آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

این قلم است یا کلنگ ؟

آورده اند روزی بهلول نزد قاضی نشسته بود که ..
قلم قاضی از دستش به زمین افتاد ..

بهلول به قاضی گفت :
جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار ..

قاضی به تمسخر گفت :
واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است .. صحیح است .. آخر این قلم است نه کلنگ ! ..

بهلول جواب داد :
مردک .. تو دیوانه هستی که هنوز نمیدانی ..

با احکامیکه با این قلم مینویسی خانه های مردم خراب می کنی ..

حال تو بگو این قلم است یا کلنگ ؟

چه کشکی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد....
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به
شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی...
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.

 

ضرب المثل ماست ها را کیسه کرد از کجا اومده؟

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است.
مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد.
چون چندی بدینمنوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می خواهی ؟ ماست معمولییا ماست مختارالسلطنه !
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و باقیمت دلخواه.
اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان میبینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز لقب دادیم.
حال کدام می خواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش رامحکم ببستند.
سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش ببستند.
سپس به او گفت: آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!
چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند، همه ماست ها را کیسه کردند.

حفظ زبان


امام باقر علیه السلام :
همانا این زبان، کلید هر نیک و بد و خیر و شرّ است، پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خویش مُهر بزند، همان گونه که بر طلا و نقره‏ اش لاک و مُهر مى ‏زند.

درسهایی کوتاه از امام صادق (ع)

از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:

«طلبتُ الجنّة، فوجدتها فی السّخاء؛
بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.»

«و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة؛
و تندرستی و رستگاری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.»

«وطلبت ثقلاً لمیزان، فوجدتها فی شهادة ان لا اله الّا الله و محمّد رسول الله؛
و سنگینی ترازوی اعمال را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمّد(ص) یافتم.»

«وطلبت السرعة فی الدخول الی الجنّة، فوجدتها فی العمل لله تعالی ؛
سرعت در ورود به بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.»

«وطلبتُ حبّ الموت، فوجه ته فی تقدیم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدا یافتم.»

«و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة؛
و شیرینی عبادت را جست‌وجو نمودم.پس آن را در ترک گناه یافتم.»

«و طلبت رقّة القلب، فوجدتها فی الجوعو العطش؛
و رقّت (نرمی) قلب را جست‌وجو نمودم.پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.»

«وطلبت نورالقلب، فوجدته فی التفکّر و البکاء؛
و روشنی قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.»

«وطلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة؛
و (آسانی) عبور بر صراط را جست‌وجو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.»

«و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاةاللیل؛
و روشنی رخسار را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.»

«و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال؛
و فضیلت جهاد را جست‌وجو نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزینة زندگی زن و فرزند یافتم.»

«و طلبت حب الله عزّوجل، فوجدته فی بغضا هلال معاصی؛
و دوستی خدای تعالی را جست‌وجو کردم. پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم»

«و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله؛
و سروری و بزرگی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.»

«و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال؛
و آسایش قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کمی ثروت یافتم.»

«و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر؛
و کارهای پر ارزش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در شکیبایی یافتم.»

«و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم؛
و بلندی قدر و حسب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در دانش یافتم.»

«و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع؛
و عبادت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پرهیزکاری یافتم.»

«و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد؛
و آسایش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پارسایی یافتم.»

«و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع؛
برتری و بزرگواری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در فروتنی یافتم.»

«و طلبت العزّ، فوجدته فی الصدّق؛
و عزّت (ارجمندی) را جست‌وجو نمودم. پس آن را در راستی و درستی یافتم.»

«و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم؛
و نرمی و فروتنی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در روزه یافتم.»

«و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة؛
وتوانگری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در قناعت یافتم.»

«و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن
و آرامش و همدمی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خواندن قرآن یافتم.»

«و طلبت صحبة النّاس، فوجدتها فی حسن الخلق؛
و همراهی و گفت‌وگوی با مردم را جست‌وجو نمودم. پس آن‌ را در خوش‌خویی یافتم.»

«و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین؛
و خشنودی خدای تعالی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.»

اسم شما به زبان چینی چیه ؟!!

اسم شما به زبان چینی چیه ؟!!


A-ka / B-tu / C-mi / D-te / E-ku / F-lu / G-ji / H-ri / I-ki / J-zu / K-me / L-ta / M-rin / N-to / O-mo / P-no / Q-ke / R-shi / S-ari / T-so / U-do / V-ru / W-mei / X-na / Y-fu / Z-zi

اسم تو چی شد ؟

اگر خر به جایگاه رفیعی برسد

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. 
الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت …
ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی اید !!!
هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد.
ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند.
در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد !!!
وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت و بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره آلاغ از سقف به زمین افتاد و مرد... 
بعد ملا نصر الدین گفت : لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیعی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد ...!!!

اگر پوست روشن می خواهید،بخوانید

پس از این که از خوردن یک پرتقال لذت بردید، پوستهای آن را دور نیندازید! آنها را نگه دارید و در آفتاب قرار دهید تا کاملا خشک شوند و سپس آنها را به پودری نرم تبدیل کنید. بعد مقداری شیر به آن اضافه کنید
اگر می خواهید پوستی روشن و زیبا داشته باشید و نمی توانید به پوست دلخواه تان برسید، وقت آن است که باید همه کرمهای روشن کننده شیمیایی خود را دور بیندازید. این محصولات نه تنها معطر و بو دارند، بلکه بسیار خطرناک نیز هستند و باعث می شوند سلامت مصرف کنندگان به خطر افتد. هم اکنون وقت آن رسیده که مواردی از درمانهای خانگی زیر را امتحان کنید و ببینید کدامیک با پوست شما سازگار است.
درمان خانگی با لیمو، گوجه فرنگی و خیار
این درمان را با ترکیب آب لیمو، آب گوجه فرنگی و آب خیار شروع کنید. این مواد را آنقدر با هم مخلوط کنید تا به ماده ای چسبناک تبدیل شوند. وقتی این ماده چسبناک آماده شد، آن را به صورت خود و یا هر قسمتی از پوستتان که قصد دارید روشن شود، بمالید و منتظر بمانید تا کاملا خشک شود. وقتی خشک شد آن را با آب بشویید و به صورت ضربه ای آن قسمت را خشک نمایید. با این کار پوست شما برای همیشه روشن تر و سفید تر می شود. (در صورت حساسیت به آب گوجه فرنگی از آبلیمو و آب خیار به تنهایی استفاده کنید)
درمان خانگی با پرتقال و شیر
پس از این که از خوردن یک پرتقال لذت بردید، پوستهای آن را دور نیندازید! آنها را نگه دارید و درآفتاب قرار دهید تا کاملا خشک شوند و سپس آنها را به پودری نرم تبدیل کنید. بعد مقداری شیربه آن اضافه کنید تا به مایعی چسبناک تبدیل شود. این مایع چسبناک را به قسمت هایی از پوست که دوست دارید درمان شود بمالید و منتظر بمانید تا خشک شود. سپس با آب ولرم پوست خود را بشویید و آن را به صورت ضربه ای با دستمالی خشک نمایید.
درمان خانگی با بادام و عسل
یک مشت بادام بردارید و آن را یک شب در آب بخیسانید. صبح بادامها را از آب بیرون آورید و پوست شان را جدا کرده و پودری کنید. سپس کمی عسل به آن ها اضافه و با هم مخلوط کنید. این مایع چسبناک را حداقل دو بار در هفته به پوست خود بمالید تا به پوستی زیبا و صورتی شفاف و روشن که همیشه آرزویش را داشتید برسید.
درمان خانگی با آرد نخود، شیر، آبلیمو و زردچوبه
آرد نخود یکی از محصولاتی است که به روشنایی پوست کمک می کند و شما می توانید به عنوان محصولی بی خطر برای روشن کردن پوست خود از آن استفاده کنید. مقداری آرد نخود را با کمی زردچوبه، مقداری شیر و مقداری آبلیمو مخلوط کنید و آنقدر هم بزنید تا به ماده ای چسبناک تبدیل شود. بعد آن را روی پوست خود بمالید و منتظر شوید تا خشک شود. سپس آن را بشویید.
درمان خانگی با سیب زمینی
سیب زمینی علاوه بر مصارف خوراکی، برای پوست نیز بسیار مفید است. تمام کاری که باید انجام دهید این است که یک سیب زمینی را برش دهید و آن را هر روز به صورت خود بمالید. با این کار پوستی سفید تر و روشن تر خواهید داشت. همچنین می توانید سیب زمینی را رنده کرده و آن را به صورت تفاله در آورید و آب خالص آن را برای روشن سازی پوست تان، مورد استفاده قرار دهید. برای از بین بردن هرگونه لک و قرمزی روی پوست نیز، می توان از سیب زمینی استفاده کرد. سیب زمینی برای از بین بردن تیرگی دور چشم با همین روش نیز مؤثر است