آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

چگونه جوان‌ها را جذب کنیم؟

چه‌طور حرف بزنیم تا جوان‌ها گوش کنند و چه‌طور گوش کنیم تا جوان‌ها حرف بزنند؟

”ماری آن“ و ”مارک لیتل“ از اهالی شمال ایالت ”نیوجرسی“ خیال می‌کردند با فرزندشان ”اندرو“ ۱۴ ساله و ”پیتر“ ۱۱ ساله میانهٔ خوبی دارند. اما تابستان گذشته متوجه شدند که پسر اولشان کلی عوض شده است. ناگهان فهمیدند که ”اندرو“ بیشتر از پدر و مادرش با رفقایش گرم می‌گیرد و با آنها نشست و برخاست می‌کند، به قول مادرش: ”در اتاقش را همیشه به روی خودش می‌بندد و رو به روی دیوار می‌نشیند“.
پدر و مادر دیگری به اسم ”مایک“ و ”مری دیویس“ به‌طور تصادفی متوجه شده‌اند که دختر ۱۴سالهٔ آنها هم از این رو به آن رو شده است. پدرش می‌گوید: ”عادت بچه‌ام این بود که روی نیمکت کنارم بنشیند و با من گپ بزند ولی الان رفتارش طوری شده که به شوخی می‌گوئیم این دختر تا کارش گیر کند، سر وقت ما می‌آید. هر از گاهی می‌خواهد با او طوری رفتار کنیم که انگار دختربچه است و پاره‌ای وقت‌ها کردارش مثل یک خانم جوان می‌شود. نمی‌دانیم به کدام ساز او برقصیم؟
”مایکل رییرا“ نویسندهٔ کتاب ”احساس غیرعادی مادرها و پدرها نسبت به ”نوجوان‌ها“ نظرش این است: ”بچه‌ها قبل از رسیدن به ۱۱ سالگی میل دارند به زبان بیایند و آنچه دلشان می‌خواهد اول به مادر و پدرشان بگویند و اما در نوجوانی قضیه برعکس می‌شود یعنی آنها اول با دوستان و گاهی با معلم‌ها و مشاورها و آخر سر با پدر و مادرشان درد دل می‌کنند“.
پدر و مادرهائی که از سیر تا پیاز زندگی بچه‌شان خبر دارند، به موقع به داد آنها می‌رسند. ”لارنس استینبرگ“، استاد روانشناسی دانشگاه ”تمپل“ و نویسندهٔ کتاب ”شما و نوجوانتان“ سه سال تمام روی ۲۰ هزار نوجوان مطالعه کرد و متوجه شد نوجوان‌هائی که همه پیشامدهای روزانه‌شان را به پدر و مادرشان می‌گویند، در کارهای مدرسه کمتر گرفتاری پیدا می‌کنند و هیچ‌گاه معتاد و الکلی هم نمی‌شوند. روی این حساب، فرصت‌هائی پیش می‌آید که بشود با نوجوان‌ها قاطی شد. هفت راه را برای پدرها و مادرهائی که می‌خواهند هم‌صحبت نوجوان‌هایشان شوند، یادآوری می‌کنیم:
۱) اوضاع و احوالی درست کنید تا نوجوان‌ها حرف دلشان را به شما بزنند:
دکتر ”کانداس اریکسن“ کارشناس رشد و رفتار کودکان در مرکز پزشکی واقع در شهر ”نیویورک“ می‌گوید: ”نوجوان‌ها عادت ندارند بنشینند و با پدر و مادر خود درد دل کنند. بهتر است که در خانه محیط خوبی برای این‌کار جور کنیم، باید کاری کرد که نشستن و اختلاط کردن برای آنها چیز پیش‌پا افتاده‌ای باشد“. او در دنباله حرف‌های خود می‌گوید: ”وقتی که نوجوان‌ها موضوع مهمی را می‌خواهند با شما در میان بگذارند، آن را چیز معمولی فرض کنید. یکی از بهترین راه‌های رسیدن به این هدف این است که از روی حساب و کتاب وقت معینی را برای صحبت با نوجوان‌هایتان در نظر بگیرید“ مادری به اسم ”نانسی“ نظر می‌دهد که از این راه، روابط او و دختر ۱۳ ساله‌اش خیلی بهتر شده است. می‌گوید: ”من و او گاهی بیرون ناهار می‌خوریم یا به تماشاخانه (تئاتر) می‌رویم و از همه جالب‌تر، اینکه تازگی به یک نمایشگاه نقاشی رفتیم“.
بهترین موقع دور هم بودن با اهل منزل، سر شام است. بنا به بررسی مؤسسهٔ ”کار و خانواده“ به‌طور تقریبی از هر ۵ نوجوان پسر و دختر، تنها یک نفر اب خانواده‌اش شام می‌خورد.
”نانسی رابین“ که معلم و نویسنده است، می‌گوید:
”هر چند این موضوع خیلی ساده و عادی به حساب می‌آید، ولی در عرض ۳۶ سال که با هزاران بچه سر و کار داشته‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که اگر پدر و مادرها به آنچه که نوجوان‌ها سر شام می‌گویند توجه کنند، به آنها عزت نفس و شخصیت می‌دهند“.
۲) هنر حرف زدن هم زمان با نوجوانان را یاد بگیرید:
”رول تافل“ یکی از رواندرمانگرها و نویسنده‌های معروف نیویورکی معتقد است که بهترین بحث‌ها با نوجوان‌ها در گفتگوهای همزمان صورت می‌گیرد و آن زمان، موقعی است که دو نفر دوش به دوش هم مشغول کاری می‌شوند، کمتر حرف می‌زنند و بیشتر کار می‌کنند و چشم‌شان توی چشم طرف نیست.
این جور روبه رو نشدن باعث می‌شود که خیال پدر و مادر و بچه‌ها راحت باشد. ”فیلیپ اوسبورن“ نویسندهٔ کتاب ”پدر و مادر در دههٔ ۱۹۹۰“ می‌گوید: ”پدر و مادرها از این جریان بیشتر راضی و آسوده‌اند و بدون اینکه خود خبر داشته باشند، خودشان از درگیری و کشمکش کنار می‌کشند“.
این‌طور با هم بودن به همه چیز ربط پیدا می‌کند. از تماشای تلویزیون گرفته تا رانندگی و چیزهای دیگر. پدری تعریف می‌کند: ”من و پسر ۱۳ ساله‌ام همیشه در حیاط پشتی خانه‌مان بیسبال یا بسکتبال بازی می‌کنیم و بیشتر وقت‌ها راجع به رفتار خود یا یکی از معلم‌ها به‌طور مختصر حرف می‌زنیم؛ وسط ‌بازی به‌طور معمول، پسرم چیزهائی می‌گوید“.
۳) همراه نوجوانتان باشید نه آقا بالا سرش
”مایکل ریبرا“ در این زمینه می‌گوید: ”موقعی که پدر و مادر به نوجوانشان نصیحت می‌کنند، حی اگر به‌جا و به موقع باشد، آنها هر چه را که شنیده‌اند، پشت گوش می‌اندازند“. نوجوان‌ها نه به مدیر بلکه به مشاور و پشتیبان احتیاج دارند. کار یک مشاور بازرگانی را در نظر بگیرید، او به‌جای اینکه در امور داد و ستد دخالت کند و پیشنهاد بدهد، به حرف‌های طرفین گوش می‌کند و زیر و بم کار را یاد می‌دهد.
این موضوع به‌ویژه موقعی اهمیت پیدا می‌کند که بدانید نوجوانتان اشتباهی کرده است. ”الیزابت الیس“ روانشناس و نویسندهٔ کتاب ”پرورش کودکان مسئول“ می‌گوید: ”در چین اوضاع و احوالی، آنها هرگز مایل نیستند که کسی دربارهٔ اشتباه‌هایشان به آنها خرده بگیرد، بلکه باید آنها را به حال خودشان بگذارند تا از این دردسر و گرفتاری خلاص شوند. البته در این طور جاها باید به آنها کمک کنید تا راجع‌به وضعشان فکر کنند. بیشتر وقت‌ها نوجوان‌ها، شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند“.
نمونهٔ همین مسئله برای خانواده‌ای که خانم‌ ”الیس“ مشاورش بود، اتفاق افتاد:
دختر ۱۴ ساله این خانواده بچه خوش‌رفتاری بود تا اینکه آنها از شهر کوچکی به ”آتلانتا“ نقل مکان کردند. این دختر به دبیرستان تازه و بزرگی رفت و با یک مشت آدم‌های نایاب و خلاف، دوست شد و آخر سر معتاد شد! موقعی که پدر و مادرش راجع به وضعی که پیش آمده، با ”الیس“ مشورت کردند، او جواب داد و گفت: ”وقتی که اولین دفعه پایش را به آن مدرسه جدید گذاشته، از اینکه همشاگردی‌هایش با او دوستانه رفتار می‌کردند، از ته دل خوشحال بوده، به‌طوری که هر کاری آنها می‌کردند او هم عقب نمی‌ماند“.
البته دختر آنها بعد از مدتی متوجه مشکل شده، به پدر و مادرش می‌گوید که می‌خواهد قید آدم‌های خلاف را بزند و در این راه به کمک آنها احتیاج دارد. پدر و مادر قول دادند که به او کمک کنند، چون علت سرکشی و اشتباه او را فهمیده بودند.
۴) پهلوی نوجوان‌ها با هم جر و بحث نکنید
ممکن است به هر بچه‌ای بخواهد بین پدر و مادرش را به‌هم بزند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرد.
”تامس فلان“ یکی از روانشناس‌های معروف بالینی سفارش می‌کند: ”تنها راه‌حل آسان این است که جلوی بچه‌هایتان با هم دعوا نکنید. ناگفته نماید که گفتن این حرف، خیلی ساده‌تر از عمل کردن به آن است. گاهی بچه‌ها منتظر فرصتی هستند تا از این دعواها به نفع خودشان استفاده کنند. اگر این وضع پیش بیاید، به‌طور حتم روبه‌روی آنها با هم آشتی کنید و نشان دهید که بگو مگو تمام شده است“.
پدر و مادر باید در مقابل نوجوان‌های خود، اختیارهای برابر داشته باشند. این قضیه به‌خصوص به خانواده‌هائی مربوط می‌شود که نوجوان‌ها با ناپدری و یا نامادریشان زندگی می‌کنند.
۵) یک جای مخصوص برای بچه‌ها درست کنید:
نوجوان‌ها دوست دارند که پدر و مادرشان زیاد کاری به کارشان ندارند. به قول معروف: ”داشتن اتاقی برای آنها از نان شب هم واجب‌تر است“. مادری دو نوجوان ۱۴ و ۱۶ ساله‌اش همین درگیری را داشت و می‌گفت: ”آنها به سنی رسیده بودند که دلشان می‌خواست یک اتاق کوچک هم که شده، داشته باشند و هر کاری می‌خواهند، آنجا بکنند“.
الان دوست‌های هم‌سن و سال بچه‌هایم توی زیرزمین خانه دور هم جمع می‌شوند، می‌خورند، می‌ریزند، می‌پاشند و اتاق را روی سرشان می‌گذارند ولی خوشحال هستیم و خیالم راحت است که دست‌کم صدای بچه‌هایم را می‌شنوم و صحیح و سالم هستند.
گاهی نوجوان‌ها دوست دارند که تنهای تنها و به‌اصطلاح توی لاک خودشان باشند تا جائی که از لحاظ جسمی و روحی از پدر و مادرشان فاصله می‌گیرند و هرگز دلشان نمی‌خواهد با آنها جائی بروند، حوصلهٔ حرف زدن ندارند و جواب‌های سربالا می‌دهند.
”آدل فیبر“ یکی از نویسنده‌های کتاب ”چه‌طور حرف بزنیم تا بچه‌ها گوش کنند و چه‌طور گوش کنیم تا بچه‌ها حرف بزنند“ عقیده دارد: ”بیشتر پدر و مادرها این جریان را نمی‌دانند که حتی موقعی که نوجوان‌ها از آنها کناره‌گیری می‌کنند، قصدشان این است که آنها هم فرزندانشان را دست به سر کنند“.
