بسیاری از ما ضرب المثل «خواستن توانستن است» را شنیده ایم. اما آیا فقط خواستن موجب توانستن می شود یا در کنار این هدف باید توانایی، شناخت و عوامل دیگری نیز باشد؟
بدون شک خواستن شاخصه هایی دارد که هر جوانی در صورت رعایت آن، می تواند به اهداف
مورد نظر خود دست یابد. موفقیت در کنکور، پیروزی در عرصه های ورزشی، ازدواج موفق،
رسیدن به شغل مناسب و... تنها در سایه خودباوری، اعتماد به نفس و تلاش مجدانه قابل
تحقق است و هرگاه «توانستن» موجود شد می توان «بودن» را حس کرد.
● خودباوری
خودباوری را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرارداد و با رویکردهای متفاوت
تعریف کرد. اما شاید صحیح ترین تعریف از منظر روانشناختی باشد. براین اساس
خودباوری عبارت است از: «باور داشتن داشته های روانی و جسمانی خود و استفاده از آن
ها در راه بهینه و در جهت شکوفایی استعدادها و توانایی های فردی و اجتماعی.
روانشناسان شناخت گرا نیز دیدگاه جالبی در این خصوص دارند. آن ها معتقدند که از
افکار سالم، احساس سالم متولد می شود و از احساس سالم، رفتارهای سالم نمایان می
گردد. بنابراین خودباوری یک مقوله شناختی است و تا زمانی که نوجوان یا جوان به
شناخت منطقی از خود نرسد نمی تواند ادعا کند که به خودباوری رسیده است.
از سویی نباید فراموش کرد که خودباوری با خودخواهی و یا خودشیفتگی متفاوت است.
در خودخواهی شاید هیچ باوری به صورت منطقی وجود نداشته باشد. فرد خودخواه فقط خود
را می بیند و می خواهد. بنابراین همیشه تنهاست اما انسان خودباور با دیگران است و
باورهای او با کمک و همکاری دیگران متجلی می شود.
● انسان خودباور
افراد خودباور، اهداف خود را مشخص و از زمان و مکانی که در آن قرار دارند، خوب
استفاده می کنند و آن ها معتقدند که هم خدای متعال و هم قوانین طبیعت دست به دست
هم داده اند تا انسان موفق شود.
یک جوان خودباور دارای سعه صدر و صبوری است. آینده را روشن می بیند و در راه رسیدن
به هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. بنابراین در زندگی فردی و اجتماعی، خودباوری
تلاشی است که با یک ایمان قلبی و امیدواری به آینده همراه است. انسان همان چیزی
است که باور دارد و نوع نگرش او به خود و دیگران و چگونگی برخورد با محیط و تفسیر
حوادث پیرامونی و نتیجه گرفتن از آن ها میزان خودباوری را نشان می دهد.
● اعتماد به نفس داشته باشیم
اگر همیشه به خود بگوییم: «نمی توانم برای مردم و جامعه مفید باشیم، اگر امسال در
کنکور قبول نشوم، آینده ام چه خواهد شد، اگر... و...» و اگر کاسه چه کنم چه کنم به
دست گرفتیم، بدانیم که اعتماد به نفس ما ضعیف است.
یک تعریف روانشناسانه از اعتماد به نفس می گوید: «خود پنداره ای که فرد را نسبت به
انجام کاری توانمند می سازد!»
در واقع در تشریح نقش خودپنداره می توان گفت: «معمولاً هر فردی در درون خود احساسی
دارد که با آن توان انجام کار را در خود می آزماید. این احساس از خودپنداره افراد
نشأت می گیرد. اگر خودپنداره فرد ضعیف و تصویری که از خود و توانایی اش دارد،
کمرنگ باشد، اعتماد به نفس ضعیفی در او وجود خواهد داشت و اگر این احساس قوی باشد،
اعتماد به نفس او قوی خواهد بود.
اگر فردی خودپنداره قوی داشته باشد، در مواجهه با انجام کار دچار تردید نخواهد شد.
● مفید باشید
شما یک جوان پرشور و سرشار از توانستن و یک جوان مملو از استعداد و انرژی برای
انجام کارهایی که قادر به تحقق آن ها هستید، می باشید.
اگر به این باور رسیدید و این تفکر مبتنی بر شناخت صحیح از خویشتن واقعی شما باشد
بدانید که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستید.
اما مهم ترین راه برای تقویت اعتماد به نفس، تقویت خویشتن است، یعنی تقویت
خودپنداره ای که شما در درون خود دارید و اصلاح تصور از فردیت خود و توانمند ساختن
خویشتن! خوب است بدانید که تمام افراد موفق سرشار از خویشتن آگاهانه هستند.
بی تردید شما یک ابرقهرمان نیستید اما در دورانی از زندگی به سر می برید که در
سایه برخورداری از اعتماد به نفس قوی، خودباوری واقعی و تلاش پیگیر، می توانید
کارهای مفید بسیاری برای خود و دیگران انجام دهید و روند خواستن، توانستن و شدن را
به خوبی طی کنید
تنها با یک نگاه گذرا به اطراف خود متوجه میـشوید کـه در مـیـان مـا عـده کـمـی از آقـایـون بـا شخصیت واقعی باقی مـانـــده اند. در گذشته یک مرد با شخصیت خیلی بیشتر مـورد احتـرام قـرار می گرفت و اصالت جزء شرافت افراد به شمار می رفت.
امـا افسوس که در جامعه کـنونی خیلی چیزها تغییر کرده اسـت، برخی در جهت بـهبودی و
بسیاری نیز رو به سمت بدتر شدن دارند. یکی از چیزهایی که در بدو ورود به هزاره
جـدید موجب رنجش خاطر می شود فقدان آداب معاشرت در بسیاری از مردهای امروزی است.
الـبـتـه منـظور من این نیست که مردها باید مثل یک ربات رفتار کنند و برده آداب و
رسوم باشند ولی باید توجه داشت که به کارگیری آداب مناسب به شما در صعود از پله
های ترقی کمک خواهد کرد.
کاری که من در این قسمت انجام داده ام جمع آوری لیست کوتاهی از نکاتی است که می
تواند بزرگترین ... بی ادب را به یک نجیب زاده واقعی تبدیل کند. روش های زیر را در
زندگی به کار گیرید و من به شما اطمینان خاطر می دهم که همه با یک چشم دیگر و به
عنوان مردی با سلیقه و مودب به شما نگاه خواهند کرد. شما تبدیل به مردی می شوید که
آنها آرزو دارند با او ارتباط برقرار کنند چه روابط اجتماعی و چه شغلی. البته
حقیقت بزرگتر این است که خانم ها نیز در صورت ملاقات یک مرد با شخصیت بدون هیچ شکی
مفتون او خواهند شد.
● آداب کلی
▪ همیشه مودب باشید
حتی اگر احساس خوبی نسبت به طرف مقابل ندارید، لازم نیست شخصیت خود را پایین آورید
تا در سطح او قرار قراربگیرید. مودب و فروتن باشید تا ثابت شود که شما خیلی بهتر
از او هستید.
▪ دشنام ندهید
بر روی فحش و دشنام یک خط قرمز بزرگ بکشید. به زبان آوردن کلمات رکیک نشان دهنده
این است که شما توانایی اثبات گفته های خود را از راه منطقی ندارید. از این گذشته
این کار عامیانه، غیر اخلاقی و دور از ادب می باشد.
▪ بلند صحبت نکنید
بلند صحبت کردن باعث افزایش استرس در میان جمع می شود و نشان می دهد که شما قادر
نیستید تا با استفاده از دلیل و مدرک گفته های خود را اثبات کنید تا به نتیجه
دلخواه خود دست پیدا کنید و تنها به همین دلیل در بحث و مــــشاجـره از حـس
"جانور خوی" خود بهره می گیرید. انجام چنین کارهایی باعث می شود تا مردم
با یک دید منفی به شما نگاه کنند.
▪ عصبانی نشوید
با عصبانیت خود به همه نشان می دهید که توانایی کنترل احساسات خود را ندارید.
درحالیکه شما قادر به کنترل خود نیستید چگونه می توانید از پس کنترل چیزهای دیگر
برآیید؟ سعی کنید تا خونسردی خود را در تمام شرایط حفظ کنید ( کار ساده ای نیست
اما ارزش تلاش کردن را دارد) تا مردم بر روی شما به عنوان شخصی که دارای قدرت
تشخیص بالایی است حساب می کنند.
▪ به کسی خیره نشوید
چشم چرانی مساوی است با وجود تعارض روانی در شخص. شما که تمایل ندارید بدون وجود
هیچ دلیلی با همه ارتباط صمیمانه برقرار کنید.
▪ حرف کسی را قطع نکنید
پیش از اینکه پیشنهاد خود را ارئه دهید اجازه دهید تا حرف طرف مقابل به اتمام رسد.
قطع کردن حرف دیگران یکی از نشانه های ضعف در آداب معاشرت و فقدان مهارت های
اجتماعی به شمار می رود. اگر می خواهید به عنوان یک فرد از خود راضی شناخته شوید
دائما کلام دیگران را قطع کنید.
▪ آب دهان خود را به بیرون پرتاب نکنید
بسیاری از آقایون این کار را به صورت ناخودآگاه انجام می دهند. نه تنها این عمل یک
کار غیراخلاقی است بلکه نگاه کردن به آن نیز تا حد بسیار زیادی مشمئز کننده می
باشد. اگر می خواهید به عنوان فردی که در فاضلاب و گنداب بزرگ شده شناخته نشوید
هیچ گاه آب دهان خود را در مکانهای عمومی به بیرون نیندازید.
▪ به بزرگترها احترام بگذارید
در حقیقت شما باید به همه افراد احترام بگذارید همانطور که انتظار دارید آنها به
شما احترام بگذارند. من مخصوصا نام بزرگترها را مورد توجه قرار دادم به این دلیل
که این روزها جوان ترها فکر میکنند همه چیز را میدانند، اما نه، اینطور نیست. کافی
است در مورد ۵ سال پیش خود فکر کنید... الان نسبت به آن موقع خیلی با تجربه تر و
با هوش تر شده اید، آیا اینطور نیست؟ این در حالی است که شما ۵ سال پیش هم فکر می
کردید همه چیز را می دانید.
▪ به اشتباهات دیگران نخندید
مطمئنا این کار یکی از بی رحمانه ترین اموری است که یک نفر می تواند انجام دهد.
هنگامیکه اشتباهی از شما سر میزند، تنها چیزی که از دیگران انتظار دارید این است
که نه تنها شما را به خاطر اشتباهتان تمسخر نکنند، بلکه حتی به روی شما هم
نیاورند.
▪ در فضاهای بسته کلاه خود را از سر بردارید
به نظر می رسد که امروزه این قانون از بین رفته است. شما باید در هنگام ورود به
ساختمان پوشش سر خود را بردارید. از این گذشته بر سر میز شام نیز نباید کلاه به سر
داشته باشید. وجود کلاه بر روی سر هنگام صرف غذا منعکس کننده آداب اجتماعی بسیار
ضعیفی است.
▪ صبر کنید تا همه آماده صرف غذا شوند
هنگامیکه برای صرف غذا دور میز نشسته اید، باید تا زمانیکه تمام مهمان ها آماده
غذا خوردن شوند صبر کنید. همه باید با هم شروع به خوردن غذا کنند. شاید نکته کوچکی
باشد ولی بسیار پراهمیت است.
● اصول مردانگی
در این قسمت به مواردی اشاره می کنیم که آقایون با شخصیت باید در حضور خانم ها
رعایت کنند. جوانمردی هنوز در جهان وجود دارد و به طور کامل از بین نرفته است. شما
نیز می توانید یکی از معدود افرادی باشید که شعله های فروزان آن را برای سال های
آتی روشن نگه می دارند.
▪ همیشه در را باز کنید
مطمئنا یکی از بزرگترین قوانین مردانگی همین باز کردن در می باشد که بسیار آسان
بوده و شما می توانید آنرا به راحتی و بدون فراموشی انجام دهید. هرگاه که خانم شما
بخواهد به داخل ماشین، رستوران، کلوپ و یا هر مکان دیگری که در دارد وارد شود شما
باید در را برای او باز کنید. اگر بیش از یک در جلوی آنها قرار داشت شما می بایست
همه آنها را یکی پس از دیگری باز کنید.
▪ در لباس پوشیدن به او کمک کنید
همیشه هنگامی که یک خانم قصد پوشیدن کت یا رپوش خود را دارد به او در این کار کمک
کنید. این یک کار ساده ولی تاثیرگذاراست.
▪ در نشستن به او کمک کنید
اگر خانم بدون همراهی قصد نشستن در نزدیکی شما را داشته باشد شما می بایست از جای
خود بلند شده، صندلی را برای او از داخل میز به بیرون بکشید و هنگامیکه او در جای
خود مستقر شد صندلی را به آرامی به سمت داخل فشار دهید.
▪ جای خود را به او دهید
اگر خانمی به سمت میز بیاید و هیچ یک از صندلی ها خالی نباشد شما باید بایستید و
جای خود را به او بدهید.
▪ برای حفظ ادب و نزاکت بایستید
هنگامیکه یک خانم وارد اتاق شده و یا از آن خارج می شود، از جای خود بلند شده و به
احترام او بایستید. برای راحتی می توانید تنها در هنگام ورود بایستید و در موقع
خروج این کار را انجام ندهید. با این حال اگر بتوانید هر دو مورد را رعایت کنید
خیلی بهتر است.
▪ دست او را بگیرید
هنگامیکه در حال راه رفتن با خانمی (که میشناسید) هستید شما باید در صورت نیاز دست
او را بگیرید. شاید کمی صمیمانه به نظر برسد اما در هنگام راه رفتن روی سطوح نا
هموار نتیجه خوبی میدهد به خصوص که خانم کفش های پاشنه بلند هم پوشیده باشد.
▪ از او سوال کنید که آیا چیزی نمی خواهد
این تنها چیزی است که امروزه بیشتر آقایون انجام میدهند. کاری است که می تواند
ویژگی های یک مرد با شخصیت را در شما کامل کند. هنگامیکه در اماکن عمومی هستید از
او سوال کنید که آیا به چیزی برای نوشیدن ( و یا خوردن، بسته به شرایط موجود)
احتیاج دارد یا خیر. به او نشان دهید که برای آسایش، راحتی و رفع نیازهایش اهمیت
قائل هستید.
اگر بخواهید به عنوان یک مرد با شخصیت شناخته شوید باید قوانین فوق الذکر را در
زندگی روزمره خود به کار گیرید. با ارائه آداب و رفتار صحیح اجتماعی خود را از
میان انبوه جمعیت به عنوان یک مرد اصیل و با شخصیت بالا بکشید. جهانیان شما را
تحسین می کنند و در حرفه و زندگی خود نیز موفق خواهید شد
چـهره خـوانـی به این مـعـنـا است که شما فـقــط با با نگاه کردن به صورت اشخاص پی بـه خـصـوصـیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید. چـهره خـوانـی توسـط مردم در اعصار مختلف انجام شده است. شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـکات ظـریف و دقیـق وپیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نکات اصلی تر و مهمتر آن بسنده می کنیم.
● چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه
ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی
نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای
مثـال"متوپوسکپی" علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی
پیشانی است.
فرنولوژی علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه میباشد که به بنا نهادن شخصیت
و امیال ذاتی و روانی افراد کمک می کند.
"فیزیـوگـنومی" یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است که ما به آن خواهیم
پرداخت. این علم به ما می آموزد که چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها
ببریم.
امروزه دانشمندان به چنین علومـی، "شـبـه علـوم" اطـلاق کرده و بـهای
زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد طالع بـینی به آنها می نگرند:
اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن
برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی که اهمیت دارد این اسـت کـه چـهره را
بصورت کامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از
قضاوتهـای شـتابزده اجتناب کنیم.
اکنون گذری می کنیم بر نکات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد
▪ شکل صورت
ـ دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما" دارای صـبر و تحمل
زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن
افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام
رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند. گرد: این شکل دلالت بر
امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را
به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند. پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا
افراد روشنفکری می باشند.مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای
دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود
▪ پیشانی
ـ صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در
حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند.
ـ چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان
زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند
▪ چشم
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و
روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی
و واقعی ما می باشند.
ـ اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن
شخص انسانی مضطرب و نگران است.
ـ تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر
تندخویی و پرخاشگری در فرد است.
ـ روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم
تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود.
ـ شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد
می باشد
▪ ابرو
ـ صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفکر و ایده گرایی فرد می باشد.
ـ کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و
داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند. باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به
نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد.
پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما در حال تفکر و اندیشـه بـوده
و ایده های جالبی در سر دارد
▪ پلک
ـ کوچک: اگر فاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و
اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند.
ـ بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد
▪ بینی
ـ کوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا افـرادی ضعیف و اغلب
غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند.
ـ بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش
را برجای خواهد گذاشت.
ـ تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و
رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را
بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند.
ـ عقابی: خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین
بینی می باشند
▪ گوش
ـ کوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه
افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا" سخت کوش و کارکن هستند.
ـ بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و
بی خیال میشوند. پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و
نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند
▪ گونه
ـ برجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که
دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند.
ـ گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد
▪ چانه و فک
ـ فک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش
می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند.
ـ چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی
جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل
می دانند
▪ لب
ـ قلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می
باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند.
ـ نازک: نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است.
ـ لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب
کننده می باشد
● مطلب آخر
چهره خوانی یک علم دقیق و ثابت شده نیست و حتی با گذراندن دروه های آموزشی دقیق و
پیشرفته نیز نمی توان بطور قطع در مورد شخصیت و درون افراد صــحبت نمود. نتایج شما
در سنجش شخصیت، بستگی به تعداد فاکتورهای مورد تحلیل قـرار گرفـته دارد ولی با
بـیاد داشتن نکات ذکر شده می توانید قبل از صحبت کردن با افراد تا حدی متوجه شخصیت
آنها شوید
نچه امروزه برای بسیاری از منتقدین و نظریهپردازان اهمیت دارد، تمایز بین شیوه نقل روایت و محتوی داستان است؛ زیرا داستان مشخصی را میتوان با ترتیب زمانی مختلف و از دیدگاهها یعنی راویهای مختلف و برخودار از بینشهای متنوع بیان کرد. در اینجاست که اهمیت دیدگاه یا زاویه دید مشخص میشود. ژرار ژنت نظریهپرداز فرانسوی با گرایش ساختارگرایی و بوریس آسپنسکی نظریهپرداز روس با گرایش نشانهشناسی در این مقوله بسیار کار کردهاند. برای ژنت کانونیسازی (Foculization) که به «تمرکز دادن» هم ترجمه شده است، اهمیت زیادی دارد. نمونه میآورد و میگوید یک رمان را میتوان از دیدگاه اول شخص یا سوم شخص، اما با کانونی سازی همین شخصیت نقل کرد و رخدادهای داستان را در جریان روایت، از زاویه دید او به هم ارتباط و پیوند داد. نکته دیگر که ژنت در همین عرصه مطرح کرده است، جایگاه زمان در روایت است. او ترتیب زمانی داستان را با عناصر زبانشناختی و به روش قیاس تمثیلی دستهبندی میکند و به سه مولفه میرسد: نخست نظم رخدادها (Order Of Events) مشتمل بر شیوههای رجعت به گذشته و پیش نمایش (Preview). دوم استمرار؛ یعنی زمان وقوع رخدادها نسبت به طول داستان و زمان تقریبی قرائت آن. سوم تکرار در نقل رخدادها که عدهای آن را بسامد ترجمه کردهاند.
از همین نکات به اهمیت رابطه «راوی – زمان – زبان» پی میبریم و میفهمیم که چرا
بعضی از راویها به دلیل ضعف نویسنده در انتخاب زبان، نتوانستهاند کارآیی کافی
داشته باشند. خواننده حس میکند کمبودهایی وجود دارد، اما چون موضوع بسیار پیچیده
است، دقیقا نمیتواند به این مورد مشخص اشاره کند.
بوریس آسپنسکی از منظر دیگری به موضوع دیدگاهها و زبان میپردازد. او در عرصه
دیدگاهها به چهار سطح اعتقاد دارد: نخست جهانشناختی. دوم عبارتشناختی. سوم دو
سطح مستقل فضایی و زمانی و چهارم روانشناختی. سطح جهانشناختی زاویه دید،
انتقالدهنده ارزشها، معیارها و مجموعه اعتقادات به وسیله زبان متن است. جان
اشتاین بک، ویلیام فاکنر، کریستوفر فرانک، توماس مان و سال بلو به ترتیب
جهانشناختی جانبداری طبقاتی، جانبداری از سیاهپوستها، تقابل با خودکامگی، معنا
کردن خود با دیگری، و پوچانگاری را در «خوشههای خشم»، «مزاحمیدر غبار»،
«میرا»، «مرگ در ونیز» و «مرد سرگشته» شکل میدهند. از این منظر هر یک از این
متنها مفسر جهانی میشود که نویسنده به ما معرفی میکند. اما به سرعت این پرسش
برای ما مطرح میشود که در ساختار نگارشی متن، ابزار بیان جهانشناختی در اختیار
چه کسی است؟ نویسنده یا راوی خاص یا یک و یا چند شخصیت از خود داستان در این صورت
فقط یک جهانشناختی و نظام ارزشی وجود دارد یا شماری از جهانشناختیهای مختلف و
متنوع؟ چون جهان تابع یک دیدگاه کلی و جهاننگری فلسفی نیست، لذا امروزه متنی که
فقط با یک جهانشناسی برای ما روایت میشود، از کمترین جاذبه برخوردار است. در
مقابل متنهایی که نظامهای ارزشی مختلف را با زاویه دیدهای گوناگون روایت
میکنند و این دیدگاهها در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، و متون به قول میخائیل
باختین «چند صدایی» میشوند، از جذابیت بیشتری برخودار میگردند؛ خصوصا زمانی که
پای تقابل ارزشهای متضاد در میان است. «برادران کارامازوف» از داستایفسکی یا
«روزگار سخت» از چارلز دیکنز از چنین خصلتی برخوردارند.
در طبقهبندی آسپنسکی سطح جهانشناختی با دو نوع رویکرد ارائه میشود: مستقیم ((Direct و ضمنی ((Less
direct. در شیوه
اول، راوی دانای کل یا راوی خاص یا یکی از شخصیتهای داستان بینش، اعتقاد و
باورهای خود را با استفاده از ساختار وصفی وجهی التزامی( (Modal Structurel بیان میکند. در این
حالت همان شیوهای به کار میرود که مردم برای نشان دادن میزان اعتقاد خود به کار
میبرند. شکلهای این نوع بیان شامل موارد زیر است: افعال کمکی وجهی قوی مانند
«باید» و «قطعا» که معنایی بیش از ضرورت و حتی اجبار را نشان میدهند. در چنین
شرایطی نظر راوی قطعی است و این با «ممکن است» فرق دارد. از دیگر شکلهای این
رویکرد باید از قیدهای وجهی یا قیدهای جمله مانند احتمالا، مطمئنا، به طور یقین و
شاید نام برد. صفتها و قیدهای ارزشی مانند خوشبختانه و بدبختانه، هم مانند حالت
فوق عمل میکنند. افعال آگاهی، ارزشیابی و پیشبینی هم میتوانند چنین نقشهایی
را به عهده گیرند. مانند حدس زدن، به نظر رسیدن، اعتقاد داشتن، علاقه نداشتن،
پیشبینی کردن، و تایید کردن. جملههایی که در مقوله گویی Generic
Sentences) ) هم
در این رویکرد نقش مهمی ایفا میکنند. برای نمونه «او مثل بیشتر پولدارها غروری
تحقیرکننده داشت که گاه طرف مقابل را مشمئز میکرد.» یا اگر کنایه و آیرونی در کار
نباشد، چه بسا نویسنده ساختار نحوی (Syntax) راوی را به گونهای به کار گیرد که از شکل
ضربالمثلی Proverbial) ) خارج شود. نمونهاش را میتوان در داستانهای پرشماری آورد:
«او خوب بود، بد بود، مهربان بود، بیعاطفه بود، خسیس بود، دستو دلباز بود.
احتمال داشت تا ریال آخر پولش را به دیگران بدهد و در عین حال چند روز بعد
سرکیسهشان کند.»
در رویکرد ضمنی از صراحت رویکرد اول خبری نیست، اما راوی (یا نویسنده) به طرز
قانعکنندهای جهانبینی خود را به خواننده انتقال میدهد. حتی «تحول» این
جهانبینی هم میتواند مشمول این رویکرد شود؛ مثل بیان احساسات دورههای مختلف
زندگی استفان ددالوس در رمان «چهره هنرمند در جوانی» یا رمان «خشم و هیاهو» نوشته
فاکنر؛ به ویژه شروع داستان – همان پاراگراف اول. خواننده با خواندن این پاراگراف
و کاردبرد وسیع افعال متعدی بدون مفعول و افعال لازم فاقد اصول دستوری، به وضعیت
ذهنی راوی پی میبرد؛ که ثمره همان سطح جهانشناسی زاویه دید است.
هر چقدر پس انداز خود را انباشته کنید، به همان میزان از حساب ذهنتان برداشت خواهید کرد
همه ما پیش از به اجرا در آوردن برنامه های زندگیمان مدت ها آن را در ذهنمان پرورش می دهیم و حتی چه بسا سال ها تصویر کاری را در ذهنمان نگه می داریم تا شرایط موافق پیش آید و آن را عملی سازیم.اغلب افراد می پرسند: «بعد از آنکه درباره آرزو و هدف مورد نظرم فکر کردم، دیگر چه کار باید بکنم» پاسخ بسیار ساده است. شما باید تمام کارهایی را که برای تحقق آرمان خود لازم می دانید انجام دهید. این را بدانید اعمال ما پاسخ و واکنش اتوماتیک تحرکات عمیق روح و احساس و اعتقادات باطنی ما می باشد. برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید.اما برای داشتن یک تصویر ذهنی خوب چندین شرط لازم است که در زیر به آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.
● تلقین:
تمام اعمال و رفتار ما نتیجه افکارمان می باشد، به عبارتی «فکر» پیش از «رفتار» به
حرکت در می آید. البته اگر هدف مشخص باشد، راه های رسیدن به آن نیز مشخص خواهد
بود. ایمان به هدف و سپردن آن به ذهن باعث می شود که ضمیر ناخودآگاه به راه ها و
وسائل نیل به آن هدف توجه بیشتری نشان بدهد. با شناسایی عملکرد روح و ذهن خود به
این نتیجه می رسید که خود تنها منجی خویش هستید و سرنوشتتان بستگی به طرز فکر و
احساستان دارد و سلامتی، تندرستی را برایتان به ارمغان خواهد آورد. فکر بی نیازی،
غنا و ثروت، تلقینات و افکار بد، شادابی و تحرک را از شما می گیرد و با افسردگی و
خمودگی مبادله می کند. یک تلقین منفی (مثلاً فقر) به خودی خود قدرت ندارد، اما
قدرت واقعی در فکر و احساس شخص قرار دارد. باید ذهن را از باورهای نادرست، ترس و
اضطراب ، شک و وسواس پاک کرد و شادمانی و موفقیت و امید و آرامش را به سر راه
داد.گذشته را به دست فراموشی بسپارید، همه ما در زندگی شکست هایی داشته ایم و چه بسا
سختی ها و ناکامی های زندگی چنان به ما فشار آورده اند که ما را به طور کلی از
زندگی ناامید کرده اند.
گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان
احتیاج دارد. گذشت زمان تلخ ترین شکست ها را به یک پیروزی شیرین تبدیل کرده است.
اگر به وجود یک عقل کل که تمام کائنات را می گرداند، باور داشته باشیم، این حقیقت
بزرگ را از یاد نخواهیم برد که قانون هستی تمام افراد بشر را به نحوی مورد حمایت و
پشتیبانی قرار می دهد و بنابراین نباید هیچ هراسی از بابت شکست، ورشکستگی، بیماری
و غیره داشته باشیم. ما برای حل مشکلات و مسائل زندگی خود باید کار خود را به قدرت
روحی و عقل خویش بسپاریم. بنابراین هر روزی که به مشکلی برخوردید، این جمله را پیش
از خواب با خود تکرار کنید و آن را به ضمیر باطن خویش بسپارید: «من در نهایت آرامش
به خواب می روم. من این کار را به عقل و خردم می سپارم و خود او جواب را پیدا
خواهد کرد.» پس از آن راحت بخوابید. هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی
ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد
و همه جا را تابناک خواهد کرد.
● در ضمیر خود شادی و امید را جای دهید.
همیشه این نکته را به خاطر داشته باشید که بانک ضمیر باطن ما سود کلانی بابت
سرمایه گذاری به شما خواهد داد. اما شاد ی، عشق ، آرامش ، مهربانی، راستگویی و
صفات پسندیده سرمایه های شما در این بانک هستند. هرگاه خواستید برای مشکلتان راه
حلی بیابید، درباره آن خوب فکر کنید و البته سعی کنید افکارتان مثبت باشد نه منفی.
بیشتر ترس و هراس ما در زندگی ناشی از برداشت غیر اصولی و ناصحیح ما از مسائل
زندگی است.
گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان
احتیاج دارد.
بنابراین برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را
بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید
و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید.
● ایده های نو و مثبتی در زندگی داشته باشید
ضمیر باطن انسان پر از طرح ها و نقشه هایی است که آماده است تا به درخواست شخص آن
را از اعماق ذهن او به سطح شعور بیاورد. در این فرآیند با وجود هرگونه دگرگونی و
تغییرات خارجی، ضمیر باطن به فعالیت خود ادامه می دهد. بنابراین اگر در ضمیر باطن
خود ایده ثروت را جای دهید، یقین داشته باشید هرگز محتاج پول نخواهید شد. اگر فکر
می کنید که پول ندارید و یا گرفتاری مالی پیدا کرده اید، زمین و زمان را محکوم
نکنید و بدانید که تنها خودتان مانع عبور آزادانه افکار و ایده های مثبت در ذهن و
ضمیر خود شده اید. باید بدانید که می توانید این موانع ذهنی را از سر راه بردارید
و به جنگ مشکلات زندگی بروید
آیا شما به راحتی دوست پیدا می کنید؟ برای یافتن جواب این سوال، به سوالات زیر با دقت و صداقت پاسخ دهید تا بر اساس امتیاز جواب هایتان متوجه شوید که چگونه دوستی هستید.
۱ ) یکی از همکلاسی هایتان دقیقا لباسی مثل لباس شما می خرد. آیا شما:
الف) او را به خاطر سلیقه اش تحسین می کنید.
ب) به او می گویید که نباید آن را برای مدرسه بپوشد چون اول شما آن را خریده اید.
ج) اگر قصد تقلید از شما را دارد، از او می خواهید منصرف شود.
۲ ) یکی از دوستانتان به طور اتفاقی کتاب مورد علاقه شما را پاره می کند. آیا شما:
الف) در عوض یکی از کتاب های او را پاره می کنید.
ب) به او می گویید اشکالی ندارد، می دانید که فقط اتفاقی بود.
ج) از دوستی با او اجتناب می کنید تا عین آن کتاب را برایتان بخرد.
۳ ) در کلاس نقاشی کسی که کنار شما نشسته است نقاشی خیلی قشنگی کشیده است. آیا
شما:
الف) او را عزیز دردانه معلم صدا می زنید.
ب) به او می گویید که فکر می کنید کارش خارق العاده است.
ج) وقتی حواسش نیست سعی می کنید نقاشی او را خراب کنید.
۴ ) شخص جدیدی اواسط ترم وارد کلاس شما می شود. آیا شما:
الف) به دوستانتان می گویید که به او بی محلی کنند. خوب ، برای این که او فرد
جدیدی است
ب) قبل از این که جایی برای نشستن پیدا کند با او دوست می شوید.
ج) در صورتی که او اول شروع به صحبت کند با او حرف می زنید.
۵ ) یکی از دوستانتان کفش های نامناسبی پوشیده است. آیا شما:
الف) به روی خود نمی آورید، این گونه مسایل برای شما اهمیت ندارد.
ب) در مقابل دوستان دیگرتان به او می گویید که خیلی کج سلیقه است.
ج) به او می گویید که کفش های قدیمی او را بیشتر ترجیح می دهید.
۶ ) دوست صمیمی تان می خواهد با یکی دیگر از همکلاسی هایتان دوست شود. آیا شما:
الف) شر او را از دوستتان باز می کنید؟ به هر حال دوستتان نباید با کس دیگری دوست
شود، قبل ازاین که شما با او دوست شده باشید.
ب) شروع می کنید به تمسخر و خندیدن به آن شخص. ج) شما هم از دوستی با یک فرد جدید
اظهار علاقه می کنید.
۷ ) لطیفه ای را تعریف می کنید و یکی از دوستانتان متوجه آن نمی شود. آیا شما:
الف) برای این که خجالت نکشد وقتی کسی کنارتان نیست ، برایش توضیح می دهید.
ب) ترجیح می دهید دیگر برای او لطیفه ای تعریف نکنید.
ج) شروع می کنید به ایراد گرفتن از این که چرا اینقدر دیر متوجه مطلب می شود.
۸ ) جمعی از دوستانتان یکی از همکلاسی هایتان را دوست ندارند و تصمیم به او بی
محلی کنند. آیاشما:
الف) به آنها می پیوندید و شروع به غیبت از او می کنید.
ب) با او صحبت نمی کنید ولی در آخر روز به او می فهمانید که منظوری از این کار
نداشته اید.
ج) واهمه ای ندارید از این که دوستانتان بدانند شما هنوز به او علاقه مندید.
۹ ) متوجه می شوید که یکی از دوستانتان پس از کلاس ورزش بوی عرق می دهد. آیا شما:
الف) با صدای بلند می گویید چه بوی ناخوشایندی.
ب) با او به آرامی صحبت می کنید و راهی به او پیشنهاد می کنید.
ج) از او دوری می کنید تا زمانی که مشکلش را حل کند.
۱۰ ) یکی از همکلاسی هایتان خیلی خجالتی است. آیا شما:
الف) او را به جمع خود دعوت می کنید و از او می خواهید به شما ملحق شود.
ب) او را به حال خود می گذارید، چون شما به اندازه کافی دوست دارید.
ج) او را برای این که بی دست و پاست و حوصله تان را سر می برد مسخره می کنید.
● امتیازها
ـ سوال اول: الف:(۱ امتیاز)، ب:(۲ امتیاز)، ج:(۳ امتیاز)
ـ سوال دوم: الف:(۳امتیاز)، ب:(۱ امتیاز)، ج:(۲ امتیاز)
ـ سوال سوم: الف:(۲ امتیاز)، ب:(۱ امتیاز)، ج:(۳ امتیاز)
ـ سوال چهارم: الف:(۳ امتیاز)، ب:(۱ امتیاز)، ج:(۲ امتیاز)
ـ سوال پنجم: الف:(۱ امتیاز)، ب:(۳ امتیاز)، ج:(۲ امتیاز)
ـ سوال ششم: الف:(۳ امتیاز)، ب:(۲ امتیاز)، ج:(۱ امتیاز)
ـ سوال هفتم: الف:(۱ امتیاز)، ب:(۲ امتیاز)، ج:(۳ امتیاز)
ـ سوال هشتم: الف:(۳ امتیاز)، ب:(۲ امتیاز)، ج:(۱ امتیاز)
ـ سوال نهم: الف:(۳ امتیاز)، ب:(۱ امتیاز)، ج:(۲ امتیاز)
ـ سوال دهم: الف (۱ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)
در ادامه نتایج مختلفی بر حسب امتیازات کسب شده ارائه شده که شما می توانید با
مقایسه امتیاز خود نتیجه مربوطه را بخوانید.
▪ ۱۰ تا ۱۵ دوست ایده آل:
شما دوستان زیادی دارید آنقدر که گاهی اسم آنها را نیز فراموش می کنید. شما مهربان
هستید، به دوستانتان کمک می کنید و برای دوستی با کسی که فکر می کنید خجالتی است
پیشقدم می شوید. زورگویی و قلدری را بد می دانید و از این که ببینید دیگران اذیت
می شوند و رنج می برند متنفرید. اگر ببینید سر به سر کسی می گذارند بهتر است رک
باشید و توی خودتان نگه ندارید.
▪ ۱۶ تا ۲۳ دوست سختگیر:
شما دوستان زیادی دارید ولی برای همه آنها بهترین دوست محسوب نمی شوید. فکر می
کنید ارزشش را دارد که به خاطر چند لحظه شادی و خندیدن ، کسی را برنجانید و
احساسات او را جریحه دار کنید؟ اگر کسی در کلاستان فرد گوشه گیری است و مورد آزار
قرار گرفته از دیگران تقلید نکنید و به دنبال آنها او را دست نیندازید. سعی کنید
فقط خودتان باشید.
▪ ۲۴ تا ۳۰ دوست زورگو:
حتما تا به حال پی برده اید که گاهی مردم ، اطراف شما احساس راحتی نمی کنند.
درباره نحوه برخوردتان با دیگران فکر کنید. شاید متوجه این نشده باشید ولی مثل یک
زورگو (قلدر) عمل کرده اید. اگر تا به حال سر به سرتان گذاشته باشند، از درون می
دانید که چقدر ناراحت کننده است. پس دست به کار شوید و رفتار و رویه خود را عوض
کنید. ممکن است به نظر عجیب برسد ولی نحوه صحبت کردن شما با مردم و برخوردتان به
طور شگفت آوری روی مردم اثر دارد. اگر این را کار پر دردسر می دانید چرا از یک
دوست خوب کمک نمی گیرید؟ قبل از این که حرفی بزنید و یا کاری انجام دهید که ممکن است
کسی را برنجانید خوب به آن فکر کنید. در ذهن خود تا ۱۰ بشمارید یا خود را جای آن
شخص قرار دهید و ببینید آیا این کار شما را ناراحت می کرد؟ و اگر عوض کردن
رفتارتان برایتان مشکل است ، جا نزنید درباره آن با والدین یا هر شخصی که با آن
راحت هستید صحبت کنید و از او کمک بخواهید
مورد اینکه انحراف جنسی چیست؟ و منحرف جنسی کیست؟ در کشورهای غربی تحقیقات و پژوهشهای بسیاری صورت گرفته و می گیرد و نتایج این پژوهشها در محافل علمی و رسانه های غربی به طور گسترده ای مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
اما متاسفانه در ایران به خاطر پیشینه تاریخی و فرهنگی و ممنوعیت های مذهبی و
شرعی، عرصه جنسیت و رفتار جنسی به صورت یک تابو درآمده است که صحبت کردن و نوشتن
در مورد آن کار چندان ساده ای نیست. اما به دلیل اهمیت موضوع و نقش تعیین کننده ای
که ویژگی های جنسی و رفتار جنسی سالم در زندگی انسان بر جای می گذارد در این مقاله
برآنیم که ابعاد و جنبه های رفتار جنسی منحرفانه، انحراف جنسی، تعریف انحراف و
منحرف جنسی از دیدگاههای مختلف، تاریخچه و بحث نظرات صاحبنظران، کارشناسان
انحرافات و مسائل اجتماعی را شرح می دهیم:
● تاریخچه تحقیقات :
نخستین تحقیق عمده در مورد رفتار جنسی توسط آلفرت کینسی در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در
آمریکا صورت گرفت. در این تحقیق کینسی و پژوهشگران همکارش با مخالفت از سوی بسیاری
از سازمانهای مذهبی روبرو گردیدند. ولی وی همچنان بر مطالعات خود پافشاری نمود.
عمل وی در روزنامه ها و کنگره های مختلف به عنوان کاری غیراخلاقی محکوم گشت وی
سرانجام توانست تاریخچه زندگی جنسی ۱۸۰۰۰ نفر را که نمونه نسبتاً گویایی از جمعیت
سفیدپوستان آمریکا بود به دست آورد. نتایج مطالعات کینسی برای اکثر مردم شگفت آور
و تکان دهنده بود زیرا تفاوت زیادی را میان انتظارات عموم مردم در مورد رفتار جنسی
رایج در آن زمان و رفتار جنسی واقعی آشکار ساخت.
در واقع زمانی که مرحله آزادسازی روابط جنسی در دهه ۱۹۲۰ آغاز گردید و بسیاری از
جوانان خود را از قوانین سخت اخلاقی که بر نسلهای پیشین حاکم بود، آزاد احساس
کردند، به همین دلیل رفتار جنسی تا حد زیادی تغییر کرد اما مسائل مربوط به تمایلات
به گونه ای که اکنون معمول گردیده است علنا مورد بحث قرار نمی گرفت و افرادی که در
فعالیتهای جنسی که هنوز، از نظر عموم به شدت ناپسند شمرده می شدند شرکت داشتند
آنها را پنهان می کردند بی آنکه کاملا آگاه باشند دیگران تا چه اندازه به اعمال
مشابهی مشغول هستند. اما در واقع می شود گفت که دوران آزادمنشانه تر دهه ۱۹۶۰
نگرشهای اعلام شده را با واقعیتهای رفتار جنسی نزدیکتر کرد. تحقیقات کنسی آخرین
تحقیق گسترده در این زمینه است. اما آنگونه که پیداست و تحقیقات پراکنده دیگر نشان
می دهند بیشتر جوامع غربی و بعضاً شرقی دیر یا زود به نقطه ای خواهند رسید که سوئد
در اوائل دهه ۱۹۷۰ به آن رسید. هنگامی که حدود ۹۵ درصد مردان و زنان در آن کشور
دارای تجربه آمیزش جنسی قبل از ازدواج بوده اند.
در اینجا لازم می دانم برای درک بهتر مفهوم انحراف جنسی به تعریف رابطه جنسی و
انحراف جسمی بپردازیم.
الف) روابط جنسی
۱) تعریف اخلاقی: علاقه دو جنس مخالف به یکدیگر بر طبق اصول و موازین صحیح اجتماعی
– بر اساس سن، نژاد، طبقه اجتماعی، تحصیلات (ازدواج)
۲) تعریف علمی، علاقه جنسی دو جنس مخالف به یکدیگر بدون اینکه این علاقه با هیچ گونه
خصوصایت غیرعادی و ناموزون همراه باشد.
ب) انحراف جنسی از دیدگاههای مختلف
۱) فروید انحراف جنسی را عمل می داند که به منظور ارضای میل جنسی انجام می گیرد
اما هدف از آن عمل تولید و تناسل نیست.
۲) ولی روانشناسان با انتقاد از این تعریف می گویند تعریف مذکور بسیار وسیع بوده و
بسیاری از افرادی را نیز که منحرف نیستند در بر می گیرد.
آنها اعتقاد دارند انحراف جنسی عبارتست از عملی که به منظور ارضای تمایلات جنسی
انجام می گیرد ولی عمل مذکور برخلاف عرف معمول بوده و اکثریت مردم به انجام آن عمل
همگاهی ندارند و منحرف جنسی به عمل انحرافی اعتیاد پیدا می کند. در واقع می توان
گفت:
منحرف جنسی شخصی است که تحت تاثیر بد آموزیهای محیط قرار گرفته بدون اینکه هدف
توالد و تناسل داشته باشند و بدون توجه به هنجارهای موجود به اعمالی دست می زند که
یک نوع عمل جنسی است پس به طور کلی هر گاه عمل جنسی از معیار و مقیاس عادی خارج
شود اصطلاح
بسیاری از مردم از نوع عطسه کردن خود ند دیگران خجل و شرمسارند. عطسه های بلند و پیاپی می تواند در جمع، مزاحمتهای گاه و بیگاه ایجاد کند، اما اکنون براساس مطالعات انجام شده از سوی برخی از دانشمندان و روان شناسان، معلوم شده که نوع عطسه انسان ها می تواند بازگوکننده شخصیت آنها باشد. این آزمایش ها شامل مطالعه بر روی صداهای مختلفی است که مردم به هنگام عطسه کردن از خود تولید می کنند.
همه می دانند که افراد به گونه های مختلف عطسه می کنند و شاید به همین دلیل است که هیچ دو نفری، شخصیتی مشابه ندارند. اکنون بگویید چگونه و با چه صدایی عطسه می کنید تا بگوییم چه شخصیتی دارید و نکات پنهان آن چیست؟اعتماد به نفس ، عبارت است از احساس اطمینان نسبت به
خود. به عبارت دیگر ، اعتماد به نفس یک فرد به نحوه ی احساس اودرباره ی (( من ))
خویش بستگی دارد. شما در مورد خودتان چگونه فکر می کنید ؟ آیا نظر مساعدی نسبت به
خودتان دارید و به خودتان احترام می گذاریم ؟ اگرپاسخ شما به سوالات اخیر مثبت
باشد ، در این صورت می توان گفت که شما از یک من قوی و ایده آل ، برخوردار هستید ،
اما اگرشما نظر مساعدی نسبت به خودتان نداشته باشید و برای خودتان احترام قایل
نشوید ، می تون گفت که شما دارای من ضعیفی هستید. مع الو صف ، باید گفت که نظر فرد
نسبت به خودش در موقعیتهای مختلف زندگی یکسان نیست و ممکن است که او دریک موقعیت
خودش را خوب و قوی بپندارد ، ولی در موقعیت دیگری خود پنداری ضعیفی داشته باشد .
به این ترتیب ، اگر در این مقایسه شما خودتان را کمتر از دیگران بدانید،
مسلما" خود پنداریتان رو به نقصان خواهد نهاد. به طور کلی ، هنگامی که شما
خودتان را با فرد دیگری مقایسه می کنید ، این فرد ، چه یک هنرمند باشد ، و چه یک
ورزشکار ، یک وکیل ، یک پزشک ، یک تاجر ، و یک دانشجو ، اگر آن فرد را در برخی
خصوصیتها بهتر از خودتان بدانید ، خود پنداری شما تضعیف خواهد گشت . اما ، جهت
مقابله با این وضعیت و جهت این که خود پنداری صحیح و مناسبی از خود داشته باشید ،
بهترین شیوه نگریستن به سایر افراد، داشتن یک نگرش کلی است – نگرشی که در آن ، همه’
انسان ها با هم برابر در نظر گرفته می شوند . به عبارت بهتر ، به هنگام مقایسه خود
با دیگران باید به این نکته توجه داشته باشید که هر انسانی دارای منابع مختلفی است
. هیچ کس یک مرد یا یک زن نیست . بلکه پیش از هر چیز دیگری همه یک انسان هستید .
شما با یک اسب برابر نیستید ، زیرا یک اسب بسیار قوی تر از شماست .، اما شما در
مورد قدرت خودتان نسبت به آن اسب ، هیچ نقصی در خودتان احساس نمی کنید . سرعت یک
سگ بسیار سریعتر و هیکل یک فیل ، بسیار تنومندتر از شماست اما شما در این گونه
موارد نیز هیچگونه کمبودی در خودتان احساس نخواهید کرد ، زیرا این حیوانات خارج از
دایره ی تعمیم شما به عنوان یک انسان ، قرار دارد . برخی از ما ، افراد دیگر را
دارای خصلتهایی می بینیم که خود فاقد آن ها هستیم و لذا در خودمان احساس کمبود می
کنیم . این احساس کمبود و عدم کفایت – حتی اگر در مورد یک جنبه’ جزئی و کوچک باشد
– سریعا" در سرتاسر وجود و در کلیت خود
پنداری ما ، گسترش می یابد . ولی اگر ما همه ی مردم را به چشم یک انسان بنگیرم ،
در آن صورت ، دیگر همه کس با هم برابر خواهند بود . بلند و کوتاه ، ثروتمند و فقیر
، دانا و نادان ، چاق و لاغر و . . . همگی بی معنا هستند .
ما به عنوان یک انسان همگی یکی هستیم و تفاوت و رقابتی بین ما وجود ندارد .
بنابراین ، از آن جا که رقابت بین انسانها بی معناست ، ما نه می توانیم موقعیت
خودمان را به عنوان یک انسان بالاتر ببریم و نه می توانیم آن را پایینتر آوریم .
ما همیشه یک انسان بوده ایم ، هستیم و خواهیم بود و این یک واقعیت انکار ناپذیر
است . اگر ما دیگران را به عنوان یک انسان بنگریم ، متوجه خواهیم شد که هر انسانی
در روی زمین ، توانایی انجام کارهایی را دارد که ما نداریم . از طرف دیگر ، ما هم
می توانیم کارهایی انجام دهیم که دیگران نمی توانند ، اما این امتیازات ، ما را از
دیگران کوچکتر یا بزرگتر نمی سازد ، بلکه فقط باعث تفاوتهایی بین ما و دیگران در
برخی از زمینه های خاص زندگی می گردد . بنابراین ، اگر کسی خصلتی داشته باشد که ما
نداشته باشیم ، و این مسئله ممکن است از نظر آن کس نوعی برتری به حساب آید ، ولی
از نظر ما ، آن خصلت ، تنها تفاوت ساده ای بین ما و او خواهد بود .
بر دو درخت نظری اندازید . یکی از این درختان ، ماموت تنومندی با عمری بیش از هزار
سال است ، آن دیگری ، درخت کاج کوچکی است که در بیشه زارها روئیده است . آیا از
نظر شما ، درخت ماموت تنومند از درخت کوچک کاج برتر است ؟ مسلما" این طور
نیست . از نظر شما ، آنها هردو فقط یک درخت هستند ، یکی کوچک و یکی بزرگ . به این
ترتیب ، زمانی هم که بر دو نفر انسان می نگرید ، چه یکی از آنها استعداد بیشتری
نسبت به دیگران داشته باشد ، چه نه ، آنچه که شما خواید دید فقط دو نفر آدم خواهد
بود ، نه بیشتر و نه کمتر . اگر شما موفق شوید که عملا" مردم دیگر را در شکل
واقعی خودشان ، بدون اصرار در برتر دانستن یکی بر دیگری و رقابت بین آنها ، ببینید
، در آن صورت می توان گفت که شما به درجه’ بالایی از اعتماد به نفس دست یافته اید
و خودتان را آنچه که هستید – یعنی به یک انسان- می بینید .
هرکس دارای امتیازی نسبت به دیگران است ، شما دارای چه توانائی هستید که دیگران
ندارند ؟ مسلما" شما می توانید کارهایی انجا دهید که افراد دور و برتان قادر
انجام آن کارها نیستند . آیا داشتن این توانائیها ، شما را برتر از دیگران می سازد
؟ یا این که فقط به این معناست که شما می توانید کاری را بهتر از برخی از افراد
دیگر ، انجام دهید ؟ اگر در زندگی شما ، شخصی وجود داشته باشد که که شما با نگاهی
از پایین به بالا ، او را برتر از خودتان می پرداند در این صورت
اکثر نظریههای مطرح شده در روان شناسی (مثل روانتحلیلگری، نظریه روابط شیء، نظریههای انسانگرایی و وجودی، نظریههای شناختی و رفتاری و نظریه نظامها) تا حد زیادی ساخته و پرداخته مردان سفید پوست و معرّف ارزشهای فرهنگ غرب بودهاند. اکثر این نظریهها بر دیدگاه فردگرایی تأکید دارند. یعنی انسان سالم را یک موجود: خود کفا، مجزا و دارای کنترل میدانند که در قبال خودش مسئولیت حس میکند، مسئولیتپذیر است، اسیر دیگران نمیشود، از مرزهای خودش حفاظت میکند، خودپنداره روشن و مستحکمی دارد و ... اختلال روانی هم عبارت است از این که نتوانیم چنین فردی باشیم. هدف اکثر درمانها نیز بالا بردن فردیّت است.(۱) امّا آیا این نظریهها، نظریههایی جهانی هستند؟ آیا ممکن است مختص به فرهنگ و منعکس کننده سوگیریهای فرهنگی باشند؟ وقتی این نظریهها و درمانگرانی که از آنها استفاده میکنند، با افرادی مواجه میشوند که این ارزشها را قبول ندارند، چه اتفاقی میافتد؟(۲)
● تعریف شخصیت سالم
واضح است که ما تاکنون توانایی تعریف حقیقی «شخصیت سالم» را با این فلسفهها و
علومی که تاکنون به دست آوردهایم، نداریم، مخصوصاً با در نظر داشتن این که ما
باید هم یک تعریفی یا حداقل یک توصیف رضایتبخش درباره شخصیت داشته باشیم و هم
درباره مفهوم «سلامت»، تا بتوانیم برای شناخت شخصیت سالم، مفاهیمی روشن و قابل
قبول را مطرح نماییم. امّا میتوان گفت: بهطور کلی، هر موجودی اعم از گیاه، حیوان
و انسان، که با نظر به قوانین زندگی مخصوص به خود، هویت طبیعی خود را در مسیر
ادامه حیات، حفظ کند و در جریان ارتباط با موجوداتی که به نوعی با آنها در تماس
است، آن هویت را با نظم مقرر خود، اداره کند؛ چنین موجودی از سلامت برخوردار است و
بالعکس، هر موجودی که از درک فعالیت و جریان فوق ناتوان باشد به همان اندازه بیمار
است. از این جا روشن میشود که سالم بودن شخصیت، یک امر کاملاً نسبی است.(۳)
● کار اساسی شخصیت سالم
جهت کاربردی نمودن تعریف فوق، باید کار اساسی شخصیت سالم را شناخت تا با کار بست
آن بتوان در مسیر سالم سازی و در نهایت، تکامل شخصیت، گام برداشت. در این زمینه
میتوان گفت: آن کار اساسیای که شخصیت سالم میتواند مدیریت آن را به عهده بگیرد،
عبارت است از: «تنظیم نیازها و سازماندهی نفس انسانی در ارتباطات چهارگانه یعنی
ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و همچنین با همنوعان خود».(۴) امّا
لازمه چنین کاری داشتن ایمان است؛ چرا که بدون داشتن ایمان به یک حقیقت مطلق و
موجودی کامل، انجام دادن این کار اساسی، محال است.
▪ تنظیم نیازها