چگونه میتوان از گناهان گذشته که اکنون توبه کردهایم متنفّر شد. چرا که بسیار اتفاق میافتد که انسان از گناه خود پشیمان شده و توبه میکند اما حُب و لذت گناه همچنان در دل باقی است بنابر این بعد از گذشت مدتی و بر اثر غفلت و یا فشار روانی و یا احساس نیاز درونی و حتی عادت، دوباره شخص مرتکب آن میشود.براستی چگونه میتوان از گناه منزجر شد؟
یکی از مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبهی واقعی و ترک گناه وجود دارد، مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود ارادهی لازم برای ترک آن است. این مشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته، به آن عادت نموده و از آن لذت برده است، نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید مینماید که چنین فردی بتواند به راحتی و صرفا به دلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عمل زشت خلاصی باید و واقعاً موفق به توبهی حقیقی گردد.برای تحقق توبهی واقعی و ترک کلی گناه، چارهای جز این نیست که انسان در مرحله اول احساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید، یعنی چنانچه از آن عمل خوشش میآید، از آن لذت میبرد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد، ابتدا - به نحوی که به آن اشاره خواهیم نمود- احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت و انزجار و عدم تمایل نماید؛ که البته اگر انشاءّّّّالله موفق به این تغییر و تحول گردید، در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد. این قاعده ناشی از ملازمهای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آن وجود دارد؛ یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل میزند و عملی را ترک مینماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هوای نفس در انسان به اندازهای قوی میباشد که گاهی تا مقام الوهیت اوج میگیرد و خدای انسان میشود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید که کسانی هستند که خدایشان، هوای نفسشان است. در مورد هوای نفس که همان خوش آمدنها و طلبهای نفسانی انسان است، اهل معرفت گفتهاند: آدمی دو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هوای نفس مثبت است. البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواستههای فطری متعالی انسانی است.عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیله هوای نفس اطاعت میشود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعی او نخواهد بود.1علی علیهالسلام فرمود اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن میپرستم. در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حُب و بغض است، یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدیها، ضد ارزشها، شرک و کفر و امثال آنها.سرّ آن همه تأکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام در روایات و حتی آیات قرآن کریم شدهاست نیز در این است که تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد، قادر نخواهد بود حقیقتاً شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثهی زندگی ایمان و توحیدی باشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیا و لذات آن به راحتی بگذرد.با این بیان روشن می شود که انسان به هر صورت اسیر هوی و خواستهها و طلب و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبهی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد، توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است.پس از ذکر این مقدمه و اصل، اکنون در مورد ترک گناه و معالجهی اصرار بر گناه، سوال اساسی این است که به هرحال اگر انسان در جاذبهی عمل زشتی قرار گرفت و خدای ناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن، درجات علاقه به آن گناه قوت گرفت و سپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد، راه علمی و عملی آن چیست و چگونه میتوان این بیماری روحی را معالجه نمود؟
علی علیهالسلام فرمود: اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن میپرستم.اصل اخلاقی مقابله به ضد
مهمترین اصل عمومیای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهاد مینمایند، اصل مقابله به ضد است، یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح (روانپزشکی و روانشناسی) ندارد و در طب الابدان (پزشکی) نیز از همین روش برای معالجه بیماریهای جسمی استفاده می شود.در مورد گناه و عمل زشتی که انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج، تبدیل میل، خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل می باشد؛ یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام. البته تحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود، کاری است کاملا شدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل در زندگی داریم. یعنی ممکن است از کار و چیزی که در گذشته به آن رغبت داشتهایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس. منتهی نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی در انسان، تحول و دگرگونی است که در بُعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهیهای انسان بوجود می آید، در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیاء و پدیدهها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس، کاملا موثر است. علم درمانی گناه
اصلیترین روشی را که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است نیز استفاده از همین روش علم درمانی است. اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است، به خاطر همین است که راه اصلی معالجهی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است، همان گونه که ریشهی تمامی بیماریها، شوربختیها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبری است.گناه، ناشی از غفلت است، و غفلت همان خواب روحیای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان میشود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمیباشد. تا انسان غافل است مرتکب گناه میشود و از آن لذت میبرد و وقتی که بیدار شد، دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود، مانند کسی که چون نمیداند درون شربت زهر ریختهاند آن را می نوشد و لذت می برد و اگر بداند هرگز به سراغ آن نمیرود.علت این که انبیای الهی معصوم بودند این بود که آنها عالم بودند. ریشهی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش و معرفت است. صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایر صفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علم هستند. این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشهی جمیع کمالات و صفات جمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.در میان علوم نیز اصلیترین علومی که مایهی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید، علوم اساسی پنج گانهای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است؛ یعنی 1- خدا آگاهی؛ 2- خود آگاهی؛ 3- جهان آگاهی؛ 4- دین آگاهی و 4- سرنوشت آگاهی.آدمی دو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هوای نفس مثبت است
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد، هرگز جرات و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید. انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر مادهی کائنات را به ودیعه نهاده است، حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.دعا
آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد، دیگر نمیتواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیای مقرب بیندازد و خوار و خفیف نماید. اگر انسان واقف شود که دین برنامهی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقای پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد، حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر، زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید؛ زندگی جاودان آخرتی و لقای پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید. اگر انسان بداند که آنچه میکند و می شنود و می گوید و می بیند تمام مواردی هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود، حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهد داشت.جمع بندی
بنابراین به طور خلاصه راه و روش عملی معالجهی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است که چنانچه دقیقا انجام شود، این بیماری قطعا معالجه خواهد شد:
1- علم: علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان.
2- حال: یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت و انزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن.
3- عمل: که این مورد به ترک گناه بوده و لازمهی قهری علم و حال است گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت
منبع:jaragheh-group
تکنیکهایی که در زیر درمورد تشخیص دروغ و دروغگو برایتان معرفی میکنیم، معمولاً توسط پلیس و نیروهای امنیتی استفاده میشود. این تکنیکها برای مدیران، کارفرماها و افراد عادی برای استفاده در موقعیتهای روزمره که تشخیص دروغ از راست به جلوگیری از قربانی شدن برای دسیسه و فریب کمک میکند، مفید است.
هشدار: گاهی اوقات، نادانی بهتر است. بعد از به دست آوردن این علم، ممکن است با فهمیدن اینکه کسی به شما دروغ میگوید، آزرده خاطر شوید.
علائم دروغگویی
زبان بدن دروغگویی:
- حالت فیزیکی فرد محدود و خشک میشود، دستها حرکت چندانی ندارند. سرعت حرکت دستها و پاها حین دروغ گفتن کندتر میشود.
- کسی که دروغ می گوید، از برخورد چشمی با شما اجتناب میکند.
- دروغ گو دستهای خود را به صورت، گلو یا دهانش میمالد. لمس کردن یا خاراندن بینی یا پشت گوش هم اتفاق میافتد.
ژستهای احساسی و تناقض- زمان و مدت ژستها و حالات احساسی سرعت عادی خود را از دست میدهد. ابراز احساسات با تاخیرمواجه میشود و ممکن است طولانیتر از حالت عادی ادامه پیدا کند و بعد ناگهان متوقف شود.
- زمان بین ژستهای احساسی و کلمات متناقض است. مثلاً کسی وقتی هدیهای دریافت میکند میگوید، "خیلی دوستش دارم." و بعد از گفتن جمله لبخند میزند به جای اینکه همزمان با گفتن جمله این لبخند را نشان دهد.
- ژستها و حالات با بیانات لفظی مغایر است. مثلاً وقتی میگوید، "دوستت دارم" اخم میکند.
- وقتی فرد قصد وانمود کردن حالتی دارد، حالات او به حرکات دهانی محدود میشود به جای اینکه کل چهره او را تحت تاثیر قرار دهد. مثلاً وقتی کسی به حالت طبیعی لبخند میزند، این لبخند روی کل صورت او تاثیر میگذارد.
تعاملات و واکنشها
- فرد مرتکب دروغگویی، حالت دفاعی به خود میگیرد. فرد معصوم چنین واکنشی نخواهد داشت.
- فرد دروغگو در مواجهه با فرد مقابل خود که از او بخاطر دروغش پرس و جو میکند، احساس ناراحتی میکند و ممکن است سر یا بدنش را از او برگرداند.
- فرد دروغگو ممکن است ناخودآگاه اشیائی (کتاب، فنجان قهوه و امثال آن) را بین شما و خودش قرار دهد.
زمینه لفظی و محتوا
- دروغگو ممکن است از کلمات خود شما برای پاسخ به سوالتان استفاده کند. وقتی از او میپرسید، "آخرین شیرینی را تو خوردی؟" دروغگو جواب میدهد، "نه من آخرین شیرینی را نخوردم".
- دروغگوها گاهی اوقات با بیان عبارات و جملات مستقیم از بیان دروغ اجتناب میکنند. به جای اینکه مستقیماً چیزی را رد یا انکار کنند در لفافه سخن میگویند.
