آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

حکایت زنده به گور کردن ثروتمند


دیوان بلخ کنایه از هر محضر یا مرجعی است که قضاوتش از روی منطق و عقل و در نتیجه بر اساس حق و عدالت نباشد..جمله ی �مگر اینجا شهر بلخ است؟� درست هم معنی با این عبارت است که می گویند: �مگر اینجا شهر هرت است؟� و چرا راه دور برویم، حتما ً همه ی ما این شعر را شنیده ایم که می گوید:

گنه کرد دربلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری

از دیوان بلخ حکایت های مختلفی نقل کرده اند که همه خواندنی هستند از این قبیل حکایت :

مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که � والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟�

اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می گویند: � پدرسوخته ی ملعون دروغ میگوید. مُرده !�

مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: �این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که مرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا ً جایز نیست!

نظرات 2 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 13:05 http://gtale.blogsky.com/

سلام

چه داستانی بود و چه قاضی ای؟

افسانه پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 11:18 http://gtale.blogsky.com/

سلام

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ...

میلاد بر شما وخانواده محترم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد