آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ...

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...

داستان سنگ تراش ( پائولو کوئلیو)

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.

در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!

در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. 
نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است.

چه مدل مویی به شما می‌آید؟

وقتی به آرایشگاه می‌روید، آرایشگران با سشوار و ژل و موس و برس‌های سفت به جان موهایتان می‌افتند تا زیباتر شوید. ولی این زیباتر شدن اغلب به قیمت آسیب موهایتان تمام می‌شود. اگر دوست دارید موهایتان را حالت دهید و زیباتر شوید و یا آنها را به مدلی کوتاه کنید که به شما بیاید، باید نکاتی را به خاطر داشته باشید تا هم مدل موهایتان شما را زیباتر کند، هم موهایتان سالم‌ باقی بماند.
 

- موهای‌تان را کوتاه نگه دارید: اگر فردی هستید که موهای بلند دارید و داشتن موی بلند را هم می‌پسندید، لازم نیست آنها را خیلی کوتاه کنید. حد متوسط را انتخاب کنید، داشتن موهایی که تا سرشانه باشد، اندازه مناسبی برای موها است. مراقبت‌کردن از این موها با این اندازه راحت‌تر است. هم شستشو و هم خشک‌کردن و هم آرایش این موها برای افراد آسان‌تر بوده و موها کمتر دچار آسیب می‌شوند.
 

- از تغییردادن زیاد آرایش موهایتان خودداری کنید: به‌طور کلی اگر موهای نازکی دارید، فرم موها را به حالت لایه‌لایه کوتاه کنید زیرا این مدل از آرایش مو حجم موها را بیشتر نشان می‌دهد.

 

- اگر چهره اخم‌آلودی دارید، می‌توانید موهای‌تان را طوری آرایش کنید که این عصبانیت و اخم شما کمتر نمایان شود: برای این کار می‌توانید کمی از موهای‌تان را به صورت موج‌دار روی پیشانی و کنار صورت بریزید. با این نوع تغییر موها، چهره‌ای آرام‌تر پیدا خواهید کرد.

 

- موهای‌تان را بپیچید و حالت دهید: زمانی که موها را از حالت صاف درمی‌آورید، چهره شما مهربان‌تر و جوان‌تر به نظر می‌رسد. این کار همچنین حجم موهایتان را هم بیشتر می‌کند.

 

- موهایتان را فر دهید: استفاده از ژل مو یا اسپری‌های حالت‌دهنده مو وسیله خوبی برای فردادن و مجعدکردن موها است. کمی از آن را به کف دست‌هایتان مالیده و موهایتان را با آن حالت دهید.

 

- با موهایتان بدرخشید: همیشه بعد از حمام‌کردن و شستن موها از نرم‌کننده‌ مو استفاده کنید. نرم‌کننده‌ها موجب می‌شود اصطکاک مو هنگام شانه‌کردن و در نتیجه شکنندگی مو کم‌ شده و موها کمتر ریزش داشته باشد.

 

- موهایتان را خنک کنید: پس از شستشوی کامل بدن و در انتهای دوش گرفتن موهای‌تان را با آب خنک آبکشی کنید و یا با هوای خنک سشوار موهایتان را خشک کنید. این کار موجب می‌شود حالت وزشدگی موها کمتر شده و موها درخشان‌تر شود.

 

- از گرمای زیاد اجتناب کنید: هر زمانی که از سشوار، یا از اتوهای مخصوص مو یا صاف‌کننده‌ها استفاده کردید، مراقب باشید که گرمای زیاد این وسایل موهایتان را نسوزاند. پیش از استفاده از این لوازم از لوسیون و اسپری‌ روی موها استفاده کنید تا این مواد مانع از رسیدن گرمای زیاد و سوختن موها شود.
 

- یک برس نرم بخرید: برای شانه‌کردن موها برسی را انتخاب کنید که دندانه‌های زیاد و ریز و نرم داشته باشد. دندانه‌‌های نرم و ریز برس مانع از کنده‌شدن موها هنگام شانه‌کردن می‌شوند و به موها حالتی زیباتر می‌دهند و موها صاف‌تر و درخشان‌تر به نظر می‌رسند.

 

- رنگ موی مناسبی را انتخاب کنید: رنگ‌های خاکستری، موشی و کدر، نور را به خوبی منعکس نمی‌کنند. رنگ‌های روشن که با رنگ‌هایی با تون گرم مخلوط شده باشند هم موها را درخشان‌تر می‌کنند و هم تارهای مو با ضخامت بیشتری به نظر می‌رسند.

 

- از آرایش نامناسب موها، بافتن، دم‌اسبی‌کردن موها، بستن موها در حالت‌هایی که به مو کشش زیادی وارد می‌کند، خودداری کنید: امروزه انواع متعددی از آرایش موها در آرایشگاه‌های زنانه انجام می‌شود که آسیب زیادی به ریشه موها وارد می‌کند. این مساله سبب شکنندگی و خردشدن موها می‌شود و به دنبال آن موها دچار ریزش می‌شوند.

 

- رنگ‌کردن موها و استفاده از مواد نگه‌دارنده رنگ یا همان تثبیت‌کننده‌ها سرعت‌ شکنندگی و نازک‌شدن موها و در نتیجه ریزش آنها را بیشتر می‌کند: بهتر است برای پیشگیری از آسیب بیش از حد موها، زمانی که موها را رنگ می‌کنید، رنگ به ریشه موها مالیده شود و سپس با شانه از ریشه به انتهای مو پخش شود و این کار بیشتر از پنج دقیقه طول نکشد

آیا با مرور زمان از میزان میل جنسی کاسته می شود؟

باید توجه داشت که اشتیاق و علاقه به تنهایی برای برقراری یک رابطه جنسی رضایت بخش، کافی نیست. بلکه هیچ مدرک مستندی مبنی بر این امر وجود ندارد، اما در تمام روابط می توان به وضوح چنین چیزی را مشاهده نمود.

یک فرد ۶۰ ساله شهوت یک فرد ۲۰ ساله را ندارد. اما یک فرد ۶۰ ساله با بهره گیری از تجربیاتش به راحتی می تواند کمبود انرژی را جبران نماید. یکی از قدرتمندترین اندام های جنسی، ذهن انسان است نه آلت تناسلی. ذهن بشاش و زنده، به راحتی میتواند جسم سالخورده را به تحرک وا دارد. برخی از افراد سالخورده بشاش و سلامت هستند که برق چشمانشان از برق چشمان نوه هایشان نیز شفاف تر و گیرا تر است.

باید توجه داشت که اشتیاق و علاقه به تنهایی برای برقراری یک رابطه جنسی رضایت بخش، کافی نیست. بلکه رابطه نیازمند حرارت و گرمای عشق نیز می باشد. یکی از مهمترین راههایی که از طریق آن می توانید رضایت جنسی را همواره در زندگی جنسی خود، تجربه کنید، این است که در طول زندگی بیشتر با هم گفتگو کنید. باید یاد بگیرید که چگونه میتوانید به حرف های طرف مقابل گوش کنید، آنها را بپذیرید، اشتباهاتشان را فراموش کنید و به زندگی رمانتیک خود ادامه دهید.

در کجای قرآن اسم "چادر" آمده؟

حجاب چادر روسری پوشش اسلامی دختران زنان زن مو مانتو

گاهی در هیاهوی اخبار، حرف‌های گفته می‌شود که ممکن است باعث ایجاد شبهه شود. معمولاً اصل خبر بعد از مدتی از یاد می‌رود ولی در نهان‌خانۀ ذهن آن شبهه‌ی ایجاد شده باقی می‌ماند و برای یک مؤمن شبهه توقفگاه خوبی است اما بد منزلگاهی است. به همین جهت سوال تیتر باعث شد روحیه‌ی طلبگی اینجانب قلقک شود تا پاسخی بسیار بسیار کوتاه و صریح به آن گفته شود.

مضاف بر اینکه متأسفانه در ذهن برخی مذهبی‌ها هم به اشتباه جا افتاده که چادر حجاب صرفاً ایرانی است و برای اثبات آن به تاریخ ایران مراجعه می‌کنند.

پاسخ کوتاه :

آیات قرآن در خصوص حجاب به دو بخش تقسیم می‌شوند.

در بخش اول و حداقلی “روسری و مانتو” (خُمر) بیان شده و در بخش دوم و توصیه به حجاب اکمل چادر (جلباب) بیان شده است.

 

قدری مفصل‌تر:

اول : بیان حد حجاب واجب و حداقلی (مانتو) :

این بخش در سوره‌ی نور آیه ۳۱ بیان شده : “ و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاک‌دامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا ….. آشکار نکنند و پاهای خود را [به گونه‌ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‌دارند معلوم گردد…“.

با توجه به این آیه، و تفسیر آن، پوشاندن زینت‌ها به وسیله‌ای مانند روسری یا مقنعه و مانتو و یا معادل آن حداقلی است که قرآن بیان فرموده.

در اینجا ”خمر” جمع خمار و به معنای روسری و سرپوش است. و “جیوب” از واژه “جیب” به معنای قلب و سینه و گریبان است که لازم است پوشانده شود.

در تفسیر “مجمع” هم آمده است: “زنان مدینه اطراف روسری‌های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه و گردن و گوشهای آنان آشکار می‌شد. بر اساس این آیه موظف شدند اطراف روسری‌های خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد”.

ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو جلباب خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است

 

دوم : بیان و توصیه به حجاب کامل (چادر) :

در این بخش حجاب توسعه داده شده . در سوره‌ی احزاب آیه‌ی ۶۰ می‌فرماید : “ ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو جلباب خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.“

 

در این آیه دو مطلب قابل توجه است:

۱- جلباب چیست؟

در مفهوم “جلباب” آن چه با توجه به کتب لغت و گفتار مفسّران شیعه مانند “علامه طباطبایی” و “فیض کاشانی” و اهل سنّت مانند ” قرطبی” وجود دارد ، آن است که “جلباب”، ملحفه و پوششی چادر مانند است، نه روسری و “خمار” ! و از ابن عباس و ابن مسعود روایت شده که منظور “عبا” است.

پس “جلباب” لباس گشاد و پارچه‌ای است که سرتاسر بدن را بپوشاند؛
چادر

۲- نزدیک کردن آن یعنی چه؟

نکته‌ی بعدی که معلوم می‌شود “جلباب” دقیقاً اشاره به چیزی شبیه به چادر امروزی است دستور قرآن به نزدیک ساختن جلباب، می‌باشد. معلوم است جلوی جلباب باز بوده مانند همان قسمت جلویی چادر که باز است. دستور داده می‌شود که آن جلو را به هم نزدیک کنند و حجاب خود را آزاد و رها نگذارند.

 

توضیح آخر

همان طور که مفسّران بزرگ مانند “شیخ طوسی” و “طبرسی” فرموده‌اند، در گذشته ۲ نوع روسری برای زنان معمول بوده است:

ـ روسری‌های کوچک که آن را “خمار” یا مقنعه می‌نامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده می‌کردند؛

- روسری‌های بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار می‌آمد. زنان با روسری بزرگ که “جلباب” خوانده می‌شد و از مقنعه بزرگتر و از ردا کوچکتر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را می‌پوشاندند.

بخش قرآن تبیان

هفت جا نفس خود را حقیر دیدم

نخست: هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابددوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپریدسوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزیدچهارم: آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری دادپنجم: آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانستششم: آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بودهفتم: آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشتجبران خلیل جبران 

ببوسیدش شاید ...

ب ِ بـوسیـدش .. حتما ً قبـل ِ خواب ب ِ بـوسیـدش ! حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد .. حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده .. حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه .. گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! .. نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده .. حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده !

 

ب ِ بـوسیـدش .. وقتی زیرپیـرهنی سفیـد ِ حلقه ای پوشیـده و بـازوهای ِ سفیـدش رو با اون پیـچ ِ ماهیچه ای ِ مردونه انداخته بیـرون .. وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره .. وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه .. حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه !

 

ب ِ بـوسیـدش .. وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه : ” اینـو برای تـو آوردم ! ” .. وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه .. وقتی دست های ِ ظریـف ِ دختـرونه تـون میـون ِ دستای ِ زمخت و مردونه اش گم می شن .. !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های ِ شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟! ”

 

ب ِ بـوسیـدش .. وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ِ ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه  خوشگله ! .. وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه ان و درُ با پـاش می بنـده .. وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه .. !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتی اگه تـوی ِ شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن .. حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده .. حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. !

 

ب ِ بـوسیـدش .. وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه .. ! وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. !

 

ب ِ بـوسیـدش .. حتماً قبـل ِ خـواب ب ِ بـوسیـدش .. !

 

شایـد فـردایی نباشـه …

شایـد شما فـردا نباشیـد …

شایـد اون فـردا نباشـه …