آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

احترام به تفاوت ها در زندگی زناشویی

همانطور که می دانیم زنان و مردان دارای تفاوت های بسیاری هستند و آگاهی ازاین تفاوت ها در بهبود روابط بسیار مؤثر است. همچون آهن ربا، تفاوت های افراد می تواند باعث جذب آنان به یکدیگر شود. با بالا رفتن درک و آگاهی می توانیم به این تفاوت ها احترام بگذاریم و توجه خاصی داشته باشیم.
تفاوت های بین مردان و زنان حقیقتاً می توانند مکمل یکدیگر باشند و به هر یک از طرفین فرصتی دهند تا به تعادل برسند. اگر ما روحیه کاملاً پرخاشگری داشته باشیم جذب فردی می شویم که آرام تر و خونسردتر از ما باشد. با ارتباط برقرار کردن با فرد آرام و خونسرد، ما به طور ناخودآگاه با خصوصیات و کیفیت های این گروه آشنا می شویم.
در واقع تفاوت های بین افراد باعث می شود آنان به سوی یکدیگر جذب شوند و این همان احساسی است که ما آن را عشق تعبیر می کنیم. معمولاً دختران جوان دوست دارند فردی را شریک زندگی خود انتخاب کنند که فاقد خصوصیات بـَدِ خودشان باشد.بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یک عشق واقعی است. تجربه ثابت کرده است که انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یک رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.
تفاوت های بین افراد، بُعد دیگری را نیز ایجاد می کند؛ بدین معنا که وقتی زن و شوهری تفاوت های بین یکدیگر را بپذیرند و سعی در تغییر یکدیگر نداشته باشند، در این صورت شباهت ها و همانندی های بسیاری را نیز در دیگری درک می کنند. گرچه هر کدام از ما منحصر به فرد هستیم ولی در بیشتر جنبه ها به هم شباهت داریم. این تضاد ما را به یک حقیقت شگفت انگیز در روابط رهنمون می کند. به عبارت دیگر شریک زندگی شما ترکیبی از تفاوت ها و تشابهات مکمل است. زن و شوهرهای واقعاً عاشق، مفهوم این ترکیب را بسیار خوب می دانند.نمونه های ذیل گفته های این افراد است:
ما با یکدیگر بسیار فرق داریم ولی آنچه که ما را به یکدیگر پیوند می زند این است که هر دوی ما خیلی احساساتی هستیم.
ما در بسیاری جنبه ها با یکدیگر تفاوت داریم. من طلوع آفتاب را دوست دارم ولی همسرم از غروب آفتاب خوشش می آید. او رؤیایی است ولی من واقع بین هستم. او از هر حادثه ای نگران نمی شود ولی من دائماً نگران هستم. با این وجود ما در بسیاری جنبه ها یکی هستیم. به طوری که حرف و عملمان در زندگی یکی است و انگار دارای یک طول موج می باشیم.گاهی اوقات من عاشق همسرم هستم و گاهی اوقات از او خسته می شوم. وقتی عاشق او نیستم به این خاطر است که در آن لحظه توانایی ابراز عشق و محبت به او را ندارم. در این مواقع احساس خوبی ندارم زیرا می دانم برای بهبود رابطه و داشتن یک زندگی خوب باید با هم باشیم و یکدیگر را حمایت کنیم.
بیشتر مشکلات ما کاملاً متفاوت از یکدیگر است، ولی شباهت ما در این است که هر دوی ما مشکلات زیادی داریم. ما یاد گرفته ایم برای غلبه بر مشکلات به یکدیگر کمک کنیم بدون آنکه به دیگری احساس بی ارزشی دست دهد. فکر می کنم اگر همسرم انسان کاملی بود و مشکلی نداشت احساس من طور دیگری بود به طوری که می خواستم همیشه او را شکست دهم.
مدت دو سال از زندگی ما بسیار عاشقانه گذشت. بعد از مدتی آتش عشق و محبت ما فروکش کرد. حالت رمانتیک زندگی از بین رفت. وقتی یک روز صبح از خواب بلند شدم احساس کردم ما دو انسان متفاوت از یکدیگر با شباهت های بسیار کم هستیم. بسیار غصه خوردم و از زندگی مأیوس شدم ولی بعد از مدتی فهمیدم که این عشق واقعی نیست.عشق واقعی یعنی تقسیم احساسات و درک ناراحتی هایمان. من عاشق یک شخص واقعی شدم تا عاشق شخصیتی که می خواستم از او بسازم.
در همه این مثال ها عشق در طی زمان با پذیرش و درک از یکدیگر توسعه و رشد پیدا کرد. با این روش هدف از عشق هماهنگ کردن تفاوت های بین زن و شوهر و ساختن یک رابطه مثبت و پایدار است.
شاید بسیاری از خانواده های امروزی با عشق واقعی بسیار فاصله داشته باشند. بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یک عشق واقعی است. تجربه ثابت کرده است که انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یک رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.
عشق واقعی و عشقی که امروزه تمام روان شناسان مسائل خانواده متفق القول بر آن صحه می گذارندپذیرش و احترام به تفاوت طرف مقابل است. مطمئن باشید اگر تمام کره زمین را نیز بگردید همسری که در تمام جنبه ها همانند شما باشد پیدا نخواهید کرد. تنها با پذیرش تفاوت های همسرتان خواهید توانست در ساختن یک زندگی خوب قدم های مثبتی بردارید

من و همسرم واقعا خوشبختیم به این دلیل که...

 1 - برای همدیگر وقت صرف می‌کنیم‌. 

2 - به همه می‌گویم که دوستش دارم‌.

3 - برای قدردانی از محبت‌هایش‌، نامة عاشقانه‌ای برایش می‌نویسم‌.
4 - در جمع از او تعریف می‌کنم‌.
5 - وقتی غمگین است سعی می‌کنم ناراحتی‌اش را بفهمم و او را درک کنم‌.
6 - همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می‌کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.
7 - در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می‌کنیم‌.
8 - همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می‌دهم‌.
9 - آرامش را در همه حال حفظ می‌کنم‌.
10 - باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می‌کنم‌.
11 - پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک‌، شب‌ها همه چیز را برایش تعریف می‌کنم‌.
12 - اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می‌گویم‌.
13 - به کارهایی که برایم انجام می‌دهد توجه می‌کنم و قدردان محبت‌های او هستم‌.
14 - ازدواجمان را از موهبت‌های الهی می‌دانم‌.
15 - برای سلامتی‌اش صدقه می‌دهم‌.
16 - در یک مکان یادداشتی محبت‌آمیز برایش پنهان می‌کنم و او را راهنمایی می‌کنم تا پیدایش کند.
17 - در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می‌کنم‌.
18 - سعی می‌کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم‌.
19 - کارهایی که نشان دهندة محبتم نسبت به اوست برایش انجام می‌دهم‌.
20 - هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می‌کنم‌.
21 - اگر احساس کنم از وسایل شخصی‌اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی‌خرد، حتماً برایش تهیه می‌کنم‌.
22 - همه هدایایی را که به من داده است‌، از صمیم قلب دوست دارم‌.
23 - همیشه دل آرام یکدیگر هستیم‌

هوش هیجانی و تأثیر آن در افزایش قابلیت‌های زندگی

هوش هیجانی و تأثیر آن در افزایش قابلیت‌های کارکنان و مدیران در زندگی و محل کار

آشنایی با اصطلاح هوش عاطفی یا هیجانی و اثرات آن در زندگی و روابط شخصی و اجتماعی انسان‌ها، رفته رفته به مقوله‌ای کاملاً جدی برای برنامه‌ریزان کشورهای مختلف در سراسر جهان، تبدیل شده است.
در مقاله تهیه شده، ابتدا به تعریف هوش عاطفی (
EQ) پرداخته شده است. سپس اثر هوش عاطفی افراد در سازمان و محیط کار با استفاده از تحقیقات و مطالعات انجام شده در سال‌های گذشته، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیقات بخوبی نشان داده است مدیرانی که به سوادآموزی عاطفی در سازمان خود توجه بیشتری داشته‌اند در مقایسه با مدیران سازمان‌های دیگر، موفق‌تر بوده‌اند.
● آشنایی با هوش هیجانی (عاطفی یا
EQ)
دانیل گلمن نخستین کسی بود که اصطلاح هوش عاطفی را در میان مردم، رواج داد. وی در ۱۹۹۵ کتابی نوشت با عنوان «هوش عاطفی: چرا ممکن است این عنصر از بهره هوشی مهم‌تر باشد؟» وی اکنون رئیس شرکت خدمات هوش عاطفی در امریکاست که محور فعالیت‌های آن تحقیقات در این زمینه می‌باشد.
گلمن معتقد است: زندگی جمعی و اخلاقی ما به خویشتنداری، غمخواری و مهارت‌های مربوط به هوش عاطفی بستگی دارد. برخلاف بهره هوشی (
IQ) که تصور می‌شود از زمان تولد، مطلق باقی می‌ماند، اعتقاد بر این است که هوش عاطفی (EQ) در سراسر زندگی پرورش می‌یابد و تقویت می‌شود. گلمن استدلال اساسی خود را چنین بیان کرد: «به یک معنا، ما دو مغز، دو ذهن و دو نوع هوش داریم: عاطفی و عقلی». وی خاطرنشان کرد استفاده از هوش عاطفی به اندازه هوش عقلی در زندگی ما مهم است. گلمن در کتاب خود پنج حیطه را نام می‌برد که عوامل هوش عاطفی را مشخص می‌کنند:
۱) توانایی شناخت احساس به همان شکل که رخ می‌دهد، نقش بنیادی در هوش عاطفی دارد. اگر نتوانیم عواطف خود را متوجه شویم، ممکن است مغلوب شده و با در بروز این احساسات قوی، متزلزل شویم.
۲) توانایی حفظ خود در برابر دشواری‌های زندگی یا بازیافتن خود پس از بروز مصائب، مستقیماً به وجود مهارت قبلی بستگی دارد. می‌خواهیم به نوعی بر عواطف خود کنترل داشته باشیم تا بتوانیم به نحو مناسب با این عواطف کنار بیاییم.
۳) پایه موفقیت در دستیابی به هر نوع هدف، توانایی بهره‌گیری از عواطف در این راه است. برای اهداف خلاقانه، تمرکز و تسلط (یادگیری به تاخیر انداختن ارضا و غلبه بر امیال نامناسب) مهارت‌های مهمی هستند و کنترل عاطفی ضروری است.
۴) مهارت‌های مردمی، مبنای همدردی و توانایی توجه به عواطف دیگران است. همدردی شعله نوعدوستی را برمی‌افروزد و در مشاغلی همچون آموزگاری و مدیریت که مستلزم توجه به دیگران است، نقش مهمی دارد.

ادامه مطلب ...

یک رابطه زناشویی موفق به عوامل ذیل بستگی دارد:

یک رابطه زناشویی موفق به عوامل ذیل بستگی دارد:
۱) سلام کردن به یکدیگر
۲) تشکروقدردانی نسبت به همدیگر
۳) خسته نباشید ،سلامت باشید وخداقوت به همدیگر
۴) دعا کردن نسبت به همدیگر
۵) تقسیم کار وهمکاری در منزل
۶) استفاده از کلمات لطفا-ببخشید،معذرت می خواهم ،بفرمائید ونظر شما
۷) نگاه محبت امیز به هم
۸) نگاه اول به هم همراه با درک و فهم یکدیکر
۹) تاکیدبررجوع نکردن به خطاهای گذشته و فکر کردن به حال اینده
۱۰) انگشت گذاشتن روی حساسیت های وی‍ژه همدیگر
۱۱) احترام وتحمل سلائق وعقاید همدیگر
۱۲) استفاده نکردن از کلمات تو،باید،حتما،که بصورت دستوری و توهین می باشد
۱۳) برنامه ریزی کردن در زندگی ودر دست گرفتن مدیریت زمان
۱۴) دوری از احساسات ورجوع به اگاهی ،منطق ،عقل ،حکمت ،عزت ومصلحت
۱۵) قبول تفاوت های همدیگر ودر نظر گرفتن تفاوتها در رفتار یکدیگر

تاثیر هوش هیجانی(هوش عاطفی) بر موفقیت انسان

شاید تا کنون در مورد هوش عقلانی بسیار شنیده باشید و درمورد مزایای آن زیاد گفته باشند. ولی در این یادداشت قصد داریم به هوش عاطفی بپردازیم . اصطلاحی که احتمالا کمتر توضیح داده شده است و از طرفی اثرات آن بر سعادت و خوشبختی انسان شگفت انگیز است. هوش عاطفی همچنین نقش موثری در آرامش انسان دارد.

در واقع این هوش عاطفی است که می تواند هوش عقلانی را بکار گیرد و در جهت مقصودش به پیش ببرد. شاید تا کنون افراد باهوش زیادی را دیده باشید که نه در شغل و کارشان و نه در روابط خانوادگی و روابط بین فردی اشان و نه در تفریح و عشق ورزیدنشان و ... موفقیتی حاصل نکرده اند. و کسانی را هم می شناسیم که علیرغم اینکه از هوش سرشاری برخوردار نیستند زندگی آرام و موفقی داشته اند و حتی به سطوح بالای موقعیت ها اجتماعی دست یافته اند. ( داستان مسابقه خرگوش و لاک پشت )
هوش عاطفی مجموعه ای از مهارتها و شاخصهایی است که در زیر توضیح داده می شود:
۱) شناخت احساس خود :
فرد باید قادر به شناخت و پیش بینی احساسات خود در موقعیت های مختلف باشد . شاید این جمله بدیهی به نظر برسد ولی باید روی آن بیشتر تامل کنیم . اشخاص زیادی هستند که یا از احساسات مختلف خود آگاهی ندارند . یا ریشه آنها را نمی فهمند. به مثالهای زیر توجه فرمائید :
- نمی دانم چرا از فلانی بدم می آید.
- نمی دانم چرا علیرغم اینکه خواهان موفقیت در کنکور هستم ولی هنگام مطالعه بی انگیزه هستم.
- نمی دانم چرا احساس پوچی و کلافگی می کنم.
۲) کنترل احساس خود :
شناختن احساس هایی چون تنفر ، عصبانیت ، افسردگی ، اضطراب ، غم و .... هزاران احساس دیگر به تنهائی کافی نیست ، بلکه باید آنها را تحت کنترل بگیریم . راننده خوب نه تنها جای ترمز ماشین را می شناسد ، بلکه به هنگام لزوم آن را در اختیار می گیرد و بر آن مسلط است.
۳) بر انگیختن و به هیجان آوردن خود :
افرادی که هوش عاطفی بالا دارند ، با اندیشیدن به عواقب احتمالی یک عمل ، نسبت به انجام دادن یا ندادن آن برانگیخته می شوند. این افراد قدرت دارند که اهداف متعالی خود را تجسم کنند ، برنامه بریزند و جهت رسیدن به آنها انرژی بگذارند. پشتکار و اراده نشانه برانگیخته شدن آنهاست و این کاری است که کمتر از هوش عقلانی بر می آید.
۴) شناخت احساسات دیگران :
افرادی با هوش عاطفی بالا ، هرگز در لاک خود فرو نمی روند تا فقط اسب خود را برانند.
آنها تعاملات گسترده ای با اجتماع دارند و می توانند دنیا را از منظر دیگران هم ببینند . لذا این افراد تحمل بالایی نیز دارند.
۵ ) تنظیم روابط با دیگران :
پس از شناخت احساسات دیگران ، نوبت به روابط با آنها می رسد. در اینجا تعادل و تعامل حرف اول را می زند. افرادی با هوش عاطفی بالا ، هرگز در دوستی ها و روابط بین فردیشان افراط و تفریط ندارند. آنها از هر کس انتظاری متناسب با خودش دارند.
آنها می دانند که تمام آدمها شخصیت کامل و بیست نیستند. لذا توقع ندارند همه افراد همانطور عمل کنند که درست است ، یا همانطور عمل کنند که آنها دوست دارند.
در واقع مردم را همانطور که هستند می پذیرند و اگر تلاشی جهت تغییر شخصیت دیگران در جهت اصلاح آنها انجام می دهند، توقع ندارند که حتما به نتیجه رضایت بخش ختم شود.
هر کدام از شاخصهای پنجگانه فوق مباحث عمده ای در روانشناسی کاربردی و وروانشناسی علمی دارد که در اینجا به همین مقدار بسنده می کنیم .
آیا میزان هوش عاطفی شما بالاست ؟ چرا

رازهای کوچک موفقیت های بزرگ

شاید بارها و بارها انسان‌های موفقی را در زندگی خود دیده باشید و از ته دل آرزو داشته‌اید شما هم مثل این انسان‌های موفق زندگی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.

در این راه اولین قدم این است که نتیجه‌ی دلخواه را بدانید یعنی دقیقاً مشخص کنید که چه می‌خواهید، قدم دوم انجام عمل است وگرنه خواست شما به صورت رؤیای شخصی باقی خواهد ماند و قدم سوم یافتن راهی برای کنترل افکار و بررسی نتایج اقدامات خود و اینکه بدانیم کارمان، ما را به هدف نزدیک یا از آن دور می‌کند و سپس قدم چهارم یعنی ایجاد نرمش برای تغییر رفتار و مقاومت در برابر پاسخ‌های منفی برای رسیدن به هدف می‌باشد.
هفت خصلتی که می‌تواند موقعیت هر کس را تضمین کند از این قرار است:
۱) عشق:
این عشق است که سبب می‌شود افراد تا دیر وقت بیدار مانده و صبح خیلی زود، برخیزند. عشق، به زندگی نیرو و معنی می‌دهد.
۲) ایمان:
راهی برای استحکام اعتقادات
۳) برنامه‌‌ریزی:
راهی برای سازمان دادن منابع
۴) مشخص بودن ارزش‌ها:
درک ارزش‌ها یکی از حساسترین کلیدهای نیل به ترقی است.
۵) انرژی:
موقعیت‌های بزرگ را نمی‌توان از انرژی جسمی جدا کرد.
۶) جلب دوستی:
ایجاد رابطه‌ای بهینه با دیگران
۷) تسلط به فن ارتباط:
کسانی که زندگی و فرهنگ ما را شکل می‌دهند به فن ارتباط با دیگران مسلط هستند.
یک بار از «پانکرهانت» میلیار‌د‌ر صاحب نفت تگزاس خواستند تا راز موفقیت را برای مردم باز‌گو کند. او گفت: موفقیت امر ساده‌ای است اول تصمیم‌ بگیرید که دقیقاً چه می‌خواهید آنگاه تصمیم‌ بگیرید که در صورت رسیدن به آرزوهای خود بهای آن را بپردازید و سپس آن بها را پرداخت کنید چراکه اگر قدم دوم را بر ندارید، در دراز مدت هرگز به خواسته خود نخواهید رسید.
دست زدن به عمل راه‌های فراوانی دارد بیشترین راه‌ها تا حدود زیادی بر اساس آزمایش و خطا است که عیب آن، وقت‌گیری است. پس بهتر است برای سرعت بخشی در امور مدل‌سازی کنیم و این را مطمئن باشیم که در زندگی چیز با‌مزه‌ای هست اگر چیزهای متوسط را نپذیریم اغلب اوقات بهترین‌ها نصیبمان خواهد شد

۸ راز موفقیت

نبوغ را می‌توان همانند تکامل بیولوژیکی دانست که نیازمند نسلی غنی و غیرقابل پیش‌بینی از گزینه‌ها و احتمالات متنوع است. به این ترتیب این فکر است که باعث استمرار بهترین ایده‌ها در راستای توسعه و ارتباطات آینده می‌شود. جنبه مهم این نظر به این است که شما بایستی ابزارهائی برای ایجاد تنوع در ایده‌هایتان را در اختیار داشته باشید و برای اثربخشی واقعی، این تنوع باید، ”کور“ باشد. این ”تنوع کور“ باعث عزیمت از دانش بازآفرینی (حفظی) به آفرینشگری می‌شود. پژوهشگران فراوانی قصد توصیف و مستندسازی روش تفکر نوابغ را داشته‌اند. آنان با مطالعه و بررسی دفترچه‌های خطارات ارجاعات، مکالمات و ایده‌های بزرگترین متفکران جهان کوشیده‌اند تا راهبردهای ویژه تفکر نوابغ و الگوهای فکری آنان را که بتوانند گستره حیرت‌انگیزی از ایده‌های بکر و اصیل را بیافریند، کشف نمایند. اکنون به هشت مورد از راهبردهائی که در الگوهای اندیشه نوابغ خلاق (در تاریخ علم هنر و صنعت) مشترک است، اشاره می‌کنیم: 

۱) نوابغ از دریچه‌های مختلف به مسئله نگاه می‌کنند. نوابغ اغلب به دنبال یافتن نگرشی نو هستند که تاکنون دیگران آنها را برنگزیده‌اند. لئوناردو داوینچی معتقد بود که برای کسب دانش راجع به قالب یک مسئله باید یاد بگیریم که چگونه آن را از راه‌های گوناگون بازسازی کنیم، او اعتقاد داشت که اولین نگرش ما، به یک مسئله به شدت متأثر از نگرش معمول و روزمره‌مان است. او مسئله خود را ابتدا از یک نگاه، بعد از نگاهی دیگر و نگاه‌های دیگر یکی یکی بازسازی می‌کرد. با هر تغییر، درک او از مسئله عمیق‌تر شده و به همان اندازه فهم اصل مسئله نزدیکتر می‌شد.
۲) نوابغ افکار خود را به تصویر می‌کشند، انفجار خلاقیت در عصر رنسانس به شدت متأثر از تدوین و توزیع دانش عظیم و گسترده نقاشی، طراحی و نمودارهائی همچون نمودارهای مشهور داوینچی و گالیله بود.
نوابع بعد از آنکه حداقل توانائی‌های خاص گفتاری را به‌دست می‌آورند، به دنبال افزایش مهارت‌های تصویری (دیداری) و تجسمی خود می‌روند تا بتوانند، اطلاعات را به روش‌های مختلف نمایش دهند.
وقتی انیمیشن با مسئله‌ای مواجه می‌شد، همواره لازم می‌دید تا موضوع خود را به تمامی روش‌های ممکن (همچون نمودار‌ها) فرموله نماید. او ذهنی بسیار تصویری داشت و به جای اندیشیدن در چارچوب‌های خشک استدلال‌های ریاضی و گفتاری، در قالب گزاره‌های تصویری و قضائی فکر می‌کرد.
۳) نوابغ تولید می‌کند، یکی دیگر از ویژگی‌های متمایز نوابغ، باروری و استعداد تولید سرشار آنان است. توماس ادیسون ۱۰۹۳ اختراع ثبت نموده و همچنان سرآمد مخترعین است. با مطالعه‌ای که ”دین کیت سایمونتون“ از دانشگاه کالیفریا روی ۲۰۳۶ دانشمند انجام داد، دریافت که معتبرترین دانشمندان، فقط آثار گرانقدر خلق نکرده‌اند بلکه انبوهی از کارهی بد و نامطلوب نیز داشته‌اند و از حجم عظیم و کمیت کار آنان، کیفیت نیز سربرآورده است.
۴) نوابغ، ترکیباتی بدیع می‌آفرینند. سیمونتون در کتاب ”نابغهٔ علمی“ (۱۹۸۹) تصریح می‌کند که نوابغ به‌جای اینکه صرفاً کارها را براساس ذوق و استعداد انجام دهند، بیشتر ترکیبات بدیع و نو می‌آفرینند. یک نابغه نیز همچون یک کودک بسیار بازیگوش که با مجموعه‌ای از بلوک‌های ساختمانی سرگرم می‌شود دائماً در حال تجزیه و ترکیب ایده‌ها، تصاویر و افکار به روش‌های مختلف در ضمیرهای خودآگاه و ناخودآگاه خویش است.
۵) نوابغ، روابط را تقویت می‌کنند. اگر الگوئی از تفکر، نشانگر نبوغی خلافه باشد، همانا متأثر از توانائی کنار هم گذاشتن موضوعات نامرتبط است. این توانائی در به‌هم ربط دادن مقولات مجزا، نوابغ را قادر می‌سازد تا چیزهائی را ببینند که دیگران نمی‌توانند ببینند. داوینچی سعی کرد تا رابطه‌ای بین صدای رنگ و سنگی که در آب می‌افتد، ایجاد کند. این نکته، باعث کشف این اصل شد که صدا همچون موج حرکت می‌کند

شادی، اساس موفقیت است

دستیابی به موفقیت، یک روی سکه و احساس لذت و آسایش توام با شادی از آن، روی دیگر آن است.

. برای بسیاری از مردم دستیابی به موفقیت راه دشواری است که عمده این دشواری در عدم توجه به چگونگی دستیابی به آن است. روانشناسان معتقدند که شادی و شاد‌بودن بستری مناسب برای برخورداری از تمرکز فکری و در ‌نهایت دستیابی به کامیابی وافر است. در حقیقت داشتن روانی آزاد از هرگونه دغدغه موتور حرکت به سوی برخورداری از زندگی سراسر موفقیت است که این امر در نهایت به بزرگ‌تر و پررنگ‌تر به‌نظررسیدن تبعات مثبت آن منتهی می‌شود
این عقیده در میان روانشناسان شکل گرفته است که داشتن فکری باز توام با پیش‌زمینه‌ای از احساس لذت و شادی می‌تواند فرد را در نائل‌شدن به سوی کامیابی سریع‌تر حرکت دهد. پس می‌توان به جرات گفت که شادی و شاد‌بودن اساس موفقیت است. برای دستیابی به چنین پیش زمینه‌ای حتی اگر از شرایط نه چندان مناسب روحی نیز برخوردار باشید به خود بگویید که با احساس شادی و لذت وافر می‌توانید به سطح بیشتری از آنچه که به دنبالش هستید دست‌یابید. این تاکتیکی ارزشمند و کارساز در اضطراری‌ترین موارد است

زندگی مملو از بالا و پایین است

زندگی مملو از بالا و پایین است
رمزش آن است که در بالاها لذت ببریم
و در پایین ها شجاع باشیم و استوار

رابطه ی حجاب و پوشش با اخلاق

پوشش یکی از شئون انسانی است و این شأن انسان به خصوصیات متفاوت فردی،اجتماعی وی مربوط می شود و می توان گفت که لباس پرچم وجود آدمی است که از اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم وی سخن می گوید.
پیدایش لباس منشأهای گوناگونی دارد، منشأ روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی و به خاطر این منشأها و کاربردهای گوناگون آن به عنوان نعمت از آن یاد می شود که خداوند مثل بقیه نعمت ها به انسان ارزانی داشته و آن را وسیله ای برای پوشش و زیبایی و حفاظت از سرما و گرما و از همه مهم تر، انجام عبادات خداوند قرارداده است.
قرآن، مبحث پوشش را در لابلای آیاتی که پیرامون آفرینش انسان اولیه «حضرت آدم» آورده است و آن را به عنوان نعمت الهی از طرف خدا معرفی می کند «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً...» و به خاطر همین اهمیت لباس است که شیطان با وسوسه هایش می خواهد آن را از تن ارزشمند انسان بکند و جدا کند و اگر در این زمینه موفق نشد تلاش می کند تا انسان از مسیر اصلی استفاده صحیح از لباس منحرف شود و راه افراط و تفریط را بپیماید. سفارش و تأکید قرآن و روایات به استفاده صحیح از این وسیله، به ما یادآوری می کند که شکر نعمت لباس به استفاده صحیح و مناسب از آن نعمت است تا زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی انسان را فراهم کند و تأثیر پوشش صحیح را برآرامش و امنیت بیان نماید.
روایات به این نکته اشاره دارند که لباس، نماد و سمبل اعتقاد انسان است و زبان گویای اوست که از سردرون انسان، پرده برمی دارد و حتی نسبت به جنس و رنگ و شکل لباس حساسیت نشان می دهد و رهنمود ارایه می نماید تا ما به اهمیت لباس و پوشش برای انسان پی برده و بدانیم که انسان با پوشیدن لباس، نشانه ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی خود را به نمایش می گذارد.
با این مقدمه روشن شد نوع پوشش ما در واقع نمادی از پایبندی ما به ارزش‌های اخلاقی است. در اسلام به تفصیل در مورد پوشش و حجاب و لباس سخن گفته شده است که در کتاب‌هایی که در مورد آداب اسلامی است می‌توانید آنها را ملاحظه کنید.
حجاب باعث ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که بوسیله آن احساسات جنسی تحریک نمی شود ودرمقابل فقدان حجاب وآزادی معاشرتهای بی بند وبارمیان زن ومرد هیجانهای جنسی را بالا می‌برد و زمینه را برای فساد اجتماع مهیا می‌کند حجاب موجب می‌شود که انسان حفظ شود یعنی حجاب، حفاظ انسان است
حجاب و پوشش در جنبه‌های مختلف دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهم‌ترین آن بیان می‌شود:
فایده حجاب در جنبه فردی: یعنی اینکه حجاب برای خود شخص چه فائده‌ای دارد: حجاب باعث ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که بوسیله آن احساسات جنسی تحریک نمی شود و در مقابل فقدان حجاب وآزادی معاشرتهای بی بند و بار میان زن و مرد هیجانهای جنسی را بالا می‌برد و زمینه را برای فساد اجتماع مهیا می‌کند حجاب موجب می‌شود که انسان حفظ شود یعنی حجاب، حفاظ انسان است.
چه زیبا فرموده است استاد شهید مرتضی مطهری که می‌گوید: حجاب مصونیت است نه محدودیت. معنی این جمله این است که حجاب باعث نمی‌شود که انسان در محدودیت و اسارت واقع شود بلکه حجاب او را حفظ می‌کند. مثلاً اگر از شما بپرسم که خانه‌ای که در آن زندگی می کنید شما را محدود و اسیر کرده است و یا شما را حفظ می‌کند؟ مسلماً می گویید ما در خانه احساس امنیت می کنیم و خانه ما را از شر دزدان یا سرما و گرما و... حفظ می کند.
پس هیچ کس نمی گوید که من در خانه اسیر هستم و خانه مرا محدود می کند دوست دارم همیشه در خیابان و بیابان زندگی کنم. و همین لباسی که می پوشیم، هیچ کس نمی گوید این پیراهن یا شلوار مرا محدود کرده، دوست دارم لخت باشم، بلکه می‌گوید این لباس مرا حفظ می کند. پس حجاب هم انسان را از نامحرمان و انسانهای شهوتران و هوسران حفظ می‌کند.
اگر لذت‌های جنسی فقط در محیط خانواده و در چارچوب ازدواج مشروع باشد موجب اتصال و پیوند قوی میان زن و شوهر شده و در نتیجه کانون گرم خانواده مستحکم‌تر می‌شود. و بر عکس حجاب و اینکه زن زینت و زیبایی خود را نثار همه کند موجب انهدام خانواده می شود
مثالی بزنم، تا زمانی که در شیشه عطر بسته باشد، عطر داخل آن هم محفوظ خواهد بود ولی به محض اینکه چند ساعتی سر شیشه عطر برداشته شود عطر داخل آن می پرد و تنها شیشه خالی بدون عطر می ماند که کسی بدان میلی ندارد یعنی دیگر از آن استفاده نمی کنند.
و حجاب هم همانند سر شیشه عطر است که بوی خوش و زیبایی و طراوت زنها را حفظ می کند و با برداشتن حجاب، آن زیبایی هم از بین می رود رمز زیبایی زنهای مسلمان هم همین حجاب است.
حجاب ریشه در عفت و حیا دارد و بروز و ظهور این صفات اخلاقی مهم است لذا فردی که از حجاب محروم است از دسته‌ای از مهم‌ترین صفات اخلاقی محروم است. عفت و حیا آثار فراوانی در حوزه‌های مختلف زندگی ما دارد چه در ارتباط با خدای متعال چه در ارتباط ما با خودمان و دیگران.
شما می‌توانید در مورد این دو صفت به طور جداگانه مطالعه کنید و نقش هر یک را در وجود ایمانی و اخلاقی فرد بهتر بشناسید.
فایده حجاب در بعد خانوادگی: اگر لذت‌های جنسی فقط در محیط خانواده و در چارچوب ازدواج مشروع باشد موجب اتصال و پیوند قوی میان زن و شوهر شده و در نتیجه کانون گرم خانواده مستحکم‌تر می‌شود. و بر عکس حجاب و اینکه زن زینت و زیبایی خود را نثار همه کند موجب انهدام خانواده می شود