▪ کلید عزت: اطاعت خداوند و رسول(ص).
▪ کلید روزی: تلاش به همراه استغفار و تقوی.
▪ کلید بهشت: تقوی.
▪ کلید ایمان: تفکر در نشانههای خدا و مخلوقات او .
▪ کلید نیکی: راستی.
▪ کلید قلب زنده: تدبر در قرآن، زاری در سخرگاهان و ترک گناهان.
▪ کلید علم: به نیکویی پرسیدن و به نیکی مطلب را گرفتن.
▪ کلید فتح و پیروزی: صبر.
▪ کلید رستگاری: تقوی.
▪ کلید افزایش: شکر.
▪ کلید میل به آخرت: زهد در دنیا.
▪ کلید اجابت: دعا.
هر جا که میروی و هر کاری که میکنی کلیدهای فوق را به همراه ببر، زیرا اینها
کلید قفلهای حیات توست و اگر این قفلها باز شدند ترا نه خوفی است و نه اندوه و
این خود سرّ حیات و جاودانی در فردوس برین است
اغلب خندیدن و بسیار خندیدن
اعتماد و احترام مردمان هوشمند
و محبت کودکان را جلب کردن
تحمل نقد منتقدان راستین را داشتن
و شکیبایی خیانت دوستان دروغین را
قدر زیبایی را دانستن
حسن های دیگران را یافتن
دنیا را اندکی بهتر ترک گفتن
فرزندی سالم یا باغچه ای شاداب برجاگذاردن
و آبروی کسی را برگرداندن
و این که بدانی چون تو هستی
دست کم یک زندگی، آسان تر شده است
و این است
معنای موفق بودن
حتی اگر نابغه نباشید، میتوانید از استراتژیهای کسانی مثل ارسطو و انیشتین، برای تقویت قدرت خلاقیت و اداره بهتر زندگیتان استفاده کنید.
در این مقاله ۸ استراتژی مهم برایتان آوردهایم که شما را تشویق میکند تا به جای
پروراندن فکرها و تصورات بیهوده، کارآمد و مفید فکر کنید تا راهحل مشکلاتتان را
خودتان به دست آورید. "این استراتژیها، تکنیکهای رایج بین نابغههای عرصه
علم، هنر و صنعت در طی تاریخ بوده است."
۱) به مشکلات از جوانب مختلف نگاه کنید و دیدگاههای جدیدی را انتخاب کنید که
کسان دیگری از آن استفاده نمیکنند.
"لئوناردوداوینچی" عقیده داشت که برای به دست آوردن علم در مورد یک
مشکل، باید یاد بگیرید که چطور آن مشکل را به راههای مختلف بازسازی کنید. او میگفت
همیشه اولین رویکرد او به یک مشکل کمی متعصبانه بوده است. به همین دلیل سعی داشت
تا مشکلات را از جوانب مختلف بررسی کند.
۲) تجسم کنید!
"انیشتین" وقتی به حل یک مشکل فکر میکرد، سعی میکرد تا موضوع خود را
با استفاده از نمودارهای مختلف به چند طریق ممکن فرموله کند. او راهحلها را تجسم
میکرد. عقیده داشت که کلمات و اعداد به آن شکل نقش مهمی در فکر کردن درمورد راهحل
یک مشکل ندارند.
۳) ایجاد کنید!
یکی از ویژگیهای متمایز نابغهها استعداد تولیدی و زایایی آنهاست.
"توماس ادیسون" ۰۹۳/۱ حق ثبت اختراع داشت. او با با ارایه فکر و تدبیر،
سودمندی وسایل اختراعی خود را تضمین میکرد. "دین کِیت" از دانشگاه
کالیفرنیا در مطالعه ۰۳۶/۲ مخترع تاریخ، به اثبات رساند که بزرگترین دانشمندان نه
تنها آثار فوقالعادهای میساختند، بلکه آثار بد و به درد نخوری هم در کارنامه
خود داشتهاند. آنها از شکست نمیترسیدند و آنقدر تلاش کردند تا به موفقیت دست
یافتند.
۴) ترکیبات جدید بسازید
افکار، ایدهها، تصاویر و اندیشههایتان را ترکیب کنید و دوباره ترکیب کنید و آنها
را به صورت ترکیبات مختلف درآورید، هرچند که طبیعی و مناسب نباشند.
قانونهای توارث که علم جدید ژنتیک برپایه آن قرار داده شده توسط راهب استرالیایی
"گریگو مندل" مطرح شده که ریاضیات و بیولوژی را برای ایجاد یک علم جدید
با هم ترکیب کرد.
۵) رابطهسازی کنید
بین موضوعات نامشابه ارتباط ایجاد کنید.
داوینچی قادر بود بین صدای زنگ و آب ارتباط ایجاد کند. "ساموئل مورس"
توانست با مشاهده ایستگاههای حمل و نقلی توسط اسب، ایستگاههای تقویتکنندهای
برای سیگنالهای تلگراف اختراع کند.
۶) متضاد فکر کنید.
فیزیکدان معروف "نیلز بوهر" عقیده داشت که اگر متضادها را کنار هم
بیاورید، خواهید دید که افکار و اندیشهتان به مرحله جدید منتقل میشود. توانایی
او در تصور نور هم به عنوان یک ذره و هم یک موج باعث شد به اصل تکمیل برسد. افکار
معلق و مسکوت میتواند به شما برای خلق یک شکل جدید کمک کند.
۷) استعاری فکر کنید.
ارسطو استعاره را یکی از علامتهای نوابغ میدانست و عقیده داشت که هر فردی که
ظرفیت درک شباهتهای بین دو قلمرو کاملاً مختلف باشد و بتواند آنها را به هم ربط
دهد، یک نابغه است.
۸) خود را برای شانس آماده کنید.
هرچه برای انجام کاری تلاش کنیم و شکست بخوریم، مشغول کاری دیگر خواهیم شد. این
اولین اصل تصادف خلاقانه است. شکست زمانی میتواند سودمند باشد که ما به آن به
عنوان یک نتیجه بیحاصل فکر نکنیم. به جای این، روند کار، مؤلفههای آن و طریقه
تغییر آنها را تحلیل کنیم تا به نتیجه برسیم. نپرسید: "چرا من شکست
خوردم؟!" بپرسید: "چه کردهام
▪ شاد بودن با آنچه هستی
▪ کشف اینکه بهشت در درون ماست
▪ مقابله با ترس و یافتن ایمان
▪ بخشش بدون یادآوری
▪ دانستن اینکه اعتقادات ، تجارب را می سازند
▪ وقت گذاشتن برای خانواده ، دوستان
▪ شاد بودن و با صفا و آرامش ذهن زندگی کردن
▪ اعتماد به زیبایی احساسات و نیازهایتان
▪ تمایل به آموختن از هر رخدادی
▪ قهرمان داستان خود بودن
▪ سپری کردن زمان با آنان که دوست داری
▪ امروز را خوب زیستن
▪ چگونگی مبارزه با یاس ها و ناامیدی ها
▪ بدانیم چیزی به نام شکست وجود ندارد حاصل هر تجربه ای فقط یک نتیجه است
▪ اینکه مسئولیت هر اتفاقی را به عهده بگیریم و خودمان را خالق دنیای خود بدانیم
▪ اینکه بدانیم بزرگترین سرمایه ما دیگران هستند پس نسبت به آنها حس احترام و
یگانگی داشته باشیم
▪ اینکه کار نوعی تفریح است
▪ اینکه هیچ موفقیت پایداری ، بدون پشتکار بدست نمی آید
همه ما علاقهمندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل میشود. هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه میکنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیتها در ذهن و رحمان میباشند
چنین ماندگاری در قلبها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمیآید مگر آن که از
رموز آن آگاه باشیم.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که
جذابیت چیزی غیر از زیبایی است. شخص میتواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار
جذاب باشد و هم چنین میتواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد.
جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی میتوانیم صاحب آن باشیم:
۱ ) ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از
افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای
عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال
ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند.
فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته
فردِ ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر
منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
۲ ) بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند.
سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء
ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر
میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را
عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر
است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
۳ ) نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید
بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان
کردن، نیستند.
۴) فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از
جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته.
افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند. محترم
و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
۵) زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج
مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی
عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
۶) قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند
افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و
اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس
زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند. آسان بود، این
طور نیست؟ فکر میکنم شما هم میتوانید یکی از جذابترین و ماندگارترینها باشید.
معطل نشوید دست به کار شوید
۱) اگر همیشه خواستن توانستن بوده، و هر چه انسان می خواست فورا به آن می رسید «آرزو» معنی نداشت.
۲) وقتی انسان را توانمند، مهربان، زیبا، قوی بنامیم، به طور طبیعی این کلمات چنان
باورهای او را عالی می کند که شما او را به مرور زمان، صاحب چنین خصلت هایی خواهید
دید و بر عکس هم همین طور...
۳) انسان حتی بالاتر از یک معجزه است و چنان چه بخواهد، هر کاری را می تواند انجام
بدهد.
۴) پیشرفت های بزرگ در سایه قدم های کوچک به دست می آید همان طور که کیلومترها از
سانتیمترها و کوه ها از سنگ ریزه ها...
۵) خودشناسی مهم ترین کلید دستیابی به آرامش ها، موفقیت ها، محبوبیت ها و خوشبختی
های زندگی است.
۶) کمال طلب ها دوست دارند هر چیزی در جای خودبوده و هر کاری در زمان خود انجام
شود.
۷) افلاطون می گوید: عشق بلایی است که همه خواستارش هستند.
۸) شوخ طبعی، درمان کننده همه دردهای زندگی است.
۹) خداوندا! ما را به سبب علم بی نیاز کن و به صفت حلم زینت ده
تسلط بر قابلیتهای شخصی ، وسیلهای برای دستیابی به موفقیت
توانایی و قابلیتهای شخصی خود را بشناسید و کشف کنید تا با به کارگیری بهموقع و
صحیح آنها به موفقیت دست یابید. تسلط را میتوان از طرفی به معنای احراز برتری بر
افراد و اشیاء تلقی نمود و از طرف دیگر به معنای سطح خاصی از مهارت بکار برد.
افرادی که در سطح بالاتری از تسلط و تواناییهای شخصی قرار دارند، قادرند بطور
مستمر نتایجی که عمیقاً برای آنها حایز اهمیت است را در یابند. در عمل آنها به
گونهای که یک هنرمند با اثر هنری ارزنده ی خود، ارتباط برقرار میکند، زندگی میکنند.
آنها ابتکار را از طریق یادگیری دائمی در تمام عمر خود، انجام میدهند.
تسلط و قابلیتهای شخصی ، عبارتند از سیمستمی که طی آن فرد به صورت مستمر دیدگاههای
شخصی خود را روشنتر و عمیقتر مینماید، انرژی و توان را متمرکز میکند، صبر و
بردباری خود را گسترش میدهد و بالاخره آنکه، واقعیات را منصفانه و بی غرض در مییابد.
با توجه به این تعاریف باز هم شمار بسیار کمی از انسانهای بالغ در جهت رشد و
توسعه و تسلط بر تواناییهای شخصی خود، حرکت میکنند. زمانی که از اکثریت افراد
سوال شود که در زندگیشان به دنبال چه هستند؟ آنها ابتدا راجع به آنچه میخواهند
از شر آن خلاص شوند صحبت میکنند. مثلاً حل شدن مشکلاتشان و مواردی از این قبیل .
بدین ترتیب برای ما مهم است که تنها به جای نگاه کردن به مشکلات و حل آنها، بیشتر
به فکر استفاده موثر و بهینه از تواناییهای خود باشیم.
کمی به زندگی توجه کنید. آیا تا به حال به فکر ارزیابی تواناییهای خود بودهاید؟
قابلیتهای فردی چیزی فراتر از مهارتهای اکتسابی و قدرت رقابت است، به عبارت دیگر
نگرشی خلاق به زندگی داشتن و فعال زیستن است.
«انگیزه و تمایل به خلاقیت، در اختیار ماست و در تمامی زوایای زندگی ما قابل
مشاهده است. از دنیای مادی، تا تفکرات ژرف و عمیق ذهنی و معنوی».
افرادی که از تواناییهای شخصی قابل توجهی برخوردارند، مشخصات ویژهای از خود نشان
میدهند. آنها احساس ویژه و خاص دارند که در زیر سطح اهداف و مقاصد ظاهری،عمل میکنند.
برای چنین افرادی مقصود و هدف چیزی بسیار فراتر از یک کشش و میل ساده به دستیابی
ایدهآل است. آنان فرا گرفتهاند که چگونه با جریان تغییر، همسو شوند و آن را
بدرستی درک کنند، نه آنکه در مقابل آن مقاومت نشان دهند. کنجکاوی عمیق آنها ناشی
از میل به دریافت و شناخت هر چه بهتر حقایق موجود است. احساس تعلق خاطر به دیگران
و مسئولیت در قبال زندگی خویش دارند. خود را در درون جریان بزرگی احساس میکنند،
که اگر چه به تنها یی کنترل بر آن ندارند، ولی با خلاقیت میتوانند بر آن تأثیر
بگذارند و در نتیجه هویتی مستقل برای خود قائلند و هیچچیز را بکلی فدای چیز دیگری
نمیکنند. بدین ترتیب هم تغییرپذیر وهم تغییر آفرینند.
افرادی که تواناییهای شخصی ممتاز و سرشار دارند، همواره در حال فراگیری هستند.
آنها هرگز از حرکت باز نمیایستند و هیچ مقصدی آنها را به کلی ارضاء نمیکند.
● چگونه به خواستههای خود دست یابیم و لذت موفقیت را بچشیم؟
ضربالمثلی است که میگوید: «هر چه را بخواهید به دست میآورید». این عبارت امروز،
به همان میزان ۲۰۰۰ سال پیش مصداق دارد. اما چرا مفهومی به این سادگی آنطور که
شایسته است مورد توجه قرار نمیگیرد؟ گاه اصولاً از خواسته خود مطمئن نیستیم و نمیخواهیم
با طرح خواستهای احتمالاً بیجا رفتاری احمقانه از خود به نمایش بگذاریم. گاهی
اوقات از خواسته ی خود آگاه هستیم امّا از عواقب سوال کردن میترسیم. میترسیم به
ما بگویند که پرسش نامربوطی را مطرح کردهایم، میترسیم سوال ما را غیرقابل قبول
بدانند یا آن را بیتناسب و یا غیرممکن اعلام نمایند. اما «شما هر اندازه که
بتوانید شکست را تحمل کنید، به موفقیت نزدیکتر میشوید». به عبارت دیگر، با هر
جواب «نه» که دریافت میکنید یک قدم به جواب «آری» نزدیکتر میشوید تا شکست نخورید
به پیروزی نمیرسید. هر شکست، طی کردن یکی از پلههای نردبان موفقیت و پیروزی است
و با بالا رفتن از هر یک از این پلهها به پیروزی نزدیکتر میشوید. ولی باید دقت
داشته باشید که این نردبان در جهت مناسبی تکیه داه شده باشد. بنابراین به این
نتیجه میرسیم که پافشاری کلید اصلی و حلال مسائل است. به عبارت دیگر رد کردن،
قدمی به سوی پذیرفتن است. شکست خوردن بخشی از موفق شدن است
بیل گیتس هر از گاهی در دانشگاهها و دبیرستانهای آمریکا با دانشجویان و دانش آموزان ملاقات داشته و برای آنها سخنرانی می کند .گیتس اخیرا طی یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا خطاب به دانش آموزان جمله ای گفت که خیلی سروصدا کرد. او گفت در دبیرستان های آمریکا خیلی چیزها را به دانش آموزان نمی آموزند.او در ادامه سخنرانی اش هفت اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمی گیرند به شرح زیر نام برد:
اصل اول ) در زندگی هیچ چیز عادلانه نیست و بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم) دنیا هیچ ارزشی برای عزت نفس شما قایل نیست .در این دنیا از شما انتظار
می رود قبل از اینکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم) پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام شدن، کسی به شما حقوق فوق
العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد.به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام و
موقعیت بالاتری برسید باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم )اگر فکر می کنید آموزگارتان سخت گیر است در اشتباه هستید.پس از استخدام
شدن متوجه خواهید شد که رییس شما سخت گیرتر از آموزگارتان است چون امنیت شغلی
آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم ) آشپزی در رستورانها با غرور و شان شما تضاد ندارد.پدربزرگ های ما برای
این کار اصطلاح دیگری داشتند از نظر آنها این کار یک فرصت بود .
اصل ششم ) اگر در کارتان موفق نیستید والدین خودتان را ملامت نکنید از نالیدن دست
بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم ) قبل از آنکه شما متولد بشوید والدین شما هم جوانان پر شوری بودند و
شاید هرگز به قدری که اکنون به نظر شما می رسد ملال آور نبوده اند
1)افراد موفق سختکوش هستند، موفقیت کار سختی می طلبد و آدم هایی که مشتاق انجام آن هستند، موفق می باشند.
۲) افراد موفق محترم هستند، افرادی که در طولانی مدت موفق بوده اند افراد با شخصیت
و قابل احترام هستند شاید افراد بی شخصت در مرحله اول سود کنند اما این آدم های
محترم هستند که بقیه سود را به دست می آورند.
۳) افراد موفق پشتکار دارند، آنها هیچ وقت در میانه کار آن را رها نمی کنند، افراد
موفق کسانی هستند که آخر همه کنار می کشند.
۴) افراد موفق صمیمی و دوست داشتنی هستند، این ویژگی سبب می شود تا آنها برای
دیگران عزیز و دوست داشتنی جلوه کنند، آنها از این طریق می توانند دیگران را برای
انجام و تکمیل وظایف رهبری کنند.
۵) افراد موفق به طور مداوم در حال یادگیری هستند، آنها پی درپی دانش خود را گسترش
می دهند و از همه جنبه های زندگی، حتی شکست هایشان نیز درس می گیرند.
۶) افراد موفق بخشنده هستند، مثلی قدیمی می گوید «کمتر قول بده و بیشتر عمل کن»
دلیل شهرت این مثل تاثیر آن درموفقیت بسیاری از افراد موفق است.
۷) افراد موفق در مقابل مشکلات به جست وجوی راه حل می پردازند. مشکلات فقط برای
شکوه و شکایت نیستند، بلکه فرصت هایی برای انجام غیرممکن ها هستند. فرد موفق کسی
است که راه حل را پیدا کند