آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

ده اشتباه بزرگ والدین

ده اشتباهی که معمولا والدین در قبال تربیت فرزند انجام می دهند:
۱) لوس کردن فرزند: همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و تمام آنچه دارند و ندارند را برای فرزند خود طالب هستند، که به هر حال هزینه بر است. پدر و مادر های زیادی هستند که با این محبت افراطی باعث لوس شدن فرزند شده و تازه بچه ها با داشتن این همه چیز خوشحال به نظر نمی رسند. این باعث می شود که بچه ها هرگز راضی به نظر نرسند و مرتبا تقاضای بیشتری کنند .
۲) تربیت نامناسب: زمانی که شما اینقدر تنبلی به خرج می دهید که فرزندان خود را به طور صحیح تربیت کنید ، در نتیجه این وظیفه خطیر را به عهده اطرافیان فرزندتان قرار می دهید. هرگز به فرزند خود اجازه ندهید که در خانه طوری رفتار کند که انگار به سیاره شیطنت و بازیگوشی پا گذاشته است.زیرا همین رفتار را در خانه دیگر هم خواهد داشت و این اصلا خوشایند نیست .در حالیکه باید در خانه دیگران مو دب تر و بهتر از منزل باشند.اگر شما نتوانید آنها را به طور صحیح تربیت کنید دیگران اقدام می کنند.
۳) عدم مشارکت در مدرسه فرزندان: بعد از خانه ، مدرسه محلی است که بچه ها در آن بیشترین ساعت را حضور دارند و بنابر این معلمان و همسن و سالان نقش مهمی در زندگی آنها دارند. بنابراین تعجب انگیز است که شما رغبت به این محل ندارید و سعی می کنید از مدرسه فرزندتان فاصله بگیرید و خود را درگیر مسائل مربوط به آنها نکنید.مهم نیست که کدامیک از – پدر یا مادر- در مدرسه حضور داشته باشند، مهم حضور یکی از شما است. شما حتی باید از طریق ایمیل با معلم فرزندتان د رتماس باشید. این نشان دهنده حساسیت شما بر روی تربیت و رشد فرزندتان است و معلم را ملزم به دقت و هوشیاری بیشتری نسبت به تربیت فرزندتان می کند.
۴) عدم اعتدال در تشویق فرزندان: زمانیکه فرزند خود را تشویق می کنیم ، باعث افزایش عزت نفس آنها می شویم ، اما باید مراقب بود که در این مورد حد اعتدال را رعایت کنیم. اجازه بدهید که تشویق در وقت مناسب و تنها زمانی که کار فرزندتان واقعا لایق تشویق است این کار انجام شود. اگر به طور غلوناکی آنها را به خاطر کار معمولی که انجام داده اند تشویق و قدردانی کنید باعث می شود که آنها نسبت به ارزش واقعی دست آورد خود دچار انحراف فکری شوند .
۵) عدم اعطای مسئولیت به فرزندان : فرزند شما نباید به خاطر انجام کارهای عادی و روتین چیزی دریافت کنند. چون آنها عضوی از خانه هستند ، نه مهمان حاضر در هتل. هرکس که در خانه زندگی می کند موظف به انجام امور مربوط به خانه است، از شستن ظرفها گرفته تا گردگیری و ......
دادن پول اضافی روش فوق العاده ای برای تشویق است اما در عوض انجام کارهای فوق العاده نه کارهایی که وظیفه روتین هر عضو خانواده است.بچه باید بخشی از مسئولیت زندگی مشترک با خانواده را به دوش بگیرند. آنها برده شما نیستند اما مطمئنا در تعطیلات و مرخصی دائم هم به سر نمی برند.
۶) عدم رفتار صحیح با همسر: هر طور که با همسر خود رفتار کنید، به عنوان الگو برای آینده آنها خواهید بود. یعنی آنها نیز دقیقا همین طور به همسر خود رفتار خواهند کرد. اگر به صورت غیر صحیح با همسر خود رفتار کنید و مرتبا در حال مشاجره باشید آنها نیز به همین سبک رفتار می کنند. بچه ها بیشتر از آنچه شما به عنوان نصحیت به آنها گوشزد می کنید ، از رفتار شما پیروی می کنند. اگر با همسر خود به احترام و توام با عشق رفتار کنید، ارزش خانواده را به فرزند خود نشان میدهید و بعلاوه آنها از داشتن یک پناهگاه امن در این دنیای وحشی بیشتر احساس امنیت خواهند کرد.
۷) داشتن توقعات غیر واقعی از فرزند: اگر با بچه ها سرو کله می زنید از آنهان انتظارات معقول و منطقی داشته باشید، به خصوص بچه های کوچک. اگر برای شام جایی دعوت هستید و از کودک دو ساله خود انتظار دارید که درست مانند یک شاهزاده کوچک رفتار کند سخت در اشتباهید. اگر د رخیال و رویای خود انتظار دارید که فرزندتان یک ستاره ورزشی و یا علمی شود ، در حالیکه او تنها مایل به نوازندگی پیانو است ، لازم است راجع به توقع خود تجدید نظر کنید. انتظار شما از آنها باید شادی آنها باشد.
۸) عدم آموزش فرزندان برای دفاع از خود و خواسته هایشان: خیلی از والدین تمام نیاز فرزندان را برآورده می کنند و به این ترتیب ارزش کار سخت وعدم وابستگی را در فرزند از بین می برند. به این ترتیب نسلی از آدم های بی بو و خاصیت و به اصطلاح پهلوان پنبه ظهور خواهد کرد. بچه های امروزه انتظار دارند که همه کارها برایشان انجام شود. اینکه آن ها را محکم و پر طاقت تربیت کنید و از آنها بخواهید که اموراتشان را خود انجام دهند دلیل عدم دوست داشتن آنها نیست . بلکه نشانه عشق واقعی است.
۹) تحمیل کردن گرایش وتفکر خود به فرزندان: اجازه دهید که بچه ها بچگی کنند. والدین نباید تمایلات و گرایش و نقطه نظر های خود را به فرزندشان تحمیل کنند . اینکه فرزند خود را از اشتیاقات خود آگاه کنید خوب است اما آنها را تحمیل نکنید. اجازه دهید همان طور که هستند رشد کنند . بدون تحمیل عقاید وخواسته های شما.
۱۰) عدم وفای به قول و عهد: اگر فرزندتان را به خاطر نقاشی روی دیوار تهدید به تنبیه کردن می کنید ، حتما این کار را انجام دهید. متاسفانه پیروی از قول هایی که به فرزند تان می دهید زندگی را کمی سخت می کند اما افزایش اعتماد به گفته شما چیزی مهم تر است. اگر شما به گفته های خود عمل نکنید ، بچه ها به این نتیجه می رسند که بین قول و عمل شما تناسبی نیست و در نتیجه به شما اعتماد نخواهند کرد

�ر نظر بگیرید. لیستی‌ از نقاط‌ قوت‌ او در ذهن‌ داشته‌ باشید و در فرصت‌های‌ مناسب‌ آنها را بیان‌ کنید.
۱۰. والدینی‌ که‌ با بچه‌ها سازگار و یاری‌ دهنده‌ آنان‌ باشند؛ باید بپذیریم‌ که‌ ما همیشه‌ با فرزند خود سازگار نبوده‌ایم، اما دائماً سعی‌ می‌ کنیم‌ همراه‌ و هم ‌رأی‌ آنان‌ باشیم. گرچه‌ عدم‌ توافق‌ و سازگاری‌های‌ موقتی‌ ما شخصیت‌ فرزندمان‌ را ویران‌ نمی‌ کند، اما فرزندان‌ نیاز دارند که‌ بدانند آیا عشق‌ شما و نیز محدودیت‌هایی‌ که‌ برایشان‌ ایجاد کرده‌اید دائمی‌ هستند؟ زیرا ایمنی‌ و سلامت‌ در کنار محدودیت‌ها و مرزها به‌ وجود می‌ آید. آیا فرزندان‌ نیاز به‌ یاری‌ و سازگاری‌ بیشتر شما دارند یا خیر؟
چگونه‌ خود را ارزیابی‌ می‌ کنید؟ به‌ هر حال‌ امیدواریم‌ نکات‌ ذکرشده‌ را در تربیت‌ فرزندان‌ دلبندتان‌ رعایت‌ کنید و با بررسی‌ رفتار خود در جایگاه‌ والدین، بهترین‌ شیوه‌ را در برخورد با آنان‌ در پیش‌ بگیرید

توبیخ (نه توهین) نمایید و به خود و همسرتان احترام بگذارید. شما پیش از پیدایش متخصصان فن، از عهده تربیت کودکتان برمی‌آمدید، بدون تردید در آینده نیز موفق خواهید بود

ده نکته برای والدین قاطع اما مهربان

از لحظات با هم بودن استفاده کنید
عزت نفس کودکان شدیدا تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که با آن ها می گذرانید نه مقدار زمانی که می گذرانید. زندگی پرمشغله سبب شده بسیاری از پدر و مادرها به جای توجه به فرزندان شان تنها به این فکر کنند که کار بعدی که باید بکنند چیست. اگر کودکان اوقات باکیفیتی را در طول روز با والدین خود نگذرانند ممکن است سوء رفتار از خود نشان دهند چون احساس می کنند توجه منفی والدین به آن ها بهتر از بی توجهی است.
● کو گوش شنوا کو؟!
عمل بلندتر از حرف سخن می گوید. آمارها نشان می دهد که کودکان در روز بیش از دو هزار درخواست دریافت می کنند که باید اجابت کنند. نتیجتا بسیاری از آن ها دیگر گوش شنوایی برای حرف های والدین خود ندارند.
روش هایی برای احساس اقتدار و توانایی به کودکان ارائه دهید اگر والدین چنین کاری نکنند کودکان خود راه های نامناسبی برای احساس اقتدار خواهند یافت. بعضی روش ها برای این که فرزندان احساس اقتدار و توانایی کنند عبارت اند از: نظرخواهی ازآن ها، دادن حق انتخاب، کمک کردن در امور خانه ( حتی در صورتی که خودتان با دردسر کم تری می توانید کارها را انجام دهید) از پیامدهای طبیعی استفاده کنید.
بسیاری از اوقات وقتی والدین در موضوعی راسا مداخله می کنند فرصت های یادگیری را از فرزندان خود می دزدند. به جای عیبجویی و یادآوری های پی درپی اجازه دهید پیامدهای طبیعی رفتار بچه ها با آن ها سخن بگوید.
● از پیامدهای منطقی استفاده کنید
اغلب ممکن است پیامدهای طبیعی رفتارها خیلی سخت و شدید باشد یا از نظر زمانی این قدر دیر اتفاق بیفتد که از نظر تربیتی قابل استفاده نباشد. وقتی موضوع به این شکل است استفاده از پیامدهای منطقی موثر است. این نکته حائز اهمیت است که حتما پیامدهای منطقی منطقا با رفتاری که بچه انجام داده مرتبط باشد تنها در این صورت پیامد منطقی می تواند از نظر تربیتی کارساز باشد. برای مثال اگر فرزندتان فراموش کرده فیلمی که از ویدیو کلوپ امانت گرفته برگرداند و یک هفته تمام نوار ویدیو روی زمان افتاده برنگردان نوار تنها خشم و رنجش در فرزند ایجاد می کند به جای آن نوار را به کلوپ برگردانید و هزینه کرایه فیلم را از پول تو جیبی او کم کنید. در این برخورد بچه می تواند منطق نظم را بفهمد.
● از درگیری بپرهیزید
اگر فرزندتان در پی قشقرق راه انداختن است تا میزان صبر و شکیبایی شما را آزمایش کند یا بی ادبانه صحبت می کند والدین باید اتاق را ترک کنند و بگویند هر وقت خواستی دوباره مودب باشی برگرد تا صحبت کنیم. صحنه را با عصبانیت یا در حالی که شکست خورده به نظرمی رسید ترک نکنید.
● کار انجام شده را از شخص انجام دهنده متمایز کنید
هرگز به کودکان نگویید تو بد هستی. به جای این به کودکان کمک کنید تا متوجه شوند چه کاری از کارهای شان نادرست یا غیرقابل قبول بوده است. رفتارهای بچه ها ممکن است نادرست باشند مهم نیست چه کاری می کنند اما کودکان همچنان نیاز دارند که دوست داشته شوند.
● ثبات رأی داشته باشید، تا آخر سر حرف خود باشید
بچه ها نیاز به پیام های قاطع و صریح دارند. البته این هم مهم است که به همین اندازه بر ماندن سر حرف خودتان مصر باشید. مثلا اگر کودکی می داند که بعد از ساعت هشت دیگر آب نبات به او داده نمی شود مهم نیست چه قدر اخم و گریه و جنجال یا خواهش می کند به هیچ وجه نباید بعد از ساعت هشت آب نبات داده شود.
اغلب والدین به دنبال راه حل های مصلحت آمیز هستند. این کار باعث تربیت بچه هایی می شود که احساس مغلوب بودن دارند. فراموش نکنید که می خواهید کودکان تان در بزرگسالی چگونه اشخاصی باشند و در تربیت کودک متفکرانه تر برخورد کنید.
● هم زمان مهربان و قاطع باشید
والدین اغلب وقتی فرزندان شان درست رفتار نمی کنند یا به حرف شان گوش نمی کنند آزرده می شوند و شکیبایی خود را از کف می دهند. این حالت به آسانی به عصبانیت می انجامد. به عنوان والدین بسیار مهم است که حتما تا حد ممکن آرام بمانید. قاطع بودن نیاز به فریاد کشیدن ندارد

نشان می‌دهد که بانوان جوان بیشتر از بانوانی که سنین بالاتری دارند، به جذابیت ظاهری همسر خود اهمیت می‌دهند و بانوان در سنین بالاتر، وفاداری، ثبات شخصیت و ثروت را معیارهای جذابیت همسر خود می‌دانند.
● کدام‌ زنان‌ جذاب‌ترند؟
بانوان کمتر معیارهای خود را برای انتخاب همسر براساس جذابیت‌های فیزیکی می‌گذارند و این شاید بخت و اقبالی برای مردان نه چندان خوش‌تیپ باشد.
اما چهره زیبا و جذاب برای بانوان دارای خصوصیات مشترکی است که شامل استخوان گونه برجسته، چشمان درشت، فک ظریف و باریک است. نسبت‌های میان اعضای صورت بانوان عامل دیگری در زیبایی صورت است که طی رشد و بلوغ براساس ترشح هورمون‌ها تغییر می‌کند

زن و شوهرهای دوست داشتنی

جهان هستی و خلقت بر زوجیت استوار شده است، زوجیت قانون حیات و بقاست. در میان انسان ها حساس ترین انتخاب در طول زندگی انتخاب همسر است که براساس آن نهاد خانواده شکل می گیرد.
والاترین هدف و کارکرد خانواده تکمیل هویت و تامین آرامش همسران است.
در سایه آرامش، انسان ها به رشد و بالندگی مناسب دست می یابند و خلاقیت های خود را بروز می دهند.
مهر و محبت، صمیمیت و وفاداری از مهم ترین عوامل پایندگی و تقویت نهاد خانواده است، همچنان که کانون خانواده یکی از اصلی ترین تکالیف هر یک از همسران محسوب می شود. شایسته است همسران با شناخت کامل تفاوت های یکدیگر و یادگیری روش های ابراز محبت و دستیابی به تفاهم، سعادت خود و خانواده را بیمه نمایند و از کوتاه ترین لحظه های با هم بودن بیشترین بهره ها را ببرند.
«گفتن کلمه دوستت دارم را هیچ گاه برای همسرتان فراموش نکنید.»
همسرداری مهارتی است که زن و شوهر (زوجین) با شناخت توانمندی ها، تفاوت ها و حساسیت های یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی و جنسی طرف مقابل پاسخ دهند، به طوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده و به آرامش نسبی دست یابند.
● تفاوت های روان شناختی زنان و مردان در زندگی مشترک:
- میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از «دوست داشته شدن» رابطه مستقیمی دارد در حالی که مردان زمانی از اعتماد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند درخواست های همسران خود را برآورده کنند.
- زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی صرف کنند); در حالی که مردان این عمل زنان را پرحرفی تلقی می کنند.
- زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنها بگویند که چقدر دوستشان دارند، اما مردان فکر می کنند که همسرانشان باید بدانند که «من فقط او را دوست دارم، نیازی به گفتن نیست.»
- وقتی مردان از زنان خود حمایت می کنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمند تر می سازند و به زندگی امیدوارتر و علاقمند تر می کنند.
- زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند که فرمان بردن باید عاشقانه باشد در این صورت حاضر به هرگونه ایثار و فداکاری خواهند بود.
- هنگامی که مردان دیر می کنند، زنان با سوال های «چرا دیر کردی؟ کجا بودی؟ و...» در حقیقت دلواپسی خود را توام با عشق و علاقه به همسر خود ابراز می کنند، اما شوهران فکر می کنند که همسرانشان می خواهند آنها را زیر سوال ببرند و افراد بی مسوولیت و غیرمطمئنی جلوه دهند.
- وقتی شوهران فکر می کنند که برای زندگی و همسرشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و توانمندی می نمایند ولی زنان زمانی این احساس را دارند که فکر کنند برای همسرانشان عزیز هستند.
- مردان پس از گوش کردن به صحبت های همسر خود بلا فاصله می خواهند مشکل را حل کنند بنابراین به راهنمایی آنان می پردازند، در صورتی که شاید زنان فقط می خواستند احساساتشان را بیان کنند.
- زنان میزان ارزشمندی وعلا قه شوهرانشان را به خود با میزان برآورده شدن خواسته هایشان محک می زنند. مردان یا باید سعی کنند خواسته های منطقی آنان را برآورده کنند یا آنان را با دلا یل صحیح متقاعد سازند.
«با همسرانتان با تفاهم برخورد کنید و تفاهم در قلب، تفاهم در کلا م و تفاهم در عمل داشته باشید.»
● حضرت مسیح (ع)
کلیدهای برقراری ارتباط صحیح با خویشان همسر:
۱) به خانواده همسرمان نیز به اندازه خانواده خود احترام بگذاریم.
۲) با خانواده همسر خود همان گونه رفتار کنیم که با خانواده خود رفتار می نماییم.
۳) به هیچ یک از خانواده ها اجازه دخالت در زندگی خود را ندهیم. در صورتی که خانواده ها قصد راهنمایی داشته باشند فقط از تجربه های آنان استفاده کنیم و تصمیم نهایی را با مشورت همسر خود اتخاذ نماییم.
۴) در صورت بروز اختلا ف، از در میان گذاشتن موضوع با نزدیک ترین خویشاوندان نیز پرهیز کنیم زیرا این کار موجب گسترش دامنه اختلا ف می شود.
۵) در حضور خویشان به همسر خود بیشتر توجه کنیم و او را در گفت وگوها شرکت دهیم.
۶) از چشم و هم چشمی و حسادت بپرهیزیم.
۷) به آداب و رسوم خانواده همسرمان احترام بگذاریم، چنانچه برخی از آنها را صحیح نمی دانیم هرگز آنان را به خاطر پایبندی به آداب و رسوم خود استهزا نکنیم.
۸) لا زم است همسران گاهی به تنهایی به دیدار خانواده خود بروند. (این کار موجب ارضای محبت مادر و فرزندی می شود.)
● آشنایی با برخی از مهارت های همسرداری:
۱) شاد باشیم; همیشه شادبودن ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.
۲) صبور باشیم; اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی دانیم بهتر است با حوصله و تامل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
۳) منطقی رفتار کنیم; مسائل را درست و منطقی بررسی کنیم و به جای منافع شخصی مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی طرفانه قضاوت کنیم.
۴) کم توقع باشیم; از همسرمان آن قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ بدهد.
۵) مثبت نگر باشیم; با به یاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم.
۶) خوش بین باشیم; داشتن نگاه خوش بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می شود.
۷) یک دل باشیم; درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می شود و یک دلی به وجود می آورد.
۸) شنونده خوبی باشیم; هنگامی که همسرمان با ما صحبت می کند حتی الا مکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سر تکان دادن نشان دهیم که به حرف های او توجه داریم.
۹) مشوق همسر خود باشیم; بر رفتارها و صحبت های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت های موفق گذشته او را تشویق کنیم تا آینده بهتری داشته باشد.
۱۰) به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم; آن قدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد در حقیقت اولین کسی که از پیشرفت سود می برد ما هستیم.
۱۱) به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم، حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان ... حفظ کنیم.
۱۲ ارتباط کلا می و عاطفی خود را حفظ کنیم، صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می باشد.
۱۳) با یکدیگر مهربان باشیم و همسرمان را جزئی از وجود خودمان بدانیم. با مهربانی می توانیم مالک قلبهای یکدیگر باشیم.
۱۴) محبت پذیر و قهرگریز باشیم; با منش توام با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است.
۱۵) راستگو باشیم، صداقت و راستی از بهترین سرمایه های زندگی مشترک است.
۱۶) محیط خانواده را با صفا کنیم تا همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.
۱۷) به ارزش های دینی، اخلا قی و خانوادگی پایبند باشیم.
۱۸) به نیازهای همسر توجه کنیم و بهداشت روانی همسر را تامین کنیم.
۱۹) با یکدیگر مشورت کنیم، با مشورت کردن راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می شود.
۲۰) قدرشناس باشیم، برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه های خاصی نیازمند نیستیم.
۲۱) احساس مسوولیت داشته باشیم.
۲۲) برنامه ریزی کنیم، در حقیقت برنامه ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می دهد.
۲۳) خود را به جای همسرمان بگذاریم.
۲۴) میانه رو و متعادل باشیم، حضرت علی(ع): «خیرالا مور اوسطها» پس اگر در تمام امور زندگی اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می شویم.
۲۵) با جملا ت زیبا از همسر خود دلجویی کنیم.
۲۶) روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم.
۲۷) به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو تمام سختی های زندگی مان را می پذیرم و ...
۲۸) با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته تر است.
۲۹) برای پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خودمان را عقل کل ندانیم.
۳۰) فرمان ندهیم، نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم و متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
۳۱ ) تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم و به جای آن انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.
۳۲) از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم.
۳۳) روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم.
۳۴ ) مقابله به مثل نکنیم، از رفتارهای تلا فی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل رفتار مناسب را به او یادآوری کنیم.
«اگر از همسرت نفرت داری اول خودت را اصلاح کن

زنان و مردان چگونه درباره زیبایی قضاوت می‌کنند؟

می‌گویند کسانی که جذاب‌ترند، معمولا درآمد بیشتری نسبت به دیگران دارند. می‌گویند افرادی که زیباترند، با کسانی که مانند خودشان زیبا هستند، معاشرت می‌کنند یا کسانی که زیبا هستند، دوست دارند همسری پیدا کنند که زیبایی ظاهری کمتری نسبت به خودشان داشته باشد و... از این حرف‌ها شما هم احتمالا زیاد شنیده‌اید. شاید نظر شما هم همین باشد ولی کدام چهره از نظر همه جذاب است؟ زیبایی از آمریکا تا کانادا تا چین و استرالیا تفاوت می‌کند؟
اگر از شما بخواهند به ژاپن سفر کنید و از میان چهره‌هایی با چشمان بادامی بگویید کدام‌ها زیباتر‌ند، به‌طور دقیق روی همان چهره‌هایی دست ‌می‌گذارید که خود ژاپنی‌ها و حتی سایر مردم کره زمین آنها را زیبا می‌دانند. این را محققانی می‌گویند که اعتقاد دارند چهره‌ای زیبا و جذاب از نظر همه افراد زیبا و جذاب است.
محققان افرادی را از سنین متفاوت و فرهنگ‌ها و نژادهای گوناگون انتخاب کردند و از آنها خواستند درباره زیبایی ظاهری تصاویر صورت زنان و مردانی قضاوت کنند و رای بدهند که کدام‌یک زیبا هستند و کدام‌یک زیبا نیستند. جالب اینجا بود که محققان متوجه شدند که صورت‌هایی را که چینی‌ها زیبا می‌دانند، اروپاییان هم زیبا می‌دانند.
حتی نوزادان سه ماهه نیز قادرند نسبت به صورت‌هایی که بزرگسالان آنها را زیبا می‌دانند، عکس‌العمل‌ مثبت نشان دهند و این احساس خود را با خنده و روی خوش به آن فرد نشان می‌دهند.
محققان می‌گویند بخشی از مغز که در پشت سر و درست بالای نخاع واقع شده است، محل قضاوت مغز ما درباره زیبایی چهره افراد است.
این منطقه از مغز که فوزی‌فرم نامیده می‌شود، همان منطقه‌ای است که ما تصاویر اعضای خانواده، دوستان و افرادی را که می‌شناسیم در آن ذخیره می‌کنیم و هنگام دیدن‌شان آنها را می‌شناسیم. محققان می‌گویند هنگامی که این بخش از مغز آسیب ببیند، فرد قادر نخواهد بود افراد را به یاد بیاورد و بشناسد.
● قرینگی؛ رکن نخست زیبایی
چهره‌هایی که میان اجزای آن قرینگی وجود دارد از نظر ما زیباترند. قرینگی صورت هر کسی به ژنتیک او و رشد مناسب و سالم فک و صورت وی بستگی دارد. ولی در صورت همه کسانی که هر روز آنها را در کوچه و خیابان و محل کار می‌بینیم حتی آنهایی که از نظر ما بسیار جذاب‌اند، اندکی ناقرینگی وجود دارد. اگر از یک صورت عکسی تهیه کنید و به وسیله فتوشاپ آن عکس را نصف کنید و تلاش کنید با استفاده از عکس یک نیمه صورت، نیمه دیگر را ترسیم کنید، مشاهده خواهید کرد که عکس حاضر با صورت طبیعی تفاوت دارد و این نشان می‌دهد که صورت هیچ انسانی به طور دقیق قرینه نیست.
● کدام مردان زیباترند؟
در یک مطالعه دانشمندان عکس چهره مردی را انتخاب کردند که صورتی با خصوصیات زنانه، مانند بینی کوچک، فک ظریف و چشمان درشت داشت. سپس با برنامه فتوشاپ چهره او را مردانه‌تر کردند یعنی آرواره‌هایش را قوی و مربعی شکل، بینی را بزرگ‌تر و چشمانش را کوچک‌تر کردند. این تصاویر را به گروهی از بانوان برای ارزیابی زیبایی آن چهره نشان دادند.
از سوی دیگر، محققان از این بانوان در هنگام دیدن این دو تصویر درباره سیکل باروری‌شان پرسش کردند تا سطح استروژن خون‌شان را ارزیابی کنند. نتایج این مطالعه نشان داد که بانوان که در دوران بارداری سیکل قاعدگی خود، چهره‌ای را که مردانه‌تر بود جذاب دانسته بودند پس از گذر این زمان، چهره ظریف‌تر و با خصوصیات زنانه را زیبا ارزیابی کردند.
میزان هورمون‌های بدن در ارزیابی ما درباره زیبایی افراد موثر است. در مطالعه‌ای دیگر محققان متوجه شده‌اند که نظر دیگران درباره زیبایی ظاهری افراد بر قضاوت ما درباره زیبایی آن فرد، اثر می‌گذارد و ما به طور معمول با دیگران هم‌سو نظر خواهیم داد.
در این مطالعه چند ویدیو از یک مرد که در آنها گاهی لبخند می‌زد و گاهی چهره عبوس و گاهی خنثی به خود گرفته بود، به بانوان نشان داده شد.
این بانوان اعتقاد داشتند این مرد در ویدیویی که در کنار همسرش به دوربین لبخند می‌زد، زیباتر و جذاب‌تر به نظر می‌آید بنابراین حالت‌های چهره‌ هم در جذابیت دخیل‌اند. مطالعات نشان می‌دهد که بانوان جوان بیشتر از بانوانی که سنین بالاتری دارند، به جذابیت ظاهری همسر خود اهمیت می‌دهند و بانوان در سنین بالاتر، وفاداری، ثبات شخصیت و ثروت را معیارهای جذابیت همسر خود می‌دانند.
● کدام‌ زنان‌ جذاب‌ترند؟
بانوان کمتر معیارهای خود را برای انتخاب همسر براساس جذابیت‌های فیزیکی می‌گذارند و این شاید بخت و اقبالی برای مردان نه چندان خوش‌تیپ باشد.
اما چهره زیبا و جذاب برای بانوان دارای خصوصیات مشترکی است که شامل استخوان گونه برجسته، چشمان درشت، فک ظریف و باریک است. نسبت‌های میان اعضای صورت بانوان عامل دیگری در زیبایی صورت است که طی رشد و بلوغ براساس ترشح هورمون‌ها تغییر می‌کند

شش روش برای ارتباط کلامی موفق در خانواده

مشاورانی که با مسائل ازدواج و خانواده سروکار دارند نبود ارتباط کلامی را به نارضایتی از خانواده مربوط می‌دانند و از آن بالاتر اعتقاد دارند ارتباط کلامی نامناسب‌ بین زن و شوهر موجب دور شدن از خوشبختی می‌شود.
برای این‌که جلوی چنین پیشامدی را در خانواده خود بگیرید باید نکاتی را در نظر بگیرید که خانواده‌هائی که ارتباط کلامی خوب و مناسب در آنها حاکم است قبلاً به کار بسته‌اند.
تجربه این خانواده‌ها به ما می‌آموزد چگونه روش‌های ارتباط غلط را کنار بگذاریم و به‌جای آن روش‌های مؤثر را به کار بگیریم. خانواده‌هائی که ارتباط کلامی مؤثر دارند ۶ قانون را برای ارتباط مؤثر و موفق عنوان می‌کنند.
● قانون نخست؛ وقت کافی بگذارید
بیشتر ارتباطات کلامی در خانواده‌های موفق خودانگیخته و خودجوش است. اعضاء چنین خانواده‌هائی می‌گویند؛ ”وقتی کارهای خانه را انجام می‌دهیم با هم حرف می‌زنیم‌.“ یا ”هر وقت دور هم هستیم حرف می‌زنیم.“ بعضی خانواده‌های موفق هم هر روز وقت خاصی را معین می‌کنند که همه اعضاء خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضی خانواده‌ها زمان شام خوردن را برای گفت‌وگو درباره لحظات خوشایند روزشان انتخاب می‌کنند. بعضی خانواده‌ها هم وقت دیگری را به‌صورت ”شب خانواده“ یا ”شورای خانواده“ انتخاب می‌کنند و اعضای خانواده اتفاقات لذت‌بخش، مشکلات و دغدغه‌های خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. این خانواده‌ها مشکلات و سختی‌ها را نیز بیان می‌کنند زیرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگی در این گفت‌وگوها نمایان می‌شود.
به این ترتیب خانواده‌های موفق تمام وقت خود را صرف بیان مشکلات و نگرانی‌های خود نمی‌کنند و وقت کافی اختصاص می‌دهند تا همه اعضای خانواده درباره علایق خود هم، چه مهم، چه پیش پاافتاده، صحبت کنند.
● قانون دوم؛ گوش بدهید
اعضای خانواده‌های موفق درک می‌کنند که ارتباط کلامی درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و شنیدن. آنها از افتادن در دام تمرکز بر حرف زدن پرهیز می‌کنند.
گوش دادن به صحبت‌های همدیگر رابطه بین افراد را مستحکم‌تر می‌کند چون توجه و احترام را می‌رساند. خانواده‌های موفق شنونده‌های خوب و فعالی هستند و به این ترتیب درک آنها از یکدیگر عمیق‌تر می‌شود. شنونده فعال باید به حالت چهره، وضعیت بدن و لحن صدا به اندازه کلماتی که می‌شنود توجه داشته باشد. باید با سر تأیید کند یا چیزی بگوید که نشان‌دهنده توجه او باشد.
● قانون سوم؛ تسویه حساب کنید
شوهری را در نظر بگیرید که تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش کرده و بقیه روز را برخلاف معمول ساکت نشسته و البته خانم هم از این وضعیت آزرده‌خاطر شده است. طبیعی است که خانم از شوهرش ناخشنود و دل‌شکسته شود.
به هر حال دل‌شکستگی او براساس این فرض است که آزار و رفتار منفی شوهر مستقیماً او را نشانه گرفته است. خانم تصمیم می‌گیرد ببیند آیا شوهرش واقعاً از دست او عصبانی یا ناراحت است یا اتفاق دیگری افتاده است. او می‌گوید؛ ”امشب بداخلاق و عبوس شدی. رفتارت به خاطر کاری است که من انجام داده‌ام یا اتفاق دیگری افتاده است؟ حالت خوب است؟“ بعد شوهرش تعریف می‌کند که بودجه پروژه‌ای که بر عهده‌اش بوده تعدیل شده و به همین علت او مجبور شده دوستش را که در آن پروژه همکاری می‌کرده از کار بیکار کند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصبانی نبوده است!
اگر خانم به درستی ارتباط برقرار نمی‌کرد و موضوع روشن نمی‌شد رفتار شوهر را بد تعبیر می‌کرد و ممکن بود طوری واکنش نشان بدهد که شبشان را از آن‌چه بود بدتر کند.
پیام‌های مبهمی را که از اعضاء خانواده دریافت می‌کنید با این پرسش‌ها معلوم کنید؛ ”مطمئن نیستم منظورت از این کار چیست؟“ یا ”من از آن‌چه می‌گوئی یا می‌کنی این‌طور برداشت می‌کنم و ... آیا درست است؟“
●قانون چهارم؛ به دنیای اعضاء خانواده خود نفوذ کنید
هر یک از ما در دنیای منحصر به فرد خود زندگی می‌کنیم. هیچ‌کس زندگی را دقیقاً آن‌طور که ما می‌بینیم نمی‌بیند. دیدگاه شما نسبت به یک مسئله معین به تجارب گذشته شما درباره آن مسئله، ارزش‌هائی که به آن باور دارید و ویژگی‌های شخصیتیتان بستگی دارد. یعنی هنگامی که دو نفر روی موضوعی توافق ندارند همیشه به این معنی نیست که یکی از آنها حق است و دیگری باطل. علت فقط این است که دو نفر از دو دنیای متفاوت و با دو دیدگاه متفاوت مسئله را بررسی می‌کنند.
● قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فیلم‌های ترسناک بسپارید
یادتان می‌آید وقتی بچه بودیم چه بازی‌هائی می‌کردیم؟ یکی داد می‌زد لولو خورخوره آمد؛ بقیه جیغ می‌زدند و فرار می‌کردند. این بازی‌ها هم ترسناک بود هم بامزه.
آدم بزرگ‌ها هم از این بازی‌ها دارند اما مدل بازی آدم بزرگ‌ها خیلی بامزه نیست. این بازی آدم بزرگ‌ها را عصبی می‌کند، ارتباطات را خراب می‌کند و روابط را از بین می‌برد. لولو خورخوره آدم بزرگ‌ها انتقاد، ارزشگزاری و برخورد از موضع بالا به‌صورت قضاوت بی‌ادبانه و توهین‌آمیز است.
وقتی یکی از طرفین قضاوت توهین‌آمیز می‌کند رابطه از بین می‌رود. خانواده‌های موفق ناراحتی‌ها را زود فراموش می‌کنند و اجازه نمی‌دهند مشکلات تمام دستاوردهای زندگی شادشان را در هم بشکند.
● قانون ششم؛ صادق باشید
ویژگی الگوی ارتباطی در خانواده‌های موفق صداقت و روراستی است. در چنین خانواده‌ای هرکس هر حرفی می‌زند همان منظور را دارد و منظورش همان است که می‌گوید.
اعضاء خانواده موفق به زورگوئی، زرنگی و کلک، سرزنش، سلطه‌گری و فرمان دادن متوسل نمی‌شوند. آنها از وابستگی سوءاستفاده نمی‌کنند، فداکارهای خاموش نیستند که مدت‌ها رنج می‌برند و سر آخر به گناه آلوده می‌شوند. همه روش‌های فریب دادن دیگران به ریاکاری و تیرگی رابطه می‌انجامد. بعضی‌ها به غلط ”صداقت“ را بهانه‌ای برای نامهربانی بیش از حد می‌دانند. خانواده‌ای موفق است که بین صداقت و محبت تعادل برقرار می‌کند.
آنها مسائلشان را مسخره جلوه نمی‌دهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف دیگر یک اشتباه را دستاویز قرار نمی‌دهند تا درباره نظر دیگری قضاوت کنند و سلیقه، مدیریت زمان، بهداشت و عادات مطالعه دیگری را زیر سئوال ببرند.
اصل مهم این است که هر اختلاف نظر، هر فکر یا هر جنبه‌ای از روابط انسانی را می‌توان از راه مثبت، بدون پیش داوری و بدون آزار رساندن به دیگران مطرح کرد.
محبت و مهربانی به کار نبردن کلمات درشت و آزارنده است. گاهی توجه به نیازهای سایر اعضای خانواده و کمک کردن به آنها پیش از آن‌که از شما کمک بخواهند بیشتر مهربانی شما را ثابت می‌کند.
● همسر رویائی بشوید
اگر بخواهیم در کاری موفق بشویم معمولاً برای آن زمینه‌چینی می‌کنیم. اگر کسی بخواهد موسیقی کار کند معمولاً از معلمی درس می‌گیرد، نه این‌که یک‌باره و از همان اول مسیقی‌دان شود البته ممکن است کسی به تنهائی شروع کند و در نهایت بتواند آهنگ‌های ساده‌ای را از کار در بیاورد اما به‌ندرت می‌توان با این روش به موفقیت شایانی دست یافت. مربی به کارآموز یاد می‌دهد کدام کلید، نت معینی را ایجاد می‌کند، چه تکنیکی برای استفاده از آن کلید وجود دارد و چه‌طور باید نت‌های موسیقی را از روی نشانه‌ها نواخت تا قطعه موسیقی درست اجرا شود.
هنگامی‌که آموزش پایه را گرفتیم دیگر دست خودمان است که چه‌قدر تمرین کنیم و آن‌چه را یاد گرفتیم گسترش بدهیم.
پس از سال‌ها تمرین کارآموز قدیم خودش به جائی می‌رسد که می‌تواند آهنگی برای پیانو بسازد. پس واضح است که موفقیت متعلق به تازه‌کارها نیست.
با این حال ما معمولاً انتظار داریم بدون هیچ دستورالعمل یا تمرینی در امر ازدواج موفق باشیم. بیشتر اوقات روی علائق مشترک یا تفاهم تأکید می‌کنیم و وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نرفت به فکر سرزنش تفاوت‌های فردی یکدیگر می‌افتیم که در مواردی که کار به طلاق می‌انجامد آنها را ”تفاوت‌های سازش ناپذیر“ می‌نامند.
معمولاً کسانی که در ازدواج به مشکلی برخورد کرده‌اند به روش‌هائی که به کار گرفته‌اند فکر نمی‌کنند یا تصمیم نمی‌گیرند که از روی کتاب یا با کمک متخصص تمرین کنند. نامزدها هم معمولاً دنبال یادگیری اوصول پایه و تکنیک‌های تمرینی صحیح در زندگی مشترک آینده‌شان نیستند. به همین علت‌ها روابط بسیاری از زن و شوهرها طوری شکل می‌گیرد که در نهایت به شکست می‌انجامد.
نجات دادن ازدواجی که رو به نابودی است خیلی کار می‌برد اما ارزشش را دارد. اگر خدای نکرده ازدواجتان به مرحله بحرانی رسیده است باید هرچه زودتر کاری بکنید.
حتی اگر وارد مرحله بحرانی نشده‌اید ولی بیم آن می‌رود که وارد این مرحله بشوید می‌توانید از سه روش بهره بگیرید. حتی اگر خانواده موفقی دارید باز هم این راهکارها کمک می‌کند هم‌چنان موفق بمانید.
۱) ازدواج مثل یک تیم ورزشی است. وقتی با زوج‌هائی که در مرحله بحرانی هستند صحبت کنیم معمولاً فقط یک طرف داستان را می‌شنویم. معمولاً این یک طرف داستان شکایت یکی از زوجین از دیگری است که تمام تقصیرها را به گردن او می‌اندازد؛ ”اگر این کار را نمی‌کرد“ یا ”اگر فلان کار را می‌‌کرد.“ همه می‌دانند که هیچ مشکلی یک طرفه پیش نمی‌آید. البته ممکن است یکی از طرفین بیشتر از دیگری به ازدواج صدمه زده باشد، مثلاً خیانتی صورت گرفته باشد، اما معمولاً فقط یکی از زوجین مستحق سرزنش نیست.
انتظار نداشته باشید همسرتان تمام سختی‌های رابطه را به دوش بکشد. هر یک از دو طرف باید، بدون تلاش برای تغییر یا کنترل همسرش، درون خودش را بکاود. در زندگی زناشوئی‌تان گروهی کار کنید تا همسرتان هم همین روش را برگزیند.
۲) رویای همسرتان بشوید. حتماً وقتی جوان‌تر بودید رویاها و تصوراتی از رابطه‌تان با همسر آینده‌تان داشتید. همسرتان هم همین‌طور.
یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که مردم پس از ازدواج مرتکب می‌شوند این است که دیگر با هم مثل نامزدها رفتار نمی‌کنند. حتماً آن دوره را به یاد دارید، وقتی که مؤدب، مهربان، حمایت‌گر، فداکار، باملاحظه، مراقب، در دسترس و نسبت به همسر فعلیتان حساس بودید. یادتان می‌آید که خود را با رویای او مطابقت می‌دادید؟
می‌دانستید دوست دارد چه بپوشید، می‌دانستید چه چیزی ناراحتش می‌کند یا او را می‌ترساند یا آزارش می‌دهد و از آنها دوری می‌کردید. تلاش می‌کردید تا بفهمید چه چیزی برایش مهم است و خوتان هم آن را مهم می‌دانستید حتی اگر آن مسئله پیش از آن برایتان مهم نبود. باز هم همین کارها را بکنید. هیچ‌کس همسر رویاهایش را فراموش نمی‌کند. اگر این کار را بکنید کم‌کم متوجه خواهید شد که همسرتان هم دارد همین کارها را برای شما انجام می‌دهد.
۳) درباره همسرتان به دیگران حرف‌های خوب بزنید، چه در حضور خودش چه وقتی خودش نیست. اگر روی جنبه‌های مثبت همسرتان متمرکز شوید در خواهید یافت او نه تنها آن جنبه‌های مثبت را بیشتر به کار می‌گیرد بلکه روز به روز بر فهرست جنبه‌های مثبتش می‌افزاید.
اگر آقای خانه آشغال‌ها را سر ساعت ۹ بیرون می‌گذارد از او تشکر کنید. از خانم خانه برای غذای خوشمزه‌ای که پخته تشکر کیند و به دیگران هم بگوئید که او چه آشپز خوبی است. حتماً از قدرت یا هوش همسرتان جلوی دوستانش تعریف کنید. به این ترتیب هم همسرتان از تعریف‌های شما قدردانی می‌کند و هم خودتان با او راحت‌تر خواهید شد زیرا خودتان را طوری برنامه‌ریزی کرده‌اید که با او با احترام و قدرشناسی رفتار کنید.
ازدواج کار و تمرین می‌خواهد اما پاداش آن یک عمر باقی می‌ماند. به یاد داشته باشید ازدواج موفق یک شبه اتفاق نمی‌افتد همان‌طور که مشکلات زناشوئی هم در چند روز آشکار نمی‌شوند

فرزندمان چه انتظاری از ما دارد؟

آنچه‌ در مورد دوران‌ بچه ‌داری‌ و تربیت‌ فرزند جای‌ افسوس‌ دارد، آن‌ است‌ که‌ بچه‌ داری‌ وظیفه‌ و شغلی‌ موقتی‌ است. روزهای‌ فعال‌ و پر مسئولیت‌ ما به‌ عنوان‌ پدر و مادر برای‌ تربیت، نگهداری‌ و مراقبت‌ از فرزند در حال‌ شمارش‌ معکوس‌ است. برای‌ شما چطور؟ چقدر از روزهای‌ شیرین‌ بچه‌ داری‌تان‌ باقی‌ مانده‌ است؟
فرض‌ کنید کوچکترین‌ فرزند شما پنج‌ ساله‌ است‌ و تقریباً در ۱۸ سالگی‌ زندگی‌ مستقلی‌ را شروع‌ خواهد کرد. بنابراین‌ شما فقط‌ ۱۳ سال‌ یا ۱۵۶ ماه‌ یا ۴۷۴۵ روز وقت‌ دارید! این‌ زمان‌ مثل‌ برق‌ خواهد گذشت‌ و پیش‌ از این‌ که‌ خود متوجه‌ شوید شغل‌ شما در زمینه‌ بچه‌ داری‌ به‌ پایان‌ خواهد رسید. این‌ آگاهی‌ موجب‌ می ‌شود ما پدر و مادرها بر عملکرد و رفتار خود نسبت‌ به‌ فرزندمان‌ بازبینی‌ و دقت‌ نظر داشته‌ باشیم. شما به‌ عنوان‌ پدر و مادر چگونه‌ رفتار می ‌کنید؟
همه‌ ما کوچکترین‌ رفتار فرزندمان‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسی‌ قرار می‌ دهیم، حال‌ آنکه‌ معمولاً رفتارها و برخوردهای‌ خود را در نظر نداریم؛ اما چرا از دید فرزندان‌ به‌ رفتار خود نگاه‌ نمی ‌کنیم؟ ما صد هزار کودک‌ را مورد تحقیق‌ قرار دادیم‌ و از آنان‌ سؤال‌ کردیم‌ که‌ از والدین‌ خود چه‌ انتظاراتی‌ دارند؟ ده‌ پاسخ‌ مشترک‌ این‌ کودکان‌ را برگزیده‌ایم‌ که‌ به‌ ذکر آنها می ‌پردازیم. شما نیز می‌ توانید در هر یک‌ از این‌ موارد با ما همراه‌ باشید و رفتارهای‌ خود را مورد ارزیابی‌ قرار دهید.
برای‌ پاسخگویی‌ به‌ سؤالات‌ فرزند خود وقت‌ بگذارید؛ و هنگامی‌ که‌ پاسخ‌ سؤالات‌ را نمی‌ دانید سعی‌ کنید در یافتن‌ پاسخ‌ او را یاری‌ دهید.
۱. فرزندان‌ والدینی‌ می‌ خواهند که‌ در حضور آنان‌ با یکدیگر مشاجره‌ و دعوا نکنند. از آنجا که‌ بچه‌ها بیشتر تمایل‌ دارند به‌ آنچه‌ پدر و مادر انجام‌ می دهند عمل‌ کنند و نه‌ ضرورتاً آنچه‌ که‌ والدین‌ می‌ گویند، بنابراین‌ بیشتر در جست ‌و جوی‌ الگویی‌ عینی‌ و عملی‌ برای‌ رفتار خود هستند. شما چگونه‌ اختلاف‌ نظرتان‌ را با دیگران‌ حل‌ می ‌کنید؟ آیا قادرید بدون‌ پرخاش‌ و حمله‌ به‌ شخصی‌ دیگر یا بدون‌ دفاع‌ از خویش، عدم‌ توافق‌ و رضایت‌ خود از دیگران‌ را بروز دهید؟ مسلماً در این‌ صورت‌ فرزند شما می ‌آموزد که‌ عصبانیت‌ خود را کنترل‌ و مشاجرات‌ و اختلاف‌ نظر خود با دیگران‌ را به‌ مثبت‌ ترین‌ و بهترین‌ شیوه‌ حل‌ کند.
۲. فرزندان‌ والدینی‌ می‌ خواهند که‌ تمام‌ اعضای‌ خانواده‌ را به‌ یک‌ چشم‌ بنگرند و بین‌ آنها تبعیض‌ قائل‌ نشوند. البته‌ رعایت‌ مساوات‌ بین‌ فرزندان‌ به‌ این‌ معنا نیست‌ که‌ دقیقاً در مورد همه‌ فرزندان‌ باید واکنش‌ یکسان‌ داشت، زیرا هر بچه ‌ای‌ شخصیتی‌ منحصربه ‌فرد دارد، اما تک ‌تک‌ آنها به‌ یک‌ نسبت‌ به‌ عشق‌ و درک‌ پدر و مادر نیاز دارند. ارتباط‌ خود با هر یک‌ از فرزندانتان‌ را ارزیابی‌ کنید.
۳. فرزندان‌ والدینی‌ می ‌خواهند که‌ صادق‌ و درستکار باشند؛ پدر یا مادری‌ که‌ با اشاره‌ به‌ فرزند خود می‌ گوید به‌ کسی‌ که‌ پشت‌ تلفن‌ است‌ بگو من‌ نیستم ، ممکن‌ است‌ متوجه‌ نباشد که‌ چه‌ چیزی‌ را به‌ فرزند خود آموزش‌ می‌ دهد.
۴. والدینی‌ که‌ نسبت‌ به‌ دیگران‌ شکیبا و بردبارند؛ وقتی‌ پدر و مادر از کارهای‌ نادرست‌ دیگران‌ چشم پوشی‌ می‌ کنند و شکیبایی‌ و گذشت‌ از خود نشان‌ می‌ دهند، فرزندان‌ می ‌آموزند نسبت‌ به‌ افرادی‌ که‌ با آنها اختلاف‌ سلیقه‌ و تفاوت‌ دارند صبور باشند. شما چگونه‌ به‌ فرزند خود صبر و بردباری‌ می ‌آموزید؟
۵. والدینی‌ که‌ از آمدن‌ دوستان‌ بچه‌ها به‌ خانه‌ استقبال‌ کنند؛ اگر دوستان‌ فرزندتان‌ در خانه‌ شما جمع‌ شوند، در آن‌ صورت‌ خواهید دانست‌ که‌ او با چه‌ افرادی‌ رفت ‌و آمد و معاشرت‌ دارد. اگر پذیرای‌ دوستان‌ فرزند خود باشید در آن‌ صورت‌ در مورد آنها شناخت‌ پیدا خواهید کرد.
۶. والدینی‌ که‌ با فرزند خود رابطه‌ روحی‌ و عاطفی‌ برقرار می‌ کنند؛ پدر و مادری‌ که‌ سعی‌ کرده‌اند از کودکی‌ فرزند با وی‌ رابطه‌ مستحکم‌ و عمیق‌ روحی‌ داشته‌ باشند، در بزرگسالی‌ فرزند نیز تأثیرگذاری‌ بیشتری‌ بر وی‌ خواهند داشت. شما چگونه‌ می ‌توانید چنین‌ روابطی‌ را در خانوادهِ خود برقرار کنید؟
۷. والدینی‌ که‌ پاسخگوی‌ سؤالات‌ بچه‌ ها باشند؛ آیا تا به‌ حال‌ چنین‌ گناهی‌ را مرتکب‌ شده‌اید که‌ به‌ فرزند خود بگویید: حالا سرم‌ شلوغه، بگذار بعداً راجع‌ به‌ این‌ موضوع‌ با هم‌ صحبت‌ می‌ کنیم و آن‌ بعداً هرگز پیش‌ نیامده‌ باشد؟! امروز و حالا برای‌ پاسخگویی‌ به‌ سؤالات‌ فرزند خود وقت‌ بگذارید؛ و هنگامی‌ که‌ پاسخ‌ سؤالات‌ را نمی‌ دانید سعی‌ کنید در یافتن‌ پاسخ‌ او را یاری‌ دهید.
۸. والدینی‌ که‌ در صورت‌ لزوم‌ فرزندان‌ را تربیت‌ کنند؛ اما نه‌ در حضور دیگران‌ و به‌ خصوص‌ دوستان‌ آنان. جای‌ تعجب‌ است‌ که‌ بچه‌ها خود نیز خواهان‌ قید و بند هستند، اما از آنها توقع‌ نداشته‌ باشید همیشه‌ داوطلب‌ تنبیه‌ و گوشزد شما باشند.
۹. والدینی‌ که‌ به‌ جای‌ در نظر گرفتن‌ نقاط‌ ضعف، بر جنبه‌های‌ مثبت‌ فرزند خود تکیه‌ کنند؛ به‌ فرزندتان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ پازل‌ ناتمام‌ بنگرید و به‌ جای‌ آنکه‌ قسمت‌های‌ خالی‌ و کامل‌ نشدهِ این‌ پازل‌ را مورد توجه‌ قرار دهید، بخش‌های‌ کامل ‌شدهِ زیبای‌ آن‌ را در نظر بگیرید. لیستی‌ از نقاط‌ قوت‌ او در ذهن‌ داشته‌ باشید و در فرصت‌های‌ مناسب‌ آنها را بیان‌ کنید.
۱۰. والدینی‌ که‌ با بچه‌ها سازگار و یاری‌ دهنده‌ آنان‌ باشند؛ باید بپذیریم‌ که‌ ما همیشه‌ با فرزند خود سازگار نبوده‌ایم، اما دائماً سعی‌ می‌ کنیم‌ همراه‌ و هم ‌رأی‌ آنان‌ باشیم. گرچه‌ عدم‌ توافق‌ و سازگاری‌های‌ موقتی‌ ما شخصیت‌ فرزندمان‌ را ویران‌ نمی‌ کند، اما فرزندان‌ نیاز دارند که‌ بدانند آیا عشق‌ شما و نیز محدودیت‌هایی‌ که‌ برایشان‌ ایجاد کرده‌اید دائمی‌ هستند؟ زیرا ایمنی‌ و سلامت‌ در کنار محدودیت‌ها و مرزها به‌ وجود می‌ آید. آیا فرزندان‌ نیاز به‌ یاری‌ و سازگاری‌ بیشتر شما دارند یا خیر؟
چگونه‌ خود را ارزیابی‌ می‌ کنید؟ به‌ هر حال‌ امیدواریم‌ نکات‌ ذکرشده‌ را در تربیت‌ فرزندان‌ دلبندتان‌ رعایت‌ کنید و با بررسی‌ رفتار خود در جایگاه‌ والدین، بهترین‌ شیوه‌ را در برخورد با آنان‌ در پیش‌ بگیرید

توبیخ (نه توهین) نمایید و به خود و همسرتان احترام بگذارید. شما پیش از پیدایش متخصصان فن، از عهده تربیت کودکتان برمی‌آمدید، بدون تردید در آینده نیز موفق خواهید بود

قوانین طلایی ارتباط همسران

فنون برقراری ارتباط صحیح (ارتباطات کلامی)
بسیاری از بگو مگوها و مشاجرات خانوادگی ناشی از درست صحبت نکردن و عدم توانایی در رساندن مفهوم و منظور افراد است.
در این مقاله به بررسی ۵ قانون ارتباطی اشاره خواهیم کرد :
برای کاستن از این مشاجرات متخصصین آموزش‌های مهارت‌های ارتباطی، تدابیری برای برقراری ارتباط مناسب تدوین کرده‌اند که به خلاصه‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
▪ قانون ارتباطی ۱:
به جای «تو و شما» جملات خود را با من شروع کنید.
▪ قانون ارتباطی ۲:
تا جایی که امکان دارد از کلمات "همیشه و هرگز" استفاده نکنید. مثل اینکه می‌گویید: "هیچ‌وقت دست به سیاه و سفید نمی‌زنی" واژه‌های "هرگز و همیشه" بیش از اندازه قدرتمند هستند و بی‌آنکه لازم باشد طرف مقابل را خشمگین می‌سازند، از این گذشته بسیار ضعیف هستند، زیرا به راحتی می‌توان در مقام تکذیب آن حرف زد، البته مردم وقتی از این کلمات استفاده می‌کنند، می‌خواهند بگویند از این موضوع به شدت ناراحت هستند و بیشتر قصد تاکید دارند و می‌خواهند مطمئن شوند که طرف مقابلشان متوجه موضوع شده است. ولی نمی‌دانند کسی که فقط دو سه بار اشتباهی را مرتکب شده است چقدر از این موضوع ناراحت می‌شود.
▪ قانون ارتباطی ۳:
رشته‌ کلام همسرتان را پاره نکنید. در هنگام صحبت کردن بگذارید همسرتان حرفش را کاملا بزند. زمانی‌که صحبتش را قطع می‌کنید وی را عصبانی می‌کنید و به او این احساس را می‌دهید که کسی به حرف شما گوش نمی‌کند و برای آن ارزشی قائل نیست. از آنجائیکه اجازه نداده‌اید جمله‌اش تمام شود، ممکن است نتیجه‌گیری شتاب زده و غیر واقعی بکنید.
ممکن است هر چقدر تلاش کنید نتوانید این رفتار خود را کنترل نمائید در این شرایط بهتر است بگویید "نوبت صحبت به من هم بده زیرا به نظر می‌رسد حرف‌های غیر منصفانه می‌زنی ولی خوب ادامه بده" و یا اینکه بگویید :"می‌دانم نباید صحبت را قطع کنم ولی می‌خواهم بدانی غیر منصفانه قضاوت می‌کنی" در این شرایط گوینده به اندازه ی کافی اعتراض خود را بیان می‌کند و احساس خود را نیز مطرح می‌سازد و در موقعیتی قرار می‌گیرد که بتواند پایان سخن همسرش را بشنود. در عین حال اعتراض به اندازه ی کافی کوتاه است و طرف مقابل را عصبانی نمی‌کند و می‌تواند به حرف زدن ادامه دهد.
▪ قانون ارتباطی ۴:
حرف همسرتان را به زبان خود خلاصه کنید "دانیل بی‌وایل"، یکی از متخصصین مهارت‌های ارتباطی می‌گوید وقتی همسرتان سعی دارد احساسش را با شما در میان بگذارد سعی کنید سخن او را با عبارات خود خلاصه کنید تا بدانید منظور او را فهمیده‌اید و بعد از او سوال کنید آیا درست می‌گویم. در این شرایط هر دو به حرف‌های یکدیگر گوش فرا می‌دهند.
قانون خلاصه کردن مبتنی بر یک فراست مهم است و تلاشی است تا طرفین ازدواج وقتی حرف‌های یکدیگر را خلاصه نمی‌کنند آن را بفهمند. سعی کنیم از این قانون سود ببریم و بپذیریم که گوش دادن به حرف‌های همسر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
▪ قانون ارتباطی ۵:
از ذهن خوانی پرهیز کنید. ذهن خوانی یکی از خطاهای ارتباطی است، یعنی شما برداشت‌های خود را به دیگران نسبت می‌دهید، تصور می‌کنید مردم چگونه فکر می‌کنند، چه احساسی دارند و چه می‌خواهند بکنند. ذهن خوانی می‌تواند کاملا تحریک کننده و خشم برانگیز باشد عباراتی از قبیل:
ـ "تو می‌خواستی مرا مجازات کنی"
ـ "تو دوستان مرا نمی‌پسندی"
ـ "تو از مسئولیت فرار می‌کنی"
ـ می‌خواستی کاری بکنی که من احساس گناه بکنم"
عباراتی از این قبیل می‌تواند مانع گفتگوی منطقی شود. اشخاص دوست ندارند که دیگران درباره احساسات و علائق آنها به حدس و گمان متوسل شوند، به خصوص حدس اشتباه آنها را به شدت ناراحت می‌کند و این اتفاقی است که اغلب روی می‌دهد.
ذهن خوانی ممکن است یک بیان ناقص باشد که از آن برای پی بردن به همه ی مطالب استفاده کنید. توجه داشته باشید که گاه "ذهن خوانی" مبین ترس شماست که به شکل اظهار نظر درباره ی احساسات و انگیزه‌های دیگران متجلی می‌شود

ای کـاش زن زنـدگی ام ایـن رازها را می دانـست!

1. مرا تحسین کن.
2. 
می دانم که همیشه با من موافق نیستی و برخی از تصمیم هایم را نمی پسندی، اما همیشه تاکید کن که عاشقم هستی.

3. 
سعی کن نیازهای مهم مرا با صداقت برطرف کنی.
4. 
مرا همین طور که هستم بپذیر و سعی نکن مرا تغییر دهی.

5. 
طوری با من رفتار کن که احساس کنم بی همتا هستم. گاهی مردها مثل پسربچه ها می شوند.
6.
 اگر می خواهی با من حرف بزنی، اول از من بپرس که در حال و هوای گفت و گو هستم یا نه. اگر نیستم، اصرار نکن.

7.
 ما مردها گاهی به غار خودمان پناه می بریم. کمی به من زمان بده تا از غارم بیرون بیایم؛ آنگاه خودم به سوی تو خواهم آمد.
8. 
وقتی گیج و سردرگم هستم به من نگو چه کار باید بکنم. وقتی در این حالت هستم سعی کن به نحوی مرا به مسیر مناسب برگردانی.

9. 
هرگز مرا با شوهر دیگران مقایسه نکن.
10. 
کارم برایم مهم است و من به آن نیاز دارم. زمانی که از کارم رضایت دارم، درباره چیزهای دیگر نیز احساس خوبی دارم.
11.
 درک کن که برای کسب آرامش نیاز دارم تلویزیون تماشا کنم، به خصوص برنامه های مورد علاقه ام.
12.
 احساساتت را با من در میان بگذار و اجازه نده روی هم انباشته شوند، مبادا ناگهان منفجر شوند.

13.
 سعی نکن برای هر کاری که می کنم مرا سوال پیچ کنی و از من توضیح بخواهی. به قضاوتم احترام بگذار.
14. 
به پدر و مادرم و خانواده ام احترام بگذار.
15. زمانی که عصبانی می شوم، سعی کن صبور باشی.
16.
 هرگز تصور نکن از قبل درباره هر حرفی که به تو می زنم فکر کرده ام. از این رو، مرا سرزنش نکن چرا حرفی زده ام که تو را عصبانی کرده است.

17.
 نزد خانواده خودم و خانواده خودت و دوستانم از من بد گویی نکن.
18. 
بیشتر مسایلی که بین من و تو می گذرد، محرمانه است؛ قرار نیست دیگران از آن مطلع باشند.

19.
 وقتی با لحن پرتوقع حرف می زنی، چیزی جز این نمی شنوم که به اندازه کافی مفید نبوده ام و در راضی کردن تو ناکام شده ام.
20.
 تا زمانی که به طور مستقیم از تو درخواست توصیه نکرده ام، توصیه هایی که در این جور مواقع می کنی باعث می شود احساس کنم می خواهی برای من تعیین تکلیف کنی.

21.
 خواهشم از تو این است که هرچه را می خواهی، از من درخواست کن؛ چون به طور غریزی نیازهای تو را به یاد نمی آورم.
22.
 به یاد داشته باش که من دوست دارم کارهایی شخصی مختص خودم داشته باشم که تحت اختیار خودم باشد.

23.
 من بیشتر دوست دارم کارهایی را برایت انجام دهم که خودم آنها را انتخاب کرده باشم، نه این که مجبور باشم انجامش دهم.
24. 
اگر گاهی پیش می آید که از تو فاصله می گیرم و بی توجهم، خیال نکن تو را دوست ندارم بلکه بی توجهی ام شاید نشانه این باشد که تحت فشار و تنش هستم.

25. 
اگر در رفتارهایت رضایتم تأمین شود، هر نوع دلخوری و فشار عصبی و تنش که در من وجود دارد، ناپدید خواهد شد.
26. 
ما مردها فقط خواهان رابطه جنسی نیستیم بلکه خواهان عشق هستیم و تنها راهی که می توانیم عشقمان را ابراز کنیم، رابطه جنسی است.

27.
 وقتی به داشتن رابطه جنسی با من اشتیاق نشان می دهی، این پیام را به من می رسانی که پذیرای من هستی و به من اعتماد داری. بدین طریق می توانم احساس قدرت کنم.
28.
 اگر نتوانم "نه" بگویم احساس می کنم تحت سلطه هستم. وقتی آزادی "نه" گفتن را داشته باشم، احتمال "بله" گفتنم بیشتر می شود.

29.
 گاهی با هم جر و بحث و دعوا می کنیم؛ چنین چیزی طبیعی است. اما مراقب حرف هایی که به من می زنی باش و هرگز خیال نکن دیگر دوستت ندارم.
30. 
همان طور که تو عاشق گل گرفتن هستی، من هم دوست دارم چند ساعتی با دوستانم خوش باشم؛ اما مطمئن باش با شوق و ذوق و انرژی بیشتری نزد تو برخواهم گشت.

31. 
قرار نیست همه کارها را با هم انجام بدهیم. اگر من می خواهم تلویزیون تماشا کنم و تو دوست داری به سینما یا خرید بروی، بهتر است هرکدام به فعالیت مورد علاقه خودمان بپردازیم.
32. 
این حقیقت را بدان که من ذهن خوان نیستم. پس اگر خواسته و نیازی داری، به من بگو.

33. 
گاهی به طور غیرمنتظره بغلم کن و به من ابراز عشق و علاقه کن.
34.
 هرگز در حین ارتباط جنسی تحقیرم نکن، سرزنشم نکن، مرا ناتوان نخوان و نگو که مرد نیستم.

35. 
می دانم تو مادرم نیستی، اما گاهی دوست دارم بچه شوم و تو خواسته های مرا برآورده کنی.
36.
 هرگز خیال نکن من آدم کامل و بی نقصی هستم. اما بدان که تمام سعی ام را می کنم تا قهرمان زندگی ات باشم.

37. 
همیشه مرا منبع آرامش، شادی و سرگرمی ات ندان. گاهی هم باید بتوانی برای خودت شوهری کنی.
38. 
به یاد داشته باشد که من عاشق زنی قوی و توانمند و مستقل هستم، نه زنی نیازمند و وابسته.

39.
 هرگز سکوت مرا به اشتباه تفسیر نکن. سکوتم به معنای بی توجهی به تو نیست بلکه درواقع می خواهم بگویم: "هنوز نمی دانم چه بگویم. اما دارم درباره اش فکر می کنم."
40.
 وقتی در حال فکر کردنم یا در غارم فرو رفته ام، سعی نکن از من انتقاد کنی، به من راه حل نده، از من نخواه احساساتم را بیان کنم، به حالم تاسف نخور. فقط به من زمان بده.

41. 
گاهی احساس می کنی از تو فاصله گرفته ام. این امر طبیعی است چون من به استقلال نیاز دارم. اما پس از مدتی به سوی تو بازمی گردم چون به عشق و صمیمیت تو نیاز دارم.
42. 
درک کن که خیلی دوست دارم گاهی برای رابطه جنسی پیشقدم شوی.

43.
 برایم خیلی مهم است که به قدرت و توان مردانگی ام باور داشته باشی و بدانی که می توانم از پس مشکلات بربیایم.
44.
 به من برای رشد و تغییر کمک کن. این بدان معنا نیست که مرا سرزنش و در موردم قضاوت کنی، من زن زندگی می خواهم نه زن ایرادگیر.

45.
 برایم غذاهای خوشمزه درست کن، با این کار بیشتر احساس عشق می کنم.
46.
 به من اجازه بده گاهی به تنهایی یا با دوستانم به مسافرت بروم، همان طور که من چنین فرصتی به تو می دهم.

47. 
وقتی به بچه ها ویتامین می دهی، مرا هم فراموش نکن!
48.
 به من فرصت بده عشق ورزیدن را بیاموزم و در مورد تو به کار ببرم.

49. 
وقتی مشکلی داری به من بگو. درست نیست به من بگویی مشکلی ندارم و سپس از من توقع داشته باشی حدس بزنم مشکلت چیست.
50. 
همیشه باورم کن.

محبوب فرزندانتان باشید

این چه روزه گرفتنیه؟!خورشید غروب کرد و تو هنوز نماز ظهرت رو نخوندی. کار و زندگیت شده چت کردن و سرکله زدن با اینترنت خراب شده. بچه از خدا بترس بلند شو دو صفحه قرآن بخوون... دیشب اونقدر با دوستت «اس. ام. اس» بازی کردی که آخرش خسته و کوفته افتادی، حتی نتونستی یه لقمه سحری بخوری؛ اینم از نماز امروزت. من و پدرت که یه عمر اهل خدا و نماز بودیم، نمی دونم تو چرا اینطوری شدی؟!...
شاید شما هم با والدینی رو به رو شده باشید که دلواپس تعلقات دینی و انجام فرایض مذهبی فرزندانشان هستند. البته آنان حق دارند، چون باورهای دینی از زیرساختهای اساسی در رشد یافتگی شخصیت است، اما این گونه والدین نیز باید بدانند که برای تشویق و ترغیب فرزندان به این مقوله باید منطقی و صحیح رفتار کنند.
دکتر غلامعلی افروز، روانشناس در نشست ویژه اجرای طرح آموزش شکوفایی جلوه های اخلاق متعالی در خانواده رضوی با بیان اینکه در همه جای دنیا، یکی از وظایف اصولی خانواده ها انتقال ارزشها به نسلهای آینده است، به والدین توصیه کرد: در این روند به مسأله تفاوت نسلها توجه کافی داشته باشید، زیرا مقوله ای جدی در بحث رابطه هاست.
بنابراین، والدین باید مراقب باشند که این امر به گسست و ایجاد فاصله میان نسلها تبدیل نشود. همچنین زمانی این موضوع جدی تر و حساس تر می شود که با گذشت زمان و ظهور فناوریهای نوین نظیر ماهواره و اینترنت این روابط نیز زیر تأثیر فناوریهای نوین قرار گیرند.
چنانکه در حال حاضر شاهدیم نوجوان ۱۴ ساله ما نسبت به والدینش در این سن از فناوریهای گوناگونی بهره می برد. به گونه ای که او، امروز به سهولت می تواند به یک نوجوان مراکشی پیام الکترونیکی بدهد. می تواند از یک نوجوان کره ای «اس. ام. اس» دریافت کند. می تواند از طریق اینترنت وارد شبکه ها و گروه های متعدد شود. می تواند سه هزار شبکه تلویزیونی را دریافت کند که اغلب نشانه هایی از لجام گسیختگی فرهنگی دارند. نوجوان ما می تواند در مدرسه و در جمع دوستان عکس و جوک را بلوتوث کند و اینها به این معنی است که فضای نوجوان ما با والدینش متفاوت است و ذهن او در تسخیر این فناوریها قرار گرفته است. اینجاست که والدین برای انتقال ارزشها، وظیفه ای خطیر را برعهده خواهند داشت. اما آنها باید بدانند براساس پژوهشها و تحقیقات تربیتی در جهان، مشخص شده که مصونیت فرهنگی فرزندان در گرو مصونیت عاطفی و روانی آنان است؛ یعنی اهرم مصونیت عاطفی برای فرزندان قدرتمند از سایر جاذبه هاست.
بنابراین اگر بخواهیم فرزندانمان مصونیت عاطفی داشته باشند صرفاً از طریق انتقال مفاهیم شناختی مقدور نخواهد بود. به عبارت دیگر مقوله انتقال ارزشها همواره با بحث و استدلال پاسخ نمی دهد. در پاره ای موارد حتی کتاب و سخنرانی نیز جوابگو نیست. مهمتر از همه اینکه تهدید و تحقیر و تکذیب نیز در این امر نا توان است.
بنابراین فقط در سایه غنای عاطفی و مصونیت عاطفی است که والدین می توانند موفق شوند و این زمانی حاصل می شود که فرزندان شیفته والدین باشند و خانواده آرامش بخش ترین مکان در جهان باشد. به این ترتیب، اگر والدین محبوب فرزندان باشند آنها بی هیچ فشار یا تأکیدی به سوی والدین و باورهایشان می آیند به همین دلیل پیامبران از خدا می خواهند که محبوب دل مردم باشند.
اما باید توجه داشت محبوب شدن شرایط خاصی دارد. برای نمونه افراد با کاربرد واژه های انضباطی و زبان تحقیر و زبان منت محبوب نمی شوند. والدین با ایجاد رقابتهای غیرعادلانه، با تبعیض و یا تعارض به محبوبیت نمی رسند؛ زیرا معیار محبوب شدن، همیاری درونی است و از درون افراد پدید می آید. به طوری که بارها شاهدیم پدری که شرایطی کاملاً عادی دارد در نظر فرزندان و خانواده بسیار محبوب است حال آنکه پدری تحصیلکرده این محبوبیت را ندارد.
نکته مهم دیگر که در این مقوله باید به آن توجه کرد، این است که وقتی درباره مسایل ارزشی خانواده صحبت می کنیم، خودمان نیز در باورها راسخ و در رفتارها صادق باشیم این گونه در انتقال ارزشها موفق تر خواهیم بود، چنانچه خدا نیز با این شرایط، اثر بخشی تلاشها را تضمین می کند