آیا تاکنون پای صحبت
افرادی که گرفتار مواد مخدر شده و یا به علت جرایم مختلفی که مرتکب شدهاند گرفتار
زندانها و دارالتادیب هستند، نشستهاید؟ چیزی که قریب به اتفاق این افراد به آن
اعتراف میکنند، همنشینی با دوستان ناباب است.شاید تا به حال با شنیدن این جمله
فقط سری از روی تاسف تکان میدادید اما اکنون که خود نگران رفت و آمدهای فرزند
نوجوانتان هستید، میبینید که پیشگیری از معاشرت یک نوجوان با دوستان ناباب کار
چندان سادهای هم نیست. سنین نوجوانی ویژگیهای خاص خود را دارد. در این سنین است
که شخصیت، هویت و الگوهای زندگی آینده نوجوان شکل میگیرد. بیشتر والدین در این
دوران احساس دوگانهای نسبت به فرزند نوجوانشان دارند.
فرزندان نوجوان مان آموخته اند که کم کم در حال بزرگ شدن هستند . آنها افزایش
قوه استدلال و درک شرایط را خود احساس میکنند و با تغییرات جسمانی تازه و عجیبی
روبهرو هستند .
در این شرایط از خود ، چهره و صدای خود بیزار میشوند . رشد سریع در این سنین باعث
میشود که آنان نگران عکسالعمل دیگران نسبت به رفتار خود باشند و در همین زمان
است که احتیاج شدیدی به درک شدن دارند نه تحقیرشدن. ورود کودکان به این دوران برای
بسیاری از والدین ناگوار است .
نوجوانان از ما یاد گرفته اند که به طور منطقی فکر کنند و علت و معلول را جویا
شوند . نتایج را با منطق هرچند کم خود بررسی کنند . دیگر آنان به آسانی تسلیم
امر و نهی ما نمیشوند. یک نوجوان دراین زمان احتیاج زیادی به مشورت دارد،
مشورت و نه تحمیل و این دقیقا همان نکتهای است که والدین به طور معمول در آن دچار
خطا میشوند .
● نوجوان و گروه همسالان
انسان از چه رو به معاشرت با دوستان نیازمنداست؟ آیا از این رو که وی موجودی
اجتماعی است یا اینکه در ورای این معاشرتها، به کسب بینش زندگی و دانش اجتماعی
علاقهمند است؟ پاسخ درست به این پرسش در واقع هر دو را شامل میشود. او میخواهد
درگروه همسالان جایگاهی داشته باشد و مورد پذیرش قرار گیرد تا از این طریق بر
احساس تنهایی خویش فایق آید و از سوی دیگر، در حلقه ارتباط دوستی است که فرد میتواند
خودی نشان داده و ابراز وجود کند و بخشی از تواناییهایش را به ظهور برساند.
همانطوری که میدانیم، نوجوان در سن بلوغ به طور عمده متأثر از گروه همسن خویش
است و بیش از آنکه از رفتار والدین و حتی مربی تأثیر بپذیرد، از گروه دوستان خویش
الهام میگیرد. بنابراین نیرومندترین تأثیر رفتاری در این مرحله سنی از سوی دوستان
همراه و همگروه نوجوان به جا گذارده میشود.
نوجوان در این دوران، در ایجاد ارتباط با والدین خود علاقهمندی کمتری نشان میدهد
و ارتباط والدین با نوجوان هم به همین دلیل از دشواری و حساسیت خاصی برخوردار است.
روی همرفته چنانچه بتوان در انتخاب ترکیب دوستان همگروه نوجوان، گامهای مؤثری
برداشت، شاید بزرگترین خدمت، هم به لحاظ رفتاری و هم به لحاظ پیشرفت تحصیلی در حق
او انجام شده باشد. نوجوان از نظر رفتاری، به طور عمده دوستان هم گروه خود را
الگوی رفتاری خویش میداند و از روش و منش و وشیوههای رفتاری این گروه پیروی میکند.
او برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته
باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزشهای آنان است چون در غیر این صورت، از آن جمع
طرد میشود.
بنابراین اگر گروه دوستان نوجوان افرادی خوشرفتار و با منش و تربیت مطلوب باشند،
نوجوان نیز در مسیر آنان گام برخواهد داشت و چنانچه خدای ناکرده گروه دوستان دارای
مشکلات رفتاری باشند، نوجوان با تبعیت از آنها در مسیر و وادی نامناسبی قرار میگیرد
و در آن مسیر حرکت خواهد کرد.
به عنوان مثال، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آنان دوست
شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار میگیرد و معتاد میشود؛ چون از سویی، ملاک
پذیرش و قبول فرد به وسیله یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آنهاست و از سوی دیگر،
معتادان هم علاقهمندند که مواد مخدر را به طور دستهجمعی استعمال کنند که هم در
موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند.
از اینرو، معتادان علاقهمندند که دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتیادشان
بکشانند. در این صورت، اگر نوجوانی از تعلیم و تربیت مقدماتی و صحیح خانوادگی
محروم باشد و خانوادهاش او را از مضرّات اعتیاد مطلع نکرده باشند و در محیط اعتیاد
زندگی کند و با دوستان معتاد نیز سر و کار داشته باشد، احتمال اینکه معتاد شود،
بسیار زیاد است. همین فرآیند تأثیر گروه بر فرد، در سایر انواع بزهکاری به غیر از
اعتیاد نیز صادق است. البته شدت این تاثیر پذیری به عواملی نظیر شدت، سن و زمان
تماس و...نیز بستگی دارد.
● چگونه میتوانیم بر دوستیهای نوجوانانمان نظارت صحیح داشته باشیم؟
سعی کنیم که الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشیم . فضــــایی ایجاد کنیم که
فرزندانمان در آن احساس آرامش کنند. با نوجوانانمان دوست باشیم و فاصلهها را کم
کنیم. تلاش کنیم ارتباطمان با آنها به گونهای باشد که به راحتی بتوانند مشکلات و
نیازهای خود را با ما در میان بگذارند. سعی کنیم وقت بیشتری را با نوجوانمان صرف
کنیم . با آنان به رستوران ، پارک ، کوه ، سینما و ... برویم و از همه مهمتر به
آنان ابراز عشق و علاقه کنیم. گام بعدی، ایجاد سازگاری در محیط خانه است.ما باید
تلاش کنیم که محیطی امن و دور از جار و جنجال برای فرزندانمان مهیا کنیم .باید
نسبت به اعمال و رفتار فرزندان نوجوانمان حساس و نکته سنج باشیم و بر روابط آنان
با دیگران نظارت جدی داشته باشیم.
یکی از مهمترین نکات این است که موضع خود را برابر سیگار ، مواد مخدر و الکل و
دیگر اعمالی که انتظار داریم فرزندمان به سوی آنها کشیده نشود، مشخص کرده و آشکارا
آن را به زبان بیاوریم. نظم و قانون مناسب و سازنده مشخصی را در خانواده برقرار
سازیم و برای سرپیچی از آن ، تنبیهات مناسبی در نظر بگیریم و قاطعانه در صورت لزوم
آن را به مرحله اجرا درآوریم.
● سخنی با نوجوانان
▪ دوستی انتخاب کنید که رازدار باشد. ما حق داریم اسرار خودمان را به همه کس
بگوییم ولی اسرار دیگران امانتی است که به دست ما سپردهاند. نباید در امانت آنها
خیانت کنیم.
▪ دوستی که ظاهر و باطنش یکی است میتواند قابل اعتماد باشد. در حقیقت این ویژگی
در افرادی تبلور مییابد که از شخصیت سالمی برخوردارند و احساس حقارت نفس نمیکنند.
▪ از نشانه های جوانمردی و مروت این است که دوستان در پیشامدها و تنگناها یکدیگر
را تنها نگذارند و چه بسا در دشواریهای زندگی بیش از راحت و آسایش باید در کنار
یکدیگر بایستند و مرارتها را میان خود تقسیم کنند.پس همیشه در انتخاب دوست به
دنبال شخصی باشید که در دوران سختی پشتیبان شما باشد.
▪ اگر میخواهید دوستتان بدارند، دوست بدارید و دوستداشتنی هم باشید.
▪ دوستی واقعی خریدنی نیست، تنها باید آن را پیدا کرد.
▪ بهتر است دوستانتان را فقط برای خودشان بخواهید، نه برای آنچه میتوانند در
اختیارتان بگذارند.
▪ هرگز دوستانتان را شرمنده و خجالتزده نکنید.
▪ سعی کنید کسی را پیدا کنید که شنونده خوبی باشد زیرا همه به فردی برای درد دل
کردن نیاز دارند.شما نیز تلاش کنید که شنونده خوبی برای او باشید.
▪ هیچگاه ارتباط عاشقانهتان را با ارتباط دوستانه درنیامیزید.
▪ هرگز تصمیم نگیرید اخلاق دوستانتان را تغییر دهید، شما فقط میتوانید خودتان را
عوض کنید
یک شب سرد پاییز یک پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرک و به شیشه زد: تیک! تیک! تیک!
پسرک که سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست!
پروانه با شور و شوق گفت: میخوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز کن.
اما پسرک با اوقات تلخی جواب داد: نمیشه، تو یه پروانه هستی!
پروانه خجالت زده سرش رو کج کرد و با صدای لرزون گفت: لطفا پنجره رو باز کن، هوا اینجا خیلی سرده!
اون پسر باز هم قبول نکرد: برو از اینجا و منو راحت بذار!
پروانه با غم زیاد از اونجا دور شد.
فرداش پسرک از رفتارش پشیمون شد و پیش خودش گفت: برای اولین بار کسی خواست با من دوست بشه ولی من حرفشو گوش نکردم و پیش خودش فکر کرد که "ممکنه پروانه برگرده و این بار با هم دوست میشیم".
مدتها کنار پنجره باز اتاقش نشست. پروانههای زیادی اومدن اما از پروانه اون شب خبری نشد.
خسته از انتظار، پسرک پیش مرد دانا رفت و ماجرا رو براش تعریف کرد.
مرد دانا بهش گفت: پسر عزیزم عمر پروانهها بیشتر از یک یا دو روز نیست!
پسرک از اون روز دیگه همیشه یادش موند که برای دوستی و دوست داشتن فرصت کوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصتی دریغ کرد.
به طرف او قدم میگذارید. ناگهان متوجه میشوید درحال بیان این جملات سرنوشت ساز
هستید: "میشه یه وقتی با هم بریم بیرون؟"
"نه."
چی؟
او گفت "نه."
با نا امیدی دور میشوید، در حالیـکه چشم خـود را پـایین انداخته و دعا می کنید کسی
شاهد این تحقیر شدن شما نبوده باشد.
عدم پذیرش گریبانگیرتان شده است.
متاسفانه با وجود هیاهوهای بسیاری که از طـرف زنـان برای "تساوی حقوق"
در جامعه مطرح می گردد، بار مسؤلیت تقاضـای ازدواج هـمچنان بر دوش مـردان سنگینی
میکند. هنور این وظیفه مردان باقی مانده کـه اگـر بـخـواهنـد بـا جنـس مخالف خود
ارتباط برقرار کنند باید ریسک خرد شدن شخصیتشان را بپذیرند.
و عدم پذیرش ازدواج توسط زنان باعث آسیب می شود -- تقریبا غیـر مـمـکن اسـت کـه
بعنوان یک مرد هنگام عدم پذیرش توسط یک زن احساس درماندگی و شکست ننمود.
● چرا زنان مردان را رد میکنند؟
علل بیشماری می تواند دخیل باشد، و همه آنها لزوما بدلیل اشتباه مردان نیستند. در
این قسمت برخی از این دلایل آورده شده است.
▪ نگرشهای غلط
اجتماع معاصر مملو از زنان جسور و خـود مـحـوری اسـت کـه فقط به خود اهمیت داده و
کـلا هیـچ عـقیده ای در مـورد احساسات مردان ( و یا احساسـات زنـان دیـگـر )
نـدارنـد. طرز فکر اینگونه زنان چـنین است: من یک اتیکت قیمت جنـسی میـلیـاد
تـومانی دارم و هر مردی مجبود خواهد بود برای دستیابی به آن سـر تـعظیـم فـرود
آورده، در بــنــد او در گرفتار شده و بــهای سنــگینی را پــرداخت کنــد. ایــن
قبــیــل زنان کسانی هستنـد که میخواهند با نپذیرفتن مردان در آنها ایجاد سرخوردگی
و سستی نموده و از ناراحتیشان احساس سرور و هیجان کرده و از قدرت جنسی خود سوء
استفاده کنند.
▪ عدم تمکین مالی
از آنجایی که پول معیار شماره یک برخی زنـان هنگام سـنجش یک مـرد بـرای انـتخاب او
بـعنوان همسر آینده شان بشمار می رود، اگر شما آنـرا نداشته باشید و یا بنظر
نـرسـد که آن را داشـته باشید، آنگاه در ابتدای لیست کاندیداهای او جایی نخواهید
داشـت. تـا زمانی کـه از پول خرج کردن برای جلب توجه این گـونه زنان امتناع ورزید،
آنها نیز از شما دوری می جویند.
▪ او صاحب دارد
از آنـجـایی که برای یک زن داشتن رابطه دوستی با جنس مخالـف بـسیـار آسـان اسـت (
فقط کافی است بخواهد )، مـمـکن است در بـازار بدلیل داشتن نامزد یا یک عاشق دو
آتشه خریداری نداشته باشد. اگر این گونه زنان خوب باشـنـد مـوقیعتـشان را از کــسی
مخفی نمیکنند در غیر اینصورت ممکن است با بیرحمی شمـا را بازیچه دست خود قرار
دهند. بنابراین همیشه بهتر است قبل از اینکه شخصیتتان خـرد شود، تـکالیـف خــود را
انـجام دهد -- بدین ترتیب میتوانید خود را از تحقیرها و شرمندگی های بسیاری نـجـات
بخشید.
▪ او یک هنرپیشه است
برخی از زنان متـاهـل و زنـانـی کـه دارای اعتماد بنفس پایینی می باشند جزء این
گروه هستند -- آنها همیشه نیاز دارند مطمـئن شـونـد کـه هنـوز جـذابیت خود را برای
مردان حفظ کرده اند و برای هر مردی که بسمت آنها می رود، فقـط بـرای دیـدن واکـنـش
او، رخ می نماینــد. آنــها عــلاقه ای به ایجاد رابطه با شما ندارند -- فقط
میخواهند احساسات شمـا را بیدار نموده و سپس ترکتان کنند. این نیز نوع دیـگری از
سـوء اسـتـفاده آشــکار زنان از قدرت جنسی خود بر علیه مردان است
▪ دلایل روانشناختی
بــسیــاری از زنــان بــه گفتــه خــودشــان "مــردانی بـد" را انتخاب
کرده اند و یا به دلایل روانشناختی، خود را درگیر روابطی مصیبت آمیر کرده اند و
اکنون بخاطر همه مشکلاتی که خود بوجود آورده اند، مردان را مورد سرزنش قرار
میدهند. برخی از آنها کاملا از روابط عاشقانه حذف گردیده و یــا مــرتبا به
دلــیــل رفــتــارهای آشفته شان توسط مردان ترک شده اند. آنها شما را رد می کنند
فقــط بــه ایــن دلـیل که شما هم یکی از آن "مردها" هستید.
▪ شما حرکاتی اشتباه انجام داده اید
انجام برخی حرکات و رفتارهای ناشایست که بـدور از شان یک انسان می باشد ممکن است
باعث شود تا فرد مورد پذیرش قرار نگیرد.
▪ زمان نامناسب
اگر یک زن شما را رد کرد، ممکن است از بدشانسی هنگام مرحله ای عجـیـب و غـریـب که
در طول مـاه یکبار برای او اتفاق می افتند بسراقش رفته باشید، زمانیکه همه مردان
بد هستند، و یا او احساس میکند جذاب نیست، و یا بخاطر هر یک از هزاران واکنشهای
هورمونی مربوط به دنیای معاشقه. شما می توانید چند روز بـعد بـسراقش رفته و چراغ
سبز را دریافت کنید.
▪ تجربه های تلخ قبلی
هنگامی که یک زن در جواب تقاضای شروع رابطه از طرف شما پاسخ دهـد " کـمی وقت
لازم دارم که زندگیم را سر و سامان بدهم، " معمولا به این معنی است که او
بتازگی از یک رابطه ناخوشایند رهایی یافته و مایل نیست بسرعت خود را درگیر رابطه
ای جــدیــد بـنـماید. با این دسته از زنهای آسیب دیده، بهترین ایده این است که یک
رابطه دوستـی معمولی را تدارک دیده و یا تا زمانیکه او آمادگی خود را بدست
نیاورده، صبر نمایید.
▪ شما خسته کننده هستید
بـعبــارت دیگر شما فاقد هرگونه صمیمیت و اطمینان جنسی بوده و هنگامیکه وی در ده
قدمی شما قرار میگیرد مانند بستنی آب می شوید. لازم نـیست جیمز باند باشید، اما
اگر نمیتوانید پیش او حتی یک جمله هم بدون لکنت زبان بیان نمایید، آنـگاه هیچ راهی
برای پذیرش شما توسط وی باقی نخواهد ماند.
▪ او مجذوب شما نشده است
به همین سادگی. این اتفاق می افتد و کاری از دسـت شـما برنمی آید. بهترین راه این
است که به راه خود ادامه داده و فرد دیگری را پیدا کنید.
▪ عدم پذیرش را پذیرفته و ادامه دهید
اکنـون بــا بــرخـی از دلایـل که ممکن است یک زن شما را رد کند آشنا شده اید.
بعضی چیزها را میتوانید تغییر دهید ( اخلاق و رفتار خود) و برخی چیزها را نمیتوانید
( اخلاق و رفتار او ). با این که خیلی مشکل است که بخواهیم این موضوع را یک مسئله
شخصی در نظر نگیریم، اما بهترین عقیده این است کـه آنرا بـه تجربیات اضافه نموده،
از آن درس گرفته و از تکرار اشتباهات خودداری کنیم
چرا حاضر نیستیم، اشتباهات خود را قبول کنیم؟ چرا نمی پذیریم که هر یک از ما ممکن است اشتباه کنیم؟ به راستی آیا شما تا به حال اشتباه نکرده اید؟ و اگر اشتباه کرده اید به آن اقرار و برای جبرانش،اقدامی کرده اید؟می خواهیم بدانیم شهروندان در پاسخ به این سوال ما که «چرا اشتباه خود را قبول نمی کنیم؟» چه واکنشی نشان می دهند.
● حرف مردم
؛در مقابل یک واحد آموزشی پای صحبت چند جوان نشستیم تا ببینیم آن ها در جمع خود و
در پاسخ به سوال ما چه می گویند؟ سعید رجایی فرد به سوال ما چنین پاسخ می دهد:
معتقدم هیچ فردی مصون از خطا و اشتباه نیست، مگر این که معصوم باشد.اما برای فردی
مثل من که رفتار، کردار و حتی گفتارم مملو از اشتباه است باید بگویم کمتر زمانی
پیش آمده که اشتباهم را قبول کنم. متاسفانه باید اعتراف کنم که غرور کاذب و
خودخواهی عامل این موضوع بوده است و نمی دانم چه زمانی این مشکل رفع خواهد
شد؟البته باید بگویم که فرد لجبازی نیستم اما در برابر خیلی ها که ادعا دارند و
خیلی به خود می بالند سعی می کنم به هیچ وجه به اشتباهم اعتراف نکنم. نمی دانم این
کار درست است یا نه؟ ولی یقین دارم که همه اشتباه می کنند.یکی دیگر از این جمع که
دانشجوی سال سوم رشته جغرافیاست گفت: هر کس بگوید اشتباه نمی کنم، دروغ می گوید.
البته باید دید که تعبیر و تعریف هر یک از ما از واژه « اشتباه» چیست؟
ممکن است یک نفر کاری انجام دهد ولی به نظر خودش به هیچ وجه اشتباه نباشد، اما
خیلی ها، کار او را اشتباه بدانند. بنابراین باید اشتباه را به خوبی و به درستی
تعریف و مشخصات آن را بیان کرد.از وی می پرسیم: بسیاری از اشتباهات به خوبی مشخص
است اما بحث ما این است که چرا مسئولیت اشتباهاتی مثل دوستی با افراد ناباب، سیگار
کشیدن، مقصر بودن در یک تصادف، حقه و نیرنگ و... که هر یک کاری اشتباه و حتی آ
لوده به گناه است را قبول نمی کنیم؟این جوان گفت: با توجه به نکاتی که شما گفتید
باید بگویم که بسیاری از کارهای ما اشتباه است، اما کتمان و قبول نکردن آن،
اشتباهی بزرگ تر می باشد.
متاسفانه باید بگویم که خیلی از افراد جامعه ما نصیحت پذیر نیستند و به عبارت دیگر
خود را برتر از دیگران می دانند و به همین دلیل حاضر نیستند اشتباه خود را
بپذیرند.من شنیده ام که درخت میوه هرچه پربارتر می شود، شاخه های آن خمیده تر می
شود.اما برخی انسان ها چنان غرق غرور و تعصب های بی جا می شوند که حاضر نیستند، اشتباه
خود را قبول کنند.البته افراد زیادی هم هستند که با تواضع و فروتنی بسیار زیاد،
اشتباه خود را قبول می کنند. وجود چنین شخصیت هایی به دیگران انرژی می دهد و
امیدوارم همه ما این گونه باشیم.
● یک ماجرا
؛شهروندی که از اشتباه کارمند یکی از ادارات گلایه داشت، گفت: چندی پیش در
اداره... قسمت بایگانی آن به دنبال پرونده ام بودم تا از تسهیلات غرامت استفاده
کنم.باور کنید چند بار به بایگانی مذکور مراجعه کردم ولی نتوانستند پرونده ام را
پیدا کنند و در نهایت کارمند مربوط با گفتاری قاطع اعلام کرد که پرونده من اینجا
نیست و باید به شعبه چهارم آن اداره در آن طرف شهر بروم. او با اصرار من باز هم در
بایگانی به جست وجو پرداخت و بالاخره پرونده ام را پیدا کرد و گفت: متاسفانه شماره
پرونده را «اشتباه» نوشته اند و به همین دلیل آن را به راحتی پیدا نکردم و من
متعجب شدم که در برابر چنین اشتباهی و سرگردانی بنده و... حداقل یک ببخشید هم
نگفت.
گویی اشتباهی روی نداده و می دانستم اگر پی گیری کنم،پرونده ام را نخواهد داد!
متاسفانه بسیاری از ما حاضر نیستیم، کار اشتباهی را که انجام داده ایم و به خودمان
هم ثابت شده است، بپذیریم.اکبر موسوی از شهروندانی است که در یک سانحه تصادف
رانندگی، خسارات زیادی به خودروی او وارد شده است.او ضمن شرح ماجرای تصادف خود می
گوید:راننده طرف مقابل، معتقد بود که او مقصر حادثه نیست و حتی با پرخاش و عصبانیت
زیاد مرا فردی نادان و... عنوان کرد و اگر کوتاه نیامده بودم کارمان به دعوا و
نزاع کشیده شده بود و در نهایت افسر پلیس وارد ماجرا شد و او را مقصر حادثه معرفی
کرد.ضمن این که برگ جریمه ای هم برای او صادر شد. اما جالب تر از همه این بود که
طرف مقابل با توجه به حرف هایی که به من زده و نظر کارشناسی پلیس،به هیچ وجه حاضر
به معذرت خواهی به خاطر اشتباهش نشد!حالا شما قضاوت کنید چرا خیلی ها حاضر نیستند
به اشتباه خود پی ببرند؟!
● ما که حرفی نداریم؟!
؛با طرح سوال مذکور پای صحبت یکی از بازنشسته های آموزش و پرورش نشستیم.«ع-مجاوری»
با اشاره به این که ما در برابر اشتباهات خودمان حرفی برای گفتن نداریم و آن را به
راحتی، به سادگی و با کمال شهامت می پذیریم چرا که چیزی را از دست نمی دهیم و بر
عکس محبوب هم می شویم،گفت: اما نمی دانم چرا خیلی ها که دارای پست و مقام،مسئولیت،
پول و ثروت،مدیریت،غرور و خودپسندی و جاه طلبی هستند حاضر نیستند حداقل برخی مواقع
اشتباه خود را بپذیرند و این معضل یک ناهنجاری رفتاری است.
وی اضافه می کند: من متعجب هستم در حالی که بسیاری از مدیران و مسئولان ما دچار
اشتباه می شوند،چرا آن را اعلام نمی کنند؟مگر اعلام یک اشتباه کار سختی است؟ باور
کنید بیان اشتباه و اعتراف به آن،مسئولان را بین مردم، محبوب تر خواهد کرد چرا که
مردم دنبال صداقت و صراحت هستند و هیچ موضوعی محبوب تر از صداقت نیست.
● چه باید کرد؟
؛به راستی در برابر اشتباهاتی که انجام می دهیم، چرا به جای پذیرش آن ها و یک
معذرت خواهی کوچک، واکنش منفی از خود نشان می دهیم؟دکتر رنجبران از کارشناسان امور
اجتماعی معتقد است همه به نوعی گرفتار اشتباه و خطا هستیم. حال ممکن است اشتباه ما
سهوی و یا عمدی باشد که هر یک را باید جداگانه بررسی کرد.
اما این که چرا حاضر به پذیرش اشتباه خود نیستیم، باید ریشه این معضل را در اولین
واحد جامعه یعنی خانه و خانواده جست وجو کرد.به عبارت روشن تر، وقتی پدر و مادر
خانواده حاضر نیستند اشتباهاتی را که انجام داده اند بپذیرند،مطمئن باشید این شیوه
زندگی و نگرش اولیا به سایر افراد خانواده منتقل می شود.کودکان در رفتارهای خود
همیشه پدر و مادر را الگو قرار می دهند و خانواده ای موفق است که در آن صداقت
ودرستی،دروغ نگفتن و سایر صفات پسندیده مورد توجه باشد.هرگاه پدر یا مادری خطا و
اشتباه خود را صادقانه و با کمال تواضع بپذیرد و حتی در مقابل افراد کوچک تر از
خود به اشتباهش اعتراف کند، مطمئن باشید که چنین رفتاری موجب تقویت روحیه دیگران و
از همه مهم تر موجب اعتمادسازی خواهد شد.
این کارشناس با اشاره به نقش و جایگاه آموزش در کتاب های درسی گفت:به نظر می رسد
در بسیاری از کتاب های درسی به ویژه در مقطع ابتدایی و راهنمایی متاسفانه به بحث و
موضوعات اجتماعی کمتر توجه شده است.در این کتاب ها باید به مفاهیم اجتماعی از جمله
مهارت های زندگی همچون «نه گفتن»، «دوستی ها» و بحث مورد نظر که قبول کردن اشتباه
است،بیشتر توجه شود.شخصیت فرزندان ما در سنین کودکی، شکل می گیرد و با گذشت زمان
این شخصیت کامل تر می شود و بنابراین معتقدم در این سن باید نکات آموزنده، پندهای
حکمت آمیز و ریزه کاری های زندگی را به زبانی ساده برای آن ها بیان کرد.از وی می
پرسیم:برای پذیرش اشتباه خود باید چه کارهایی انجام دهیم و چه توصیه هایی پیشنهاد
می شود؟ رنجبران می گوید: قبل از هر اقدامی باید به این نکته توجه کنیم که مسئولیت
کار خود را بپذیریم.برای چنین پذیرشی باید از عصبانیت،غرور کاذب و خودنمایی دوری
کرد. به عبارت دیگر با پذیرش هر اشتباهی نباید دچار ترس شویم بلکه پذیرش آن را
باید نشانه شجاعت دانست. هیچ فردی مصون از خطا و لغزش نیست،بنابراین اولین گام،
پذیرش اشتباه است.بعد از آن می توان با سعه صدر، معذرت خواهی و پرهیز از جنجال،
طرف مقابل را راضی و توجیه کرد و دلیل اشتباه را برای او توضیح داد. این کار شجاعت
و جسارت می خواهد و به واقع به تمرین نیاز دارد و البته باید اذعان کرد که اعتراف
به اشتباه یک کار پسندیده و ارزشمند است و بر عکس آن، موضع گیری و نپذیرفتن اشتباه
می تواند وضعیت را از آنچه که هست بدتر کند
حتما داستان افسانه ای دختر کوچک بندانگشتی را شنیده اید. تامبلینا، دختری به اندازه یک بندانگشت بود و طی جریاناتی با یک گورکن همنشین شد و قرار بر این شد که با او ازدواج کند و به دنیای زیرزمین برود...
درسی که از این داستان می گیریم به ما می گوید که چگونه برای یافتن فرد مناسب خود
باید تلاش کنید تا به عشق واقعی دست یابید و عشق را با در محدودیت قرار گرفتن نمی
توان بنیان نهاد. در عین حال، به قلبتان اعتماد کنید و احساستان را چراغ راحتان
کنید.
دقت کنید تا ببینید طرف مقابلتان برای شما چه مفهومی دارد و آیا همانی است که دل
با او همراه دارید. در زندگی به ارزش وجودی همسرتان ایمان داشته باشید و بدانید
خوشبختی واقعی وجود خود اوست و اینکه شما با بودن در کنار او و با یاری او معنا
پیدا می کنید و قرار نیست یکی بر دیگری حاکمیت داشته باشد.
هماهنگ بودن در خواسته ها، شخصیت و ارزش ها، شانس بهتری برای خوشبختی به شما می
دهد. همیشه صادقانه برخورد کنید اگرچه در مورد شرایط سخت آسان نیست، اما این نکته
همان است که عشق موفقی را به ارمغان می آورد. در مورد باورهای خود محکم باشید و به
خاطر طرف مقابل و به دست آوردنش، عقاید خود را کنار نگذارید. زیرا باختن خود راه
پیروزی نیست.
سعی کنید عادت های بد خود را که روی طرف مقابل تاثیر منفی دارد کمرنگ کنید تا
شخصیت خود را در نظر آنان زیر سوال نبرید تا به این وسیله خودتان نیز احساس بدی
پیدا نکنید. اگر دچار مشکلی می شوید، سعی نکنید برای رفع ناراحتی مثلا به خرید
بروید، بلکه با برنامه ریزی برای یک پیاده روی، صحبت کردن با دوست خود یا تماشای
یک فیلم بر احساس ناراحتی خود فائق آیید.
سعی کنید به خودتان مسلط باشید و برحسب اعتماد به نفس و قدرت بیندیشید تا بر همان
اساس نیز رفتار کنید. در این دنیای پرهیاهو و پیچیده امروز، باید برای شریک زندگی
همراهی آرام بخش باشید، او را درک کنید و شرایط روحی و احساسی وی را در نظر داشته
باشید. بدانید کجا باید با او به بحث نشست و کجا حرف او را بشنوید و کجاها با
ابتکار عمل های خود زندگی را از یکنواختی دربیاورید.
مرد و زن باید اطلاعات و دانش خود را درباره سلامت جسمی و روانی خانواده بالا
ببرند. به عنوان مثال مردان باید بدانند که همسران خود را در دوران تولد فرزند
جدید درک کنند، زیرا زنان در زمان شیردهی دچار تغییرات هورمونی می شوند و بدنشان
هورمون های استروژن، تستوسترن و ترکیب شیمیایی دوفامین کمتری ترشح می کند و روی هم
رفته توجه خود را بیشتر روی نوزاد معطوف می کنند.
سعی کنید به خواسته های وی در این دوران بیش از پیش توجه کنید. در عین حال، خانم
ها نیز باید از مردان خود غافل نشوند و احساساتش را پاسخگو باشند. زنان باید کمک
کنند همسرشان در روابط اجتماعی بدرخشد و به دلایل مختلف آنها را با تماس های تلفنی
مختلف و ارتباط های مکرر تحت فشار قرار ندهند زیرا مردان دوست ندارند، دائما تحت
تاثیر نشانه هایی باشند که به طور منفی تعهدشان را به آنها متذکر می شود یعنی همان
که جبران خلیل جبران می گوید که به مثال دو ستون باشید در کنار هم اما آزادی عمل
هم را محدود نکنید. اگر زنان در برابر رفتار نامناسب مردان واکنش منفی نشان دهند و
از کنار آن بی تفاوت نگذرند بیشتر مورد احترام خواهند بود.
باور داشته باشید که عشق برجسته ترین قسمت معادله رابطه دو نفر است زیرا یک حس
آرامش و مقبولیت می بخشد و اینکه خوشبختی دیگری به همان نسبت خوشبختی خودتان اهمیت
پیدا می کند.
این حس به شما اعتماد به نفس خارق العاده ای می بخشد چنان که در برابر مشکلات دچار
ترس نخواهید شد و با گام های مطمئن قدم برمی دارید. یکی از اثرات اعتماد به نفس
تاثیر مثبت جسمی است؛ ایجاد یک رابطه خوب عاطفی با همسرتان سیستم ایمنی بدنتان را
تقویت می کند و ترشح هورمونی به نام راندروفین سلامت جسمی را در بدنتان تقویت می
کند. این هورمون همان است که وقتی ورزش می کنیم ترشح می شود و متضمن بدنی سالم
برای فرد خواهد بود.