- فرد متهم به دروغگویی معمولاً بیشتر از حد طبیعی حرف میزند و برای متقاعد کردن شما جزئیات غیرضروری به آن اضافه میکند. آنها از سکوت و مکث میان صحبتها احساس ناراحتی میکنند.
- دروغگو با لحنی یکنواخت و خسته کننده حرف میزند و معمولاً از ضمایر استفاده نمیکند.
- کلمات او به آهستگی بیان میشوند و گرامر و ساختار جملههایش ممکن است مشکل دار باشد.
سایر علائم دروغ:
- اگر باور دارید که کسی دروغ میگوید، موضوع صحبت را سریع عوض کنید. فرد دروغگو خیلی از این مسئله استقبال میکند و بحث جدید را با آرامش و اشتیاق بیشتری دنبال خواهد کرد. فرد دروغگو علاقه زیادی به عوض شدن بحث دارد درحالیکه کسی که حقیقت میگوید از این تغییر ناگهانی موضوع بحث گیج میشود و دوست دارد که بحث قبلی را باز دنبال کند.
- دروغگو برای اجتناب از یک موضوع خاص به شوخی و خنده روی میآورد.
نکته پایانی:
مشخص است که داشتن یک یا دو مورد از این علائم کسی را دروغگو نمیکند. رفتارهایی که در بالا ذکر شد را باید درمقایسه با رفتارهای نرمال شخص مورد نظر بسنجید
زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید کارهای سادهای انجام دهید. در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است. هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود لذت ببرید.
سلامتی
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
3- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4- با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)،Enthusiasm (شور و اشتیاق)، Empathy (دلسوزی و همدلی).
5- از نماز و دعا کمک بگیرید.
6- بیشتر بازی کنید.
7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9- 7 ساعت بخوابید.
10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.
شخصیت
11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید، شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد.
12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14- خیلی خود را جدی نگیرید.
15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16- وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.
17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18- گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد.
19- زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22- بدانید که زندگی به مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر میباشند.
23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. گاهی مخالفت هم وجود دارد.
جامعه
25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.
29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست.
31- زمان بیماری، شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی
32- کارهای مثبت انجام دهید.
33- از هر چیز غیر مفید و زشت دوری بجویید.
34- خداوند درمانگر هر چیزی است. (ذکر خدا شفای هر دردی است.)
35- هر موقعیتی، خوب یا بد، گذراست.
36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37- همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از خداوند تشکر کنید.
38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را میگـویند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را میگـویند و آنچه را که میگویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رک و راست و بی پرده میباشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرک تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور کنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند که نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم میباشد، که بخصوص در روزهای آغازین آشنایی که هنوز یکدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانههای جسمانی زیر را چک کنید تا متوجه شوید مفهوم حرکات چشمها و پاها زمانی که لبان همسرتان بسته است چیست.
علائم تمایلات عاطفی:
علائم تمایلات عاطفی همانند علائم دلربایی است، فقط کمی شدیدتر و با افت و خیز بیشتر. تماسهای چشمی افزایش یافته و طولانی تر میگردد. مردمک متسع شده بیانگر بیداری احساس است. برخی حالتها و ژستها نیز میتواند نشانه واضحی باشد. معمولا اینگونه رفتار علنی در زمانی است که زن و شوهر با یکدیگر تنها باشند.
عکس العمل شما: همسرتان آماده است، بنابراین با مهربانی پاسخ او را بدهید. با او صمیمیت بیشتری برقرار کنید، رفتارش را تکرار نمایید و تماسهای چشمی را افزایش دهید.
دل ربایی:
تشخیص زنانی که سعی در جلب توجه شوهرشان دارند آسان است، در حقیقت تمامی جلوههای زبان جسمانی و حرکات بدنی آنها دچار تحولی شگرف میگردد. در ابتدا آنها بسمت شوهرشان متمایل شده و تماسهای چشمی بسیاری برقرار میکنند. آنان بیش از معمول خندیده و دائما لبخند میزنند، صرفه نظر از اینکه گفته شوهرشان بامزه بوده باشد یا خیر. آنها لبهای خود را به هم میفشارند. در کل چهرهشان سرزندهتر است.
زنان دلربا همچنین حالت بیتابی و بیقراری بیشتری دارند و معمولا این حالت از لمس کردن جواهرات، چرخاندن حلقه و کشیدن گردنبند مشخص میگردد. علت هیجانات عصبی است؛ چون ضربان قلب آنها نسبت به حالت عادی اندکی بیشتر شده و برای رهایی از تنش نیاز به روزنه ای پیدا میکنند.
ممکن است با موهایشان نیز بازی کنند و دستشان را بطور غیر معمول روی دست دیگر قرار دهند که ممکن است نشانگر این باشد که مایلند شوهرشان به همان صورت دست او را بگیرد.
عکس العمل شما: اگر همسرتان اغلب یا تمامی نشانههای دلربایی فوق را بنمایش گذاشت، احساس اطمینان نموده و با جدیت و دلگرمی حرکت کنید. اساسا، اعمال وی چراغ سبزی برای شما جهت شروع کاری ( شستن ظرفها! ) میباشد.
بی علاقگی:
علائم فیزیکی که حاکی از فقدان علاقه خیلی زیاد شبیه معکوس نشانههای دلربایی هستند. برای مثال اگر با دختری در دومین جلسه آشنایی در حال گپ زدن باشید و او مرتبا نگاهش را بجای شما به چیزهای دیگر معطوف نماید، یا به شما علاقمند نیست یا دختری خجالتی است. اگر کاملا آرام بوده و درعین حال بندرت لبخند بزند، احتمالا جذب شما نشده است. بخاطر داشته باشید که گفتگوی سرزنده و حتی نیمه عصبی و ژستهایی که با انقباض اعضای بدن همراه باشد نشانه گرایش است، بنابراین رفتار خشک و بی روح عکس آنرا نشان میدهد.
نشانههای دیگر بی علاقگی میتواند دور شدن نسبت به شما و جمع کردن دستها بصورت متقاطع میباشد. عمل جمع کردن دستها بصورت متقاطع بطور واضح بیانگر این است که او از لحاظ فکری و جسمی گرایشی به شما ندارد.
عکس العمل شما: در چنین شرایطی راه حل بخصوصی وجود ندارد. چند بار سعی کردن برای بدست آوردن دل او به کسی صدمهای نمی زند. اگر چه از هر 10 مورد 9 مورد بینتیجه باقی میماند، بنابراین زیاد خودتان را خسته نکنید.
احساس ناسازگاری:
اگر همسرتان از قصد و منظور شما و یا از احساساتش نسبت به شما، و یا کاری که باید در یک موقعیت خاص انجام دهد مطمئن نباشد، علائمی از خود ساطع میکند که بیانگر احساس ناسازگاری و دودلی در وی میباشد. برای انطباق یافتن با احساسات ناسازگار، جسمش علائمی ناسازگار از خود منتشر میکند، ترکیبی از علائم دلربایی و بیعلاقگی که در بالا عنوان شد. به عنوان مثال ممکن است در ابتدا به شما خیره شده و ناگهان روی برگرداند و یا احتمال دارد روی صندلی متمایل به شما بنشیند و زمانی که شما نیز برای تکرار عمل او کمی به جلو حرکت میکنید، طوری رفتار نماید که گویی ناگهان تصمیمش عوض شده و با کمرویی به طرف عقب صندلی برگردد. این یعنی او هنوز نمیداند که چگونه در مورد شما فکر میکند.
عکس العمل شما: در چنین شرایطی موضوع را تحمیل نکنید. آرام حرکت کنید، دوستانه و با صمیمیت ولی نه آنچنان دلبرانه. به او فرصت دهید تا خودش را با شما تطبیق دهد.
عصبانیت :
اغلب مردم هنگام دیدن عصبانیت میتوانند آنرا تشخیص دهند، اما گونههای از خشم وجود دارند که به وضوح انواع معمولی نمیباشند. مثلا خشمی که توسط باریک کردن چشمها و یا محکم بسته نگاه داشتن دهان ابراز میگردد که ممکن است با کج نمودن سر و گره کردن محکم مشت همراه شود. همچنین ممکن است همانند نشانه بیعلاقگی دستهایش را بصورت متقاطع جمع کند ولی هنگام عصبانیت محکم تر و مشخص تر است. اگر دست به کمر ایستاد، این نیز یک علامت خیلی خیلی بد و خطرناک میباشد.
برخلاف انواع زبان جسمانی که در بالا ذکر شد، این نوع رفتار معمولا مدتی پس از آشنایی اولیه اتفاق میافتد نه در مرحله آغازین آشنایی. هرچند احتمال دارد مزه آن را در همان ابتدا نیز بچشید که در این صورت بدانید که عصبانیت او نه بخاطر شما بلکه بخاطر چیز یا شخص دیگری است.
عکس العمل شما: زنـی که قبلا رنجیده خاطر شده، تمایل به نشان دادن بیعلاقگـی و بیتوجهی دارد. به او کمی فرصت دهید تا به تدریج عصبانیتش فروکش کند.
تفسیر علائم مختلط :
بیاد داشته باشید که زبان جسمانی زنان اغلب علائم مختلط ساطع میکنند. برای مثال برخی زنان برای دلربایی از شوهرشان حتی اگر بصورتی رمانتیک به او علاقه داشته باشند، از سخنان طعنه آمیز و تحقیر کننده استفاده میکنند. اگر همسرتان با حرفهایش به شما توهین و بی احترامی میکند، اما همه علائم دلربایی را از خود نشان میدهد، برخلاف پیغام ظاهری، 90 درصد احتمال دارد به شما علاقمند باشد.
بخاطر داشته باشید که زبان جسمانی با صدایی بلندتر از الفاظ صحبت میکند و برخلاف گفتگو، مخفی نمودن نیات و اغراض واقعی از طریق اعمال فیزیکی بسیار مشکل تر است. حرکات همسر خود را با دقت مشاهده نموده و در مقابل عملی مناسب انجام دهید
به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی **** طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن **** به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم **** سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را **** به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق **** تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن **** تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو "شهری" طلب مدد از او کن **** که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
"عباس شهری"
1) حقیقت را بگویید
منظور این نیست که فقط دروغ نگویید. گفتن حقیقت حد مشخصی دارد، که با در نظر گرفتن آن هم خودتان احساس آزادی و راحتی خواهید کرد و هم دیگران به سمتتان جلب می شوند. باید سعی کنید حقیقت را از موضع عشق بگویید، نه از موضع قدرت یا ترس.
2) خودتان باشید
منطقی باشید. خودتان را به همان صورت که هستید قبول کنید. اگر ما این چیزی هستیم که اکنون هستیم، فقط به خاطر انتخاب هایی بوده که در زندگیمان کرده ایم. قبول کردن این مسئله این قدرت را به ما می دهد تا بتوانیم باز انتخاب کنیم. اگر خود را آنطور که واقعاً هستید به دیگران نشان دهید، ممکن است نتوانید بعضی ها را به سمت خود جذب کنید، اما مطمئن باشید که آنها را هم تحت تاثیر قرار می دهید.
3) در زمان حال زندگی کنید
اگر در زمان حال زندگی کنید، می توانید با جریان روز همراه باشید. مراقب آنچه در اطرافتان و به شما می گذرد، باشید. در زمان حال است که می توانید کسی یا چیزی را به خود جذب کنید، نه در گذشته یا آینده.
4) نگذارید با کمبود انرژی مواجه شوید
اگر امکانات برایتان فراهم باشد، همه کار می توانید انجام دهید. اما باید اول با گسترده کردن مرزهای خود، بالا بردن استانداردها و حل مسائل و مشکلات مربوط به گذشته موانع را از سر راهتان بردارید. تا آماده نباشید، قدرت جذب کردن به سراغتان نمی آید، پس خود را آماده کنید.
5) بر پیروزی فائق شوید
اکثر ما عقیده داریم که اگر ما پیروز شویم، دنیا به ما باخته است و اگر دنیا پیروز شود، ما باخته ایم. این درست نیست. سعی کنید از جنبه ای به مسائل نگاه کنید که همه امکان پیروز و موفق شدن را داشته باشند.
6) بخشیدن، گرفتن است
کاملاً صحیح است، لذت در بخشیدن است! همه ما چیزی برای بخشیدن و اهداء کردن داریم. پس شما هم ببخشید. اما اگر فکر می کنید چیز زیادی برای عرضه به دیگران ندارید، سعی کنید مهارتهای جدید یاد بگیرید. وقتی بتوانید کمی از خودتان و هدایایتان را به دیگران اهداء کنید، جذاب تر می شوید.
7) خودخواه باشید
بسیار از خود مراقبت کنید. تلاش کنید تا نیازهایتان را برآورده کنید. معمولاً وقتی به چیزی نیاز دارید، از شما فراری می شود. اما شما دست از تلاش برندارید. تا می توانید پول، عشق، شانس، دوست و...برای خود ذخیره کنید. با اینکار مثل آهن ربایی خواهید توانست آنچه نیاز دارید را به سمت خود جذب کنید.
8) هوشیاری خود را بالا ببرید
جذابیت پدیده ای بسیار دقیق و ظریف است. تا زمانیکه نتوانسته اید هوشیاریتان را درمورد خودتان، اطرافیانتان و طرز تفکرتان بالا ببرید، قادر نخواهد بود آن را به دست آورید.
9) مسئولیت پذیر باشید
ما آن چیزی را به سمت خود جذب می کنیم، که آمادگیش را داشته باشیم. با تلاش و کوشش، خود را برای بهترین ها آماده کنید. مسئولیت جذاب کردن خودتان بدون تلاش میسر نیست، اما مطئن باشید که نتیجه ی خوبی عایدتان خواهد شد.
10) از انجام دادن به بودن تغییر کنید
با دقت به آنچه انجامش می دهید، ببینید به چه کسی تبدیل می شوید. از چه رو اینکار را انجام می دهید، عشق یا ترس؟ چطور می توانید این را بفهمید؟ از نتیجه کار.
حال، سوال این است...
برای لذت بردن از یک زندگی راحت، ساده، آرام، با برکت، غنی و پرموفقیت، چه کار می کنید؟ آیا برای به دست آوردن زندگی دلخواه خود حاضرید به هر کاری تن دهید؟ حتی اگر اینکارها با آنچه اکنون می کنید کاملاً مغایر باشد؟
در جریان زندگی خویش که بخشی از آن در سازمانها، محیطهای خانوادگی و یا در کنار دوستان سپری میشود، گاهی نیازمند برگزاری جلسات برای اتخاذ تصمیمات جدید هستیم. اگرچه گهگاه در تصور مردم، برگزاری جلسات به عنوان یک عمل غیرکارا مطرح میشود اما بهرهگیری درست و اصولی از آن میتواند بسیار اثر بخش باشد. به همین علت هر نشستی در خانواده و یا با دوستان و یا در محل کار و نظیر اینها میتواند زمینهیی برای شروع یک تصمیم گیری ارزشمند باشد.
ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب « شش کلاه تفکر» یک روش خلاقانه ارایه میکند و از طریق آن میکوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند.
«دوبونو» سعی میکند به کسانی که به دور هم جمع میشوند،بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان، به راههای خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقهبندی و اولویتبندی کرده و در تصمیمگیریها از آن استفاده کنند.
اگر شما میخواهید با تکنیک شش کلاه تفکر در جلسات قدم بگذارید،بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل کنید: تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشتهاید و شما مسوول نظمدهی، هدایت و نتیجهگیری از آن جلسه هستید، در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر میگذارد باید به موارد زیر دقت کند.
1- رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود میگذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.
2- کلاه آبی همچون یک نرمافزار است که تلاش میکند به تفکرکردن جمع، جهت دهد و با برنامهیی مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت میکند.
3- با کلاه آبی اولویتها و محدودیتها تعیین میشود. به هرحال فرد خوششانسی هستید که کلاه آبی بر سر شما قرار میگیرد و اگر مدبرانه عمل کنید میتوانید به انجام یک تصمیم خوب موفق شوید. اکنون بر روی صندلی خود بنشیند و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تختهسیاه بنویسید. در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضا باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند. هنگامی افراد همگی تصمیم می گیرند با کلاه سفید تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:
1- کسی که کلاه سفید بر سر میگذارد باید بطور موقت عقاید و نظراتش را به بایگانی ذهنش بسپارد.
2- هر آن چیزی که از اطلاعات محض در مورد موضوع یا مشکل مورد بحث میدانید بیان کنید.
3- «ادوارد دوبونو» در این باره میگوید: چنین فردی همچون کودکی است که محتویات جیب خود را بر روی میز خالی میکند.
4- هنگامی که کلاه سفید را بر سر میگذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات ،قضاوتهای متکی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه، فقط اطلاعات ارایه کنید. حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه را که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارایه شده است را جمعبندی کنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر، شروع به تفکر کنند .
هنگامی که حاضرین میخواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:
1- اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هرکسی میتواند از الهامات و دریافتهای ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست. اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر، در تصمیمگیریها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلاتی برای ما شوند.
2- هنگامی که از کلاه قرمز استفاده میکنیم از قویترین احساسات خود نظیر ترس و نفرت گرفته تا احساسات ظریف نظیر تردید و سوءظن باید سخن به میان آوریم و به گفته «دوبونو» باید همچون آینهیی شویم که احساسات با تمام پیچیدهگیهایش بیان شوند. بدون شک احساسات نقش مهمی در زندگی انسان دارند و چه بسا سبب ایجاد هدفهایی نیز در زندگی ما شوند. شما با کلاه قرمز ممکن است چنین جملاتی را به زبان آورید: «اگرچه همه آمارها و اطلاعات احتمال موفقیت میدهد اما احساسم میگوید،موفق نمیشویم» و یا بگویید: «اگرچه اطلاعات و آمار احتمال موفقیت نمیدهند اما احساسم میگوید، موفق میشویم» پس از اینکه تمام نظرات اعضای جلسه ارایه شد، شما اقدام به جمعبندی تراوشات فکری حاضران کرده و آنگاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند.
با گذاشتن این کلاه بر سرنباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند بلکه فرد باید دیدگاههای منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند. بدون شک اگر از این کلاه بخوبی استفاده شود،میتواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور میماند آگاه کند. ما باید به خاطر داشته باشیم امروزه بسیاری از مردم کلاههای سیاه رنگی بر سر میگذارند که تنها با احساسات منفی همراه است که در آن از منطق خبری نیست. منفیبودن اصولا آسانتر است. زیرا خراب کردن از درست کردن آسانتر است. تفکر منفی به گفته «دوبونو» جذاب است، زیرا دستاوردهای آن را میتوان به فوریت مشاهده کرد. اثبات خطای دیگران برای ما رضایت در پی دارد و حمله کردن به یک دیدگاه در ما احساس برتری میبخشد و برعکس ستودن یک نظر سبب میشود در خود احساس کنیم با فرد برتری روبرو شدهایم.
اصولا در این مرحله، افراد باید اشتباهات و خطاها و موارد نادرست موجود در موضوع یا مشکل مورد بحث را مطرح کنند و نتایج بحثهای ارایه شده توسط شما جمعبندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند.
زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی، شادابی و خوشبینی است. گویی هر جا سراغ از خورشید گرفته میشود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش میکند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد.
اصولا افکار سازنده به سوی مثبتگرایی تمایل دارند. یکی از تمریناتی که فرد با کلاه زرد میتواند انجام دهد بهرهگیری از تجربیات ارزشمند گذشته است. کلاه زرد در ابتدا درصدد کشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه میکاود، بیان میدارد. اکنون بار دیگر به جمعبندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید.
اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند. کلاه سبز، کلاه خلاقیت است. سبز، رنگ باروری است و همچون دانهیی است که هنگامی که دردل خاک میروید،روزی به درختی تناور و سرسبز تبدیل میشود هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر میگذارند، باید به راههای نو بیاندیشند که میتواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم گیریهای خلاقانه منجر شود.
شما با این کلاه علاقهمند هستید در راه تغییر قدم بگذارید و تحول را در آغوش بگیرید. نظرات جدید و بدیع ارایه کنید و جرقه خلاقیت را از ذهن خود به بیرون رها کنید.
هرگاه تمامی این راهها با بنبست روبرو شد اکنون باید به مدد خلاقیت راههای جدیدی را کشف کنید. خلاقیت شامل انگیزش، کندوکاو و پذیرش خطر است.
هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر میگذارند، فرصتی مییابند که مغز را از روزمرگی بیرون آورده و به جستوجوی چیزهای کشف نشده هدایت کنند. حال فرصتی به حاضران دهید تا ایدههای نو ارایه کنند و آنگاه به ثبت این ایدهها پرداخته و به جمعبندی نظرات بپردازید. بدون شک برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاکم کنید. اکنون شما باید تلاش کنید که با کلاه آبی که بر سر گذاشتهاید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمعبندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا پیگیری مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضا میتوانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما در مییابید هنگامی که جلسه را اینگونه مدیریت میکنید، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند. بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کنند و اندیشههای ذهن خود را ارایه کنند.
تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر میشود.
1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟
الف-یک قصر ب- یک موزه ج-یک هتل د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-......)
2.شما از چه طریقی وارد ساختمان میشوید؟
الف-پنجره ب- در ج- بالکن د- تونل زیر زمینی
وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید......ناگهان صدای در زدن میشنوید...در را باز میکنید و کسی را میبینید که واقعاً میخواستید با او باشید.
3. آن شخص کیست؟
به گشتن ادامه میدهید...پلکانی را میبینید که به طبقه بالا میرود.
4.مارپیچی است یا مستقیم؟
از پلکان بالا میرویم تعداد پله ها را میشمارید.
5.چند پله بود؟(هر عددی از یک تا بی نهایت)
بعد وارد اتاقی میشوید..........
6.دلتان میخواهد این اتاق چقدر بزرگ باشد؟
الف-به اندازه یک آکواریوم
ب-به اندازه یک اتاق معمولی
ج-به اندازه یک جنگل
د-به اندازه اقیانوس آرام
7.دلتان میخواهد رنگ دیوار اتاق چه باشد؟
الف-قرمز ب-سیاه و سفید ج- ارغوانی د-زرد یا پرتقالی و-رنگ های رنگین کمان
یک میز جلوی شما ظاهر میشود...
8.آیا گرد- مربع- مثلث یا بدون شکل خاصی است؟
و ظرفی با 5 میوه روی آن قرار دارد: گیلاس- سیب- کیوی- طالبی-هندوانه
9.یک میوه را انتخاب کنید.......
میوه ای که انتخاب کرده اید شما را به یاد این شخص میاندازد...
10.نام او را بنویسید.
11.شما میوه را برمیدارید و.........
الف-بلافاصله آن را میخورید.
ب- قسمت کرم خورده را می برید و قسمت سالمش را میخورید.
ج-آن را میبرید و داخلش را میبینید که کرم خورده است و....بعد به خوردنش ادامه میدهید
د-اگر کرم خورده باشد تمامش را دور میاندازید
از آن ساختمان خارج میشوید و 5 حیوان را میبینید.موش- آهو- اسب- دلفین- فیل
12.این حیوانت را به ترتیب اولویت که برایتان دارند رده بندی کنید..
جواب:
1.نشان دهنده چیزی است که شما بیشتر از بقیه چیزها دنبال آن هستید.
قصر:ثروت موزه:حرفه و شغل هتل:خانه و عشق
مکان مذهبی:اعتقادات یا زمینه رشد روحی و روانی شماست
2.نشان دهنده نوع زندگی است که به دنبال آن هستید.
پنجره:زندگی سرشار از رویدادهای پیش بینی نشده و شگفت انگیز
در:زندگی آرام و امن
بالکن:زندگی مسالمت جویانه و عاشقانه
تونل زیر زمینی:زندگی خطرناک ولی معنی دار پر از تجربه های متفاوت
3.فردی که پشت در میبینید همان کسی است که شما در رویارویی با مشکلات زندگی میتوانید کاملاً به او اعتماد کنید.
4.پلکان نشانه زندگی عشقی شماست پیچ در پیچ ولی زیبا - مستقیم معمولی ولی خسته کننده
5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهایی که شما امیدوارید برای برقراری رابطه تان به عمل آورید.
6.اندازه اتاق:میزان ماجراجویی هر چه کوچک باشد یعنی شما آدم محافظه کاری هستید
7.رنگ اتاق شخصیت شماست:
قرمز:احساساتی و پر شور سیاه و سفید:منطقی ارغوانی:ماجراجو
زرد و پرتقالی:شادمان و سرحال رنگین کمان:شما در مورد این که واقعاً چه هستید شک دارید
8.شکل میز:زاویه دید شما را نسبت به چیزها یا موقعیت ها نشان می دهد.
مربع:ثابت و منصفانه
گرد:شما میخواهید چیزها را از دیدگاه و نقطه نظر بسیاری افراد دیگر ببینید
مثلث:شما میخواهید مبتکر و اصلی باشید
بی شکل:شما آدم بی اراده ای هستید و همیشه طفره میروید
9.میوه ها نشانگر این هستند که شما به دنبال چه نوع دوستانی می گردید میوه های بزرگتر نشانگر این هستند که نمود فیزیکی و ظاهری برای شما بیشتر اهمیت دارد و میوه های کوچکتر به معنی این هستند که شخصیت افراد برای شما مهم است.
10.این شخص نشانگر نوع دوستانی است که شما به دنبال او هستید.
11.چگونگی خوردن میوه نشانگر این است که شما چگونه با دیگران رفتار میکنید.
الف:یعنی شما کینه ای از دیگران به دل نمیگیرید
ب:یعنی شما فقط نکات مثبت دوستانتان را میپذیرید و از پذیرفتن نکات منفی آنها سرباز می زنید
ج:خوردن آن علیرغم کرم خوردگی یعنی نقاط قوت و ضعف دیگران را می پذیرید
د:دور انداختن یعنی شما آدم بی رحمی هستید.
12. 5 حیوان:
دلفین:شغل و حرفه فیل:خانواده
اسب:عشق موش:انتظار و احترام
آهو: دوستان شما و چیزهایی که به آن توجه دارید است
یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر جان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی !؟
پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در موردخانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی .. من حکومت هستم، چون همه چیزرو در خونه من تعیین می کنم. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اوناداره می کنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار میکنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی
پسرکوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادرکوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا میزنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست ومادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمیشه... می ره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تختکلفت شون خوابیده و.......؟؟؟؟ . می ره و سر جاش می خوابه و فردا صبح ازخواب بیدار می شه.
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه جامعه رو بیدار کنه، درحالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پامیزنه
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های دردمند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امیدها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
منبع:mobin-group