فرزندم خیلی تغییر کرده، دیگه مثل گذشته نیست، به حرف هایم گوش نمی دهد، نصایحم بی اثر شده، با دوستان نا صالح رفت و آمد می کند، نمی دانم چه به گوش جوانم خوانده اند که این جوری از خانه و کاشانه بیزار شده، مثل سابق معلم ها و درس و مشقش را دوست ندارد، تازگی ها رفتارش تغییر کرده، با جنس مخالف ارتباط پیدا کرده، کسی را دوست دارد که اصلا باشان خانوادگی ما نمی سازد، پرخاشگر شده خصوصا در محیط خانه، هر چه می خواهم با او حرف بزنم نمی توانم، اما وقتی با دوست اش گرم می گیره حرف هاش تمام شدنی نیست و...
همسرم مثل سابق مرا دوست ندارد، وقتی در دوران نامزدی بودیم بی من زندگی نداشت و مرا مکمل وجود خودش می دانست، هر وقتی از او دور می شدم همیشه بیادم بود، برایم نامه می نوشت، تلفن می زد، وقتی بر می گشتم انگار سال هاست مرا ندیده است، مرا در آغوش می کشید، گوئی من جان و روح او بودم. در یک کلا م او من بود و من او بودم. اما حالا هیچ فروغی ندارد، نه تلفنی، نه نامه ای، نه نوازشی، نه محبتی و نه صمیمیتی. کمتر با من حرف می زند. موقع صحبت کردن مثل سابق به من نگاه نمی کند. رویش را بر می گرداند. موقعی که می خواهم او را نوازش کنم نمی گذارد و خود را کنار می کشد. بیشتر وقتش را پای تلویزیون یا صحبت با دیگر دوستانش می گذراند، گویی من برای او غریبه ام. هر چه فکر می کنم کوتاهی ای از من سر نزده، حتی بیشتر از سابق کار می کنم تا بتوانم آسایش خانواده را فراهم آورم. بر اثر این کار سخت از بچه ها دور شده ام، مریض و کسل شده ام، کمتراستراحت می کنم، اما دریغ از پاسخ این همه محبت، بارها به طرق مختلف به او محبت کرده ام اما او به جای پاسخ به عمل من و ابراز احساسات، انگار پیام را نشنیده و خود را به بی خیالی می ز ند، راستی منهم خسته شدم، گوئی دو غریبه و بیگانه ایم زیر یک سقف...مهارت توضیح دادن، یکی از مهمترین و رایجترین مهارتهای اجتماعی است و با این وصف، قاعدهمند کردن آن، دشوار است؛ زیرا کافی بودن توضیح، با سن، اطلاعات قبلی و توانایی ذهنی طرف مقابل، رابطه مستقیمی دارد. موقعیت زیر را که در کلاسهای درس، بسیار اتفاق میافتد، مجسم کنید: معلم علوم اجتماعی میخواهد مفهوم «پایگاه» را درس بدهد. او باید این اصطلاح را با توجه به درک دانشآموزان و میزان علاقهمندی آنان، درس بدهد. او برای معرفی این مفهوم، باید از چه کلماتی استفاده کند؟ دانشآموزان باید چه واکنشی از خود نشان دهند؛ این مفهوم را تا کجا باید بکاوند و این بحث را چطور باید به درسهای قبلی ربط دهند؟ معلمان، هر لحظه با مسئله نحوه تدریس درسها مواجهند؛ اما اگر تصور کنیم که فقط معلمان با این مشکل سروکار دارند، سخت در اشتباهیم؛ چون در سایر ارتباطات نیز با این مسئله روبهرو هستیم.
یک روانشناس، نتایج پژوهشهای خود را چگونه باید مطرح کند؟ نمایندگان سیاسی، آرای سیاسی خود را چگونه باید برای رأیدهندگان بیان کنند؟ سربازرس پلیس، ماجرای انفجار را چطور باید برای خبرنگاران خلاصه کند؟ بنابراین، میبینیم که مهارت توضیح دادن، مخصوص معلمان نیست.به تکلم به خموشی، به تبسم ، به نگاه
می توان برد به هر شیوه ، دل آسان، ازمن کلیم کاشانیصدای آدمی را میتوان به یک آلت موسیقی تشبیه کرد که طبعا نتهای یکنواخت را نمینوازد. وقتی زخمهای بر چنگ دل خویش میزنید، کلمات را با لحنی خشن، ملایم یا معمولی و با زیر و بمی متفاوت، ملایم یا یکنواخت ادا میکنید. تمام این خصوصیات در برداشت شنونده از پیام شما نقشی اساسی دارد. کارشناسان معتقدند که ۳۸ درصد از استنباط اولیه از هر عبارت، بستگی به نحوه آن دارد. در حقیقت مردم از طرز گفتار ما درباره ما به قضاوت مینشینند.
نگاه کردن به آینه امروزه امری طبیعی است و هر کس حداقل یک بار در روز به آینه نگاه میکند و به چهره خویش خیره میشود. در مقابل، شما هرگز صدای خود را آن گونه که دیگران میشنوند، نمیشنوید. برای اولین بار که شما صدای خود را از طریق ضبط صوت شنیدهاید، غالبا برایتان عجیب بوده و گاه تکاندهنده یا مایوسکننده. شما ممکن بود اصلا صدای خود را نشناسید و تصور کنید صدا، صدای دیگری است. در حقیقت صدای هر انسانی منحصر به فرد است. برای آن که صدای هر انسان فقط خاص او باشد و نه کس دیگری. برخلاف بسیاری از ما انسانهای عادی، هنرپیشگان، آوازخوانان و سخنرانان دقیقا میدانند که صدای آنان چگونه است و چه تاثیری میگذارد. در حالی که اشخاص عادی کمتر از چنین مهارتی برخوردارند.انتقاد هم مثل هر چیز دیگری، خوبش خوب است و بدش بد...
برای مثال زدن، چی دمدستتر و بیدردسرتر از فوتبال؟ پس مثالمان جور شد: همین
سرمربی تیم ملی خودمان، یا همان سرمربی سابق، یا همان سرمربی اسبق، چه فرقی میکند،
این صابون به تن همهشان خورده: انتقاد، خوراک شب و روز آنهاست؛ هم شب و روز ازشان
انتقاد میشود، هم آنها شب و روز از خجالت منتقدان درمیآیند. آخرش هم هیچ ـ هیچ؛
آش همان آش است و کاسه همان کاسه. وارد جزییات ماجراهای اخیر نمیشوم که آش مورد
نظر را از این که هست شورتر نکنم؛ وگرنه میدانید که این رشته سر دراز دارد...
سوال اصلی در «موضوع ویژه» این هفتهمان همین است که واقعا کجای کارمان میلنگد؟
چرا انتقادهایمان کار نمیکند؟ چرا کم مانده است بعضیها جواب انتقاد را با مشت و
لگد بدهند؟ واقعا نکند بعضیها معنی انتقاد یادشان رفته باشد؟! به هر حال، کار از
محکمکاری عیب نمیکند: «۱) جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره ۲) تمیز خوب از بد
۳) آشکار کردن محاسن و معایب سخن ۴) تشخیص محاسن و معایب سخن... و بر نقد نیک و بد
کلام منظوم که اغلب ارباب فضل در اصابت تمیز آن قاصر باشند قادر گردد... فرهنگ
معین، جلد چهارم، ذیل مدخل نقد»
اگر میخواهید انتقادتان خوب و سازنده باشد، ۱۶ نکته زیر را رعایت کنید:
۱) خودتان را خسته نکنید
قبل از اینکه شروع کنید به انتقاد کردن، اول مطمئن شوید که آنچه میخواهید مورد
انتقاد قرار بدهید، واقعا غلط بوده و مستحق انتقاد است. بعدش مطمئن شوید رفتار آن
شخصی را که میخواهید مورد انتقاد قرار بدهید، درست ارزیابی کردهاید. اگر طرف
مقابل را خوب میشناسید و مطمئناید که انتقادهایتان هیچ تاثیری روی او نخواهد
داشت، از خیر انتقاد بگذارید و خودتان را خسته نکنید. اگر مطمئناید که طرف مقابل،
توان تغییر دادن آن خصوصیتی را که مورد انتقاد شماست ندارد، باز هم معقول نیست از
او انتقاد کنید. برای انتقاد سازنده فقط یک دلیل موجه داریم و بس: شما و طرف مقابل
میخواهید به نتیجه بهتری دست پیدا کنید و مطمئناید که این کار، شدنی است. نکته
در این جاست که فرد مقابل باید با انتقاد شما رفتار و عملکردش بهتر شود و واقعا
پیشرفت کند.
۲) بزنید به هدف
دقیقا به هدف بزنید و بگویید که مشخصا کدام قسمت از رفتار یا گفتار طرف مقابلتان
مورد انتقاد شماست و انتظارش را نداشتهاید. منظورتان را البته در لفافه هم می
توانید بفهمانید اما اگر این کار را به دقت انجام ندهید، ممکن است تمام تلاشتان
به باد برود. در پایان انتقاد باید مطمئن شوید که طرف مقابلتان دقیقا فهمیده است
دلیل و انگیزه اصلی انتقاد شما از او چیست. این نکته مهمی است.
۳) تا ضرورت ندارد، نگویید
اگر از یک نفر، زیاد انتقاد کنید، قصد و هدفی که در پشت انتقادتان دارید گم میشود
و تاثیر حرفهایتان کم. اگر به طرف مقابلتان زمان کافی برای اصلاح رفتار و گفتارش
ندهید، باز هم احتمال رنجش او از شما زیاد است. فقط وقتی لب به انتقاد باز کنید که
فکر میکنید ضرورت دارد. اگر در طرف مقابلتان رفتارهای زیادی وجود دارد که مورد
انتقاد شماست، بهتر است هر دفعهای که میخواهید از او انتقاد کنید، بیشتر از یک
مورد را برای مطرح کردن انتخاب نکنید.
۴) «همیشه» و «هرگز» را فراموش کنید
از کلماتی مثل «همیشه» و «هرگز» برای توصیف رفتارهای منفی دیگران استفاده نکنید.
مثلا نگویید: «تو همیشه با صدای بلند میخندی» یا «تو هیچوقت به حرف من دقت نمیکنی»
و... این کلمات، شخصیت آدمها را به لاک دفاعی فرو میبرد و این حس به آنها دست میدهد
که شما متمرکز شدهاید روی نقاط ضعفشان و چشمتان را به نقاط قوتشان بستهاید.
«بعضی اوقات» و «معمولا» و امثالهم خیلی موثرترند از «همیشه» و «هرگز» و امثالهم.
۵) شوخی را با انتقاد مخلوط نکنید
اگر چه شاید بامزه به نظر برسد که به هنگام انتقاد کردن از این و آن، حرفهایتان
را با شوخی مخلوط کنید اما بیشتر آدمها آن را این طور تعبیر میکنند که دارید
آنها را مسخره میکنید و در چنین شرایطی هم طبیعتا دیگر نمیشود به انتقادتان
بگویید انتقاد سازنده.
۶) از مقایسه کردن بپرهیزید
اگر مزایای رفتاری و گفتاری یک نفر دیگر را به رخ طرف مقابلتان بکشید، معمولا
تاثیر انتقادتان معکوس میشود. از هر گونه مقایسهای که به تحقیر فرد انتقاد شونده
منجر میشود، پرهیز کنید. این کار، سازندگی انتقادتان را مخدوش میکند اما مقایسههایی
که طرف مقابلتان در آنها دست بالا را خواهد داشت، مطلوباند و حسن نیت شما را به
فرد انتقادشونده منتقل میکنند.
۷) توی جمع انتقاد نکنید
انتقاد از یک نفر در میان جمع، معمولا به ایجاد حس حقارت ـ و دست کم حس شرمندگی ـ
در فردی منجر میشود که از او انتقاد میکنید. چنین انتقادهایی در بیشتر مواقع
موجب رنجش خاطر میشوند و نتیجه مطلوبی در پی ندارند اما انتقادهایی که در خلوت
انجام میشوند، گویای حسن نیت انتقاد کنندهاند و بار سازندگیشان بیشتر است.
۸) به موقع بگویید
شاید بهترین موقع برای انتقاد کردن، مدت کوتاهی پس از ارتکاب همان عملی باشد که میخواهید
از آن انتقاد کنید. البته تا آنجا که در توانتان هست باید سعی کنید زمینه را برای
یک گفتگوی خصوصی در خلوت و بحث بیطرف با فرد انتقاد شونده فراهم کنید.
۹) مثبت شروع کنید
هر آدمی دوست دارد که نقاط مثبتش دیده شود و مورد تحسین قرار بگیرد. به همین دلیل،
بهتر است پیش از شروع کردن به انتقاد و تذکر دادن نقاط ضعف، از یک یا چند نقطه قوت
در فرد انتقاد شونده یاد کنید و پس از اشاره به این ویژگیهای مثبت، بگویید که در
او یک نقطه ضعف هم میبینید که اگر بهبود پیدا کند نقاط مثبتش را پررنگتر خواهد
کرد. در پایان انتقاد هم دوباره به خوبیهای او اشارهای کنید تا حس مثبتاش، او
را به تغییر و بازسازی آن نقطه ضعف، ترغیب کند.
۱۰) ویران نکنید، بسازید
«من مطمئنم که تو خیلی بهتر از اینها میتوانی انجام وظیفه کنی چون... من مطمئنم
که میتوانم توی این قضیه روی تو حساب کنم چون. . .» گفتن چنین جملاتی باعث میشود
اعتماد به نفس طرف مقابلتان افزایش پیدا کند و حس کند که شما دلتان میخواهد او
از وضعیتی که دارد به وضعیت بهتری دست پیدا کند اما اگر لحن و کلماتی که برای
انتقاد کردن انتخاب میکنید، نامناسب باشد طرف مقابلتان حس میکند که شما میخواهید
او را زمین بزنید و به این ترتیب، تاثیر حرفها و انتقاداتتان به حداقل میرسد.
۱۱) عصبانی نشوید
تا وقتی خودتان نخواهید، هیچکس نمیتواند شما را آنقدر عصبانی کند که کنترلتان
را از دست بدهید. همیشه وقتی در برخورد با دیگران عصبانیت به خرج میدهید، پیشتر
و بیشتر از آنکه به طرف مقابلتان آسیب بزنید، به خودتان آسیب میرسانید. عصبانیت
نمیگذارد حرفهایتان منصفانه شنیده شود. وقتی انتقاد میکنید، اجازه ندهید
احساسات شخصیتان مزاحم تاثیر حرفهایتان شود.
۱۲) غیرمستقیم اشاره کنید
به صراحت و مستقیما شروع به انتقاد و سرزنش نکنید. سعی کنید با طرح سوالاتی هدفدار،
شخص را وادار کنید تا مسیر بحث را به همان سمتی که شما میخواهید بکشاند و آنوقت
حرفتان را شروع کنید. تواناییها و هوش و استعداد طرف مقابلتان را به خاطر کاری
که اشتباه انجام داده و حالا مورد انتقاد شماست، یکباره زیر سوال نبرید.
۱۳) بگذارید از خودش دفاع کند
با چند سوال هدفدار و غیر مستقیم، سعی کنید او را در وضعیتی قرار بدهید که خودش
همه حرفها را بزند. او با این کار، میتواند از خودش دفاع کند و لااقل آن مسالهای
را که مورد انتقاد شماست، از زاویه دید خودش برایتان تعریف کند. به این ترتیب،
شاید در تصمیم شما برای انتقاد کردن، تجدید نظری به وجود بیاید. وقتی شما و طرف
مقابلتان با هم به نتیجه مشترکی برسید، احتمال اینکه در پایان بحث بتوانید به
نتیجه دلخواهتان برسید، بیشتر میشود.
۱۴) موضوع را روشن کنید
تا آنجا که ممکن است، وضعیت مورد بحث را برای خودتان روشن کنید. برای اینکه
بتوانید یک مساله را به خوبی حل کنید، باید شرایط را خوب درک کنید. درباره زوایای
مختلف موضوع مورد بحث، از خودتان سوال کنید و سعی کنید به آن سوالها جواب بدهید.
تا آنجا که برایتان مقدور است خودتان را در شرایط طرف مقابل قرار بدهید و سعی کنید
موضوع را از چشم او ببینید و شرایطش را درک کنید. در میان گفتارهای انتقادآمیزتان
هم بهتر است هر از گاه به این موضوع اشار کنید که مثلا اگر من جای تو بودم یا اگر
من توی این موقعیت قرار میگرفتم... و بعدش هم نظر او را درباره پیشنهادتان جویا
شوید.
۱۵) اشتباهتان را قبول کنید
وقتی در لابهلای حرفهایتان به اشتباهات خودتان هم اشارهای میکنید و آنها را میپذیرید،
طرف مقابلتان هم راحتتر میتواند اشتباهات خودش را قبول کند.
اگر مقدور است بدون اینکه اسمی از شخص یا اشتباهش به میان بیاورید (بهویژه در
میان جمع) مشکل را به صورت غیرمستقیم و به نحوی مطرح کنید که فقط شما و طرف مقابلتان
از موضوع سر در بیاورید، این کار را انجام بدهید. این شیوه در خیلی از موارد جواب
میدهد.
۱۶) گاهی تنبیه کنید
اگر شما مدیر یک مجموعه هستید و یکی از زیردستانتان خطایی میکند که باید مورد
انتقاد قرار بگیرد، یکی از بهترین راهها برای انتقاد از او و تنبیه کردنش این است
که اول، اشتباهش را به او تذکر بدهید و بعد، از خود او بخواهید که تنبیهی برای
خودش در نظر بگیرد.
در بیشتر موارد، تنبیهی که آن شخص برای خودش در نظر میگیرد بیشتر و سنگینتر از
آن چیزی است که شما در ذهنتان برای او در نظر گرفته بودید اما اگر آنچه او گفت،
خیلی کمتر از آن چیزی بود که شما در ذهن داشتید، تعارف را بگذارید کنار: «متاسفانه
این تنبیه از آن تنبیهی که من برای شما در نظر گرفتهام خیلی سبکتر است. به نظر
من عادلانهترین تنبیه برای این کار شما این است که...»
● وقتی از شما بد انتقاد میکنند
هیچ آدم عاقلی نباید از انتقادهای خوب و سازنده فرار کند اما همه انتقادها خوب
نیستند. با انتقادهای بد چه کار کنیم؟ به هر حال، همهمان هر از گاهی مجبوریم با
چنین انتقادهایی هم مواجه شویم. اجازه ندهید چنین انتقادهایی شما را به هم بریزد.
در مواجهه با چنین انتقادهایی از توصیههای زیر غافل نشوید:
● پاسخهایتان را کوتاه کنید
فارغ از لحن و کلماتی که در انتقاد علیه شما به کار گرفته میشود، یک بار سعی کنید
به حقایق حرف طرف مقابلتان بیندیشید و آن را ارزیابی کنید. انصاف بدهید. واقعا
آیا هیچ رگهای از حقیقت در آن حرفها پیدا نمیشود؟ اگر انتقادها تا این حد
مغرضانه است و شما هم مجبورید جوابی به آن انتقادها بدهید، بهتر است به حداقل ممکن
اکتفا کنید: «ممنون... بسیار خوب... درباره آن فکر میکنم... اطلاع چندانی در این
مورد ندارم... حالم چندان مساعد نیست...»
● ابهامات ذهنیتان را رفع کنید
به انتقادی که علیهتان مطرح میشود، خوب گوش کنید و دربارهاش فکر کنید. آیا
موضوع انتقاد را درست فهمیدهاید؟ اگر پاسختان منفی است، حتما ابهامات ذهنیتان
را رفع کنید. مثلا اگر کسی به شما میگوید که از اخلاقتان خوشش نمیآید، بپرسید و
بفهمید که دقیقا نسبت به کدام قسمت از رفتارتان معترض است. از طرف مقابلتان
بخواهید که در انتقادش صریح باشد تا شما حرفش را دقیقا درک کنید و در اصلاح خودتان
بکوشید. تا وقتی حرفهای انتقاد آمیز را به درستی درک نکردهاید، درباره آن حرفها
هیچ قضاوتی در ذهنتان نکنید.
● دنبال مثبت بگردید
در طول مدتی که دارند از شما انتقاد میکنند، آرام و خوشخو باشید. اعصابتان را بیجهت
به هم نریزید. اگر یک انتقاد را «ویرانگر» ارزیابی کنید، احتمالا سختتر میتوانید
با آن کنار بیایید. این طبیعی است. سعی کنید هر چه میگویند بر این مبنا بگذارید
که ممکن است جنبههای سازندهای هم داشته باشد. در مقابل انتقادهای ویرانگر هیچ
لزومی ندارد که در لاک دفاعی فرو بروید. زمان کار خودش را میکند. همه نابینا
نیستند.
● اشتباهاتتان را بپذیرید
اشتباهی را که مرتکب شدهاید، بپذیرید اما لزومی ندارد که احساس گناه کنید. بابت
اشتباهتان صادقانه عذرخواهی کنید و بگویید که حاضرید هر چه از دستتان برمیآید
برای جبران اشتباه خودتان و بهتر شدن اوضاع انجام بدهید و واقعا هم این کار را
بکنید. عذرخواهیهای نمایشی و عجیب و غریب فقط خودتان را شرمندهتر میکند و طرف
مقابلتان را ناراحت. یک اقرار مختصر زبانی و جبران در عمل، خیلی بهتر است.
● از لاک دفاعی خارج شوید
اگر همیشه در لاک دفاعی فرو بروید، از انتقادات سازنده هم بهرهای نخواهید برد.
هیچوقت در شرایطی که از شما انتقاد میشود، به شخص انتقادکننده پرخاش نکنید.
بگذارید حرفش را بزند. یادتان باشد که حتی در مغرضانهترین انتقادها هم ممکن است
رگههایی از حقیقت وجود داشته باشد و شاید در میان چنین انتقاداتی هم وسیلهای
پیدا بشود که شما را به بهتر شدن، نزدیکتر کند
اولیـن قـرار همـیشه خـیـلی مـهـم بـوده اســت. یک خانم دوسـت دارد مـردی کـه با او قرار دارد فقط در مورد آن شب فکر نکرده باشد، بلکه خود را برای آن آماده نیز کرده باشد.
اجـازه بدهید بـرایـتان بگویم که او آن شب چه انتظاراتی از شما دارد و می خواهد
شما چگونه ظاهر شوید.
۱) عادی نباشید
اگـر بـا روی بـاز و لبـخندی بر لب با او برخورد کنید، مطمئن بـاشـیـد کـه پـاسـخ
گـرمـی خـواهـیــد گرفت. اما چرا کمی مـتــفاوت نبوده و برخورد اولتان را جالب تر
نـمیکـنیـد؟ اگــر انــدکی از علائق او آگاهی دارید، از آن استفاده کنید. مثلا اگر
از رنگ بنفش خوشش می آیــد، در اولین قرارتان به او گل بنفش هدیه کنید و اگر هم
چیزی در موردش نمیدانید از تخیلتان در این زمینه کمک بگیرید.
اگر فردی سرزنده و اهل تفریح و بازی است احتمالاً از یک بسته آبنبات بسیار لذت
خواهد برد. یا اگر فرد جدی تری است، ممکن است نسخه ای از کتاب مورد علاقه تان
خوشحالش کند. خلاقیت رمز این کار است. اگر متوجه شود که شما نمی خواستید فقط برایش
چیزی خریده باشید، بلکه وقتی آن چیز را انتخاب می کرده اید به فکر او نیز بوده
اید، بسیار خوشحال خواهد شد.
۲) مودب باشید، نه گستاخ
ممکن است به شما نگوید که مهمترین مسئله برای او داشتن اتیکت است. اما مطمئن باشید
که به کارهایی که می کنید و حتی کارهایی که نمی کنید بسیار دقت دارد. این جزئیات
کار است که مهم است، مثل غذا خوردن با دهان بسته.
در را برای او باز کنید. اما اگر اصرار داشت که خود این کار را بکند شما نیز
پافشاری نکنید. اصل دیگری که باید به یاد داشته باشید این است که از تعریف کردن هر
داستانی که موضوعات بد و تهوع آوری داشته باشد (هر چقدر هم که جالب و خنده دار
باشد) بپرهیزید زیرا پایانی برای دوستیتان خواهد بود.
۳) تحسینش کنید
بسیاری از مردها فراموش می کنند که از ظاهر خانمی که با او قرار دارند تعریف و
تمجید کنند. احتمالاً چیزی در لباس پوشیدنش، مدل موهایش یا بوی عطرش هست که شما
خوشتان بیاید. مطمئن باشید که او وقت زیادی را صرف آماده کردن خود برای آن شب کرده
است، و اینکه شما این تلاشش را بفهمید بسیار مهم است.
۴) در مورد او کنجکاو باشید
عصبی هستید و سعی می کنید که مطمئن شوید که آیا از شما خوشش آمده است یا خیر. به
همین دلیل پیوسته مشغول صحبت کردن در مورد خودتان و کارهایی که کرده اید می شوید،
تا جایی که فراموش می کنید که کمی هم در مورد او و علائقش بپرسید. ممکن است هدفتان
ادامه پیدا کردن گفتگو باشد، اما یک سخنرانی یک طرفه باعث ایجاد سردی و ناراحتی می
شود. پس از او هم بخواهید در مورد خودش صحبت کند. اما دقت کنید که اینجا هم افراط
نکرده و آن را به یک مصاحبه تبدیل نکنید.
۵) محکم و قاطع باشید، اما نه پرخاشگر
خیلی مهم است که اعتماد به نفستان را به او نشان دهید، اما این هم مهم است که به
مرز بین قاطعیت و اعتماد به نفس با پرخاشگری دقت کنید. زمای که با گارسن صحبت می
کنید، او انتظار دارد که مودب و فروتن باشید نه بد خلق و سرکش. اگر آن چه را که
سفارش داده اید اشتباهاً آماده کرده اند، آن را به گارسن اطلاع دهید اما صدایتان
را بلند نکنید و آن را پس نفرستید. با لبخندی مودبانه و کمی جرات و جسارت اعلام
کنید گه سفارشتان درست آماده نشده است و این میتواند لحظه ای بسیار مناسب برای
نشان دادن تمایلتان به بخشش باشد. همچنین اگر فیلمی که هر در دوست داشتید تماشا
کنید، از روی پرده برداشته شده باشد، با روی باز این مسئله را بپذیرید و عصبانی
نشوید.
۶) همیشه نقشه ای از قبل تعیین شده در ذهن داشته باشید
اگر تمام طرح ها و نقشه هایتان برای آن شب در آخرین لحظه به هم خورد، آرامش خود را
حفظ کنید. همیشه می توانید روی طرح دومتان حساب کنید تا آن چه را که از آن شب باقی
مانده است را به بهترین وجه ممکن بگذرانید. طرف مقابلتان احتمالاً تحت تاثیر این
خلاقیت شما قرار خواهد گرفت. لازم نیست که حتماً طرح های عجیب و غریبی در ذهن
داشته باشید، فقط کافی است چند ایده دیگر هم به جز برنامه اصلیتان در ذهن شما باشد
تا اگر نقشه هایتان برای آن شب درست از آب در نیامد از آن ها استفاده کنید. از
اسکی روی یخ گرفته تا رقص و نوشیدن قهوه، همه می تواند در این زمینه کمک کننده
باشد.
۷) با احساسی فوق العاده او را ترک کنید
آن شب رو به پایان است. زمانش رسیده است که دیگر هر چه در چنته دارید بیرون بریزید
تا تحت تاثیر شما باقی بماند. باید او را با احساسی ماندنی ترک کنید که همیشه با
خود بگوید که چه زمان فوق العاده ای را با شما گذرانده است و یا چه خوش شانس بوده
که توانسته ساعاتی را با شما بگذراند. او را تا دم در منزلش همراهی کنید. به هر
حال اگر بدانید که با چه جمله ای آن شب را به پایان برسانید، احتمالاً همیشه در
ذهن او خواهید ماند و ممکن است حتی بخواهد که بعد ها باز با شما ملاقات داشته
باشد.
● حالا بروید سر قرارتان
این ۷ قدم مهم، راه هایی مطمئن نه فقط برای تحت تاثیر قرار دادن خانم همراهتان
است، بلکه برای بر آوردن انتظارات او نیز می باشد. به یاد داشته باشید که اگر
صمیمی و با ملاحظه باشید، این ۷ مرحله به خوبی می تواند شما را در کارتان موفق
کند. با حواس جمعی و دقت به جزئیات خواهید توانست حتی او را به ادامه این رابطه
مشتاق تر کنید. دیرتان نشود، وقت قرارتان رسیده است
به قسمت دوم مقاله ی کاربردی اصول برقراری روابط موثر خوش آمدید! از اینکه پیگیر این مقاله هستید از شما سپاسگزارم.
در قسمت اول گفتیم که روابط معرف شخصیت، نگرش و جایگاه اجتماعی ما هستند و همچنین در مورد آنکه چگونه رابطه ای موثر را برقرار و ادامه دهیم در مورد سه اصلِ عشق ورزیدن یک طرفه، شرطی نبودنِ عشق و زندگی در زمان حال و تاثیر آنها به روی روابط با هم صحبت کردیم و حالا در این قسمت می خواهم توجه شما را به سه اصل موثر و کاربردی دیگر جلب کنم.روابط یعنی همه چیز!؟ روابطی که دارید تعیین می کند شما چه کسی هستید، چگونه فکر می کنید، چه چیزهایی را به دست خواهید آورد، چگونه فکر می کنید و دیگران در مورد شما چگونه قضاوت می کنند.
کیفیت روابط شماست که تعیین می کند چه جایگاهی در خانواده، بین دوستان و همکاران و
جامعه دارید. چگونه و با چه سرعتی کارهایتان پیش می رود و در چه زمانی به اهداف
خود خواهید رسید.
تا به امروز من خودم تجربیات موثری در زمینه روابط داشته ام. از زمانی که الگوی
برقراری روابط ام را تغییر داده ام تمامی کسانی که با آنها در رابطه هستم به
موفقیت من کمک های شایان توجه کرده اند. در خیلی از موارد من تنها ایده ای را مطرح
ام و چشم اندازی را تعریف کرده ام و ارتشی از دوستان و یاران باوفا برای تحقق
رویاهایم در کنارم مانده اند.
شاید بپرسید آخر برای چه؟ چرا دیگران باید به تو برای کسب موفقیت ها کمک کنند اما
این اتفاق برای من نمی افتد؟ جواب ساده است. من با اصول برقراری روابط موثر به
دوستانم می فهمانم که برایم مهم هستند، به آنها پرستیژ می دهم، به آنها نشان می
دهم که دوستشان دارم، کاری می کنم که در نظر خودشان و دیگران مهم جلوه کنند و از
طرفی برای موفقیت هایشان در کنارشان می مانم. اکثر انسان ها، اشخاصی به شدت قدر
شناس هستند!؟
حالا اگر شما هم با اهمیت روابط موثر در زندگی آشنا هستید و می خواهید که روابط
بهتری برقرار کنید و با روابط خود به موفقیت، خواسته ها، اعتبار و موقعیت های بهتر
و جدیدتر برسید پس به خواندن این مقاله که از شانزده راهکار کاربردی تشکیل شده است
ادامه دهید!
۱) عشق ورزیدن یک طرفه را تمرین کنید!
عشق و عشق ورزیدن یک طرفه است. لطفا بی جهت به دنبال آن نباشید که دیگران حتما شما
را دوست بدارند و عاشقتان باشند. با این طرز فکر به زودی تمامی روابط موثر خود را
از دست خواهید داد و بدتر از آن هرگز نمی توانید ارتباط موثری برقرار کنید.
باید بدانید که از نظر روانشناسی انسان از دوست داشتن و عشق ورزیدن لذت می برد و
نه از مورد دوست داشتن واقع شدن. پس برای دوستی و عشق شرط دوستم داشته باش تا
دوستت داشته باشم نگذارید. حرمت و جایگاه دوست داشتن و عشق را حفظ کنید و بدانید
عشق آن چیزی نیست که برخی به زور می خواهند به دست بیاورند!
نکته مهم آنجاست که اصلا تفاوتی نمی کند برای چه این مقاله را می خوانید. یا می
خواهید روابط موثری با همکاران خود برقرار کنید یا به دنبال بهبود روابط خانوادگی
هستید یا می خواهید به کسی پیشنهاد ازدواج دهید یا به دنبال دوستان جدیدی می
گردید. به هر حال اهمیت عشق و مهمتر از آن یک طرفه بودن عشق در روابط را نباید دست
کم بگیرید.
باید دوستدار و عاشق دیگران باشید تا آنها هم به شما علاقه مند شوند و بخواهند که
کمکتان کنند. زمانی که تعداد بیشماری دوست مفید را به رابطه ای موثر دعوت می کنید
خیلی زودتر از آنچه تصورش را می کنید به خواسته هایتان خواهید رسید. این را امتحان
کنید. بی چشمداشت به دیگران هدیه کنید تا از قدرشناسی نسل بشر متعجب شوید!
۲) عشق را مشروط به شرایط نکنید!
برای بعضی عشق مثل قفل یک گاوصندوق می ماند. آنرا بیست و هفت بار در جهات مختلف
بچرخان تا بالاخره باز شود! اینرا در یکی از برنامه های صوتی آنتونی رابینز شنیدم
و باید باور کنید که برخی تا این حد عجیب فکر می کنند.
از چنین طرز فکرهایی فاصله بگیرید. از اینکه بگویی اگر می خواهی دوستت داشته باشم
باید از یک ساختمان هفتاد طبقه به پائین بپری تا به من ثابت شود خودداری کنید! اینکه
شرط کنید که اگر طرف مقابل شما خواهان اثبات عشق خود نسبت به شماست پس باید جانش
را برای شما بدهد چندان منطقی نیست. چرا که عاشق کسی است که برای شما زنده بماند و
نه بلعکس...
یکی از اقوام نزدیک ما با پسر جوانش با مساله روبرو هستند. او که خودش مرد خود
ساخته ای است از پسرش می خواهد تا موهای خود را مطابق مدل های روز آرایش و پیرایش
نکند. یکبار به من گفت توماج به پسرم روزبه بگو اگر مدل موهایش را درست کند هرچه
بخواهد در اختیارش می گذارم. اینجا خانه من است و باید قوانین من رعایت شود.
این یک فاجعه است. احتمالا والدینی را هم دیده ایم که به کودک خردسال خود می
گویند: اگه اینکار رو بکنی بابا دیگه دوست نداره، یا مثلا می گویند حالا که فلان
کار رو کردی مامان دیگه دوست نداره!
بیائید به خودمان قول بدهیم که دیگران را با وسوسه ای تحت عنوان دوست داشتن و دوست
داشتنی بودن وادار به کارهایی که ما می خواهیم نکنیم. بیائید اجازه بدهیم که
دیگران خودشان باشند و در عوض بدون هیچگونه قید و شرطی آنها را دوستشان بداریم و
عاشقشان باشیم.
یکی از مهمترین اصول روابط آن است که طرف رابطه شما با کمال میل از شادی ها و غم
هایش با شما بگوید. شما را مانند دوست و مشاور خود بداند و از رازهایش برای شما
حرف به میان برد. زمانی که عشق شرطی برای دادن داشته باشید دیگران هرگز به شما
اعتماد نخواهند کرد چون گمان می کنند اگر رازشان بر خلاف میل شما باشد به جای مورد
عشق و دوست داشتن واقع شدن مورد غضب و نفرت تان قرار می گیرند.
به هر حال انتخاب با شماست. دوست داشتن را از قید شرط و ظواهر جدا کنید. حتی کسانی
را می شناسیم که برای انتخاب همسر دلخواه خود می گویند که باید چشمانش فلان شکل
باشد، نه فلان دختر کوتاه است من از آن خوشم نمی آید، فلان مرد موهایش مشکی است،
من مردی با موهای روشن می خواهم!
فرض کنید همسر یا هم صحبت یا همکاری زیبا رو، متشخص، پولدار، آبرومند، ورزشکار و
مشهور و محبوب دارید اما اصطلاحا اصلا در فاز فکری و عاطفی شما نیست. دائما دعوا،
دائما ایراد، دائما تضاد و دائما قهر. به نظر شما آیا چند تار مو کم و اضافه، چند
سانتیمتر کوتاه و بلند ارزش چنین مصیبت هایی را خواهد داشت؟!
۳) در زمانِ حال زندگی کنید
زندگی در زمان حال یکی از اصول و پایه های رسیدن به خوشبختی و البته موفقیت در
روابط موثر است. کسانی که دائما از گذشته و مصایبی که به سرشان آمده سخن می گویند
چندان جذاب و تاثیرگذار به نظر نمی رسند و عده زیادی تمایل و قصد معاشرت با آنها
را ندارند.
و البته کسانی هم که دائما در فکر آینده هستند و به خاطرآینده، نفسشان را در سینه
حبس نگاه می دارند و به جای فکر کردن به موقعیت های پیش رو، احترام به دیگران و
تقویت روابط با آنها به آینده خیره شده اند، خیالپرداز و رویایی معرفی می شوند و
همه از دستشان گریزانند.
در لحظه به هر آنچه که فکر کنید، تبدیل به همان می شوید. اگر دائما به مصائب گذشته
فکر کنید، به آنکه مورد خیانت واقع شدید، قربانی بودید، منفور بودید و ...
ناخواسته امروزتان را هم مشابه دیروز خواهید ساخت. و اگر هم دائما در فکر آینده
باشید، از آنجایی که آن آینده فقط یک رویا است و در زمان حال هیچ کاری نمی کنید و
هیچ ندارید، دست خالی می مانید.
اگر منفی گرا باشید دائما در حال جذب انسان های منفی و شکست خورده هستید. اگر خود
را یک برنده بدانید در صف برنده های می ایستید. این خیلی ساده است و هیچ پیچیدیگی
ندارد. یادتان باشد مهمترین مسائل جهان هرگز پیچیده نیستند.
مطمئنم که تا اینجا به نکات مهمی در مورد زندگی در زمان حال پی برده اید. شما باید
در زمان حال زندگی کنید وگرنه نه تنها روابط خوب خود را از دست خواهید داد، به
جایی می رسید که امکان برقراری روابط جدید از شما سلب خواهد شد. یادتان باشد تنها
کسانی به روابط عالی، موثر و پایدار دسترسی دارند که در زمان حال زندگی می کنند.
مردم از شما می خواهند که به آنها توجه کنید، دوستشان داشته باشید و برایشان ارزش
و احترام قائل شوید. چطور زمانی که دائما در گذشته یا آینده سپری می کنید می
توانید حواستان را به جای دیگری هم جمع کنید؟
و حتی کسانی را می شناسم که دائما همسر خود را به خاطر اشتباه بزرگ یا کوچکی که در
گذشته انجام داده اند مورد انتقاد قرار می دهند. آنها حاضر نیستند که زندگی ساده و
شادی را داشته باشند و هر زمان هم که احساس کردند آرامش نسبی به خانه و خانواده
آنها آمده است سریعا به دنبال بهانه ای می گردند.
تصمیم با شماست. یا از همین امروز الگوهای غلط رفتاری خود را کنار بگذارید یا
دیگران شما را کنار خواهند گذاشت.
جالب توجه آنکه تنها زمانی که در زمان حال زندگی می کنیم می توانیم به احساس نابی
از خوشبختی و آرامش خیال دست بیابیم. تا زمانی که دائما افسوس گذشته و حرص آینده
را می خوریم و دائما طپش قلب و فشار خون خود را مدام پائین و بالا می بریم نمی
توانیم احساس خوبی داشته باشیم، نمی توانم شاکر و قدردان خداوند به واسطه نعماتی
که ما عطا کرده است باشیم و نمی توانیم دیگران و حامیان واقعی را در کنار خود نگاه
داریم
بـعـد از اتـمــام یک روز سخت کاری بالاخره به خونه میام، کـفشهامو در میارم و با خـوشحـالـی بــا شوهرم سلام و احـوالـپرسی می کنم، او در مورد کارهای روزانه خود برای من توضیح می دهد اما زمانی که نوبت به من می رسد،
بایـد با کسی صحبت کنم که مرتبا سرش را تکان میدهد،آهـان آهان می گـویـد و بـه
صـفـحـه تـلـویزیـون یا کامپیوتر چسبیده و به هیچ چیز دیگری هم توجه ندارد.
حـتـی اگـر یک بمب اتم نـیز از آسمان به زمین برخورد کند آنها از سر جای خود تکان
نمی خورند مثل این است که با مــردمک چشم خود به صفحه تلویزیون چسبیده اند. البته
اگـرچـه تــمام مردها دارای چنین خصوصیاتی نیستند، اما تعداد بسیار زیادی از
آقایون این کارها را انجام می دهنـد.
● واقعا عجیبه!
زمانی که بالاخره برای رفتن به رختخواب آماده می شوم و با خستگی تمام خود را به
سمت حمام می کشانم وقتی می خواهم بنشینم چیزی جز یک لبه سرد سرامیکی وجود ندارد.
خدای من سر صندلی حمام چه بلایی آمده است؟ متشکرم عزیزم!
اما غرق شدن در تلویزیون و فراموش کردن صندلی حمام تنها جزء کوچکی از کارهای رنجش
آور و آزاردهنده آقایون به شمار می روند. در این قسمت بنا به درخواستهای مکرر شما،
۹ مورد از آزاردهنده ترین عادات آقایون را بررسی می کنیم. از تمام موارد یادداشت
برداری کنید و از هیچ تلاشی برای رفع عیوب خود کوتاهی نکنید.
● عاداتی که خانمها از آن متنفرند
▪ رخدادهای غیر ارادی
شما آروغ میزنید، تف می کنید، گاز معده خود را رها می کنید و – سردسته تمام این
کارها - آب بینی خود را با سرعت یک موشک به بیرون پرتاب می کنید. انجام چنین
کارهایی آن هم در ملا عام بسیار ناخوشایند و دور از ادب می باشد. اگر خانمی که با
شما زندگی می کند تمام مدت راه برود و گازهای آتشفشانی را از دهان خود خارج کند و
از نشیمن گاه خود نیز گازهای بی صدا ولی کشنده روده ای معده ای آزاد کند، آیا شما
دیوانه نمی شوید؟ پس بهتر است که به دستشویی بروید و عادات کوچک خصوصیتان را برای
خودتان نگه دارید. ما خانم ها که این کار را انجام میدهیم، آیا اینطور نیست؟
▪ تنظیم تعلقات شخصی
من در مورد ماشین شخصی شما صحبت نمی کنم، بلکه در مورد بعضی از اندام های بدنتان
به ویژه اندام تناسلی صحبت می کنم که هیچ گاه نمی توانید از شر آنها خلاص شوید.
اصلا نگران نباشید آنها هیچ کجا نخواهند رفت. اگر مجبور شدید آنها را بخارانید
بهتر است این کار را با احتیاط بیشتری انجام دهید. این خارش های گاه و بی گاه برای
خانم ها نیز اتفاق می افتد اما شما تا به حال ندیده اید که به راحتی دستمان را از
دامن هایمان بالا ببریم و به سرعت چیزی را درست کنیم و در سر جای خودش قرار دهیم.
مجددا از دستشویی استفاده کنید. ( البته مراقب باشید که روی صفحه اول روزنامه ها
شاهد چنین تیتری نباشیم:" جمع کثیری از مردها به دلیل مراجعه بیش از حد به
دستشویی اخراج شدند" )
▪ شنیدن... هنگامیکه به نفع آنهاست
جریان شنیدن های گاه و بی گاه و انتخابی چیست؟ آیا آقایون چیزی مثل یک فیلتر در
مغز خود کار گذاشته اند که تنها زمانی از خود عکس العمل نشان می دهد که حرفی در
مورد مسائل مورد علاقه آنها گفته شود مثل غذا، روابط جنسی و هر چیزی که به نفع
آنهاست؟ یا اینکه نه فقط نوعی بی علاقگی نسبت به چیزهایی است که خانم ها می گویند؟
من خودم قبول دارم که خانم ها از این در و آن در صحبت میکنند و کلا موجودات پرحرفی
هستند اما مردها نیز نباید تمام گفته های آنها را نادیده گرفته و تنها بر طبق
علایق خود عمل کنند. شاید لازم باشد که در یک رابطه در مورد خیلی از مسائل با
یکدیگر مشورت کنید، پس نباید حرف هایی که در نظر شما جزء مهملات و چرندیات به حساب
می آیند را به راحتی دور بریزید.
▪ بی توجهی کردن
من واقعا به این یکی علاقه دارم. این کوچه علی چپی که شما می روید کجاست؟ من خیلی
کنجکاو هستم که بدانم چون خیلی دوست دارم که گاهی اوقات خودم هم به آنجا سری بزنم.
شما با این کار خیلی راضی به نظر می رسید و ذهن خود را تماما بر روی آن متمرکز می
کنید مثل اینکه اصلا چیزی تا به حال وجود نداشته است، کاملا آرام و خونسرد. اما از
سوی دیگر خانم ها هیچگاه نمی توانند نسبت به محیط اطرافشان بی اهمیت باشند و در آن
واحد به ۱۰ موضوع مختلف فکر می کنند.
این که شما به راحتی به خواب و خیال فرو میروید و برای محیط اطراف خود ارزش قائل
نیستید واقعا ناراحت کننده است. ما خانم ها زمانی راضی می شویم که مردها به
چیزهایی که ما می خواهیم توجه کنند.
▪ باقی گذاشتن آثار
آقایون چه بخواهند دوش بگیرند، چه آشپزی کنند، حیاط را تمیز کنند و یا اینکه بر
روی یک پروژه مهم کار کنند، صفی طولانی از بقایای وسایل مورد استفاده را در پشت سر
خود درست می کنند. از لباس های پرت و پلا از اتاق خواب تا در حمام شما متوجه می
شوید که آنها داخل حمام هستند. اگر بخواهند به شما در تهیه شام " کمک"
کنند شما در آشپزخانه تلی از بشقاب ها و قابلمه ها و ماهی تابه ها را مشاهده
خواهید کرد. به همین دلیل خانم ها همیشه به راحتی می توانند تشخیص دهند که شما کجا
هستید و چه کاری انجام می دهید. آیا شما به این خاطر از خود رد پا به جای می
گذارید تا بتوانید آسانتر راه برگشت را پیدا کنید؟ شاید شما بیش از حد در رویاها و
افسانه های شخصیتان غرق شده اید
▪ کوتاه کردن و تراشیدن
اگر به دستشویی بروید می بینید که تکه های کوچک موی پا و زیر بغل همه جا هست. جمع
کردن موها کار پردردسری است. خوب، زمانیکه موهای خردشده را بر روی لبه های دستشویی
و ناخن های کوتاه شده را روی زمین پیدا می کنیم نه تنها برایمان خوشایند نیست بلکه
رنجش آور و آزار دهنده نیز می باشد. بعد از اینکه کارتان تمام شد بهتر است همه جا
را تمیز کنید.
▪ نادیده گرفتن شرایط بدیهی
خیلی جالب است که برخی عادات آزاردهنده آقایون کاملا منطبق بر هم و با هم روی می
دهند. البته متوجه نشدن کوتاه کردن موها و یا لباس جدیدی که خانم خریداری کرده است
جزء موارد ابتدایی به شمار می روند. آقایون بهتر است زندگی خود را کمی دقیق تر
بررسی کنید و در زندگی توجه بیشتری را به خانم ها معطوف کنید.
چه کسی اهمیت می دهد که اگر یک فرش جدید در اتاق نشیمن پهن شده باشد و یا اینکه
همسرتان از یک عطر جدید استفاده کرده است؟ شاید چندان هم مهم به نظر نرسد اما یک
چنین جزییاتی هستند که زندگی را جالب و پرفروغ می کنند. بنابراین برای چیزهای جزئی
و کوچک نیز اهمیت قائل شوید. این یک سرمایه گذاری اساسی بر روی خانم هایی است که
دوستشان می دارید.
▪ سندرم " من مریضم، ازم مراقبت کن"
به نظر می رسد که بیشتر مردها هنگام مریضی تمایل بسیار زیادی دارند که تبدیل به یک
کودک تمام عیار شوند. آنها آه و ناله می کنند، از همه چیز شکایت می کنند و هیچ گاه
هیچ چیز در نظر آنها "درست" به نظر نمی رسد. همسرتان با مراقبت و
نگهداری از شما هیچ مشکلی ندارد. اما به جای ناله و زاری چرا سعی نمی کنید که از
کارهایی که او برای شما انجام می دهد تشکر کنید.
▪ چشم چرانی
عده ای از مردها وجود دارند که دارای چشم های جادویی تنبلی هستند، آنها تصادفا به خانم
های دیگر تا زمانی که همسرشان متوجه نشود خیره می شوند.
البته گروه دیگری از مردها هم هستند که از روی بی مبالاتی برای خانم هایی که در
حال راه رفتن در خیابان هستند سوت می زنند و یا تکه پرانی می کنند. عده ای از
مردها نیز سعی می کنند چشم های خود را موقع شناس و با نزاکت تربیت کنند اما به نظر
میرسد که باز هم نمی توانند به طور کامل جلوی آن را بگیرند.
چشم های آنها طوری کار می کند که انگار می خواهند جای دیگری را نگاه کنند اما
متاسفانه جهت نگاه آنها به طور ناخودآگاه به سمت دیگری کشیده می شود و درست مثل
شخصیتهای کارتونی عمل می کنند. بهتر است تا حرکات خود را مجددا باز بینی کنید. این
عادت را که می خواهید سر تا پای ما را بر انداز کنید ترک کنید و کنترل نگاههای هرز
خود را به دست گیرید. و در آخر نیز رعایت ادب و نزاکت را بیاموزید.
● شما در یک خیابان دو طرفه قرار دارید
رفتار خانمها هم غیر قابل پیش بینی میباشد. آنها نیز به نوبه خود رفتارهای آزار
دهنده ای را دارند اما اگر بتوانیم تا اندازه ای با خصوصیات جنس مخالف خود آگاه
شویم، از این طریق می توانید قدم های موثری را در برطرف کردن دل آزردگی ها و رنجش
ها بر دارید.
من از روی تجربه شخصی به شما پیشنهاد می کنم که اگر تنها به خاطر یک بازی
کامپیوتری به همسر خود بی توجهی می کنید بهتر است از این کار دست بردارید تا آنها
نیز از عادات ناراحت کننده خود دست بردارند. همچنین اگر از گرفتن بینی و خاراندن
بخش هایی از بدن خود به صورت آشکارا دست بر دارید، خانم ها نیز دیگر احساس نمی
کنند که لازم است دائما دست های خود را بشویند.
هنگامی که ماه عسل تمام می شود رفتارهای آزار دهنده دو طرف آشکار می شود پس بهتر
است هر دوی شما برای متوقف کردن آنها تلاش کنید. اگر شما با تماشای تلویزیون نسبت
به او بی توجهی نکنید او هم کاری انجام نمی دهد تا شما خیلی بیشتر اذیت شوید. ما
باید در این راه با یکدیگر همکاری کنیم، مگه نه؟
قانون ارتباطی ۱:
به یک موضوع بپردازید متخصصین آموزش مهارتهای کلامی به این قانون بهای فراوان میدهند.
به اعتقاد آنها موضوع جاری به اندازه کافی دشوار هست که به آن رسیدگی کنیم در این
شرایط نباید با طرح مسائل مربوط به گذشتههای دور بر حساسیتها بیفزائیم.
▪ قانون ارتباطی ۲:
رنجشهای کهنه را از نو زنده نکنید. مسائلی که قبلا شما را رنجانده است و به
اندازه کافی در مورد آن مشاجره داشتهاید را مجددا مطرح نکنید. رجوع به گذشته برای
یافتن شاهد همیشه در زندگیهای مشترک ایجاد اشکال نموده است و باعث تیرگی روابط میگردد.
▪ قانون ارتباطی ۳:
از موضوع خارج نشوید. سعی کنید به هنگام به وجود آمدن مشکل به طرح اصل مسئله
بپردازید و از پرداختن به مسائل حاشیهای خودداری فرمائید، وقتی با همسرتان درباره
ی موضوعات بیتناسب و بیمورد بحث میکنید، بدانید که از موضوع اصلی منحرف شدهاید
و از یکدیگر دلخور و ناراحت هستید. در چنین شرایطی بهتر است در حال آرامش قرار
بگیرید و کاملا آرام مشکل را مطرح و ضمن قضاوت و صحبت کردن صادقانه وی را به حل
مشکل دعوت نمایید.
▪ قانون ارتباطی ۴:
از برچسب زدن و ناسزا گفتن خودداری نمائید. هر وقت که ناسزا میگویید از منطق
فاصله میگیرید. درستاندیشی حتی در شرایط عادی هم دشوار است و زمانی که شما حتی
احساساتتان را نتوانید کنترل کنید بر مشکلات خود میافزایید.
▪ قانون ارتباطی ۵:
از طرح شکایات انباشته شده خودداری کنید. همه ما شکایات را روی هم انباشته میکنیم،
هر چند ممکن است به ظاهر از آن مطلع نباشیم، اما از ما میخواهند که مودب باشیم،
احترام بگذاریم و ملاحظه دیگران را بکنیم.
▪ قانون ارتباطی ۶:
در واقع مودب بودن، احترام گذاشتن و ملاحظه ی دیگران را کردن قانون بعدی است که
متخصصین آموزشهای ارتباطی اغلب آن را متذکر میشوند، اما مودب بودن، احترام
گذاشتن و رعایت دیگران را کردن، سرکوب و فرونشانی شکایات است و سرکوب شکایات نیز
به معنای انباشت کردن آنها است تا روزی که از خشم همه آنها را یکجا بیرون نریزیم.
لذا پیشنهاد میکنیم به جای اینکه شکایت انباشته شده خود را یکجا تخلیه کنید از
این شکایات به عنوان یک راهنما برای حل گرفتاریهایتان استفاده کنید.
در کل باید گفت برقراری ارتباط عامل تعیین کننده در زندگی ماست. اگر درست شکل
بگیرد به اجتناب از موقعیتهای استرسزا کمک کرده و به حل بسیاری از مسایل زندگی
منجر میشود. طرز برقرار ارتباط با دیگران و واکنش آنها ریشه در حرمت نفس داشته، و
متقابلا بر آن اثر میگذارد.
ارتباط موثر، صادقانه و متناسب با موقعیت است. شخص در پی این ارتباط اجتماعی احساس
عزت نفس میکند و با دیگران و با موقعیتهای استرسزا راحت تر کنار میآید. در این
ارتباط قاطعیت مطرح است و معنا و مفهومش این است که به انتخاب خود آزادانه حرف میزنید،
ولی ارتباط غیر موثر عمدتا با سرزنش خود شخص، افکار، حمله، کاهش عزت نفس همراه است
افراد در برخوردهای اجتماعیشان ممکن است چند جور واکنش نشان دهند (بنسون،
استوارات) گاهی واکنشها پرخاشگرانه است، این طرز برخورد به این معناست که «من مهم
هستم ولی تو مهم نیستی» گاهی واکنشها انفعالی است، این طرز برخورد به این معناست
که «تو مهم هستی ولی من مهم نیستم» چنانچه واکنش قاطعانه باشد به هر دو توجه میشود،
آشکارا، صادقانه و به جا هستند «من مهم هستم تو هم مهم هستی».
ارتباط موثر، یعنی آنچه را که میخواهید و نمیخواهید مطرح سازید تعریف و تحسینها
را بپذیرید و بدانید چه موقع آری و چه موقع نه بگویید، ارتباط موثر، یعنی احساسات
خود را به تناسب مطرح کنید. به راه حل پیروزی طرفین بیندیشید، حرف خود را بزنید،
مشخص باشید، خواستههای خود را بشناسید. نباید انتظار داشته باشید که دیگران
نیازها و خواستههای شما را بدانند. برخورد همدلانه داشته باشید.
برخورد همدلانه میتواند اضطراب و افسردگی را تخفیف دهد و مهارتهای ارتباطی را
بهبود بخشد. با خود مهربان باشید تنها در این صورت میتوانید به دیگران محبت کنید.
متخصصین مهارتهای ارتباطی معتقدند جهت هر چه بهتر شدن ارتباطات گوینده و شنونده
باید اصولی را رعایت کنند.
اصولی که گوینده باید به آنها توجه داشته باشد :
▪ خلاصه حرف بزنید.
▪ صریح و موجز حرف بزنید.
▪ از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید.
▪ از زدن برچسبهایی مانند، خودخواه، بیملاحظه، بدجنس، خودداری کنید.
▪ از مطلقگویی و استفاده از کلماتی مانند هرگز یا همیشه خودداری نمایند.
▪ ذهن خوانی نکنید.
▪ در جاهایی که لازم است از ضمیر ما استفاده کنید ضمیر من را بکار نبرید. اصولی که
شنونده باید رعایت کند.
▪ زمینههای توافق را پیدا کنید.
▪ مضامین منفی صحبتهای همسرتان را ناشنیده بگیرید.
▪ از خود سوال کنید.
▪ مطمئن شوید که منظور همسرتان را درک کردهاید.
▪ طوری صحبت کنید که همسرتان منظور شما را کاملا درک کند.
▪ از عذرخواهی کردن نهراسید.
▪ شکایتها را به پرس وجو تبدیل کنید.
▪ به گونهای با همسر خود صحبت کنید که احساس کند، حامی و تکیه گاه او هستید.
همانطور که قبلا ذکر شد نحوه برخورد زنان و مردان با فشارهای عصبی متفاوت است در
این شرایط مردان بیشتر سکوت میکنند و در خود فرو میروند، ولی زنان بیشتر روابط
همدلانه را جستجو میکنند و میخواهند برای کسی ساعتها حرف بزنند.
اغلب زنان در شرایطی که مرد در حالت استرس و مشکلات روحی به سر میبرد میخواهند
کاملا از موضوع سر در بیاورند و به نوعی مرد را راهنمایی کنند. به خانمها توصیه
میشود در شرایطی که همسرشان درخواست کمک نکرده اصرار به راهنمایی نداشته باشید.
رفتارهای مادرانه همسر برای مرد خوشایند نیست در بسیاری از مواقع زنان با راهنمایی
یا خواسته و یا انتقاد از مرد موجب رنجش او میشوند. در مواقعی که زن میخواهد از
شوهرش انتقاد کند و یا دلخوری خود را با او مطرح سازد بهتر است اصولی را که در
مبحث زیر آمده، رعایت کند.
بعد از اتمام مباحث مربوط به قانون های ارتباطی ، در مقاله ی بعد به بررسی بحث
" روش مناسب انتقاد کردن از مردان و زنان " خواهیم پرداخت