تغییر دادن خود ساده نیست
اما ممکن است.اطلاعاتی به شما میدهیم، به نمونههایی اشاره میکنیم و آنگاه
روشهایی را به شما معرفی میکنیم که با رعایت آنها امید آن است که احساس رضایت
بیشتری از خود و زندگیتان داشته باشید. از آنجائی که بسیاری از رنجشها، اضطرابها و
خشمهای ما ناشی از روابطمان با دیگران است به نظر میرسد که آموزش مهارتهای
اجتماعی میتواند زمینهساز زندگی توام با رضایت باشد.
● هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی :
فرد بتواند رفتار، افکار و احساسات خود را بشناسد و شیوههایی را پیاده کند که
باعث راحتتر شدن برقراری ارتباط با دیگران شود.
▪ مهارتهای اجتماعی شامل :
با توجه به گستردگی موضوع، آموزش را از اجزاء مهارت شروع میکنیم، به کار بردن هر
یک از این مهارتها مقدمه یک ارتباط خوب و رضایتمند است.
الف) رفتارهای غیرکلامی:
آگاهی از جنبههای غیرکلامی ارتباط به ما کمک میکند تا در تفسیر نشانهها مهارت
بیشتری پیدا کنیم و برداشتهای دیگران را بهتر کنترل کنیم. برخی از رفتارهای
غیرکلامی عبارتند از:
۱) ارتباط جسمی :
تماس مودبانه بخصوص دست دادن این پیام را میرساند که تاکید ما بر رابطه با فرد
مخاطب است نه بر تفاوتهایی که با او داریم و این موجب میشود که طرفین گفتگو احساس
برابری کنند و احساس نکنند که از موقعیت پائینتری نسبت به شخص مقابلشان
برخوردارند.
۲) ارتباط چشمی:
برقراری ارتباط چشمی گاهی برای شروع ارتباط ضروری است. این رفتار در هنگام گفتگو
میتواند نشانه توجه، علاقه و درگیری باشد. در حین گفتگو اگر مستقیما به چشمان کسی
که با او حرف میزنید نگاه کنید، میتوانید صمیمی بودن خود را به او انتقال دهید
اما اگر هنگام گفتگو با اشخاص به جای دیگر خیره شوید نامطمئن بودن خود را القاء
کردهاید و اگر بیش از اندازه به چشمان او نگاه کنید احتمالا احساس بدی پیدا میکند
و به این نتیجه میرسد که او را زیر حمله قرار دادهاید. نگاه کردن بیوقفه به
چشمان مخاطب نه درست است و نه ضرورت دارد. وقتی با دیگران حرف میزنید به حالتهای
نگاههای خود دقت کنید و بکوشید که به تدریج از نگاههای خود استفاده بهتری
کنید.نگاه کردن آرام و پیوسته، و گاه برگرفتن این نگاه به گفتگو حالت مشخصتر و
دوستانهتری میدهد و بر صمیمیت و احترام و صراحت سخن میافزاید. به طور کلی عدم
ارتباط چشمی باعث تضعیف یا قطع سریع ارتباط میشود.
۳) حالت بدن:
به هنگام گفتگوی اشخاص با یکدیگر به طرز ایستادن و نشستن آنها دقیق شوید. بسیاری
از اشخاص در هنگام صحبت با مخاطب خود بدنشان را از او دور میکنند و اشخاصی که با
حالت نشسته با هم حرف میزنند تنها سرهایشان به سمت یکدیگر متمایل است.
این بار هنگام صحبت با دیگران دقت کنید تا بدانید که وقتی تنه شما کمی به سمت
مخاطب شما نزدیک میشود بر صمیمیت گفتگوی شما تا چه حد اضافه میشود. اگر یک فرد
بالغ هنگام صحبت با یک کودک کمسال به سوی او خم شود و از تفاوت قدی خود و آن کودک
بکاهد، در برقراری ارتباط با او تغییر قابل ملاحظهای ایجاد میشود، بنابراین به
طور کلی میتوان گفت به هنگام گفتگو با فرد مورد نظر خود اگر هر دو نشسته و یا
ایستاده باشند ارتباط بهتری در این گفتگو ایجاد میشود تا اینکه یکی از طرفین
نشسته و دیگری ایستاده باشد. در عین حال وقتی با فردی صحبت میکنید جهت شما کاملا
رو به طرف او باشد.
۴) تکاندادن سر:
تکان دادن سر به معنای «آهان»، «بله» و «درسته» میباشد. این نشانهها همگی علامت
توجه ما به گفتههای طرف مقابل هستند. حرکات سر میتواند نشانه احساسات ما باشد
برای مثال ما با کجکردن سر به یک طرف علاقهمندی خود را نسبت به حرفهای طرف مقابل
ابراز میکنیم. پائین انداختن سر میتواند نشانه غمگینی و گاهی عدم تائید حرف
دیگران باشد. به طور کلی ما با تکان دادن سر تمایلمان را به ادامه صحبت مخاطب نشان
میدهیم.
۵) حالات چهره:
چهره اطلاعات فراوانی در خصوص حالات هیجانی دیگران به ما میدهد. هر هیجانی در
ناحیه خاصی از صورت ظاهر میشود. در هنگام خشم ابروها را پائین میبریم، بالا
کشیدن یک یا هر دو ابرو میتواند نشانه تعجب یا نگرانی باشد برای اینکه دقیقا
متوجه شویم، لازم است موضوع صحبت و موقعیتی که در آن گفتگو میشود را نیز در نظر
بگیریم. در هنگام عصبانیت لبها را روی هم میفشاریم و در هنگام غم و اضطراب لبها
را جمع میکنیم. خمیازه کشیدن به معنای خستگی است. لبخند علاوه بر اینکه مهربانی و
تفاهم را منتقل میسازد، گاهی ممکن است نشانه تحقیر و تمسخر باشد، تعبیر آن بستگی
به ویژگیهای محیط مثل رفتارهای دیگر فرد، در حین گفتگو دارد.
۶) ژست:
ژست شامل حرکات ظریف برخی از بخشهای بدن مثل حرکات دستها، بازوها و صورت است.
وقتی از ژستها استفاده میکنیم موضوع صحبتمان قابل فهمتر است. با حرکات دست در
حین صحبت میتوانیم حالات هیجانی را هم منتقل سازیم مثلا شخصی که مدام دستهایش را
به هم میپیچد، با ساعت و یا لبههای لباسش بازی میکند در واقع حالت درونی اضطراب
را نشان میدهد. در جدول زیر حرکات خاصی که به طور روزمره مورد استفادهاند و
معنای خاصی دارند، نوشته شده است.
ژست/ استنباط دیگران
نشاندادن مشتهای گره کرده /عصبانیت
بالا انداختن شانه /بیاطلاعی
این پا آن پا کردن /بیقراری
مالیدن چشمها /خستگی
بالا بردن کف دست و به سمت جلو /توقف، صبر کردن
کف زدن (تند) /تائید
کف زدن (آرام) /عدم تائید
▪ قدم به قدم :
بسیار خوب، تا اینجا با مهارتهای غیرکلامی آشنا شدید، با این کار شما اولین قدم
آموزش را برداشتهاید.
ـ حال نوبت آن است که خود را ارزیابی کنید، یعنی دقیقا به رفتارهای غیرکلامی خود
دقت کنید تا متوجه شوید در کدامیک از این رفتارها نیاز به تمرین بیشتری دارید.
ـ به اشخاصی که فکر میکنید در مهارتهای غیرکلامی خوب عمل میکنند دقت کنید و
ببینید که آنها چگونه از این مهارتها در رفتار خود استفاده میکنند.
ـ اگر میدانید که رفتار مناسب کدام است در ذهن خود تصور کنید که در حال استفاده
از این مهارتها هستید.
ـ کم کم در حضور دیگران این رفتارها را به کار ببرید و توجه کنید که چگونه رفتار
کردهاید و نتیجه این رفتارتان چه بوده است.
ـ در ابتدای شروع ممکن است احساس کنید که فایدهای نداشته، اما ناامید نشوید، شما
در ابتدای راه هستید، دوباره رفتار خود را بررسی کنید، فراموش نکنید در اثر تمرین
پیوسته میتوانید به نتیجه دلخواه برسید.
ـ اگر به این نتیجه رسیدید استفاده از این مهارتها برایتان سخت است عجله نکنید و
از موردی که فکر میکنید برایتان راحتتر است شروع کنید. بنابراین بهتر است ابتدا
روی یک مهارت متمرکز شوید، مثلا ممکن است ارتباط چشمی برایتان آسان نباشد، اما سر
تکان دادن برایتان راحتتر باشد، بنابراین میتوانید ابتدا با سر تکان دادن شروع
کنید، بعد از اینکه احساس کردید در این رفتار غیرکلامی کمی پیشرفت کردهاید کم کم
رفتارهای بعدی را هم شروع کنید.
ـ ممکن است شما بگوئید این مهارتها ساده است و همه به طور روزمره این مهارتها را
بکار میبرند اما اگر خوب دقت کنید میبینید که در استفاده از برخی از این مهارتها
نیاز است که تجدید نظر کنید و برای ارتباط بهتر با دیگران تغییراتی در جهت بهبودی
این رفتارها ایجاد کنید.
ـ یادتان باشد که بدون تمرین کردن نمیتوانید به هدف خود برسید
کتابهایی که جهت اطلاعات بیشتر میتوانید به آنها مراجعه کنید : روانشناسی تعامل اجتماعی (رفتار میان فردی)، تالیف: جوزف، پی. فرگاس، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی ، تالیف : اون هارجی، کریستین ساندرز و دیوید دیکسون، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت نویسندگان :مونا فدایی / زهره کریمی
جهان هستی و خلقت بر زوجیت
استوار شده است، زوجیت قانون حیات و بقاست. در میان انسان ها حساس ترین انتخاب در
طول زندگی انتخاب همسر است که براساس آن نهاد خانواده شکل می گیرد.
والاترین هدف و کارکرد خانواده تکمیل هویت و تامین آرامش همسران است.
در سایه آرامش، انسان ها به رشد و بالندگی مناسب دست می یابند و خلاقیت های خود را
بروز می دهند.
مهر و محبت، صمیمیت و وفاداری از مهم ترین عوامل پایندگی و تقویت نهاد خانواده
است، همچنان که کانون خانواده یکی از اصلی ترین تکالیف هر یک از همسران محسوب می
شود. شایسته است همسران با شناخت کامل تفاوت های یکدیگر و یادگیری روش های ابراز
محبت و دستیابی به تفاهم، سعادت خود و خانواده را بیمه نمایند و از کوتاه ترین
لحظه های با هم بودن بیشترین بهره ها را ببرند.
«گفتن کلمه دوستت دارم را هیچ گاه برای همسرتان فراموش نکنید.»
همسرداری مهارتی است که زن و شوهر (زوجین) با شناخت توانمندی ها، تفاوت ها و
حساسیت های یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی و جنسی طرف مقابل پاسخ
دهند، به طوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده و به آرامش نسبی دست یابند.
● تفاوت های روان شناختی زنان و مردان در زندگی مشترک:
- میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از «دوست داشته شدن» رابطه
مستقیمی دارد در حالی که مردان زمانی از اعتماد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند
درخواست های همسران خود را برآورده کنند.
- زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی
صرف کنند); در حالی که مردان این عمل زنان را پرحرفی تلقی می کنند.
- زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنها بگویند که چقدر
دوستشان دارند، اما مردان فکر می کنند که همسرانشان باید بدانند که «من فقط او را
دوست دارم، نیازی به گفتن نیست.»
- وقتی مردان از زنان خود حمایت می کنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمند تر می
سازند و به زندگی امیدوارتر و علاقمند تر می کنند.
- زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند که فرمان بردن باید عاشقانه باشد در
این صورت حاضر به هرگونه ایثار و فداکاری خواهند بود.
- هنگامی که مردان دیر می کنند، زنان با سوال های «چرا دیر کردی؟ کجا بودی؟ و...»
در حقیقت دلواپسی خود را توام با عشق و علاقه به همسر خود ابراز می کنند، اما
شوهران فکر می کنند که همسرانشان می خواهند آنها را زیر سوال ببرند و افراد بی
مسوولیت و غیرمطمئنی جلوه دهند.
- وقتی شوهران فکر می کنند که برای زندگی و همسرشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و
توانمندی می نمایند ولی زنان زمانی این احساس را دارند که فکر کنند برای همسرانشان
عزیز هستند.
- مردان پس از گوش کردن به صحبت های همسر خود بلا فاصله می خواهند مشکل را حل کنند
بنابراین به راهنمایی آنان می پردازند، در صورتی که شاید زنان فقط می خواستند
احساساتشان را بیان کنند.
- زنان میزان ارزشمندی وعلا قه شوهرانشان را به خود با میزان برآورده شدن خواسته
هایشان محک می زنند. مردان یا باید سعی کنند خواسته های منطقی آنان را برآورده
کنند یا آنان را با دلا یل صحیح متقاعد سازند.
«با همسرانتان با تفاهم برخورد کنید و تفاهم در قلب، تفاهم در کلا م و تفاهم در
عمل داشته باشید.»
● حضرت مسیح (ع)
کلیدهای برقراری ارتباط صحیح با خویشان همسر:
۱) به خانواده همسرمان نیز به اندازه خانواده خود احترام بگذاریم.
۲) با خانواده همسر خود همان گونه رفتار کنیم که با خانواده خود رفتار می نماییم.
۳) به هیچ یک از خانواده ها اجازه دخالت در زندگی خود را ندهیم. در صورتی که
خانواده ها قصد راهنمایی داشته باشند فقط از تجربه های آنان استفاده کنیم و تصمیم
نهایی را با مشورت همسر خود اتخاذ نماییم.
۴) در صورت بروز اختلا ف، از در میان گذاشتن موضوع با نزدیک ترین خویشاوندان نیز
پرهیز کنیم زیرا این کار موجب گسترش دامنه اختلا ف می شود.
۵) در حضور خویشان به همسر خود بیشتر توجه کنیم و او را در گفت وگوها شرکت دهیم.
۶) از چشم و هم چشمی و حسادت بپرهیزیم.
۷) به آداب و رسوم خانواده همسرمان احترام بگذاریم، چنانچه برخی از آنها را صحیح
نمی دانیم هرگز آنان را به خاطر پایبندی به آداب و رسوم خود استهزا نکنیم.
۸) لا زم است همسران گاهی به تنهایی به دیدار خانواده خود بروند. (این کار موجب
ارضای محبت مادر و فرزندی می شود.)
● آشنایی با برخی از مهارت های همسرداری:
۱) شاد باشیم; همیشه شادبودن ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان
دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.
۲) صبور باشیم; اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی دانیم بهتر است با حوصله و تامل
و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
۳) منطقی رفتار کنیم; مسائل را درست و منطقی بررسی کنیم و به جای منافع شخصی مصالح
زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی طرفانه قضاوت کنیم.
۴) کم توقع باشیم; از همسرمان آن قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات
پاسخ بدهد.
۵) مثبت نگر باشیم; با به یاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم.
۶) خوش بین باشیم; داشتن نگاه خوش بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و
بذل محبت و عاطفه می شود.
۷) یک دل باشیم; درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می شود و یک دلی به وجود می آورد.
۸) شنونده خوبی باشیم; هنگامی که همسرمان با ما صحبت می کند حتی الا مکان به چشمان
او نگاه کنیم و یا با اشاره و سر تکان دادن نشان دهیم که به حرف های او توجه
داریم.
۹) مشوق همسر خود باشیم; بر رفتارها و صحبت های همسرمان ارزش قائل شویم و با
یادآوری موقعیت های موفق گذشته او را تشویق کنیم تا آینده بهتری داشته باشد.
۱۰) به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم; آن قدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان
یکی از آرزوهای ما باشد در حقیقت اولین کسی که از پیشرفت سود می برد ما هستیم.
۱۱) به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم، حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان ...
حفظ کنیم.
۱۲ ارتباط کلا می و عاطفی خود را حفظ کنیم، صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و
احساسات همسر می باشد.
۱۳) با یکدیگر مهربان باشیم و همسرمان را جزئی از وجود خودمان بدانیم. با مهربانی
می توانیم مالک قلبهای یکدیگر باشیم.
۱۴) محبت پذیر و قهرگریز باشیم; با منش توام با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت
همسران فداکار است.
۱۵) راستگو باشیم، صداقت و راستی از بهترین سرمایه های زندگی مشترک است.
۱۶) محیط خانواده را با صفا کنیم تا همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از
امنیت روانی برخوردار باشد.
۱۷) به ارزش های دینی، اخلا قی و خانوادگی پایبند باشیم.
۱۸) به نیازهای همسر توجه کنیم و بهداشت روانی همسر را تامین کنیم.
۱۹) با یکدیگر مشورت کنیم، با مشورت کردن راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می
شود.
۲۰) قدرشناس باشیم، برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه های خاصی نیازمند نیستیم.
۲۱) احساس مسوولیت داشته باشیم.
۲۲) برنامه ریزی کنیم، در حقیقت برنامه ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می
دهد.
۲۳) خود را به جای همسرمان بگذاریم.
۲۴) میانه رو و متعادل باشیم، حضرت علی(ع): «خیرالا مور اوسطها» پس اگر در تمام
امور زندگی اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می شویم.
۲۵) با جملا ت زیبا از همسر خود دلجویی کنیم.
۲۶) روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم.
۲۷) به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو تمام سختی های زندگی مان را می
پذیرم و ...
۲۸) با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته تر است.
۲۹) برای پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خودمان را عقل کل ندانیم.
۳۰) فرمان ندهیم، نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم و متوجه باشیم که خانه کانون
عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
۳۱ ) تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم و به جای آن انرژی خود را صرف
توجه به همسر و خانواده نماییم.
۳۲) از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم.
۳۳) روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم.
۳۴ ) مقابله به مثل نکنیم، از رفتارهای تلا فی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای
مقابله به مثل رفتار مناسب را به او یادآوری کنیم.
«اگر از همسرت نفرت داری اول خودت را اصلاح کن
مشاورانی که با مسائل
ازدواج و خانواده سروکار دارند نبود ارتباط کلامی را به نارضایتی از خانواده مربوط
میدانند و از آن بالاتر اعتقاد دارند ارتباط کلامی نامناسب بین زن و شوهر موجب
دور شدن از خوشبختی میشود.
برای اینکه جلوی چنین پیشامدی را در خانواده خود بگیرید باید نکاتی را در نظر
بگیرید که خانوادههائی که ارتباط کلامی خوب و مناسب در آنها حاکم است قبلاً به
کار بستهاند.
تجربه این خانوادهها به ما میآموزد چگونه روشهای ارتباط غلط را کنار بگذاریم و
بهجای آن روشهای مؤثر را به کار بگیریم. خانوادههائی که ارتباط کلامی مؤثر
دارند ۶ قانون را برای ارتباط مؤثر و موفق عنوان میکنند.
● قانون نخست؛ وقت کافی بگذارید
بیشتر ارتباطات کلامی در خانوادههای موفق خودانگیخته و خودجوش است. اعضاء چنین
خانوادههائی میگویند؛ ”وقتی کارهای خانه را انجام میدهیم با هم حرف میزنیم.“
یا ”هر وقت دور هم هستیم حرف میزنیم.“ بعضی خانوادههای موفق هم هر روز وقت خاصی
را معین میکنند که همه اعضاء خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضی خانوادهها زمان شام خوردن را برای گفتوگو درباره لحظات خوشایند روزشان
انتخاب میکنند. بعضی خانوادهها هم وقت دیگری را بهصورت ”شب خانواده“ یا ”شورای
خانواده“ انتخاب میکنند و اعضای خانواده اتفاقات لذتبخش، مشکلات و دغدغههای خود
را با یکدیگر در میان میگذارند. این خانوادهها مشکلات و سختیها را نیز بیان میکنند
زیرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگی در این گفتوگوها نمایان میشود.
به این ترتیب خانوادههای موفق تمام وقت خود را صرف بیان مشکلات و نگرانیهای خود
نمیکنند و وقت کافی اختصاص میدهند تا همه اعضای خانواده درباره علایق خود هم، چه
مهم، چه پیش پاافتاده، صحبت کنند.
● قانون دوم؛ گوش بدهید
اعضای خانوادههای موفق درک میکنند که ارتباط کلامی درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و
شنیدن. آنها از افتادن در دام تمرکز بر حرف زدن پرهیز میکنند.
گوش دادن به صحبتهای همدیگر رابطه بین افراد را مستحکمتر میکند چون توجه و
احترام را میرساند. خانوادههای موفق شنوندههای خوب و فعالی هستند و به این
ترتیب درک آنها از یکدیگر عمیقتر میشود. شنونده فعال باید به حالت چهره، وضعیت
بدن و لحن صدا به اندازه کلماتی که میشنود توجه داشته باشد. باید با سر تأیید کند
یا چیزی بگوید که نشاندهنده توجه او باشد.
● قانون سوم؛ تسویه حساب کنید
شوهری را در نظر بگیرید که تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش
کرده و بقیه روز را برخلاف معمول ساکت نشسته و البته خانم هم از این وضعیت آزردهخاطر
شده است. طبیعی است که خانم از شوهرش ناخشنود و دلشکسته شود.
به هر حال دلشکستگی او براساس این فرض است که آزار و رفتار منفی شوهر مستقیماً او
را نشانه گرفته است. خانم تصمیم میگیرد ببیند آیا شوهرش واقعاً از دست او عصبانی
یا ناراحت است یا اتفاق دیگری افتاده است. او میگوید؛ ”امشب بداخلاق و عبوس شدی.
رفتارت به خاطر کاری است که من انجام دادهام یا اتفاق دیگری افتاده است؟ حالت خوب
است؟“ بعد شوهرش تعریف میکند که بودجه پروژهای که بر عهدهاش بوده تعدیل شده و
به همین علت او مجبور شده دوستش را که در آن پروژه همکاری میکرده از کار بیکار
کند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصبانی نبوده است!
اگر خانم به درستی ارتباط برقرار نمیکرد و موضوع روشن نمیشد رفتار شوهر را بد
تعبیر میکرد و ممکن بود طوری واکنش نشان بدهد که شبشان را از آنچه بود بدتر کند.
پیامهای مبهمی را که از اعضاء خانواده دریافت میکنید با این پرسشها معلوم کنید؛
”مطمئن نیستم منظورت از این کار چیست؟“ یا ”من از آنچه میگوئی یا میکنی اینطور
برداشت میکنم و ... آیا درست است؟“
●قانون چهارم؛ به دنیای اعضاء خانواده خود نفوذ کنید
هر یک از ما در دنیای منحصر به فرد خود زندگی میکنیم. هیچکس زندگی را دقیقاً آنطور
که ما میبینیم نمیبیند. دیدگاه شما نسبت به یک مسئله معین به تجارب گذشته شما
درباره آن مسئله، ارزشهائی که به آن باور دارید و ویژگیهای شخصیتیتان بستگی
دارد. یعنی هنگامی که دو نفر روی موضوعی توافق ندارند همیشه به این معنی نیست که
یکی از آنها حق است و دیگری باطل. علت فقط این است که دو نفر از دو دنیای متفاوت و
با دو دیدگاه متفاوت مسئله را بررسی میکنند.
● قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فیلمهای ترسناک بسپارید
یادتان میآید وقتی بچه بودیم چه بازیهائی میکردیم؟ یکی داد میزد لولو خورخوره
آمد؛ بقیه جیغ میزدند و فرار میکردند. این بازیها هم ترسناک بود هم بامزه.
آدم بزرگها هم از این بازیها دارند اما مدل بازی آدم بزرگها خیلی بامزه نیست.
این بازی آدم بزرگها را عصبی میکند، ارتباطات را خراب میکند و روابط را از بین
میبرد. لولو خورخوره آدم بزرگها انتقاد، ارزشگزاری و برخورد از موضع بالا بهصورت
قضاوت بیادبانه و توهینآمیز است.
وقتی یکی از طرفین قضاوت توهینآمیز میکند رابطه از بین میرود. خانوادههای موفق
ناراحتیها را زود فراموش میکنند و اجازه نمیدهند مشکلات تمام دستاوردهای زندگی
شادشان را در هم بشکند.
● قانون ششم؛ صادق باشید
ویژگی الگوی ارتباطی در خانوادههای موفق صداقت و روراستی است. در چنین خانوادهای
هرکس هر حرفی میزند همان منظور را دارد و منظورش همان است که میگوید.
اعضاء خانواده موفق به زورگوئی، زرنگی و کلک، سرزنش، سلطهگری و فرمان دادن متوسل
نمیشوند. آنها از وابستگی سوءاستفاده نمیکنند، فداکارهای خاموش نیستند که مدتها
رنج میبرند و سر آخر به گناه آلوده میشوند. همه روشهای فریب دادن دیگران به
ریاکاری و تیرگی رابطه میانجامد. بعضیها به غلط ”صداقت“ را بهانهای برای
نامهربانی بیش از حد میدانند. خانوادهای موفق است که بین صداقت و محبت تعادل
برقرار میکند.
آنها مسائلشان را مسخره جلوه نمیدهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف دیگر یک
اشتباه را دستاویز قرار نمیدهند تا درباره نظر دیگری قضاوت کنند و سلیقه، مدیریت
زمان، بهداشت و عادات مطالعه دیگری را زیر سئوال ببرند.
اصل مهم این است که هر اختلاف نظر، هر فکر یا هر جنبهای از روابط انسانی را میتوان
از راه مثبت، بدون پیش داوری و بدون آزار رساندن به دیگران مطرح کرد.
محبت و مهربانی به کار نبردن کلمات درشت و آزارنده است. گاهی توجه به نیازهای سایر
اعضای خانواده و کمک کردن به آنها پیش از آنکه از شما کمک بخواهند بیشتر مهربانی
شما را ثابت میکند.
● همسر رویائی بشوید
اگر بخواهیم در کاری موفق بشویم معمولاً برای آن زمینهچینی میکنیم. اگر کسی
بخواهد موسیقی کار کند معمولاً از معلمی درس میگیرد، نه اینکه یکباره و از همان
اول مسیقیدان شود البته ممکن است کسی به تنهائی شروع کند و در نهایت بتواند آهنگهای
سادهای را از کار در بیاورد اما بهندرت میتوان با این روش به موفقیت شایانی دست
یافت. مربی به کارآموز یاد میدهد کدام کلید، نت معینی را ایجاد میکند، چه تکنیکی
برای استفاده از آن کلید وجود دارد و چهطور باید نتهای موسیقی را از روی نشانهها
نواخت تا قطعه موسیقی درست اجرا شود.
هنگامیکه آموزش پایه را گرفتیم دیگر دست خودمان است که چهقدر تمرین کنیم و آنچه
را یاد گرفتیم گسترش بدهیم.
پس از سالها تمرین کارآموز قدیم خودش به جائی میرسد که میتواند آهنگی برای
پیانو بسازد. پس واضح است که موفقیت متعلق به تازهکارها نیست.
با این حال ما معمولاً انتظار داریم بدون هیچ دستورالعمل یا تمرینی در امر ازدواج
موفق باشیم. بیشتر اوقات روی علائق مشترک یا تفاهم تأکید میکنیم و وقتی اوضاع بر
وفق مراد پیش نرفت به فکر سرزنش تفاوتهای فردی یکدیگر میافتیم که در مواردی که
کار به طلاق میانجامد آنها را ”تفاوتهای سازش ناپذیر“ مینامند.
معمولاً کسانی که در ازدواج به مشکلی برخورد کردهاند به روشهائی که به کار گرفتهاند
فکر نمیکنند یا تصمیم نمیگیرند که از روی کتاب یا با کمک متخصص تمرین کنند.
نامزدها هم معمولاً دنبال یادگیری اوصول پایه و تکنیکهای تمرینی صحیح در زندگی
مشترک آیندهشان نیستند. به همین علتها روابط بسیاری از زن و شوهرها طوری شکل میگیرد
که در نهایت به شکست میانجامد.
نجات دادن ازدواجی که رو به نابودی است خیلی کار میبرد اما ارزشش را دارد. اگر
خدای نکرده ازدواجتان به مرحله بحرانی رسیده است باید هرچه زودتر کاری بکنید.
حتی اگر وارد مرحله بحرانی نشدهاید ولی بیم آن میرود که وارد این مرحله بشوید میتوانید
از سه روش بهره بگیرید. حتی اگر خانواده موفقی دارید باز هم این راهکارها کمک میکند
همچنان موفق بمانید.
۱) ازدواج مثل یک تیم ورزشی است. وقتی با زوجهائی که در مرحله بحرانی هستند صحبت
کنیم معمولاً فقط یک طرف داستان را میشنویم. معمولاً این یک طرف داستان شکایت یکی
از زوجین از دیگری است که تمام تقصیرها را به گردن او میاندازد؛ ”اگر این کار را
نمیکرد“ یا ”اگر فلان کار را میکرد.“ همه میدانند که هیچ مشکلی یک طرفه پیش
نمیآید. البته ممکن است یکی از طرفین بیشتر از دیگری به ازدواج صدمه زده باشد، مثلاً
خیانتی صورت گرفته باشد، اما معمولاً فقط یکی از زوجین مستحق سرزنش نیست.
انتظار نداشته باشید همسرتان تمام سختیهای رابطه را به دوش بکشد. هر یک از دو طرف
باید، بدون تلاش برای تغییر یا کنترل همسرش، درون خودش را بکاود. در زندگی زناشوئیتان
گروهی کار کنید تا همسرتان هم همین روش را برگزیند.
۲) رویای همسرتان بشوید. حتماً وقتی جوانتر بودید رویاها و تصوراتی از رابطهتان
با همسر آیندهتان داشتید. همسرتان هم همینطور.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مردم پس از ازدواج مرتکب میشوند این است که دیگر
با هم مثل نامزدها رفتار نمیکنند. حتماً آن دوره را به یاد دارید، وقتی که مؤدب،
مهربان، حمایتگر، فداکار، باملاحظه، مراقب، در دسترس و نسبت به همسر فعلیتان حساس
بودید. یادتان میآید که خود را با رویای او مطابقت میدادید؟
میدانستید دوست دارد چه بپوشید، میدانستید چه چیزی ناراحتش میکند یا او را میترساند
یا آزارش میدهد و از آنها دوری میکردید. تلاش میکردید تا بفهمید چه چیزی برایش
مهم است و خوتان هم آن را مهم میدانستید حتی اگر آن مسئله پیش از آن برایتان مهم
نبود. باز هم همین کارها را بکنید. هیچکس همسر رویاهایش را فراموش نمیکند. اگر
این کار را بکنید کمکم متوجه خواهید شد که همسرتان هم دارد همین کارها را برای
شما انجام میدهد.
۳) درباره همسرتان به دیگران حرفهای خوب بزنید، چه در حضور خودش چه وقتی خودش
نیست. اگر روی جنبههای مثبت همسرتان متمرکز شوید در خواهید یافت او نه تنها آن
جنبههای مثبت را بیشتر به کار میگیرد بلکه روز به روز بر فهرست جنبههای مثبتش
میافزاید.
اگر آقای خانه آشغالها را سر ساعت ۹ بیرون میگذارد از او تشکر کنید. از خانم
خانه برای غذای خوشمزهای که پخته تشکر کیند و به دیگران هم بگوئید که او چه آشپز
خوبی است. حتماً از قدرت یا هوش همسرتان جلوی دوستانش تعریف کنید. به این ترتیب هم
همسرتان از تعریفهای شما قدردانی میکند و هم خودتان با او راحتتر خواهید شد
زیرا خودتان را طوری برنامهریزی کردهاید که با او با احترام و قدرشناسی رفتار
کنید.
ازدواج کار و تمرین میخواهد اما پاداش آن یک عمر باقی میماند. به یاد داشته
باشید ازدواج موفق یک شبه اتفاق نمیافتد همانطور که مشکلات زناشوئی هم در چند
روز آشکار نمیشوند
وقتی تصمیم می گیرید که
صاحب فرزند شوید، در واقع مسئولیت سنگین و بلندمدت تربیت او را پذیرفته اید. تربیت
به معنی تعلیم دادن و پروراندن است. وقتی فرزندان خود را تربیت می کنید، به آنها
می آموزید چگونه رفتار کنند. یعنی شما با قانونگذاری و اعمال انضباط به آنها کمک
می کنید تا تکلیف خود را بدانند. این مسأله احساس امنیت و آرامش خاطر آنان را
افزایش می دهد و از آنجایی که کودکان دوست دارند احساس کنند والدینشان از آنان
راضی هستند با ارائه توجه و محبت مناسب از سوی خانواده گام مهمی در ارتقاء بهداشت
روان کودک و اطرافیان برداشته می شود. کودک بدون مشکل وجود ندارد ولی مشکلات
کودکان قابل درمان است. نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است. چنانچه اصول تربیت
اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارائه شود، کودک آن را نمی پذیرد. یک خانواده
خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید. در تربیت
فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد. اگر والدین از روش های
صحیح تربیتی آگاه باشند، با تمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد
یافت و در تربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود . آنچه در زیر می آید ، برخی اصول
تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می شود:
ممکن است در کوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید. موارد زیادی وجود دارد
که دوست دارید به فرزندان خود بیاموزید ولی هیچ رفتاری با یک بار آموختن به دست
نمی آید و آنان نیز همیشه برای فرا گرفتن آمادگی ندارند. آموزش نیاز به وقت، حوصله
و موقعیت شناسی دارد. اگر والدین در این کار پشتکار نداشته باشند، خسته و بی حوصله
شوند یا از کوره در روند، احترام خود را نزد فرزندان از دست خواهند داد. در این
صورت فرزندان به خواسته های آنها بی توجه خواهند شد و خود را موظف به انجام آنها
نخواهند دانست. تربیت مسئولیتی یک روزه نیست، آرامش، پایداری و مقاومت می خواهد و
تا زمانی که یک اصل تربیتی حاصل شود، فرزند شما بارها اشتباه خواهد کرد. بنابراین
در کوتاه مدت نمی توان انتظار پیشرفت زیادی داشت.توقع خود را کم کنید و پیشرفت های
کوچک را نیز در نظر بگیرید.
کودکان و والدینی که از هر نظر کامل و| بی عیب باشند وجود ندارند. فرزندان همیشه آنگونه
که والدین توقع دارند عمل نمی کنند. مشکلات کودکان معمولاً یک شبه حل نمی شود و
تغییرات در کودکان و بالغین تدریجی، آرام و مرحله به مرحله صورت می گیرد. برخی
والدین وقتی در تغییر عادات و رفتارهای فرزندشان به مشکل برمی خورند، به سرعت
آشفته و نا امید می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. حال آنکه باید به
پیشرفت های کوچک و تدریجی فرزندشان توجه نمایند زیرا کلید پیشرفت های بزرگ، تشویق
پیشرفت های کوچک است.
در هر زمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید. فرزند شما ممکن است مشکلات متعددی
داشته باشد ولی اگر شما بخواهید همه موارد را با هم اصلاح نمایید، هرگز موفق
نخواهید شد. برای موفقیت باید تنها یک مشکل را در نظر بگیرید و پس از حل آن به
نوبت به مشکل دیگری بپردازید. هدفتان را با کلمات ساده ای که برای کودک قابل فهم
باشد برایش توضیح دهید و به او بگویید در این مورد خاص دقیقاً چه انتظاری از او
دارید، مثلا: می خواهم قبل از آمدن سر سفره دستهایت را صابون بزنی! سپس به پیشرفت
های هر چند کوچک کودک در راه اصلاح رفتارش دقت نمایید، مثلا: قبلاً اصلاً صابون
نمی زده و حالا یک مرتبه صابون زده است، هر چند توقع ما چهار مرتبه صابون در روز
باشد و با واکنشهای مثبت و تحسین آمیز به او بفهمانید که رفتارش مناسب و مورد پسند
است.
با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید. تحسین کودک بسیار
ارزشمند است. کودکان در هر مرحله سنی که باشند تمایل دارند والدین آنها را بپسندند
و از آنها راضی باشند. کودک نمی داند کدام رفتار مناسب و کدام نامناسب است. او هر
رفتاری را که با واکنش والدین روبرو شود یا او را به هدف برساند مثبت تلقی کرده و
تکرار خواهد نمود. تصور نکنید داشتن رفتار مناسب امری بدیهی و از وظایف فرزند
شماست و یا رفتارهای فوق العاده است. این طرز تفکر باعث می شود پرتوقع شوید، نسبت
به رفتارهای مناسب فرزندتان بی اعتنا گردید و تنها به رفتارهای نامناسب و منفی او
توجه نمایید. مسلماً به جز رفتارهایی که شما را ناراحت می کند، رفتارهای مناسب و
مثبت زیادی نیز در فرزند شما وجود دارد.
اگر شما هر رفتار مناسب را مثبت تلقی کنید و با واکنشی تأیید کننده به فرزندتان
نشان دهید که از کدام رفتارش راضی هستید، کودک سعی می کند با تکرار آن رضایت بیشتر
شما را به دست آورد. نشان دادن نارضایتی از رفتارهای نامناسب تنها زمانی مؤثر
خواهد بود که قبل از آن فرزندتان را به دلیل رفتارهای مناسبش تشویق کرده باشید.
اهدافی را که در نظر دارید، با نیازهای کودکتان منطبق نمایید. اهداف خود را متناسب
با سن، شخصیت، توانایی ، رشد عقلی و شرایط محیطی فرزندتان تعیین نمایید. همه
کودکان در یک سن خاص وارد مرحله مشابهی نمی شوند و میزان آموزش پذیری آنها نیز به
یک میزان نیست. با توجه به این که همه افراد یک جور نیستند و موقعیت ها نیز متفاوت
است. یک راه حل قطعی و مستقل برای هر مشکلی وجود ندارد. راه حلی که امروز در مورد
فرزندتان مؤثر است، ممکن است فردا تأثیرش را از دست بدهد یا روشی که برای یکی از کودکانتان
جواب می دهد، شاید برای دیگری بی فایده باشد. اگر حوصله کنید می توانید حتی روش
های ابتکاری و مؤثرتری خلق نمایید که بنا به شرایط خاص شما طراحی شده باشد.
مادران، پدران، لطفا هماهنگ عمل کنید. موفقیت والدین در تغییر رفتارهای کودک
نیازمند هماهنگی بین پدر و مادر است. پیش از هر اقدامی، رفتارهایی را که می خواهید
اصلاح کنید، دقیقاً مشخص نمایید و برای رفع آن برنامه ای هماهنگ طراحی کنید. شما و
همسرتان باید پیش از دست زدن به هر کاری در مورد کودکتان اتفاق نظر داشته باشید.
وقتی تصمیم خود را گرفتید و روی برنامه اجرایی توافق کردید، هر دو هماهنگ و یکسان
عمل کنید