آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

بصیرت آفرینی در سخن و سیره امام سجاد علیه السلام

 دست تقدیر الهی در شعبان سال 38 ق، شکوه آفرینشی را رقم زد و جلوه ای زیبا از صفات ربانی را در جمال شخصیتی بزرگ به تصویر کشید. فرزندی پاک از سلالة فاطمی و تبار علوی در مدینة نبوی صلی الله علیه و آله دیده به جهان گشود و چشم شیعیان را روشن نمود. پدر بزرگوارش نام زیبای «علی» را برای او برگزید تا یاد و نام پدر خویش را در خاطره ها زنده بدارد و امام باقر علیه السلام در وصف ایشان چنین فرمود: پدرم، هیچ یک از نعمتهای الهی را یاد نمی کرد؛ مگر آنکه سر به سجده می نهاد، هیچ حادثة ناگواری از او رد نمی شد؛ جز آنکه سجده می کرد، و هرگاه موفق به اصلاح و آشتی بین دو نفر می شد؛ سجدة شکر به جای می آورد. نشانه های سجده در تمام اندامش آشکار بود، از اینرو، ایشان را «سجّاد» نامیدند. 1
امام زین العابدین علیه السلام مصیبتها و فتنه های زیادی را به چشم خود دید و با فتنه گران زیادی روبه رو شد. در دوران کودکی، فتنة «ابن ملجم» و سر شکافتة جدّش امیرمؤمنان علی علیه السلام در محراب مسجد کوفه، داغ بزرگی بر دل او نهاد و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود. آنچه از خاطرات دوران نوجوانی خود به یاد دارد، فتنه و مصیبتهایی است که با تیرهای جفا و نامردی، بدن مبارک عمویش را به تابوت دوخت. امام در شرایطی سکان دار کشتی طوفان زدة یاران ولایت گردید که سنگین ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود. شهادت مظلومانة یک کاروان خویشاوند و هم پیمان، بر جای ماندن فرزندان یتیم و مادران داغدیده در میان شمشیرهای تشنه به خون، همه و همه حکایت تلخی است از خون دلهایی که به ایشان رسید. 
امام سجاد علیه السلام حدود 34 سال رهبری و امامت مسلمین را به عهده داشت. در طول این سالهای پر فتنه، با نگرانی فراوان از فقر بصیرت افراد، سعی وافر داشت که ابرهای تیرة جهل را از آسمان اندیشه ها کنار بزند تا خورشید حقیقت بر مردم بتابد. امام، آن گونه فضای تیرة تبلیغات مسموم امویان را شکافت که سزاوار بود کورترین چشمها و بسته ترین گوشها حقیقت را بیابند. در اینجا گوشه ای از نقش بصیرت آفرین امام زین العابدین علیه السلام از کربلا تا شهادت را در چند محور مورد بررسی قرار می دهیم؛ اما قبل از ورود به بحث، نیم نگاهی به فساد سیاسی دوران امام سجاد علیه السلام ضروری به نظر می رسد. 

دورنمایی از فساد سیاسی دوران امام سجاد علیه السلام
الف. تحریف شدن اندیشة اصیل اسلامی و حاکم شدن اندیشة جاهلی؛
ب. گسترش و به ثمر نشستن بسیاری از تبلیغات اموی بر ضدّ اهل بیت علیهم السلام؛
ج. شهادت نیروهای مهم شیعه و متلاشی شدن نسبی تشکیلات تشیّع بر اثر ارعاب، فشار اقتصادی و سیاسی و ...؛ 
د. دوران فتوحات گسترده، و سرگرم شدن حکام به غنایم و خوشیهای دنیوی؛
هـ . حضور پشتوانه های فکری فتنه و شخصیتهای به ظاهر دینی در عرصة اجتماع؛
و. جهالت سیاسی و مذهبی مردم و شیوع بی دینی و مفاسد اخلاقی؛
ز. کاهش یاران و مجاهدان واقعی؛ 2
ح. سختگیریهای بسیار شدید بر شیعیان؛
ط. آغاز رسمی جعل روایات با اجیر کردن راویان دروغ گو توسط دستگاه حکومتی؛
ی. قرار گرفتن احکام اسلامی، همچون بازیچه در دست افرادی چون «حجاج» و «عبد الملک بن مروان» و ... . 
دوران امامت امام سجاد علیه السلام، مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. بیش ترین دوران امامت حضرت با دوران خلافت بیست و یک سالة «عبد الملک بن مروان» همراه بود. او پیش از رسیدن به قدرت، یکی از فقهای مدینه به شمار می رفت، و به زهد، عبادت و دینداری شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد به عبادت سپری می کرد، به طوری که به او «حمام المسجد»؛ کبوتر مسجد می گفتند. 3 
پس از مرگ پدرش مروان، هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود؛ اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد و دیگر با تو کاری ندارم.» او نخستین کسی بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع و از امر به معروف جلوگیری کرد. 4 
«مسعودی»، مورّخ مشهور می نویسد: عبدالملک فردی خونریز بود. عُمّال او مانند «حجاج» حاکم عراق، «مهلّب» حاکم خراسان، و «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینه نیز همچون خود وی سفّاک و بی رحم بودند. 5
بدتر از همة آنان «حجّاج» بود که جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. حجاج در مدینه گردن گروهی از صحابه مانند: «جابر بن عبد الله انصاری»، «انس بن مالک» و «سهل بن ساعدی» را زد و جمعی دیگر را نیز به قصد خوار کردن و با دستاویز اینکه در کشتن عثمان نقش داشته اند، داغ نهاد. 6 پس از آنکه حجاج مکه و مدینه را مطیع خود ساخت، عبدالملک حکومت عراق را به وی سپرد. حجاج سر و صورت خود را پوشاند و به طور ناشناس وارد مسجد کوفه شد، صف مردم را شکافت و بر فراز منبر نشست و مدتی لب فرو بست و سکوت کرد. همین که سکوت همه جا را فرا گرفت، روی خود را گشود و گفت: مردم کوفه! سرهایی را می بینم که چون میوة رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده است و باید از تن جدا گردند، و این کار به دست من انجام می گیرد، و خونهایی را می بینم که میان عمامه ها و ریشها می درخشد... . 7 
«مسعودی» می نویسد: حجاج بیست سال فرمانروایی کرد و تعداد کسانی که در این مدت با شمشیر یا زیر شکنجة دژخیمان وی جان سپردند، صد و بیست هزار نفر بود! و تازه اینها غیر از کسانی بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نیروهای او کشته شدند. هنگام مرگ حجاج، در زندان مشهور وی پنجاه هزار مرد و سی هزار زن زندانی بودند که شانزده هزار نفر آنها عریان و بی لباس بودند! حجاج زنان و مردان را یک جا زندانی می کرد و زندانهای وی بدون سقف بود، از این رو زندانیان از گرمای تابستان و سرما و باران زمستان در امان نبودند. 8 

بنی امیه چهره واقعی خود را زیر پردة ریا و نیرنگ مخفی کرده بود. شهادت امام حسین علیه السلام تا حدّی از چهرة آنها پرده برداشت و اسراری را هویدا ساخت؛ ولی اسارت امام سجاد علیه السلام و افشاگری حضرت، انسانیتِ امویان را زیر سؤال برد و کاملاً چهره منافق صفت آنها را آشکار نمود
ترسیم الگوی بصیرت آفرینی در سخن و سیرة امام سجاد علیه السلام 
این الگو که با بررسی سیره و سخن امام علیه السلام به دست می آید، بر پایة رسالت بیدارکننده، افشاگری و سرزنش عالمانه، مواعظ و بیانات حکیمانه، برخورد کریمانه، حمایت مخفیانه، نیایشهای عارفانه، تربیت مجاهدانه و برخورد قاطعانه شکل گرفت. 

1. رسالت بیدارکننده
الف. معرفی اهل بیت علیهم السلام
وقتی اسیران اهل بیت علیهم السلام به شام وارد شدند، مردی جلوی امام علیه السلام ایستاد و گفت: سپاس خدایی که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز گردانید. امام علی بن الحسین علیهما السلام خاموش ماند تا آن مرد شامی آنچه در دل داشت، بر زبان آورد. آن گاه امام علیه السلام از او پرسید: قرآن خوانده ای؟
ـ آری. 
ـ این آیه را خوانده ای: (( قُلْ لاَّ أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی ))؟ 9 
ـ آری. 
ـ و این آیه را: (( وَءَاتِ ذَالْقُِرْبَی حَقَّهُ ))؟ 10 
ـ آری. 
ـ و نیز این آیه را: (( إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ))؟ 11 
ـ آری. 
ـ ای پیرمرد! این آیه ها در حقّ ما نازل شده است. ماییم ذوی القربی، ماییم اهل بیت پاکیزه از هرگونه آلایش. پیرمرد دانست آنچه دربارة اسیران شنیده است، درست نیست، و آنان خارجی نیستند؛ بلکه فرزندان پیغمبرند، و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و گفت: خدایا! من از بغضی که از اینان در دل داشتم، به درگاهت توبه می کنم. من از دشمنان محمد و آل محمد بیزارم. 12 
از درخشان ترین صفحات زندگی پیامبرِ عاشورا، که در لباس اسارت، انقلابی شگفت آفرید و نام و یاد اهل بیت علیهم السلام را زنده کرد، سخنان زیبای حضرت در مسجد اموی شام بود. آنگاه که یزید با اصرار مردم به امام علیه السلام اجازه داد، امام علیه السلام بر عرشة منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار، چنین فرمودند: «أیُّهَا النَّاسُ! اُعْطِینَا سِتّاً وَفُضِّلْنَا بِسَبْعٍ اُعْطِینَا الْعِلْمَ وَالْحِلْمَ وَالسَّمَاحَةَ وَالْفَصَاحَةَ وَالشَّجَاعَةَ وَالْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَفُضِّلْنَا بِأنَّ النَّبیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَمِنَّا الصِّدِّیقُ وَمِنَّا الطَّیَّارُ وَمِنَّا أسَدُ اللهِ وَأسَدُ رَسُولِهِ وَمِنَّا سِبْطاً هَذِهِ الأمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أنْبَأتُهُ بِحَسَبِی وَنَسَبِی أیُّهَا النَّاسُ أنَّا بْنُ مَکَّةَ وَ مِنی أنّا بْنُ زَمْزَمَ وَالصَّفَا...؛ 13 مردم! خداوند به ما خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مکنون در دلهای مؤمنان بخشیده است. و هفت فضیلت ما این است که: پیامبر برگزیدة خدا از ماست، صدّیق (علی بن ابی طالب علیهما السلام) از ما است، جعفر طیّار از ما است. شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهداء) از ما است، دو سبط این امت (حسن و حسین علیهما السلام) از ما است. ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد، و اگر کسی مرا نمی شناسد، خود را به او می شناسانم. من پسر مکه و منایم. من پسر زمزم و صفایم...». 
در ادامه حضرت به معرفی پیامبر خداصلی الله علیه و آله اشاره فرمودند: «أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا بْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ (( دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى )) أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَى أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى ؛14 من فرزند آن بزرگواری هستم که حجر الاسود را با گوشة عبا برداشت. من فرزند بهترین کسی هستم که احرام بست و طواف و سعی به جا آورد. منم فرزند بهترین انسانها، منم فرزند کسی که در شب معراج از مسجد الحرام به مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند کسی که در سیر آسمانی به سدرة المنتهی رسید. منم پسر کسی که در سیر ملکوتی آنقدر به حق نزدیک شد که رخت به مقام (( قَابَ قَوْسَیْنَ أوْ أدْنَی )) کشید. منم فرزند کسی که با فرشتگان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی.» 
در ادامه حضرت به قطره ای از بحر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره کرده، فرمودند: «أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِین وَ ... ؛15 منم فرزند علی مرتضی. من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمة توحید اقرار کردند. من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازة چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید. من فرزند صالح مؤمنان، وارث انبیا، از بین برندة مشرکان، امیر مسلمانان، فروغ جهادگران، زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم. من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله هستم. من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد. من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین، ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد. من فرزند بهترین قریشم. من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله را پذیرفت. من پسر اوّل سبقت گیرندة در ایمان و شکنندة کمر متجاوزان و از میان برندة مشرکانم... .» 
امام زین العابدین علیه السلام در شناساندن شجره نامة امامت و رسالت آنقدر داد سخن داد که صدای گریه و نالة مردم بلند شد. یزید ترسید و به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید. وقتی مؤذن به «أشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» رسید، امام علیه السلام از بالای منبر رو به یزید کرد و فرمود: آیا محمدصلی الله علیه و آله جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر بگویی جدّ تو است، دروغ گفته ای و حق را انکار کرده ای، و اگر بگویی جدّ من است، پس چرا فرزندان او را کشتی؟16 
شامیان حاضر در مسجد که تحت تأثیر تبلیغات امویان، در غفلت به سر می بردند و خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله را نمی شناختند، با این بیان امام علیه السلام متوجه واقعیت شدند. 

ب. اشکهای ریزان
صدای گریه های امام سجاد علیه السلام دلها را می لرزاند و سنگدل ترین افراد را منقلب می کرد. امام علیه السلام با نماد اشک، افشاگر جنایات امویان بود. جنایاتی که هرگز از دامان آن دودمان که داعیة مسلمانی داشتند، پاک شدنی نبود. خیلیها که فقط شنیده بودند اتفاقی افتاده است؛ اما تصور نمی کردند اوج جنایت تا کجا رسیده، وقتی صدای لرزان و اشک ریزان امام علیه السلام را در کوچک ترین مناسبت ـ مثل بریدن سر گوسفندی یا دیدن طفل شیرخوارة تشنه کامی ـ می دیدند، اگر شیعه بودند، سر تا پا گرد شمع وجود امام خویش می سوختند و اگر شیعه نبودند و مسلمان بودند، باز احساس مسئولیت می کردند؛ چرا که هنوز حدیث: «اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِی أهْلَ بَیْتِی وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»17 را روایت می کردند و امانت داری در قبال عترت نبویصلی الله علیه و آله را وظیفۀ خود می دانستند. و اگر غیرمسلمان بودند نیز به عنوان یک انسان داوری می کردند و از دشمنان حضرت ابراز تنفر می نمودند. 
امام سجاد علیه السلام برای زنده نگه داشتن خاطرة شهیدان کربلا، در مناسبتهای گوناگون بر عزیزانش گریه می کرد. تا چشم مبارکش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد. وقتی علت این کار را می پرسیدند، می فرمود: چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند؛ ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند. وقتی علت این همه اشک و ناله را از او می پرسیدند، در جواب می فرمود: مرا ملامت نکنید. یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام، پیامبر و پیامبرزاده بود. او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یکی از آنان را مدتی از نظرش غایب کرد، در اندوه این فراق موقتی، موهای سر یعقوب سفید، کمرش خمیده و نور چشمانش از شدت گریه از دست رفت، در حالی که پسرش در این دنیا و زنده بود؛ اما من با چشمان خودم پدر و برادز و 17 تن از خانواده ام را دیدم که مظلومانه کشته شده و بر زمین افتادند. پس چگونه اندوه من تمام و گریه ام کم شود؟18 

2. افشاگری و سرزنش عالمانه 
بنی امیه چهره واقعی خود را زیر پردة ریا و نیرنگ مخفی کرده بود. شهادت امام حسین علیه السلام تا حدّی از چهرة آنها پرده برداشت و اسراری را هویدا ساخت؛ ولی اسارت امام سجاد علیه السلام و افشاگری حضرت، انسانیتِ امویان را زیر سؤال برد و کاملاً چهره منافق صفت آنها را آشکار نمود. اینک نمونه هایی از این افشاگری و سرزنشها را مرور می کنیم: 
الف. سرزنش پیمان شکنان کوفه
امام علی بن الحسین علیهم السلام در سرزنش مردم کوفه چنین فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ إِلَى أَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِکُمْ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ وَ الْبَیْعَةَ وَ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لِمَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ سَوْأَةً لِرَأْیِکُمْ بِأَیَّةِ عَیْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه و آله إِذْ یَقُولُ لَکُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِی؛19 ای مردم! شما را به خدا سوگند! آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید؟ وای بر شما از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید. به کدام دیده به سوی رسول خداصلی الله علیه و آله نظر خواهید نمود، آن گاه که در روز قیامت به شما خواهد گفت: شما عترت مرا کشتید و هتک حرمت من نمودید، پس شما از امت من نیستید؟»
سخنان امام سجاد علیه السلام در کوفیان تحولی شگفت ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس حضرت بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خداصلی الله علیه و آله باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانة سید ساجدان شده بودند، فریاد برآوردند: ما فرمانبردار توایم و از تو نمی بریم و با هر کس که بگویی، پیکار می کنیم و با آنکه بخواهی، در آشتی به سر می بریم! یزید را می کشیم و از ستمکاران بر تو بیزاریم. 
امام علی بن الحسین علیهما السلام که کوفیان را خوب می شناخت، فرمود: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ أَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَوَاتِ أَنْفُسِکُمْ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَأْتُوا إِلَیَّ کَمَا أَتَیْتُمْ إِلَى آبَائِی مِنْ قَبْلُ کَلَّا وَ رَبِّ الرَّاقِصَاتِ فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمَّا یَنْدَمِلُ قُتِلَ أَبِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ بِالْأَمْسِ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ وَ لَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ثُکْلَ أَبِی وَ بَنِی أَبِی وَ وَجْدُهُ بَیْنَ لَهَاتِی وَ مَرَارَتُهُ بَیْنَ حَنَاجِرِی وَ حَلْقِی وَ غُصَصُهُ یَجْرِی فِی فِرَاشِ صَدْرِی وَ مَسْأَلَتِی أَنْ لَا تَکُونُوا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا؛20 هیهات! هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز! می خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا! هنوز زخمی که زده اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما می خواهم نه با ما باشید، نه بر ما.» 

ب. سرزنش مردم بعلبک
در مسیر کاروان اسرای کربلا، شلاق خنده های مردم بعلبک، جسم رنجور یتیمان و زنان داغدیده را به شدت شکنجه می داد. ساکنان بعلبک تا شش مایلی از شهر بیرون آمده و به روش خاص خود، به جشن و شادی پرداخته بودند. امام سجاد علیه السلام بعد از آنکه عمه شان امّ کلثوم علیها السلام مردم آن شهر را این چنین نفرین فرمودند که: «أبَادَ اللهُ کَثْرَتَکُمْ وَسَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ؛21 خدا کثرت شما را نابود کند و شخصی را بر شما مسلط سازد که شما را به قتل برساند.» در حالی که قطرات اشک بر گونه هایشان می غلطید، با قلبی سوزان مردم غفلت زدة بعلبک را این گونه مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: 
وَهُوَ الزَّمَانُ فَلاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ
مِنَ الْکِرَامِ وَمَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ
فَلَیْتَ شَعْرِِی إلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا
فُنُونُهُ وَتَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ
یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أقْتَابٍ بِلاَ وِطَاءٍ
وَسَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ
کَأنَّنَا مِنْ أسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ
کَأنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ
کَفَرْتُمْ بِرَسُولِ اللهِ وَیْحَکُمْ
فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ22 
«آری، روزگار است و شگفتیهای پایان ناپذیر و مصیبتهای مداوم آن. ای کاش می دانستم کشمکشهای گردون تا کی و تا کجا ما را به همراه می برد و تا چه وقت روزگار از ما روی برمی تابد و ما را بر پشت شتران برهنه سیر می دهد، در حالی که سواران بر شترهای نجیب، خویش را از گزند دشواریهای راه در امان می دارند، گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقة محاصرة ایشان قرار گرفته ایم. وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.» 
3. مواعظ و بیانات حکیمانه
او همچون پدری دلسوز و مهربان، و بسان خورشیدی فروزان، راه هدایت و رستگاری را بر مردم روشن می نمود. حضرت هر جمعه در مسجد پیامبرصلی الله علیه و آله مواعظ و بیانات حکیمانه ای را ایراد می فرمود و مردم را از گرفتار شدن در گرداب ظلمت و تباهی، بر حذر می داشت. 23 همچنین سخنان و مواعظ دیگری که آن حضرت در جمع شیعیان و پیروان خاصّ خود ایراد می کردند، از طریق یارانی چون «ابو حمزه ثمالی» نقل شده است. امام علیه السلام با این شیوة حکیمانه، ضمن موعظه و نصیحت مردم، تفکرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل می نمود، و در فضایی مناسب، اهداف و آرمانهای والای خود را عملی می ساخت. 
نمونه ای از بیانات امام علیه السلام را به تفکر و تأمل می نشینیم: 
«ای مؤمنان! شما را طاغوتیان دنیاطلب که دل به دنیا سپرده و شیفتة آن شده اند و به دنبال نعمتهای بی ارزش و لذتهای زودگذر آن هستند، نفریبد... به جانم سوگند! در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهکاران در زمین دوری و تبری می جستید، پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولیّ خدا» که از حاکمان کنونی شایسته تر است، برگردید. ... از معاشرت با گنهکاران و آلودگان، همکاری با ستمگران و نزدیکی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنة آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید که هر کس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی کند و در برابر امر رهبری الهی خودسرانه عمل کند، در دوزخ گرفتار آتش شعله ور خواهد شد.» 24 
4. برخورد کریمانه
رفق و مدارا در رفتار امام زین العابدین علیه السلام مختصّ دوستان نبود؛ بلکه رفتار ایشان با دستگاه حاکمه عاری از خشونت بود و حتی المقدور روش ملایمت را به کار می گرفت، و این شیوه به خاطر مستحق بودن آنان به مدارا نبود؛ بلکه حکمت و مصلحت ایجاب می کرد که در سایة چنین راهکاری خود و پیروانشان بتوانند به اهداف بلند انسانی و انجام دستورات الهی خویش نزدیک شوند و آنها را اجرایی سازند. 
«مروان بن حکم» در قبال واکنشهای مردمی و ترس از تبعات ناگوار آن از محضر امام علیه السلام تقاضا کرد تا زن و فرزندش در پناه امام علیه السلام و در خانة حضرت مدتی را به سر ببرند و از خشم مردم که بر ضدّ امویان راه افتاده بود، در امان باشند. حضرت جواب مثبت دادند تا به قولی «ادب باشد در مقابل بی ادبی امویان.» 25 
5. حمایت مخفیانه
دمیدن روح حماسه و ایثار در کالبد مسلمانان یکی از برکات قیام عاشورا بود. خطبه های بصیرت آفرین امام سجاد علیه السلام روحیة طاغوت ستیزی را در قالب قیامهای مردمی متبلور ساخت و باعث شد مردم علیه حکمرانان خودسر اموی دست به شورشهایی بزنند. 
شاخص ترین این جنبشها بعد از حادثه جانسوز کربلا، سه قیام معروف است که به نامهای: قیام توابین، قیام مختار و قیام مدینه در تاریخ مطرح است. گرچه امام سجاد علیه السلام در ظاهر (به علت خفقان شدید و استبداد حاکم) در این قیامها نقشی نداشت و در حالت تقیه به سر می برد؛ اما در واقع از رهبران اینها اعلام رضایت کرده و عملاً آنها را تأیید می نمود. 26 
6. نیایشهای عارفانه
امام سجاد علیه السلام در عصری که دشمنان، محراب را با خون اولیای خدا گلگون می ساختند و حقگویان برخاسته از محراب را مورد سخت ترین آزارها قرار می دادند، از محراب نیایش، مکتبی سرشار از آموزش و پرورش پدید آورد و نجواهای پنهانیش را رساتر از هر فریاد به گوش غفلت زدگان و راه گم کردگان زمانش و نیز فرزندان آیندة اسلام رساند. 
امام علی بن الحسین علیهما السلام چنان در این میدان می کوشید که وقتی فاطمه، دختر امیرالمؤمنین علیه السلام آن تلاش طاقت فرسا و آن عبادت بی وقفه را در فرزند برادرش مشاهده کرد، بر سلامتی او بیمناک شد و از «جابر بن عبد الله» یاری خواست تا شاید امام سجاد علیه السلام را از آن همه زحمت و مرارت که در مسیر عبادت به خویش روا می داشت، باز دارد. 27 
استفاده از این روش برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، حکایت از بصیرت عمیق و بینش زمان شناسانة آن حضرت دارد. دعاهای حضرت سید الساجدین علیه السلام که در مجموعه های ارزشمندی همچون: صحیفة سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعای ابو حمزة ثمالی، نیایشهای روزانه و ... گرد آمده است، دل هر شنوندة عارف و اندیشمندی را می لرزاند و توجه به معانی بلند و باشکوه آن، تشنگان وادی کمال و معرفت را سیراب می سازد. در لابلای این عبارات وحی گونه، فلسفة قیام حسینی تبیین می گردد و انسان نیایشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودی به صحنة مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده، راه عزّت حقیقی به وی نشان داده می شود. 
مهم ترین نکته ای که در نیایشهای امام سجاد علیه السلام جلب توجه می کند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست که بیش از تمام دعاها در صحیفة سجادیه تکرار می شود، به گونه ای که اکثر موارد، در صدر و ذیل یا متن دعا، بارها این دعای مستجاب و والاقدر بیان می شود و دیگر حاجات و نیازها در جوار آن درخواست می گردد. اهتمام حضرت به این ذکر شریف با توجه به عصری که مبارزه با اهل بیت علیهم السلام و یاران آن در رأس برنامه های حکومت اموی بوده است، و حتی لعن و سبّ امام علی علیه السلام و خاندانش همچنان ترویج می شده، شایان دقت است. همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت علیهم السلام، ارزش محبت و توسل به آنان در آن دوران، نوعی مبارزه با دشمنان و مخالفین اهل بیت علیهم السلام به شمار می آید. 
امام سجاد علیه السلام با آگاهی دقیق از شرایط و زمانی که در آن می زیست، برای هدایت و ارشاد عموم اقدام کرد و در این راستا از سنگر پرصلابت دعا برای بیان معارف ناب اسلام و عقاید خود بهره گرفت. آری، کتیبة امام علیه السلام عرفان گشود و جانها را جرعه نوش «صحیفه سجّادیه» اش نمود. 
7. تربیت مجاهدانه
یکی از شیوه های بصیرت آفرینی امام سجاد علیه السلام، پرورش و تربیت انسانهای مستعد و بصیر در میدان فتنه بود. شاگردانی که چشمة فیضشان، دامن طبیعت را طراوت و جامعة خشک و بی حاصل آن روز را ثمر بخشید. افرادی که هر یک مشعل دار هدایت جامعه بوده و افکار صحیح و ناب و ایده های امام علیه السلام را در بین مردم می گستراندند. شیخ طوسی رحمه الله در حدود 170 نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را فهرست کرده است که بیش تر آنان از امام سجاد علیه السلام بهره های علمی برده و روایت نقل کرده اند: سعید بن جبیر، ابو حمزة ثمالی، ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدی، جابر بن عبد الله انصاری، حسن بن محمد بن حنفیه، سلیم بن قیس هلالی، ابو الاسود دوئلی، فرزدق شاعر و ... از جمله معروف ترین شاگردان و یاران امام سجاد علیه السلام می باشند که در بصیرت بخشی به جامعة آن روز نقش مهمی ایفا نمودند. 
حضرت با اقدام به خرید بردگان و سپس تعلیم و تربیت آنان در مکتب فضایل و کمالات علمی و عملی خود و آزاد کردن آنها در مناسبتهای مذهبی، به ویژه در شب عید فطر، تربیتی مجاهدانه را شروع نمود، تا آنجا که آمار آزادشدگان توسط امام سجاد علیه السلام را تا چهار هزار برده نقل کرده اند. 28 
همچنین امام در مدینه، با تربیت طبقة موالی (عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده بودند) می کوشید تا اسلام صحیح و سلیم را به آنان منتقل نماید. 
8. برخورد قاطعانه 
یکی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان علیهم السلام، برخورد با پشتوانه های فکری فتنه می باشد. آنها که فکر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت می دادند و زمینة فکری و ذهنی را برای پذیرش حکومت آنان فراهم می کردند. نمونة این گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم علیه السلام، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری»29 محدّث درباری است. 
امام سجاد علیه السلام با توجه به سوابق سیاه زهری، نامة تند و کوبنده و در عین حال خیرخواهانه و بصیرت آفرینی به وی نوشت که بخشی از ترجمة آن را به تدبر می نشینیم: 
«خدا ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از آتش دوزخ حفظ کند. تو در حالتی قرار گرفته ای که هر کس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم کند. نعمتهای گوناگون خدا بر تو سنگینی کرده است. خداوند بدن تو را سالم و عمرت را طولانی کرده و حامل علوم قرآن، فقیه، آشنا به احکام دین و عارف به سنت پیامبرصلی الله علیه و آله قرار داده، پس حجت او بر تو تمام گشته است... . خداوند در برابر این نعمتها شکر آنها را بر تو واجب کرده و تو را به این وسیله آزمایش کرده است... . ببین فردا که در پیشگاه خدا ایستادی و خداوند از تو پرسید که نعمتهای او را چگونه شکر کردی، و در برابر حجتهای او چگونه به وظایف خود عمل نمودی، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نکن که خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که حقایق را برای مردم بیان کنند، آنجا که فرموده است: (( لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ ))؛ 30 »کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان نکنید.» بدان! کم ترین چیزی که کتمان کردی و سبک ترین چیزی که بر دوش گرفتی، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردی؛ چون به او نزدیک شدی، و هر بار تو را دعوت کرد، اجابت نمودی و راه گمراهی را برای او هموار ساختی. چقدر می ترسم که بر اثر گناهانت، فردا جایگاهت با خیانتکاران یکی باشد و به خاطر آنچه به ازای همکاری با ستمگران به چنگ آورده ای، بازخواست شوی. چیزهایی را که حقّ تو نبود، وقتی به تو دادند، گرفتی، و به شخصی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است و هنگامی که او تو را به خود نزدیک کرد، هیچ باطلی را برطرف نکردی و کسی را که دشمن خدا است، به دوستی برگزیدی. آیا چنین نبود وقتی او تو را دعوت کرد و مقرّب خود ساخت، مگر نمی بینی که تو را دعوت به همکاری با خود می کنند و استوانة آسیاب ستمگری خویش قرار می دهند و تو را پلی قرار داده اند که از روی آن به سوی کارهای خلافشان عبور می کنند و نردبانی ساخته اند که از آن به بام گمراهی و ضلالتشان بالا می روند؟
... آنچه به تو داده اند، در مقابل آنچه که از تو گرفته اند، چقدر ناچیز و کم ارزش است! اینک ببین چقدر اندک است آنچه از دنیا برای تو آباد کرده اند و چقدر زیاد است آنچه از آخرتت خراب کرده اند! بنگر چه می کنی و مراقب خویشتن باش و بدان که دیگری مواظب تو نخواهد بود. نفس خود را همچون یک شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده. ... گمان نکن که من می خواستم تو را سرزنش و نکوهش کنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران کند و دین از دست رفته ات را به تو بازگرداند، و در این کار، سخن خدا را یاد کردم که فرمود: (( وَذَکِّرْ فَإنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ))؛ 31 «تذکر بده؛ زیرا تذکر برای مؤمنان سودمند است.» 
... وقتی دنیا در مثل تو با این سنّ زیاد و علم فراوان و نزدیکی اجل اثر بگذارد و علاقمند به آن باشی، چطور می تواند کسی که جوان است و اطلاعی ندارد و بینش مختصری دارد و دارای خرد نیست، سالم بماند؟ (( إنَّا لِلَّهِ وَإنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ )). 32 
... دقت کن که چگونه سپاسگزار مربی و منعم خود هستی که از کوچکی تا بزرگی تو را مشمول نعمت خود قرار داده و چگونه بزرگ می داری کسی را که به وسیلة دین خود تو را بین مردم شخصیت داده؟ این است سپاسگزاری تو در مقابل مأموریتی که داری؟! بیم آن دارم که چون آنها باشی که در این آیه می فرماید: (( أضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقُونَ غَیًّا ))؛ 33 «آن گاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند، و به زودی [سزای] گمراهیِ [خود] را خواهند دید.» تو را مأمور به انجام دستورات قرآن نموده و علم خود را به تو سپرده؛ ولی آن را ضایع کرده ای. خدا را سپاسگزارم که مرا از گرفتاریهای تو سالم نگه داشته است. والسلام.» 34 


پی نوشت:

1)علل الشرایع، شیخ صدوق، انتشارات مکتبة الداوری، ج 1، ص 233.
2) امام صادق علیه السلام فرمودند: «اِرْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إلاَّ ثَلاَثَةً: أبُو خَالِدٍ الْکابُلِیُّ، یَحْیَی بْنُ اُمِّ الطَّوِیلِ وَجُبَیْرُ بْنُ مُطْعِم؛ پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردم از اطراف خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله پراکنده شدند، جز سه نفر: ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم.» (بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج46، ص 144. امام سجاد علیه السلام فرمودند: «در مکه و مدینه بیست مرد وجود ندارند که ما را دوست داشته باشند؟» همان، ص 143.
3) سیرۀ پیشوایان، مهدی پیشوایی، به نقل از: تاریخ تمدن اسلام، ترجمة علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، ج 4، ص 100.
4) همان، به نقل از: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، 1399 ق، ج 4، ص 520.
5) همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج 3، ص 91.
6) همان، به نقل از: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 4، ص 359.
7) همان، ص 375.
8) همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج 3، ص 166 و 167.
9) شورا/ 23.
10) اسراء/ 26.
11) احزاب/33.
12) بحارالانوار، الجامعۀ لدرر أخبار الأئمۀ الأطهار، علامه مجلسی، ج45، ص156.
13) همان، ص 138.
14) همان.
15) همان، ص 139.
16) همان، ص 140.
17) أمالی، طوسی، ص 547.
18) لهوف، سید بن طاووس، ص 380.
19) بحار الانوار، ج 45، ص 112؛ اعیان الشیعه، سیدحسین بروجردی، ج 1، ص 613؛ حیاة الامام زین العابدین، ص 167 ـ 168؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص 217؛ اللهوف، سید بن طاووس، ص 157 ـ 159؛ مقتل ابی مخنف، ص 99.
20) همان. 
21) بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسی، ج 45، ص 126.
22) همان، ص 127.
23) تحف العقول، حسین بن علی بن شعبه، نشر جامعه مدرسین، قم، 1404 ق، چاپ دوم، ص252.
24) همان، ص 252.
25)تاریخ خلفا، ج 2، ص 618.
26) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 350.
27) همان، ج 46، ص 60.
28) کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی، ملقب به بهاء الدین اربلی (م 693 ق)، ج 2، ص77.
29) زهری یکی از تابعان و فقیهان عصر امام سجاد علیه السلام و از محدّثان بزرگ مدینه بود؛ اما خلفای بنی امیه به منظور بهره برداری از شهرت او در جهت مشروعیت بخشیدن به حکومت خویش، او را به دیار خویش جذب کردند و او به منظور برخورداری از ثروت و رفاه دربار بنی امیه، از همنشینان عبد الملک بن مروان و بعد از او از مقربان دربار فرزندان وی گردید. هشام بن عبد الملک او را معلم فرزندان خود قرار داد و او تا آخر عمر این سمت را به عهده داشت. او که کاملاً به دربار بنی امیه وابسته شده بود، احادیثی به نفع آنها جعل یا تحریف می کرد. (ر. ک: سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، ج 1، ص 573، «ماده زهر»).
30) آل عمران/ 187.
31) الذاریات/ 55.
32) بقره/ 156.
33) مریم/ 59.
34) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 120.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 147.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد