری موقعیت های موفق گذشته او را تشویق کنیم تا آینده بهتری داشته باشد.
۱۰) به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم; آن قدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان
یکی از آرزوهای ما باشد در حقیقت اولین کسی که از پیشرفت سود می برد ما هستیم.
۱۱) به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم، حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان ...
حفظ کنیم.
۱۲ ارتباط کلا می و عاطفی خود را حفظ کنیم، صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و
احساسات همسر می باشد.
۱۳) با یکدیگر مهربان باشیم و همسرمان را جزئی از وجود خودمان بدانیم. با مهربانی
می توانیم مالک قلبهای یکدیگر باشیم.
۱۴) محبت پذیر و قهرگریز باشیم; با منش توام با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت
همسران فداکار است.
۱۵) راستگو باشیم، صداقت و راستی از بهترین سرمایه های زندگی مشترک است.
۱۶) محیط خانواده را با صفا کنیم تا همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از
امنیت روانی برخوردار باشد.
۱۷) به ارزش های دینی، اخلا قی و خانوادگی پایبند باشیم.
۱۸) به نیازهای همسر توجه کنیم و بهداشت روانی همسر را تامین کنیم.
۱۹) با یکدیگر مشورت کنیم، با مشورت کردن راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می
شود.
۲۰) قدرشناس باشیم، برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه های خاصی نیازمند نیستیم.
۲۱) احساس مسوولیت داشته باشیم.
۲۲) برنامه ریزی کنیم، در حقیقت برنامه ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می
دهد.
۲۳) خود را به جای همسرمان بگذاریم.
۲۴) میانه رو و متعادل باشیم، حضرت علی(ع): «خیرالا مور اوسطها» پس اگر در تمام
امور زندگی اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می شویم.
۲۵) با جملا ت زیبا از همسر خود دلجویی کنیم.
۲۶) روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم.
۲۷) به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو تمام سختی های زندگی مان را می
پذیرم و ...
۲۸) با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته تر است.
۲۹) برای پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خودمان را عقل کل ندانیم.
۳۰) فرمان ندهیم، نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم و متوجه باشیم که خانه کانون
عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
۳۱ ) تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم و به جای آن انرژی خود را صرف
توجه به همسر و خانواده نماییم.
۳۲) از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم.
۳۳) روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم.
۳۴ ) مقابله به مثل نکنیم، از رفتارهای تلا فی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای
مقابله به مثل رفتار مناسب را به او یادآوری کنیم.
«اگر از همسرت نفرت داری اول خودت را اصلاح کن
مشاورانی که با مسائل
ازدواج و خانواده سروکار دارند نبود ارتباط کلامی را به نارضایتی از خانواده مربوط
میدانند و از آن بالاتر اعتقاد دارند ارتباط کلامی نامناسب بین زن و شوهر موجب
دور شدن از خوشبختی میشود.
برای اینکه جلوی چنین پیشامدی را در خانواده خود بگیرید باید نکاتی را در نظر
بگیرید که خانوادههائی که ارتباط کلامی خوب و مناسب در آنها حاکم است قبلاً به
کار بستهاند.
تجربه این خانوادهها به ما میآموزد چگونه روشهای ارتباط غلط را کنار بگذاریم و
بهجای آن روشهای مؤثر را به کار بگیریم. خانوادههائی که ارتباط کلامی مؤثر
دارند ۶ قانون را برای ارتباط مؤثر و موفق عنوان میکنند.
● قانون نخست؛ وقت کافی بگذارید
بیشتر ارتباطات کلامی در خانوادههای موفق خودانگیخته و خودجوش است. اعضاء چنین
خانوادههائی میگویند؛ ”وقتی کارهای خانه را انجام میدهیم با هم حرف میزنیم.“
یا ”هر وقت دور هم هستیم حرف میزنیم.“ بعضی خانوادههای موفق هم هر روز وقت خاصی
را معین میکنند که همه اعضاء خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضی خانوادهها زمان شام خوردن را برای گفتوگو درباره لحظات خوشایند روزشان
انتخاب میکنند. بعضی خانوادهها هم وقت دیگری را بهصورت ”شب خانواده“ یا ”شورای
خانواده“ انتخاب میکنند و اعضای خانواده اتفاقات لذتبخش، مشکلات و دغدغههای خود
را با یکدیگر در میان میگذارند. این خانوادهها مشکلات و سختیها را نیز بیان میکنند
زیرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگی در این گفتوگوها نمایان میشود.
به این ترتیب خانوادههای موفق تمام وقت خود را صرف بیان مشکلات و نگرانیهای خود
نمیکنند و وقت کافی اختصاص میدهند تا همه اعضای خانواده درباره علایق خود هم، چه
مهم، چه پیش پاافتاده، صحبت کنند.
● قانون دوم؛ گوش بدهید
اعضای خانوادههای موفق درک میکنند که ارتباط کلامی درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و
شنیدن. آنها از افتادن در دام تمرکز بر حرف زدن پرهیز میکنند.
گوش دادن به صحبتهای همدیگر رابطه بین افراد را مستحکمتر میکند چون توجه و
احترام را میرساند. خانوادههای موفق شنوندههای خوب و فعالی هستند و به این
ترتیب درک آنها از یکدیگر عمیقتر میشود. شنونده فعال باید به حالت چهره، وضعیت
بدن و لحن صدا به اندازه کلماتی که میشنود توجه داشته باشد. باید با سر تأیید کند
یا چیزی بگوید که نشاندهنده توجه او باشد.
● قانون سوم؛ تسویه حساب کنید
شوهری را در نظر بگیرید که تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش
کرده و بقیه روز را برخلاف معمول ساکت نشسته و البته خانم هم از این وضعیت آزردهخاطر
شده است. طبیعی است که خانم از شوهرش ناخشنود و دلشکسته شود.
به هر حال دلشکستگی او براساس این فرض است که آزار و رفتار منفی شوهر مستقیماً او
را نشانه گرفته است. خانم تصمیم میگیرد ببیند آیا شوهرش واقعاً از دست او عصبانی
یا ناراحت است یا اتفاق دیگری افتاده است. او میگوید؛ ”امشب بداخلاق و عبوس شدی.
رفتارت به خاطر کاری است که من انجام دادهام یا اتفاق دیگری افتاده است؟ حالت خوب
است؟“ بعد شوهرش تعریف میکند که بودجه پروژهای که بر عهدهاش بوده تعدیل شده و
به همین علت او مجبور شده دوستش را که در آن پروژه همکاری میکرده از کار بیکار
کند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصبانی نبوده است!
اگر خانم به درستی ارتباط برقرار نمیکرد و موضوع روشن نمیشد رفتار شوهر را بد
تعبیر میکرد و ممکن بود طوری واکنش نشان بدهد که شبشان را از آنچه بود بدتر کند.
پیامهای مبهمی را که از اعضاء خانواده دریافت میکنید با این پرسشها معلوم کنید؛
”مطمئن نیستم منظورت از این کار چیست؟“ یا ”من از آنچه میگوئی یا میکنی اینطور
برداشت میکنم و ... آیا درست است؟“
●قانون چهارم؛ به دنیای اعضاء خانواده خود نفوذ کنید
هر یک از ما در دنیای منحصر به فرد خود زندگی میکنیم. هیچکس زندگی را دقیقاً آنطور
که ما میبینیم نمیبیند. دیدگاه شما نسبت به یک مسئله معین به تجارب گذشته شما
درباره آن مسئله، ارزشهائی که به آن باور دارید و ویژگیهای شخصیتیتان بستگی
دارد. یعنی هنگامی که دو نفر روی موضوعی توافق ندارند همیشه به این معنی نیست که
یکی از آنها حق است و دیگری باطل. علت فقط این است که دو نفر از دو دنیای متفاوت و
با دو دیدگاه متفاوت مسئله را بررسی میکنند.
● قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فیلمهای ترسناک بسپارید
یادتان میآید وقتی بچه بودیم چه بازیهائی میکردیم؟ یکی داد میزد لولو خورخوره
آمد؛ بقیه جیغ میزدند و فرار میکردند. این بازیها هم ترسناک بود هم بامزه.
آدم بزرگها هم از این بازیها دارند اما مدل بازی آدم بزرگها خیلی بامزه نیست.
این بازی آدم بزرگها را عصبی میکند، ارتباطات را خراب میکند و روابط را از بین
میبرد. لولو خورخوره آدم بزرگها انتقاد، ارزشگزاری و برخورد از موضع بالا بهصورت
قضاوت بیادبانه و توهینآمیز است.
وقتی یکی از طرفین قضاوت توهینآمیز میکند رابطه از بین میرود. خانوادههای موفق
ناراحتیها را زود فراموش میکنند و اجازه نمیدهند مشکلات تمام دستاوردهای زندگی
شادشان را در هم بشکند.
● قانون ششم؛ صادق باشید
ویژگی الگوی ارتباطی در خانوادههای موفق صداقت و روراستی است. در چنین خانوادهای
هرکس هر حرفی میزند همان منظور را دارد و منظورش همان است که میگوید.
اعضاء خانواده موفق به زورگوئی، زرنگی و کلک، سرزنش، سلطهگری و فرمان دادن متوسل
نمیشوند. آنها از وابستگی سوءاستفاده نمیکنند، فداکارهای خاموش نیستند که مدتها
رنج میبرند و سر آخر به گناه آلوده میشوند. همه روشهای فریب دادن دیگران به
ریاکاری و تیرگی رابطه میانجامد. بعضیها به غلط ”صداقت“ را بهانهای برای
نامهربانی بیش از حد میدانند. خانوادهای موفق است که بین صداقت و محبت تعادل
برقرار میکند.
آنها مسائلشان را مسخره جلوه نمیدهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف دیگر یک
اشتباه را دستاویز قرار نمیدهند تا درباره نظر دیگری قضاوت کنند و سلیقه، مدیریت
زمان، بهداشت و عادات مطالعه دیگری را زیر سئوال ببرند.
اصل مهم این است که هر اختلاف نظر، هر فکر یا هر جنبهای از روابط انسانی را میتوان
از راه مثبت، بدون پیش داوری و بدون آزار رساندن به دیگران مطرح کرد.
محبت و مهربانی به کار نبردن کلمات درشت و آزارنده است. گاهی توجه به نیازهای سایر
اعضای خانواده و کمک کردن به آنها پیش از آنکه از شما کمک بخواهند بیشتر مهربانی
شما را ثابت میکند.
● همسر رویائی بشوید
اگر بخواهیم در کاری موفق بشویم معمولاً برای آن زمینهچینی میکنیم. اگر کسی
بخواهد موسیقی کار کند معمولاً از معلمی درس میگیرد، نه اینکه یکباره و از همان
اول مسیقیدان شود البته ممکن است کسی به تنهائی شروع کند و در نهایت بتواند آهنگهای
سادهای را از کار در بیاورد اما بهندرت میتوان با این روش به موفقیت شایانی دست
یافت. مربی به کارآموز یاد میدهد کدام کلید، نت معینی را ایجاد میکند، چه تکنیکی
برای استفاده از آن کلید وجود دارد و چهطور باید نتهای موسیقی را از روی نشانهها
نواخت تا قطعه موسیقی درست اجرا شود.
هنگامیکه آموزش پایه را گرفتیم دیگر دست خودمان است که چهقدر تمرین کنیم و آنچه
را یاد گرفتیم گسترش بدهیم.
پس از سالها تمرین کارآموز قدیم خودش به جائی میرسد که میتواند آهنگی برای
پیانو بسازد. پس واضح است که موفقیت متعلق به تازهکارها نیست.
با این حال ما معمولاً انتظار داریم بدون هیچ دستورالعمل یا تمرینی در امر ازدواج
موفق باشیم. بیشتر اوقات روی علائق مشترک یا تفاهم تأکید میکنیم و وقتی اوضاع بر
وفق مراد پیش نرفت به فکر سرزنش تفاوتهای فردی یکدیگر میافتیم که در مواردی که
کار به طلاق میانجامد آنها را ”تفاوتهای سازش ناپذیر“ مینامند.
معمولاً کسانی که در ازدواج به مشکلی برخورد کردهاند به روشهائی که به کار گرفتهاند
فکر نمیکنند یا تصمیم نمیگیرند که از روی کتاب یا با کمک متخصص تمرین کنند.
نامزدها هم معمولاً دنبال یادگیری اوصول پایه و تکنیکهای تمرینی صحیح در زندگی
مشترک آیندهشان نیستند. به همین علتها روابط بسیاری از زن و شوهرها طوری شکل میگیرد
که در نهایت به شکست میانجامد.
نجات دادن ازدواجی که رو به نابودی است خیلی کار میبرد اما ارزشش را دارد. اگر
خدای نکرده ازدواجتان به مرحله بحرانی رسیده است باید هرچه زودتر کاری بکنید.
حتی اگر وارد مرحله بحرانی نشدهاید ولی بیم آن میرود که وارد این مرحله بشوید میتوانید
از سه روش بهره بگیرید. حتی اگر خانواده موفقی دارید باز هم این راهکارها کمک میکند
همچنان موفق بمانید.
۱) ازدواج مثل یک تیم ورزشی است. وقتی با زوجهائی که در مرحله بحرانی هستند صحبت
کنیم معمولاً فقط یک طرف داستان را میشنویم. معمولاً این یک طرف داستان شکایت یکی
از زوجین از دیگری است که تمام تقصیرها را به گردن او میاندازد؛ ”اگر این کار را
نمیکرد“ یا ”اگر فلان کار را میکرد.“ همه میدانند که هیچ مشکلی یک طرفه پیش
نمیآید. البته ممکن است یکی از طرفین بیشتر از دیگری به ازدواج صدمه زده باشد، مثلاً
خیانتی صورت گرفته باشد، اما معمولاً فقط یکی از زوجین مستحق سرزنش نیست.
انتظار نداشته باشید همسرتان تمام سختیهای رابطه را به دوش بکشد. هر یک از دو طرف
باید، بدون تلاش برای تغییر یا کنترل همسرش، درون خودش را بکاود. در زندگی زناشوئیتان
گروهی کار کنید تا همسرتان هم همین روش را برگزیند.
۲) رویای همسرتان بشوید. حتماً وقتی جوانتر بودید رویاها و تصوراتی از رابطهتان
با همسر آیندهتان داشتید. همسرتان هم همینطور.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مردم پس از ازدواج مرتکب میشوند این است که دیگر
با هم مثل نامزدها رفتار نمیکنند. حتماً آن دوره را به یاد دارید، وقتی که مؤدب،
مهربان، حمایتگر، فداکار، باملاحظه، مراقب، در دسترس و نسبت به همسر فعلیتان حساس
بودید. یادتان میآید که خود را با رویای او مطابقت میدادید؟
میدانستید دوست دارد چه بپوشید، میدانستید چه چیزی ناراحتش میکند یا او را میترساند
یا آزارش میدهد و از آنها دوری میکردید. تلاش میکردید تا بفهمید چه چیزی برایش
مهم است و خوتان هم آن را مهم میدانستید حتی اگر آن مسئله پیش از آن برایتان مهم
نبود. باز هم همین کارها را بکنید. هیچکس همسر رویاهایش را فراموش نمیکند. اگر
این کار را بکنید کمکم متوجه خواهید شد که همسرتان هم دارد همین کارها را برای
شما انجام میدهد.
۳) درباره همسرتان به دیگران حرفهای خوب بزنید، چه در حضور خودش چه وقتی خودش
نیست. اگر روی جنبههای مثبت همسرتان متمرکز شوید در خواهید یافت او نه تنها آن
جنبههای مثبت را بیشتر به کار میگیرد بلکه روز به روز بر فهرست جنبههای مثبتش
میافزاید.
اگر آقای خانه آشغالها را سر ساعت ۹ بیرون میگذارد از او تشکر کنید. از خانم
خانه برای غذای خوشمزهای که پخته تشکر کیند و به دیگران هم بگوئید که او چه آشپز
خوبی است. حتماً از قدرت یا هوش همسرتان جلوی دوستانش تعریف کنید. به این ترتیب هم
همسرتان از تعریفهای شما قدردانی میکند و هم خودتان با او راحتتر خواهید شد
زیرا خودتان را طوری برنامهریزی کردهاید که با او با احترام و قدرشناسی رفتار
کنید.
ازدواج کار و تمرین میخواهد اما پاداش آن یک عمر باقی میماند. به یاد داشته
باشید ازدواج موفق یک شبه اتفاق نمیافتد همانطور که مشکلات زناشوئی هم در چند
روز آشکار نمیشوند
وقتی تصمیم می گیرید که
صاحب فرزند شوید، در واقع مسئولیت سنگین و بلندمدت تربیت او را پذیرفته اید. تربیت
به معنی تعلیم دادن و پروراندن است. وقتی فرزندان خود را تربیت می کنید، به آنها
می آموزید چگونه رفتار کنند. یعنی شما با قانونگذاری و اعمال انضباط به آنها کمک
می کنید تا تکلیف خود را بدانند. این مسأله احساس امنیت و آرامش خاطر آنان را
افزایش می دهد و از آنجایی که کودکان دوست دارند احساس کنند والدینشان از آنان
راضی هستند با ارائه توجه و محبت مناسب از سوی خانواده گام مهمی در ارتقاء بهداشت
روان کودک و اطرافیان برداشته می شود. کودک بدون مشکل وجود ندارد ولی مشکلات
کودکان قابل درمان است. نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است. چنانچه اصول تربیت
اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارائه شود، کودک آن را نمی پذیرد. یک خانواده
خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید. در تربیت
فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد. اگر والدین از روش های
صحیح تربیتی آگاه باشند، با تمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد
یافت و در تربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود . آنچه در زیر می آید ، برخی اصول
تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می شود:
ممکن است در کوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید. موارد زیادی وجود دارد
که دوست دارید به فرزندان خود بیاموزید ولی هیچ رفتاری با یک بار آموختن به دست
نمی آید و آنان نیز همیشه برای فرا گرفتن آمادگی ندارند. آموزش نیاز به وقت، حوصله
و موقعیت شناسی دارد. اگر والدین در این کار پشتکار نداشته باشند، خسته و بی حوصله
شوند یا از کوره در روند، احترام خود را نزد فرزندان از دست خواهند داد. در این
صورت فرزندان به خواسته های آنها بی توجه خواهند شد و خود را موظف به انجام آنها
نخواهند دانست. تربیت مسئولیتی یک روزه نیست، آرامش، پایداری و مقاومت می خواهد و
تا زمانی که یک اصل تربیتی حاصل شود، فرزند شما بارها اشتباه خواهد کرد. بنابراین
در کوتاه مدت نمی توان انتظار پیشرفت زیادی داشت.توقع خود را کم کنید و پیشرفت های
کوچک را نیز در نظر بگیرید.
کودکان و والدینی که از هر نظر کامل و| بی عیب باشند وجود ندارند. فرزندان همیشه آنگونه
که والدین توقع دارند عمل نمی کنند. مشکلات کودکان معمولاً یک شبه حل نمی شود و
تغییرات در کودکان و بالغین تدریجی، آرام و مرحله به مرحله صورت می گیرد. برخی
والدین وقتی در تغییر عادات و رفتارهای فرزندشان به مشکل برمی خورند، به سرعت
آشفته و نا امید می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. حال آنکه باید به
پیشرفت های کوچک و تدریجی فرزندشان توجه نمایند زیرا کلید پیشرفت های بزرگ، تشویق
پیشرفت های کوچک است.
در هر زمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید. فرزند شما ممکن است مشکلات متعددی
داشته باشد ولی اگر شما بخواهید همه موارد را با هم اصلاح نمایید، هرگز موفق
نخواهید شد. برای موفقیت باید تنها یک مشکل را در نظر بگیرید و پس از حل آن به
نوبت به مشکل دیگری بپردازید. هدفتان را با کلمات ساده ای که برای کودک قابل فهم
باشد برایش توضیح دهید و به او بگویید در این مورد خاص دقیقاً چه انتظاری از او
دارید، مثلا: می خواهم قبل از آمدن سر سفره دستهایت را صابون بزنی! سپس به پیشرفت
های هر چند کوچک کودک در راه اصلاح رفتارش دقت نمایید، مثلا: قبلاً اصلاً صابون
نمی زده و حالا یک مرتبه صابون زده است، هر چند توقع ما چهار مرتبه صابون در روز
باشد و با واکنشهای مثبت و تحسین آمیز به او بفهمانید که رفتارش مناسب و مورد پسند
است.
با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید. تحسین کودک بسیار
ارزشمند است. کودکان در هر مرحله سنی که باشند تمایل دارند والدین آنها را بپسندند
و از آنها راضی باشند. کودک نمی داند کدام رفتار مناسب و کدام نامناسب است. او هر
رفتاری را که با واکنش والدین روبرو شود یا او را به هدف برساند مثبت تلقی کرده و
تکرار خواهد نمود. تصور نکنید داشتن رفتار مناسب امری بدیهی و از وظایف فرزند
شماست و یا رفتارهای فوق العاده است. این طرز تفکر باعث می شود پرتوقع شوید، نسبت
به رفتارهای مناسب فرزندتان بی اعتنا گردید و تنها به رفتارهای نامناسب و منفی او
توجه نمایید. مسلماً به جز رفتارهایی که شما را ناراحت می کند، رفتارهای مناسب و
مثبت زیادی نیز در فرزند شما وجود دارد.
اگر شما هر رفتار مناسب را مثبت تلقی کنید و با واکنشی تأیید کننده به فرزندتان
نشان دهید که از کدام رفتارش راضی هستید، کودک سعی می کند با تکرار آن رضایت بیشتر
شما را به دست آورد. نشان دادن نارضایتی از رفتارهای نامناسب تنها زمانی مؤثر
خواهد بود که قبل از آن فرزندتان را به دلیل رفتارهای مناسبش تشویق کرده باشید.
اهدافی را که در نظر دارید، با نیازهای کودکتان منطبق نمایید. اهداف خود را متناسب
با سن، شخصیت، توانایی ، رشد عقلی و شرایط محیطی فرزندتان تعیین نمایید. همه
کودکان در یک سن خاص وارد مرحله مشابهی نمی شوند و میزان آموزش پذیری آنها نیز به
یک میزان نیست. با توجه به این که همه افراد یک جور نیستند و موقعیت ها نیز متفاوت
است. یک راه حل قطعی و مستقل برای هر مشکلی وجود ندارد. راه حلی که امروز در مورد
فرزندتان مؤثر است، ممکن است فردا تأثیرش را از دست بدهد یا روشی که برای یکی از کودکانتان
جواب می دهد، شاید برای دیگری بی فایده باشد. اگر حوصله کنید می توانید حتی روش
های ابتکاری و مؤثرتری خلق نمایید که بنا به شرایط خاص شما طراحی شده باشد.
مادران، پدران، لطفا هماهنگ عمل کنید. موفقیت والدین در تغییر رفتارهای کودک
نیازمند هماهنگی بین پدر و مادر است. پیش از هر اقدامی، رفتارهایی را که می خواهید
اصلاح کنید، دقیقاً مشخص نمایید و برای رفع آن برنامه ای هماهنگ طراحی کنید. شما و
همسرتان باید پیش از دست زدن به هر کاری در مورد کودکتان اتفاق نظر داشته باشید.
وقتی تصمیم خود را گرفتید و روی برنامه اجرایی توافق کردید، هر دو هماهنگ و یکسان
عمل کنید
۲۰ راهنمایی از روانشناسی برای افزایش خلاقیت
به گفته رابرت استرنبرگ، روانشناسِ شناختی، خلاقیت را میتوان چنین تعریف کرد:
«... فرایند به وجود آوردن چیزی که هم بدیع و تازه باشد و هم باارزش و به درد
بخور» (۲۰۰۳). خلاقیت به معنی یافتن راههای جدید برای حل مشکلات و نزدیک شدن به
شرایط است. خلاقیت، مهارتی نیست که فقط منحصر به هنرمندان، موسیقیدانان یا
نویسندگان باشد. بلکه مهارت سودمندی است که در همه مردم میتواند وجود داشته باشد.
راهنمائی زیر به افزایش خلاقیت شما کمک میکنند:
۱) نسبت به رشد خلاقیت متعهد باشید
نخستین گام این است که خود را به طور کامل وقف رشد و توسعه توانائیهای خلاقانه
خود کنید. از تلاش دست برندارید. هدف گذاری کنید، روی کمک دیگران حساب باز کنید و
برای رشد مهارتهای خود، زمانی را در هر روز کنار بگذارید.
۲) خبره شوید
یکی از بهترین راهها برای رشد خلاقیت، خبره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک
عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر درباره راهحلهای ابتکاری و
نوآورانه برای مسائل بپردازید.
۳) برای کنجکاوی خود ارزش قائل شوید
یکی از موانع متداول بر سر راه خلاقیت، کم اهمیت دادن به کنجکاوی است. هنگامی که
کنجکاوی شما نسبت به چیزی برانگیخته میشود به جای آن که خود را سرزنش یا توبیخ
کنید، به تحسین خود بپردازید و به خود پاداش دهید. برای خود این فرصت را به وجود
آورید که به کشف موضوعات تازه بپردازید.
۴) باور کنید که خلاقیت به خودی خود با ارزش است
رشد انگیزههای درونی بسیار اهمیت دارد. این باور را در خود تقویت کنید که خلاقیت
به خودی خود ارزشمند است حتی اگر به دستاورد خاصی منجر نشود.
۵) خطرپذیر باشید
برای تقویت مهارتهای خلاقانه خود، باید آماده خطرپذیری باشید. ممکن است تلاشهای
شما همیشه به موفقیت نیانجامد امّا مطمئن باشید که تقویت استعدادهای خلاقانه و
دستیابی به مهارتهای تازه در آینده به دردتان خواهد خورد.
۶) به خود اعتماد داشته باشید
بیاعتمادی به توانائیهای خود، مانع خلاقیت میگردد. به همین دلیل، تقویت حس
اعتماد به نفس اهمیت زیادی دارد. پیشرفتهایی که به دست آوردهاید را ثبت کنید، از
تلاشهای خود خشنود باشید و همیشه در صدد یافتن راهی برای تحسین خلاقیت خود باشید.
۷) زمان لازم را برای خلاقیت در نظر بگیرید
اگر زمان لازم و کافی را برای رشد استعدادهای خلاقانه خود اختصاص ندهید، در این
کار موفق نخواهید شد. در هر هفته زمانی را برای تمرکز بر روی یک نوع پروژه خلاقانه
کنار بگذارید.
۸) نگرشهای منفی را کنار بگذارید
براساس یک مطالعه پژوهشی که در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته و نتایج آن در مجله آکادمی
ملّی علوم به چاپ رسیده است، نگرش مثبت میتواند توانایی شما در تفکر خلاقانه را
افزایش دهد. بدین خاطر، بر روی حذف و کنار گذاشتن افکار منفی یا خود-انتقادی که میتواند
مانع رشد مهارتهای خلاقانه شما گردد، تمرکز کنید.
۹) بر ترس خود از شکست غلبه کنید
ترس از اشتباه کردن یا شکست خوردن از پیشرفت شما جلوگیری میکند. هرگاه چنین افکار
و احساسی به سراغتان آمد، به خودتان یادآور شوید که اشتباهات، خود بخشی از فرایند
است. با وجودی که گاهی اوقات ممکن است با موانعی در مسیر خلاقیت خود روبرو شوید
امّا نهایتاً به اهداف خود خواهید رسید.
۱۰) برای به دست آوردن ایدههای جدید از یورش فکری استفاده کنید
یورش فکری روش متداولی در محیطهای علمی و حرفهای است امّا میتواند به عنوان
ابزاری قدرتمند برای رشد خلاقیت نیز مورد استفاده قرار گیرد. قضاوتهای خود را
کنار بگذارید و شروع به نوشتن هر ایده و راهحلی که به نظرتان میرسد بکنید. هدف
از این کار، تولید هر چه بیشتر ایده در یک دوره زمانی کوتاه است. سپس بر روی
پالایش و روشنتر کردن ایدههای خود تمرکز کنید تا به بهترین گزینه ممکن دست
یابید.
۱۱) بدانید که اغلب مسائل راهحلهای متعدد دارند
بار بعد که به حل مسالهای پرداختید، سعی کنید به دنبال راهحلهای مختلف بگردید.
به جای آن که مستقیماً به سراغ نخستین ایدهای که به فکرتان رسید بروید، کمی تامل
کنید و به راههای دیگر برای نزدیک شدن به مساله فکر کنید. این کار ساده، راه خوبی
برای ایجاد مهارتهای حل مساله و تفکر خلاق در شماست.
۱۲) برای فعالیتهای خلاقانه خود دفتر یادداشت تهیه کنید
برای پیگیری فرایند خلاقیت در خود و ایدههایی که به نظرتان رسیده است، دفترچه
یادداشتی درست کنید. وجود این دفترچه کمک شایانی به بازتاب دستاوردهای شما و در
نظر گرفتن راهحلهای احتمالی دیگر خواهد بود. ایدههایی که در این دفترچه ثبت میشوند
میتوانند در آینده الهام بخش شما گردند.
۱۳) نقشه ذهنی ایجاد کنید
«نقشه ذهنی» وسیله خوبی برای مرتبط ساختن ایدهها و جستجو برای پاسخهای ابتکاری و
خلاقانه به سوالات است. نقشه ذهنی چنین درست میشود: ابتدا موضوع یا واژه اصلی را
روی کاغذ بنویسید. سپس عبارات یا ایدههای مرتبط را پیرامون آن بنویسید و به آن
پیوند دهید. این روش با وجودی که شبیه یورش فکری است امّا به شاخه شاخه شدن ایدهها
کمک میکند و امکان مشاهده چگونگی ارتباط آنها با هم را فراهم میسازد.
۱۴) خود را به چالش بکشید
فرایند رشد مهارتهای خلاقانه، پایان پذیر نیست. بنابراین، چالش مداوم خود به
منظور رشد بیشتر قابلیتها و توانائیهایتان بسیار اهمیت دارد. به جستجوی
رویکردهای پیچیدهتر برآئید، چیزهای جدید را امتحان کنید و از به کارگیری همان راهحلهایی
که در گذشته استفاده کردهاید اجتناب نمائید.
۱۵) روش «۶ کلاه» را امتحان کنید
روش «۶ کلاه» مستلزم نگاه کردن به مساله از ۶ دیدگاه متفاوت است. با این کار میتوانید
نسبت به موقعی که فقط از یک یا دو دیدگاه به مساله مینگریستید، ایدههای بیشتری
به دست آورید.
کلاه قرمز: به وضعیت طور احساسی بنگرید. احساستان به شما چه میگوید؟
کلاه سفید: به وضعیت به طور عینی بنگرید. واقعیتها چه هستند؟
کلاه زرد: به وضعیت با دید مثبت بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل خواهند کرد؟
کلاه سیاه: به وضعیت با دید منفی بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل نخواهند کرد؟
کلاه سبز: خلاقانه فکر کنید. ایدههای دیگر چه هستند؟
کلاه آبی: کلّی و جامع فکر کنید. بهترین راه حل کلّی چیست؟
۱۶) به دنبال منابع الهامبخش بگردید
هرگز انتظار نداشته باشید که خلاقیت به یکباره اتفاق افتد. به دنبال منابع جدید
الهامبخش برای به دست آوردن ایدهها و انگیزههای تازه که به تولید پاسخهای
یگانه به سوالاات میانجامد، بگردید. کتاب بخوانید، از موزهها بازدید کنید، به
موسیقی مورد علاقهتان گوش کنید و یا به بحث سازنده با یک دوست بپردازید. از هر
روش یا راهبردی که برایتان مفیدتر است استفاده کنید.
۱۷) برای خلاقیت، فرصت ایجاد کنید
علاوه بر جستجوی منابع الهامبخش، باید خودتان نیز فرصت لازم را برای خلاقیت ایجاد
کنید. مثلاً در دست گرفتن یک پروژه تازه یا پیدا کردن ابزارهای جدید برای استفاده
در پروژههای فعلی.
۱۸) سناریوهای متفاوت را در نظر بگیرید
به هنگام تمرکز بر روی حل یک مسأله، از سوالات «چه میشود اگر ... » برای در نظر
گرفتن سناریوهای احتمالی استفاده کنید. اگر این راه را در پیش گیریم نتیجهاش چه
خواهد شد؟ با نگاه کردن به این سناریوهای مختلف، بهتر میتوانید به راهحلهای
خلاقانه برای مسائل دست یابید.
۱۹) از روند نما استفاده کنید
هنگامی که پروژه جدیدی را در دست میگیرید، روندنمایی (فلوچارت) برای نمایش پروژه،
از ابتدا تا انتها، بکشید. به مسیرها یا دنباله مختلف رویدادهایی که ممکن است
اتفاق افتد نگاه کنید. روند نما به شما کمک میکند که محصول نهایی را بهتر مجسم کنید
و مشکلات احتمالی را از میان بردارید.
۲۰) از روش «گلوله برف» استفاده کنید.
تا کنون متوجه شدهاید که چگونه یک ایده خوب معمولاً به ایده خوب دیگری میانجامد؟
شما میتوانید با استفاده از روش «گلوله برف» به هنگام تولید ایده برای پروژههای
خود، از این مزیت بهرهمند شوید. اگر ایده برای کار جاری شما مفید و مناسب نباشد،
آن را برای کارهای بعد و استفاده در پروژههای آتی کنار بگذارید
یکی از مهمترین وجوه تمایز انسان از دیگر موجودات قدرت تفکر و خلاقیت
اوست. قدرت دستکاری در ذهن و پدیده هاست، قدرت کشف و تولید ابزار و اندیشه های
جدید است، که همه اینها به نوعی خلاقیت است. همه انسان ها کم و بیش خلاق اند و این
توانایی همچون انواع هوش با درجات متفاوت در همه ما وجود دارد، مهم آن است که
بتوانیم آن را شکوفا نموده، توسعه دهیم و به خدمت بگیریم.
تفکر خلاق می تواند بهترین سلاح مبارزه با مشکل نیز قلمداد شود. افرادی که تفکر خلاق
را در خود شکوفا نکرده اند تا به کوچکترین مشکلی می رسند، می گویند «آه بازیک
مشکل!» در صورتی که انسان های خلاق این نگرش منفی را تسلیم شدن قبل از جنگ می
پندارند، زیرا معتقدند مشکل نه تنها مزاحمت نیست بلکه مبارزه ای برای کشف راه حل
است. در داستان «پولیانا» می خوانیم: او دختر کوچکی بود که در روز تولدش منتظر بود
عروسکی را از فرستاده ای دریافت کند. زنگ درب به صدا درآمد و پیکی جعبه ای را به
او تحویل داد، در پوست نمی گنجید، درب آن را با شوق گشود و از دیدن چوبدستی در
جعبه متحیر شد، مدتی در بین همه اعضای خانواده سکوت سنگینی حاکم شد، ناگاه پدر
سکوت را شکست و به دختر نزدیک شد و به او یاد داد که، حال ببینیم در این اتفاق چه
چیزی می توان یافت که از آن خوشحال شویم؟ پس از مدتی فکر کردن پولیانا با صدای
بلند گفت: «آهان» یافتم، می گذارم کنار اتاقم و با نگاه کردن به آن خوشحال می شوم
که من نیازی به آن ندارم و خدا را شکر می کنم. تفکر خلاق می تواند به ما بیاموزاند
که حتی وقتی باحادثه ای ناگوار برخورد کردیم، چگونه احساس بد و منفی خود را به
احساس خوب و مثبت تبدیل کنیم.
● تعریف مهارت تفکر خلاق:
مهارتی است که شخص از تلفیق مهارت های حل مساله و تصمیم گیری از افکار یا روابط نو
برخوردار شده و قدرت کشف و انتخاب راه حل های جدید را پیدا می کند.
● انواع تفکر:
۱) تفکر واگرا
۲) تفکر همگرا
تفکر خلاق با تفکرواگرا رابطه مستقیم دارد.
افراد با تفکر واگرا سعی می کنند پدیده ها و امور و افکار را آن چنان که هستند به
راحتی نپذیرند، بلکه نگاه متفاوت تری داشته باشند و از قالب های فکری همسان دور
شوند، به عبارتی پدیده ها را با چشم و منظر دیگری نگاه کنند به نقل سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
چترها را باید بست، زیر باران باید رفت
اما در تفکر همگرا، فکرهای جدید و نو کمتر در آن راه پیدا می کند، امور و پدیده ها
را آن چنان که هستند می بینند و می پذیرند.
● مراحل تفکر خلا ق:
۱) آمادگی: در این مرحله افراد به امور و پدیده های مختلف زندگی دقت و توجه بیشتری
پیدا می کنند، به حدی که گاهی پدیده های زندگی مدت های طولا نی ذهن شخص را به خود
مشغول می نماید.
۲) مطالعه: در این مرحله فرد با بررسی و مطالعه بیشتر روابط بین پدیده ها را بهتر
درک می کند.
۳) تغییر : در این مرحله شخص به نوع روابط بین پدیده ها که ذهن او را به خود مشغول
کرده پی برده و با طرح سوال های مختلف در ذهن به نقد و بررسی آن می پردازد.
۴) پختگی: در این مرحله شخص با گذر از مراحل قبل به درک و شناخت عمیق تری از روابط
بین پدیده ها می رسد و گویی پدیده ها، جزیی از وجودش شده است.
۵) اشراف: در این مرحله شخص به پاسخ های ناگهانی دست پیدا می کند و معمولا با
کلماتی نظیر «آهان، یافتم»... متجلی می شود.
۶) وارسی: در این مرحله فرد به بررسی بهترین ایده ای که در مراحل قبلی به آن رسیده
است می پردازد تا صحت و سقم و درستی آن را مشخص نماید.
۷) اجرا: در این مرحله فرد افکار یا ایده هایی که مورد تایید واقع شده اند را به مرحله
اجرا در میآورد.
● ویژگی های افراد دارای تفکر خلا ق:
۱) راه هایی را جست و جو می کنند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایده
های نو و تازه هدایت نمایند.
۲) به همه جوانب یک موضوع و مساله توجه دارند.
۳) در حل یک مساله تمرکز حواس بیشتری را از خود نشان می دهند.
۴) فکرهای بکر(دست نخورده و نو) را بیشتر از دیگران از خود نشان می دهند.
۵) به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته
باشد.
۶) از ربط ایده ها و تجربیات مختلف، نتایج جدیدی را می گیرند.
۷) افکار و عقایده خود را به راحتی مطرح می کنند و از مواجه با عقاید مختلف
استقبال می کنند.
۸) برای حل مسائل و مشکلا ت، راه های مختلف را بررسی و تا رسیدن به نتیجه دلخواه
تلا ش می کنند.
۹) خود را محدود به نظرات دیگران نمی نمایند، حصار هر آن چه بود و هست را می
شکنند.
۱۰) همواره کنجکاو بوده ودر جست وجوی اطلا عات جدید و نو هستند.
۱۱) از قدرت تصور سازی ذهنی بالا یی برخوردارند، تا حدی که به تفکرات خود، عینیت
می بخشند.
۱۲) مثبت نگر و پرانرژی هستند.
۱۳) معمولا برای هر سوالی آمادگی ارائه پاسخ های مختلف را دارند.
۱۴) سوال و جواب های غیر عادی و عجیب و غریب در آن ها بیشتر دیده می شود.
● چگونه تفکر خلا ق را در خود و دیگران پرورش دهیم؟
▪ راهکارها:
۱) اطلا عات و تجارب خود را در موقعیت های مختلف گسترش دهیم.
۲) از دیگران و کودکان سوال هایی را بپرسیم که پاسخ های متعدد داشته باشد.
۳) اگر سوال های غیرمعمولی از سوی دیگران مطرح می شود، سعی کنیم تا با همکاری
خودشان پاسخ های جدید و نو را کشف کنیم.
۴) رفتارها والگوهای افراد خلا ق مثل ابوعلی سینا، دکتر حسابی و ... را سرمشق
زندگی قراردهیم.
۵) از فنون ویژه تفکر خلا ق مانند «بارش فکری» به خوبی استفاده نماییم. (حمله ذهنی
به یک موضوع را بارش فکری می گویند).
۶) تصورات ذهنی خود ودیگران را تقویت کنیم، زیرا تصویر سازی کمک می کند تااطلا عات
در حافظه بلند مدت بیشتر ذخیره شوند، برای مثال اگر فرزندمان داستانی از
دایناسورها رامی خواند، از او بخوایم تصور کند که میان جنگل قرار دارد، به صدای
آنان گوش دهد، بزرگی جثه اش را در نظر بگیرد، صدای پای آن ها را بشنود و ...
۷) در نوشتن داستان یا کشیدن نقاشی و ... به جای استفاده از نمونه (مدل) از طرح
های خلا ق ذهن خود استفاده کنیم.
۸) آن چه را که می خوانیم، می بینیم و می شنویم، مهم ترین نکات آن را یادداشت
نماییم.
۹) هر فکر جدیدی که به ذهن ما می رسد، بنویسیم. (افکار خود را روی کاغذ بیاوریم.)
۱۰) اجازه دهیم هر سوالی را از ما بپرسند و سوالا ت آنان را جدی بگیریم.
۱۱) بازی های فکری، ساخت اشیا با گل، مجسمه سازی، نقاشی و داستان نویسی موجب
شکوفایی ذهن و خلا قیت می گردد.
۱۲) طرح سوال های باز و تکمیل جملا ت و داستان های ناتمام در رشد تفکر خلا ق موثر
است.
۱۳) به عقاید دیگران (به ویژه کودکان و نوجوانان) احترام بگذاریم و اجازه دهیم که
تا حد ممکن کارهایشان را با ذوق و سلیقه خود انجام دهند.
۱۴) ابتکار و تخیل را باور داشته باشیم تا زمینه بروز فعالیت های خلا ق در جامعه
فراهم شود.
۱۵) سعی کنیم پاسخ های ما در مقابل سوالا ت دیگران به گونه ای باشد که او را به
سوال های جدیدتری هدایت کنیم.
۱۶) فرصت ابتکار و نوآوری را در خانواده و مدرسه و محل کار به دیگران بدهیم.
۱۷) از موقعیت هایی مانند مسافرت، بازدید از موزه ها، رفتن به مکان های تفریحی و
فرهنگی جهت آموزش تفکر خلا ق استفاده کنیم.
۱۸) احساس امنیت، شادی و آرامش از عوامل شکوفایی تفکر خلا ق است، آن عوامل را از
خود و دیگران دریغ نکنیم.
۱۹) هوش، استعداد، مهارت و تلا ش جدی، بخشی از عوامل رشد خلا قیت است اما ضروری
است به ایجاد انگیزه نیز توجه ویژه ای داشته باشیم.
۲۰) توانایی دیگران، حتی کودکان را بپذیریم و باور داشته باشیم که هر فرد موجودی
منحصر به فرد است و مثل و مانندی ندارد.
۲۱) وقتی کار و فکر جدید خلا قانه ای را از دیگران مشاهده کردیم، با تشویق،
خوشحالی و شادی خود را ابراز کنیم
هنگامی که می خواهید یک
موضوع را در جلسه ای (با هر تعداد شرکتکننده) توضیح دهید، و یا گزارشی از
فعالیتهای انجام شده در یک پروژه را ارائه کنید و یا حتی در یک جمع دوستانه صحبت
کنید مطمئنا کار سختی خواهید داشت تصور کنید چندین جفت چشم کوچکترین حرکات شما را
زیرنظر دارند و چندین جفت گوش حرف به حرف شما را می شنوند و براساس این دیده ها و
شنیده ها درمورد شما و مطالبی که ارائه می کنید قضاوت می کنند، ازسوی دیگر شما
ملزم به اقناع آنها و یا دفاع از عملکردتان و یا حتی اثبات خودتان هستید در هر
جایگاهی که قرار دارید فرقی نمی کند، شما در موقعیت خطیری قرار گرفته اید. پس سعی
کنید بهترین باشید، دو اصل بسیار مهم را فراموش نکنید اول تسلط کامل به مطالبی که
می خواهید ارائه دهید و دوم حفظ خونسردی و آرامش. شما با رعایت این دو اصل و توجه
به نکاتی که درپی خواهدآمد علاوه بر یک ارائه خوب، یک جلسه زیبا را برگزار می
کنید.
۱) مخاطبان را شناسایی کنید.
اگر شما سطح علمی، فرهنگی و حتی شخصیتی مخاطبان را بدانید، ارتباط بهتری با آنان
برقرار می کنید و آنچه را که آنها دوست دارند یا می خواهند بشنوند ارائه می دهید و
این یعنی اثرگذاری بهتر و بیشتر.
۲) یک پیام مشخص داشته باشید.
قبل از اینکه کار تهیه مطالب خود را شروع کنید، پیام کلیدی خود را مشخص کنید.
درواقع پیام شما باید بتواند مخاطبان را به یک راه مشخص رهنمون و امکان تفکر
درمورد راههای دیگر را فراهم سازد.
۳) برای هر تصویر متن کوتاهی آماده کنید.
هر تصویر (متن یا عکس) که پخش می شود. خلاصه ای از موضوع آن باید ارائه شود. این
خلاصه می تواند شفاهی باشد یا به صورت زیرنویس ارائه شود. این باعث خواهدشد تا در
وقت صرفه جویی شود.
۴) مطالب و مفاهیم خاص را برجسته کنید.
مطالبی را که توضیح آنها برای «پذیرش» مخاطب «اهمیت» بیشتری دارد را مشخص کنید.
۵) قبل از جلسه، تمرین کنید.
۶) ساختار اثربخشی برای ارائه طراحی کنید.
طرح «مسئله» و «حل» آن بهترین روش برای ارائه قدرتمند یک مطلب است. اول «مسئله» را
بیان کنید بعد «راهحل» را ارائه دهید و آن را با یک مثال توضیح دهید.
۷) «همه تیزهوش نیستند» را فراموش نکنید.
همه مخاطبان شما افراد تیزهوش نیستند. پس سعی کنید مطالب را خیلی ساده و غیرپیچیده
ارائه کنید، در هر ساعت صحبت کردن ۳ الی ۴ نکته را شرح دهید.
۸) محکم و خوب شروع کنید.
یک شروع خوب، موفقیت را تضمین می کند. از روشهای مختلف استفاده کنید گاهی یک حکایت
یا قصه یا یک خاطره و در بعضی مواقع پرداختن به اصل مطلب میتواند شروع خوبی باشد.
۹) از نمودار و چارت استفاده کنید.
بسیاری از مخاطبان شما نمی توانند همزمان با شما اعداد و آمار ارائه شده را تجزیه
و تحلیل کنند. نمودار کمک میکند تا سریعتر به موضوع دست پیدا کنند و با شما همراه
شوند.
۱۰) پایانی با شکوه داشته باشید.
بسیاری از مخاطبان آخرین مطلبی را که شما می گویید به خاطر می سپارند مطمئن شوید
که آخرین مطالبی که میگویید همانهایی هستند که می خواهید مخاطبان به آن بیشتر
توجه کنند.
۱۱) بر نکات مهم تسلط داشته باشید.
اگر شما نکات مهم را بدانید راحتتر می توانید مخاطبان را قانع کنید و علاوه بر آن
با آرامش و بدون استرس خواهیدبود.
۱۲) خوب تنفس کنید.
۱۳) از چشمانتان استفاده کنید.
حتما از چشمانتان برای برقراری ارتباط با مخاطب استفاده کنید با این کار مخاطبان
احساس بهتری خواهند داشت و شما می توانید تاثیر صحبتهایتان را ببینید.
۱۴) تجهیزات مناسب را آماده کنید.
هر جلسه ای، نیازمند تمهیدات خاصی است. تجهیزات موردنیاز (نه کم و نه زیاد) از
قبیل دستگاه نمایش، وایتبرد، کامپیوتر و... را آماده کنید.
۱۵) تجهیزات را امتحان کنید.
قبل از شروع جلسه تجهیزاتی را که قرار است استفاده کنید یکبار امتحان کنید خرابی و
یا عدم کارایی مناسب هرکدام از دستگاهها (حتی یک ماژیک وایت برد) می تواند تاثیر
بسیار منفی بر مطالب شما داشته باشد.
۱۶) بدانید که شما مرکز توجه هستید.
قبل از شروع جلسه فقط صدای شما شنیده می شود هر حرکت شما تاثیر مستقیم بر مخاطب
داشته و می تواند جلسه شما را زیباتر یا زشتتر نماید. با تمام وجود عمل کنید.
۱۷) «لبخند» را فراموش نکنید.
۱۸) هنگام ارائه خودتان باشید.
سعی نکنید از حرکات مصنوعی استفاده کنید اقدامات تصنعی کاملا دیده می شوند، خودتان
باشید و بگذارید زبان بدن شما طبیعی باشد.
۱۹) سعی کنید از روی نوشته نخوانید.
خواندن مطلب از روی نوشته باعث می شود که ارتباط شما با مخاطبان دچار خدشه گردد،
دستانتان نیز از اثرگذاری باز می ماند، می توانید از یادداشتهای روی چارت یا تصویر
استفاده کنید.
۲۰) مخاطبان را درگیر بحث کنید.
همیشه می توانید مخاطبان را وارد بحث کنید. از آنها سوال کنید و جواب بخواهید اما
اصرار نکنید، شما میتوانید از سایر روشها نیز برای مشارکت بیشتر و همراهی آنها
استفاده کنید. (نوشتن پای تخته، قرائت یک متن یا...)
۲۱) از شوخی کردن نترسید.
شما می توانید با استفاده از مزاحهای کوچک محیط را جذابتر کنید.
۲۲) خودتان را جای مخاطب بگذارید.
اگر شما به جای مخاطب نشسته بودید، چه حالی داشتید، آیا گرمای اتاق، نور محیط،
و... مناسب است. شما باید به آنها اهمیت ویژه بدهید تا شما را باور کنند.
۲۳) از کارتان بازخورد داشته باشید.
شما درهر حالی می توانید بازخورد بگیرید، شفاهی یا کتبی، در انتهای جلسه از
پرسشنامههای ساده استفاده کنید تا بتوانید در آینده کارتان را بهبود بخشید
یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو،وجود آرامش برای مغز است. این عضو اسرارآمیز در دریای آرامبخش درون آدمی میتواند با قلاب خویش به جستوجوی افکار نو پرداخته و به سوی خلاقیت حرکت کند. انسانها در یک محیط به دور از اضطراب و تنش،فرصت لازم را مییابند که بهتر تفکر کنند و برعکس،در یک محیط پرتنش که ابرهای نگرانی و بدبینی حضور دارند،مغز ،تمامی انرژی خویش را برای حفظ و موجودیت صاحب خود به کار میبرد و دیگر مجالی برای اندیشیدن نخواهدداشت به همین خاطر لازم است انسانها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سببساز افکار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود.
با افزایش سپردهگذاریهای اخلاقی میتوان شرایط را برای شکلگیری یک محیط
آرامبخش در جامعه فراهم کرد. هنگامی که در یک بانک سپردهگذاری مالی میکنید،پول
را از خود دور کرده و آن را در جایی میگذارید که بطور موقت به آن دسترسی
ندارید و چه بسا،احتیاجاتی داشته باشید که نتوانید آنها را برطرف کنید،اما با
گذشت زمان این سپردهها افزایش مییابد ،به گونهیی که متوجه میشوید با
کمک آن میتوانید یک احتیاج بسیار مهم و ضروری خود را برطرف کنید. اما اگر
شما از سپردههای خود به مرور برداشت کنید ،اگرچه با خرج کردن پول خود به
نیازهای خویش پاسخ میدهید اما در یک زمان متوجه میشوید ،دیگر در حساب
بانکی خود پولی ندارید و در صورت وقوع یک مشکل مهم،ممکن است دچار معضلات
عدیده شوید. در این دنیا ما علاوه بر حساب بانکی مالی،دارای یک حساب
بانکی اخلاقی نیز هستیم ،اگرچه سپردههای آن به صورت عدد و رقم قابل
مشاهده نیست،اما این موجودی وجود دارد و اثرات این حساب بانکی بخوبی بر
روی زندگی ما و دیگران مشهود است. انسان زمانی که سپردهگذاری اخلاقی میکند،در
ابتدا ممکن است احساس ضرر کند،زیرا مجبور است بطور موقت سود را از خود دور
کند اما در اصل او ضرر نکرده است بلکه به موجودی سپردههای اخلاقی خویش
افزوده است. برای مثال کسی که دروغ میگوید،بطور موقت چه بسا به سودش
تمام شود،اما او در حال برداشت از سپردههای اخلاقی خود است. با گذشت زمان
وقتی سپردههای اخلاقی او از دست رفت،تازه مشکلات او آغاز میشود و سبب
خواهدشد رضایتمندی درونی خویش را از دست بدهد و دریای آرامش درونی او دچار
تلاطم شود و آرامآرام فاصله شخصیت درونی او با آنچه در ظاهر به نمایش میگذارد،بیشتر
میشود زیرا فرد در تلاش است تا نشان دهد دارای سپردههای اخلاقی فراوان
است و همین موضوع باعث میشود که او برای تطبیق دادن این دو شخصیت،انرژی
فروانی را به هدر دهد و لذا شرایط درونی انسان برای تفکر کردن نامساعد شود.
ارنست دیمنه،بیان میکند «اگر میخواهید چیزی اصیل خلق کنید،خودتان باشید.»
کاهش سپردهگذاریهای اخلاقی در جامعه سبب میشود که زمینه برای گسسته شدن
روابط اجتماعی گسترش یابد و با سست شدن پیوندهای اجتماعی،شرایط لازم برای
بروز خلاقیت در جامعه سختتر میشود. زیرا فرصتی برای تفکر کرن وجود
نخواهدداشت.
حال این سوؤال در ذهن ما ایجاد میشود که در چه شرایطی،ما در حال سپردهگذاری
اخلاقی هستیم و در چه شرایطی در حال برداشت از حساب بانکی اخلاقی خود
هستیم . توجه به موارد زیر میتواند در این خصوص به ما کمک کند.
● سپردهگذاریاخلاقی
عبارت است از:
▪ «راستگویی»،
▪ «عطوفت و مهربانی و احترام به دیگران و رعایت ادب در برخورد با دیگران»،
▪ «وفاداری به دوستان و آشنایان و حفظ آبروی آنان»،
▪ «رعایت حقوق دیگران»،
▪ «بیان گفتار با عمل»،
▪ «قبول مسوولیت همراه با توانایی»،
▪ «در برابر خطای دیگران گذشت کردن»،
▪ «امانتداری»،
▪ «پایبندی به عهد و وفا»،
▪ «پذیرش اشتباه خود»،
▪ «رازداری»،
▪ «کمک به دیگران و آموزش آنان جهت خوداتکا شدن بدون چشمداشت»،
▪ «نظم و انضباط در امور»،
▪ «احترام به شخصیت خود و حفظ آن»و
▪ «پاکیزگی و آراستگی»،
● برداشت از سپردهگذاری اخلاقی
▪ «دروغگویی»،
▪ «بداخلاقی و انجام رفتارهای بیادبانه و گستاخانه و تحقیر دیگران»،
▪ «غیبت، تهمت، بدگویی درباره دوستان و آشنایان»،
▪ «پایمال کردن حقوق دیگران»،
▪ «بیان گفتار بدون عمل»،
▪ «بدون توانایی قبول مسوولیت کردن»،
▪ «انتقامجویی کردن، اشتباه گذشته سایرین را به رخشان کشیدن و موجبات
رنجش آنان را فراهم آوردن»،
▪ «خیانت در امانت»،
▪ «شکستن قول و زیر پا گذاشتن عهد و وفا»،
▪ «گناه اشتباه خود را به گردن دیگران انداختن»،
▪ «افشای راز دیگران»،
▪ «دیگران را به هنگام سختی رها کردن»،
▪ «بینظمی و درهم ریختگی در امور»،
▪ «بیاحترامی به شخصیت خود» و
▪ «ژولیدگی و غیرآراسته بودن».
اگر سپردهگذاریهای اخلاقی در یک جامعه افزایش یابد به مرور، آرامش، محبت،
خوشبینی و احساس رضایتمندی درونی به همراه امنیت در جامعه توسعه مییابد.
همدلی و همبستگیهای اجتماعی در بین اعضای جامعه رشد مییابد و انسانها با
دیدن یکدیگر، به آرامش و شادمانی درونی میرسند و زمینه برای تفکر کردن
مهیا میشود. زیرا انسانها در آرامش فرصت مییابند تفکر کنند و برعکس هنگامی
که سپردهگذاریهای اخلاقی کاهش یافته و در عوض برداشتهای اخلاقی افزایش
مییابد، روز به روز آسیبهای اجتماعی گسترش یافته و شرایط جامعه به سوی
نابسامانیهای اجتماعی و عدم امنیت فراهم میشود و بدبینی و نارضایتی همچون
ابرهای سیاه بر بالای سر مردمان سایه میافکند و مرغان غم بر سر انسانها
آشیانه میکنند. آنچنان که هیچ شادی، دل آنان را شاد نمیکند. انسانها از
کنار یکدیگر بودن به آرامش نمیرسند و رفتارها، ریاکارانه و غیرصادقانه میشود
و شرایط برای آسیبهای اجتماعی نظیر جرم و جنایت، اعتیاد، فحشا و خودکشی،
متلاشی شدن خانوادهها و نظیر اینها مهیا میشود.
در چنین جامعهیی دیگر نمیتوان شاهد بروز خلاقیتها بود و انسانها درگرداب
بدبختی فرو میروند.
ما انسانها مجبوریم با سپردهگذاریهای اخلاقی شرایط لازم را برای گسترش
خلاقیت و نوآوری در جامعه فراهم کنیم تا از این طریق بتوان انرژی فراوانی
که در وجود انسانها وجود دارد رها کرده و در راه سازندگی به کار گرفت
سالها کارشناسان بر این باور بودند که ظرفیت ثابتی برای یادگیری وجود دارد . با این حال در دو دهه اخیر ، روانشناسان و مربیان به گونه ای دیگر فکر می کنند . یکی از محققان در این باره می گوید : شواهد زیادی وجود دارند که ثابت می کنند هوش انسان قابل افزایش است . ما می دانیم که فنون مناسب می توانند به افراد در افزایش قدرت یادگیری شان کمک کنند .
از این گذشته ، این مهارت ها بسیار ابتدایی هستند و تقریبا هر کسی می تواند با
تمرین و ممارست در آنها مهارت پیدا کند . در ذیل ۶ نظریه اثبات شده از کارشناسان
مختلف برای افزایش قدرت یادگیرتان آمده است :
۱) ابتدا به تصاویر بزرگ نگاه کنید :
وقتی می خواهید مطلب جدید و نا آشنایی را بخوانید ، خود را مستقیما درگیر آن مطلب
نکنید . اگر ابتدا نگاهی اجمالی به مطلب بیاندازید می توانید حافظه و درک مطلب خود
را افزایش دهید . به عناوین فرعی ، زیر نویس عکسها و خلاصه هایی از متن که دردسترس
هستند نیز نظری بیافکنید . اگر می خواهید کتاب بخوانید ابتدا به فهرست و مقدمه
کتاب نگاهی بیاندازید . تمام این پیش زمینه ها به شما کمک خواهند کرد تا آنچه که
می خواهید در ذهنتان تثبت شود .
۲) سرعت مطالعه خود را کاهش دهید و مطالب را با خود تکرار کنید :
گرچه ممکن است سریع خواندن مطالب ، آسان خوب و مفید باشد ، اما آهسته تر خواندن
مطالب پیچیده و دشوار می تواند به طور موثری به یادگیری تان کمک کند . دو تن از
نویسندگان کتاب (حل مشکل و درک مطلب ) سه تفاوت اصلی میان چگونگی مطالعه دانش
آموزان خوب و دانش آموزان بد را بررسی کرده اند :
دانش آموزان خوب مطالب را با صدای آرام یا بلند بیان می کنند. آنها سرعت مطالعه
خود را پایین می آورند و کلمات را همان طور که می خوانند ، تکرار می کنند و به
آنها توجه می کنند .
دانش آموزان خوب وقتی با مشکلی مواجه می شوند خود به خود آن مطلب را آنقدر تکرار
می کنند تا بفهمند. در مقابل دانش آموزان ضعیف اگر مطلبی را برای بار اول نفهمند
آن را رها کرده و بقیه مطلب را می خوانند .
دانش آموزان خوب فعالانه با اطلاعات جدید رابطه ای نزدیک برقرار می کنند. آنها در
مورد آنچه که می خوانند تفکر می کنند و توضیحی برای آن می خواهند و به آن مسلط می
شوند .
درسال ۱۹۷۹ فردی به نام «ویمبی» روش مطالعه آهسته و با صدای بلند را طی یک دوره
آموزشی ۵ هفته ای برای زبان آموزان مبتدی در دانشگاه xavier در «ینواورلئان» آشنا کرد . ۱۷۵ زبان آموز از این روش استفاده
کردند . درک مطلب بیشتر این دانش آموزان ۲ نمره افزایش یافت و نمرات امتحان آمادگی
دانشگاهی اکثر آنها نیز بیش از ۱۴ درصد افزایش نشان داد .
۳ ) تمرین روشهای تقویت حافظه :
تمام روشهای تقویت حافظه را فنون تقویت حافظه می نامند . در این روشها مطالب جدید
به صورت فرمولی ساده تر و قابل فهم تر در می آیند . یکی از روشهای تقویت حافظه ،
بکار گرفتن حروف ابتدای کلمات است . مثلا برای اینکه بتوانند اسامی ۵ سیاره اول
منظومه شمسی (تیر- ناهید – زمین – مریخ –مشتری ) به ترتیب یاد بگیرید با حروف اول
نام هر سیاره کلمه ای بسازید و این کلمات را در جعبه ای قرار دهید مثل ( تمام
نیازهای زمینی مردم مادیند ) .
روش دیگری برای تقویت حافظه استفاده از تصاویر است . این ترفند شامل ابداع سرنخهای
بصری به منظور فهم مطالب نا آشنا است . برای فهم این روش مثال ساده ای می زنیم .
معادل کلمه خروس در زبان انگلیسی« rooster» است .
تلفظ کلمه «roostar» شبیه کلمه فارسی روستا است . در ذهنتان می
توانید خروسی را تجسم کنید که در روستا راه می رود !
با این روش تصویر روستا ،« roostar» و خروس
همیشه در ذهنتان خواهد ماند .
تنها ترفند تقویت حافظه که قبلا توسط محققان رد شده بود امروزه به عنوان روشی موثر
برای بالا بردن حافظه محسوب می شود . در این روش دو یا حتی سه برابر مطالب جدید
امتحانی را می توان به خاطر سپرد . حافظه خوب کلید همه روشهای ادراکی است و آن
چیزی است که می توان با تمرین و ممارست بدست آورد .
تحقیقات ادراکی نشان می دهند که ما دو نوع حافظه داریم : حافظه کوتاه مدت و بلند
مدت. حافظه کوتاه مدت ۳۰ تا ۶۰ ثانیه دوام دارد . ما از دفتر راهنمای تلفن برای
تلفن کردن کمک می گیریم شماره را گرفته و بعد آن را فراموش می کنیم . با این حال
حافظه بلند مدت می تواند زمان طولانی دوام داشته باشد . راز و رمز پرورش یک حافظه
خوب فراگیری چگونگی انتقال اطلاعات مفید از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت و
چگونگی به خاطرآوردن این اطلاعات در زمان مورد نیاز است . فنون تقویت حافظه می
توانند راه حلی برای انتقال اطلاعات بلند مدت و گرفتن دوباره اطلاعات باشند . به
یاد داشته باشید که ذهن و حافظه مانند ماهیچه هستند و هر چه از آنها بیشتر استفاده
کنید ، قوی تر می شوند .
۴) اطلاعات را دسته بندی کنید :
در مطالعه ای که در دانشگاه «استنفورد» انجام شد از دانش آموزان خواسته شد که ۱۲
کلمه را به خاطر بسپارند . این کلمات شامل اسامی حیوانات ،اقلام مختلف پوشاک
،انواع وسایل نقلیه و مشاغل بودند . برای یک گروه کلمه ها را به ۴ دسته تقسیم بندی
کردند . برای گروه دیگر ، کلمات را به صورت تصادفی فهرست کردند . گروهی که مطالب
را دسته بندی شده مطالعه کردند همیشه بهتر از گروه دیگر بودند و ۲ تا ۳ برابر
کلمات بیشتری را به یاد آوردند .
«توماس تراباسو»ستاد دانشگاه شیکاگو می گوید : هضم اطلاعات جدید آن هم یکجا بسیار
سخت و دشوار است . تجزیه و تحلیل مطالب جدید و تقسیم آنها به بخشهای معنی دار
یادگیری را آسان تر می کند .
بنابراین با مرتب کردن مطالب سخت و پیچیده در قالب دسته بندی های منطقی می توانید
روشی دائمی برای ذخیره و نگهداری اطلاعات بوجود آورید .
۵) توجه خود را متمرکز کنید :
دفعه بعد با مطالب جدیدی مواجه می شوید که باید آنها را ملکه ذهن خود کنید از خود
بپرسید : من از خواندن این مطلب چه می خواهم بیاموزم ؟ و از دانشی که بدست می آورم
چه بهره ای خواهم برد؟ گفتن این مطلب – یادگیری برای ما چه خواهد کرد ؟ از مقاومت
ما در برابر مطالعه می کاهد و ما خواننده بهتری می شویم . در ذیل به ۴ روش دیگر
برای بهبود تمرکز اشاره شده است :
زمان و مکانی را برای یادگیری اختصاص دهید . تلفن را از پریز بکشید و در را ببنید،
با نظم بخشیدن به محیط اطراف خود این انتظار در شما بوجود می آید که خواهید آموخت
.
خود را از عواملی که باعث حواس پرتی می شوند دور نگاه دارید از آویزان کردن تابلوی
«مزاحم نشوید» روی در اتاقتان خجالت نکشید . شما اختیار وقتتان را دارید .
روشهای مختلف یادگیری را امتحان کنید . روشهای مطالعه از قبیل کشیدن نمودار،
یادداشت برداری خلاصه برداری یا حتی ضبط مطالب روی نوار، می توانند تمرکز شما را
افزایش دهند . برای مهارت در مطالعه فنونی را بکار ببرید که بیشتر با آنها احساس
راحتی می کنید . خلاق باشید .
ترقی و پیشرفت خود را نشان دهید. گرفتار بودن همیشه به منزله پر ثمر بودن نیست.
گهگاه توقف کنید و از خود بپرسید : آیا من هم اکنون به هدف یادگیری ام کمک می کنم
. اگر پاسختان مثبت است فعالیت خود را ادامه دهید اگر پاسختان منفی است از خودتان
علت را جویا شوید. اگر شما به دلیل خستگی و اضطراب در کار خود پیشرفت نمی کنید
بدون احساس گناه به خود استراحت بدهید وقفه های منظم می توانند روند یادگیری را
بهبود بخشد .
۶) سبک یادگیری خود را کشف کنید :
دو مربی داستان، سه بچه ای که هر کدام برای کریسمس یک دوچرخه هدیه گرفتند را نقل
می کنند . این دوچرخه ها مونتاژ نشده بودند و والدین این بچه ها باید آنها را
مونتاژ می کردند . پدرم «تیم قبل» از اینکه دست به کار شود ابتدا دستورالعمل را به
دقت مطالعه کرد . پدر «مری» قطعات را روی زمین چید و دستور العمل را به مادر« مری»
داد و پس از بررسی قطعات گفت : این را برای من بخوان مادر «جورج» به طور فطری شروع
به سر هم بندی قطعات کرد . فقط وقتی جایی با مشکلی مواجه می شد به دستورالعمل
نگاهی می انداخت. در پایان روز هر سه دوچرخه مونتاژ شدند اما هر کدام با روش
مختلف.
آنها با وجود اینکه متوجه نبودند هر کدام با سبک مخصوص به خود کار کرده بودند .
روشهای ما در برابر مطالب نا آشنا منحصر به فرد و مخصوص به خودمان است و کلید
یادگیری تشخیص و تطبیق شیوه ای است که برای ما مناسب تر است .
شیوه های یادگیری می توانند به طور شگرفی تغییر کنند . یک روانشناس ۲۱ اصل اثر
گذار در روش یادگیری را مشخص کرده است. این عوامل شامل میزان سروصدا، نور، میزان
نظارت مورد نیاز و حتی ساعات روز نیز است .
سبک شما چیست ؟ خود را روانکاوی کنید . مثلا سبک شما در سر هم بندی افرادی در هم
ریخته چیست ؟صبح بیشتر تمرکزدارید یا عصر ؟ در محیط شلوغ بیشتر تمرکز کرده اید یا
در محیط ساکت ؟ لیستی از تمام نقاط مثبت و منفی مشخص شده خود تهیه کنید . از این
لیست استفاده کنید تا بتوانید محیطی ایجاد کنید که برای یادگیری تان بهترین باشد .
کدام سبک در مورد شما صادق است ؟ خبر خوب این است که شما می توانید ظرفیت یادگیری
خود را افزایش دهید و این می تواند زندگی شما را کامل تر و بهتر کند
متخصصان روانشناسی و دستاندرکارانتعلیم و تربیت، فنون، روشها و تدابیر متعددی رابرای پرورش ذهن، تقویت حافظه و یادگیری بهترارائه کردهاند که در این جا به تشریح آنهامیپردازیم.
تقویت حافظه، همان یادگیری بهتر است.تقویت حافظه یعنی رعایت اصول و
قوانین حاکمبر یادگیری. اگر قوانین حاکم بر یادگیری را خوبرعایت کنیم،
بهتر یاد خواهیم گرفت و در نتیجهاحساس میشود که حافظه ما تقویت شده است.
تقویت حافظه یا پرورش حافظه همان عواملموثر بر یادآوری است که روانشناسان
به عنوانروشهای پرورش حافظه پیشنهاد کردهاند(بینایی).
در این بحث به ۲۶ شگرد مهم برای داشتنیک حافظه سالم، نیرومند و از همه
مهمتر کارآمدمیپردازیم، تا بتوانید به واسطه آن مطالب راسریعتر به خاطر
بسپارید و راحتتر به یاد آورید.
۱) هدف
۲) اعتماد داشتن
۳) علاقه
۴) سلامتی
۵) اکسیژن کافی
۶) دقت
۷)تمرکز
۸) استراحت
۹) خواب کافی
۱۰) آرامش
۱۱) برنامهریزی
۱۲) مدت یادگیری
۱۳) یادگیری با فاصله
۱۴) تصمیم به خاطر سپردن
۱۵) خوب درک کردن
۱۶) روش PQGR کهتوضیح خواهیم داد
۱۷) تکرار
۱۸) استفاده ازانواع حافظه
۱۹) تصویرسازی
۲۰) وسایلکمک آموزشی
۲۱) تشریحی و تستی خواندن
۲۲) روش جزء به جزء و روش کلی
۲۳)ارتباط
۲۴) سازماندهی در برنامه
۲۵) برجستگی نکات مهم
۲۶) تقدم و تاخر
● تند خوانی
امروزه خواندن یکی از مهمترین وسایلارتباطی انسان با محیط بیرونیاش است.
انسانامروزی میکوشد با مطالعه گوناگون، ارتباطبیشتری با جهان خارج پیدا
کند. در این میان،مطالب گوناگون با سرعت غیرقابل وصفی افزایشمییابند;
بنابراین نیاز به مطالعه بیشتر نیز ضرورتمییابد. انسان امروزی میخواهد با
خواندنمنابع مختلف، همگام با دیگران پیشرفت کند و ازنتیجه تحقیقات و زحمات
پژوهشگران بهرهمندگردد، ولی مشکل عمده این است که برایافزایش اطلاعات
خویش باید زمان بیشتری راصرف مطالعه کند. اما متاسفانه زمان محدود استو
غیر قابل افزایش; پس چاره چیست؟ تنها راهحل این است که بر سرعت مطالعه
خود بیفزاید. ازهمین جا اهمیت فراگیری شیوههای تند خوانیمشخص میگردد.
● ضرورت آموزش تندخوانی
بدون شک بهترین نام برای دورهای که در آنزندگی میکنیم، عصر اطلاعات و
ارتباطات است.زمانی میپنداشتند که با پیشرفت ارتباطات ودریافت اطلاعات از
طریق صوت و تصویر بهتدریج کتاب، مجله و روزنامه از رده خارجمیشود اما
این طور نشد و هنوز هم حدود ۷۰درصد یادگیری از طریق خواندن به دستمیآید.
هر فردی که خواندن را آموخته یا بهعبارت دیگر حروف را میشناسد، چه شیوههاییرا
باید به کار گیرد تا بتواند با صرف کمترین نیرو ودر حداقل زمان، مطالب را
بیاموزد؟ این پرسشیاست که علم تندخوانی بدان پاسخ میدهد.
نیاز روزافزون خواندن با سرعت بالا در مقابلتنگی وقت، خواندن را از معنی
«شناختنحروف» خارج کرده و آن را به صورت یک فن ومهارت درآورده است.
افرادی که هیچگونه آشنایی با فنونتندخوانی ندارند، طوری مطالعه میکنند
کهگویی دارند زیر زبانی حرف میزنند و متاسفانهسرعت خواندن این افراد از
۱۵۰ کلمه در دقیقهتجاوز نمیکند; در حالی که همین افراد میتوانندسریعتر
بخوانند و بیشتر هم درک کنند.
کسی که متن را به کندی میخواند، غالبا سرنخمفهوم اصلی را گم میکند.
گذشته از این، شخصتا زمانی که صاحب مهارت کافی در تندخوانینباشد، توجهش
به سادگی بر اثر عوامل بیرونیپرت میشود. اغلب افراد کندخوان، مهارتکافی
در خواندن مطالب دقیق تشریحی را ندارندو نمیتوانند مفهوم اصلی و کلیدی
عبارت راتشخیص دهند.
تحقیقات نشان داده است افرادی که با روشغلط مطالعه میکنند، تنها پس از
گذشت یک روزحدود ۸۰ درصد آموختههای خود را فراموشمیکنند; در حالی که با
فراگیری اصول تندخوانیو روشهای صحیح یادگیری، میتوان مطلب رابهتر درک
کرد و در عین حال فراموشی را بهحداقل رساند.
● مهمترین علل کندخوانی و راههای برطرفکردن آنها
برای کسب مهارت تندخوانی، باید عللکندخوانی را مورد بررسی قرار داد; سپسراههای
برطرف کردن آنها و سرانجام تمریناتمناسب تندخوانی را ارائه داد. در زیر مهمترینعلل
کندخوانی و راههای برطرف کردن آنهاآمده است که از این راهها میتوان به
بلندبلندخواندن، برگشت چشم به عقب، کلمه خوانی،سرگردانی دید، مکث طولانی
چشم، محدودیتحوزه دید و تکرار ذهنی کلمات اشاره داشت
تا به حال چند بار احساس کردهاید که مغز شما از کار افتاده است و دیگر قادر به فکر کردن نیستید؟
این بهدلیل آن است که ما نیاز داریم توانائیهای خود را برای فکر کردن افزایش
دهیم. مطلب حاضر به نکاتی میپردازد که ما برای بیشتر و بهتر فکر کردن باید به کار
گیریم و به آن نیاز داریم.
۱) یافتن بهترین زمان. بیشتر افراد مسن صبحها بهتر میتوانند فکر کنند و اغلب
جوانان بعداز ظهرها.شما چه زمانی بهتر فکر میکنید؟
۲) خوب تحصیل کنید اما افراط نکنید. بعضی از روانشناسان عقید ه دارند که تحصیلات
تخصصی افراطی و زیاد میتواند به توانایی تفکر خلاقانه آسیب وارد کند. شما اگر در
رشته نویسندگی دکترا کسب کنید الزاما رمان نویس بزرگی نخواهید شد.
۳) روز خود را با بهترینها شروع کنید. محققین نشان دادهاند که مقدار کافئین
موجود در یک فنجان قهوه میتواند به تمرکز حواس کمک کند اما اگر شما مستعد اضطراب
هستید بهتر است فراموشش کنید. .
۴) خاطرات جدید را به خاطرات قبلی بچسبانید.
حافظه خود را چون دار بستی در نظر بگیرید و اطلاعات جدید را روی آن تثبیت کنید.
همیشه اطلاعات جدید را به چیزی پیوند دهید و هرگز آن را تنها رها نکنید.
۵) تا میتوانید تمرین کنید. یاد گیری و تمرین مداوم ذهن را تغییر میدهد.مطالعاتی
که روی عدهای داوطلب ۷۰ ساله انجام شده نشان میدهد که آموزشهای منظم و طبق
برنامه
زمانبندی شده باعث تغییر ساختار ذهنی فرد میشود به نحوی که فعالیت ذهنی این
افراد نسبت به زمانی که ۷ سال جوانتر بودهاند بیشتر است. فرد مسنی که خوب تمرین
میکند سریعتر از جوانی است که اصلا تمرین نمیکند.
۶) به ایدههای خود شانس شکوفا شدن بدهید. بسیاری از ما با توجه به توانائیها
یمان امکان ارزیابی حقایق وتصمیمگیری سریع داریم. خلاقیت نیاز به آرامش و سکون
داردو این که به ایدههای به ظاهر نا معقول و بیمعنی خود فرصت دهیم.
۷) شغلی که باعث رشد شود و همراهی که باهوش باشد. مطالعات انجام شده درلهستان نشان
میدهد صاحبان مشاغلی که نیاز به کارگیری ذهن دارد نسبت به سایر افراد از قدرت
تفکر بیشتری برخوردارند. همچنین ازدواج با فردی با هوش ممکن است در شما انگیزه
ایجاد کند و باعث رشد و بالندگی شما شود.
۸) تجربه کنید. خلاقیت اغلب به توانائی تعدیل راه حلها از جهات مختلف زندگی خلاصه
میشود. برای مثال نوار چسب خیاطی با الهام گرفتن از خار و خسی که به لباس میچسبد
ساخته شده است و یا شیوه پوست کندن موز ایدهای برای تهیه قوطیهای کنسروی است که
با حلقهای که روی آن تعبیه شده باز میشود.
۹) توجه کنید.آیا تا به حال برای شما پیش آمده که نام کسی را تا مدتی پس از آن که
او را ملاقات کردید به خاطر نیاورید؟علت این امر ضعف حافظه نیست بلکه نداشتن تمرکز
است. با بالا رفتن سن باید اطلاعات را آگاهانه به حافظه بسپاریم و حفظ کنیم.
۱۰) ورزش با عث تقویت قوای فکری میشود. تحقیقات گوناگون اکنون از این فرضیه که
ورزش و تمرینات بدنی اثرات سودمندی روی عملکرد تحصیلی دارد حمایت میکند.تصور میشود
که در هنگام ورزش اکسیژن و مواد غذایی بیشتری در دسترس سلولهای مغز قرار میگیرد؛
به علاوه با عث افزایش فاکتورهائی میشود که عامل رشد سلولهای مغزیاند. ورزش
فواید گوناگونی دارد و انجام آن بهصورت مرتب و روزانه توصیه میشود.
۱۱) تازه جوئی رمز موفقیت. نقاش امپرسیونیست هنری ماتیس در سالهای پایانی عمر خود
از قیچی به جای قلم مو برای خلق آثارش بهره برد و به هنرش روحی تازه بخشید. مقایسه
افراد خلاقی که متوقف میشوند با آنهایی که به خلاقیت ادامه میدهند نشان میدهد
که افراد دسته دوم پیوسته به دنبال دانشی جدید هستند.
۱۲) شناخت عوامل بازدارنده. چنانچه در معرض عوامل مختلفی قرار گیریم که رشته افکار
ما را پاره کنند تمرکز کردن مشکل خواهد بود. چنانچه کاری نیاز به دقت و تمرکز زیاد
دارد مثلا تهیه یک گزارش باید دو شاخه سیم تلفن را از پریز کشید و یا نوشتهای روی
در قرار داد تا کسی در آن هنگام وارد اطاق نشود.
۱۳) فراموش نکنید که همیشه به دنبال کارهای مورد علاقهتان باشید. اخیرا روانشناسی
هلندی مطالعاتی روی تفاوتهای بین قهرمان شطرنج و استاد شطرنج انجام داد.او افرادی
از هر دسته را تحت آزمایشاتی چون تست هوش، حافظه وتعیین میزان قوه استدلال برای
حرکت مهرهها قرار داد و هیچ تفاوتی بین افراد دو گروه پیدا نکرد.تنها تفاوت این
بود که قهرمان شطرنج علاقه بیشتری به بازی شطرنج داشت. آنها اشتیا ق و تعهد بیشتری
نشان میدهند و کلید خلاقیت آنها هم همین است.
۱۴) ایدههای جدید رابا یکدیگر تلفیق کنید. با هیچ مطلبی سرسری بر خورد نکرده وآن
را با بیتفاوتی نخوانید. حاشیه نویسی، فکر کردن، شکل دادن وتلفیق مطالب با یکد
یگر حتی اگر مطلبی که میخوانید بهنظرتان به درد نخور و بیفایده باشد به شما کمک
میکند تا آن را به نحوی بفهمید که در نهایت بتوانید خلاقا نه عمل کنید.
۱۵) روشهای سریع یا د گرفتن را بیا موزید. یکی از مهمترین مهارتهای قرن بیست و
یکم توا نا ئی یا د گیری سریع است؛ پس آ ن را پرورش دهید. یا د بگیرید که به سرعت
به ایدههای خود شکل دهید. شیوه عملکرد مغز خود را پیدا کنید تا بتوانید آن را
بهتر به کا ر گیرید. بعضی اشخاص پس از مدتی کار فکری نیا ز به استراحتی کوتا همدت
و نو شیدن چای یا قهو ه دارند تا بتوانند دو باره به کار ادامه دهند.
۱۶) همیشه برنامههای بلند مدت داشته باشید حتی اگر آن را هر روز تغییر دهید. نفس
برنا مهریزی برای زندگی خود به تنهایی با ارزش است و تغییر دادن آن به ما کمک میکند
که چیزهای جدیدی یاد بگیریم.
۱۷) اشتباه کنید. ممکن است در اولین تلاش خود مرتکب اشتباهات زیادی شوید اما
کارتان را پیش برده و تمام کنید.اشتباهات خود را یادداشت کرده وسپس دوباره به کار
بپردازید و این بار از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید. به گفته شکسپیر تردیدهای ما
خائناند و با ترس از تلاش ما را از موفقیت دور میکنند.
۱۸) عواملی که در ضمن کار باعث افزایش مهارتهایتان شدهاند را یادداشت کرده و
گاهی به آنها مراجعه کنید تا برایتان به عادت تبدیل شوند.
۱۹) به مسائل از زوایای مختلف نگاه کنید. چنانچه میخواهید مسئلهای را حل کنید
راههای مختلفی را امتحان کنید و اگر راه اول را به هر دلیلی مناسب تشخیص ندادهاید،
راه دوم را امتحان کنید. ایدهها و تصورات را از دیدگاههای مختلف بررسی کنید.
برای مثال آیا کسی که در چین رشد کرده و بزرگ شده در مورد یک موضوع خاص به همان
شکلی فکر میکند که یک نفر در ایرلند؟
۲۰) آرامش خود را حفظ کنید. خویشتنداری به شما کمک میکند تا منصف و بیطرف باقی
بمانید و بهتر فکر کنید.چنانچه به بحث و مجادله بپردازید و خونسردی خود را از دست
دهید توانائی خودرا برای منطقی و عاقلانه فکر کردن از دست خواهید داد.
۲۱) در جستوجوی حقیقت باشید. هر کسی که خوب فکر کند قبل از هرقضاوتی در جستوجوی
حقیقت است.از خود سؤال کنید که آیا تمام حقایق را بهطور کامل در دسترس دارید؟ آیا
کمبودی در اطلاعاتتان وجود دارد که شما را از حقیقت و یا راه حل مسئله دور کند؟
۲۲) چنانچه در موردی شک دارید حتما سؤال کنید. هرگز از سؤال کردن نهراسید.
۲۳) مردم را درک کنیم. آیا کسانی که با شما صحبت میکنند همیشه این تصور رادارند
که باید حرفشان را به طریقی به شما ثابت کنند؟ به راستی علت این تصور آنها چیست؟
۲۴) تجربه مهمترین مرجع ماست. چنانچه مطلبی را میشنویم باید ببینیم آیا واقعا در
زندگی ما اتفاق افتاده است یا نه.
۲۵) همیشه به خاطر بسپارید که بیشتر حقایق نسبیاند و بین حقیقت و عقیده تفاوت
وجود دارد. کلمات را با احتیاط و دقت به کار برید و هیچگاه خود را گول نزنید. فکر
نکنید که باید پیوسته دنباله رو مردم باشید