آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

مهارت های توجه

مردم عادی مایلند که ارتباط را فرایندی کلامی تلقی کنند اما دانشجویان علوم ارتباطات اغلب متقاعد می شوند که ارتباط ، بیشتر غیر کلامی است .بر اساس پژوهش ها ، رایچ ترین برآورد آن است که ۸۵ درصد ارتباطات ما را ارتباطات غیر کلامی تشکیل می دهد !

بنابر این ، توجه یا جنبه غیر کلامی گوش کردن ، زیر بنای اصلی این فرایند است.توجه کردن به معنای احتصاص توجه جسمی به فرد دیگر است .
گاهی اوقات ، من از توجه به عنوان گوش کردن با تمام بدن یاد میکنم. توجه کردن ، ارتباطی غیر کلامی است که نشان می دهد شما به فرد در حال صحبت،دقیقا گوش می دهید . مهارت های توجه کردن شامل حالت درگیر بودن ، تحرک جسمانی مناسب ، تماس چشمی و محیط غیر مزاحم است
● اثرات توجه و عدم توجه
توجه اثربخش ، کارایی بسیار زیادی در روابط بشری دارد . توجه کردن ،به طرف مقابل نشان می دهد که شما به او و صحبت هایش علاقمندید . به همان نسبت که توجه نکردن مانع صحبت گوینده می شود ، این مهارت ، بیان مهم ترین موضوعات موجود در ذهن و قلب او را تسهیل می کند.
آلن آیوی و جان هینکل پیامدهای توجه را در یک دوره دانشگاهی روان شناسی توصیف می کنند . آنان رفتار توجه آمیز را به شش دانشجو آموزش دادند و سپس از جلسه درسی که توسط یک استاد میهمان اداره می شد فیلم برداری ویدیویی کردن . دانشجویان ، رفتارهای یک دانشجوی بی توجه به کلاس را
آغازکردند و استاد بدون آگاهی از برنامه تعیین شده برای آنان ، صحبت خود را آغاز کرد. سخنرانی او بر یادداشت هایش متمرکز بود.
دراین مرحله ، استاد از هیچ نوع حرکات بیانگری استفاده نکرد و با توجه اندکی که به دانشجویان نشان می داد ، فقط به صورتی یکنواخت و ملال انگیز صحبت کرد. اما پس از آن که علامت از پیش تعیین شده به دانشجویان داده شد و آنان توجه فیزیکی و عمدی خود را آغاز کردند ، درعرض ۳۰ ثانیه ، سخنران درسی زنده را به وجود آورد.
توجه ، به تنهایی توانست کل جریان کلاس را تغییر دهد اما دانشجویان پس از دریافت علامتی دیگر دوباره توجه فیزیکی خود را متوقف کردند و سخنران پس از تلاشی بی حاصل برای تداوم پاسخ دانشجویان ، همان شیوه سخنرانی غیر چذاب آغاز کلاس را از سر گرفت.
● حالت درگیر بودن
از آنچا که زبان بدن یا تن ،اغلب با صدایی رساتر از واژه ها صحبت می کند ، حالت درگیر بودن ، برای گوش کردن اهمیتی بسزا دارد.
خم شدن به سمت گوینده ، در مقایسه با تکیه کردن به عقب یا لم دادن بر روی مبل ، انرژی و توجه بیشتری را انتقال می دهد. اغلب افراد نه تنها تمایل دارند خود را به جلو خم کنند که در صندلی هایشان نیز رو به جلو می نشینند . اما بر عکس ، بعضی شنوندگان چنان به صندلی هایشان تکیه می دهند که همچون جنازه هایی نشسته و خشک ، به نظر می آیند . و این حالتی است که برای گوینده بسیار ضدانگیزه است!
رودرروی شخض دیگر بودن یعنی قرار گرفتن شانه راست شما مقابل شانه چپ او – کمک می کند که درگیر بودن خود را به او انتقال دهید . عبارت رایج ( او برخوردی سرد با من داشت ) نشان دهنده بی تفاوتی و عدم پذیرشی است که آن را می توان از طریق قرار نگرفتن د رروبه روی فرد دیگر انتقال داد.
حالت دیگری از روبه روی فرد دیگر بودن ، قرارگرفتن در سطح چشمی یکسان با گوینده است. این موضوع ، به خصوص اگر شما برای گوینده ، مظهر قدرت ، پدر یا مادر ، معلم یا رئیس باشید اهمیت بیشتری
دارد . نشستن بر روی لبه میز ، در حالیکه طرف مقابل روی صندلی نشسته است و یا ایستادن در موقعی که او نشسته است ، می تواند مانع مهمی برای تماس بین فردی باشد.
حفظ یک وضعیت باز و پذیرا ، مانند دست به سینه نبودن و پا روی پا نینداختن ، بخش مهم دیگری از قیافه درگیر بودن است . دست به سینه بودن و پا روی پا انداختن ، اغلب انتقال دهنده پیام بسته بودن و حالت
دفاعی داشتن است.
رعایت یک فاصله مناسب با گوینده ، جنبه بسیار مهمی از گوش کردن است . فاصله زیاد ، مانع ارتباط می شود.
حرکت مناسب بدن ، برای خوب گوش کردن ضروریست . فرانکلین ارنست ، روان پزشک ، در کتاب خود با عنوان چه کسی گوش می دهد ؟ می نویسد:
گوش کردن ، حرکت کردن است . گوش کردن ، حرکت داده شدن توسط شخص گوینده است، به صورت جسمی یا روانی . فرد بی تحرکی را که به گوینده خیره شده است می توان به شکلی معتبر به عنوان
شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی دهد . هنگامی که حرکت قابل مشاهده فرد کاهش یافته است و میزان پلک زدن چشمش کمتر از یکبار در شش ثانیه افت کرده است ، گوش دادن ، از نظر عملی متوقف شده است.
تماس چشمی اثربخش بیانگر میل و علاقه به گوش کردن است . این کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخش های دیگر بدن مثل دست در حال حرکت ، و
سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی می باشد. تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می دهد که شنونده نگاه خود را از گوینده بر می گیرد، یا به شکلی ثابت و مات به او خیره می شود، و یا به محض آن که گوینده او را نگاه می کند ، او به جای دیگری می نگرد.
تماس چشمی گوینده را قادر می سازد که میزان پذیرش خود و پیامش را از جانب شما ارزیابی کند . این کار کمک می کند که او مشخص سازد وقتی در کنار شما قرار می گیرد تا چه حد امنیت دارد.
اما مورد دیگری که به همین اندازه اهمیت دارد آن است که شما می توانید از طریق تماس چشمی ، معنایی عمیق تر کلام گوینده را بشنوید .
در واقع ، اگر گوش کردن اثربخش را به معنای راهیابی به اعماق وجود فرد دیگر و درک تجربه او از دیدگاه خودش تلقی کنیم ، یکی از بهترین راه های ورود به این دنیای درونی را دریچه چشم افراد خواهیم یافت . رالف والدوامرسون گفته است: چشم انسان ها نیز به اندازه زبانشان حرف می زند ، با این تفاوت که زبان چشم این مزیت را دارد که بدون نیاز به فرهنگ لغت ، در سراسر جهان قابل درک است.
در جامعه ما برای برقراری ارتباط بین فردی اثربخش ، توانایی ایجاد تماس چشمی مناسب ضروری است . گاهی اوقات نمی توان از آن زیاد استفاده کرد زیرا دیگران احساس ناراحتی می کنند. با وجود این ،تماس چشمی اغلب یکی از مؤثرترین مهارت های مربوط به گوش کردن است.
● توجه روانی
بیشترین چیزی که از یک شنونده انتظار می رود حضور روان شناختی اوست . زیرا از او انتظار می رود که واقعا به خاطر گوینده ، در آن موقعیت حاضر شده باشد. توجه فیزیکی بر حضور روانی می افزاید .
وقتی من در محیط مناسبی قرار می گیرم ، تماس چشمی کافی و تحرک جسمی مناسبی دارم و قیافه درگیر بودن خود را حفظ می کنم ، معمولا توجه روان شناختی ام نیز بیشتر می شود . چرا که توجه فیزیکی من به فرد دیگر کمک می کند تا حضور روانی مرا هر چه بیشتر احساس کند

مهارت گوش دادن چیست و چگونه آن را در خود تقویت کنیم؟

آدمی در قرن حاضر به توانایی‌های متعددی نیاز دارد که هر کدام می‌تواند به نوعی در روند زندگی و کار او تاثیرگذار باشد. از این میان، توانایی‌ برقراری ارتباط و ایجاد مناسبات اجتماعی از جمله مهمترین مهارت‌هاست. همه ما در هر پست و منزلت شغلی، مطمئناً با افراد زیادی روبه‌رو هستیم که شاید نیمی از زمان حضورمان در اجتماع به آنها اختصاص دارد و مهمترین پل ارتباطی میان ما از طریق «گوش دادن» صورت می‌گیرد.

در مهارت گوش دادن چنان قدرتی نهفته است که به واسطه آن می‌توان از بسیاری از موانع گذشت، افراد زیادی را در اختیار داشت و در انزوای ناخواسته روزگار نو درگیر نماند. در این نوشته تلاش شده راهکارهایی در باب گوش دادن موثر بیان شود تا قدرت پنهانی این مهارت آشکار گردد.
هر نکته به شکلی بیان شده است که شما می‌توانید با توجه به نوع عملکرد خود در حین گوش دادن و شناسایی نقاط ضعفتان در این زمینه، جمله‌ای را که توجه به آن منجر به قوت توانایی گوش دادن در شما می‌شود انتخاب کرده و روی یک برگه نوشته و در مکان مناسبی که در معرض دیدتان باشد، قرار دهید. به این ترتیب با مراقبت از رفتارتان و توجه بر نکته یاد شده می‌توانید به سرعت به مهارت گوش دادن در خود قوت بیشتری ببخشید.
در حالت کاملاً عادی، گوش کردن بیش از هر فعالیت دیگر زمان بیداری فرد را به خود اختصاص می‌دهد. مطالعه بر روی افراد شاغل در زمینه‌های متفاوت، نشان داده است که ۷۰ درصد لحظه‌های بیداری افراد به برقراری ارتباط می‌گذرد. از این زمان نوشتن ۹ درصد، مطالعه ۱۶ درصد، صحبت کردن ۳۰ درصد و گوش کردن ۴۵ درصد را به خود اختصاص می‌دهد. اما با این وجود، متاسفانه فقط عده معدودی از افراد شنوندگان خوبی به شمار می‌روند. محققان مدعی‌اند که حتی در سطوح اطلاعاتی خاص و وقتی که شنونده برای کسب معلومات گوش می‌دهد نیز ۷۵ درصد ارتباط کلامی نادیده گرفته می‌شود، اشتباه درک می‌شود و یا به سرعت فراموش می‌شود. توانایی گوش کردن، برای درک معنای عمیق آنچه افراد می‌گویند، از این هم نادرتر است و شاید بر همین اساس بوده که نقل می‌کنند حضرت عیسی(ع) فرمود: اگر چه یک گوش تو کاملاً شنواست، اما گوش دیگرت ناشنواست.»
بیشتر اوقات حرف‌های گوینده از یک گوش وارد می‌شوند و از گوش دیگر خارج می‌شوند. در جامعه ما یکی از دلایل عمده گوش کردن نامناسب، آن است که بیشتر ما آموزش مقدماتی بسیار عمیقی را برای گوش نکردن دریافت می‌کنیم.
در دوره پیش‌دبستان، تاکید والدین به توجه نکردن به آنچه خوب نیست و در سال‌های اولیه تحصیل پرداختن و تاکید صرف بر خواندن، از سویی دیگر آغاز الگوبرداری ما از همان سال‌های نخست کودکی از بزرگترهایی که خود هرگز درست گوش نمی‌دهند همه از جمله عوامل یاد دهنده گوش نکردن هستند. نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که عدم استفاده صحیح از این مهارت، موجب ناتوانی افراد در حل مشکلات اعم از خانوادگی و یا شغلی می‌شود. اما این مهارت نیز همچون سایر مهارت‌ها، کسب کردنی و آموختنی است، کافی است به برخی نکات و اصول لازم در این خصوص توجه و عمل کنیم تا از نیروی حاصل از آن در پیشگیری از مسائل و حل مشکلات موجود و نیز برقراری روابطی سازنده بهره‌مند شویم. از جمله این نکات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. این نکات ساده در قالب جملاتی بیان شده است که توجه به آنها در رفتار عملکرد موجب تقویت گوش دادن فعالانه و موثر می‌شود.
▪ در حین رویارویی با هر مراجعه کننده‌ای اعم از همکاران و یا اعضاء خانواده‌ام تا زمانی که کاملاً متوجه موضوع نشده‌ام، زمان گفت‌وگو را به بعد موکول نمی‌کنم.
▪ در طول صحبت کردن طرف مقابل، مشغول قضاوت و ارزش‌گذاری کلام او در ذهن خودم نیستیم.
▪ بدون پیشداوری و فارغ از شنیده‌های قبلی‌ام به سخنان طرف مقابل گوش می‌کنم. به این ترتیب ذهن من با نگاهی تازه به تحلیل مسئله مورد نظر می‌پردازد.
▪ بعد از اتمام حرف‌های طرف مقابل به خودم فرصت فکر کردن می‌دهم. من مجبور نیستم بلافاصله تصمیم بگیرم و یا چیزی بگویم.
▪ کوتاه و روشن سخن می‌گویم تا فرصت لازم برای درک کلامم و نیز صحبت کردن از طرف مقابل وجود داشته باشد.
▪ برای ذکر مصادیق در حرفهایم از خاطرات دور و دراز خود که تعریف آنها زمان زیادی صرف می‌کند و رشته کلام را نیز از هم می‌گسلد، پرهیز می‌کنم.
▪ در حین گفت‌وگو با حرکات سر و کلمات مناسب تمایل و علاقمندی خود را به شنیدن نشان می‌دهم.
▪ در طول گفت‌وگو تلاش می‌کنم که اصل کلام و منظور طرف مقابل را درک کنم و به برداشت ذهنم اکتفا نکنم.
▪ می‌دانم خشم مانع فهم درست معانی خواهد شد، بنابراین در این زمان تلاش می‌کنم با سکوت بیشتر و توجه به بیان و احساس گوینده موجب کنترل خشم در خود شوم.
▪ در مواقعی که احساس می‌کنم دقیقاً متوجه منظور طرف مقابل خود نشده‌ام، با جملات واضح‌تر و با استفاده از کلمات گوینده سوال می‌کنم.
▪ تا حد امکان سخن گوینده را قطع نمی‌کنم. اما اگر از نظر زمان در تنگنا باشم، این مورد را با لحن مناسبی مطرح می‌کنم و حتماً قرار گفت‌وگوی بعدی را معین می‌کنم.
▪ در هنگام شنیدن با بدنی مایل به جلو و در فاصله‌ای مناسب رودرروی طرف مقابل قرار می‌گیرم و با وضعیتی گرم و پذیرا، هشیاری همراه با آرامش خود را به او انتقال می‌دهم.
▪ در حین گوش دادن سعی می‌کنم عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برسانم مثلاً تلویزیون و رادیو را خاموش کنم، گاهی حتی تلفن را قطع کنم و یا در را ببندم.
▪ در گفت‌وگو با طرف مقابلم سعی می‌کنم سؤالات کمتری بپرسم تا او وقت بیشتری برای سخن گفتن داشته باشد و هدایت مکالمه به دست او باشد.
▪ در صورت نیاز به پرسش، از سؤالات باز استفاده می‌کنم، یعنی سؤالاتی که به پاسخی بیشتر از یک کلمه احتیاج دارند.
▪ همواره به ارزش سکوت در گوش دادن فکر می‌کنم و می‌دانم که نقطه آغاز فرد، سکوت و گام دوم آن گوش دادن است.
▪ در هنگام سکوت به سخنان طرف مقابلم می‌اندیشم و سعی می‌کنم احساس او را بفهمم.
▪ می‌دانم که زمانی باید ساکت بود و زمانی باید سخن گفت و من مراقب هستم تا سکوت نامطلوب میان ما ایجاد نشود.
▪ تظاهر به فهمیدن نمی‌کنم و هر زمان که به هر علت مثل خیال‌پردازی و فکر کردن به آنچه او قبلا گفته بود، متوجه باقی حرفهای او نشدم، از او می‌خواهم که سخنش را تکرار کند.
▪ می‌دانم گفتن این جمله که «دقیقا می‌دانم چه احساسی داری» مانع سخن گفتن او می‌شود. بنابراین تلاش می‌کنم که همراه او باشم.
▪ همدلی گوش دادن با قلب و سر است، بنابراین گرمی و صمیمیت و تن صدا و نحوه بیان من می‌تواند همدلی مرا نشان دهد.
▪ فراموش نمی‌کنم گوش دادن فعالانه گاهی تنها کاری است که در کمک به برخی از افراد برای رسیدن به حل مشکلاتشان لازم است.
بنابراین گوش کردن من گاهی بسیار موثرتر از ارائه راه‌حل یا تلاش برای مشکل‌گشایی است

مراجع ۱ – بولتون، رابرت. روان‌شناسی روابط انسانی. ترجمه حمیدرضا سهرابی. رشد. ۱۳۸۴ ۲ – تی‌وود. جولیا. ارتباطات میان فردی. ترجمه مهرداد فیروزبخت. مهتاب. ۱۳۸۰ ۳ – هارجی. اون و همکاران. مهارت‌های اجتماعی در ارتباطات میان فردی. رشد. ۱۳۷۷ ۴ – کول. کریس. کلید طلایی ارتباطات. ترجمه محمدرضا آل‌یاسین. هامون

گوشَت را به همسرت بسپار

 یکی از مهارت‏های مهم اجتماعی، توانایی برقراری ارتباطی مؤثر و مناسب با دیگران است. این مهم، حاصل نمی‏شود؛ مگر با توجه به دیگران که یکی از راه‏های آن، خوب گوش کردن است. درک نظرات و احساسات دیگران و تمرکز همراه با احترام به آن چه می‏گویند، یکی از مهم‏ترین روش‏های برقراری ارتباط میان افراد است. علاوه بر این، شنونده خوب بودن، کلید حل بسیاری از مسائل و مشکلات ما در زندگی است.

این امر، در زندگی زناشویی، از اهمیت دوچندانی برخوردار است؛ به گونه‏ای که حتی می‏توان گفت یکی از دلایلی که باعث می‏شود بسیاری از ازدواج‏ها منجر به شکست شوند، ناتوانی در برقراری ارتباط و درک هر یک از دو طرف نسبت به طرف مقابل است. نداشتن گوش شنوا، یکی از دلایل مهمی است که باعث می‏شود همسران، یکدیگر را عصبانی و آزرده سازند.
● تعریف گوش کردن‏
گوش کردن، به معنای شنیدن صدا نیست. شنیدن، یک فرآیند فیزیولوژیکی است که عبارت است از ارتعاش امواج در گوش میانی و فرستادن محرک‏های الکتروشیمیایی، از گوش میانی به ساختار مرکزی شنوایی مغز؛ اما گوش کردن، شامل توجه دقیق به صدا و دریافت چیزی است که می‏شنویم.
● عوامل مؤثر در خوب گوش ندادن‏
۱) مشغله ذهنی‏
داشتن مشغله ذهنی، یکی از عوامل گوش ندادن به سخن شخص مقابل است. بارها برایمان پیش آمده که ذهن، درگیر یک مطلب علمی یا مشکلی است و در این زمان، اگر ما مورد خطاب واقع شویم، غالباً یا متوجه نمی‏شویم یا اینکه درصد دقت و گوش کردن ما بسیار پایین است.
۲) بی‏رغبتی‏
بی‏رغبتی نیز موجب گوش نکردن می‏شود. بی‏رغبتی عوامل مختلفی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف) تنفر از ظاهر و قیافه شخص گوینده؛ گاهی اوقات، عدم آراستگی ظاهر، موجب بی‏رغبتی در شنیدن می‏شود. از این رو، در اسلام، توصیه‏هایی در این‏باره، به زنان و مردان شده است.
ب) دائمی بودن محرک؛ برای مثال، همسرانی که مرتب نق می‏زنند.
ج) استفاده از کلمات نامأنوس.
ه) بی‏علاقگی به موضوع بحث.
۳) عدم تمرکز
مغز به طوری باورنکردنی، قوی و فعال است. ما در دقیقه، ۱۲۰ تا ۱۵۰ کلمه بر زبان می‏آوریم؛ اما مغز می‏تواند در هر دقیقه، ۴۰۰ تا ۸۰۰ کلمه تولید کند. این امر، می‏تواند گوش دادن را به نظر خیلی راحت و آسان جلوه دهد؛ اما در حقیقت، این مسئله، تأثیر معکوس دارد؛ چون ممکن است سرگرم گوش کردن کلمات گوینده‏ای شویم؛ اما هنوز مقداری از زمان مغز اضافه بیاید. گاهی ممکن است همسری به علت آرام صحبت کردن همسر خود، دچار عدم تمرکز گردد.
۴) پیش‏داوری‏های غلط و پرش به سوی نتایج‏
گاهی اوقات همسران بدون توجه به صبحت‏های طرف خود، پیش‏داوری کرده، به سرعت نتیجه می‏گیرند. به بیان دیگر، حرف در دهان گوینده می‏گذارند. این امر، یکی از دلایلی است که موجب می‏شود ما هنگام صحبت با افرادی که به آنها نزدیک هستیم، به ویژه همسران، ارتباط ضعیفی برقرار کنیم؛ چون مطمئن هستیم که چه می‏خواهند بگویند و به آن چه می‏گویند، به دقت توجه نمی‏کنیم و حتی گاهی اوقات اصلاً نمی‏شنویم که چه می‏گویند.
شما باید سعی کنید که به جای تمام این پیش‏داوری‏ها، شنونده خوبی باشید و قبل از پایان سخنان طرف مقابل، در مورد او، پیش‏داوری و قضاوت نکنید. لازم است عقاید همسر خود را قبل از اینکه در مورد او قضاوت کنید، به خوبی درک کنید؛ یعنی ابتدا خوب گوش کنید و وقتی مطمئن شدید که متوجه منظور طرف مقابل شده‏اید، آن وقت آنها را ارزیابی کنید.
● چگونه شنونده بهتری شویم؟
برای تحقق این کار، امور زیر را انجام دهید:
۱) پیام‏های مهم طرف مقابل را کشف کنید.
هنگام صحبت کردن همسرتان، کاملاً به حرف‏های او گوش دهید و اگر نکته مبهمی بود، حتماً سؤال کنید؛ چون از این طریق، هیچ نقطه ابهام و سوءتفاهمی باقی نمی‏ماند.
۲) گوش دادن را جدی بگیرید.
همیشه نخستین قدم برای رشد و توسعه، آگاهی فردی است. کوتاهی‏ها و قصور خود را در نقش یک شنونده، تحلیل کنید و تصمیم بگیرید که بر آنها فائق آیید. شنوندگان خوب، به همین صورت متولد نشده‏اند؛ بلکه آنها در زمینه آموزش گوش کردن مؤثر و قوی، کارکرده‏اند. خوب گوش کردن، مثل هوش، فرهنگ یا موقعیت اجتماعی، دست به دست، منتقل نمی‏گردد؛ بلکه این مسئله مانند هر مهارت دیگر، از تمرین و انضباط فردی به دست می‏آید.
۳) از مهارت توجه استفاده کنید.
مهارت توجه، یعنی توجه جسمی و غیرکلامی به طرف مقابل که به او نشان دهد دقیقاً به صحبت‏های او گوش می‏دهید. هنگام گوش دادن، با بدنی مایل به جلو و در فاصله‏ای مناسب، رودرروی گوینده قرار بگیرید؛ به طوری که نگاهتان تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد. در این حال، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت کن، مانند بازی با کلید و غیره، سعی کنید شنونده‏ای خشک و بی‏حرکت نباشید و محیط را از عوامل مزاحم دور کنید. بنابراین، با نشان دادن عکس‏العمل‏های مناسب، مانند تکان دادن سر، نگاه کردن به گوینده و ابراز کلماتی مانند آره، بله و.. نشان دهید که با تمام وجود، به همسرتان گوش می‏دهید. مردان باید به این نکته توجه بیشتری داشته باشند؛ زیرا آنها عادت دارند در سکوت به مطلبی گوش دهند و از ابراز عکس‏العمل، غافل می‏شوند. این سکوت، بر زن‏ها گران تمام می‏شود و تصور می‏کنند که همسرشان به آنها گوش نمی‏دهد. بنابراین، آقایان برای این که متهم به بی‏توجهی نشوند، باید دقت بیشتری کنند!
۴) مهارت پی‏گیری را به کار برید.
گاهی گوینده، نگران و هیجان‏زده است که این موضوع، در حالت‏های چهره، تُن صدا و رفتارهای او نمایان است. در این صورت، بایستی بدون زورگویی، او را به صحبت کردن دعوت کنیم؛ برای مثال، از عبارت‏های خوب، بعد چی شد، ادامه بده، درسته و یا از سؤال‏های کوتاه استفاده کنید. گاهی حتی سکوت توأم با توجه و مشاهده، می‏تواند این موانع را از میان بردارد.
۵) مهارت انعکاسی را مورد استفاده قرار دهید.
مهارت انعکاس، یعنی انعکاس توضیحات، احساسات و معانی درک شده از گوینده به خود او به گونه‏ای که نشان دهنده درک، فهم و پذیرش او نزد شنونده باشد. گاهی اوقات، این کار، باعث رفع سوءتفاهم می‏گردد.
۶) برخی مواقع، فقط گوش کنید.
یکی از ویژگی‏های فطری زنان این است که به ارتباط، بهای زیادی می‏دهند. گاهی اوقات، زنان بر خلاف مردان، نیازمند صحبت در مورد مشکلاتشان هستند و در پی دریافت راه‏حل از سوی همسران خود نیستند. مردانی که دوست دارند زندگی شیرینی داشته باشند، باید به این نکته مهم، توجه داشته باشند. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:
از نشانه‏های بزرگواری و آقایی این است که انسان نسبت به گوش سپردن به شکایت و ناله دردمند، تحمل و صبر داشته باشد».
۷) به تماس چشمی بیشتر توجه کنید.
شاید مهم‏ترین علامت توجه شنودی شما به همسرتان، تماس چشمی باشد؛ البته باید از افراط و تفریط دوری کنید و نباید به گوینده خیره شوید که از آن، تعبیر به رفتار تهاجمی شود. از طرف دیگر، نباید به طوری مستمر، به این طرف و آن طرف یا بالا و پایین نگاه کنید که به عدم علاقه تفسیر گردد. شنوندگان مؤثر، به طور مستمر، خیره نمی‏شوند؛ ولی تماس چشمی بیشتری نسبت به شنوندگان نامؤثر، برقرار می‏کنند.
۸) از سدها و موانع ارتباطی زیر، به طور جدی پرهیز کنید:
الف) دستور دادن، تهدید کردن و ترساندن.
ب) موعظه، نصیحت و سخنرانی کردن.
ج) قضاوت و انتقاد کردن.
د) ارائه دلایل منطقی و راه حل.
و) تحقیر، توهین و ناسزا.
در پایان، باید متذکر شد که وقتی واقعاً هنر گوش دادن را فرا می‏گیرید، افکار و احساسات خودتان را کنار بگذارید تا آن چه همسرتان می‏گوید، بشنوید و در راه نگریستن به چیزها، از دیدگاهی متفاوت گام بردارید. هر رابطه، از دو فرد متفاوت درست می‏شود. باید تصمیم بگیرید و سعی کنید که خود را به جای همسرتان بگذارید و فقط یک دقیقه، آن گونه که او می‏بیند، بنگرید. واکنش شما نسبت به آن چه او می‏بیند، متفاوت است. خوب شنیدن و خوب فهمیدن، نزدیکی را بهبود می‏بخشد.
وقتی زن بداند شما احساس او را درک می‏کنید نه این که تنها به سخنش گوش می‏دهید. احساس رضایت خواهد داشت. در این حال، او نیز در مقابل، می‏خواهد کاری که از دستش برمی‏آید، انجام دهد تا شما را خشنود کند.
برای مطالعه بیشتر، به کتاب‏های زیر مراجعه کنید.
۱) مبانی مدیریت رفتار سازمانی، علی رضاییان.
۲) هنر سخنرانی، ترجمه ساده حمزه و باباطاهر علی‏زاده.
۳) همسر اگر این گونه می‏بود، راضیه محمدزاده.
۴) چراغ دل زنت را روشن کن، الن کریدمن، ترجمه عباس چینی

چرا زنان مردان را رد میکنند؟

به طرف او قدم میگذارید. ناگهان متوجه میشوید درحال بیان این جملات سرنوشت ساز

هستید: "میشه یه وقتی با هم بریم بیرون؟"
"نه."
چی؟
او گفت "نه."
با نا امیدی دور میشوید، در حالیـکه چشم خـود را پـایین انداخته و دعا می کنید کسی شاهد این تحقیر شدن شما نبوده باشد.
عدم پذیرش گریبانگیرتان شده است.
متاسفانه با وجود هیاهوهای بسیاری که از طـرف زنـان برای "تساوی حقوق" در جامعه مطرح می گردد، بار مسؤلیت تقاضـای ازدواج هـمچنان بر دوش مـردان سنگینی میکند. هنور این وظیفه مردان باقی مانده کـه اگـر بـخـواهنـد بـا جنـس مخالف خود ارتباط برقرار کنند باید ریسک خرد شدن شخصیتشان را بپذیرند.
و عدم پذیرش ازدواج توسط زنان باعث آسیب می شود -- تقریبا غیـر مـمـکن اسـت کـه بعنوان یک مرد هنگام عدم پذیرش توسط یک زن احساس درماندگی و شکست ننمود.
● چرا زنان مردان را رد میکنند؟
علل بیشماری می تواند دخیل باشد، و همه آنها لزوما بدلیل اشتباه مردان نیستند. در این قسمت برخی از این دلایل آورده شده است.
▪ نگرشهای غلط
اجتماع معاصر مملو از زنان جسور و خـود مـحـوری اسـت کـه فقط به خود اهمیت داده و کـلا هیـچ عـقیده ای در مـورد احساسات مردان ( و یا احساسـات زنـان دیـگـر ) نـدارنـد. طرز فکر اینگونه زنان چـنین است: من یک اتیکت قیمت جنـسی میـلیـاد تـومانی دارم و هر مردی مجبود خواهد بود برای دستیابی به آن سـر تـعظیـم فـرود آورده، در بــنــد او در گرفتار شده و بــهای سنــگینی را پــرداخت کنــد. ایــن قبــیــل زنان کسانی هستنـد که میخواهند با نپذیرفتن مردان در آنها ایجاد سرخوردگی و سستی نموده و از ناراحتیشان احساس سرور و هیجان کرده و از قدرت جنسی خود سوء استفاده کنند.
▪ عدم تمکین مالی
از آنجایی که پول معیار شماره یک برخی زنـان هنگام سـنجش یک مـرد بـرای انـتخاب او بـعنوان همسر آینده شان بشمار می رود، اگر شما آنـرا نداشته باشید و یا بنظر نـرسـد که آن را داشـته باشید، آنگاه در ابتدای لیست کاندیداهای او جایی نخواهید داشـت. تـا زمانی کـه از پول خرج کردن برای جلب توجه این گـونه زنان امتناع ورزید، آنها نیز از شما دوری می جویند.
▪ او صاحب دارد
از آنـجـایی که برای یک زن داشتن رابطه دوستی با جنس مخالـف بـسیـار آسـان اسـت ( فقط کافی است بخواهد )، مـمـکن است در بـازار بدلیل داشتن نامزد یا یک عاشق دو آتشه خریداری نداشته باشد. اگر این گونه زنان خوب باشـنـد مـوقیعتـشان را از کــسی مخفی نمیکنند در غیر اینصورت ممکن است با بیرحمی شمـا را بازیچه دست خود قرار دهند. بنابراین همیشه بهتر است قبل از اینکه شخصیتتان خـرد شود، تـکالیـف خــود را انـجام دهد -- بدین ترتیب میتوانید خود را از تحقیرها و شرمندگی های بسیاری نـجـات بخشید.
▪ او یک هنرپیشه است
برخی از زنان متـاهـل و زنـانـی کـه دارای اعتماد بنفس پایینی می باشند جزء این گروه هستند -- آنها همیشه نیاز دارند مطمـئن شـونـد کـه هنـوز جـذابیت خود را برای مردان حفظ کرده اند و برای هر مردی که بسمت آنها می رود، فقـط بـرای دیـدن واکـنـش او، رخ می نماینــد. آنــها عــلاقه ای به ایجاد رابطه با شما ندارند -- فقط میخواهند احساسات شمـا را بیدار نموده و سپس ترکتان کنند. این نیز نوع دیـگری از سـوء اسـتـفاده آشــکار زنان از قدرت جنسی خود بر علیه مردان است
▪ دلایل روانشناختی
بــسیــاری از زنــان بــه گفتــه خــودشــان "مــردانی بـد" را انتخاب کرده اند و یا به دلایل روانشناختی، خود را درگیر روابطی مصیبت آمیر کرده اند و اکنون بخاطر همه مشکلاتی که خود بوجود آورده اند، مردان را مورد سرزنش قرار میدهند. برخی از آنها کاملا از روابط عاشقانه حذف گردیده و یــا مــرتبا به دلــیــل رفــتــارهای آشفته شان توسط مردان ترک شده اند. آنها شما را رد می کنند فقــط بــه ایــن دلـیل که شما هم یکی از آن "مردها" هستید.
▪ شما حرکاتی اشتباه انجام داده اید
انجام برخی حرکات و رفتارهای ناشایست که بـدور از شان یک انسان می باشد ممکن است باعث شود تا فرد مورد پذیرش قرار نگیرد.
▪ زمان نامناسب
اگر یک زن شما را رد کرد، ممکن است از بدشانسی هنگام مرحله ای عجـیـب و غـریـب که در طول مـاه یکبار برای او اتفاق می افتند بسراقش رفته باشید، زمانیکه همه مردان بد هستند، و یا او احساس میکند جذاب نیست، و یا بخاطر هر یک از هزاران واکنشهای هورمونی مربوط به دنیای معاشقه. شما می توانید چند روز بـعد بـسراقش رفته و چراغ سبز را دریافت کنید.
▪ تجربه های تلخ قبلی
هنگامی که یک زن در جواب تقاضای شروع رابطه از طرف شما پاسخ دهـد " کـمی وقت لازم دارم که زندگیم را سر و سامان بدهم، " معمولا به این معنی است که او بتازگی از یک رابطه ناخوشایند رهایی یافته و مایل نیست بسرعت خود را درگیر رابطه ای جــدیــد بـنـماید. با این دسته از زنهای آسیب دیده، بهترین ایده این است که یک رابطه دوستـی معمولی را تدارک دیده و یا تا زمانیکه او آمادگی خود را بدست نیاورده، صبر نمایید.
▪ شما خسته کننده هستید
بـعبــارت دیگر شما فاقد هرگونه صمیمیت و اطمینان جنسی بوده و هنگامیکه وی در ده قدمی شما قرار میگیرد مانند بستنی آب می شوید. لازم نـیست جیمز باند باشید، اما اگر نمیتوانید پیش او حتی یک جمله هم بدون لکنت زبان بیان نمایید، آنـگاه هیچ راهی برای پذیرش شما توسط وی باقی نخواهد ماند.
▪ او مجذوب شما نشده است
به همین سادگی. این اتفاق می افتد و کاری از دسـت شـما برنمی آید. بهترین راه این است که به راه خود ادامه داده و فرد دیگری را پیدا کنید.
▪ عدم پذیرش را پذیرفته و ادامه دهید
اکنـون بــا بــرخـی از دلایـل که ممکن است یک زن شما را رد کند آشنا شده اید. بعضی چیزها را میتوانید تغییر دهید ( اخلاق و رفتار خود) و برخی چیزها را نمیتوانید ( اخلاق و رفتار او ). با این که خیلی مشکل است که بخواهیم این موضوع را یک مسئله شخصی در نظر نگیریم، اما بهترین عقیده این است کـه آنرا بـه تجربیات اضافه نموده، از آن درس گرفته و از تکرار اشتباهات خودداری کنیم

چرا اشتباه خود را قبول نمی کنیم

 چرا حاضر نیستیم، اشتباهات خود را قبول کنیم؟ چرا نمی پذیریم که هر یک از ما ممکن است اشتباه کنیم؟ به راستی آیا شما تا به حال اشتباه نکرده اید؟ و اگر اشتباه کرده اید به آن اقرار و برای جبرانش،اقدامی کرده اید؟می خواهیم بدانیم شهروندان در پاسخ به این سوال ما که «چرا اشتباه خود را قبول نمی کنیم؟» چه واکنشی نشان می دهند.

● حرف مردم
؛در مقابل یک واحد آموزشی پای صحبت چند جوان نشستیم تا ببینیم آن ها در جمع خود و در پاسخ به سوال ما چه می گویند؟ سعید رجایی فرد به سوال ما چنین پاسخ می دهد: معتقدم هیچ فردی مصون از خطا و اشتباه نیست، مگر این که معصوم باشد.اما برای فردی مثل من که رفتار، کردار و حتی گفتارم مملو از اشتباه است باید بگویم کمتر زمانی پیش آمده که اشتباهم را قبول کنم. متاسفانه باید اعتراف کنم که غرور کاذب و خودخواهی عامل این موضوع بوده است و نمی دانم چه زمانی این مشکل رفع خواهد شد؟البته باید بگویم که فرد لجبازی نیستم اما در برابر خیلی ها که ادعا دارند و خیلی به خود می بالند سعی می کنم به هیچ وجه به اشتباهم اعتراف نکنم. نمی دانم این کار درست است یا نه؟ ولی یقین دارم که همه اشتباه می کنند.یکی دیگر از این جمع که دانشجوی سال سوم رشته جغرافیاست گفت: هر کس بگوید اشتباه نمی کنم، دروغ می گوید. البته باید دید که تعبیر و تعریف هر یک از ما از واژه « اشتباه» چیست؟
ممکن است یک نفر کاری انجام دهد ولی به نظر خودش به هیچ وجه اشتباه نباشد، اما خیلی ها، کار او را اشتباه بدانند. بنابراین باید اشتباه را به خوبی و به درستی تعریف و مشخصات آن را بیان کرد.از وی می پرسیم: بسیاری از اشتباهات به خوبی مشخص است اما بحث ما این است که چرا مسئولیت اشتباهاتی مثل دوستی با افراد ناباب، سیگار کشیدن، مقصر بودن در یک تصادف، حقه و نیرنگ و... که هر یک کاری اشتباه و حتی آ لوده به گناه است را قبول نمی کنیم؟این جوان گفت: با توجه به نکاتی که شما گفتید باید بگویم که بسیاری از کارهای ما اشتباه است، اما کتمان و قبول نکردن آن، اشتباهی بزرگ تر می باشد.
متاسفانه باید بگویم که خیلی از افراد جامعه ما نصیحت پذیر نیستند و به عبارت دیگر خود را برتر از دیگران می دانند و به همین دلیل حاضر نیستند اشتباه خود را بپذیرند.من شنیده ام که درخت میوه هرچه پربارتر می شود، شاخه های آن خمیده تر می شود.اما برخی انسان ها چنان غرق غرور و تعصب های بی جا می شوند که حاضر نیستند، اشتباه خود را قبول کنند.البته افراد زیادی هم هستند که با تواضع و فروتنی بسیار زیاد، اشتباه خود را قبول می کنند. وجود چنین شخصیت هایی به دیگران انرژی می دهد و امیدوارم همه ما این گونه باشیم.
● یک ماجرا
؛شهروندی که از اشتباه کارمند یکی از ادارات گلایه داشت، گفت: چندی پیش در اداره... قسمت بایگانی آن به دنبال پرونده ام بودم تا از تسهیلات غرامت استفاده کنم.باور کنید چند بار به بایگانی مذکور مراجعه کردم ولی نتوانستند پرونده ام را پیدا کنند و در نهایت کارمند مربوط با گفتاری قاطع اعلام کرد که پرونده من اینجا نیست و باید به شعبه چهارم آن اداره در آن طرف شهر بروم. او با اصرار من باز هم در بایگانی به جست وجو پرداخت و بالاخره پرونده ام را پیدا کرد و گفت: متاسفانه شماره پرونده را «اشتباه» نوشته اند و به همین دلیل آن را به راحتی پیدا نکردم و من متعجب شدم که در برابر چنین اشتباهی و سرگردانی بنده و... حداقل یک ببخشید هم نگفت.
گویی اشتباهی روی نداده و می دانستم اگر پی گیری کنم،پرونده ام را نخواهد داد! متاسفانه بسیاری از ما حاضر نیستیم، کار اشتباهی را که انجام داده ایم و به خودمان هم ثابت شده است، بپذیریم.اکبر موسوی از شهروندانی است که در یک سانحه تصادف رانندگی، خسارات زیادی به خودروی او وارد شده است.او ضمن شرح ماجرای تصادف خود می گوید:راننده طرف مقابل، معتقد بود که او مقصر حادثه نیست و حتی با پرخاش و عصبانیت زیاد مرا فردی نادان و... عنوان کرد و اگر کوتاه نیامده بودم کارمان به دعوا و نزاع کشیده شده بود و در نهایت افسر پلیس وارد ماجرا شد و او را مقصر حادثه معرفی کرد.ضمن این که برگ جریمه ای هم برای او صادر شد. اما جالب تر از همه این بود که طرف مقابل با توجه به حرف هایی که به من زده و نظر کارشناسی پلیس،به هیچ وجه حاضر به معذرت خواهی به خاطر اشتباهش نشد!حالا شما قضاوت کنید چرا خیلی ها حاضر نیستند به اشتباه خود پی ببرند؟!
● ما که حرفی نداریم؟!
؛با طرح سوال مذکور پای صحبت یکی از بازنشسته های آموزش و پرورش نشستیم.«ع-مجاوری» با اشاره به این که ما در برابر اشتباهات خودمان حرفی برای گفتن نداریم و آن را به راحتی، به سادگی و با کمال شهامت می پذیریم چرا که چیزی را از دست نمی دهیم و بر عکس محبوب هم می شویم،گفت: اما نمی دانم چرا خیلی ها که دارای پست و مقام،مسئولیت، پول و ثروت،مدیریت،غرور و خودپسندی و جاه طلبی هستند حاضر نیستند حداقل برخی مواقع اشتباه خود را بپذیرند و این معضل یک ناهنجاری رفتاری است.
وی اضافه می کند: من متعجب هستم در حالی که بسیاری از مدیران و مسئولان ما دچار اشتباه می شوند،چرا آن را اعلام نمی کنند؟مگر اعلام یک اشتباه کار سختی است؟ باور کنید بیان اشتباه و اعتراف به آن،مسئولان را بین مردم، محبوب تر خواهد کرد چرا که مردم دنبال صداقت و صراحت هستند و هیچ موضوعی محبوب تر از صداقت نیست.
● چه باید کرد؟
؛به راستی در برابر اشتباهاتی که انجام می دهیم، چرا به جای پذیرش آن ها و یک معذرت خواهی کوچک، واکنش منفی از خود نشان می دهیم؟دکتر رنجبران از کارشناسان امور اجتماعی معتقد است همه به نوعی گرفتار اشتباه و خطا هستیم. حال ممکن است اشتباه ما سهوی و یا عمدی باشد که هر یک را باید جداگانه بررسی کرد.
اما این که چرا حاضر به پذیرش اشتباه خود نیستیم، باید ریشه این معضل را در اولین واحد جامعه یعنی خانه و خانواده جست وجو کرد.به عبارت روشن تر، وقتی پدر و مادر خانواده حاضر نیستند اشتباهاتی را که انجام داده اند بپذیرند،مطمئن باشید این شیوه زندگی و نگرش اولیا به سایر افراد خانواده منتقل می شود.کودکان در رفتارهای خود همیشه پدر و مادر را الگو قرار می دهند و خانواده ای موفق است که در آن صداقت ودرستی،دروغ نگفتن و سایر صفات پسندیده مورد توجه باشد.هرگاه پدر یا مادری خطا و اشتباه خود را صادقانه و با کمال تواضع بپذیرد و حتی در مقابل افراد کوچک تر از خود به اشتباهش اعتراف کند، مطمئن باشید که چنین رفتاری موجب تقویت روحیه دیگران و از همه مهم تر موجب اعتمادسازی خواهد شد.
این کارشناس با اشاره به نقش و جایگاه آموزش در کتاب های درسی گفت:به نظر می رسد در بسیاری از کتاب های درسی به ویژه در مقطع ابتدایی و راهنمایی متاسفانه به بحث و موضوعات اجتماعی کمتر توجه شده است.در این کتاب ها باید به مفاهیم اجتماعی از جمله مهارت های زندگی همچون «نه گفتن»، «دوستی ها» و بحث مورد نظر که قبول کردن اشتباه است،بیشتر توجه شود.شخصیت فرزندان ما در سنین کودکی، شکل می گیرد و با گذشت زمان این شخصیت کامل تر می شود و بنابراین معتقدم در این سن باید نکات آموزنده، پندهای حکمت آمیز و ریزه کاری های زندگی را به زبانی ساده برای آن ها بیان کرد.از وی می پرسیم:برای پذیرش اشتباه خود باید چه کارهایی انجام دهیم و چه توصیه هایی پیشنهاد می شود؟ رنجبران می گوید: قبل از هر اقدامی باید به این نکته توجه کنیم که مسئولیت کار خود را بپذیریم.برای چنین پذیرشی باید از عصبانیت،غرور کاذب و خودنمایی دوری کرد. به عبارت دیگر با پذیرش هر اشتباهی نباید دچار ترس شویم بلکه پذیرش آن را باید نشانه شجاعت دانست. هیچ فردی مصون از خطا و لغزش نیست،بنابراین اولین گام، پذیرش اشتباه است.بعد از آن می توان با سعه صدر، معذرت خواهی و پرهیز از جنجال، طرف مقابل را راضی و توجیه کرد و دلیل اشتباه را برای او توضیح داد. این کار شجاعت و جسارت می خواهد و به واقع به تمرین نیاز دارد و البته باید اذعان کرد که اعتراف به اشتباه یک کار پسندیده و ارزشمند است و بر عکس آن، موضع گیری و نپذیرفتن اشتباه می تواند وضعیت را از آنچه که هست بدتر کند

جملات و نقل قولهایی درباره موفقیت

- هیچ چیز بیهوده تر از با جدیت و تلاش انجام دادن کاری نیست که اصلاً نباید انجام شود! 

- همیشه به خاطر داشته باشید که تصمیم خودتان برای موفق شدن از هر چیز دیگر مهمتر است.
- سعی نکنید فقط انسانی موفق باشید، سعی کنید انسانی با ارزش باشید.
- موفقیت کلید خوشبختی نیست. خوشبختی کلید موفقیت است. اگر از کاری که انجام می دهید خرسند و راضی باشید، حتماً موفق خواهید شد.
- اگر بیشتر به طبیعت و خوبیهای بی حد و حصر جهان نظاره کنید، اگر تلاش کنید تا به افق های وسیعتری از اندیشه و عمل دست یابید، اگر از درون احساس آرامش کنید، روزی توام با موفقیت را سپری کرده اید.
- رمز موفقیت در دنبال کردن هدف بدون مکث و درنگ است. ولی موفقیت چیست؟ من موفقیت را در تشویق تماشاچیان نمی بینم، موفقیت در رضایت خود از کاری است که انجام داده ام.
- رمز موفقیت در استواری در قصد و نیت است.
- نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.
- دیروز جرات مبارزه داشتیم، و امروز شهامت موفقیت.
- کسی به موفقیت دست می یابد که خوب زندگی کند، زیاد بخندد و زیاد دوست بدارد. کسی که احترام افراد عاقل و فرزانه را جلب کرده باشد و کودکان خردسال را دوست بدارد. کسی که دنیا را بهتر از آنچه یافت، ترک کند، چه با بزرگ کردن یک فرزند صالح، چه سرودن شعری زیبا، و چه با نجات دادن یک انسان. کسی که مورد تحسین منتقدان باشد و خیانت دوستان را تحمل کند. کسی که همیشه زیبایی های دنیا را ستایش کند. کسی که بهترین خصوصیات افراد را ببیند و بهترین ها را تقدیم آنها کند. کسی که زندگیش یک الهام باشد و خاطره اش یک نیایش.
- فاصله بین دیوانگی و نبوغ فقط با موفقیت اندازه گیری می شود.
- هر لحظه را دوست داشته باشید. گل ها در تاریکی رشد می کنند. به همین دلیل هر لحظه از ارزش زیادی برخوردار است چون روی کل تاثیر می گذارد. رمز موفقیت در زندگی، در موفق بودن در تک تک آن لحظه هاست.
- انسان موفق کسی است که قادر است با آجرهایی که دیگران به سویش پرتاب میکنند، پایه و بنیادی محکم و استوار برای خود بسازد.
- فرصت های کوچک همیشه مقدمه ای برای موفقیت های بزرگ است.
- این خواست و اراده ی ماست که آینده مان را شکل می دهد. موفقیت و شکست ما نتیجه عمل خودمان است نه کس دیگری. این خودمان هستیم که می توانیم هر مانعی را از پیش پایمان برداریم یا اینکه در این راه پر پیچ و خم گم شویم. انتخاب ما، مسئولیت های ما، موفقیت ها و شکست های ما هر چه که باشند، کلید سرنوشتمان در دست خودمان است.
- من قیمت موفقیت را می دانم: فداکاری، تلاش، و از خود گذشتگی مداوم برای رسیدن به آنچه که می خواهید اتفاق بیفتد.
- همیشه چیزهایی اتفاق می افتد، که واقعاً آنها را باور داشته باشید. ایمان و باور است که باعث می شود چیزی اتفاق بیفتد.
- عقل سلیم در این است که یک روش را انتخاب کرده و آن را آزمایش کنید. اگر شکست خورد، آن را خیلی را خیلی راحت بپذیرید، و راهی دیگر را امتحان کنید. مهم این است که تلاش کنید.
- من موفقیتم را مدیون شنیدن بهترین نصیحت ها و انجام دقیقاً عکس آن می دانم.
- آنچه از زندگی نصیبتان می شود بستگی به این دارد که: با کودکان مهربان، با سالخوردگان دلسوز، با گرسنگان و با ضعیفان و قدرتمندان بامدارا باشید. چون ممکن است خودتان هم روزی یکی از اینها باشید.
- شکست ما باید پایه و بنیادی مستحکم برای پیروزی های آینده باشد.
- دوست دارم کارهای بزرگ و منحصر به فرد انجام دهم، اما وظیفه ام انجام کارهای کوچک و پیش پا افتاده است طوری که گویی کارهایی بزرگ و منحصر به فردند. دنیا نه فقط با اقدامات بزرگ و قدرتمندانه قهرمانان، بلکه با کارهای کوچک اما صادقانه کارگران پیشرفت می کند.
- بزرگترین تحسینی که تابه حال شنیده ام وقتی بود که کسی از من پرسید به چه فکر می کنم، و با علاقه به پاسخ من گوش داد.
- یاد گرفته ام که اگر کسی با اطمینان در راه امیال و آرزوهایش پیش رود، و تلاش کند تا آنطور که دوست دارد زندگی کند، با موفقیتی چشمگیر و غیرمنتظره روبه رو خواهد شد.
- اگر فکر می کنید می توانید، حتماً می توانید. و اگر فکر میکنید که نمی توانید، حق با شماست.
- نمی توانم فرمولی برای موفقیت به شما بدهم، اما می توان فرمول شکست را در اختیارتان قرار دهم و آن این است: برای خوشنود کردن دیگران تلاش کنید.
- به من یک کارمند ساده اما باهدف بدهید، تا به شما انسانی تحویل بدهم که تاریخ را دگرگون می سازد. یک قهرمان بی هدف به من بدهید، یک کارمند ساده تحویلتان میدهم.
- نمی توانید در رویا خودتان را جای شخصیت های مختلف بگذارید. باید چکش بزنید و یک انسان تقلبی جعل کنید.
- وارد مبارزاتی شوید که آنقدر بزرگ باشند که به حساب آیند و آنقدر کوچک باشند که بتوانید در آنها پیروز شوید.
- هیچ کس فقط با خوشحال و راضی بودن به کجایی نمی رسد.
- من موفقیت را با میزان کمک هایی که فرد به هم نوعان خود می کند، می سنجم.
- برای پرواز کردن باید مقاومت و پایداری داشته باشیم.
- برای موفق شدن باید اول باور کنیم که می توانیم.
- بزرگی در این نیست که کجا ایستاده باشیم، به این است که به کدام جهت در حرکت باشیم. گاهی باید در جهت باد و گاهی مخالف با آن حرکت کنیم. آنچه مهم است این است که باید حرکت کنیم، نه اینکه بی اراده در گوشه ای بنشینیم.
- کسی که سعی می کند تنها زندگی کند، هیچوقت به عنوان یک انسان موفق نخواهد شد. قلب او اگر به قلب کسی دیگر پاسخ ندهد، پژمرده می شود. ذهن او، اگر فقط انعکاس افکار خود را بشنود، پلاسیده می شود.
- رمز خوشنودی از کار در یک کلمه خلاصه می شود: مهارت. وقتی بدانید که چطور کارتان را به خوبی انجام دهید، از آن لذت خواهید برد.
- جوان ها چون نمی دانند چطور محتاط باشند، به ناممکن اقدام می کنند—و نسل به نسل به آن دست می یابند.
- انسانهای سطحی به شانس اعتقاد دارند. انسان های قدرتمند به علت و معلول معتقدند.
- کارهایی را باید انجام دهیم که خودمان به آن معتقدیم، نه آنچه مردم فکر می کنند. این قانون که هم در زندگی فکری و هم عملی دشوار می نماید، تفاوت بین پستی و بزرگی را ایجاد می کند. این کار از ای جهت دشوار است که همیشه آدم هایی وجود دارند که فکر می کنند بهتر از شما می دانند وظیفه تان چیست. برای زندگی کردن در جمع، راحت تر این است که دنبال حرف دیگران برویم و برای زندگی کردن در عزلت و تنهایی راحت تر این است که بر حسب اعتقادات خودمان زندگی کنیم. اما انسان عالی مرتبه کسی است که در میان جمعیت، استقلال شخصی خود را حفظ کند.
- اولین رمز موفقیت، خودباوری است.
- دیر یا زود، آنها که برنده می شوند، به توانایی خود ایمان می آورند.
- فقط آنها که جرات شکست خوردن دارند، موفق می شوند.
- اشتباه است اگر باور داشته باشیم که مردم از موفقیت، موفق می شوند. در اکثر موارد، از طریق شکست هایمان است که موفق می شویم. از هیچ قاعده اخلاقی و پند و اندرزی نمی توانیم به این اندازه درس بگیریم.
- این منتقد نیست که اهمیت دارد، یا کسی که از قهرمانان اشکالتراشی می کند. مهم همان کسی است که در میدان وجود دارد و صورتش از عرق، گرد و و خاک و خون پوشیده شده، کسی که دلاورانه می جنگد، اشتباه می کند و هر از گاهی خسته میشود. کسی که معنای اشتیاق و فداکاری را می داند و خود را در راهی با ارزش فنا می کند. کسی که اگر هم شکست بخورد، در اوج تلاش و مبارزه شکست خورده است و هیچگاه با کسانی که نه معنای پیروزی را می دانند و نه شکست را همنشین نیست.
- اکثر شکست ها نصیب کسانی شده است که نمی دانستند فاصله شان تا موفقیت چقدر نزدیک است و دست از کار کشیده اند.
- وقتی به پول، تحسین دیگران، و شهرت بی علاقه شدید، در نوک قله موفقیت قرار گرفته اید.
- کار را به این خاطر انجام دهید که کار خوبی است، نه اینکه چون فرصتی برای موفقیت به شما می دهد.
- برنده شدن هم یک عادت است، و متاسفانه از دست دادنی.
- بهای موفقیت، کار و تلاش زیاد است. من فکر می کنم اگر شما بتوانید بهای آن را بپردازید، در هر کاری موفق خواهید شد.
- این آزمایش نهایی یک انسان باشخصیت است: احترام او برای افرادی که هیچ ارزشی برای او ندارند.
▪ خصوصیت مهم برای موفقیت: خلوص، صادق بودن با خود، فروتنی، ادب و مهربانی، خِرَد، نیکوکاری.
- افراد خوب از این جهت خوب هستند که حکمت و دانش خود را از طریق شکست به دست آورده اند. خیلی کم پیش می آید که کسی معرفت خود را از موفقیت به دست آورد.
- موفقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رفتن بدون اینکه شور و اشتیاق خود را از دست بدهیم

زیبا رفتار کنید تا زیبا باشید

حتما داستان افسانه ای دختر کوچک بندانگشتی را شنیده اید. تامبلینا، دختری به اندازه یک بندانگشت بود و طی جریاناتی با یک گورکن همنشین شد و قرار بر این شد که با او ازدواج کند و به دنیای زیرزمین برود...

درسی که از این داستان می گیریم به ما می گوید که چگونه برای یافتن فرد مناسب خود باید تلاش کنید تا به عشق واقعی دست یابید و عشق را با در محدودیت قرار گرفتن نمی توان بنیان نهاد. در عین حال، به قلبتان اعتماد کنید و احساستان را چراغ راحتان کنید.
دقت کنید تا ببینید طرف مقابلتان برای شما چه مفهومی دارد و آیا همانی است که دل با او همراه دارید. در زندگی به ارزش وجودی همسرتان ایمان داشته باشید و بدانید خوشبختی واقعی وجود خود اوست و اینکه شما با بودن در کنار او و با یاری او معنا پیدا می کنید و قرار نیست یکی بر دیگری حاکمیت داشته باشد.
هماهنگ بودن در خواسته ها، شخصیت و ارزش ها، شانس بهتری برای خوشبختی به شما می دهد. همیشه صادقانه برخورد کنید اگرچه در مورد شرایط سخت آسان نیست، اما این نکته همان است که عشق موفقی را به ارمغان می آورد. در مورد باورهای خود محکم باشید و به خاطر طرف مقابل و به دست آوردنش، عقاید خود را کنار نگذارید. زیرا باختن خود راه پیروزی نیست.
سعی کنید عادت های بد خود را که روی طرف مقابل تاثیر منفی دارد کمرنگ کنید تا شخصیت خود را در نظر آنان زیر سوال نبرید تا به این وسیله خودتان نیز احساس بدی پیدا نکنید. اگر دچار مشکلی می شوید، سعی نکنید برای رفع ناراحتی مثلا به خرید بروید، بلکه با برنامه ریزی برای یک پیاده روی، صحبت کردن با دوست خود یا تماشای یک فیلم بر احساس ناراحتی خود فائق آیید.
سعی کنید به خودتان مسلط باشید و برحسب اعتماد به نفس و قدرت بیندیشید تا بر همان اساس نیز رفتار کنید. در این دنیای پرهیاهو و پیچیده امروز، باید برای شریک زندگی همراهی آرام بخش باشید، او را درک کنید و شرایط روحی و احساسی وی را در نظر داشته باشید. بدانید کجا باید با او به بحث نشست و کجا حرف او را بشنوید و کجاها با ابتکار عمل های خود زندگی را از یکنواختی دربیاورید.
مرد و زن باید اطلاعات و دانش خود را درباره سلامت جسمی و روانی خانواده بالا ببرند. به عنوان مثال مردان باید بدانند که همسران خود را در دوران تولد فرزند جدید درک کنند، زیرا زنان در زمان شیردهی دچار تغییرات هورمونی می شوند و بدنشان هورمون های استروژن، تستوسترن و ترکیب شیمیایی دوفامین کمتری ترشح می کند و روی هم رفته توجه خود را بیشتر روی نوزاد معطوف می کنند.
سعی کنید به خواسته های وی در این دوران بیش از پیش توجه کنید. در عین حال، خانم ها نیز باید از مردان خود غافل نشوند و احساساتش را پاسخگو باشند. زنان باید کمک کنند همسرشان در روابط اجتماعی بدرخشد و به دلایل مختلف آنها را با تماس های تلفنی مختلف و ارتباط های مکرر تحت فشار قرار ندهند زیرا مردان دوست ندارند، دائما تحت تاثیر نشانه هایی باشند که به طور منفی تعهدشان را به آنها متذکر می شود یعنی همان که جبران خلیل جبران می گوید که به مثال دو ستون باشید در کنار هم اما آزادی عمل هم را محدود نکنید. اگر زنان در برابر رفتار نامناسب مردان واکنش منفی نشان دهند و از کنار آن بی تفاوت نگذرند بیشتر مورد احترام خواهند بود.
باور داشته باشید که عشق برجسته ترین قسمت معادله رابطه دو نفر است زیرا یک حس آرامش و مقبولیت می بخشد و اینکه خوشبختی دیگری به همان نسبت خوشبختی خودتان اهمیت پیدا می کند.
این حس به شما اعتماد به نفس خارق العاده ای می بخشد چنان که در برابر مشکلات دچار ترس نخواهید شد و با گام های مطمئن قدم برمی دارید. یکی از اثرات اعتماد به نفس تاثیر مثبت جسمی است؛ ایجاد یک رابطه خوب عاطفی با همسرتان سیستم ایمنی بدنتان را تقویت می کند و ترشح هورمونی به نام راندروفین سلامت جسمی را در بدنتان تقویت می کند. این هورمون همان است که وقتی ورزش می کنیم ترشح می شود و متضمن بدنی سالم برای فرد خواهد بود.
نکته آخر اینکه با کمال و همچون قله کوه دست نیافتنی باشید اما نه چندان که از شما فرار کنند. همیشه چنان باشید که ۵۰ درصد از وجودتان برای مردتان قابل رمزگشایی باشد. چه جالب گفته شده که زیبایی شما باید درونی باشد و انعکاسش در چشمانتان متجلی شود و این زیبایی در ظاهر شما جایی ندارد مگر اینکه بتوانید زیبا عمل کنید

چه طور معذرت خواهی کنیم

چه عواملی از شروع ابراز پشیمانی جلوگیری می کنند؟

بهتر است بی پرده بگوییم اغلب مردم یا دست کم بیشتر آنها راههای مختلفی را برای شروع کردن یک معذرت خواهی را بلدند. اما چرا گاهی این معذرت خواهی به سرانجام مطلوب نمی انجامد؟ از سوی دیگر همه روزه با تعداد زیادی از افراد مواجه هستیم که ادعا می کنند قادر نیستند به راحتی منظورشان را به طرف مقابل منتقل کنند و به قول معروف رابطه خوب و صمیمی آنها به مرور زمان دستخوش سوء تفاهم شده و لاجرم به سردی گراییده است. سوال اساسی اینجاست که چگونه می توان باور داشت که درعصر اطلاعات دنیای پهناور و دست نیافتنی دیروز، در دستان قدرتمند و با کفایت اشرف مخلوقات به دهکده ای تبدیل شده باشد، اما دو تن از این انسانهای پست مدرن نتوانند رو در روی هم و با زبان مادری حرف یکدیگر را متوجه شوند؟!
این را بهتر است معجزه قرن بیست و یکم دانست و گرنه نمی توان هیچ توجیه منطقی برای آن پیدا کرد.
● تنها ماندم
به راستی چه عاملی سبب این همه دوری انسانها از یکدیگر شده است؟
این موضوع مورد توجه و علاقه بسیاری از روانشناسان بوده و هست. آنها پاسخهای متعددی نیز در این مورد ارائه کرده اند که بهترینشان را می توان افزایش دیدگاه فردگرایی انسان دانست. براساس نظر غالب روانشناسان انسان موجودی اجتماعی است. البته هیچ کس منکر خصلتهای منحصر به فرد او نیست اما بسیاری از خصوصیات روانشناختی و مفاهیم ذهنی این انسان گوشه گیر در بین همسالان، همکاران، هموطنان و خلاصه همنوعان معنا پیدا می کند. هر چند اخلاق یک صفت فردی تلقی می شود اما نمی توان انکار کرد که خصوصیاتی نظیر شجاعت، فداکاری، عشق، صداقت و وفاداری خارج از زندگی اجتماعی انسان مصداق مشخصی ندارند.
با این وجود انسان و خصوصا نوع غربی آن در سالهای اخیر به شدت فرد گرا شده است. بی تردید مقداری اعتماد به نفس، استقلال و خود محوری می تواند چاشنی خوبی برای پیشرفت و خوشکوفایی باشد، اما مقدار زیاد آن منجر به خودخواهی، غرور و نهایت خودشیفتگی می شود. اینجاست که معیارها از نفع والدین، همسر، فرزندان، همسالان، همکلاسان، همسایه ها، هم محلی ها، همشهری ها، هم کیشان و هموطنان به نفع شخص من تبدیل می شود. و این همان آش شعله قلمکاری است که غربیها پخته اند و حال می خواهند در خوردنش ما را هم سهیم کنند.
این امر باعث شده متفکرین غربی را به فکر فرو ببرد تا بلکه راه چاره ای هر چند موقتی برای آن بیابند. راه حلهایی که شاید در نظر ما شرقی ها که هنوز همنوعان خود را فارغ از نفع شخصی دوست داریم، کمی بچه گانه و عوامفریبانه باشد. با این وجود خواندن و بررسی مشکلات غربی ها دست کم این فایده را برای ما دارد که آینده انسان خودمحور را در پیش چشمان خود ببینیم و قبل از وقوع علاجی برای آن بیاندیشیم هرچند برخی متفکران وطنی چندان با کلمه "قبل از وقوع" موافق نیستند.
● لغزشهای کلامی:
لغزشهای کلامی و شوخیهای نیش دار و ناخواسته هر روز بین ما و آنهاییکه دوستشان داریم شکاف ایجاد می کنند. شکافهایی که هرچند چندان عمیق نیستند که نتوان با یک "متاسفم ساده" و یا نهایتا یک "شام فست فودی" آنها را پر کرد. اما فروید، که اغلب با نام پادشاه نظریه میل جنسی در بین ما شهرت دارد، نظری کاملا جنجالی و تامل برانگیز در این زمینه دارد. او می گوید لغزشهای زبانی ما برخاسته از ناخودآگاه ماست. او ناخودآگاه را دنیایی می داند که از امیال و خواسته های سرکوب شده ما پر شده است. خواسته هایی که فرد به دلایل اخلاقی، منطقی و یا اجتماعی و فرهنگی از ابراز آنها منصرف شده و آنها را در ناخودآگاهش مخفی نگاه داشته است. این دنیا همیشه تلاش می کند به طریقی خود را به ما بشناساند اما ایگو یا همان "من" اجازه این کار را نمی دهد. به همین دلیل او برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. فروید شاهراه این عرض اندام را "رویاها یا همان خوابهای شبانه" می داند و پس از آن لغزشهای فرویدی مطرح می شود. به عبارت راحت تر اگر همسر شما اشتباها و به شوخی می گوید: " خدا یکی و زن هم یکی یکی" و بعد سعی می کند با خنده و شوخی حرفش را صرفا یک شوخی قلمداد کند، از نظر فروید او در ناخودآگاهش تمایل به تجدید فراش دارد اما شاید حتی خودش هم از این میل درونی اش بی خبر باشد.
بنابراین فروید اعتقاد دارد شما حق دارید از این شوخی همسرتان ناراحت شوید اما بهتر است با این خواسته او برخورد منطقی کنید یعنی ببینید چرا او چنین خواسته ای دارد؟ و چگونه می توان این مسئله را حل کرد. شاید بهترین کار در چنین شرایطی خودکاوی دو طرفه با حمایت یک درمانگر باشد.
اما روانشناسان رفتارگرا قضیه را زیاد جدی نمی گیرند و توصیه می کنند برای پیشگیری از هرگونه سوء تفاهمی بهتر است بلافاصله از همسرتان معذرت خواهی بکنید.
● چه جوری معذرت خواهی کنیم؟
▪ قبول مسئولیت :
قبول مسئولیت را شاید بتوان مهمترین چالش در یک معذرت خواهی ناموفق دانست. ما عادت کرده ایم بیشتر از خودمان اطرافیانمان را در تقصیراتمان مقصر بدانیم و البته با این روش تا حد زیادی از مظان اتهام فرار کنیم اما بهتر است بدانید اگر همسر حساسی دارید، که این روزها همه گیر شده است، وقتی در نهایت مسئولیت اشتباهتان را به گردن نمی گیرید حتی اگر رسما در تریبون صدا و سیما هم از او معذرت خواهی کنید|، او را آرام آرام از خود مایوس کرده اید.
▪ توضیح بده:
در مورد اشتباهتان توضیح دهید و نگران نباشد که نکند با این کار به عزت نفستان لطمه ای وارد شود. اما بهتر است به جای لفاظی در مورد شرایط غیر قابل کنترل محیط بیرون سری هم به درون خودتان بزنید و از فرایند شکل گیری این تصمیم اشتباه و به دنبال آن پشیمانی از کرده و تلاش برای جبران آن هم چیزهایی به همسرتان بگویید تا او را نیز در احساس خود شریک بدانید و مطمئن باشید که حکما بیراه نفرموده اند که:
"حرفی که از دل آید لاجرم بر دل نشیند."
این نوع گفتمان دست کم این فایده را دارد که همسر شما به صداقت شما پی می برد و اگر نیمچه عشقی هنوز بینتان باقی مانده او هم برای شما ارزش قائل شده و شکستن غرور شما را بر نمی تابد و راضی نمی شود شما به خاطر این اشتباه بیش از این سرزش شوید.
▪ معذرت خواهی معامله نیست.
بعضی ها فکر می کنند اگر در حین معذرت خواهی کمی از تقصیرات را هم به گردن دیگری بیاندازند، بار گناهشان سبک شده و طرف مقابل راضی به معامله با او می شود. بهتر است به این گونه دوستان بگوییم اگر ترجیح می دهید دوباره و دوباره مجبور نشوید واژه غلط کردم و شکر خوردم را تکرار کنید، بهتر است کسی را متهم نکنید به خصوص شاکی ماجرا را چرا که با این کار او به دشمنی خشمگین تبدیل خواهید کرد. بهترین کار اینست که سعی کنید احساس همدلی و همدردی شاکی را با خود همراه کنید و این تنها زمان میسر خواهد بود که با صداقت برای او ماجرا را توضیح و از او معذرت خواهی کنید.
کلام آخر اینکه همواره به یاد داشته باشید در یک رابطه متقابل دوستی یا زناشویی آنچه بیش از هر چیزی اهمیت دارد ادامه این رابطه خوشاید است وگرنه پیدا کردن مقصر و ذینفع و امتیاز خواهی و باجگیری در روابط سیاسی حاکم است تا دوستی

تو را دوست دارم به ۴ روش

1) ابراز احساسات با تشکر و قدردانی 

احساس قدرشناسی از زحمات و رفتارهای مطلوب دیگران، به ویژه برخورداری از زبان سپاس در برابر همسر، نشانی از رفتار محبت‌آمیز است.
تمجید و تشکر شما از همسرتان، او را به یک قهرمان تبدیل می‌کند. در غیر این صورت وی در زندگی، به یک انسان عادی و بی‌هدف تبدیل خواهد شد. این سخن را حتما شنیده‌اید که «در ورای هر مرد بزرگی، زن او قرار دارد. چنان که در ورای هر مرد شکست‌خورده‌ای نیز همسر او دیده می‌شود» بنابراین توصیه می‌شود که گاهی از همسرتان به خاطر زحمات فراوانش تشکر کنید زیرا گفتن کلمات محبت‌آمیز و سپاسگزاری، در روح او ثمره نیکویی به بار می‌آورد.
توجه داشته باشید وقتی از کسی تشکر می‌کنید در حقیقت لطف او را پاسخ می‌گویید. اگر همسرتان چیزی خرید ولی شما آن را نپسندیدید و طبق سلیقه شما نبود و یا غذایی درست کرد و شما دوست نداشتید او را نکوهش نکنید زیرا او تلاش کرده و هدفش کسب رضایت شما بوده است. به خاطر لطف و نیت خیرش از او تشکر کنید. حق‌شناسی و قدردانی از دیگران باعث می‌شود شادی در زندگی برای همیشه جریان داشته باشد. تقدیر و ستایش به همسرتان انگیزه می‌دهد و او نیز این را از شما یاد می‌گیرد. همسرتان هرکه هست از یک کاسب گرفته تا یک معلم و یا مدیر کل، یک خانم خانه‌دار یا یک پزشک با سپاس و قدردانی و ابراز احساسات شما جان تازه می‌گیرد، محبت و تلاشش بیشتر شده و به شور و نشاط زندگیتان نیز افزوده خواهد شد.
با کاغذ‌های پشت چسب‌دار یادداشت‌های خود را در جاهایی که احتمالش را نمی‌دهد بچسبانید، به طوری که صبح موقع رفتن به محل کار آنها را ببیند و بخواند. یکی را داخل دست‌شویی بگذارید و بنویسید: «دست و صورتت را خوب بشور، دوستت دارم» یکی را در آشپزخانه روی در یخچال بچسبانید و بنویسید: «نوش‌جان، تو یگانه منی» یکی را روی کیف دستی‌اش بچسبانید و بنویسید: «به امید خدا، منتظرت هستم» و یکی را روی داشبورد خودرو بچسبانید و بنویسید: «به نظر من تو بی‌نظیری، مواظب خودت باش»
هر از چند گاهی به او تلفن بزنید فقط برای اینکه به او بگویید دوستت دارم.
یادداشتی داخل جیب او بگذارید و بنویسید «دوستت دارم، روز پرنشاطی را برایت آرزو می‌کنم» در ابراز احساسات نسبت به همسرتان تنها چیزی که نباید فراموش کنید این است که هدفتان غافلگیر و شگفت‌زده کردن همسرتان است و دیگر اینکه کاری کنید که او باور کند در کنار همسری کاملا متفاوت با دیگران است. قدر او را می‌داند و واقعا دوستش دارد.
۲) ابراز احساسات با غافلگیر کردن
گاهی زندگی کسالت‌آور و یکنواخت می‌گردد و امور روزمره و عادی شما را کسل می‌کند. برای از بین بردن این حالت لازم است یک چیز را تغییر دهید. اگر چه در زندگی خیلی چیزها را نمی‌‌توانیم تغییر دهیم و به آنها اختیار و تسلطی نداریم اما قادریم خاطره پدید آوریم. برای شگفت‌زده کردن همسرتان برنامه‌ریزی کنید و نشان دهید که واقعا به او اهمیت می‌دهید. او که غافلگیر و شگفت‌زده می‌شود، از آن لذت می‌برد. در عین حال یک خاطره پدید می‌آید و شما نیز به عنوان برنامه‌ریز و مجری کل رخداد، خوشحالی افزون بر رضایت خاطر او خواهید داشت و در واقع احساسات خود را به زیباترین شکلی شکوفا ساخته‌اید.
بدانید شما قادر خواهید بود که خلاق و هیجان‌آفرین باشید. فقط باید وقت بگذارید. فکرتان را به کار بیندازید. انرژی صرف کنید و اشتیاق به خرج دهید تا کاری خوب و متفاوت از کارهای روزمره انجام دهید. بعضی از کارهایی که برای شاد کردن همسرتان می‌توانید انجام دهید و او را غافلگیر کنید به قرار زیر است:
در سالگرد ازدواج‌تان به وسیله پیک، بسته‌ای برای همسرتان (در محل کارش) یا به نشانی خانه بفرستید و ضمن تبریک او را به شام در رستوران دعوت کنید (البته اگر پولش را همسرتان حساب می‌کند!)
بدون مناسبت ویژه یک بسته بزرگ بادکنک بخرید به رنگ‌های متنوع، پیام‌های عشق‌تان را روی برگه‌هایی بنویسید (تمام خصوصیات خوبی که دارد) و داخل هر کدام از بادکنک‌ها بگذارید وقتی همه را باد کردید آنها را به داخل ماشین همسرتان یا داخل اتاق خواب‌ جا دهید. یک سوزن به یک برگه یادداشت متصل کنید و آن را جلو شیشه خودرو یا داخل اتاق جایی که به راحتی ببینید قرار دهید و روی آن بنویسید: «هر یک از بادکنک‌ها را بترکان و بخوان که چرا بهترین مردی (یا زنی) هستی که تاکنون شناخته‌ام.» احتمالا این ابراز احساسات برای همیشه به یاد او خواهد ماند.
۳) ابراز احساسات با خنده و تبسم
خنده و تبسم یکی از نیازهای اساسی انسان در روابط است. معروف است گرمی تبسم و لبخند یخ‌های اندوه و کدورت را آب می‌کند، روابط انسان‌ها را متعادل کرده و در ایجاد شادی و نشاط خود و دیگران تاثیر به سزایی دارد. آناتول فرانس می‌گوید: «تبسم هدیه‌ای است از نفیس‌ترین گنجینه وجود که همان قلب است.» خنده درد را تسکین می‌دهد و همه ما برای سالم ماندن به آن نیاز داریم. معروف است که می‌گویند خنده بر هر درد بی‌درمان دواست حتی وقتی که عمیقا ناراحت و غمگین هستیم باید در برخورد با دیگران خود را شاد نشان داده و تبسم نماییم.
توجه داشته باشید که تبسم و لبخند یکی از بهترین شیوه‌های ابراز احساسات است بنابراین اگر تبسم کنید همسرتان نیز مشکلات را فراموش می‌کند، همچنان که اخم و ناراحتی شما او را اندوهگین می‌کند. اگر در روابط شاد باشید و به مشکلات بخندید، روابط شما با همسرتان محکم‌تر شده دوستی‌ها و صمیمیت‌ها برای رفع آنها بیشتر می‌شود.
امروزه در روان شناسی از خنده درمانی به عنوان یک شیوه درمانی استفاده می‌شود البته خنده آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع بوده و به شخصیت خود و دیگران لطمه وارد نیاورد. این نکته را نیز باید به یاد داشته باشیم که بخندیم اما سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد. همواره به یاد داشته باشید زمانی که در برخورد با همسر تبسم داشته باشید او از دفاع‌های خود دست می‌کشد و در برابر شما حالت گشوده به خود می‌گیرد و شما پدیدآورنده شادی و نشاط در خانه خواهید بود و سود آن را مانند غنیمتی به چنگ خواهید آورد.
به خاطر بسپارید اگر خواهان شادی مداوم هستید باید آن را در خود ایجاد کنید. توجه داشته باشید شادی، عشق، هیجان و موفقیت همه از درون شما سرچشمه می‌گیرند و با تمرین افکار شادی‌بخش، حوادث در روز شادی‌آفرین می‌شوند. بارزترین نشانه با نشاط بودن خوش‌رویی و لبخند به لب داشتن است و این هم به خود و هم به دیگران انرژی مثبت می‌دهد، پس در ابراز احساسات شادی خسّت نورزید.
۴) ابراز احساسات با احترام گذاشتن
به طور کلی هر انسانی می‌خواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. این از یک نیاز فطری سرچشمه می‌گیرد و به فرد نیرو و توانایی می‌بخشد و او برای کوشش و فعالیت آماده می‌شود.
احترام گذاشتن به دیگران از جمله همسر باعث کوچک شدن فرد نمی‌شود بلکه حق‌شناسی، صفا و مروت را به اثبات می‌رساند و باعث می‌شود که همسر احساس شخصیت کرده به کار و زندگی دلگرم گردد.
برعکس توهین و تحقیر خانواده باعث رنجیده خاطر شدن آنان و دلسردی از یکدیگر گشته و در نتیجه سبب از دست رفتن خوشی زندگی خواهد بود بنابراین یکی از بهترین شیوه‌های بروز احساسات، احترام متقابل است. پس به یکدیگر احترام بگذاریم و احترام خود را با داشتن رفتار محترمانه نسبت به همسرمان ظاهر کنیم و بدانیم رعایت احترام تنها با تعارف‌های کلامی نیست. با محبت و توجه، «عشق» خود را عملا ابراز کنید و شور و شادی را به محیط خانه بیاورید

پرورش موفقیت - روی دیگران تاثیر گذار باشید

اگـر خانم ها از نفوذ خود با خبر بودند وجودشان سرشار از فـخـر و مباهات می شد و اگر مردها هم متوجه می شدند کـه خانم ها تـا چه حد میتوانند تاثیر گذار واقع شوند، آنگاه بدون شک شگفت زده می شدند. 

هـمـه مـا در طـول زنـدگی خود حداقل بر روی ۲۵۰ نفر تاثیر میگذاریم. هـر یک از انسان ها به نوعی مسئولیت رهبری و مـدیـریت دیـگران را بـه عـهـده دارنـد. متاسفانه تحقیقـات گـویای این مطلب است که اکثر خانم ها تاثیر و اعتبار خود را دست کم می گیرند.
در امور منزل می توانید فرزندان خود را در تمیز کردن خانه مدیریت کنید و به آنها ارزشها و اخلاقیات را آموزش دهید. در محل کار نیز می توانید مردم را به خرید و فروش تشویق کنید و با حرف هایی که میزنید و کارهایی که انجام می دهید و با روشی که وظایف محوله خود را انجام می دهید بر روی دیگران تاثیر بگذارید.
بین شهرت و بزرگواری در مقوله مدیریت تفاوت فاحشی وجود دارد. شخصی مثل مدونا مشهور است اما مادر ترزا بزرگوار است. امروزه کمبود بسیار شدیدی به رهبران واقعی و بزرگ احساس می شود، کسانیکه صادق، قابل اعتماد، کامیاب و شایسته باشند و استانداردهای بالای اخلاقی را دارا باشند.
چه بخواهید یا نه، چه باور داشته باشید و یا خیر شما یک فرد تاثیر گذار هستید. مردم به عقاید شما توجه می کنند و اعمال خود را بر اساس آن پی ریزی می کنند. ۸ اصل زیر به شما کمک می کند تا بتوانید تاثیر مطلوبی را بر روی دیگران ایجاد کنید.
۱) آرزوی تغییر دنیا به مکان بهتری را داشته باشید- دامنه دید خود را افزایش دهید. چیزی را بخواهید که فراتر از توانایی هایتان است تا شما را به چالش وادارد. اگر تنها به زمان حال و به شخص خود توجه کنید و تمام مدت در پی جمع آوری مادیات و خوشگذرانی باشید، خیلی زود درگیر خواب غفت می شوید و احساس نارضایتی از زندگی به شما دست میدهد.
مدیریت به معنای کمک گرفتن از دیگران برای تبدیل رویاها به واقعیت می باشد. سعی کنید برای رسیدن به ارزش ها تلاش کنید. برای رویاهایتان از جان خود مایه بگذارید تا بتوانید با فکر کردن به آنها به وجد آیید.
۲) توانایی های خود را شناسایی کنید- هر کدام از ما توانایی هایی داریم که با اتکا به آنها قادر به انجام کارهای بزرگی هستیم اما باید خلا موجود را با کمک گرفتن از افراد مجرب پر کنیم. برای بدست آوردن نتیجه بهتر سعی کنید با گروه کار کنید. باید از توانایی های خود بهره بگیرید و افراد گروه را بر اساس توانایی های شخصی شان گردهم آورید. خانواده شما هم می توانند به نوعی یک گروه محسوب شود. آیا شما به تک تک افراد خانواده در سنجش توانایی هایشان کمک می کنید؟
به عنوان عضوی از یک گروه و یا یک خانواده ، باید دیگر اعضا را مرتبا ملاقات کنید. اهداف خود را تعیین کنید و هر چند وقت یکبار آنرا مرور کنید تا نقطه تمرکز خود را از دست ندهید. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را تعیین کنید و عملکرد خود را در هر ۲ تا ۳ سال یکبار ارزیابی کنید تا با این کار انگیزه شما نیز افزایش یابد. شما باید هر کجا که لازم بود اعتبار خود را نیز گرو بگذارید، قدردان باشید و اطرافیانتان را نیز برای رسیدن به اهدافشان تشویق کنید.
۳) تلاش برای بهترین ها- افراد تنها با توجه به رفتاری که در شما می بینند عمل می کنند پس اگر می خواهید در آنها تاثیر بگذارید تا به پله های بالاتر صعود کنند و بتوانید به عنوان مدیر موفقی شناخته شوید لازم است که نه تنها کارهای منطقی را انجام دهید بلکه باید آنها را به درستی نیز انجام دهید. اگر می خواهید چیزی را به دیگران یاد بدهید باید خود در ابتدا آن فاکتورها را رعایت کنید. رهبران پرتاثیر و با نفوذ می بایست همواره برای رسیدن به بهترین ها تلاش کنند.
۴) مُصِر باشید- مادر ترزا یک زن مصمم بود. رمز موفقیت یک مدیر موفق در استقامت و پایداری خلاصه می شود. هیچ گاه میدان را ترک نکنید. شاید دوستان و دشمنان شما را اغوا کنند که از کار کردن دست بکشید اما نباید فریب آنها را بخورید و از مرحله به در شوید. سعی کنید همیشه ثابت قدم و مصمم باشید.
اگر می خواهید دنیا را عوض کنید باید پافشاری به خرج دهید. افراد با نفوذ زندگی خود را با تنبلی و راحتی سپری نمی کنند. آنها افرادی نیستند که استعداد های خاصی داشته باشند بلکه کسانی هستند که از اشتباهات خود درس گرفته، از زمین بلند می شوند و دوباره شروع به تلاش می کنند.
۵) مقاومت به خرج دهید- اگر مدیر هستید باید توانایی حل مشکلات را داشته باشید، گاهی این تصور غلط ایجاد می شود که باید به تنهایی به جنگ تمام مشکلات بروید و یا مثلا اگر مشکلی به وجود آمد پس ما قطعا در وجود خودمان دچار مشکل هستیم. اما واقعیت چیزی جز این است ما بدون توجه به اینکه مشکلات تا چه حد می توانند درد آور باشند باید مسئولیت آنها را به عهده بگیریم و در رفعشان از هیچ تلاشی مضایقه نکنیم. با فرار کاری از پیش نمی رود.
خیلی ساده است که در انتظار بنشینیم تا شخصی از راه برسد و تمام مشکلات ما را به یکباره حل کند. اما شما نباید صبر کنید تا دیگران به کمک شما بیایند، خوب است که از همین حالا خود را برای رویارویی با مشکلات آماده کنید. اگر بر روی کاری که انجام می دهید تسلط داشته باشید، لازم نیست در زمان بروز مشکلات به سوراخ موش پناه ببرید. تفاوتی که بین رهبران و پیروان وجود دارد همین توانایی مواجه شدن با مشکلات و حل آنها به وسیله اتخاذ تصمیمات مناسب می باشد.
۶) یک الگوی مناسب باشید- واقعا جای تعجب دارد که بعضی از افراد خواهان مقام های بالایی هستند اما خواستار قبول مسئولیت نمی باشند. البته طبیعی است که بخواهید از مسولیت شانه خالی کنید، اما اگر می خواهید تاثیر پایدار و مثبتی را بر روی اطرافیان خود بگذارید باید ساعت های متمادی کار کنید. با کار کردن ثابت می کنید توانایی حل مشکلات و انتخاب مسیر درست را دارید. وظیفه یک مدیر خدمت کردن است حال چه در محیط خانه و چه در محل کار.
۷) نیکخو باشید- روزنامه ایالتی ونکوور در یکی از شماره های خود منتشر کرد که هر انسان بالغ روزانه به طور متوسط ۲۰۰ دروغ می گوید. این دروغ ها شامل هر چیزی می شوند: عذر خواهی به دلیل رفتار بد مثلا گفتن جمله ای شبیه به این" من اصلا قصد آزار تو را ندارم" و ... البته بر سر رقم مذکور اختلافاتی وجود دارد اما همه ما به خوبی می دانیم که خیلی کمتر از آنچه که باید و شاید صادق هستیم. اگر خودتان کاری را درست انجام نمیدهید، نباید انتظار داشته باشید که کارمندان و یا حتی فرزندانتان آنرا به درستی و بدون هیچ گونه خطا و اشتباهی انجام دهند. باید زندگی خود را بر اساس یک دستورالعمل اخلاقی قوی دنبال کنید و کلیه تصمیمات خود را بر پایه آن استوار نمایید.
رفتار خود را بر چه اساس پی ریزی می کنید؟ آیا برای خود استانداردهای اخلاقی تعیین کرده اید؟ آیا از عبارتی نظیر "من هیچ وقت چنین کاری را انجام نمی دهم" و یا "این گزینه برای من انتخاب مناسبی نیست" استفاده می کنید؟ اگر برای خود ارزش های اخلاقی قائل نیستید بهتر است همین حالا بنشینید و شروع به نوشتن آنها کنید. اگر برای خود معیار مشخصی نداشته باشید ممکن است در زمان مواجه شدن با وسوسه ها کاری انجام دهید که بعدها موجب پشیمانی ما شما شود.
۸) خداوند را راهنمای خود قرار دهید- الیزلبت دال رییس اسبق صلیب سرخ آمریکا در یکی از مصاحبه های خود اظهار داشت: "برای من اتکا به یک نیروی فرا انسانی خیلی ارزشمند است." اگر بخواهم یک کار دشوار انجام دهم و یک تصمیم جدی بگیرم تنها به توانایی های شخصی خود اتکا نمی کنم بلکه تمام امور را به خدا واگذار می کنم.
درست ۲۴ سال پیش بود که دریافتم نیازمند نیروی برتری هستم. اهدافم مرا راضی نگاه نمی داشتند و ارتباطاتم با افراد دیگر منجر به پر شدن خلا عاطفی من نمی شدند. در سن ۳۶ سالگی بود که تصمیم گرفتم اداره کلیه امور زندگی خود را به دست خداوند بسپارم. او سرچشمه لایزال نیرویی بود که من طلب می کردم. همیشه با خود دعا می کردم که "پروردگارا مرا از همین حالا تا زمانی که مرگم فرا برسد راهنمایی کن."
الیور هلمز می گوید "چیزی که دارای اهمیت است این نیست که در کجا ایستاده ایم بلکه جهتی است که می خواهیم به سمت آن حرکت کنیم." می خواهید طی ۵ سال آینده به کدام سمت حرکت کنید؟ ۱۰ سال و یا ۲۵ سال دیگر چطور؟ قصد دارید آن ۲۵۰ نفری را که بر روی آنها تاثیر می گذارید با خود به کدام سمت بکشانید؟
شما نیز قادر به تغییر خود و دنیای اطرافتان می باشید به شرطی که اجازه دهید تا خداوند راهنمای شما باشد.
شما از این طریق به آرامشی که در جستجوی آن هستید می رسید و می توانید در زندگی خود تعادل برقرار کنید. هیچ کس به تنهایی کامل نیست اما هر یک از ما این فرصت را داریم تا با اتکا به خداوند زندگی خود را تکامل بخشیم.
شما در هر لحظه می توانید با اتکا به نیروی ایمان خود با خداوند ارتباط برقرار کنید. دعا کردن امر ساده ای است و تنها صحبت کردن با پروردگار می باشد. خداوند از درون قلب شما آگاه است. گفتارتان چندان مهم نیست چرا که خداوند با قلب شما عجین گشته است. در این قسمت برای شما یک دعای پیشنهادی داریم:
"پروردگارا می خواهم با تمام وجو خود تو را درک کنم، من نیاز خود را به درگاه تو آورده ام تو نیز درهای خود را بر روی من باز کن و به عنوان منجی مرا یاری ده. کنترل امور زندگی خود را به دستان توانای تو می سپارم باشد که گناهان مرا ببخشایی و مرا در زندگی هدایت کنی تا کسی شوم که تو می خواهی"
آیا این دعا آرزوهای قلبی شما را در بر نمی گیرد؟ شما می توانید همین حالا دعا را شروع کنید تا نیروهای غیبی همانطور که وعده داده شده است به کمک شما آید.
اگر می خواهید خداوند به زندگی شما وارد شود باید همواره از او سپاسگذار و قدردان باشید. او هیچ گاه شما را تنها نخواهد گذاشت. اگر خدای خود را بهتر بشناسید و بفهمید که تا چه حد شما را دوست می دارد آنگاه می توانید طعم حقیقی زندگی را بچشید