آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

عجایب صنعتی دیدم ...

عجایب صنعتى دیدم در این رود

که شیخى غرق عشق ذات معبود

تمام روز هاى سال روزه

و افطارش عرق با دنبلان بود


عجایب صنعتى دیدم به صفحه

جوانان را روان مى کرد جبهه

ولى وقتى که مى شد نوبت او

جوابش بود: هه هه هه ههه هه


عجایب صنعتى دیدم در این صف

هشلهف در هشلهف در هشلهف

یکى را خسته از بس خورد و خوابید

یکى پیوسته در کار مضاعف

 

عجایب صنعتى دیدم دلنگون

که در یک شعبه بانک درب و داغون

یکى دنبال یک میلیون وام است

یکى موجودى اش میلیون تریلیون


عجایب صنعتى دیدم چو پاندول

که مردى متقى معقول مقبول

کمک مى کرد در تعمیر مسجد

ولى شغلش نزول و بهره ى پول


عجایب صنعتى دیدم خدایى

که یک کشور به نام آریایى

به زیر پاش نصف نفت دنیا

ولى دنبالِ بنزین گدایى


عجایب صنعتى دیدم به بیل بورد

نژاد ترک و فارس و گیلک و کرد

میان سفره اش یک کاسه از نفت

درونش نان ترید مى کرد و مى خورد

 

عجایب صنعتى دیدم در این دشت

در این دشت دراندشت دراندشت

که در کوچه خیابان روز روشن

یکى دنبال راى خویش مى گشت


عجایب صنعتى دیدم در این دار

نوشته با خط قرمز به دیوار

اگر چه گفته ام یک بار " آرى"

ولى حالا " نه" روزى هفتصد بار

عجایب صنعتى دیدم هوایى

کسى مى کرد بر مردم خدایى

یکى از ده مقام او وزارت

سوادش زیر سیکل ابتدایى


عجایب صنعتى دیدم چنان قند

چو دانشگاه و حوزه کرد پیوند

به دانشگا نماز جمعه خوانند

" کتابو " تو مصلا مى فروشند


عجایب صنعتى دیدم به وادى

کسادى در کسادى در کسادى

که بازارى توى کار سیاست

سیاسیون به کار اقتصادى


عجایب صنعتى دیدم به لوله

اتل بود و متل بود و توتوله

زمان بچگى گاری سوارى

حالا چى؟ ماشین ضد گلوله


عجایب صنعتى دیدم کوچولو

اوسول لولو اوسول لولو اوسول لو

هزار تا موشک و خمپاره دارد

ولى مى ترسد از آقاى هالو

شعر از سید محمدرضا عالی پیام  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد