شخصیت از دیدگاه روان پزشکی به معنای الگوی کلی است که کردار و شیوه بیان احساسات و تجربیات درون ذهنی آدمی را می شناساند. از این رو تمامیت وجودی آدمی را در هر دو جنبه اجتماعی و شخصی زندگی او نمایان ساخته و توصیفی کلی و همه سونگر از او بازگو می کند. به بیان دیگر، شخصیت بازتابی از پیش بینی هایی ویژه درباره چگونگی و شیوه رفتار افراد در شرایط گوناگون است و سرنخ هایی پیرامون توانایی ها و ناتوانی های پنداری و کرداری ایشان در زندگی نشان می دهد.
شخصیت همچون گرایش جنسی، پیوستارگونه (طیف مدار) است و از ویژگی (تریت) آغاز شده
تا ویژگی پررنگ و سپس اختلال شخصیت ادامه می یابد.
هر آدمی، همچون دیگر پستانداران و بلکه جانوران، دست کم دارای یک یا چند دسته صفت
شخصیتی در اندازه ویژگی است و هیچ کس نمی تواند خود را از ویژگی های شخصیتی
نابرخوردار و رها بداند و بشناساند.
برای فهم بهتر این مطلب، نمونه یی را بیان می کنم؛ گربه یی در خانه یا مجتمع شما
نوزاد می آورد. پس از چند هفته که بچه گربه ها چشم باز کردند و به راه و جست وخیز
و شیطنت افتادند شما از داستان این زایمان آگاه می شوید و برای تماشای بچه گربه ها
به سوی لانه و پناهگاه آنها می روید. آیا همه بچه گربه ها در برخورد با شما و
همراهان تان برخوردی یکسان دارند؟ یکی فرار را بر قرار برتری می بخشد، دیگری به
پیش می آید و چنگ و دندان های شیری اش را بی باکانه نشان دلاوری می سازد، دیگری بر
پشت می خوابد و ناز و کرشمه در پیش می گیرد و یکی هم بی اعتنایی پیشه کرده و به
نیمه باز کردن یک چشم بسنده می کند و چندان تحویل تان نمی گیرد،
الگوی کرداری سگ ها، میمون ها، کوسه ها و... نیز از یکی به دیگری متفاوت و ناهمگون
است. در اجتماع و دنیای آدمیان نیز شیوه های رفتاری و بنیان های شناختی و ذهنی افراد،
درون مایه ها و درخشش های گوناگون دارد.
به راستی شخصیت آدمی چگونه پدید می آید؟ نقش عوامل زیستی (بیولوژیک) در آن ژرف تر،
سترگ تر و نیرومندتر است یا عوامل محیطی، پرورشی و به اصطلاح روانی - اجتماعی
(سایکوسوشیال) و تا چه اندازه دگرگونی پذیر و این رو و آن رو شدنی است؟
بیان تعریف جامع و توصیف کامل شخصیت و اجزای زیستی، روانی و اجتماعی آن به گونه یی
کوته وار و گزیده نگاشت بی گمان نه تنها دشوار که گیج کننده است. از این رو در این
نوشتار کوشش من بر بیان پیش نیازهای لازم و کافی مبحث «صفات (ویژگی ها) و اختلالات
شخصیت» خواهد بود و از شرح بی کم وکاست نکات و جزئیات تخصصی (که در شکیبایی توده
اجتماع نمی گنجند) پرهیز خواهم کرد.
به طور کلی، شخصیت را پدید آمده از دو بخش «سرشت» و «کاراکتر» می دانند. هرچند در
دیدگاه های نوین، «انگیزش (انگیختگی)» و «روان (در معنا و مفهوم هوشیاری، آگاهی از
خویشتن یا درون مایه روحانی)» را نیز از زیرساخت های شخصیت بیان می کنند.
سرشت، زیرمجموعه ژنتیک و زیست چهره شخصیت است که به باور پژوهشگران گوناگون از
چهار تا حتی هفت نسل پیش تر آدم برایش به ارث می رسد. تاکنون چهار سرشت (مزاج)
زیرساختاری در شخصیت آدمی تعریف شده است؛
۱) پرهیز از آسیب
۲) جست وجوی تازگی (نوجویی)
۳) وابستگی به پاداش
۴) پایداری و استواری.
هر یک از این چهار سرشت می توانند ابعاد ویژه خود را داشته باشند و رها از دیگری،
بالا، پایین یا متوسط باشند. برای نمونه، پرهیز از آسیب بالا به ترس، نگرانی، شرم،
بدبینی و دوراندیشی می انجامد و دوری از آسیب پایین به دلاوری، بی باکی، خونگرمی،
خوش بینی و کردار بی درنگ. تازه خواهی بالا، کندوکاو پیرامون، کردار تکانشی،
ولخرجی، خوشی خواهی و برانگیختگی بسیار را در پی دارد و نوجویی پایین به توداری و
درون گرایی، کردار و گفتار سنجیده، مقتصدانه پول خرج کردن و خویشتنداری می انجامد.
وابستگی به پاداش بالا سبب می شود که آدمی، همدل، احساساتی، گشاده رو، پرحرارت،
دلبسته و وابسته باشد و وابستگی به پاداش پایین، آدمی را بی تفاوت و کم تفاوت،
سرد، نجوش، مستقل و خودایستا می کند.
پایداری و استواری بالا به سختکوشی، قاطع و راسخ عمل کردن، پرشور و کمال گرا بودن
می انجامد و پایداری و استواری پایین، تنبلی و کم کاری، لوس و سست اراده و نیرو
بودن و بسنده کردن به واقعیت جاری را پدید می آورد.
برای هر یک از چهار سرشت زیست شناختی که بیان شد، پیام رسان های عصبی مغزی
(نوروترنس میترها)، جایگاه های کارکردی مغزی و حتی کروموزوم ها و جایگاه های ژنی
ویژه یی هویدا شده است که اندازه جنب وجوش و حضور آنها با بالا، پایین و میانه
بودن هر یک از این چهار سرشت نسبتی مشخص دارد. برای نمونه، گابا و سروتونین رافه پشتی
مغز را با پرهیز از آسیب، دوپامین مغز را با نوجویی، نوراپی نفرین و سروتونین رافه
میانی مغز را با وابستگی به پاداش و گلوتامات و سروتونین رافه پشتی مغز را با
پایداری و استواری آدمی (و دیگر پستانداران) مرتبط می دانند. این چهار سرشت زیست
ساختار و ژن بنیاد به گونه یی نزدیک با چهار هیجان بنیادین یعنی ترس (پرهیز از
آسیب بالا)، خشم (نوجویی بالا)، دلبستگی (وابستگی به پاداش) و آزخواهی و جاه جویی
(پایداری و استواری بالا) پیوسته و همبسته اند. این چهار سرشت را آدمی از دیرباز،
بسته به اندازه، به نام ها و واژگانی دیگر شناخته است؛ بلغمی (پایداری و استواری
بسیار)، سودایی (نوجویی و تازه خواهی سرشار)، دموی (وابستگی فراوان به پاداش) و
صفراوی (پرهیز از آسیب بالا).
ناهمگونی های سرشتی که هنگام زاده شدن نااستوار باقی مانده اند گرایش بدان دارند
که طی دومین و سومین سال زندگی راسخ و استوار شوند. در پژوهشی انجام شده در شمار
فراوانی از کودکان سوئدی هویدا شد که ارزیابی و سنجش این ویژگی های سرشتی در پایان
دهه نخست زندگی به خوبی می تواند بازگو و پیش بینی کننده ویژگی های شخصیتی سنین
پانزده، هجده و بیست و هفت سالگی باشد. به گونه یی تکرارپذیر دیده شده که این چهار
بعد سرشتی زیست بنیاد در سامانه های نژادی، فرهنگی و سیاسی ناهمگون، ارثی، یک جور
و گیتی مدار بوده و در آغاز زندگی خیلی زود خود را نمایان می سازند. در بیشترین
اندازه دو سوی بالا و پایین این چهار سرشت، در برهم کنش با پیرامون هم سود و هم زیان
رخ می دهند. از این رو بالا و پایین بودن به خودی خود سازش مدارانه و سودمند
دانسته نمی شود.
اما سرشت زیست بنیاد آدمی به تنهایی شخصیت او را پدید نمی آورد. آنچه فرد در
فرآیند تربیت و آموزش و پرورش در خانه و کوچه و مهد و دبستان و مهمانی و خودمانی
می آموزد و در یاد ماندگار می سازد و سپس با پاداش یا بی اعتنایی فراگیر، ریشه دار
و استوار شده یا با کیفر یا بی اعتنایی، دچار فرومایگی و فروپاشی می شود نیز بسیار
مهم و سرنوشت ساز خواهد بود. همین هاست که آرام آرام طی دهه نخست و دوم زندگی و از
طریق فرآیندهای شناختی ذهن، «کاراکتر» (مشخصه) آدمی را می آفرینند. چیستی و چگونگی
برهم کنش «کاراکتر» با سرشت، سرنوشت شخصیت آدمی را پدید می آورد. بعدها همین
«شخصیت» است که با سود جستن از «اختیار» آدمی، در چالش و کشمکش با «جبر» روزگار،
سرنوشت او را رقم می زند. در ادامه مبحث «شخصیت و ما ایرانیان» و پایان این مجموعه
نوشتار، به چیستی و چگونگی چالش و کشمکش «جبر» و «اختیار» و چیرگی آن یک بر دیگری
نیز دست خواهیم یافت. اما اکنون گزیری جز شکیبایی نیست
▪ عاشق شدن
▪ انقدر بخندید که دلتون درد بگیره
▪ وقتی از سفر برگشتید ببینید هزار تا ایمیل براتون رسیده
▪ برای مسافرت به یک جای خوشگل بروید
▪ به آهنگ مورد علاقهتون از رادیو گوش بدین
▪ به رختخواب بروید و به صدای بارش باران گوش بدین
▪ از حمام که بیرون اومدین ببینید حولهتون گرمه
▪ آخرین امتحانتون را خوب بدین
▪ یک دوستی که زیاد نمیبینیدش ولی دلتون میخواد او را ببینید بهتون تلفن کنه
▪ توی جیب شلواری که سال پیش پوشیده بودید پول پیدا کنید
▪ برای خودتون توی آینه شکلک در بیارین و بهش بخندین
▪ بدون دلیل بخندین
▪ به طور تصادفی بشنوید که یکنفر داره از شما تعریف میکنه
▪ از خواب بیدار بشین و ببینید که چند ساعت دیگه هم میتونید بخوابید
▪ آهنگی را گوش کنید که شما را به یاد شخص خاصی بیاندازه
▪ عضو یک تیم باشید
▪ از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنید
▪ دوستان جدید پیدا کنید
▪ هر وقت اونو میبینید دلتون هُری بریزه پائین
▪ لحظات را با بهترین دوستانتون بگذرانید
▪ کسانی که دوستشون دارید را خوشحال ببینین
▪ یک دوست قدیمی را ملاقات کنید و ببینید که فرقی نکرده
▪ یک روز بعدازظهر کنار ساحل قدم بزنید
▪ یکی را داشته باشید که بهتون بگه دوستتون داره
▪ بخندید ... بخندید ... بخندید ... و کارهای عجیبی که با دوستانتون کردید را به
یاد آورید
اینها بهترین لحظههای زندگی هستند
قدرشان را بدانیم
زندگی یک مشکل نیست که باید حل کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد
پیش قدم باشید: سعی کنید در ارتباط با دیگران پیش قدم باشید. اگر بخواهید منتظر آن بمانید که دیگران جلو بیایند و آغازگر دوستی و ارتباط باشند شاید هیچ گاه ارتباطی برقرار نشود.
▪ با بهترین ها همراه شوید: از میان افراد موردنظر برای دوستی و مراوده، بهترین ها را انتخاب کنید.آنچه احتمالاً دربارهی پیرها نمیدانیم
عمرتان به بلندی شعاع آفتاب باشد، اما دیدهاید خط اول خیلی از این آگهیهای تسلیت
ــ بعد از «انا لله» یا «کل من علیها فان» یا «هو الباقی» ــ مینویسند: بزرگِ
خاندان، خلدآشیان فلانی درگذشت؟ این «بزرگِ خاندان» یعنی چه؟ ظاهراً بزرگِ
خاندانی، صفتِ مهمی است که خانوادهی داغدار توی همان خط اول، مرحوم مغفورش را با
آن وصف کرده.
بهتر است ــ حالا که این پنجره را باز کردهاید ــ قدری به این موضوع فکر کنید.
خواندن مطالب این پنجره، البته شما را کمک خواهد کرد تا صفاتِ «بزرگِ خاندان»ها را
بشناسید. حتماً نباید ــ خدای نکرده ــ بزرگِ خاندانی از کفمان برود تا دوریالیمان
بیفتد که ای دلِ غافل، چه ارزشمند بود شادروان مرحوم مغفور...
۱) پیرها اسباب سنگینی و وقارند. ندیدی وقار و ابهت و وزن هر مجلس به بزرگترهایی
است که توش دعوت شدهاند و ــ به قول معروف ــ بالای مجلس نشستهاند؟ حضورشان، حیا
میآورد و بقیه مراقبند جلوشان هر کاری را نکنند یا هر چیزی را نگویند.
۲) پیرها معدن تجربهاند. خیلی چیزها وجود دارد که دانستنشان از نان شب واجبتر
است و ندانستنشان کمیتِ کارهای مهمی را لنگ میگذارد. اما این خیلی چیزها را نه
تنها معلمها به آدم یاد نمیدهند، که توی کتابها هم خبری ازشان نیست. سراغ آنها
را باید از بزرگترها و پیرترها گرفت. آنها سالها بیشتر از ما روی زمین بودهاند و
سرد و گرمهایی که چشیدهاند و پیرهنهایی که پاره کردهاند، بیشتر از ماست.
۳) پیرها میتوانند ریشسفیدی کنند. این کاری است که فقط از آنها ساخته است. دلیلش
واضح است که چرا. مواد لازم برای ریشسفیدی، یکی این است که احترام ریشسفید را
دیگران داشته باشند؛ یکی هم اینکه روزگاردیده و صاحبتجربه باشد. خب، این هر دو را
پیران دارند.
۴) پیرها اسباب برکتاند. سالها از عمرشان گذشته، سالها عبادت کردهاند و تا
توانستهاند، نافرمانی خدا را نکردهاند. مثل مرواریدی که سالها طول کشیده تا درست
شده. فامیلها دورشان جمع میشوند و هم را میبینند و کدورتها را فراموش میکنند
و میدانند اگر در مشکلی ماندند، باید بیایند در خانهی کی را بزنند و صلاح مشورت
کنند. وقتی هستند، چیزی با آنهاست که هروقت ــ خدای نکرده ــ نباشند، تازه میفهمیم
چی بوده. خیلی خانوادهها از وقتی پدربزرگـمادربزرگشان را از دست دادهاند، دیگر
جمعشان مثل سابق جمع نشده و خیلی دیردیر همدیگر را دور سفرهای میبینند
▪ کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود؛ زیرا کلمه ی نیکو، بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست .
▪ سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل میشود.
▪ تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر میکند و قلبش را مینوازد.
▪ به طرف مقابل خود اهمیت بده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که
دوست داری با تو برخود کنند.
▪ در شادیهای مردم شریک شو.
▪ در جستجوی شگفتیها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب میشود .
▪ دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن؛ زیرا کلمات دوست داشتنی به قلبها نفوذ میکند.
▪ خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن .
▪ اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر میگذارد
اما در تعریف زیاده روی نکن.
▪ با مردم متواضع باش؛ زیرا انسانها از کسی که احساس برتری میکند متنفر هستند .
▪ در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش .
▪ هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند .
▪ دایره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازهای به دست آور.
▪ تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوعتر سازی ،این کار موجب آن می شود که هم
دایره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت
همه ما علاقهمندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل میشود. هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه میکنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیتها در ذهن و رحمان میباشند.
چنین ماندگاری در قلبها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمیآید مگر آن که از
رموز آن آگاه باشیم.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که
جذابیت چیزی غیر از زیبایی است. شخص میتواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار
جذاب باشد و هم چنین میتواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد.
جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی میتوانیم صاحب آن باشیم:
۱ ) ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از
افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای
عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال
ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند.
فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته
فردِ ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر
منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
۲ ) بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند.
سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء
ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر
میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را
عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر
است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
۳ ) نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید
بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان
کردن، نیستند.
۴) فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از
جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته.
افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
۵) زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج
مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی
عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
۶) قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند
افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و
اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس
زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند. آسان بود، این
طور نیست؟ فکر میکنم شما هم میتوانید یکی از جذابترین و ماندگارترینها باشید.
معطل نشوید دست به کار شوید
پسرم درس بدهید
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید
که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد.به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار
خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن ،
دوستی هم هست.
می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار
کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد.به او بیاموزید از
باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به
او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر میتوانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.به او بگویید تعمق کند،
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان ، به گل های درون باغچه و به زنبورها که در
هوا پرواز می کنند ، دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی
نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، تا می تواند مدارا
کند. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد
انتخاب کند .
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید در اوج
گرفتاری تبسم کند. به او بیاموزید که از ریختن اشک خجالت نکشد.
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی را تعیین کند، اما برای دل
هرگز.
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را برحق می داند پای سخنش بایستد و با
تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس به پسرم ، ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک ناز پرورده
نسازید.بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
می دانم ... توقع زیادی است، اما ببینید که چه می توانید بکنید ، پسرم کودک کم سال
بسیار خوبی است
از اینکه مقصدتان را دنبال می کنید به شما تبریک می گویم.
شما یکدیگر را دوست دارید چراکه تمام کائنات به شما کمک کردند که یکدیگر را
بیابید.
پس نکات ساده زندگی را رعایت کنید
و بدین روش هرگز عزیز خود را آزرده نخواهید دید.
۱) تصمیم گیری اولین گام است.
وقتی تصمیم گرفتی وارد جریانی می شوی که ترا به جاهایی خواهد برد که هرگز هنگام
اولین تصمیم گیری فکرش را هم نمی کردی. تصمیم بگیرید که خوشبخت باشید و عطر
خوشبختی رو به همه عالم پخش کنید .
۲) عشق چیزی است که تبدیل می کند, بهبود می بخشد و سرشار از شوق و امیدت می
گرداند.
کسی را انتخاب کن که با هم کامل تر گردید و واقعا همدیگر را بخواهید .
زندگی آنقدر سخت هست که بدون عشق واقعی نمی توان از مسیرهای صعب العبور آن گذشت.
۳) برای رسیدن به عشقت , شهامت داشته باش.
۴) با تمامی صداقت دو انسان با هم پیمان ببندید.
۵) صبور باشید .
شما دو انسان با دو روح جدا هستید مدتی طول خواهد کشید که روحتان یکی شود .
۶) از جانب طرف مقابلتان حرفی نزنید.
۷) هرگز حرف طرف مقابل را قطع نکن.
۸) به سکوت طرف مقابلتان احترام بگذارید.
۹) خانم ها باید قبول کنید که
آقایون در بیان احساسات خود کمی دشواری دارند.(ایوان دالر)
۱۰) سوالهای خود را دقیق از او بپرسید و از کنایه و صحبت های مبهم بپرهیزید.
۱۱) با هم رو راست باشید.
و در نهایت باور کنید : این حقیقت دارد که زندگی نسبت به کسانی که مقصد خود را
دنبال می کنند بخشنده است
تنهائی زمانی به سراغم میآید که فراموش کنم، خداوند بهترین مونس من است.
برای بهدست آوردن چیزی که تا بهحال نداشتهاید باید چیزی بشوید که تا بهحال
نبودهاید.
افکار به کلام تبدیل میشود. کلام به عمل تبدیل میشود. عمل به عادتها تبدیل میشود.
عادتها به شخصیت تبدیل میشود. شخصیت به سرنوشت تبدیل میشود.
سعی کن چیزی را که دوست داری بهدست بیاوری، وگرنه مجبور خواهی شد چیزی را که بهدست
آوردهای دوست داشته باشی....
صبور بودن کمک میکند که بفهمم چرا کارها زمان میبرد.
لبخند زدن در هنگام مصیبت نشاندهنده قدرت یک ذهن استوار است.
اگر این لحظه را شاد باشم، شانس شاد بودن لحظه بعد نیز بیشتر میشود.
زندگی تعداد نفسهائی نیست که میکشیم، بلکه تعداد لحظات خوبی است که در آن بهسر
میبریم
آیا هنوز آخرین باری را که واقعا عاشق شدید به خاطر دارید؟
یادتان هست که در قلبتان چه آه و فغانی بر پا بود و چه احساس پراعجازی داشتید.