نکته آخر اینکه با کمال و همچون قله کوه دست نیافتنی باشید اما نه چندان که از شما
فرار کنند. همیشه چنان باشید که ۵۰ درصد از وجودتان برای مردتان قابل رمزگشایی
باشد. چه جالب گفته شده که زیبایی شما باید درونی باشد و انعکاسش در چشمانتان
متجلی شود و این زیبایی در ظاهر شما جایی ندارد مگر اینکه بتوانید زیبا عمل کنید
چه عواملی از شروع ابراز پشیمانی جلوگیری می کنند؟
بهتر است بی پرده بگوییم اغلب مردم یا دست کم بیشتر آنها راههای مختلفی را برای
شروع کردن یک معذرت خواهی را بلدند. اما چرا گاهی این معذرت خواهی به سرانجام
مطلوب نمی انجامد؟ از سوی دیگر همه روزه با تعداد زیادی از افراد مواجه هستیم که
ادعا می کنند قادر نیستند به راحتی منظورشان را به طرف مقابل منتقل کنند و به قول
معروف رابطه خوب و صمیمی آنها به مرور زمان دستخوش سوء تفاهم شده و لاجرم به سردی
گراییده است. سوال اساسی اینجاست که چگونه می توان باور داشت که درعصر اطلاعات
دنیای پهناور و دست نیافتنی دیروز، در دستان قدرتمند و با کفایت اشرف مخلوقات به
دهکده ای تبدیل شده باشد، اما دو تن از این انسانهای پست مدرن نتوانند رو در روی
هم و با زبان مادری حرف یکدیگر را متوجه شوند؟!
این را بهتر است معجزه قرن بیست و یکم دانست و گرنه نمی توان هیچ توجیه منطقی برای
آن پیدا کرد.
● تنها ماندم
به راستی چه عاملی سبب این همه دوری انسانها از یکدیگر شده است؟
این موضوع مورد توجه و علاقه بسیاری از روانشناسان بوده و هست. آنها پاسخهای
متعددی نیز در این مورد ارائه کرده اند که بهترینشان را می توان افزایش دیدگاه
فردگرایی انسان دانست. براساس نظر غالب روانشناسان انسان موجودی اجتماعی است.
البته هیچ کس منکر خصلتهای منحصر به فرد او نیست اما بسیاری از خصوصیات روانشناختی
و مفاهیم ذهنی این انسان گوشه گیر در بین همسالان، همکاران، هموطنان و خلاصه
همنوعان معنا پیدا می کند. هر چند اخلاق یک صفت فردی تلقی می شود اما نمی توان
انکار کرد که خصوصیاتی نظیر شجاعت، فداکاری، عشق، صداقت و وفاداری خارج از زندگی
اجتماعی انسان مصداق مشخصی ندارند.
با این وجود انسان و خصوصا نوع غربی آن در سالهای اخیر به شدت فرد گرا شده است. بی
تردید مقداری اعتماد به نفس، استقلال و خود محوری می تواند چاشنی خوبی برای پیشرفت
و خوشکوفایی باشد، اما مقدار زیاد آن منجر به خودخواهی، غرور و نهایت خودشیفتگی می
شود. اینجاست که معیارها از نفع والدین، همسر، فرزندان، همسالان، همکلاسان، همسایه
ها، هم محلی ها، همشهری ها، هم کیشان و هموطنان به نفع شخص من تبدیل می شود. و این
همان آش شعله قلمکاری است که غربیها پخته اند و حال می خواهند در خوردنش ما را هم
سهیم کنند.
این امر باعث شده متفکرین غربی را به فکر فرو ببرد تا بلکه راه چاره ای هر چند
موقتی برای آن بیابند. راه حلهایی که شاید در نظر ما شرقی ها که هنوز همنوعان خود
را فارغ از نفع شخصی دوست داریم، کمی بچه گانه و عوامفریبانه باشد. با این وجود
خواندن و بررسی مشکلات غربی ها دست کم این فایده را برای ما دارد که آینده انسان
خودمحور را در پیش چشمان خود ببینیم و قبل از وقوع علاجی برای آن بیاندیشیم هرچند
برخی متفکران وطنی چندان با کلمه "قبل از وقوع" موافق نیستند.
● لغزشهای کلامی:
لغزشهای کلامی و شوخیهای نیش دار و ناخواسته هر روز بین ما و آنهاییکه دوستشان
داریم شکاف ایجاد می کنند. شکافهایی که هرچند چندان عمیق نیستند که نتوان با یک
"متاسفم ساده" و یا نهایتا یک "شام فست فودی" آنها را پر کرد.
اما فروید، که اغلب با نام پادشاه نظریه میل جنسی در بین ما شهرت دارد، نظری کاملا
جنجالی و تامل برانگیز در این زمینه دارد. او می گوید لغزشهای زبانی ما برخاسته از
ناخودآگاه ماست. او ناخودآگاه را دنیایی می داند که از امیال و خواسته های سرکوب
شده ما پر شده است. خواسته هایی که فرد به دلایل اخلاقی، منطقی و یا اجتماعی و
فرهنگی از ابراز آنها منصرف شده و آنها را در ناخودآگاهش مخفی نگاه داشته است. این
دنیا همیشه تلاش می کند به طریقی خود را به ما بشناساند اما ایگو یا همان
"من" اجازه این کار را نمی دهد. به همین دلیل او برای رسیدن به این هدف
از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. فروید شاهراه این عرض اندام را "رویاها یا
همان خوابهای شبانه" می داند و پس از آن لغزشهای فرویدی مطرح می شود. به
عبارت راحت تر اگر همسر شما اشتباها و به شوخی می گوید: " خدا یکی و زن هم
یکی یکی" و بعد سعی می کند با خنده و شوخی حرفش را صرفا یک شوخی قلمداد کند،
از نظر فروید او در ناخودآگاهش تمایل به تجدید فراش دارد اما شاید حتی خودش هم از
این میل درونی اش بی خبر باشد.
بنابراین فروید اعتقاد دارد شما حق دارید از این شوخی همسرتان ناراحت شوید اما
بهتر است با این خواسته او برخورد منطقی کنید یعنی ببینید چرا او چنین خواسته ای
دارد؟ و چگونه می توان این مسئله را حل کرد. شاید بهترین کار در چنین شرایطی
خودکاوی دو طرفه با حمایت یک درمانگر باشد.
اما روانشناسان رفتارگرا قضیه را زیاد جدی نمی گیرند و توصیه می کنند برای پیشگیری
از هرگونه سوء تفاهمی بهتر است بلافاصله از همسرتان معذرت خواهی بکنید.
● چه جوری معذرت خواهی کنیم؟
▪ قبول مسئولیت :
قبول مسئولیت را شاید بتوان مهمترین چالش در یک معذرت خواهی ناموفق دانست. ما عادت
کرده ایم بیشتر از خودمان اطرافیانمان را در تقصیراتمان مقصر بدانیم و البته با
این روش تا حد زیادی از مظان اتهام فرار کنیم اما بهتر است بدانید اگر همسر حساسی
دارید، که این روزها همه گیر شده است، وقتی در نهایت مسئولیت اشتباهتان را به گردن
نمی گیرید حتی اگر رسما در تریبون صدا و سیما هم از او معذرت خواهی کنید|، او را
آرام آرام از خود مایوس کرده اید.
▪ توضیح بده:
در مورد اشتباهتان توضیح دهید و نگران نباشد که نکند با این کار به عزت نفستان
لطمه ای وارد شود. اما بهتر است به جای لفاظی در مورد شرایط غیر قابل کنترل محیط
بیرون سری هم به درون خودتان بزنید و از فرایند شکل گیری این تصمیم اشتباه و به
دنبال آن پشیمانی از کرده و تلاش برای جبران آن هم چیزهایی به همسرتان بگویید تا
او را نیز در احساس خود شریک بدانید و مطمئن باشید که حکما بیراه نفرموده اند که:
"حرفی که از دل آید لاجرم بر دل نشیند."
این نوع گفتمان دست کم این فایده را دارد که همسر شما به صداقت شما پی می برد و
اگر نیمچه عشقی هنوز بینتان باقی مانده او هم برای شما ارزش قائل شده و شکستن غرور
شما را بر نمی تابد و راضی نمی شود شما به خاطر این اشتباه بیش از این سرزش شوید.
▪ معذرت خواهی معامله نیست.
بعضی ها فکر می کنند اگر در حین معذرت خواهی کمی از تقصیرات را هم به گردن دیگری
بیاندازند، بار گناهشان سبک شده و طرف مقابل راضی به معامله با او می شود. بهتر
است به این گونه دوستان بگوییم اگر ترجیح می دهید دوباره و دوباره مجبور نشوید
واژه غلط کردم و شکر خوردم را تکرار کنید، بهتر است کسی را متهم نکنید به خصوص
شاکی ماجرا را چرا که با این کار او به دشمنی خشمگین تبدیل خواهید کرد. بهترین کار
اینست که سعی کنید احساس همدلی و همدردی شاکی را با خود همراه کنید و این تنها
زمان میسر خواهد بود که با صداقت برای او ماجرا را توضیح و از او معذرت خواهی
کنید.
کلام آخر اینکه همواره به یاد داشته باشید در یک رابطه متقابل دوستی یا زناشویی
آنچه بیش از هر چیزی اهمیت دارد ادامه این رابطه خوشاید است وگرنه پیدا کردن مقصر
و ذینفع و امتیاز خواهی و باجگیری در روابط سیاسی حاکم است تا دوستی
1) ابراز احساسات با تشکر و قدردانی
احساس قدرشناسی از زحمات و رفتارهای مطلوب دیگران، به ویژه برخورداری از زبان سپاس
در برابر همسر، نشانی از رفتار محبتآمیز است.
تمجید و تشکر شما از همسرتان، او را به یک قهرمان تبدیل میکند. در غیر این صورت
وی در زندگی، به یک انسان عادی و بیهدف تبدیل خواهد شد. این سخن را حتما شنیدهاید
که «در ورای هر مرد بزرگی، زن او قرار دارد. چنان که در ورای هر مرد شکستخوردهای
نیز همسر او دیده میشود» بنابراین توصیه میشود که گاهی از همسرتان به خاطر زحمات
فراوانش تشکر کنید زیرا گفتن کلمات محبتآمیز و سپاسگزاری، در روح او ثمره نیکویی
به بار میآورد.
توجه داشته باشید وقتی از کسی تشکر میکنید در حقیقت لطف او را پاسخ میگویید. اگر
همسرتان چیزی خرید ولی شما آن را نپسندیدید و طبق سلیقه شما نبود و یا غذایی درست
کرد و شما دوست نداشتید او را نکوهش نکنید زیرا او تلاش کرده و هدفش کسب رضایت شما
بوده است. به خاطر لطف و نیت خیرش از او تشکر کنید. حقشناسی و قدردانی از دیگران
باعث میشود شادی در زندگی برای همیشه جریان داشته باشد. تقدیر و ستایش به همسرتان
انگیزه میدهد و او نیز این را از شما یاد میگیرد. همسرتان هرکه هست از یک کاسب
گرفته تا یک معلم و یا مدیر کل، یک خانم خانهدار یا یک پزشک با سپاس و قدردانی و
ابراز احساسات شما جان تازه میگیرد، محبت و تلاشش بیشتر شده و به شور و نشاط
زندگیتان نیز افزوده خواهد شد.
با کاغذهای پشت چسبدار یادداشتهای خود را در جاهایی که احتمالش را نمیدهد
بچسبانید، به طوری که صبح موقع رفتن به محل کار آنها را ببیند و بخواند. یکی را
داخل دستشویی بگذارید و بنویسید: «دست و صورتت را خوب بشور، دوستت دارم» یکی را
در آشپزخانه روی در یخچال بچسبانید و بنویسید: «نوشجان، تو یگانه منی» یکی را روی
کیف دستیاش بچسبانید و بنویسید: «به امید خدا، منتظرت هستم» و یکی را روی داشبورد
خودرو بچسبانید و بنویسید: «به نظر من تو بینظیری، مواظب خودت باش»
هر از چند گاهی به او تلفن بزنید فقط برای اینکه به او بگویید دوستت دارم.
یادداشتی داخل جیب او بگذارید و بنویسید «دوستت دارم، روز پرنشاطی را برایت آرزو
میکنم» در ابراز احساسات نسبت به همسرتان تنها چیزی که نباید فراموش کنید این است
که هدفتان غافلگیر و شگفتزده کردن همسرتان است و دیگر اینکه کاری کنید که او باور
کند در کنار همسری کاملا متفاوت با دیگران است. قدر او را میداند و واقعا دوستش
دارد.
۲) ابراز احساسات با غافلگیر کردن
گاهی زندگی کسالتآور و یکنواخت میگردد و امور روزمره و عادی شما را کسل میکند.
برای از بین بردن این حالت لازم است یک چیز را تغییر دهید. اگر چه در زندگی خیلی
چیزها را نمیتوانیم تغییر دهیم و به آنها اختیار و تسلطی نداریم اما قادریم
خاطره پدید آوریم. برای شگفتزده کردن همسرتان برنامهریزی کنید و نشان دهید که
واقعا به او اهمیت میدهید. او که غافلگیر و شگفتزده میشود، از آن لذت میبرد.
در عین حال یک خاطره پدید میآید و شما نیز به عنوان برنامهریز و مجری کل رخداد،
خوشحالی افزون بر رضایت خاطر او خواهید داشت و در واقع احساسات خود را به زیباترین
شکلی شکوفا ساختهاید.
بدانید شما قادر خواهید بود که خلاق و هیجانآفرین باشید. فقط باید وقت بگذارید.
فکرتان را به کار بیندازید. انرژی صرف کنید و اشتیاق به خرج دهید تا کاری خوب و
متفاوت از کارهای روزمره انجام دهید. بعضی از کارهایی که برای شاد کردن همسرتان میتوانید
انجام دهید و او را غافلگیر کنید به قرار زیر است:
در سالگرد ازدواجتان به وسیله پیک، بستهای برای همسرتان (در محل کارش) یا به
نشانی خانه بفرستید و ضمن تبریک او را به شام در رستوران دعوت کنید (البته اگر
پولش را همسرتان حساب میکند!)
بدون مناسبت ویژه یک بسته بزرگ بادکنک بخرید به رنگهای متنوع، پیامهای عشقتان
را روی برگههایی بنویسید (تمام خصوصیات خوبی که دارد) و داخل هر کدام از بادکنکها
بگذارید وقتی همه را باد کردید آنها را به داخل ماشین همسرتان یا داخل اتاق خواب
جا دهید. یک سوزن به یک برگه یادداشت متصل کنید و آن را جلو شیشه خودرو یا داخل
اتاق جایی که به راحتی ببینید قرار دهید و روی آن بنویسید: «هر یک از بادکنکها را
بترکان و بخوان که چرا بهترین مردی (یا زنی) هستی که تاکنون شناختهام.» احتمالا
این ابراز احساسات برای همیشه به یاد او خواهد ماند.
۳) ابراز احساسات با خنده و تبسم
خنده و تبسم یکی از نیازهای اساسی انسان در روابط است. معروف است گرمی تبسم و
لبخند یخهای اندوه و کدورت را آب میکند، روابط انسانها را متعادل کرده و در
ایجاد شادی و نشاط خود و دیگران تاثیر به سزایی دارد. آناتول فرانس میگوید: «تبسم
هدیهای است از نفیسترین گنجینه وجود که همان قلب است.» خنده درد را تسکین میدهد
و همه ما برای سالم ماندن به آن نیاز داریم. معروف است که میگویند خنده بر هر درد
بیدرمان دواست حتی وقتی که عمیقا ناراحت و غمگین هستیم باید در برخورد با دیگران
خود را شاد نشان داده و تبسم نماییم.
توجه داشته باشید که تبسم و لبخند یکی از بهترین شیوههای ابراز احساسات است
بنابراین اگر تبسم کنید همسرتان نیز مشکلات را فراموش میکند، همچنان که اخم و
ناراحتی شما او را اندوهگین میکند. اگر در روابط شاد باشید و به مشکلات بخندید،
روابط شما با همسرتان محکمتر شده دوستیها و صمیمیتها برای رفع آنها بیشتر میشود.
امروزه در روان شناسی از خنده درمانی به عنوان یک شیوه درمانی استفاده میشود
البته خنده آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع بوده و به شخصیت خود و دیگران
لطمه وارد نیاورد. این نکته را نیز باید به یاد داشته باشیم که بخندیم اما سرمایه
خنده ما، گریه دیگران نباشد. همواره به یاد داشته باشید زمانی که در برخورد با
همسر تبسم داشته باشید او از دفاعهای خود دست میکشد و در برابر شما حالت گشوده
به خود میگیرد و شما پدیدآورنده شادی و نشاط در خانه خواهید بود و سود آن را مانند
غنیمتی به چنگ خواهید آورد.
به خاطر بسپارید اگر خواهان شادی مداوم هستید باید آن را در خود ایجاد کنید. توجه
داشته باشید شادی، عشق، هیجان و موفقیت همه از درون شما سرچشمه میگیرند و با
تمرین افکار شادیبخش، حوادث در روز شادیآفرین میشوند. بارزترین نشانه با نشاط
بودن خوشرویی و لبخند به لب داشتن است و این هم به خود و هم به دیگران انرژی مثبت
میدهد، پس در ابراز احساسات شادی خسّت نورزید.
۴) ابراز احساسات با احترام گذاشتن
به طور کلی هر انسانی میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. این از یک نیاز
فطری سرچشمه میگیرد و به فرد نیرو و توانایی میبخشد و او برای کوشش و فعالیت
آماده میشود.
احترام گذاشتن به دیگران از جمله همسر باعث کوچک شدن فرد نمیشود بلکه حقشناسی،
صفا و مروت را به اثبات میرساند و باعث میشود که همسر احساس شخصیت کرده به کار و
زندگی دلگرم گردد.
برعکس توهین و تحقیر خانواده باعث رنجیده خاطر شدن آنان و دلسردی از یکدیگر گشته و
در نتیجه سبب از دست رفتن خوشی زندگی خواهد بود بنابراین یکی از بهترین شیوههای
بروز احساسات، احترام متقابل است. پس به یکدیگر احترام بگذاریم و احترام خود را با
داشتن رفتار محترمانه نسبت به همسرمان ظاهر کنیم و بدانیم رعایت احترام تنها با
تعارفهای کلامی نیست. با محبت و توجه، «عشق» خود را عملا ابراز کنید و شور و شادی
را به محیط خانه بیاورید
1- حقیقت را بگویید: منظور این نیست که فقط دروغ نگویید. گفتن حقیقت حد مشخصی دارد که با درنظر گرفتن آن هم خود انسان احساس راحتی و آزادی میکند و هم دیگران به سمت شما جذب میشوند. 2- خودتان باشید: خودتان را به همان صورت که هستید قبول کنید. اگر ما این چیزی هستیم که اکنون هستیم، فقط به خاطر انتخابهایی بوده که در زندگیمان کردهایم. 3- مسئولیتپذیر باشید: ما آن چیزی را به سمت خود جذب میکنیم که آمادگی آن را داشته باشیم. با تلاش و کوشش خود را برای بهترینها آماده کنید. 4- در زمان حال زندگی کنید: اگر در زمان حال زندگی کنید، میتوانید با جریان روز همراه باشید. در زمان حال است که میتوانید کسی یا چیزی را به خود جذب کنید، نه در گذشته یا آینده. 5- بخشیدن گرفتن است: کاملا صحیح است که لذت در بخشیدن است! همه ما چیزی برای بخشیدن و اهدا کردن داریم. پس شما همببخشید. حتی اگر فکر میکنید چیز زیادی برای عرضه به دیگران ندارید سعی کنید مهارتهای جدید یاد بگیرید.