به اعتقاد روانشناسان، اشخاص موفق کسانی هستند که حقیقتاً خودشانند؛ باطناً آزادند و وارسته . اشخاص ناموفق و شکست خورده نیز کسانی هستند که حقیقتاً منکر خویشتن خویش هستند و شادی و نیروی حاصل از درستکاری و صداقت نسبت به خود را نپذیرفته اند.حال برای آنکه از احساس عزت نفس پایین که مانع از موفقیت در زندگی است رهایی یابید و تحولی بزرگ در زندگی خویش ایجاد کنید و از عزت نفس بالایی برخوردار گردید به بیان روشهایی برای افزایش عزت نفس می پردازیم.
● عدم ارزیابی خود با دیگران
هرگز خود را با دیگران ارزیابی نکنید چرا که هر قدر هم شما بخواهید ارزیابی شما منطقی نیست. هرچیز قابل تصوری راجعبه خود که بتواند مورد ارزیابی قرار گیرد خود آدمی نامیده میشود. خـصـوصـیـات شـمـا مـیتـوانـد بـه دهـهـا هـزار شـیوه مورد ارزیابی قـرارگیرد.برای مثال دیگران میتوانند شما را با خصوصیات و ویژگیهای خاص ارزشیابی نمایند که می تواند در زمینه های مختلف مثل هوش، ظاهر و توانایی های شما باشد و این ارزیابی را میتوانند با کلمات "خوب و یا بد " انجام دهند.
● احساس ضعف و یا کاستی های بشر
واقعیت آن است که ما انسانها دارای ضعفهایی هستیم ، به همین دلیل به سادگی نمیتوانیم آنچه را که دوست داریم انجام دهیم مثلاً تعدادی از ما قوی هستیم ، تعدادی در موسیقی مهارت داریم . عدهای آشپز ماهری هستیم و ...به هر حال اکثریت افراد نمیتوانند در بیش از یک یا دو کار برجستگی و تبحر بسیار بالایی پیدا کنند. احساس شما در دستیابی به اهدافتان بسیار مهم است بنابر این با اندکی تغییر احساس و نوعی دیگر مسئله را بررسی کردن ، متوجه تغییر در افکار خویش و به دنبال آن در رفتار خود خواهید شد و به اهداف منطقی خود خواهید رسید.
● بی اطلاعی
فقدان اطلاعات کافی نیز میتواند عامل موثر برای موفقیت پایین باشد. اگر میخواهید خود را برای اشتباهات نبخشید بیاطلاعی دلیل کاملاً قانع کننده ای است. به هر صورت، سرزنش خود، عملی کاملاً مسخره میباشد.البته اگر مایلید که خود را سرزنش کنید و این کار را درست می دانید خوب انجام دهید . اما به نظر روانشناسان هرگز برای بد انجام دادن کاری که هیچگاه بهتر انجام دادنش را یاد نگرفته اید، بی ارزش تصور کردن خودتان معنایی ندارد و قابل تصور نیست.
● آشفتگی
آشفتگی خاطر و وضعیت زندگی، خیلی از مواقع مانع از موفقیت میشود. اصولاً وقتی افراد بیشتر از خودشان متنفر شوند خطای بیشتری را انجام میدهند چون نسبت به خود احساس بدی دارند ولی میخواهند خود را بیشتر تنبیه کنند. لذا اعمال غلط دیگری را نیز مرتکب میشوند.
● خودتان را بپذیرید
خود پذیری بهترین راه حل است. بهترین کار که می توانید برای صفات خوب و یا بد خود انجام دهید این است اگر میتوانید آنها را تغییر دهید و یا اینکه در حال حاضر و یا برای همیشه آنها را بپذیرید. پس بهتر است از حالا خود و دیگران را همانطوریکه هستند بپذیرید و هیچگاه از خود و دیگران متنفر نباشید و عشق ورزیتان نسبت به خود و دیگران متعادل باشد.
● اعتماد داشتن
تا میتوانید اعتماد رفتارتان را در زمینه های مختلف مثل اعتماد دوستی و اعتماد فرهنگی بالا برده و افزایش دهید. برای این امر لازم است اصول انضباط رفتاری را نیز رعایت کنید که این اصول عبارتند از :
۱) کار را به تاخیر نیندازید
۲) صبر داشته باشید و استمرار کارها را پیشه کنید
۳) از تجربیات گذشته درس بگیرید
۴) در قبال کارهای درست به خود پاداش دهید و در قبال کارهای نادرست خود را جریمه کنید.
● برانگیختن احترام دیگران نسبت به خود
برای آنکه احترام دیگران را نسبت به خود برانگیزید باید قاطعیت داشته باشید . بدون مهارت قاطعیت تقریباً غیر ممکن است که بتوانید احساسات مطمئن خود پذیری داشته باشید بنابر این یادگیری مهارت قاطعیت برای شما و هر فرد دیگری ضروی به نظر میرسد که عبارتند از:
۱) پرهیز از خشم
۲) پرهیز از احساس گناه
۳) پرهیز از دلسوزی زیاد
۴) نترسیدن از تایید نشدن
بی حوصلگی هنگامی روی میدهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیاء پیرامون خود و فعالیتهای روزمره خود علاقه مند نبوده و از آنها لذت نمیبریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگیست.
یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی میباشد. سازگاری حسی سبب میشود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار میگیرند. مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال آور میشود.
همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. افراد بسیاری از این مسئله شکایت میکنند که دوست دختر و یا پسر محبوب آنها دیگر برایشان عادی و خسته کننده شده و هیجان و شور اوایل آشنایی در روابطشان رنگ باخته است. اما باید آگاه بود که تنوع طلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و میبایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند و یا زل بزند حتی اگر آن زنان نازیبا و زشت باشند. چرا که نزد آن مرد زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده و بدنبال یک محرک بصری جدید میگردد. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خوشنودی منتهی نمیگردد جایی که دیگر چیزی دلش را نزند و برایش تکراری نگردد. (زنی که هیچگاه برایش تکراری و خسته کننده نشود).
بنابراین باید برای برخی امور در تنوع طلبی محدودیت قائل شویم و گرنه مجبور خواهیم شد همیشه بی حوصله و دلزده باقی بمانیم و طعم رضایت را نچشیم. یکی از نکات بسیار مهم در روابط این میباشد که زن و مرد هر آنچه که دارند را یک باره رو نکنند. یعنی تمام مهارتها، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، آرزوها، اسرار، برنامه های آینده، هدفهای بلند مدت و کوتاه مدت و غیره. چون زمانی که مثلا دختری از تمام راز و رمز، مهارتها و شیرین کاری های یک پسر آگاه شود دیگر چیزی باقی نمیماند که حس کنجکافی دختر را نسبت به آن پسر برانگیزد و رابطه از هیجان و تب وتاب می افتد. مانند فیلمی که وقتی از ابتدا تا انتهای آن را مشاهده میکنیم دیگر بندرت پیش می آید که بخواهیم مجددا نگاهش کنیم اما اگر همین فیلم بصورت سریال نمایش داده شود هم هیجانش بیشتر میشود و هم کنجکاوی بیننده برای سر درآوردن از ادامه داستان. اما این بدین معنا هم نیست که به طرف مقابلمان دروغ بگوییم و شخصیت اصلی خود را کتمان کنیم بلکه باید به گونه ای پیش برویم که در هر یک از ملاقات هایمان یک سخن، مطلب، خبرو یا برنامه تازه در چنته داشته باشیم. خلاصه باید پیش بینی ناپذیر باشیم.
▪ برای غلبه بر بی حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید:
۱) سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید.
۲) بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کار شوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمیشود. برخیزید و به کاری مشغول شوید.
۳) حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی میباشند میتواند شما را تا مرز خود کشی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.
۴) هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.
۵) خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد میکند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) و یا پذیرش ایده های جدید.
۶) به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصله شماست که همه چیز را کسل کننده میبیند. بی حوصلگی یک امر نسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.
۷) حس کنجکاوی خود را بر انگیزید.نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید.سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران.
۸) خیالپردازی کنید. خیالپردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیتها و حقایق میگردد اما از تخیل خود میتوانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیالپردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.
۹) تکرار فعالیتهای روزمره و یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه و یا شیر بخورید و یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن و یا مدل موی خود را تغییر دهید .
۱۰) هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید. و یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود را غافلگیر کنید.
۱۱) با حسرت به دختران دیگر نگاه نکنید مطمئن باشید مردان بسیاری نیز هستند که با حسرت به دوست دختر کنار شما نگاه میکنند و آرزوی داشتن وی را دارند.
۱۲) تکراری نباشید
می گویند برای تعمیر دیگ بخار یک کشتی عظیم بخار از یک متخصص دعوت کردند. وی پس از آنکه به توضیحات مهندس کشتی گوش داد و سوالاتی از او کرد به قسمت دیگ بخار رفت، نگاهی به لوله های پیچ در پیچ کرد و چند دقیقه به صدای دیگ بخار گوش داد و چکش کوچکی را برداشت و با آن ضربه ای به شیر قرمز رنگی زد. ناگهان تمام موتور بخار کشتی بطور کامل بکار افتاد و عیب آن برطرف شد و آن متخصص هم در پی کار خود رفت! روز بعد که صاحب کشتی یک صورتحساب هزار دلاری دریافت کرد متعجب شد و گفت که این متخصص بیش از ۱۵دقیقه در موتورخانه کشتی وقت صرف نکرده است. آنگاه از او صورت ریز هزینه ها را خواست و متخصص این صورتحساب را برایش فرستاد: «بابت ضربه زدن چکش۰/۵دلار و بابت دانستن محل ضربه ۹۹۹/۵ دلار»!
نتیجه: آنچه شما را به نتیجه مطلوب می رساند الزاما نه تلاش و فعالیت سخت و طاقت فرسا که آگاهی و اطلاع از چگونگی انجام دقیق و درست کارهاست. بسیاری عمر خود را صرف بدست آوردن چیزهایی می کنند که شیوه کسب آن را نیاموخته اند. آنها با حالتی از تعجب و عدم رضایت از خود می پرسند: «چرا زندگی مزد تلایش هایمان را نداده است در حالی که همه آنچه در توان داشتیم بکار برده ایم؟! موفقیت و رسیدن به اهداف و خواسته ها دارای اصول و قواعدی مشخص است و قبل از هر اقدامی باید از این اصول آگاهی پیدا کرد. زندگی به عمل همراه با علم و آگاهی جایزه می دهد و شما باید دقیقا بدانید که چه کارهایی، در چه زمانی و با چه شیوه ای انجام بدهید تا به نتایج مورد نظرتان دست پیدا کنید
الفبای موفقیت :
۱) دست از مقایسه خود با دیگران بردارید. هیچ کس و مطلقاً هیچ کس نیست که بتواند در شما بودن بهتر از شما باشد!
۲) سعی نکنید همه را راضی نگهدارید. وقتی سعی میکنیم همه را از خود راضی نگهداریم، در واقع محتاجیم که مورد تأیید آنها قرار بگیریم و این به خاطر آنست که هنوز مورد تأیید خودمان قرار نگرفتهایم! راضی نگهداشتن همه آدمها غیر ممکن است. عزت نفس را نمیتوان از دیگران بدست آورد، اصولاً ارزشی که به تأیید دیگران وابسته باشد، ارزش محسوب نمیشود. نیاز به تأیید دیگران مثل این است که بگوئیم من به تأیید شما بیشتر اهمیت میدهم تا به نظری که خودم درباره خودم دارم! بیل گازبی کمدین مشهور در اینباره میگوید: تلاش برای خوشنودسازی همه آدمها، کلید همه شکستهاست!
۳) دست از ملامت دیگران بردارید.
۴) مسئولیت زندگی را بگردن بگیرید.
۵) با خود منطقی باشید. زندگی همین است که هست! جدینگرفتن بیش از اندازه زندگی و خندیدن گاه و بیگاه به خویشتن ویژگی مهمی است. منظورم را که میفهمید! زندگی کنیم یا فقط زنده باشیم
الگو برداری از افراد موفق:شما با شناخت افراد موفقی که در اطرافتان اند به این پرشس پاسخ دهید که این افراد چگونه و چرا موفق شده اند؟در این صورت با پیروی از الگوهاو روشهای آنان می توانید برای موفقیت خود برنامه ریزی کنید.
● تعین اهداف بزرگ:افراد موفق به این دلیل موفق می شوند که می دانند به کجا می خواهند بروند.شما باید بدانید که می خواهید چه کسی باشید و چه کاری بکنید.بهترین کاری که شما را به مسیر صحیح هدایت می کند تعیین هدف است.مشخص کردن اهداف در تعیین زمان رسیدن به انها یا عقب افتادن از مسیر نیز موثر است.اگرباور داشته باشیم که به هر چیزی که اراده کنیم می رسیم برای خود اهداف بزرگی را انتخاب خواهیم کرد.گرچه هدفهای کوچک و کم ارزش دست یافتنی اند راضی کننده نیستند.به نظر متخصصان برنامه ریزی اهداف بلند مدت ومهم را باید به اهداف کوتاه مدت و ریز تقسیم کرد تا به راحتی بتوان به آنها دست یافت.
● حداکثر استفاده از زمان:وقت موهبتی است که به هر یک از ما ساکنان کره ی خاکی به رایگان داده شده و واحد آن برای همه یکسان است .موفقیت مادر زندگی به چگونگی استفاده از این گوهر گران به بستگی دارد.بررسی آمار ظول عمر مردم کشورهای مختلف جهان و همچنین تحقیقات کارشناسان مدیریت زمان موید این واقعیت است که موفقیت هر کس در تحقق اهداف ارمانها و آرزوهایش تا حدود قابل توجهی به استفاده موثر از وقت وابسته است.وقت عامل فوق العاده موثری در دستیابی به اهداف است.
● اشتیاق نقطه شروع همه فعالیتها:هر کس که می خواهد موفق شود باید آن قدر رسیدن به هدف برایش مهم باشد که در راه آن از هیچ کوشش و فعالیتی دریغ نورزد و تمام فعالیتهایش را معطوف به ان کند.این گونه است که می توان ذهن را درگیر اشتیاق سوزان برای پیروزی کرد و این شرط لازم موفقیت است.
● پشتکار: برای موفقیت در کار و دستیابی به خواسته های قلبی باید همه نیروهای خود را صرف اهدافمان کنیم وهمواره به دستاوردهای نهایی تلاشمان بیندیشیم.دراین زمینه ادیسون گفته است)۹۰ درصد نبوغ ناشی از داشتن پشتکاردرکاراست.)داستانهای موفقیت افراد بزرگ نشان میدهد که داشتن پشتکار از مهمترین رموزموفقیت آنان به حساب می آید.
● اعتماد به نفس :باوری مثبت نیروی خلاقانه وسازنده ای است که موجب شکوفایی و پیشروی بی وقفه انسان در مسیر اهدافش می شود.افراد موفق از شکست ترسی ندارند وازهمان ابتدا میدانند که به مواد ومقصود خویش خواهند رسید.شما با فهرست کردن توانایی ها و مهارتهای خویش می توانید اعتماد به نفس لازم را کسب کنید وآن را پرورش دهید.
● نهایت استفاده از هوش و استعداد:اگرهوش واستعدادی سرشار داشته باشیم وان را درست به کار گیریم به یقین راه رسیدن به موفقیت وکامیابی برما هموار خواهد شد.اما اگردرکارها جدیت به خرج ندهیم بی استعدادترین افراد مصمم وبا اراده نیزازما پیشی خواهند گرفت.به راستی آیا تا به حال به توانایی های خود فکرکرده اید؟خداوند نیرویع عظیم به همه ماانسانها داده است که در صورت شناخت آن نظم واستفاده موثر ازاین نیرو در راه رسیدن به اهدافمان حتما موفق خواهیم شد.
● استفاده از فرصتها:ما ایرانیان سنتها واعتقادات خوبی داریم اما متاسفانه در بعضی موارد نیز ذهنمان به باورهای غلطی آغشته است.یکی از این باورها غلط رایج نسبت دادن موفقیت افراد به شانس است.به عنوان مثال اگر کسی قطعه زمینی بخرد وآن زمین بعدها ازموقعیت خوبی برخوردار شود واوبه ثروتی برسد می گوییم شانس آورده است.در حالی که چنین موفقیتها حاصل استفاده از فرصتهاست.در حقیقت معنی واقعی شانس استفاده درست از فرصتهای پیش آمده است.باید همواره جویای چنین شانس وفرصتی باشیم وبا فراست وتیزبینی به فرصتهایی که دراختیارمان می گذارد پروبال دهیم.
● خواستن رمز موفقیت:خواستن توانستن است.البته باید معنی خواستن را نیز یاد بگیریم.نه هرخواستنی موجب توانستن می شود ونه حتی هرتوانستنی ما را به هدف می رساند.بسیاری از افراد معنای واقعی خواستن را نفهمیده اند.خواستن آن است که به تصمیم قطعی منجر شود وتصمیم قطعی آن است که به عمل منجرشود وتنها عمل صحیح است که ما را به نتیجه وهدف می رساند.دانستن خواستن وتوانستن تنها در سایه عمل معنی ومفهوم پیدا می کند.واقعیت آن است که دروجود هر یک از ما گنجی عظیم نهفته است که دستیابی به آن به کوششی نه چندان زیاد اما آگاهانه نیاز دارد.به خاطر داشته باشیم که طولانی ترین راهها تنها با برداشتن یک قدم آغا می شوند.پس باید قدم بگذاریم وهمین امروز اولین قدم را در راه رسیدن به هدفهای والای خود برداریم.
● راضی نبودن به وضع موجود:موفقیت افراد موفق دستیابی آنان به اهدافشان است.اگر به مسیر زندگی افراد موفق نظری بیندازیم متوجه می شویم که نارضایتی آنان از وضع موجود باعث حرکت وگام برداشتن به سوی موفقیت شده است.
همان گونه که موفقیت افراد هر گروه کوچک باعث موفقیت آن گروه در مقایسه با دیگر گروها می شود افراد موفق شرکتها و سازمانهای موفق و پیشرفته کشور می شوند.دلایل موفقیت افراد و سازمانها در برنامه ریزی و هدفمندی آنان نهفته است.پس از تعیین اهداف
بلند برای خود باید در راه رسیدن به آن اهداف تلاش کرد.مهم ترین عامل موثر در موفقیتخود فرد است
برای به دست آوردن موفقیت شخصی، شاد بودن کافی نیست. وقتی واقعاً بیشتر میخواهید، آن را به دست میآورید. افرادی که افزونطلب نیستند به خود اجازه بیشتر خواستن نمیدهند. در بعضی موارد آنها ممکن است از فکر داشتن بیشتر خوششان بیاید، ولی آنها به خود زحمت نمیدهند و مشتاق نیستند. برای داشتن موفقیت بیرونی، باید به قدری اشتیاق داشته باشیم که وقتی آن را به دست نمیآوریم، آزرده شویم. در عین حال باید بیاموزیم چگونه آزردگیمان را رها کرده، خود را شفا دهیم به طوری که شادی درونی را نیز تجربه کنیم. در حالی که با امواج اجتنابناپذیر درماندگی، ناامیدی، نگرانی و سایر احساسات منفی روبهرو هستیم که با آرزوی موفقیت بیرونی میآید، همواره باید قادر باشیم لذت، عشق، اعتماد و صلح درونی را به دست آوریم. این بینش روشن میسازد که چرا افراد بسیاری که به درجات بزرگی از موفقیت شخصی رسیدهاند شروعهای معمولی داشتهاند. بسیاری از آنها در زمان کودکی، فقیر، محروم یا حتی یتیم بودهاند.
آنها راه سخت شاد بودن را کمتر آموختند ولی به خواستن بیشتر ادامه دادند. داستانهای بیشماری نقل میشود از افرادی که چگونه موفق شدهاند یا اینکه چگونه به خواستههایشان رسیدهاند و سرانجام بعضیها سقوط کرده و خیلی سست شدهاند و در زندگی و شغل آنها رکود حاصل شده است. پس از رسیدن به موفقیت بیرونی، «زندگی خوب» آنها از تولید خلاقیت یا جذب موفقیت بازمیمانند چون این افراد تماس با آرزوهایشان را دیگر از دست میدهند. آنها یا به آرامی سقوط میکنند یا متوقف میشوند ولی همه افسرده باقی نمیمانند. بعد از سقوط کامل و از دست دادن همه چیز، اغلب افراد به عقب برمیگردند آنها با علاقهمندی نسبت به خواستههایشان دوبار بهپا میخیزند. شکستهایشان را رها میسازند، یاد میگیرند که چگونه با کم شاد باشند و یکبار دیگر برای رسیدن به خواستههایشان شرایط مناسب فراهم میآورند.
بااحساس درد از دست دادن همه چیز، آنها آرزوهایشان را برای جذب و ایجاد موفقیت بیرونی تقویت میکنند. همچنان که همه چیزشان را از دست میدهند
اگر اجازه دهید می خواهم در مورد دختری صحبت کنم که در یک خانواده بسیار فقیر بدنیا آمد. او بیستمین بچه از ۲۲ فرزند این خانواده بود که حاصل یک زایمان پیش از موعد بود. به همین دلیل کودک نارس و ضعیفی بود. و امید زیادی به زنده ماندنش نبود. اما توانست زنده بماند. در ۴ سالگی به بیماریهای آماس هر دو شش و تب سرخ مبتلا شد ترکیبی مرگبار که در نهایت منجر به فلج شدن پای چپ او شد. او باید از ساق و مفصل های فلزی استفاده می کرد تا بتواند راه برود. اما هنوز خوشبخت بود چون مادری داشت که او را دلگرم می کرد. مادرش به دختر کوچکش گفته بود با وجود این پای آهنی باز هم تو خوشبختی چون می توانی هر کاری که بخواهی با زندگیت بکنی. مادرش به او گفته بود همه چیزی که احتیاج داری ایمان، سماجت، شجاعت و روحیه شکست ناپذیری است.
با این طرز فکر دختر کوچک در سن ۹ سالگی پای فلزی خود را به گوشه ای انداخت. او مرحله ای را آغاز کرده بود که پزشکش از انجام آن قطع امید کرده بود. بعد از ۴ سال او با پاهای خود گامهای بلند بر می داشت. و می توانست حرکات ریتمیک انجام دهد که در علم پزشکی یک شگفتی به شمار می رفت. دختر کوچک ما بعد از این موفقیت یک تصمیم گرفت او می خواست بزرگترین دونده زن جهان شود!؟ آیا با این پاها می توانست یک دونده باشد چه رسد به اینکه در میان قهرمانان مقام کسب کند.
در سن ۱۳ سالگی در یک مسابقه شرکت کرد، و در این مسابقه آخرین نفر شد. او در همه مسابقات مدرسه شرکت می کرد و در همه آنها آخر می شد. همه از می خواستند از این کار خود دست بردارد ولی او هیچگاه نا امید نمی شد. تا اینکه در یک مسابقه نفر ما قبل آخر شد. از آن به بعد « ویلما رادولف » ( دختر کوچک ما ) در هر مسابقه که شرکت می کرد اول می شد.
ویلما به دانشگاه ایالتی تنسی رفت. جائیکه یک مربی به نام اد تمپل را ملاقات کرد. این مربی وقتی اراده شکست ناپذیر ویلما را دید او را آموزش داد تا آنجا که به مسابقات المپیک راه پیدا کرد.
آنجا ویلما با رقبای قدرتمندی طرف بود یکی از آنها یک دختر آلمانی به نام جوتا هین بود. که تا آن زمان هیچکس او را شکست نداده بود. اما در دوی ۱۰۰ متر سرعت ویلما او را شکست داد. پس از آن نوبت به دوی ۲۰۰ متر رسید این بار جوتا نمی خواست هیچ موقعیتی را از دست بدهد ولی باز هم مغلوب اراده آهنین ویلما شد. بله اکنون ویلما دو مدال طلای المپیک را بدست آورده بود.
اکنون نوبت به دوی ۴۰۰ متر امدادی رسیده بود. دو دونده اول از تیم ویلما به خوبی چوب را به نفر بعدی دادند اما دونده سوم که باید چوب را به ویلما می داد در اثر هیجان آنرا به زمین انداخت و در این هنگام جوتا شروع به دویدن کرده بود. گرفتن جوتا با آن پاهای چالاک در این وضعیت غیر ممکن به نظر می رسید ولی ویلما در کمال نا باوری این کار را کرد. و صاحب سه مدال طلای المپیک شد
در اعماق وجود خود رابطه ای قوی و دوستانه با خداوند دارد و در عادت به عبادت و مناجات و گفتگو با یک شعور برتر کاینات و یک نادیدنی ، دارد .
▪ عادت به مطالعه کتب و مجلات با زمینه های خاص را علاقه دارد .
▪ انسانهایی در زندگی او وجود دارند که نوجوان به آنان علاقمند و آنان نیز به او علاقمند هستند و نوجوان آنان را به عنوان الگوهای زندگی خود قبول دارد مانند افرادی در نزدیکان یا یک استاد معنوی یا یک قهرمان در مسائل معنوی یا آدمهایی شاخص در صفاتی خاص مثل اراده سخاوت ، آرامش ، ایمان و ...
▪ نوجوان موثر اهل مشورت است.
▪ انتقاد دیگران را به گوش جان می پذیرد و آن را حمله ای برای شخصیت خود نمی داند .
▪ از آنجا که نوجوانی به نوعی سن بحران هویت می باشد و نوجوان به دنبال هویتی مثبت است در این سن او از راههای سازنده و ماندگار کسب هویت می کند .
▪ نوجوان از پول های تو جیبی خود پس اندازی در بانک دارد یا حتی کاری یا حرفه ای را آموخته که می تواند از آن درآمدی داشته باشد مثل : تدریس خصوصی ، تعمیر دوچرخه ، تعمیر ضبط .
▪ نوجوان برای فراغت شخصی خود هنری یا مهارتی خاص دارد که با آن به آرامش می رسد و برفشارهای روحی خود مدیریت می کند مثل : موسیقی ، نقاشی ، خطاطی ، سفالگری ، انواع ورزش ، مطالعه کتب مورد علاقه و ...
▪ نوجوان دوستانی را بر می گزیند که از نظر سطح اعتماد به نفس خیلی بالاتر یا خیلی پایین تر از خودش نباشد افرادی را بر می گزیند که عزت نفس او را بالا ببرند و او نیز به آنان کمک کند نه اینکه با دوستانش رابطه سلطه پذیر داشته باشد و در مقابل آنان احساس حقارت یا تکبر کند بلکه باعث رشد روحی یکدیگر می شوند .
▪ نوجوان مثبت می اندیشد اگر از دست خانواده یا اطرافیان به هر دلیلی عصبانی شود و در خلوت خود منصفانه قضاوت می کند و محبت ها و حسن نیت های آنان را در نظر
می گیرد و بعد قضاوت می کند و گاهی خودش را جای دیگران می گذارد و به دیگران کمک می کند که او را درک کنند .
▪ نوجوان برای آینده اش برنامه می ریزد و از افراد موفق یا از نوجوانان موفق درسهایی می آموزد .
▪ نوجوان موثر فکر نمی کند عذرخواهی کردن ارزش او را پایین بیاورد بلکه این مهارت را یک تمرین برای رشد می داند که باعث بالا رفتن میزان حساب بانکی عاطفی او
می شود .
▪ به استعدادهای خود توجه و آرزوهای واقع بینانه دارد .
▪ به خودش و به دیگران احترام می گذارد .
▪ اطرافیان را دوست دارد و سعی می کند از هر کس چیزی بیاموزد مثلاً از یکی خوش خلقی ، از دیگری سخاوت ، از دیگری مهربانی ، از دیگری گذشت و ...
▪ با خود و دیگران با مهربانی رفتار می کند و خصومت و دشمنی را در خود پرورش نمی دهد .
▪ برای رسیدن به آروزهای خود تلاش می کند و بهای رسیدن به آرزوی خود را می پردازد .
▪ نوجوان موفق به جای آنکه پیرو و مقلد کسی باشد به خودش ایمان دارد .
▪ نوجوان موفق می داند که چه چیزهایی او را عصبانی می کند و سعی
می کند که موقع خشم آن را مدیریت و عقل را نیز به مداخله بکشاند .
▪ نوجوان موفق به جای اینکه واکنشی باشد کنش است حوادث دنیا تعیین کننده خلق وی نیستند بلکه خودش انتخابگر می باشد مثلاً هوای ابری نمی تواند باعث غم یا شادی او باشد او می تواند شکستها را تجربه معنا کند و خودش را قدرتمند کند یا شکست خورده بپندارد .
یعنی هر چیزی به سرعت او را گل آلود نمی کند به قولی چاله آب به آسانی گل آلود میشود ولی دریا نه به هر بهانه ای
▪ نوجوان به نتیجه و عواقب کارهایش می اندیشد و آینده نگری دارد و دم غنیمت عمل نمی کند .
▪ نوجوان موفق برنده – برنده می اندیشد ، یعنی می تواند از دو دیدگاه و زوایه دیگران را بنگرد سعی میکند خودش را درک کند و بعد دیگران را بفهمد ، قبل از آنکه بخواهد همه به او گوش کنند او به دیگران گوش می کند .
▪ نوجوان موفق اهل کار گروهی و فعالیت و دسته جمعی می باشد و جمع را دوست دارد و گریزان از جمع های خانوادگی و دوستانه نمی باشد چون جمع به او تجربه و مهارت
می آموزد .
▪ نوجوان موفق به سلامتی و بهداشت و زیبایی ظاهری خود اهمیت می دهد .
چهار عنصر مهم سلامتی ، خوب خوابیدن ( نه زیاد ، نه کم ) ، تغذیه خوب ، ورزش متناسب ، در آرامش و صلح و صفا بودن با خود و اطرافیان را رعایت کند .
▪ نوجوان موفق در مورد مسائل ومشکلات خود صحبت و به قولی احساسات خود را بیان می کند و راه حل مدار است نه مشکل مدار ، یعنی خود را روی راه حل ها متمرکز
می کند، و به جای اینکه غم های خود را بزرگ کند وجودش را با اتصال به خداوند قدرتمند می کند .
▪ نوجوان موفق خود را همانگونه که هست دوست دارد و می پذیرد .
▪ نوجوان موفق به سیرت و شخصیت وجودی خود اهمیت بیشتری
می دهند تا به صورت و ظاهر خود .
▪ نوجوان موفق در بحران ها عقلش به احساساتش غلبه می کند .
▪ نوجوان موفق خشم های خود را با کنترل عقل مدیریت می کند نه اینکه خشم های او عقل او را کنترل کند .
▪ نوجوان موفق اهل شکرگذاری و مثبت نگری است
1)هرگز به میزان درآمدتان خرج نکنید . مخارج کمتر شما نسبت به درآمدتان باعث ثروتمند شدن سریع شما می شود.
۲) دستمزد دادن بهتر از دستمزد گرفتن است . حداقل مفیدتر است.
۳) هرگز کاری را که می توانید بدهید تا دیگری برایتان انجام دهد خودتان انجام ندهید . کاری که دیگری برای شما انجام می دهد زمان و انرژی بیشتری به شما برای انجام کارهای دیگر می دهد .
کلمات کلیدی: ۲۳ کد برای موفقیت
۴) هرگز کاری را که می توانی با طفره رفتن به فردا اندازی امروز انجام نده . کارهای زیادی وجود دارد که می توانی امروز انجام دهی . اصولاً بیشتر کارهایی که امروز مجبور نیستی انجام دهی کارهای مهمی نیستند
۵) همیشه خریدار باش نه فروشنده . اگر به اندازه کافی هوش برای پول دار شدن داشته باشی می دانی که یک ریسک بهتر از دو ریسک است .
۶) هرگز کاری را انجام نده اگر می توانی با شخص دیگری انجام دهی . چرا با یک شخص یا اشخاص دیگر در هر شغل یا خط کاری رقابت می کنی مادامی که برای تو انحصار در ضمینه های دیگر ممکن است ؟
۷) اگر مقتضیات تو را مجبور کند تا شغل هایی را پیگیری کنی یا از یک سری خطوط کاری پیروی کنی که مورد تعقیب افراد دیگر است ، بهتراست که کارت را در ضمینه ای که دیگران توان رقابت با تو را ندارند قرار دهی . این همیشه یک راه خوب ، بهتر و بهترین راه است .
۸) هر آنچه که تو برای یک بار انجام می دهی ، هر چند راهی که تو برای انجام کاری به عهده می گیری ، کار مشابهی را دوباره انجام نده یا کاری را در مسیر مشابه انجام نده . اگر یک راه انجام کاری را بدانی باید این را هم بدانی که مسلماً راه بهتری برای انجام آن وجود دارد .
۹) اگر در کاری موفق شدی ، اجازه نده دیگران از موفقیت تو اطلاع یابند.
۱۰) وقتی ثروتمند شدی ، چنانچه اگر نصایح مرا گوش کنی ثروتمند می شوی، اجازه نده دیگری راز موفقیت تو را بداند .
۱۱) یکی از بزرگترین دارایی ها که هر فردی می تواند کسب کند شهرت برای بی قاعدگی است .
۱۲) هرگز از کسی متنفر نباش .
۱۳) مرد عاقل رفتارش را با دلیل تنظیم می کند نه با غریزه .
۱۴) دانستن کاری که نباید انجام دهی مهمتر از دانستن کاری است که باید انجام دهی .
۱۵) آیندگان هرگز کاری را برای تو انجام نمی دهند . بنابر این هیچگونه سرمایه گذاری برای اولادت نکن . البته وارثانت پس از مرگ بر سر املاکت نزاع می کنند.
۱۶) یک مرد هر کاری را که بخواهد در جهان انجام دهد انجام می دهد .
۱۷) باید پولت را ذخیره کنی.
۱۸) احمق ها می گویند که پول ، پول می آورد ولی من می گویم که پول ، پول نمی آورد . فقط انسان است که پول می آورد .
۱۹) دو گناه نابخشودنی در جهان اقتصاد است : یکی دادن چیزی برای هیچی و دیگری گرفتن چیزی برای هیچی .
۲۰) اگر شما یکی از ورثه های پدر یا شخص دیگری هستی ، توصیه می کنم که قبول نکنی که فقط یک وارث باشی .
۲۱) از کارهای کوچک نفرت نداشته باش بلکه به آن کارها احترم بگذار.
۲۲) پول درآوردن آسانتر از خرج کردن آن است .
۲۳) سخت ترین کار از کارهایی که انسان انجام می دهد تفکر است
شما از نظر ظاهری به عنوان یک فرد بالغ شناخته میشوید. اما تا زمانی که از نظر عاطفی و ذهنی به بلوغ نرسید، نمیتوانید نام یک شخص کامل را روی خود بگذارید، روشهای زیر به شما کمک میکند که راه رسیدن به کمال را آسانتر طی کنید.
۱) مسوولیتپذیری
بدون هیچ عذر و بهانهای یاد بگیرید که مسوولیت کارهایی را که انجام میدهید به عهده بگیرید. همانطور که تحسین و تمجید را قبول میکنید باید گله و شکایت را نیز بپذیرید. برای پیامد تصمیمهای خود آماده باشید و سعی کنید تصمیمات درستی اتخاذ کنید چرا که قبول مسوولیت کار دشواری است.
۲) احساسات خود را کنترل کنید
عدم توانایی در کنترل احساس میتواند هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی لطمات جبرانناپذیری را به شما وارد آورد. نباید احساساتتان را سر به نیست کنید بلکه باید آنها را از طریق یکسری رفتار و گفتار موجه بروز دهید.
۳) بخشنده باشید
موفقیت شما به کمکهایی بستگی دارد که در میان راه از دیگران دریافت میکنید. بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک کنید.
۴) وقت خود را با خانواده و دوستان بگذرانید
صلهرحم را از یاد نبرید، اگر نمیتوانید همیشه به دیدنشان بروید، حداقل ارتباط تلفنی را قطع نکنید. این امر برای دوستانتان نیز صدق میکند. سعی کنید حداقل آخر هفته را با آنها بگذرانید.
۵) ضعفهای شخصیتی خود را از بین ببرید
در شناخت عادات، ویژگیهای اخلاقی و به طور کلی شخصیتتان تلاش کنید. ضعفها را به تدریج از بین ببرید و نقاط قوت را تقویت کنید.
۶) متوجه رفتار خود باشید
رفتار و گفتار شما در قبال دیگران تعیینکننده برخورد آنها در قبال شماست. شما یک تابلوی تبلیغاتی متحرک هستید که توجه همه را به خود جلب میکنید، پس بهتر است اخلاق خوب خود را به نمایش بگذارید.
۷ ) کار خودتان را انجام بدهید
کاری که تصور میکنید برایتان مناسب است انجام دهید نه کاری که دیگران فکر میکنند انجام آن برایتان لازم است. خودتان را با کسی مقایسه نکنید.
۸ ) درستکار باشید
یک فرد درستکار همیشه برای اصول اخلاقی ارزش بیشتری نسبت به لذات و سودهای شخصی قائل است. روی حرف خود بایستید و کاری را که فکر میکنید درست است، انجام دهید.
۹) با اهدافتان روبهرو شوید
افراد موفق همه دارای یک عادت ویژه هستند: هدفمند و تلاش برای رسیدن به مقصود بدون داشتن هدف و نقشه مناسب زندگی شما عادی شده و شادی و موفقیت ناچیزی نصیبتان میشود.
۱۰) عادات بد خود را ترک کنید
یکی از عادات بد خود را انتخاب کنید و به دوستان و خانواده خود بگویید که قصد ترک آن را دارید اگر آنها به عنوان یک مراقب در کنار شما باشند، تمایل شما نسبت به انجام این کار افزایش پیدا میکند.
۱۱ ) روحیه جوان و شاداب داشته باشید
به خاطر داشته باشید که سن شما به آن اندازهای است که خودتان میخواهید. یک شیوه شاداب و جوانپسند را در زندگی پیش بگیرید تا بدن و ذهن شما همواره به تحرک واداشته شود.
۱۲) از موقعیتهای خود استفاده کنید
فرصتهای بیشماری در زندگی هر فردی وجود دارد اما سود بردن از آنها کار سادهای نیست و ریسک بالایی دارد. کاری نکنید که موجبات پشیمانی شما را فراهم آورد.
۱۳) تمرین بردباری
صبر و پافشاری شما را به سمت کامیابی و موفقیت رهنمون میسازد. بیشتر انسانهای بزرگ بیشتر از اینکه موفق شده باشند در زندگی خود با شکست مواجه میشدند.
۱۴) علایق خود را متنوع کنید
یک سرگرمی جدید برای خودتان پیدا کنید. با یادگیری ورزشها و مهارتهای جدید خود را به چالش وادار کنید.
۱۵) ساعات مطالعه خود را بیشتر کنید
مطالعه یکی از راههای مناسب برای افزایش اطلاعات و دایره لغات شما است. روزی یک ساعت هم که شده تلویزیون را خاموش کرده و در عوض مطالعه کنید.
۱۶) ورزش کنید
ورزش یکی از راههایی است که از شما فرد سالمتر و جوانتری میسازد. آنقدر که کار شما ارزش دارد، مدتزمانی که مشغول به انجام آن هستید مهم نیست.
همچنان که به مسیر خود در راه رسیدن به یک فرد کامل ادامه میدهید، به خاطر داشته باشید که طرز تفکر مثبت همیشه به عنوان اساسیترین فاکتور شناخته میشود. دید مثبت ذهنی نسبت به هر چیز در زندگی شما اجازه میدهد در جایی که دیگران شکست خوردند به پیروزی دست پیدا کنید، بدون توجه به اینکه شرایط تا چه حد دشوار است اگر نقطهنظر مثبتی داشته باشید و این کار را ادامه دهید، همیشه راهی برای پیروزی در مقابلتان بازخواهد شد