آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

شکاکی یک زن

مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج نکرده بود
که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
این چیه ؟ ها نا مرد ! این چیه ؟ یه تار موی بلوند بلند ! روی کت تو بود !
من همیشه میدونستم که تو یه زن مو بلند بلوند رو به من ترجیح میدی !!
به هر قائله اون روز گذشت و روز بعد .......

مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج نکرده بود
که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
این چیه ؟ ها نا مرد ! این چیه ؟ یه تار موی مشکی بلند ! روی کت تو بود !
من همیشه میدونستم که تو یه زن مو بلند و مشکی رو به من ترجیح میدی !!
آن روز هم .... به هر قائله اون روز گذشت و روز بعد .......

مرد پیش از بازگشت به خانه ، به خشکشویی محل رفت با پرداخت انعام اضافه دستور داد کت ش را به خوبی پرس بزنند و حتی بخار بدهند و مجدد برس بزنند و به او اطمینان دهند که حتی یک سبیل مرد هم روی کت او نیست !! و سپس عازم خانه شد ....

مرد تازه به خانه رسیده بود و به آرامی و اطمینان با لبخند پیروزمندانه پیراهن از تن خارج میکرد
که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
بی صفت پست ! هرزه نامرد ! این یعنی چی ؟! من هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم که تو یه زن کچل رو به من ترجیح بدی ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد