فریبندگی یعنی اینکه بتوانید دیگران را به سوی خود جذب کنید. این خصلت اخلاقی به مرور زمان بدست می آید، از آنجایی هر یک از افراد در زمان تولد با میزان مختلفی جذابیت پا به این دنیا می گذارند می توان گفت که درصد بسیار زیادی از جذابیت اکتسابی است و با کمی تمرین به راحتی قابل دسترسی خواهد بود. مانند رقصیدن هر چه بیشتر تلاش کنید، موفق تر خواهید بود. تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست های دیگران می تواند به شما این اطمینان را بدهد که به چهره یک فرد جذاب تبدیل شده اید.
● مراحل
۱) طرز ایستادن خود را تصحیح کنید. اگر شرایط بدنی شما در حد مطلوب قرار داشته
باشد، گویای این مطلب است که یک فرد با اعتماد به نفس بالا هستید، حتی اگر از
درونتان هم یک چنین احساسی نداشته باشید. در زمان راه رفتن باید محکم و ثابت قدم
بردارید. کمرتان کاملاً صاف باشد، و شانه ها به سمت عقب گرایش داشته باشند. شاید
در ابتدا زمانیکه یک چنین وضعیتی را تمرین می کنید برایتان قدری عجیب و دشوار
باشد، اما پس از سپری شدن چند روز به آن عادت پیدا می کنید.
۲) ماهیچه های صورت را رها کنید. سعی کنید ماهیچه های صورتتان را رها کنید تا
صورت، حالت طبیعی و دلپذیر خود را داشته باشد. با این چهره می توانید رو به دنیا
کنید و به همگان بگویید که از هیچ چیز نمی هراسید.
۳) ارتباط برقرار کنید. هنگامیکه با فرد دیگری روبرو می شوید، با چشم های خود با
او ارتباط برقر کنید، سرتان را به نشانه تائید تکان دهید، لبخند بزنید و شادی خود
را به او انتقال دهید. اصلاً نگران عکس العمل فرد مقابل نباشید و البته در عین حال
باید به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید.
۴) نام افراد را به خاطر بسپارید. زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید
سعی کنید که نام او را به خاطر بسپارید. این کار برای خیلی از افراد دشوار است.
زمانیکه نامشان را می گویند، آنرا چندین مرتبه با خود تکرار کنید تا نامشان در
ذهنتان باقی بماند و سپس نام خود را نیز به آنها بگویید؛ به عنوان مثال سلام
"سارا" من "مانی" هستم. زمانی هم که با آنها خداحافظی می
کنید، باز هم سعی کنید چند مرتبه دیگر نام آنها را تکرار کنید تا به طور کامل در
ذهنتان باقی بمانند. هر چقدر بیشتر نام آنها را تکرار کنید، بیشتر به یادتان می
ماند و طرف مقابل هم احساس می کند که او را بیشتر دوست می دارید و احتمال این امر
که با شما بیشتر گرم بگیرد افزایش پیدا می کند.
۵) به دیگران علاقمند باشید. اگر شما یکی از آشناهای قدیمی را ملاقات کردید به
عنوان مثال یک همکار، همکلاسی، دوست یکی از دوستان و ... در مورد خانواده و
علاقمندی های جدید آنها سوالاتی مطرح کنید. اسم افراد نزدیک به آنها را بپرسید و
نام آنها را به خاطر بسپارید. مطرح کردن یک چنین مسائلی، موضوعات جدیدی برای صحبت
کردن در اختیار شما قرار می دهد و آنوقت مجبور نیستید که تنها در مورد کار و کلاس
های درسی با هم صحبت کنید. می توانید تا حدودی در مورد خودتان نیز صحبت کنید. در
تمام طول بحث خودتان را علاقمند نشان دهید و نشان دهید که تمایل دارید به گفتگوی
خود با او ادامه دهید.
۶) گفتگو در مورد موضوعات مناسب. باید در مورد موضوعاتی صحبت کنید که طرف مقابل به
آنها علاقه دارد، حتی اگر خودتان هم علاقه شدید به آنها نداشتید، بازهم این کار را
ادامه دهید. به عنوان مثال اگر در یک جمع ورزشی قرار گرفتید، در مورد بازی دیشب یا
گل کردن تیمی که به تازگی وارد لیگ شده صحبت کنید. اگر با کسانی هستید که به
سرگرمی های مختلفی علاقمند هستند، می توانید در مورد سرگرمی های مورد علاقه آنها
از جمله ماهیگیری، بافتنی، کوهنوردی، و سینما صحبت کنید.
هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام زمینه ها یک متخصص باشید، باید به آنها
بگویید که فقط به دلیل علایق شخصی است که تمایل دارید در مورد موضوعات مختلف با
دیگران به بحث و گفتگو بنشینید. ذهن خود را باز کنید، اجازه دهید تا دیگران
توضیحات لازم در مورد موضوعات مختلف را برای شما بازگو کنند. روراست باشید و به
آنها بگویید که دانشتان در مورد برخی چیزها محدود است و بدتان نمی آید که چیزهای
بیشتری در مورد آن مبحث یاد بگیرید.
به مزرعهای که بهخاطر آفتزدگی از بین رفته دقت کنید، قطعاً این مزرعه یکدفعه و بدون هیچ نشانه قبلی محصول خودش را به کوهی از زباله تبدیل نکرده.مثل این اتفاق دقیقاً برای روابط اجتماعی ما هم رخ میدهد. نشانههای خرابشدن گلها عموماً چیزهایی است مثل تغییر رنگ، تغییر حالت و یا لکههای روی تنه آنها، دقیقاً این لکههای روی بدنه در روابط اجتماعی ما نیز پدیدار خواهد شد. که اگر به آنها دقت نکرده و یا بهخاطر اخلاقیات شخصی و یا ترس از بین رفتن روابط فعلی آنها را تحمل کنیم یا نادیده بگیریم بیشک به مرور زمان لکههای کوچک به لکههای بزرگ و لکههای بزرگ به مشکلات بزرگتر تبدیل میشوند. سوال این است که حال چه باید کرد؟ رشد شخصیت، تکامل فکری و جسمی و داشتن بهداشت جسمی و روانی تاثیر مستقیمی بر روی تواناییهای برقراری ارتباط دارند و پایه ملی ارتباط مؤثر و پایدار نیز همینها هستند. جملههایی مثل «اصلاً حرف همدیگه رو نمیفهمیم»، «همدیگر و درک نمیکنیم» و یا بسیاری از این دست کلمات نشانههای هشداری هستند برای ما و به این معنی که در برقراری روابط اجتماعیما اشکالی وجود دارد و تا دیر نشده میبایست اقدامی برای حل اصولی آنها تدارک دید.
● مرحله اول: مخاطبشناسی
برای این مرحله شیوهها و ابزارهای بسیاری در زمینههای گوناگون وجود دارد که هر
کدام به نوبه خود دارای کارکردی هستند مانند روشهای تحلیل رفتار متقابل،NLP ، روانشناسی ارتباط و کنترل و یا روشهای
سیبرنتیک و... . اما ما در اینجا جنبههایی را مرور میکنیم که براساس ۳ محور کلی
است.
▪ نخست: نگرش مثبت: «هرچه هوشمندتر، مثبتنگرتر»
مناسبات شخصی هر فرد جنبههایی را به نمایش میگذارد که فرد را از دیگران متمایز
میکند. افرادی که دارای بهره هوشی بالاتر، خلاقیت بیشتر و یا توانایی برتر هستند،
به مسائل از جنبههای مثبتتر مینگرند و در هنگام برقراری ارتباط با افراد دیگر
به وجود این نکتهها در ایشان تاکید میکنند و زمینه را برای تسهیل ادامه ارتباط
فراهم میکنند.
▪ دوم: نگرش نه چندان مثبت. «منفیها را پیدا کن بروز نده»
به ساختههای دست بشر بنگرید. به عنوان مثال خودرو. حتی بهترین سازندگان خودرو نیز
در هر روز به فکر طرحی بهتر برای رفع نقصهای قبلی هستند و این بدان معنی است که
هیچگاه جدیدترین مدلها نیز کامل نیستند. اشخاص نیز مانند همین طرحها دارای
نواقصی هستند که ممکن است یا به علت ضعف شناختی فرد باشد و یا شاید ضعف تربیتی
او. در هر صورت ما باید رابطهای منطقی با جنبههای منفی دیگران برقرار کنیم. در
یک ارتباط ناسالم، به جای برخورد منطقی با جنبههای منفی فرد، مرتب درصدد تحریک
این جنبهها برمیآییم و ایرادهای شخصی فرد را به او یادآور میشویم. بهترین
روش برخورد علاوه بر چشمپوشی، مساعدت به دیگران برای غلبه بر نقطه ضعفهایشان و
ایجاد اعتماد برای رفع این زمینهها است. البته، به خاطر داشته باشیم که وجود یک
نقطه ضعف در فرد نوعی رفتار است و به مرور زمان پدید آمده است و نمیتوان انتظار
داشت به طور ناگهانی و در مدت بسیار کوتاه موفق به تغییر آن شود.
▪ سوم: شناخت تمایلات مخاطب
برای اینکه بتوانیم ارتباط خوبی برقرار کنیم. باید تلاش کنیم همیشه فهرستی از
خصوصیات مورد علاقه مخاطب را بیابیم و با آگاهی کامل زمینه جلب اعتماد وی را فراهم
کنیم تا گامی دیگر برای بهبود روابط برداریم.
● مرحله دوم: تکنیکهای گوشسپاری
یکی از روشهای درک بهتر مخاطب و ایجاد شرایط درک بهتر او از شما گوشسپاری ممتد
است. منظور این است که بهطرز تلقی و نقطه نظرهای مخاطب خود دقت کنیم و توجه کنیم
که او چه منظوری دارد و نیز به شیوه گفتار او دقت کنیم. بنابراین گوشسپاری ممتد
بدین معناست که بتوانید مانند او ببینید، بشنوید و احساس کنید و نیز بتوانید گفتههای
طرف مقابل را درک و تفسیر کنید. این امر زمانی مصداق عملی پیدا میکند که برداشت
خود را از حرفهای مخاطب به او بیان کنید.
چند مهارت از گوشسپاری را طی چند گام بررسی میکنیم.
▪ گام اول مرحله ۲: مهارتهای توجه:
الف) حالتهای تماسی: ارتباط هنگامی تبادلی میشود که شنونده با بدنی مایل به جلو،
در فاصلهای مناسب، رو در روی طرف مقابل قرار گیرد و وقت و آرامش خود را به وی
انتقال دهد. تفاوتهای فرهنگی، بر فاصله بهینه گفتوگو تاثیر میگذارد، همانطور
که تفاوتهای فردی درون یک فرهنگ خاص نیز آن را متاثر میسازد. برای تسهیل ارتباط
خود فاصله مناسب را با وی یافته و موقعیت خود را نسبت به آن تعیین کنید. البته بنا
به توافق و یا تضاد جنسی این فاصله متغیر است.
ب) تحرک متعادل: حرکت مناسب بدن برای خوب گوشکردن ضروری است. فرد بیتحرکی را که
به گوینده خیره شده است میتوان به شکلی معتبر، به عنوان شخصی ارزیابی کرد که گوش
نمیدهد. و یا هنگامی که حرکتی مثل پلک زدن فرد به کمتر از یک بار در ۶ ثانیه افت
کرده است، گوشسپاری از نظر علمی متوقف شده است.؟ از حرکات اضافی نیز جزو این
مرحله است. (حرکاتی مثل بازیکردن با اشیای روی میز و یا امثال آن)
ج) تماس بصری: تماس بصری اثر بخش، بیانگر میل و علاقه به گوشکردن است. این کار
شامل تمرکز منبسط چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاهگاه ؟ از چشم وی به سایر اعضای
او و بازگرداندن این تمرکز به حالت اول است. خارج شدن زاویه دید از حیطه بدن
گوینده باعث وقفه در ارتباط میشود. همینطور نگاه مات و خیرهماندن به گوینده و
یا تغییر نگاه در زمانی که گوینده به شنونده نگاه میکند باعث ایجاد ارتباط ضعیف
میشود. بعضیها نحوه استفاده از چشمهایشان را نمیدانند. بعضیها در لحظهای که
فکر میکنند طرف مقابل هیجانی را بروز میدهد زاویه دید خود را تغییر میدهند که
ممکن است در فرد مقابل سرخوردگیهایی را ایجاد کند و باعث تغییر رفتار وی شود.
د) آسودگی محیط: محیط آسوده یعنی محیطی که استرسزا نباشد و نیز موانع فیزیکی
زیادی میان آنها قرار نگیرد و شرایط تسهیل گفتوگو را فراهم آورد. شنونده دارای
توجه، میکوشد که عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برساند. در منزل میتوان تلویزیون
و ضبط صوت را خاموش کرد و در صورت لزوم تلفن را نیز قطع کرد. در ادارهها، میز معمولاً
مزاحم گوینده و شنونده میشود و برای بسیاری افراد میز، نوعی اقتدار را تداعی میکند
که احساس ضعیف بودن یا ناراحتی را ایجاد میکند. هنگامی که شنوندهای پشت میز مینشیند،
احتمال میرود که تعامل موجود، بیشتر از نوع تعامل نقش با نقش باشد تا فرد با فرد
و اگر دفتری برای میز مذاکره جای کافی نداشت میتوان صندلی مراجعان را در کنار
صندلی پشت میز قرار داد و نه در جلوی آن. و یا در محیطی مثل بانک که مراجع میبایست
احساس اطمینان و آرامش نماید، نباید به صورت اتاق، اتاق طراحی شود و برای آسایش
کارمندان و مراجعان میبایست تمام فضا به صورت یکدست باشد. ضمناً این کار باعث
بالا رفتن راندمان کاری نیز میشود.
▪ گام دوم مرحله ۲: تکنیکهای پیگیری
الف) تکیه کلامها: تکیه کلامها، دعوتی آرام برای ادامه صحبت است. گاهاً احساس میکنید
طرف مقابل مایل به صحبت است اما نیاز به تشویق دارد. در مواقع دیگر، گوینده در
اواسط صحبت خود، علائمی از سردی در مورد ادامه دادن صحبتش را نشان میدهد که در
این حالت دربازکنی مانند: «چه جالب، بیشتر بگو» ، به او کمک میکند تا ادامه دهد.
ب) مشوقها: پاسخهای کوتاهی که گوینده را تشویق میکند. اینها به گوینده کمک میکند
داستان را آنطور که میخواهد بیان کند و نیز شنونده را آماده نگه میدارد. شاید
پرکاربردترین تشویق کوتاه همان «بله» گفتنهای کوتاه باشد که بهتر است همراه سر
تکان دادنهای آرام باشد و عبارتهای کوتاهی مثل، «لطفاً ادامه بدید» میتوانند
بیانگر این مطلب باشند. این پاسخها بسیارند. مانند: «بیشتر توضیح بده» «خوب، بعد»
«واقعاً» و «راست میگی» پاسخهای کوتاه به معنای موافقت و یا مخالفت با حرفهای
گوینده نیست، بلکه فقط اجازهای است به طرف مقابل برای ادامه صحبتها، در صورتی که
قصد ادامه صحبت را داشته باشید گوینده تلاش میکند طبق میل شما صحبت را ادامه دهد.
در کل از استناد این کلمات پروا نکنید زیرا آنها جوابهای قطعی تستهای حتی در آخر
میتوانید با حرفهای گوینده مخالفت کنید.
ج) سوالهای کم: در هنگام گفتوگو مطرح کردن سوالهای زیاد موجب به خطر افتادن
تعامل میشود. این کار بهجای آنکه شنونده را در کنار گوینده قرار دهد، در مقابل
او قرار داده و به جای آنکه فرصت دهد برای ادامه مکالمه وضعیت خود را بررسی کند،
مکالمه را برای او تحمیلی میکند. پس سعی کنید سوالها را بهگونهای دیگر مثل
اظهارنظر بیان کنید.
د) سکوت: در میان اهل علم یونان باستان این مثل مشهور است که «گام اول خردمند شدن،
سکوت است و گام دوم گوش سپردن».
هر شنوندهای باید ارزش سکوت را برای آزادی گوینده در تفکر و ابراز احساسات کلامی،
بیاموزد. هنر پاسخ دادن در گوشسپاری هنرمندانه نهفته است و اگر شما در مقام شنونده
قرار گرفتهاید پس شنونده باشید و گوینده و البته سکوت محض مانند متکلموحده بودن
نامطلوب است. در چنین حالتی ذهن شنونده خیلی زود خسته میشود و با خیره شدن چشمهایش،
گوینده میفهمد که با او همراه نیست
امروزه موفقیت بهصورت یک علم اکتسابی درآمده است. علمی با شاخصهای خاص که حتی میشود بهصورت یک سرفصل یا حتی یک رشته آن را آموخت.
وسعت و گستردگی عوامل موفقیتساز، بسیار است و انسانهای موفق کسانی هستند که
عوامل موفقیت را در زندگی روزمره خود به صورت عملی و کاربردی استفاده میکنند.
یکی از این تکنیکها «قدرت هوش اجتماعی» است. اگر همه ما کمی صداقت به خرج دهیم،
متوجه خواهیم شد که تواناییهای اجتماعیمان به یک گردگیری احتیاج دارد. برای شروع
باید بتوانیم با مردم رابطهای مناسب داشته باشیم؛ این مردم ممکن است گروهی کوچک
یا یک سالن پر از جمعیت باشد. افرادی که از هوش اجتماعی بهرهمندند، باید بتوانند
از تمام قدرت مغزی و جسمانی خود استفاده کنند تا بتوانند با بقیه ارتباط قوی و
موثری برقرار کنند. آنها باید شخصیتی داشته باشند که دیگران را تحت تاثیر قرار
دهند و بدانند چطور دوست پیدا کنند و چطور آنها را نگه دارند. این هوش مهم باید
بتواند هنر کنار آمدن در اوج درگیریها و مذاکرات را دریابد.
● تو کیستی؟
اگر میخواهید خودتان را بشناسید، به رفتار بقیه نگاه کنید و اگر میخواهید بقیه
را درک کنید، به قلب خودتان نگاه کنید. کلید هوش اجتماعی در این است که بتوانید با
بقیه ارتباط مثبت برقرار کنید و آنها بتوانند در کنار شما احساس آرامش و خوشحالی
کنند.
اگر شما با خودتان در آرامش هستید، اعتماد به نفس هم دارید، پس ارزشها و معیارهای
خودتان را میشناسید. قدم اول در هوش اجتماعی این است که باور کنیم انسان موجودی
اجتماعی است. حال که به این واقعیت ایمان پیدا کردیم، باید تواناییهایمان را
بشناسیم و به اصطلاح این نیروهای بالقوه را بالفعل کنیم.
● معاشران هوشمند
اصل معاشرت میگوید اگر میخواهید از نظر روانی، جسمانی و اجتماعی تعادل داشته
باشید، باید معاشرت کنید. اگر میخواهید خوب یاد بگیرید، باید با محیط اطرافتان
رابطه درستی برقرار کنید. اگر میخواهید همهچیز را به یاد آورید باید بتوانید بین
چیزهایی که بهیاد میآورید و چیزهای جدیدی که قرار است حفظ کنید، رابطه شفافی به
وجود آورید. اگر میخواهید از نظر اجتماعی موفق باشید، باید معاشرت و ارتباط خود
با دیگران را بیشتر کنید.
● همه دنیا در یک لبخند
از آنجایی که رنگها در دنیای مد و لباس اهمیت خاصی داشته و معانی گوناگونی را انتقال میدهند، طراحان همواره در بهکار بردن آنها توجه ویژهای نشان داده و به دنبال آن اثرات متفاوتی بر خلق و خوی افراد باقی میگذارند. به گفته "نورما کامالی" یکی از طراحان مد: "بهطور کلی سیاه، رنگی برگزیده و ممتاز است، اما امروزه کاربرد کمتری داشته و بیشتر در مراسم عزاداری به کار برده میشود."" در صنعت مد، رنگ سیاه رنگی است که در بروز یا تشدید حالت افسردگی و غم دخالت دارد." این در حالی است که "جودیت واترز" استاد روانشناسی دانشگاه فرلی دیکنسون معتقد است: "رنگهای روشن باعث افزایش روحیه و ایجاد حالت شادابی، به ویژه پس از روزهای غمگین زمستان میشود."از طرفی مردم بیش از آنکه به حرفهای شما توجه داشته باشند به لباسی که پوشیدهاید توجه دارند. بنابراین رنگها میتوانند همچون مهمانی ناخوانده بر روابط شما با دیگران تأثیر بگذارند. به همین ترتیب شاید پوشیدن لباسهای با رنگهای اسپرت و نمایشی به کمی اعتماد به نفس نیاز داشته باشد.به طوری که به عقیده "جون روچ" از مشاورین طراحی و مد "در صورتی که نمیخواهید توجه و واکنش ناخودآگاه مردم را به سوی خویش جلب نمایید بهتر است این رنگها را در لباسهای خود بهکار نبرید چرا که نمیتوانید خود را در آنها پنهان کنید." از طرف دیگر توصیه "واترز" این است: "اگر میخواهید جدی گرفته شوید بهتر است به جای رنگهای تند و فسفری بیشتر از رنگهای مات استفاده کنید.""کامالی" نیز همانند روچ که معتقد است رنگها به انسان انرژی میدهند، میگوید: "تنوع رنگی الهامبخش است. پوشیدن لباسهای رنگی در افراد تجربهای بسیار متفاوت از پوشیدن لباسهای سیاه را ایجاد میکنند. رنگها مانند خورشید مملو از نور و روشناییاند و حالتی خوشبینانه و زندگیبخش را به وجود میآورند." به نظر "روچ"؛ سبز نمادی از رشد و شکوفایی بوده واز آنجایی که پرانرژیترین رنگ مـحـسـوب مـیشـود، بـا پـوشـیـدن آن احـسـاسی از تندرستی و خوشبختی را در فرد ایجاد میکند. نارنجی نیز از انرژی زیادی برخوردار است و گرما، آتش و حاصلخیزی را القا میکند. این در حالی است که زرد، یکی دیگر از رنگهای پرانرژی و سرزندگی است که حرکت وجوانی را به ارمغان میآورد.اما سرخ، مفهومی از حمایت، شجاعت و علاقه و اشتیاق شدید را با خود دارد.
در این میان طیفهای مختلف آبی هر یک معانی متفاوتی را انتقال میدهند: آبی روشن
نمادی از آب، آسمان و بهشت، آبی متوسط دوستی و صمیمیت خالصانه و آبی کهربایی
زورمندی، چالاکی و جنبش به همراه دارند. ارغوانی نیز که همیشه از رنگ های سلطنتی
به شمار میرفته از جمله رنگهایی است که قدرت، بزرگی و فراوانی را به نمایش میگذارد.
اما بنفش از آنجایی که باعث برانگیختن هیجانات و عواطف میگردد، به نظر "روچ"
بهتر است در اطراف افراد بیمار بهکار برده نشود زیرا با تخلیه هیجانی او، وی را
ضعیفتر میکند. اکنون "ورا وانگ" یکی دیگر از طراحان لباس به سراغ
طراحی لباسهای رنگی به جای لباسهای همیشه سفید عروس رفته و میگوید: "به
همان اندازه که عاشق سنت لباس سفید برای عروس هستم، فکر میکنم کمی تخطی از این
سنت هم میتواند زیبا و جالب باشد. بهکار بردن رنگهای آبی، صورتی، زرد و سبز
روشن به جای سفید در لباس عروس غیرمنتظره و بسیار هیجانانگیز است." به
عقیده "کامالی" رنگ در مدهای لباس چیزی بیش از تمایلات آنی و بیهدف
بوده و تغییرات ناگهانی در آن بیشتر از ایجاد و تغییرات فاحش در مدل لباس تأثیر
میگذارد. رنگ همچون خونی در رگهای دنیای مد در جریان است.
● چه لباسهایی را کجا بپوشیم؟
چشمها به او که میرسند، خیره میمانند: کت و شلوار پوشیده، دستمالگردن سرمهای
به گردنش بسته، دکمههای سرآستین را بسته و کفشهای نوک تیزش را تا جایی که
توانسته واکس زده و برق انداخته! صدای پچپچی به گوش میرسد و قهرمان داستان ما
هر لحظه معذبتر میشود. اعضای گروه به راه میافتند و قهرمان، پشیمان از انتخاب این
لباس پلوخوری، از کوه بالا میرود! شما هم این وضعیت را پیدا میکنید اگر تشخیص
ندهید چه لباسی را کجا باید بپوشید. بنابراین این روزها که زیاد به مهمانی و سفر
میروید، حواستان باشد: به خودتان بگویید جایی میروید که آدمهای زیادی هستند و
همه هم بالاخره چیزی خواهند پوشید. شما هر قدر هم که تلاش کنید، مورد پسند همه
سلیقهها قرار نمیگیرید. پس اضطرابِ "چه بپوشم" را قبل از مهمانی کم
کنید و با آرامش، لباسی را انتخاب کنید که با آن راحت هستید.
بعضی از لباسهای راحت را که برای روز مبادا نگه داشتهاید، از کمد بیرون بیاورید
و در خانه بپوشید؛ تا هم روحیه خودتان بالا برود و هم اعضای خانوادهتان خوشحال
شوند. در مسافرت، کفش راحت و لباس سبک بپوشید. گوشواره سنگین، شلوار تنگ و دستمال
گردن، سفرتان را خراب میکند. اگر هم دوست دارید عکسهای زیبایی از سفر داشته
باشید، لباسهای شاد و درخشان انتخاب کنید تا یادگاری جذابتری داشته باشید. دید
و بازدیدهای عصرانه ما جای مناسبی برای لباسهای سبک و شاد و گلدار خانمها و
پیراهنهای راحت روشن برای آقایان است. در مهمانیهای شام خانوادگی هم میتوان
همین گونه لباس پوشید. افراد خانواده محکوم نیستند که همیشه شما را با کهنهترین
و لکهدارترین لباستان ببینند. خسیسبازی درنیاورید! محیط کار را با محفل مهمانی
اشتباه نگیرید و لباس تنگ و جلب توجهکننده نپوشید که علاوه بر عذاب خودتان، مخاطبتان
را هم در برقراری رابطه دچار مشکل میکنید؛ در صورتی که میتوانید تمیز و باوقار و
آراسته باشید. ظاهر افراد است که اولین تاثیر را روی ما می گذارد و نشان دهنده
رفتار و شخصیت افراد است
شما از نظر ظاهری به عنوان یک فرد بالغ شناخته می شوید، اما تا زمانی که از نظر عاطفی و ذهنی به بلوغ نرسید، نمی توانید نام یک شخص کامل را بر روی خود بگذارید. مگر اینکه بخواهید با یک کودک ازدواج کنید (که در این حالت "کمال" بالاجبار به شما تزریق می شود) در این حالت وقت کافی دارید که در حین رابطه رشد کرده و بزرگ شوید. روش های زیر به شما کمک می کند که راه رسیدن به کمال را آسانتر طی کنید.
۱) مسئولیت پذیری
اساس شخصیت و درستی، مسئولیت پذیری می باشد. بدون هیچ عذر و بهانه ای یاد بگیرید
که