آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

بخوان، پند بگیر، عمل کن

- نبوغ را می توان بعبارت دیگر، پشتکار و بردباری و شکیبایی گفت.

- اتلاف وقت، خودکشی واقعی است.
- پرسش های ما افکار ما را می سازند.
- پیروزی نصیب کسانی می شود که بیش از همه استقامت دارند.
- برای تقویت اراده، بهترین وقت ایام جوانی است.
- وقت سعادتمند بودن امروز است نه فردا.
- جدیت و پشتکار مقصد را نزدیک می کند.
- راز موفقیت در ثبات قدم نهفته است.
- راز موفقیت را در زندگی فقط افرادی آموخته اند که در زندگی موفق شده اند.
- از امروز تصمیم بگیرید بجای آنکه قربانی تغییر باشید، استاد تغییر شوید

با حوادث زندگی چگونه برخورد کنیم؟

عوامل متعددی در شکل گیری خلقیات همه ی انسان‏ها ازجمله ایرانی‏ها مؤثرند که مهم‏ترین آن‏ها «خودمان» هستیم. هر یک از ما نقش تعیین کننده‏ای در سرنوشتمان داریم و با افکار و کردار و رفتارمان نه تنها شخصیت خود را شکل می‏دهیم، بلکه تصویر حال و آینده خود را بر بوم تاریخ نقش می‏بندیم. از خود بپرسیم که جزو کدام دسته از افراد هستیم؟ کسانی‏که تسلیم حوادث می‏شوند؟ 

یا کسانی‏که از حوادث مختلفی که در زندگیشان به‏وجود می‏آید، ایجاد فرصت می‏کنند؟ آیا وقتی حادثه ی ناخوشایندی برای شما اتفاق افتد، سریعاً به دنبال چاره می‏افتید؟ یا این‏که ناامید و دلسرد و پریشان، تسلیم شده، زمین و زمان را عامل پیش‏آمدن آن می‏دانید؟ فی‏المثل، چرا دانشجو نمره ی قابل قبول کسب نمی‏ کند؟ آیا استاد و دانشکده و دانشجویان و خانواده و نظام آموزشی و دولت و .... مقصرند یا اشکال در خود دانشجو است؟ چرا فکر می‏کنیم در محیط کار، فردی موفق نیستیم و درآمد مکفی کسب نمی‏کنیم؟ چرا می‏پنداریم همیشه با تشویش و اضطراب روبه‏رو هستیم؟ چرا گمان می‏کنیم شادی و شور را کمتر تجربه می‏کنیم؟ و ده‏ها چراهای دیگری که می‏توان در ابعاد خرد و کلان مطرح کرد.
اعتقاد دارم که برای پاسخگوئی به تمامی «چرا‏ها» باید ابتدا خلقیات خود را کنکاش کرده، به چگونگی احساس و دیدمان به محیط پیرامونی نظر افکنیم. اجازه دهید که به موضوع مورد مطالعه که همان چگونگی برخورد با حوادث بود، برگردم. آیا ما به استقبال حوادث می‏رویم یا از آن گریزان و هراسناکیم؟ آیا تا کنون این‏گونه اندیشیده‏ایم هر حادثه‏ای که در زندگی ما رخ می‏دهد، دلیل و حکمتی دارد؟ شاید خیر و صلاح ما در آن بوده است. شاید منفعتی که از آن در آینده خواهیم دید، به مراتب بیشتر از نقصانی باشد که امروز فکر می‏کنیم با آن روبه رو شده‏ایم. شاید آن حادثه بتواند به ارتقاء و بلوغ فکری ما کمک کرده، ما را مقاوم‏تر کند. شاید آن حادثه به ما کمک کرده از آن طریق بتوانیم اطرافیان و فضای پیرامون خود را بهتر بشناسیم. شاید اگر آن حادثه اتفاق نمی‏افتاد، حوادث ناگوارتری که مقابله با آن‏ها به‏مراتب سخت‏تر می‏نمود، رُخ می‏داد.
بنابراین اگر نگاهمان به حوادثی که در زندگی با آن‏ها روبه‏رو می‏شویم این‏گونه باشد، آنگاه درخواهیم یافت که حوادث، بخشی جداناشدنی از زندگی تک تک ما را تشکیل می‏دهند؛ و اصلاً زندگی بدون این‏گونه حوادث، سرد و بی روح و خشک و خسته‏کننده خواهد بود. تمامی لحظاتِ لذت بخشی که در زندگی ما پدیدار شده و ما از آن‏ها مسرور و شادمان می‏شویم؛ تمامی زیبائی‏هائی که در اطراف خود مشاهده کرده و از داشتن و دیدن‏شان لذت می‏بریم، بدون حوادثی که آن‏ها را ناگوار فرض می‏کنیم، بی‏معنی می‏شوند. ما می‏توانیم در زمانی که با حادثه‏ای روبه‏رو می‏شویم، با تولید انرژی مثبت، آن‏را به یک فرصت قابل استفاده تبدیل کنیم. فرصتی که امکان پیدائی آن در غیر این صورت، برایمان ممکن نخواهد بود. پس همان‏طور که ملاحظه می‏کنید، بستگی دارد چگونه به مسایل نگاه می‏کنیم و به تولید چه انرژیی مبادرت می‏ورزیم.
می‏توانیم در مقابل هر حادثه‏ای حالت تدافعی گرفته، از آن گریزان شده، نالان و مضطرب و پریشان شویم یا به استقبال حوادث رفته و آن‏ها را تبدیل به فرصتی شیرین و خاطره‏انگیز کنیم. آری؛ خلقیات ما این‏گونه ساخته می‏شوند که تماماً به «خودمان» بستگی دارد. اطمینان داشته باشیم که با کمی صبر و ممارست، موفق خواهیم شد از تلخ‏ترین حوادث، شیرین‏ترین فرصت‏ها را بیافرینیم

اندرزهای جکسون براون به پسرش

▪ روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش

▪ حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن برای فردایت برنامه ریزی کن
▪ از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن
▪ نواختن یک آلت موسیقی را یاد بگیر
▪ زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان
▪ اگر مجبور شدی با کسی درگیر شوی اولین ضربه را بزن و محکم بزن
▪ برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر
▪ اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر
▪ همیشه در حال آموختن باش
▪ آنچه میدانی به دیگران بیاموز
▪ روز تولدت یک درخت بکار
▪ دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر
▪ از مکانهای مختلف عکس بگیر
▪ راز دار باش
▪ فرصت لذت بردن از خوشی ها را به بعد موکول نکن
▪ به دیگران متکی نباش
▪ هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن
▪ اشتباه هایت را بپذیر بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست
▪ بعد از تنبیه بچه هایت آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن
▪ گاهی برای خودت سوت بزن
▪ شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچ کس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد
▪ هیچ وقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن
▪ به کسی کنایه نزن
▪ از بین کتابهایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد
▪ به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند
▪ برای فرزندانت آواز بخوان
▪ برای فرزندانت کتاب بخوان
▪ افتخاراتت را با دیگران قسمت کن
▪ صدای خنده پدر و مادرت را ضبط کن
▪ نگذار شرافتت لکه دار شود
▪ سعی کن کاری نکنی که دیگران احساس مهم بودن بکنند
▪ هیچ وقت شادی دیگران را از بین نبر
▪ به رستورانهای گران نرو
▪ یک اشتباه را دوبار تکرار نکن
▪ سعی کن برای دیگران الگو باشی
▪ انگیزه ات در ازدواج عشق باشد
▪ همیشه شکر گذار باش
▪ کوچکترین پیشرفتها را هم موفقیت بدان
▪ وظیفه شناس باش
▪ به جزئیات توجه کن
▪ هیزمهای شومینه را خودت خرد کن
▪ از افراد بدبین دوری کن
▪ بدان تمام چیزهایی که میشنوی درست نیست
▪ به پیشخدمتها بیش از حد معمول انعام بده
▪ هیچ وقت ماشین نخودی رنگ نخر
▪ یادت باشد حتما به مادرت تلفن بزنی
▪ در همان نگاه اول به نیروی عشق ایمان بیاور
▪ هرگز آرزوها و رویاهای دیگران را کوچک نشمار
▪ اگر کسی به تو آبنبات نعنایی تعارف کرد رد نکن
▪ از صمیم قلب عشق بورز
▪ ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است
▪ همیشه عکسهای جدید از خودت بگیر
▪ وقتی می دانی کسی واقعا زحمت کشیده که شیک شود به او بگو معرکه شده ای
▪ علامت خاصی بین خودت و همسرت در نظر بگیر تا در میهمانی ها با او رد و بدل کنی تا بداند حتی در مکانهای شلوغ هم به او توجه داری
▪ یادت باشد که محبت همه کس را تحت تاثیر قرار میدهد
▪ هرگز پشت تلفن شماره کارت اعتباری ات را نگو
▪ یادت باشد تمام مردم از چیزی وحشت دارند، به چیزی عشق میورزند، و چیزی را از دست داده اند آرام صحبت کن اما در فکر کردن سریع باش
▪ هیچ وقت پایان فیلمها و کتابها را برای کسی نگو
▪ هیچ وقت لیوان به دست عکس نگیر
▪ با زنی که بی میل غذا میخورد ازدواج نکن
▪ به دنبال دردسر نباش
▪ سعی کن اولین کسی باشی که برای دفاع از خود برمیخیزد
▪ فرصت قدم زدن با همسرت را از دست نده
▪ شعر مورد علاقه ات را حفظ کن
▪ وقتی گوشی تلفن را بر میداری لبخند بزن بدان که طرف مقابل اینرا از صدایت حس میکند
▪ درباره موسیقی ای که مورد علاقه ات نیست اظهار نظر نکن
▪ گشاده رو باش وقتی قصد حمایت از کسی را نداری حداقل او را نترسان
▪ راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نگیر
▪ ثروت و موفقیت را یکسان تلقی نکن
▪ در بخشیدن خطای دیگران پیش قدم باش
▪ قبل از آنکه دست و صورتت را بشوئی از بودن حوله یا دستمال مطمئن شو
▪ وقتی جنسی را برای تعویض می بری با سر و وضع مرتب برو
▪ انجام کارهایت را به خاطر بسپار

در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید

باید با آن روبه رو شوید. ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم 

صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از هکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.
● با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید
● سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.
برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم. شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از
این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟
خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.
● کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً
متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد خجالتی و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.
▪ چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک متشکرم کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان
● نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.
می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.
در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور وزن کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.
● به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام
دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟
▪ چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل
کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : هر وقت خواستی من پیشت هستم اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی متاسفم، همدردی
من را بپذیر کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.
در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های
او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل زندگی خوبی داشت خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.
● یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او اعتماد به نفس دوباره بدهید. چه کار می کنید؟
▪ چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان
موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد
فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.
● تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی
اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟
▪ چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه
دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.
● یک حالت چطوره ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل چطوری یا حالت چطوره مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید نخیر، آنها فقط میخواهند
که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید خیلی ممنون، شما چطورید؟ گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع
به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟
▪ چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحث تمرکز کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او
بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.
● کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گویداو از آن اول هم به درد
تو نمی خورد یا زشت بود. شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید
و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟
▪ چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی جواب ابلهان خاموشی است. پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با
دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.
در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن
کنید، منظور خود را کوتاه و کامل با رعایت صداقت بیان کنید

چگونه نامه ی عاشقانه بنویسیم

چه چیزی میتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دست نویس باشد. این نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکی از بهترین هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نباید آنها را مختص فوریه بدانیم در هر زمان از سال نامه های عاشقانه تجلی قدرتمندی از عشق شما را پدیدار می سازند.

لازم نیست که حتما شکسپیر باشید تا بتوانبد یک نامه عاشقانه کامل و بی نقص بنویسید فقط کافی است که بتوانید احساسات خود را منتقل کنید. چیزی که نامه عاشقانه را از سایر نامه ها مجزا می کند خصوصی بودن آن است. از این طریق به محبوب خود نشان می دهید که او را به خوبی می شناسید و این آگاهی را فقط و فقط از طریق عشق خود بدست آورده اید.
تمام چیزی که برای شروع به آن نیاز دارید در دست داشتن قلم و کاغذ مناسب است. سعی کنید به جای کاغذهای با عکس گل سرخ و آندسته از کاغذهایی که در حاشیه آن تصویر الهه های عشق (کودکی برهنه) چاپ شده است از یک کارت محکم استفاده کنید. گیرنده این نامه می خواهد از آن برای سال های درازی نگهداری کند برای همین نوشتن بر روی یک کارت محکم به دوام آن کمک می کند.
سعی کنید در نوشتن صریح باشید. به او بگویید که دقیقا چه احساسی را در شما ایجاد می کند و چه کاری انجام می دهد که باعث می شود شما یک چنین احساسی داشته باشید. از ضمیر دوم شخص "تو" استفاده کنید تا نامه شما مستقیما او را مخاطب قرار دهد. پیش از اینکه شروع به نوشتن کنید چند لحظه صبر کنید و به محبوب خود فکر کنید. شاید سوالات زیر به شما کمک کند تا بتوانید افکارتان را بهتر به جریان بیندازید:
- بهترین توانایی او چیست؟
- متوجه چه چیزی در او شده اید که خودش قبلا از آن خبر نداشته؟
- رمانتیک ترین کاری که او تا به حال برای شما انجام داده چیست؟
- در امور روزمره زندگی چه کاری انجام می دهد که گویای اهمیت او نسبت به شماست؟
- چه موقع عاشق او شدید؟
- کدامیک از خوبی های او شما را شگفت زده می کند؟
- بهترین خاطره مشترکتان چیست؟
- از زمانیکه به هم پیوستید چه تغییراتی در زندگی شما ایجاد شد؟
البته شما می توانید نامه را به هر طریق که مایل بودید شروع کنید فقط کافی است نام او را ذکر کنید. لازم نیست که از همان ابتدا خیلی احساساتی برخورد کنید. یک "عزیزم" ساده کفایت می کند. نامه را با توضیح یکی از خصوصیات ویژه او که آنرا دوست می دارید شروع کنید. سعی کنید در مورد او از جمله های منحصر به فرد استفاده کنید، مثلا "من هیچ گاه در زندگی خود با کسی که به اندازه تو ....... باشد ملاقات نکرده ام." و یا " هیچ کس هیچ موقع به اندازه تو باعث نشده بود که من احساس ...... کنم." با یک چنین مقدمه ای به او ثابت می شود که رتبه بندی او در ذهن شما با بقیه فرق می کند و جایگاه او از سایرین بالاتر است.
● یک راه ساده برای شروع نامه های عاشقانه
در نوشته های خود احساسات واقعی تان را نسبت به او بیان کنید، از مثال هایی استفاده کنید که نشان دهنده توجه شما نسبت به طرف مقابل باشد. مطمئنا کارهایی که برای خوشحال کردنتان انجام داده برای شما ارزشمند هستند پس بهتر است این امور را مجددا به او یاد آوری کنید. خاطره مورد علاقه تان را مرور کنید، برای آینده آرزوهای خوب کنید و گفتن " دوستت دارم" را نیز فراموش نکنید. لازم نیست که نامه شما خیلی طولانی و یا کوتاه باشد فقط باید صداقت را رعایت کنید و صمیمی باشید.
هیچ قانونی وجود ندارد که شما را ملزم به استفاده از شعر در نامه های عاشقانه کند اما اگر دوست داشته باشید می توانید چند بیت شعر مناسب به سلیقه خود انتخاب کنید و آنرا در متن نامه بگنجانید. اگر سروده خاصی در ذهن شما نیست می توانید از شعرهایی که به صورت
online موجود هستند استفاده کنید. اما اگر از شعرهای کلاسیک خسته شده اید و به دنبال ابیات غیر معمول می گردید من کتاب "با من تا انتهای عشق برقص" به نویسندگی لئونارد کوهن را به شما معرفی می کنم.
هنگامیکه نامه کامل شد یکبار دیگر آنرا با دقت بخوانید و اگر به اشتباهی بر خوردید آنرا تصحیح کنید. این نامه قرار است بارها و بارها خوانده می شود شما که نمی خواهید یک اشتباه کوچک تاثیر آنرا از بین ببرد.
اگر می خوهید تاثیر نامه دو برابر شود باید در آنرا مهر و موم کنید. این روزها پاکت های دارای مهر و موم در هر مغازه لوازم تحریر فروشی پیدا می شوند. اما استفاده از یک تکه شمع آب شده تیره رنگ خیلی رمانتیک تر است. این کار بسیار ساده است: شمع را روشن کنید ، هنگامیکه آب می شد چند قطره از آن را با دقت کافی بر روی در پاکت بچکانید و چند لحظه منظر بمانید تا کاملا خشک شود.
زمانیکه نامه کامل شد آنرا پست کنید و منتظر پاسخ آن بمانید. اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید ممکن است روزی خودتان نیز یک نامه عاشقانه دریافت کنید

چگونه جذاب و دلربا باشیم؟

فریبندگی یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود. مانند رقصیدن هر چه بیشتر تلاش کنید، موفق تر خواهید بود. تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست های دیگران می تواند به شما این اطمینان را بدهد که به چهره یک فرد جذاب تبدیل شده اید. 

● مراحل
۱) طرز ایستادن خود را تصحیح کنید. اگر شرایط بدنی شما در حد مطلوب قرار داشته باشد، گویای این مطلب است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا هستید، حتی اگر از درونتان هم یک چنین احساسی نداشته باشید. در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.
۲) ماهیچه های صورت را رها کنید. سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد. با این چهره می توانید رو به دنیا کنید و به همگان بگویید که از هیچ چیز نمی هراسید.
۳) ارتباط برقرار کنید. هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید و البته در عین حال باید به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.
۴) نام افراد را به خاطر بسپارید. زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید. این کار برای خیلی از افراد دشوار است. زمانیکه نامشان را می گویند، آنرا چندین مرتبه با خود تکرار کنید تا نامشان در ذهنتان باقی بماند و سپس نام خود را نیز به آنها بگویید؛ به عنوان مثال سلام "سارا" من "مانی" هستم. زمانی هم که با آنها خداحافظی می کنید، باز هم سعی کنید چند مرتبه دیگر نام آنها را تکرار کنید تا به طور کامل در ذهنتان باقی بمانند. هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.
۵) به دیگران علاقمند باشید. اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و ... در مورد خانواده و علاقمندی های جدید آنها سوالاتی مطرح کنید. اسم افراد نزدیک به آنها را بپرسید و نام آنها را به خاطر بسپارید. مطرح کردن یک چنین مسائلی، موضوعات جدیدی برای صحبت کردن در اختیار شما قرار می دهد و آنوقت مجبور نیستید که تنها در مورد کار و کلاس های درسی با هم صحبت کنید. می توانید تا حدودی در مورد خودتان نیز صحبت کنید. در تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی خود با او ادامه دهید.
۶) گفتگو در مورد موضوعات مناسب. باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را ادامه دهید. به عنوان مثال اگر در یک جمع ورزشی قرار گرفتید، در مورد بازی دیشب یا گل کردن تیمی که به تازگی وارد لیگ شده صحبت کنید. اگر با کسانی هستید که به سرگرمی های مختلفی علاقمند هستند، می توانید در مورد سرگرمی های مورد علاقه آنها از جمله ماهیگیری، بافتنی، کوهنوردی، و سینما صحبت کنید.
هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید، باید به آنها بگویید که فقط به دلیل علایق شخصی است که تمایل دارید در مورد موضوعات مختلف با دیگران به بحث و گفتگو بنشینید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.

ادامه مطلب ...

کلیدهای طلایی برای برقراری ارتباط موفق

 

به مزرعه‌ای که به‌خاطر آفت‌زدگی از بین رفته دقت کنید، قطعاً این مزرعه یک‌دفعه و بدون هیچ نشانه قبلی محصول خودش را‌ به کوهی از زباله تبدیل نکرده.مثل این اتفاق دقیقاً برای روابط اجتماعی ما هم رخ می‌دهد. نشانه‌های خراب‌شدن گل‌ها عموماً چیز‌هایی است مثل تغییر رنگ، تغییر حالت و یا لکه‌های روی تنه آنها، دقیقاً این لکه‌های روی بدنه در روابط اجتماعی ما نیز پدیدار خواهد شد. که اگر به آنها دقت نکرده و یا به‌خاطر اخلاقیات شخصی و یا ترس از بین رفتن روابط فعلی ‌آنها را تحمل کنیم یا نادیده بگیریم بی‌شک به مرور زمان لکه‌های کوچک به لکه‌های بزرگ و لکه‌های بزرگ به مشکلات بزرگ‌تر تبدیل می‌شوند. سوال این است که حال چه باید کرد؟ رشد شخصیت، تکامل فکری و جسمی و داشتن بهداشت جسمی و روانی تاثیر مستقیمی بر روی توانایی‌های برقراری ارتباط دارند و پایه ملی ارتباط مؤثر و پایدار نیز همین‌ها هستند. جمله‌هایی مثل «اصلاً حرف همدیگهرو نمی‌فهمیم»، «همدیگر و درک نمی‌کنیم» و یا بسیاری از این دست کلمات نشانه‌های هشداری هستند برای ما و به این معنی که در برقراری روابط اجتماعی‌ما اشکالی وجود دارد و تا دیر نشده می‌بایست اقدامی برای حل اصولی آنها تدارک دید. 

● مرحله اول: مخاطب‌شناسی
برای این‌ مرحله شیوه‌ها و ابزار‌های بسیاری در زمینه‌های گوناگون وجود دارد که هر کدام به نوبه خود دارای کارکردی هستند مانند روش‌های تحلیل رفتار متقابل،
NLP ، روانشناسی ارتباط و کنترل و یا روش‌های سیبرنتیک و... . اما ما در اینجا جنبه‌هایی را مرور می‌کنیم که براساس ۳ محور کلی است.
▪ نخست: نگرش مثبت: «هرچه هوشمند‌تر، مثبت‌‌نگرتر»
مناسبات شخصی هر فرد جنبه‌هایی را به نمایش می‌گذارد که فرد را از دیگران متمایز می‌کند. افرادی که دارای بهره هوشی بالاتر، خلاقیت بیشتر و یا توانایی برتر هستند، به مسائل از جنبه‌های مثبت‌تر می‌نگرند و در هنگام برقراری ارتباط با افراد دیگر به وجود این‌ نکته‌ها در ایشان تاکید می‌کنند و زمینه را برای تسهیل ادامه ارتباط فراهم می‌کنند.
▪ دوم: نگرش نه چندان مثبت. «منفی‌ها را پیدا کن بروز نده»
به ساخته‌های دست بشر بنگرید. به عنوان مثال خودرو. حتی بهترین سازندگان خودرو نیز در هر روز به فکر طرحی بهتر برای رفع نقص‌های قبلی هستند و این بدان معنی است که هیچ‌گاه جدید‌ترین مدل‌ها نیز کامل نیستند. اشخاص نیز مانند همین طرح‌ها دارای نواقصی هستند که ممکن است یا به علت ضعف شناختی فرد باشد و یا شاید ضعف‌ تربیتی او. در هر صورت ما باید رابطه‌ای منطقی با جنبه‌های منفی دیگران برقرار کنیم. در یک ارتباط ناسالم، به جای برخورد منطقی با جنبه‌های منفی فرد، مرتب درصدد تحریک این جنبه‌ها بر‌می‌آییم و ایراد‌های شخصی فرد را به او یاد‌آور می‌شویم. بهترین روش برخورد علاوه بر چشم‌پوشی، مساعدت به دیگران برای غلبه بر نقطه ضعف‌هایشان و ایجاد اعتماد برای رفع این زمینه‌ها است. البته، به خاطر داشته باشیم که وجود یک نقطه ضعف در فرد نوعی رفتار است و به مرور زمان پدید آمده است و نمی‌توان انتظار داشت به طور ناگهانی و در مدت بسیار کوتاه موفق به تغییر آن شود.
▪ سوم: شناخت تمایلات مخاطب
برای اینکه بتوانیم ارتباط خوبی برقرار کنیم. باید تلاش کنیم همیشه فهرستی از خصوصیات مورد علاقه مخاطب را بیابیم و با آگاهی کامل زمینه جلب اعتماد وی را فراهم کنیم تا گامی دیگر برای بهبود روابط برداریم.
● مرحله دوم: تکنیک‌های گوش‌سپاری
یکی از روش‌های درک بهتر مخاطب و ایجاد شرایط درک بهتر او از شما گوش‌سپاری ممتد است. منظور این است که به‌طرز تلقی و نقطه نظر‌های مخاطب خود دقت کنیم و توجه کنیم که او چه منظوری دارد و نیز به شیوه گفتار او دقت کنیم. بنابراین گوش‌سپاری ممتد بدین معناست که بتوانید مانند او ببینید، بشنوید و احساس کنید و نیز بتوانید گفته‌های طرف مقابل را درک و تفسیر کنید. این امر زمانی مصداق عملی پیدا می‌کند که برداشت خود را از حرف‌های مخاطب به او بیان کنید.
چند مهارت از گوش‌سپاری را طی چند گام بررسی می‌کنیم.
▪ گام اول مرحله ۲: مهارت‌های توجه:
الف) حالت‌های تماسی: ارتباط هنگامی تبادلی می‌شود که شنونده با بدنی مایل به جلو، در فاصله‌ای مناسب، رو در روی طرف مقابل قرار گیرد و وقت و آرامش خود را به وی انتقال دهد. تفاوت‌های فرهنگی، بر فاصله بهینه گفت‌و‌گو تاثیر می‌گذارد، همان‌طور که تفاوت‌های فردی درون یک فرهنگ خاص نیز آن‌ را متاثر می‌سازد. برای تسهیل ارتباط خود فاصله مناسب را با وی یافته و موقعیت خود را نسبت به آن تعیین کنید. البته بنا به توافق و یا تضاد جنسی این فاصله متغیر است.
ب) تحرک متعادل: حرکت مناسب بدن برای خوب گوش‌کردن ضروری است. فرد بی‌تحرکی را که به گوینده خیره شده است می‌توان به شکلی معتبر، به عنوان شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی‌دهد. و یا هنگامی که حرکتی مثل پلک زدن فرد به کمتر از یک بار در ۶ ثانیه افت کرده است، گوش‌سپاری از نظر علمی متوقف شده است.؟ از حرکات اضافی نیز جزو این مرحله است. (حرکاتی مثل بازی‌کردن با اشیای روی میز و یا امثال آن)
ج) تماس بصری: تماس بصری اثر بخش، بیانگر میل و علاقه به گوش‌کردن است. این کار شامل تمرکز منبسط چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه‌گاه ؟ از چشم وی به سایر اعضای او و بازگرداندن این تمرکز به حالت اول است. خارج شدن زاویه دید از حیطه بدن گوینده باعث وقفه در ارتباط می‌شود. همین‌طور نگاه مات و خیره‌ماندن به گوینده و یا تغییر نگاه در زمانی که گوینده به شنونده نگاه می‌کند باعث ایجاد ارتباط ضعیف می‌شود. بعضی‌ها نحوه استفاده از چشم‌هایشان را نمی‌دانند. بعضی‌ها در لحظه‌ای که فکر می‌کنند طرف مقابل هیجانی را بروز می‌دهد زاویه دید خود را تغییر می‌دهند که ممکن است در فرد مقابل سرخوردگی‌هایی را ایجاد کند و باعث تغییر رفتار وی شود.
د) آسودگی محیط: محیط آسوده یعنی محیطی که استرس‌زا نباشد و نیز موانع فیزیکی زیادی میان آنها قرار نگیرد و شرایط تسهیل گفت‌و‌گو را فراهم آورد. شنونده دارای توجه، می‌کوشد که عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برساند. در منزل می‌توان تلویزیون و ضبط صوت را خاموش کرد و در صورت لزوم تلفن را نیز قطع کرد. در اداره‌ها، میز معمولاً مزاحم گوینده و شنونده می‌شود و برای بسیاری افراد میز، نوعی اقتدار را تداعی می‌کند که احساس ضعیف بودن یا ناراحتی را ایجاد می‌کند. هنگامی ‌که شنونده‌ای پشت میز می‌نشیند، احتمال می‌رود که تعامل موجود، بیشتر از نوع تعامل نقش با نقش باشد تا فرد با فرد و اگر دفتری برای میز مذاکره‌ جای کافی نداشت می‌توان صندلی مراجعان را در کنار صندلی پشت میز قرار داد و نه در جلوی آن. و یا در محیطی مثل بانک که مراجع می‌بایست احساس اطمینان و آرامش نماید، نباید به صورت اتاق، اتاق طراحی شود و برای آسایش کارمندان و مراجعان می‌بایست تمام فضا به صورت یکدست باشد. ضمناً این کار باعث بالا رفتن راندمان کاری نیز می‌شود.
▪ گام دوم مرحله ۲: تکنیک‌های پیگیری
الف) تکیه کلام‌ها: تکیه کلام‌ها، دعوتی آرام برای ادامه صحبت است. گاهاً احساس می‌کنید طرف مقابل مایل به صحبت است اما نیاز به تشویق دارد. در مواقع دیگر، گوینده در اواسط صحبت خود، علائمی از سردی در مورد ادامه دادن صحبتش را نشان می‌دهد که در این حالت دربازکنی مانند: «چه جالب، بیشتر بگو» ، به او کمک می‌کند تا ادامه دهد.
ب) مشوق‌ها: پاسخ‌های کوتاهی که گوینده را تشویق می‌کند. اینها به گوینده کمک می‌کند داستان را آن‌طور که می‌خواهد بیان کند و نیز شنونده را آماده نگه‌‌ می‌دارد. شاید پرکاربرد‌ترین تشویق کوتاه همان «بله» گفتن‌های کوتاه باشد که بهتر است همراه سر تکان دادن‌های آرام باشد و عبارت‌های کوتاهی مثل، «لطفاً ادامه بدید» می‌توانند بیانگر این مطلب باشند. این پاسخ‌ها بسیارند. مانند: «بیشتر توضیح بده» «خوب، بعد» «واقعاً» و «راست میگی» پاسخ‌های کوتاه به معنای موافقت و یا مخالفت‌ با حرف‌های گوینده نیست، بلکه فقط اجازه‌ای است به طرف مقابل برای ادامه صحبت‌ها، در صورتی که قصد ادامه صحبت را داشته باشید گوینده تلاش می‌کند طبق میل شما صحبت را ادامه دهد. در کل از استناد این کلمات پروا نکنید زیرا آنها جواب‌های قطعی تست‌های حتی در آخر می‌توانید با حرف‌های گوینده مخالفت کنید.
ج) سوال‌های کم: در هنگام گفت‌و‌گو مطرح کردن سوال‌های زیاد موجب به خطر افتادن تعامل می‌شود. این کار به‌جای آنکه شنونده را در کنار گوینده قرار دهد، در مقابل او قرار داده و به جای آنکه فرصت دهد برای ادامه مکالمه وضعیت خود را بررسی کند، مکالمه را برای او تحمیلی می‌کند. پس سعی کنید سوال‌ها را به‌گونه‌ای دیگر مثل اظهار‌نظر بیان کنید.
د) سکوت: در میان اهل علم یونان باستان این مثل مشهور است که «گام اول خردمند شدن، سکوت است و گام دوم گوش سپردن».
هر شنونده‌ای باید ارزش سکوت را برای آزادی گوینده در تفکر و ابراز احساسات کلامی، بیاموزد. هنر پاسخ دادن در گوش‌سپاری هنرمندانه نهفته است و اگر شما در مقام شنونده قرار گرفته‌اید پس شنونده باشید و گوینده و البته سکوت محض مانند متکلم‌وحده بودن نامطلوب است. در چنین حالتی ذهن شنونده خیلی زود خسته می‌شود و با خیره شدن چشم‌هایش، گوینده می‌فهمد که با او همراه نیست

کلید هوش اجتماعی اینجاست

امروزه موفقیت به‌صورت یک علم اکتسابی درآمده است. علمی با شاخص‌های خاص که حتی می‌شود به‌صورت یک سرفصل یا حتی یک رشته آن‌ را آموخت. 

وسعت و گستردگی عوامل موفقیت‌ساز، بسیار است و انسان‌های موفق کسانی هستند که عوامل‌ موفقیت را در زندگی روزمره خود به ‌صورت عملی و کاربردی استفاده می‌کنند. یکی از این تکنیک‌ها «قدرت هوش اجتماعی» است. اگر همه ما کمی صداقت به خرج دهیم، متوجه خواهیم شد که توانایی‌های اجتماعی‌مان به یک گردگیری احتیاج دارد. برای شروع باید بتوانیم با مردم رابطه‌ای مناسب داشته باشیم؛ این مردم ممکن است گروهی کوچک یا یک سالن پر از جمعیت باشد. افرادی که از هوش اجتماعی بهره‌مندند، باید بتوانند از تمام قدرت مغزی و جسمانی خود استفاده کنند تا بتوانند با بقیه ارتباط قوی و موثری برقرار کنند. آنها باید شخصیتی داشته باشند که دیگران را تحت تاثیر قرار دهند و بدانند چطور دوست پیدا کنند و چطور آنها را نگه دارند. این هوش مهم باید بتواند هنر کنار آمدن در اوج درگیری‌ها و مذاکرات را دریابد.
● تو کیستی؟
اگر می‌خواهید خودتان را بشناسید، به رفتار بقیه نگاه کنید و اگر می‌خواهید بقیه را درک کنید، به قلب خودتان نگاه کنید. کلید هوش اجتماعی در این است که بتوانید با بقیه ارتباط مثبت برقرار کنید و آنها بتوانند در کنار شما احساس آرامش و خوشحالی کنند.
اگر شما با خودتان در آرامش هستید، اعتماد به نفس هم دارید، پس ارزش‌ها و معیارهای خودتان را می‌شناسید. قدم اول در هوش اجتماعی این است که باور کنیم انسان موجودی اجتماعی است. حال که به این واقعیت ایمان پیدا کردیم، باید توانایی‌هایمان را بشناسیم و به اصطلاح این نیروهای بالقوه را بالفعل کنیم.
● معاشران هوشمند
اصل معاشرت می‌گوید اگر می‌خواهید از نظر روانی، جسمانی و اجتماعی تعادل داشته باشید، باید معاشرت کنید. اگر می‌خواهید خوب یاد بگیرید، باید با محیط اطرافتان رابطه درستی برقرار کنید. اگر می‌خواهید همه‌چیز را به یاد آورید باید بتوانید بین چیزهایی که به‌یاد می‌آورید و چیزهای جدیدی که قرار است حفظ کنید، رابطه شفافی به وجود آورید. اگر می‌خواهید از نظر اجتماعی موفق باشید، باید معاشرت و ارتباط خود با دیگران را بیشتر کنید.
● همه دنیا در یک لبخند

ادامه مطلب ...

رنگ‌ها، لباس‌ها و روابط اجتماعی

از آن‌جایی که رنگ‌ها در دنیای مد و لباس اهمیت خاصی داشته و معانی گوناگونی را انتقال می‌دهند، طراحان ‌همواره در به‌کار بردن آنها توجه ویژه‌ای نشان داده و به دنبال آن اثرات متفاوتی بر خلق و خوی افراد باقی ‌می‌گذارند. به گفته "نورما کامالی" یکی از طراحان مد: "به‌طور ‌کلی سیاه، رنگی برگزیده و ممتاز است، اما امروزه کاربرد کمتری داشته و بیشتر در مراسم عزاداری به کار برده می‌شود."‌‌" در صنعت مد، رنگ سیاه رنگی است که در بروز یا تشدید حالت افسردگی و غم دخالت دارد." این در حالی‌ ‌است که "جودیت واترز" استاد روان‌شناسی دانشگاه فرلی دیکنسون معتقد است: "رنگ‌های روشن باعث ‌افزایش روحیه و ایجاد حالت شادابی، به ویژه پس از روزهای غمگین زمستان می‌شود."‌از طرفی مردم بیش از آنکه به حرف‌های شما توجه داشته باشند به لباسی که پوشیده‌اید توجه دارند. بنابراین ‌رنگ‌ها می‌توانند همچون مهمانی ناخوانده بر روابط شما با دیگران تأثیر بگذارند. به همین ترتیب شاید پوشیدن ‌لباس‌های با رنگ‌های اسپرت و نمایشی به کمی اعتماد به نفس نیاز داشته باشد.‌‌به طوری که به عقیده "جون روچ" از مشاورین طراحی و مد "در صورتی که نمی‌خواهید توجه و واکنش ‌ناخودآگاه مردم را به سوی خویش جلب نمایید بهتر است این رنگ‌ها را در لباس‌های خود به‌کار نبرید چرا که ‌نمی‌توانید خود را در آنها پنهان کنید." از طرف دیگر توصیه "واترز" این است: "اگر می‌خواهید جدی گرفته ‌شوید بهتر است به جای رنگ‌های تند و فسفری بیشتر از رنگ‌های مات استفاده کنید."‌‌"کامالی" نیز همانند روچ که معتقد است رنگ‌ها به انسان انرژی می‌دهند، می‌گوید: "تنوع رنگی الهام‌بخش است. ‌پوشیدن لباس‌های رنگی در افراد تجربه‌ای بسیار متفاوت از پوشیدن لباس‌های سیاه را ایجاد می‌کنند. رنگ‌ها مانند ‌خورشید مملو از نور و روشنایی‌اند و حالتی خوش‌بینانه و زندگی‌بخش را به وجود می‌آورند."‌‌ به نظر "روچ"؛ سبز نمادی از رشد و شکوفایی بوده واز آن‌جایی که پرانرژی‌ترین رنگ مـحـسـوب مـی‌شـود، بـا ‌پـوشـیـدن آن احـسـاسی از تندرستی و خوشبختی را در فرد ایجاد می‌کند. نارنجی نیز از انرژی زیادی برخوردار ‌است و گرما، آتش و حاصلخیزی را القا می‌کند. این در حالی است که زرد، یکی دیگر از رنگ‌های پرانرژی و ‌سرزندگی است که حرکت وجوانی را به ارمغان می‌آورد.‌اما سرخ، مفهومی از حمایت، شجاعت و علاقه و اشتیاق شدید را با خود دارد.

در این میان طیف‌های مختلف آبی ‌هر یک معانی متفاوتی را انتقال می‌دهند: آبی روشن نمادی از آب، آسمان و بهشت، آبی متوسط دوستی و صمیمیت ‌خالصانه و آبی کهربایی زورمندی، چالاکی و جنبش به همراه دارند. ‌ارغوانی نیز که همیشه از رنگ های سلطنتی به شمار می‌رفته از جمله رنگ‌هایی است که قدرت، بزرگی و ‌فراوانی را به نمایش می‌‌گذارد. اما بنفش از آن‌جایی که باعث برانگیختن هیجانات و عواطف می‌گردد، به نظر ‌‌"روچ" بهتر است در اطراف افراد بیمار به‌کار برده نشود زیرا با تخلیه هیجانی او، وی را ضعیف‌تر می‌کند. اکنون "ورا وانگ" یکی دیگر از طراحان لباس به سراغ طراحی لباس‌های رنگی به جای لباس‌های همیشه سفید ‌عروس رفته و می‌گوید: "به همان اندازه که عاشق سنت لباس سفید برای عروس هستم، فکر می‌کنم کمی تخطی از ‌این سنت هم می‌تواند زیبا و جالب باشد. به‌کار بردن رنگ‌های آبی، صورتی، زرد و سبز روشن به جای سفید در لباس عروس غیرمنتظره و بسیار هیجان‌انگیز است."‌‌ به عقیده "کامالی" رنگ در مدهای لباس چیزی بیش از تمایلات آنی و بی‌هدف بوده و تغییرات ناگهانی در آن ‌بیشتر از ایجاد و تغییرات فاحش در مدل لباس تأثیر می‌گذارد. رنگ همچون خونی در رگ‌های دنیای مد در ‌جریان است.‌‌ ‌
● چه لباس‌هایی را کجا بپوشیم؟ ‌
چشم‌ها به او که می‌رسند، خیره می‌مانند: کت و شلوار پوشیده، دستمال‌گردن سرمه‌ای به گردنش بسته، دکمه‌های ‌سرآستین را بسته و کفش‌های نوک تیزش را تا جایی که توانسته واکس زده و برق انداخته! صدای پچ‌پچی به ‌گوش می‌رسد و قهرمان داستان ما هر لحظه معذب‌تر می‌شود. اعضای گروه به راه می‌افتند و قهرمان، پشیمان از انتخاب ‌این لباس پلوخوری، از کوه بالا می‌رود! شما هم این وضعیت را پیدا می‌کنید اگر تشخیص ندهید چه لباسی را کجا ‌باید بپوشید. بنابراین این روزها که زیاد به مهمانی و سفر می‌روید، حواستان باشد: ‌به خودتان بگویید جایی می‌روید که آدم‌های زیادی هستند و همه هم بالاخره چیزی خواهند پوشید. شما هر قدر هم ‌که تلاش کنید، مورد پسند همه سلیقه‌ها قرار نمی‌گیرید. پس اضطرابِ "چه بپوشم" را قبل از مهمانی کم کنید و با ‌آرامش، لباسی را انتخاب کنید که با آن راحت هستید.
بعضی از لباس‌های راحت را که برای روز مبادا نگه ‌داشته‌اید، از کمد بیرون بیاورید و در خانه بپوشید؛ تا هم روحیه خودتان بالا برود و هم اعضای خانواده‌تان ‌خوشحال شوند. در مسافرت، کفش راحت و لباس سبک بپوشید. گوشواره سنگین، شلوار تنگ و دستمال گردن، ‌سفرتان را خراب می‌کند. اگر هم دوست دارید عکس‌های زیبایی از سفر داشته باشید، لباس‌های شاد و درخشان ‌انتخاب کنید تا یادگاری جذاب‌تری داشته باشید. ‌دید و بازدیدهای عصرانه ما جای مناسبی برای لباس‌های سبک و شاد و گلدار خانم‌ها و پیراهن‌های راحت روشن ‌برای آقایان است. در مهمانی‌های شام خانوادگی هم می‌توان همین گونه لباس پوشید. ‌افراد خانواده محکوم نیستند که همیشه شما را با کهنه‌ترین و لکه‌دارترین لباستان ببینند. خسیس‌بازی درنیاورید! ‌محیط کار را با محفل مهمانی اشتباه نگیرید و لباس تنگ و جلب توجه‌کننده نپوشید که علاوه بر عذاب خودتان، ‌مخاطبتان را هم در برقراری رابطه دچار مشکل می‌کنید؛ در صورتی که می‌توانید تمیز و باوقار و آراسته باشید. ‌‌ ظاهر افراد است که اولین تاثیر را روی ما می گذارد و نشان دهنده رفتار و شخصیت افراد است

راز نفوذ به قلب ها

تمام افرادی که ما با آنها در ارتباط هستیم به نوعی به دنبال گمشده خود در این دنیای بزرگ می گردند. خود ما نیز به دنبال کسی هستیم که اگر اوقاتی را با او سپری می کنیم این دقایق از بهترین ها و به یاد ماندنی ترین لحظات زندگی مان باشد و هرچه شناخت ما از خود و سپس از اطرافیان بیشتر باشد ارتباط ما نیز شکل بهتری به خود می گیرد.

اگر بتوانیم در چند برخورد اول مخاطب خود را بشناسیم شاید بتوانیم از تنش و درگیری های بعدی جلوگیری کرده باشیم و یا شاید سرعت برقراری ارتباطمان بیشتر باشد. روانشناسان افراد را از نظر روحی به طور کلی سه دسته «بصری»، «سمعی» و«لمسی» تقسیم می کنند و دانستن این تقسیم بندی را برای افراد از ضروری ترین دانستنی ها می دانند.
ممکن است کسی هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم یکی از این حالت ها در فرد غالب است. در این مطلب به بررسی کیفیت ها این حالت ها می پردازیم.
▪ افراد بصری: این افراد بیشتر به کیفیت های دیداری توجه دارند و تصاویر برای آنها اهمیت بیشتری دارد. سریع صحبت می کنند و... از حرکات دست بسیار استفاده می کنند و هر آنچه را تعریف می کنند به گونه ای می گویند که مخاطب تصویر آن را در ذهن خود ببیند.
▪ افراد سمعی: این افراد بیشتر به شنیده ها توجه دارند. کلام و طنین و آهنگ را به خاطر می سپارند. هیجان کمتری دارند. آهسته صحبت می کنند و سعی می کنند که بیان شان شیوا و رسا باشد.
▪ افراد لمسی: این افراد بیشتر به کیفیت های لمسی توجه دارند و از آنچه لمس کرده اند صحبت می کنند. خیلی آرام هستند و حتی یک نوع رخوت و سستی را می توان در آنها دید. احساس آنها از دیگران عمیق تر است.
برای شناخت این افراد کافیست این قصه را به دقت بخوانید:
سه دوست با کیفیت های حسی متفاوت با هم به باغی می روند و هنگامی که برگشتند کافی است که از هر یک از آنها بپرسیم که گردش چطور بود؟
نفر اول می گوید: آنقدر زیبا بود که حد نداشت. آسمان آبی و درخت ها سرسبز، آب آنقدر زلال بود که کنار رودخانه معلوم بود. کاش با خودمان دوربین برده بودیم...(او یک فرد بصری است). نفر دوم اینگونه تعریف می کند: آدم واقعا نیاز دارد گاهی از سر و صدای شهر دور باشد و به صدای طبیعت گوش دهد.
صدای رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور کن پرنده ها قشنگ تر می خواندند...(او یک فرد سمعی است). نفر سوم می گوید: در آن سایه خنک که روی پوستمان وزش نسیم را کاملا حس می کردیم و از همه بهتر وقتی بود که پاهایمان را در آب خنک فرومی بردیم...(او یک فرد لمسی است). حتما تا اینجای مطلب متوجه شده اید که به راحتی می توان این حالت ها را در افراد مختلف تشخیص داد. حال دانستن این موضوع شما را در ارتباط قوی تر و صمیمیت و تاثیرگذاری بیشتر کمک می کند. با هر تیپی از افراد باید مثل خودش و براساس کیفیت حسی خودش رفتار کرد.
این به معنای خلاف میل خود عمل کردن نیست، بلکه برای تاثیرگذاری بیشتر است. اگر لازم است از رئیس خود چیزی بخواهید، فرزندتان را در مورد موضوعی نصیحت کنید و یا همسر خود را راهنمایی کنید با دانستن این که با هر کسی با کیفیت حسی متفاوت چگونه رفتار کنید، بهتر می توانید ارتباط برقرار کنید و اطلاعات لازم را انتقال دهید.
● چگونگی رفتار با بصری ها
افراد بصری به هر آنچه به چشم آید بیشتر توجه می کنند. بصری ها عاشق گل هستند. دوستدار هدیه دادن و هدیه گرفتن هستند. به کاغذ کادو و هدیه علاقه مندند. به اینکه از دید دیگران چگونه اند، خیلی اهمیت می دهند.
با بصری ها باید پرشورتر و پرهیجان تر بود. باید خلاصه صحبت کرد. توضیح و تفسیر زیاد حوصله آنها را سرمی برد. از حرکات دست و چهره در هنگام صحبت بهره ببرید. برای بصری ها کادو ببرید. رفتاری مودبانه و محترمانه داشته باشید به احترام آنها بلند شوید، آنها از آدم های شل و وارفته متنفرند و عاشق هیجان هستند.
● چگونگی رفتار با سمعی ها
سمعی ها به شنیده ها و به گفتار مودبانه و محترمانه بسیار توجه دارند. به اظهار علاقه گفتاری به موسیقی و صدای خوش توجه نشان می دهند. سعی کنید با سمعی ها کمی آرام تر از بصری ها و شمرده و متین صحبت کنید.
تشویق تان بیشتر کلامی باشد. یک «آفرین» و «دوستت دارم» برای یک سمعی هزارمرتبه بیشتر از «یک هدیه» می ارزد. تند صحبت کردن با آنها بی ادبی تلقی می شود.
● چگونگی رفتار با لمسی ها
لمسی ها بسیار ملایم اند. آنقدر که به نظر بعضی ها شل و وارفته هستند، اما در ملایمت آنها متانت است. لمسی ها با آنچه با دست حس می کنند خیلی میانه گرمی دارند.
لمسی ها را باید در آغوش کشید. دستانشان را به گرمی فشرد. آنقدر که با نوازش و در آغوش کشیدن می توان محبت را به لمسی ها ابراز کرد با «دوستت دارم» و «هدیه» این کار میسر نیست. سعی کنید با لمسی ها ملایم صحبت کنید