۶) بعضی از چیزها را روی کاغذ بنویسید
خیلی از کارشناسان‌ها به پدر و مادرها گوشزد می‌کند آنچه را که نمی‌توانند زبانی به نوجوان‌هایشان بگویند و یا موقعی که آنها هرگز گوششان بدهکار نیست، بهتر است که خواسته‌شان را روی کاغذ بنویسند. ”مایکل پایکین“ درمانگر خانوادگی است که برنامهٔ ضبط شده‌اش روی فیلم ویدئوئی به اسم ”سرپرستی فعالانهٔ نوجوان‌ها“ موجود است و شاگردهای مدرسه‌ها و پدر و مادرانشان برای دیدن آن سر و دست می‌شکنند؛ وی عقیده دارد چیزی که روی کاغذ می‌آوریم و چند بار می‌خوانیم، واقعی‌تر به‌نظر می‌آید.
روان درمانگر دیگری به‌نام ”تافل“ داستان مادری را یادآوری می‌کند که بارها تلاش کرده بود با دختر ۱۴ ساله‌اش دربارهٔ چیزهای به‌خصوصی حرف بزند، ولی همین که سر صحبت را باز می‌کرد، دخترش بلند می‌شد و می‌رفت و می‌گفت: ”آنهائی را که می‌گوئید، من می‌دانم. مادر از روی ناچاری نامه‌ای به دخترش نوشت و نگرانی‌هایش را یکی یکی شرح داد و آن را روی تخت دخترش گذاشت. دختر هرگز به روی خودش نیاورد و سه سال از این موضوع گذشت“. ”تافل“ می‌گوید: ”یک روز که هر دو در آشپزخانه بودند، دختر شروع به صحبت کرد و گفت که آن نامه به‌طور حقیقی او را از این رو به آن رو کرده است“.
۷) پیامد، اهمیت دارد
خانم ”فیبر“ یاد بلائی که سر دخترش ”دونا“ آمده بود، می‌افتد؛ قضیهٔ او که الان ۱۶ ساله است، از این قرار بود که یک روز با چشم گریان از مدرسه به خانه آمد، هق هق گریه امانش نمی‌داد که بگوید چه بلائی سرش آمده است. مادرش می‌گوید: ”کنارش روی نیمکت نشستم و بغلش کردم. بعد از مدتی گریه‌اش قطع شد“. به من نگاه کرد و گفت: ”مامان دستت درد نکند و یک راست به اتاقش رفت“.
این خانم متوجه نشد موضوع چیست! گیر کار کجاست. او فهمید که دخترش آن روز به سؤال و جواب احتیاج نداشت، بلکه آغوش کسی را می‌خواست که کنار او احساس آرامش کند و این کار به گردن مادر افتاده بود، سال‌ها بعد که هر دو یاد آن جریان افتاده بودند، دختر باز هم یادش نبود که چه چیزی باعث ناراحتی آن روزش شده بود. خانم‌ ”فیبر“ می‌گوید: ”تنها خاطرش بود که من پهلویش نشسته بودم و این مسئله برای آن نوجوان خیلی ارزش داشت“.
کارشناس‌ها همگی می‌گویند: ”سرپرستی و مراقبت از نوجوان‌ها کاری است که لازمه‌اش گفت‌وگو و تعیین دوبارهٔ روابط با فرزند است. داشتن روابط آزاد، اصل ماجرا است“. ”فیبر“ تأکید می‌کند: ”نوجوان‌ها در واقع به راهنمائی احتیاج دارند که عاقل و بالغ باشد و سر پرتگاه به فریاد آدم برسد“.
امیدواریم که شما خواننده عزیز بتوانید از عهده این‌کار برآئید و لبخند رضایت بر لب‌های شما نقش ببندد. به قول ”الیس“؛ ”رسیدگی به نوجوان‌ها در دورهٔ نوجوانی، شناختن آنها و باز کردن گره‌های کورشان جزء پاداش‌های بزرگ مقام پدر و مادرش است و بس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد