سخن گفتن، کلید ارتباط با دیگران است .
با مردم چگونه «رابطه کلامی» بر قرار کنیم؟ آغاز سخنان چگونه باشد که جذاب باشد؟
لحن گفتار، چه تاثیری بر مخاطب ما میگذارد؟ کلام، در چه صورت بر دلها مینشیند و
مقبول طبع قرار میگیرد؟ اصلا درباره چه چیز هایی باید سخن گفت و از چه گفتاری و
چگونه گفتاری باید پرهیز کرد؟ چه روشی بر محبت و محبوبیت میافزاید و چه شیوهای
ایجاد تنفر میکند؟
اینها همه، سؤال هایی است که به «ادب و آداب گفتار» مربوط میشود و شیوههای
کامیابی در کلام را باید آموخت، تا از طریق رابطه گفتاری، هم دانستهها و
خواستههای خویش را بهتر بیان کرد، هم بر دیگران تاثیر مثبت گذاشت و هم کلام را پل
ارتباطی با دیگران ساخت .
برخی «پرحرف» اند .
«حرافی» ، گاهی هم سر از «وراجی» در میآورد . اگر از پرحرفی دیگران خسته
میشوید، لابد دیگران هم از پرچانگی شما دچار خستگی میشوند وبه ستوه میآیند .
پس، باید از تکرار ملال آور و پرحرفی آزار دهنده پرهیز کرد و ظرفیت طرف و اشتیاقش
را برای شنیدن در نظر گرفت .
برخی «بد دهان» اند .
بد حرف زدن، زشت گویی، تندی در گفتار، هتاکی و بی حرمتی، از آفات کلام به شمار
میآید . بسیاری از دوستیهای دیرین و روابط صمیمی، گاهی به خاطر کلامی نسنجیده و
اهانتآمیز و تحقیر کننده یا دل آزار، بر هم میخورد .
اگر جواب «های» ، «هوی» است، جواب سخن مؤدبانه هم پاسخ احترامآمیز است .
حضرت علی (علیه السلام) فرموده است:
«اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الخطاب» (۱)
زیبا سخن بگویید و خطاب کنید، تا جواب زیبا هم بشنوید .
گروهی «دهن لق» اند .
قدرت رازداری و حفظ اسرار، نشانه کمال است .
آنان که هیچ حرفی را نمیتوانند نگاه دارند و حتی آنچه را نیز که سفارش شده «به
کسی نگویید» ، در اولین فرصت «لو» میدهند، قابل اعتماد نیستند و از «محرم راز»
بودن درمیآیند و وجهه خودشان را از دست میدهند .
خیلی «حرفهای مگو» وجود دارد که باید در صندوق سینه محبوس باشد و به بیرون درز
نکند، چه رازهای شخصی، چه امور مربوط به حیثیت و آبروی دیگران، چه اسناد طبقه بندی
شده، چه اسرار محرمانه یک نظام و تشکیلات، چه پروندههای قضایی و .. . .
پس، باید تمرین کرد که هر حرف را نزد . تازه، بعضی از حرفها هم بی اساس و شایعه
است و بازگو کردن آنها، نوعی دامن زدن به شایعات دروغ است واین گناه به شمار
میرود و به آلوده شدن فضای جامعه میانجامد .
باز هم کلامی از حضرت امیر (علیه السلام) که فرموده:
«لا تحدث الناس بکل ما تسمع» (۲)
هر چه را میشنوی، برای مردم بازگو مکن .
بعضی «خام گفتار» اند .
حرف هم مثل غذا، باید بپزد، دم بکشد، وقتی پخته شد «عرضه» گردد .
پختگی سخن به آن است که در ورای آن، اندیشه و درنگ و مصلحت اندیشی و عاقبت نگری
باشد .
وقتی حرفی نسنجیده از دهان بیرون پرید، دیگر نمیتوان عوارض و عواقب و پیامدهای آن
را جمع کرد .
مزن بی تامل به گفتار، دم
نکو گو، اگر دیر گویی چه غم؟
خیلیها پشیمان میشوند که فلان سخن را چرا گفتند، یا با فلانی چرا آنگونه حرف
زدند . آرزو میکنند که کاش کمی فکر کرده بودند . ولی، این «حسرت بعدی» ، هرگز
جای آن «اندیشه قبلی» را نمیگیرد . در حالی که با لحظهای تدبر، میتوان جلوی
بسیاری از پشیمانیها را گرفت .
پس، «اول اندیشه، و آنگهی گفتار» را از یاد نبریم .
تیر سخنت، به آب شلیک مکن
بیهوده و بی حساب، شلیک مکن
حرف و عمل تو، چون سلاح است و خشاب
هشدار که بی خشاب، شلیک مکن
برخی «دشوارگوی» اند .
اگر قلمبه گویی، سخت گفتاری، پیچیده سخن گفتن و سنگین حرف زدن، سبب شود که گوینده
با شنونده نتواند «رابطه» برقرار کند، از این سخن گویی چه سود؟ تازه، بعضیها به
این شیوه میبالند!
راحت و روان حرف زدن، یک هنر است، به خصوص آنجا که مخاطبان عام و عوام اند، یا
کودکان، یا کم سوادان پای کلام به گوش نشستهاند .
پس، باید تمرین کرد که روان و آسان حرف زد، سخنرانی کرد، تدریس نمود، سؤال کرد،
جواب سؤال داد، خاطره گفت و مقاله نوشت . یعنی این سهولت در گفتار، در کار معلم و
نویسنده و خطیب و واعظ و پرسشگر و جوابگو، یک «هنر» به حساب میآید . البته با
تمرین هم میتوان به این مرحله رسید، مثل هنرمند شدن و مهارت در هر رشته و حرفه
دیگر .
کسانی «موقع نشناس» اند .
مگر هر حرف را، در هر جا، با هر گروه و در هر شرایط باید گفت؟
شناخت این نکته و رمز و راز که در کجا و با که، چه سخنی و با چه لحنی و به چه
مقدار باید گفت، چیزی است که در علوم ادبی به آن «بلاغت» گفته میشود، یعنی
مراعات مقتضای حال!
مثلا در مجلس عزا و ختم، شوخی کردن، یا در محفل جشن، سفره دل و غم و غصه را باز
کردن، یا با کسی که کم حوصله استبه جر و بحث نشستن، یا نزد دانای فرزانهای،
پرحرفی کردن و توضیح واضحات دادن، یا با آدم ناشناس و غریبه، اسرار را در میان
گذاشتن و ... همه اینها البته هر کدام به نوعی نشانه «موقع نشناسی» است و این،
یعنی پاشیدن بذر در زمین شوره زار، یا آب دادن به درختخشکیده .
باز هم کلام امام علی (علیه السلام):
«لا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا» (۳)
اگر زمینه و جای سخن نیافتی، حرف مزن .
گروهی «خجالتی» اند .
شرم و حیا نسبتبه کارهای زشت و گناه، بسیار مقدس و خوب است . اما در مورد کارهای
شایسته و حرفهای خوب و سؤالهای مفید وپاسخهای لازم و اعتراضهای تکلیفی، نه
تنها خوب نیست، بلکه عامل عقب ماندن و مانع خیر و سبب محرومیت است .
ریشه این خجالت، یا تربیتخانوادگی و نوع تربیت است، یا احساس حقارت و کمبود است،
یا ترس از ریخته شدن آبروست، یا نداشتن تمرین قبلی است، یا هر عامل دیگر .
باید این مشکل را به نحوی حل کرد . داشتن اعتماد به نفس و دل به دریا زدن و سد را
شکستن، موفقیتهای بعدی را در پی دارد . سختی در همان «نوبت اول» است .
پس، باید تمرین کرد . هر چند سخت است، ولی با اقدام، آن هراس درونی فرو میریزد و
تمرین، سبب میشود که مثلا حرف زدن در جمع یا سؤال در کلاس یا خواندن متنی در یک
مراسم یا کنفرانس دادن در حضور دیگران و ... برای انسان عادی شود .
آنچه گذشت، نکاتی چند درباره «کلام» بود .
یقینا اینها همه مطالب نیست . نه همه مشکلات مطرح شد، نه همه راه حلها .
خوب است کتابهایی که در زمینه «فن خطابه» و «آیین سخنرانی» و «روش سخنوری» و
... نگاشته شده است، بیشتر و دقیقتر مطالعه شود، چرا که در آنها رهنمودهای عملی
بیشتری برای موفقیت در این زمینه وجود دارد .
حرف زدن، این کار به ظاهر ساده که همگان با آن سر و کار داریم، آن هم از صبح تا
شب، در خانه و بیرون، با آشنا و ناآشنا، برای خود فوت و فن خاص دارد . آموختنش هم
لازم و مفید نیست . بی جهت نیست که غربیها درباره «آیین سخنرانی» کتاب مینویسند
و شرقیها در زمینه «فن خطابه» دستبه تالیف میزنند .
از این روش سود بجوییم تا کلام، پل ارتباطی ما و دیگران شود
مهارت سخن گفتن شامل تعدادی
مهارت است که یادگیری و به کار بردن صحیح آنها باعث افزایش کیفیت سخن گفتن خواهد
شد.
این مهارتها عبارتند از:
▪ آغاز صحیح مکالمه (جلب توجه شنونده)
▪ استفاده از واژههایی متناسب با موقعیت ارتباط (موضوع صحبت، پایگاه اجتماعی طرف
گفتوگو و موقعیت زمانی و مکانی گفتوگو)
▪ کاربرد مناسب عوامل فرازبانی مانند سرعت، شدت (بلندی و کوتاهی صدا)، مکث و زیر و
بمی صدا
▪ کاربرد صحیح نشانههای غیرکلامی (حرکات بدن و ژستهای چهره)
▪ رعایت نوبت در سخن گفتن
▪ استفاده مناسب از خردهمهارت توضیح دادن
▪ استفاده مناسب از خردهمهارت پرسیدن
● آغاز صحیح مکالمه
آیا هرگز به ارتباطات شفاهی خود فکر کردهاید؟ شما چگونه به دیگران میفهمانید که
میخواهید صحبت کنید؟
شروع خوب یا آمادهسازی چیزی بیش از مثلاً یک معارفه ساده در آغاز مکالمه شفاهی
است. این مهارت کارکردهای متنوعی دارد. ایجاد حالت آمادگی در شنونده از طریق
برقراری تفاهم، جلب توجه و افزایش انگیزش، مشخص کردن انتظارات ما از شنوندگان،
تشریح نقش دو طرف (گوینده و شنونده) در ادامه رویداد ارتباطی مورد نظر و یادآوری
ارتباطهای قبلی و تعیین سطح اطلاعات شنونده در زمینه مورد بحث از مهمترین
کارکردهای یک شروع خوب هستند.
به عبارت دیگر آمادهسازی مناسب دیگران باعث جلب توجه مخاطب و افزایش انگیزه او میشود
که خود به خود فرد را به سوی مشارکت در رویدادهای ارتباطی میکشد.
● استفاده از واژههای متناسب با موقعیت ارتباطی
هر ارتباط زمانی حول یک موضوع خاص مانند خرید و فروش، تحصیل و غیره رخ میدهد.
بدیهی است هرکدام از بافتهای مکالمهای یاد شده حوزههای واژگانی خاص خود را دارد
و ما هنگام سخن گفتن از واژگان مخصوص حوزه مورد نظر استفاده میکنیم.
نکته مهمی که هنگام سخن گفتن باید به آن توجه کنیم، پایگاه اجتماعی (سن، شغل، جنس
و...) مخاطب است. بهطور مثال هر زن یا مردی هنگام صحبت با جنس مخالف خود نباید از
همان زبانی استفاده کند که هنگام صحبت با همجنس خود استفاده میکند همچنین
نوجوانان و جوانان در صحبتهایشان در جمع همسالان از الفاظی استفاده میکنند که
نباید هنگام صحبت با بزرگسالان استفاده کنند زمان و مکان هم در این مورد بسیار
حائز اهمیت است. جوانان باید یاد بگیرند فضای گفتوگو در زمین ورزش، کلاس درس،
خانواده و دیگر محیطهای زمانی و مکانی متفاوت است و در هر فضا باید بهگونهای
سخن گفت.
● نشانههای غیرکلامی
نشانههای غیرکلامی گاهی میتوانند جایگزین پیامهای کلامی شوند. مثلا به جای گفتن
بله میتوان در برخی موقعیتها با حرکت سر به سمت پایین از نشانه غیرکلامی استفاده
کرد. این نشانهها گاهی به نقش تقویتکننده پیامهای کلامی ظاهر میشوند مثلا
هنگامی که در هنگام خداحافظی دست خود را هم تکان میدهیم. بهطور کلی میتوان
نشانههای غیرکلامی را به دو گروه تقسیم کرد: حرکات اعضای بدن که هنگام انتقال
افکار خود به دیگران استفاده میکنیم و ژستهای چهره و حرکات چشم که هنگام برقراری
ارتباط و انتقال افکار از آن استفاده میکنیم.
● رعایت نوبت
براساس قاعدهای که پذیرفته شده است شرکتکنندگان در یک گفتوگو نقش خود را باید
به نوبت به عنوان شنونده یا گوینده ایفا کنند. این قاعده بر این اساس که تا یکی از
دو طرف به تناسب از سهم خود استفاده نکرده و سخن خود را به پایان نرسانده است،
دیگری شروع به سخن گفتن نمیکند. این قاعده به همه میآموزد که شنونده خوبی برای
پیامهای دیگران باشند و بهاصطلاح وسط حرف دیگران نپرند. رعایت این قاعده بسیار
مهم است.
● مهارت توضیح دادن
یکی از مهمترین خردهمهارتهای سخن گفتن؛ توضیح دادن است. توضیح دادن یعنی
فهماندن مطالب به دیگران که بخش زیادی از مکالمات روزمره ما را شامل میشود. در
واقع همه ما به جز در مواردی که در حال پرسیدن، امر کردن و همدلی هستیم مشغول
ارائه اطلاعات، اخبار، راهنمایی، توجیه و در یک کلام توضیح دادن هستیم. توضیح دادن
باید بهطور سازمانیافته یا استفاده از اصطلاحات درست و مناسب باشد. ما باید قبل
از هر توضیحی روی موضوع اصلی متمرکز شویم و سپس به صورت توصیفی، تفسیری یا
استدلالی به توضیح موضوع موردنظرمان بپردازیم.
● مهارت پرسیدن
یکی از متداولترین کارهایی که ما هر روز از آن در تفهیم و تفاهم با دیگران
استفاده میکنیم پرسش است. پرسشهای ما بیشتر کلامی هستند اما گاهی هم غیرکلامی
هستند. هنگامی که دانشآموزی سر کلاس دست خود را برای کسب اجازه سخن گفتن بالا میبرد
در واقع از استاد خود میپرسد آیا اجازه صحبت کردن دارد یا نه.
مطالعات نشان میدهد که بین ۳۰ تا ۴۰ درصد گفتههای مردم جملههای پرسشی است. کسب
اطلاعات از حالتهای عاطفی، وضعیت جسمی و روانی مخاطب، ایجاد علاقه و کنجکاوی در
مخاطب، به حداکثر رساندن فعالیت ذهنی و عملی مخاطب سنجش میزان دانش مخاطب، ترویج و
تشویق تفکر انتقادی و قضاوت در مخاطب، تشویق مخاطب برای شرکت در بحث و جلب توجه او
از طریق پرسیدن سوالات غیرمعمول از مهمترین کارکردهای پرسش است.
● پایان مکالمه
برای پایان دادن به مکالمه برحسب موقعیت و مخاطب نیاز به مقدمهچینی است و باید از
شیوه مناسبی بهره گرفت. خاتمه دادن به گفتار بدون آمادگی طرف مقابل برای این پایان
با حالت رضایتبخش به تعامل زبانی کار درستی نیست. برای این کار میتوان از علائم
و نشانههای کلامی و غیرکلامی استفاده کرد. مثلا نگاه کردن به ساعت
آیا تاکنون مجبور شدهاید، برخلاف میلتان خواسته دیگران را بپذیرید؟ چقدر قادرید رنجش و ناراحتی خود را بیان کنید؟ اگر در جایی احساس کنید حقی از شما ضایع میشود چه واکنشی نشان خواهید داد؟اگر در موارد بالا احساس ضعف میکنید، باید بگوییم شما فاقد مهارتی به نام رفتار جرأتمندانه هستید.
رفتار جرأتمندانه در واقع بیان مناسب هر احساسی غیر از اضطراب است. این رفتار، یک
رفتار بینفردی است که شامل ابراز صادقانه و نسبتاً صریح افکار و احساسات است به
نحوی که از نظر اجتماعی مناسب باشد و احساسات و آسایش دیگران نیز در آن مورد توجه
قرار گیرد.به طور کلی جرأتمندی را میتوان توانایی ابراز صادقانه نظرات، احساسات
و نگرشها بدون احساس اضطراب دانست.جرأتمندی از طرفی شامل دفاع فرد از حقوق خود،
به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود نیز هست. در اینجا بد نیست ابتدا اشارهای به
سبکهای سالم و ناسالم برقراری ارتباط داشته باشیم، مهارتهای ارتباطی خوب مستلزم
داشتن سطوح بالایی از خودآگاهی است. آگاه بودن فرد از سبک ارتباطی خویش میتواند
به برقراری ارتباطی کارآمد و مستمر با دیگران منجر شود. اگر فرد بداند چه اثری روی
دیگران میگذارد، بهتر میتواند تصمیم بگیرد که آیا ارتباط او همان ارتباطی است که
وی مایل به برقراری آن بوده یا خیر؟ به طور کلی میتوان گفت سه سبک اصلی در
برقراری ارتباطات وجود دارد، سبک پرخاشگرانه، منفعلانه و جرأتمندانه.در سبک
پرخاشگرانه فرد با تهدیدکردن، از بین بردن حقوق دیگران و توهین با افراد ارتباط
برقرار میکند و سعی دارد از این راه به اهداف خود دست یابد. در سبک منفعلانه
برخلاف سبک قبلی فرد با عذرخواهی افراطی و کوچکانگاری خود تمام افکار، احساسات و
حقوق شخصی خودش را به نفع طرف مقابل نادیده میگیرد. این در حالی است که در سبک
جرأتمندانه همه احساسات به جز اضطراب به راحتی ابراز میشود و نتیجه آن حرکت به
سمت اهداف و مقاصد شخصی بدون ضایع کردن حق دیگران است.
● رفتار پرخاشگرانه
افرادی که پیرو این سبک هستند، معتقدند؛ همه افراد باید مانند آنها باشند. آنها همیشه
و در همه حال خود را محق دانسته و دیگران را ملامت میکنند و مسوول اشتباهات میدانند.
این افراد گمان میکنند انسانهای کاملی هستند که هرگز اشتباه نمیکنند. افرادی که
سبک پرخاشگرانهای در برقراری ارتباط با دیگران دارند، ذهن بستهای داشته و
هیچگونه انعطافی برای پذیرش اطلاعات جدید ندارند. آنها شنوندههای ضعیفی هستند و
در دیدن نقطهنظرات دیگران دچار مشکل میشوند. آنها کمتر به دیگران فرصت سخن گفتن
و انجام کاری را میدهند.
با رفتار خود دیگران را تحقیر کرده و رئیسمآبانه برخورد میکنند. آنها قدرتطلب
هستند و به حریم شخصی سایر مردم احترام نمیگذارند. این افراد ممکن است به صورت
فیزیکی، کلامی یا عاطفی به دیگران حمله کنند و هرگز سپاسگذاری یا امتنانی نسبت به
آنچه سایرین برایشان انجام میدهند، ندارند.
اگر با کسی روبه رو شدید که همیشه اخمهایش در هم است، همه را چپچپ نگاه میکند،
مدام انگشت اشارهاش را به سمت طرف مقابل تکان میدهد، خیره نگاه میکند و به طرف
مقابل چشم میدوزد و حالت بدنی خشک و بدون انعطاف، لحن صدایش انتقادی، بلند و
سرزنشآمیز است و مدام غرولند میکند، میتوانید شک کنید او یک فرد با رفتار
پرخاشگرانه است. لحن کلام این افراد اغلب تحکمآمیز است و با کلامشان سایرین را میرنجانند
و آزار میدهند. خشم، عصبانیت، بیطاقتی و ناکامی از جمله احساساتی است که آنها
اغلب تجربه میکنند.
اگرچه ممکن است آنها دیگران را وادار به اطاعت از خود کنند اما این اطاعت توام با
رنجش است و رفتار آنها اغلب باعث برانگیختهشدن خشم دیگران میشود تا جایی که گاه
طرف مقابل را به مقاومت، برخورد دفاعی، دروغگویی، پنهانکاری، فاصلهگیری و عقبنشینی
وادار میکند.
● رفتار منفعلانه
افرادی که در برقراری ارتباط خود با دیگران سبک انفعالی دارند، کمتر عواطف و
احساسات واقعی خود را بروز میدهند. «مخالفت نکن»، «دیگران بیشتر از تو حق دارند»
و «به دردسرش نمیارزد» از جمله شعارهای همیشگی این افراد هستند. آنها همیشه موافق
و محتاط هستند و اعتراضی به وضعیتهای موجود ندارند.
پیروان سبک انفعالی معمولاً زیاد آه میکشند و همیشه سعی میکنند هوای دو طرف را
داشته باشند تا خدای نکرده تعارضی به وجود نیاید. آنها همیشه آرامش خود را حفظ میکنند،
حتی وقتی احساس کنند، منصفانه با آنها برخورد نشده است. اغلب به جای اقدام کردن
متوسل به شکوه و شکایت میشوند و خیلی راحت اجازه میدهند، دیگران برای آنها
انتخاب کنند و تصمیم بگیرند. آنها در برنامهریزی مشکل دارند و خود را نادیده
گرفته و فدا میکنند کمتر حرکات چهرهای دارند، بیقرار هستند و مدام از سر توافق
لبخند میزنند و سرشان را تکان میدهند. چشمهایشان را اغلب پایین میاندازند،
وضعیت بدنی خمیدهای دارند و تن صدایشان همیشه پایین و ملایم است. اگر بخواهید
کاری را به آنها محول کنید غالباً جملاتی مانند «من نمیتوانم»، «شما بیشتر از من
تجربه دارید» و «ممکن است اشتباه باشد، ولی...» را خواهید شنید. آنها سعی میکنند
مشکلات را نادیده، بگیرند، از آنها دوری کنند و حل کردن آنها را به تعویق
بیندازند. همیشه به ظاهر موافق هستند، در حالی که گاه موافقت آنها قلبی نیست.
انرژی زیادی را صرف پرهیز از تعارضها و مقولههای اضطراببرانگیز میکنند و وقت
زیادی را هم صرف گرفتن نصیحت، توصیه و نظارت از دیگران میکنند. بیش از حد معقول
هستند و با هر چیزی موافقند و همین امر باعث میشود دیگران نسبت به آنها پرتوقع
شوند و دلیلتراشی را در سایر افراد برمیانگیزند.
● رفتار جرأتمندانه
کسانی که رفتار جرأتمندانهای دارند، نه تنها برای دیگران بلکه برای خودشان هم
ارزش قائل هستند. رفتار جرأتمندانه هرگز به معنای همیشه برنده بودن فرد نیست،
بلکه بدان معناست که فرد موقعیت را به بهترین و کارآمدترین نحو ممکن اداره کند.
این افراد معمولاً خوب گوش میدهند و گوشدهندههای فعال و کارآمدی هستند. محدودیتها
و انتظارات خود را به راحتی ابراز میکنند و مشاهداتشان را بیان کرده و از قضاوت
عجولانه خودداری میکنند. خواستههای خود را در اولین فرصت، مستقیم و صادقانه
ابراز کرده و مراقب احساسات دیگران هم هستند. براساس انتخاب خود عمل میکنند و با
دانستن اینکه چه چیزی درست است برای رسیدن به هدفشان برنامهریزی میکنند. عمل
مدار هستند و انتظاراتشان واقعبینانه است. منصفانه و عادلانه و البته قابل پیشبینی
عمل میکنند. در جهت رسیدن به اهداف خود حقوق دیگران را از بین نمیبرند. چهرههای
آنها معمولاً حاکی از توجه و علاقه است و از تماس چشمی مستقیم با دیگران ابایی
ندارند. با صدایی متناسب و مناسب صحبت میکنند و عواقب کارهایشان را میپذیرند.
این افراد اغلب احساسات منفی را از خود دور میکنند و شوق، رضایت و آرامش از
خصوصیات آنهاست.آنها نه تنها دیگران را تحقیر نمیکنند، بلکه باعث افزایش اعتماد
به نفس دیگران شده و به آنها انگیزه میدهند و به گونهای با اشخاص رفتار میکنند
که جایگاه هرکس محفوظ بماند
جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل میکند. جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل میکند.
اگر شما هم از آن دسته آقایانی هستید که خود را در کار و مشکلات روزانه غرق کردهاید،
بهتر است چند دقیقهای دست از سر قبضهای پرداخت نشده آب، برق و گاز....و قسطهای
عقب مانده شهریه بچهها بردارید و فقط با برداشتن ۱۰ گام ناقابل، مثل همیشه برای
همسرتان بهترین شوهر دنیا باشید:
● گام ۱. خانمها مقدماند !
برای یک بار هم که شده دنیا را از چشم همسرتان ببینید. شاید تا به حال اصلاً به
این موضوع توجه نکرده باشید که ممکن است خدای نکرده علایق و خواستههای خانمتان
با علایق شما کاملاً متفاوت باشد! اما حالا وقتش شده که به قول معروف، چشمهایتان
را بشویید و جور دیگر ببینید.
● گام ۲. خواباندن بچهها هم لذتی دارد، امتحان کن د هفتهای یکبار به همسرتان
مرخصی بدهید و وظیفه خواباندن بچهها را شما به عهده بگیرید، تا حداقل خانمتان
یک ساعت سرو صدای بچهها را فراموش کرده و با خیال راحت این وقت را برای خواندن
کتاب، انجام کارهای شخصی عقبافتاده و یا حتی برای گشت زدن در اینترنت اختصاص دهد.
مطمئن باشید با این کار دعای خیر همسرتان همیشه پشت سر شما خواهد بود.
● گام ۳. عذرخواهی هم کلمه مفیدی است !
در این یک مورد با شما همدردی میکنیم، چون به همان اندازه که عذرخواهی از طرف
مقابل ساده به نظر میآید، احتمالاً به همان اندازه هم برایتان سختترین کار روی
زمین خواهد بود. اگر تا به حال متوجه شده باشید ازدواج شباهت زیادی به مسابقه دوی
ماراتن دارد، چر ؟ از این جهت که هر چقدر در بگومگوهای خانوادگی زود از کوره در
بروید، زودتر از پا میافتید و ادامه زندگی زناشویی برای شما سختتر و خستهکنندهتر
میشود . اما فقط کافیست یکبار هم که شده با قضیه جور دیگری برخورد کنید، رفتار
آرام و متانتآمیز بهترین مسکن برای آرام کردن موقتی تنشهای رفتاری است، اما اگر
احیاناً شما مقصر بودید، میتوانید تنها با به زبان آوردن یک عذرخواهی ساده پرچم
صلح را به همسرتان نشان داده و اجازه ندهید دلخوری پیش آمده بزرگ و بزرگتر شود.
● گام ۴. از همسرتان برای اینکه شما را تحمل میکند تشکر کند شاید حتی خواندن این
گام هم به مذاقتان خوش نیاید، چه رسد به عمل کردن به آن. اما منظور ما این نیست
که در مقابل همسرتان بنشینید و در حالی که لیستی از اشتباهات خود تهیه کردهاید،
مورد به مورد را شرح داده و بهخاطر آنها عذرخواهی کنید نه! مسلماً برای هر مردی
پیش آمده که قول و قرارهایش را فراموش نماید یا با دیدن دوستان خود آنچنان زمان و
مکان را گم کند که ساعتها همسرش را چشم انتظار نگه دارد. اما همین اندازه که به
او بگویید زندگی کردن با شما چندان هم کار سادهای نیست و بهخاطر صبر و تحمل
همسرتان از او تشکر کنید، کفایت میکند .
● گام ۵. کمی و فقط کمی از ریخت و پاشهای خودتان را جمع کنید باور کنید آسمان
به زمین نمیآید اگر استکان چای قند پهلوی آخر شب، یا لیوان چایی صبحانه خود را
از کف اتاق و یا از روی میز صبحانه به سینک ظرفشویی انتقال دهید. از ما به شما
نصیحت، تحقیقات نشان داده استکان چای یکی از معضلات زندگی مشترک و عامل بسیاری از
جداییها بوده!
● گام ۶. برای با هم بودن زمان بگذارید شما هم از آن دسته افرادی هستید که با
شنیدن نام دوران نامزدی به یاد شامهای خاطره انگیزی میافتید که در یک رستوران
دنج خوردهاید؟ چه اشکالی دارد اگر حتی با وجود داشتن دو فرزند برای گذاشتن
قرارمدارهای اینچنینی باز هم زمانی را معین کنید؟! میتوانید بچهها را نزد یکی
از دوستان خود بگذارید و مثل آن روزها فقط برای با هم بودن شام را بیرون از خانه
صرف کنید
● گام ۷. آراسته و خوش تیپ باشید سعی کنید همیشه به آراستگی و مرتب بودن ظاهر خود
اهمیت دهید. این برای خانمها نکته مهمی است.
● گام ۸. شما هم به تمدد اعصاب نیاز دار د گاهی وقتها شرایطی را ایجاد کنید که
برای چند ساعتی کمی از محیط خانواده و مسئولیتهای خود فاصله بگیرید. مثلاً با
دوستانتان به کوه بروید و یا به ورزشهای مورد علاقهتان بپردازید تا شادی و نشاط
و آرامش باعث تجدید نیروی از دست رفتهتان شده و وقتی به خانه برمیگردید، به
مردی ایدهآل برای زندگی تبدیل شده باشید.
● گام ۹. مسئولیت تصمیمات خود را شخصاً به عهده بگیر د هیچ وقت و در هیچ شرایطی از
پذیرش عواقب تصمیمات خود شانه خالی نکنید. اگر شما به هر دلیلی نمیتوانید دعوت
پدر و مادرتان را برای مهمانی شب جمعه قبول کنید، خودتان گوشی تلفن را برداشته و
به آنها اطلاع دهید. هیچ وقت مسئولیت چنین کاری را به گردن همسرتان نیندازید
● گام ۱۰. فراموش نکنید روزی شما هم فرهاد کوهکن بودید یادتان میآید قبل از
ازدواج چقدر به رفتارها و حرکات خود توجه داشتید و چقدر سعی میکردید با پرستیژ و
تاثیرگذار باشید؟! اما احتمالاً دیگر مدتهاست که خبری از آن فرهاد کوهکن نیست و
او هم در میان روزمرهگی هر روزهتان گم شده .
اما هنوز هم دیر نشده از همین امروز هر کاری که میتوانید برای گرم کردن آتش زندگیتان
انجام دهید، کاری کنید تا مثل گذشته همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید و از بودن در
کنار یکدیگر راضی باشید
چهارمشکل اصلی که اکثر زوجهـا بـا آن دست به گریبان میباشند، به شرح زیر است:
● اشتباه ۱: ایجاد ارتباط برای زیر نفوذ خود قرار دادن و زرنگی
گاهی اوقات ما یک رابطه را برای بدست آورن خواستههایمان آغاز میکنیم. خواه طرف
مـقابـل تـوانایی برآوردن آن را داشته باشد و خواه نداشته باشد. قـهـر مـیکنـیم،
اخــم میکنیم، تهدید میکنیم، چاپلوسی میکنیم و آنچه در تـوان داریم برای ایجاد
احساس ناراحتی در طرف مقابلمان انجام میدهیم. این نـوع رفـتـار، گـرچـه مـمـکن
اسـت بطور موقتی مؤثر باشد، اثر بسیار ناگواری در طولانی مدت بر سلامـت رابـطه
خـواهـد گذارد. آن را رها کنید، برای خواسته و پیشنهادات طرف مقابل احترام قائل
گردید. اگر او نمیتـواند خواسته شما را برآورده کند، ببینید میتوانید خودتان آن
را حل کنید.
● اشتباه ۲: ایجاد ارتباط برای فریب دادن
با اینکه نیازی به گفتن ندارد، این یکی از خطرناکترین انواع رفتـار اسـت کـه
بـسیـاری از رابطهها را نابود میکنـد. دروغهـا، گـزافهگـویـیها، بازی دادنها
و نیرنگهای متداوّل همگی باعث پریشانی و رنجش میگردند. آنها بنیان رابطه را به
لرزه درآورده و در نهایت شکافی عمیق در اعتماد بوجود میآورند.
نسبت بـه خـطر آن هـوشیـار بـوده و پیش از اینکه آغاز شود متوقفش سازید. اگر این
چیزی است که برای شما آشنا به نظر میرسـد، ابتدا آنرا در رفتارهای خودتان مورد
سنجش قرار دهید. اگر صادق و رک باشید، دیگر مایل به پذیرش فریب دیگران نخواهید
بود. در روابط خود راستی و درستی را پیشه کنید.
● اشتباه ۳: ایجاد ارتباط با پیغامهای متناقض
پـیـامهای متناقض، چیزی را گفتن و چیز دیگری را انجام دادن، یک فـرم بـسیـار
رایــج ِ فریب و نیرنگ میبـاشد. همچنـین ایـن مـیتواند به صورت قـول دادن
لفـظی یـا عـملی و انجام ندادن آن دربیاید. پیغامهای متناقض باعث پریشانی بسیار
میگردند. همیشه به اعمال فرد توجه نمایید. معـمولاً اعمال نـسبت بـه گـفتـار،
هـمتـرازی بیـشتری با حقیقت دارنـد. اگـر گـفتـارشـان بـا اعـمالـشان در تناقض بود،
آنچه که گفته میشـود را نـادیـده پـنـداریـد. درک کنید که شخص دارای تعارض بـوده
و اجازه ندهـیـد شـمـا را نـیـز دچــار آن احساس نماید.
● اشتباه ۴ : حسادت چیست؟
بــرای برخی از افراد حسـادت یـک مـعضل مهم محسوب میگردد کـه هر گاه بدون درمان
رها شود میتواند شکافی همیشگی بین شما و همسرتان ایـجـاد کنـد و اثری منفی بر
روابط آتی شما بگذارد. خوشبختانه حسادت قابل کنترل میباشد.
▪ مفهوم تحتالفظی حسادت این است:
حسـادت به میـل مـفرط به داراییها و جایگاه شخصی دیگر اطلاق میگردد. اما در
ارتباط با مسایل اجتماعی سبب میگردد فـردی به شریک زندگیش نسبت به ارتباط با
اشخاص خاص و نوع پوشـش و مـکآنهایی که رفت و آمد میکند مشکوک گردیده و احساس خطر
کند. اما همانطور که اشاره کردیم درجات میزان حسادت متفاوت است.
▪ حسادت ظریف:
حسادتی است که همیشه درخور مفهـوم مـنـفـی خود نمیباشد. مثلاً بدگمان گشتن مردان
نسبت به همسرشان (و بالعکس)، امری عادی است و یا صحبت در مورد محاسن زنان دیگر و
یا تماشای عکــس یک مـرد خـوشتیـپ در مجله سینمایی و یا فیلمهای تلویزیونی،
نمونه های ظریـفـی هـسـتـنـد که نشان میدهند چـگونه پـارهای از حسادتها بیضرر
بوده و کاملاً یک واکنش طبیعی به شمار میروند.
▪ حسادت مفرط و وسواس گونه:
مشکل زمانـی ایجاد میشود که خشونت و سلطهجویی با حسادت همراه میگردد. هنگامی که
شما به آن مرحله برسید، به طرز افراطآمیز و وسواس گونـهای نـسـبت به وفادار بودن
و صداقت وی دچار تردید شده و از آن خشمناک میگردیـد. حتـی ممکن است متوصل به زور
و برخورد فیزیکی شوید. شما تا حدی کم طاقت هستید که او نمـیتواند حتی به مرد یا
زن دیگری نظر بیافکند و از کـنار شما زمانی که هردو بیرون هستید تکان بخورد. از
او میخواهـید که همیشه از مـحل حـضور خودش شما را مطلع گرداند و تنها بردن نام
مرد یا زنی دیگر، شما را بینهایت غضبناک میگرداند.
● منشاء حسادت
امکان دارد شما این رفتار را به واسطه تجارب پیـشـین خـود با افراد مخـتـلف کـسـب
کـرده باشید. اگر در گذشته مورد خیانت قرار گرفته باشید این امکان وجود دارد سبب
آن شود که از بیم تکرار آن بیشتر او را تـحت کـنـتـرل، نـظارت و سلطهگری قرار
دهـیـد. حـتی در زمانیکه دلیلی برای شک و تردید به او وجود ندارد شما به طور
فزایندهای از ادامه ارتباط با وی مایوس میشوید و میخواهید به هر قیمتی که شده
از موقعیتهای خطرناک، پنهان و بالقوه اجتناب ورزید. همچنین امکان دارد شما فردی
باشید که در گذشته وفادار نبوده و خیانت کرده باشید و به قـصـد پرهیز از آن که
نکند چنین امری برای خودتان اتفاق بیافتد وسواس به خرج داده و می خواهید مطمئن
شوید که تنها فرد مورد علاقه وی هستید.
اما حسادت اغلب حاصل عدم اعتماد به نفس و عزت نفس خود شخص میبـاشـد. امکان دارد
شما احساس کنید به قدر کفایت لایق و مناسب وی نیستید و تنها از روی اتـفاق، شانس و
تقدیر با همدیگر ازدواج نمودهاید. اغلب دیگران خوش سیماتر وزیباتر از خودتان به
نظر میرسند و این احساس، تهدیدی برای شما محسوب میگردد. مشاهـده وی در حـال
ارتـبـاط با مردان یا زنان دیـگر، ایـن احـسـاس را در شـما بـه وجود میآورد که
نکند از دست شما ربوده شود. هرگاه زمان اندکی با او باشید ممکن است از رابطه نزدیک
و صمیمی وی با دوستانش آزرده خاطر گـردیـد؛ افـرادی که او در تـمام طـول زندگی خود
با آنها آشنایی داشته است.
● چرا حسادت خطرناک است؟
حسادت در مورد اشخاصی که قادر به کنترل آن نمیباشند، برای ارتباطشان مضر و زیان
آور است. چون سبب از میان رفتن عاملی میگردد که دو نفر را به هم پـیـوند میدهـد.
اعتماد
هر گاه به نامزد و یا هـمـسـر خـود بـگویـید که وی اجازه ندارد با همکاران خود
صحبت و یا معاشرت اجتماعی داشته باشد، مثل آن است که بگویید به او اعتماد
ندارید(مگر آن که به علتی اعتماد شما به وی سلب شده باشد). اگر نـیـاز به اعمال
محدودیتهای بسیاری پیدا کنید، آیا لازم است که حتماً همیشه در کنارش قرار داشته
باشید؟ حسادت همچنین از کیفیت زمانی که با همدیگر هستید میکاهد بـه طـوری که بیتردید
مـنـجـر به نـزاع و مـشـاجـرههـای متـعـددی خـواهـد شـد تـا جـایی که شما تنها بر
روی خصوصیات منفی یکدیگر تمرکز میکنید. از آن گذشته اکثر وقتتان صرف این فکر
احمقانه که ممکن است او به شما خیـانت کنـد خواهد شد. پیـش از آنکه متوجه گردید،
بخـش اعظمی از ارتـباطـتـان صرف اتفاقاتی که ممکن است بیافتد میگردد تا صرف
اتفاقاتی که واقعاً در حال افتادن است. هر اندازه ارتباط پیشرفت میکند کنترل
حسادت دشوارتر میشود. بنا بر این اگر شما به مرحله خطرناکی رسیدهاید زمان آن فرا
رسیده که هر چه سریعتر از مُصلح یا مشاور یاری بطلبید.
● راه حلهای دو مشکل اصلی در روابط
هیچ رابطهای بدون برقراری ارتباطات مؤثر دوام زیادی نخـواهـد آورد. مـا در
سـراســر روز صحبت میکنیم(و گوش می دهیم)، اما تنها بخش کوچکی از ارتباط ما به
صورت گفتاری رخ میدهد. بیشتر اوقات تصور میکنـیم کـه دیـگران گفته های ما را گوش
داده و متوجه میشوند، اما عمدتاً این موضوع صــحت ندارد. اغلب، شخص ِدیگر در حال
اندیشیدن به آن چیزی است که میخواهد در جواب صحبتهای شما بگوید، و نوعی خیالپردازی
که هیچ ارتباطی به موضوع مورد بحث ندارد را در ذهن خود میپروراند. هنگامی که نزاع
میکنیم، میخـواهـیـم بیـش از پـیش فـهمیده شویم و واژگان همانند تیر به جلو و
عقب به پرواز درمیآیند. در این شرایط، تجزیه و تحلیل مسئله میتواند دور از ذهن
گردد. بنا بر این اسرار ارتباط مؤثر چیست؟ بـه دو مشکل اساسی در ارتـباطـات و نحوه
حل آنها توجه نمایید. بعد از این مرحله خواهید توانست پایههای بهتـرین نـوع
رابـطـهای کـه تــا به حال تصورش را میکردید را بنیان نهید.
▪ مشکل اوّل: میخـواهید حـق را بـه خود داده و ثـابت کنید که دیگری در اشتباه است
پیش از آنکه بتوانید یک ارتباط مؤثر را آغاز کنید، باید نگاهی موشکافانه بـه قصد
و غرض خـود بـیندازید. آیا برای اینکه توسط دیگران فهمیده شوید ارتباط برقرار میکـنـیـد،
بـرای به دست آوردن خواستهها، یا هدف دیگری را فراسوی سخـنـانـی کـه در حـال
بـیـان آنها هستید دنبال میکنید؟ بسیاری از زوجها به مرحلهای میرسند که فقط
میخواهند ثابت کنند حق با آنها بوده و نـفــر دیـگر در اشـتـباه است (و همیشه
اینطور بوده است). این نـوع رابطه همانند نبرد میماند. این سخنان مملو از خشـم و
سـرزنش بـوده و سـبــب میگردند نفر دیگر احساس کوچکی نـمـایـد. حرفهای رد و بدل
شده در چنین رابطهای هرگز گوش داده نمیشوند. هرچند که آنچه با صدای واضح و بلند
خوانده میشود خشم و عدالت موجود در فراسوی مراودات است. جهت رفع این مشـکل، تصمیم
بگیرید همدیگر را سرزنش نکنید و به صحبتهای یکدیـگر بـا خـلوص نـیـت گـوش دهید.
تصمیم بگیرید که درصدد ثابت کردن چیزی بر نیامده و در عوض راهی برای ایجاد یک پـل
بـرای درک مـتـقابل پیدا نمایید. این تصمیمات در موفقیت یک رابطه بسیار مفید واقع
خواهند بود.
▪ مشکل دوم: قادر نیستید به حرفهای طرف مقابل گوش دهید
به یاد داشته باشید که یک ارتباط فقط از صحبت کردن تشکیل نشده بلکه شـامل شنیدن و
گوش دادن به آنچه که در حال بیان است نیز میباشد. ما میتوانیم کارهای زیـادی
برای آموختن هنر گوش دادن انجام دهیم، امـا بـرای آغـاز، بـسیار مـهـم اســت که
بدانیم اگر فـردی بخـواهـد نـقطه نـظرات خـود را کــنار گذاشته و حقیقتاً آماده
دانستن درون و افکار دیگران گردد، آنگاه از روی صداقت آنچه کـه در حال گفتن است
را فقط باید "بشنود". این کار خیلی هم آسان نیست. بسیاری از ما آنچه که
میشنویم را به سرعت تعبیر و تفسیر کرده و آنرا در یک شکاف آماده قرار می دهیم.
برخی صحبتها را تحریف میکـنند. برخی تظاهر به گوش دادن میکنند درحالیکه سرگرم
افکار خود هستند. یک راه حل بــرای ایــن مشکل آن است که برداشت خود را از صحبتهای
دیگران بــرای آنها تکرار نمایید. بگذارید بدانند که ارتباطات آنها چگونه درون
ذهن شما تفسیر میگـردند. اجـازه دهـیـد دیــگران پـیغامهای خــود را با استنباط
شما منـطبق سازند و در نهایت، راغب حقیقی شنـیـدن منظور آنها باشید.
● چگونه هیجانات شدید را کنترل کنیم؟
بیشتر مردم، در زندگیشان هیجانات شدید و غیرقابل کنترل را تجربه کردهاند. در چنین
مواقعی، شخص بسیار مایل است شدت خشم، غم و اضطراب و نا امیدی تحت کنترل او باشد.
ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونهای تأثیر بگذارد که موجب
رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه میتوان این هیجانات را
تحت کنترل درآورد؟
برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید .
۱) از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. سعی کنید تنفسی آرام و عمیق داشته باشید. با
این عمل ساده به طور طبیعی میتوان ضربات قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع
انقباضی را در بدنتان به خصوص عضلات، شانهها، گردن و فک را بررسی و تعدیل کنید.
۲) سعی کنید بر هیجانات خود مسلط شوید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مساعدی
برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از
آنها دور شوید. به آنها بگویید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط
شوید و چند لحظه دیگر بر میگردید.
۳) حتماً با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در
میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی
برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.
۴) روشی دیگر برای کنترل کرن هیجانات، ثبت آنها در دفترچه یادداشت روزانه است.
تحقیق جدیدی نشان داده است که چنین روشی، تأثیر قابل ملاحظهای بر افرادی که دچار
حوادث شده بودند داشته است.
۵) اگر موضوعی برایتان بسیار اهمیت دارد آن را بیپرده با دیگران مطرح کنید. اما
قبلاً در مورد آن موضوع و موقعیت خود خوب فکر کنید. به یاد داشته باشید که تغییر
در ارتباطات به مرور زمان رخ میدهد و صحیح نیست که این تغییر بر اساس اصول
غیرمنطقی و یا هیجانات زودگذر باشد.
۶) با خودتان مهربان باشید. سعی کنید مرخصی کوتاهی داشته باشید و فعالیتهای مورد
علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد
یافت. به عنوان مثال مدت کوتاهی در پارک راه بروید یا غذای مورد علاقه خود را درست
کنید و یا کتاب مورد علاقه خویش را بخوانید .
۷) سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید.
چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیمگیری صحیح را ندارد. تصور کنید رنج و
ناراحتی خود را درون جعبهای داخل کمدتان گذاشتهاید، در زمانی مناسب که آرامش
بیشتری دارید این جعبه را از مکان خود بیرون آورید و بهطور صحیح راه حلی برای
مشکل و ناراحتیتان پیدا کنید. با انجام دادن فعالیتهای فیزیکی از قبیل ورزش کردن
کلاس رفتن و یا سخت کار کردن سعی نمائید خود را خسته کنید و توجه و تمرکز خود را
به کلاس، ورزش یا کار معطوف سازید.
۸) کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل
خواهد بود. فراموش نکنید که سرانجام لحظات پر اضطراب و هیجان به پایان خواهد رسید.
شما قبلاً این واقعیت را تجربه کردهاید.
۹) چنانچه مکرراً دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحتکننده میشوید حتماً با
مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتابهای منتشر شده در این زمینه را بخوانید.
۱۰) چگونه "نه" بگوئیم
همه شما بارها در موقعیتهایی قرار گرفتهاید که گفتن کلمه " نه "
برایتان دشوار بوده است. برای مثال دوستی میخواسته کتاب خاصی را از شما قرض کند و
شما مایل به آن کار نبودهاید. فردی شما را به منزلش دعوت کرده و شما مایل به
پذیرفتن دعوت او نبودهاید. اگر شما از آن دسته از افرادی هستید که به دفعات در
مقابل چنین درخواستهایی تسلیم شده و با آنها موافقت میکنید و دائماً از این
بابت احساس نارضایتی دارید ممکن است بخواهید بدانید که چرا هنگامی که نه گفتن
راترجیح میدهید، "بله" میگوئید.
این احتمال وجود دارد که شما نگران از دست دادن ارتباطات مؤثر یا نگران وارد آمدن
آسیبی به روابط باشید. چه بسا از نه گفتن احساس گناه میکنید چون آموختهاید برای
اجتناب از آسیب وارد کردن به احساسات دیگران، از روی خواستههای خود دست بکشید.
بدین ترتیب ممکن است احساس کنید با نفی آنها به دلیل خودخواهی و خودمداری، انسان
بدی هستید زیرا به شما یاد داده شده که باید فداکار باشید و خود را نادیده
انگارید. شما بیش از رضایت خودتان دلواپس و متوجه رضایت دیگران هستید وقتی از شما
تقاضایی میشود ممکن است احساس کنید مورد لطف و موهبت قرار گرفتهاید. این امر سبب
میشود تا احساس مهم بودن کنید و نگران آن باشید که در صورت مخالفت هرگز چنین
تقاضایی از شما نشود. اینها نمونههایی از احساسات دست و پا گیری هستند که میتوانند
در آزادی عمل شما مداخله کنند. البته در مواردی خاص و تحت تعلیم بودن انسان میتواند
با شناخت صحیح بفهمد که در کجا آری بگوید و در کجا خیر.
● چه راههایی، گفتن کلمه "نه" را آسانتر میسازد؟
اوّلین کاری که باید انجام داد، تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است که در
سر وجود دارند. برای مثال اگر دوستانتان میخواهند کتابی از شما قرض بگیرند و یا
شما را به میهمانی دعوت کنند با گفتن کلمه نه چه نتایج منفی را پیشبینی میکنید؟
به نظر میرسد شما در ابتدا انتظار فاجعه آمیزی از "نه گفتن" تشخیص دادهاید.
برای مثال ممکن است به خودتان بگوئید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این که
آن کتاب را به او قرض ندادهام از من ناراحت بشود. ولی دوست شما به خاطر این گونه
مسایل ناراحت نیست.
او احتمالاً به خاطر آن که کلمه نه را با صراحت به کار بردهاید، احترام بیشتری
برای شما قائل خواهد شد. خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواستهای
است که دیگران از شما میخواهند و این امر سبب میشود آنها نسبت به ابراز درخواست
غیر منطقی خود تشویق شوند. پس از آنکه باورها و اعتقادات خود را به شیوهای منطقیتر
مرتب کردید برای گفتن کلمه نه آمادگی پیدا میکنید و از این امر احساس خوبی به شما
دست خواهد داد. قدم بعدی گفتن کلمه " نه " به شیوهای مستقیم به طرف
مقابل است به گونهای که قاطعیت در صدا و رفتار موج بزند. به خصوص زمانی که کاملاً
مطمئن هستید، که حق گفتن کلمه " نه " را دارید. با این تمرین اطمینان به
خود را تمرین خواهید کرد و نیز توانایی گفتن کلمه نه را در موقعیتهای مشکلتر به
دست خواهید آورد.
به طور معمول گفتن کلمهی نه به برخی از افراد آسانتر از دیگران است. احتمالاً
این افراد برای شما، دوستان ِنزدیک وغریبهها و خانواده هستند. وقوع یک موقعیت را
پیشبینی کنید و تمرین کنید که در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن کلمه نه را به
طریقی مستقیم و صریح تمرین نمائید. نسبت به کلیهی رفتارهای خود و لحن کلامتان به
هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید. در موقعیتهای مشکلتری که نسبت به ماهیت و
چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید با گفتن جملهای "باید دربارهاش فکر کنم"
به خود فرصت دهید، سپس احساسات خود را بررسی کنید.
ببینید چه عقاید و انتظاراتِ نامعقول شما را به گفتن " نه " وا میدارد.
وقتی کلمه " نه" را به کار بردید و طرف مقابل همچنان برخواستهاش اصرار
ورزید و اوّلین کلمه نه شما را نادیده انگاشت باید بر مخالفت خود پافشاری کنید.
شما حق دارید کلمه نه را بهکار ببرید. از این کار احساس خوبی داشته باشید. هر قدر
به احساس شخصی و خواستههای ِخود توجه کنید، از گفتن "بله" به دیگران
احساس رضایتمندی بیشتری خواهید کرد.
● افراد مهم در زندگی همسر، افراد مهم در زندگی شوهر
ارتباط خوب، هنرِ ارسال و دریافت پیام است. ما همواره در حال ارسال و دریافت پیام
با یکدیگر هستیم. حتی وقتی که نه صحبت میکنیم و نه مینویسیم، در حال فرستادن
پیامی از طریق حرکات بدن یا چشمهایمان و حتی با نگفتن یا انجام ندادنمان هستیم.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که زوجهای جوان (و حتی گاهی اوقات زوجهای قدیمی) با آن
دست به گریبانند، ارتباط است. این راهی دو طرفه است که هم به گیرنده و هم فرستنده
نیاز دارد. مشکل وقتی است که فقط یکی از اینها هست یا بدتر، هیچکدام نیست. شما از
دو خانواده متفاوت آمدهاید. شما روشهای متفاوتی را برای ارتباط برقرار کردن با
دیگران آموختهاید. بعضی افراد از خانوادههایی هستند که بلند صحبت کردن و یا حتی
فریاد زدن در طول مشاجرات لفظی طبیعی است، در حالی که دیگران از چنین رفتاری وحشت
دارند زیرا از خانوادهای ساکت و آرام آمدهاند.
مهمترین عامل در یک ازدواج خوب ارتباط خوب است. در حالی که امور مالی، جنسی یا
چیزهای دیگر ممکن است موضوع مشاجرات لفظی، نارضایتی از ازدواج و یا حتی جدایی
شوند، ناتوانی زوجین در ارتباط برقرار کردن و یافتن راه حل ریشه مشکلات است.
بنابراین باید پیغام درستی را برسانید.
برای داشتن یک زندگی خانوادگیِ شاد و پایدار مهمترین چیز اختصاص دادن زمان مفید
به همسراست. تقریباً اغلب مشاهده میشود که یکی از طرفین این احساس را دارد که
دیگر برای همسرش مهم نیست. اکنون زمان آن رسیده است که زمانی را برای شریک شدن با
یکدیگر کنار بگذاریم(لحظاتی با ارزش را ) و در چیزهایی که جدا از هم برایمان اتفاق
افتاده است در طی ارتباطی خوب شریک شویم. همیشه به خاطر داشته باشید که شریک شما
چیزها را متفاوت از شما میبیند، متفاوت یعنی نه لزوماً «غلط» یا «بد» بلکه فقط
متفاوت و شما باید به اعتقادات دیگران احترام بگذارید. گوش دادن کلید فهمیدن است و
عشق کلید حوصله
۱. نهال خوشقلبی را برگزینید.
۲. آن را در گلدانی از جنس اطمینان بکارید.
۳. با توجه و افکار خوب آبیاری نمائید.
۴. گهگاهی قدری احساسات محبتآمیز بر آن بیفزائید.
۵. برگهای سوءتفاهم را هرس کنید.
●به خودت ایمان داشته باش
معیارهای بزرگی برای خودت در نظر بگیر، تو لیاقت بهترینها را داری.
برای بهدست آوردن آنچه که خواهان آن هستی تلاش کن.
و هرگز به کمتر از آن قانع نشو.
به خودت ایمان داشته باش.
مهم نیست چه چیزی را انتخاب کردهای، در فکرت همیشه پیروز باش.
به این تریب، هیچوقت بازنده نخواهی بود. به سرنوشت خود فکر کن.
اگر راهی را به اشتباه رفتی نگرانی به دل راه نده.
چون آنچه مهم است تجربهای است که آموختهای.
همه آنچه را که در خور تو است با خود همراه کن.
تا به همه آنچه که در توان توست تبدیل شوی. تا اوج ابرها پرواز کن
و بگذار رؤیاهایت تو را آزاد کنند.
●همیشه بخند
درباره خندیدن بیندیش. خیلی زود متوجه میشوی که خداوند چه موهبت بزرگی را به تو
ارزانی دشته است. خنده هیچ هزینهای ندارد، اما قدرتی دارد که همه دریافتکنندگانش
را غنی میسازد.
خنده امید را در دل ناامیدان زنده میکند، شادی را به دل مغمومین میآورد و به
گرفتاران انرژی میبخشد.
خنده خیرخواهی و احساس دوستی را بیدار میکند.
خنده فقط لحظهای از وقت تو را میگیرد، اما خاطر آن تا ابد باقی است.
پس خندهها و شادیهای خود را با دیگران قسمت کن
شما از طریق اینترنت با کسی آشنا می شوید، هر روزی که سپری میشود خاطره های شما بیشتر و بیشتر شده و نسبت به هم علاقمند می شوید. اما چگونه می توانید تشخیص دهید که آیا واقعا عاشق شده اید یا رابطه شما تنها به دلیل یک جاذبه موقتی است؟
یک انسان در طول زنـدگی خـود به طور میانگین حداقل ۴ مـرتبه عـاشق مـیشود. اما آیا
واقعا هر ۴ مرتبه، عشق اوحقیقی است؟ ما در این قسمت علائم مربوط به عشق، احترام و
ارتباط را بـاشما در میان مـی گـذاریـم تـا قـادر به تصمیم گیری باشید و تشخیص
دهید که آیا فردی که با او قرار ملاقات می گذارید شخص مورد نظر شما هست یا خیر.
۱) ارتباط
وجود صداقت در رابطه جزء ضروریات به شمار می رود، همچنین پیش از آنکه به کسی تعهد
بدهید باید سعی کنید که در ابتدا او را به خوبی بشناسید. شما تا چه حد یکدیگر را
می شناسید؟ آیا فقط در مورد مسائل جنسی با یکدیگر صحبت می کنید؟
▪ نقاط قوت:
شما در مورد تمام مسائل زندگی از قبیل مال و ثروت، فرزند، چیزهایی که از آن وحشت
دارید و آرزوهایتان با یکدیگر صحبت می کنید. شاید با هم بحث کنید، اما در آخر به
مصالحه دست پیدا می کنید. در مورد احساساتتان با یکدیگر صادق و روراست هستید.
▪ نقاط ضعف :
شما تنها رنگ مورد علاقه و نام مجله ای را که او می خواند، می دانید و از طرح
سوالات عمیق تر پرهیز می کنید زیرا تصور می کنید که او جواب شما را نخواهد داد و
یا می ترسید که پاسخ او مطابق میل شما نباشد.
کمتر اتفاق می افتد که احساساتتان را با یکدیگر در میان بگذارید به همین دلیل پس
از گذشت مدت زمان کوتاهی هر دوی شما اظهار نا امیدی کرده و رفته رفته تنفر و رنجش
جایگزین مهر و محبت می شود.
هیچ یک از شما حاضر به بخشیدن دیگری نیست.
۲) عشق
یک رابطه سالم و یا ازدواج بدون وجود عشق برای مدت زمان زیادی دوام ندارد. آیا
رابطه شما بر اساس عشق و علاقه بنا نهاده شده است یا اینکه فقط خودتان را به بازی
گرفته اید؟
▪ نقاط قوت :
در زمان بروز هر نوع بحرانی، بدون توجه به نتیجه کار، در کنار هم می ایستید. از
خود گذشتگی نشان می دهید تا بتوانید طرف مقابل خود را شاد کنید. صادق و راستگو
هستید و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنید. از نظر عاطفی، جسمی، روحی و ذهنی با
یکدیگر همخوانی دارید. جدا از بحث عاشقی، دوست های خوبی نیز برای یکدیگر هستید.
▪ نقاط ضعف :
در زمان بروز مشکلات هر کس راه خودش را پیش می گیرد. شریک شما غیر قابل اطمینان
است و نسبت به جنس مخالف خود نظر دارد. تا زمانیکه نتوانید حقیقت را پیدا کنید او
به شما دروغ می گوید. سازگاری عاطفی و جسمی و روحی ناچیزی بین شما دو نفر وجود
دارد. در شرایط مختلف نسبت به شما وفادار نیست.
۳) احترام
رابطه عاطفی بر اساس رفاقت، احترام و پذیرفتن یکدیگر بنا نهاده می شود. زمانیکه
احترامی وجود نداشته باشد، شک و بد گمانی جایگزین اعتماد و احترام شده و به مرور
زمان تنفر و بیزاری به تارو پود رابطه شما نفوذ پیدا می کنند.
▪ نقاط قوت:
شما از عیوب شریک خود آگاه هستید و برخی از اشتباهات را قبول می کنید.علایق شخصی و
هویت اصلی یکدیگر را تشویق و حمایت می کنید. برای گوش کردن به نقطه نظرات یکدیگر
وقت می گذارید.
▪ نقاط ضعف :
در مقابل دیگران از هم انتقاد می کنید . شریکتان به شما اجازه نمی دهد که بر اساس
علایق شخصی تان عمل کنید و همیشه کلیه رفتارهای شما را زیر نظر دارد. شما دائما بر
روی معیارهایی که از یکدیگر انتظار دارید مشاجره می کنید.
شما نمی توانید اشتباهات یکدیگر را ببخشید یا/و فراموش کنید.
از نوع ارتباط خود آگاه باشید و برخورد معقولی از خود نشان دهید. اگر نمی توانید
آنرا پرورش دهید پس شاید زمان ترک آن فرارسیده باشد. اما اگر احساس می کنید که
رابطه شما محکم و پا بر جاست، می توانید با کمک گرفتن از عشق دو طرفه، احترام و
ارتباط آنرا مستحکم تر نمایید
شما از طریق اینترنت با کسی آشنا می شوید، هر روزی که سپری میشود خاطره های شما بیشتر و بیشتر شده و نسبت به هم علاقمند می شوید. اما چگونه می توانید تشخیص دهید که آیا واقعا عاشق شده اید یا رابطه شما تنها به دلیل یک جاذبه موقتی است؟
یک انسان در طول زنـدگی خـود به طور میانگین حداقل ۴ مـرتبه عـاشق مـیشود. اما آیا
واقعا هر ۴ مرتبه، عشق اوحقیقی است؟ ما در این قسمت علائم مربوط به عشق، احترام و
ارتباط را بـاشما در میان مـی گـذاریـم تـا قـادر به تصمیم گیری باشید و تشخیص
دهید که آیا فردی که با او قرار ملاقات می گذارید شخص مورد نظر شما هست یا خیر.
۱) ارتباط
وجود صداقت در رابطه جزء ضروریات به شمار می رود، همچنین پیش از آنکه به کسی تعهد
بدهید باید سعی کنید که در ابتدا او را به خوبی بشناسید. شما تا چه حد یکدیگر را
می شناسید؟ آیا فقط در مورد مسائل جنسی با یکدیگر صحبت می کنید؟
▪ نقاط قوت:
شما در مورد تمام مسائل زندگی از قبیل مال و ثروت، فرزند، چیزهایی که از آن وحشت
دارید و آرزوهایتان با یکدیگر صحبت می کنید. شاید با هم بحث کنید، اما در آخر به
مصالحه دست پیدا می کنید. در مورد احساساتتان با یکدیگر صادق و روراست هستید.
▪ نقاط ضعف :
شما تنها رنگ مورد علاقه و نام مجله ای را که او می خواند، می دانید و از طرح
سوالات عمیق تر پرهیز می کنید زیرا تصور می کنید که او جواب شما را نخواهد داد و
یا می ترسید که پاسخ او مطابق میل شما نباشد.
کمتر اتفاق می افتد که احساساتتان را با یکدیگر در میان بگذارید به همین دلیل پس
از گذشت مدت زمان کوتاهی هر دوی شما اظهار نا امیدی کرده و رفته رفته تنفر و رنجش
جایگزین مهر و محبت می شود.
هیچ یک از شما حاضر به بخشیدن دیگری نیست.
۲) عشق
یک رابطه سالم و یا ازدواج بدون وجود عشق برای مدت زمان زیادی دوام ندارد. آیا
رابطه شما بر اساس عشق و علاقه بنا نهاده شده است یا اینکه فقط خودتان را به بازی
گرفته اید؟
▪ نقاط قوت :
در زمان بروز هر نوع بحرانی، بدون توجه به نتیجه کار، در کنار هم می ایستید. از
خود گذشتگی نشان می دهید تا بتوانید طرف مقابل خود را شاد کنید. صادق و راستگو
هستید و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنید. از نظر عاطفی، جسمی، روحی و ذهنی با
یکدیگر همخوانی دارید. جدا از بحث عاشقی، دوست های خوبی نیز برای یکدیگر هستید.
▪ نقاط ضعف :
در زمان بروز مشکلات هر کس راه خودش را پیش می گیرد. شریک شما غیر قابل اطمینان
است و نسبت به جنس مخالف خود نظر دارد. تا زمانیکه نتوانید حقیقت را پیدا کنید او
به شما دروغ می گوید. سازگاری عاطفی و جسمی و روحی ناچیزی بین شما دو نفر وجود
دارد. در شرایط مختلف نسبت به شما وفادار نیست.
۳) احترام
رابطه عاطفی بر اساس رفاقت، احترام و پذیرفتن یکدیگر بنا نهاده می شود. زمانیکه
احترامی وجود نداشته باشد، شک و بد گمانی جایگزین اعتماد و احترام شده و به مرور
زمان تنفر و بیزاری به تارو پود رابطه شما نفوذ پیدا می کنند.
▪ نقاط قوت:
شما از عیوب شریک خود آگاه هستید و برخی از اشتباهات را قبول می کنید.علایق شخصی و
هویت اصلی یکدیگر را تشویق و حمایت می کنید. برای گوش کردن به نقطه نظرات یکدیگر
وقت می گذارید.
▪ نقاط ضعف :
در مقابل دیگران از هم انتقاد می کنید . شریکتان به شما اجازه نمی دهد که بر اساس
علایق شخصی تان عمل کنید و همیشه کلیه رفتارهای شما را زیر نظر دارد. شما دائما بر
روی معیارهایی که از یکدیگر انتظار دارید مشاجره می کنید.
شما نمی توانید اشتباهات یکدیگر را ببخشید یا/و فراموش کنید.
از نوع ارتباط خود آگاه باشید و برخورد معقولی از خود نشان دهید. اگر نمی توانید
آنرا پرورش دهید پس شاید زمان ترک آن فرارسیده باشد. اما اگر احساس می کنید که
رابطه شما محکم و پا بر جاست، می توانید با کمک گرفتن از عشق دو طرفه، احترام و
ارتباط آنرا مستحکم تر نمایید
افراد بالغ در ارتباط برقرار
کردن با دیگران دارای تفاوتهایی هستند که ریشه در کودکی آنها دارد، بدین مفهوم که
اگر پدر یا مادر با کودک ارتباط نزدیک و دوستانه داشته باشند در مقابل کودک هم
همین رفتار را با آنها خواهد داشت، حال اگر پدر و مادر به کودک توجه لازم را نکنند
در اینصورت در کودک دو رفتار شکل میگیرد :
یکی آنکه دچار اضطراب و سردرگمی میشود و نارضایتی خود را مستقیم یا غیرمستقیم به
خانواده نشان میدهد و یا اینکه کودک از خانواده خود دوری میکند (که این طرز
رفتار در شخصیت کودک رسوخ میکند و در بزرگسالی خود را نشان میدهد که در این صورت
با چهار شخصیت مواجه خواهیم بود).
▪ بالغینی که برخوردار از امنیت اند :
- توانایی ارتباط برقرار کردن و صمیمی گشتن با دیگران را دارند.
- برای حریم شخصی خود و شریک زندگی خود احترام قائل هستند.
- برای دیگران احترام زیادی قائل هستند.
- هنگامی که به کمک احتیاج دارند از دیگران طلب یاری میکنند.
ـ در تعامل با دیگران مثبت، خوشبین، سازنده و سخاوتمند هستند.
- خلاق و روشنفکر بوده و از مرگ نمیهراسند.
▪ بالغین دوری کننده :
- رابطه آنها از لحاظ فیزیکی و احساسی غیر صمیمی میباشد.
- به دیگران توجه ندارند و خودخواه به نظر میرسند.
- تعاملات اجتماعی را خسته کننده میدانند و از مرگ بیمناکند.
- نسبت به شریک زندگی خود بیمسئولیت و بیاعتنا هستند.
- قادر به برقرار کردن رابطه صمیمی با دیگران نمیباشند.
▪ بالغین مضطرب و دو شخصیتی :
- رابطه آنها با دیگران غیر قابل پیشبینی است.
- آنها همواره میاندیشند که شریک زندگیشان آنها را دوست ندارد.
- احساس ناامنی در روابط صمیمانه دارند.
- مرتباً دیگران را سرزنش میکنند و هرگاه به خواسته خود نرسند، کج خلقی میکنند
- سفره دل خود را نزد هرکسی باز میکنند و از دیگران نیز چنین انتظاری دارند.
- غرق در ارتباط شخصی خود میباشند، حسود و غیرقابل اطمینان بوده واز مرگ میهراسند.
▪ بالغین درهم ریخته :
- سو رفتار، بیتوجهی، عدم امنیت و تنش فراوان در خانواده این گونه افراد برقرار
است
- اینگونه افراد مانند کودکیشان زندگی آشفته و پر هرج و مرجی دارند.
- خشم انفجارگونهای دارند.
- فاقد هرگونه همدلی، شفقت و دلسوزی نسبت به همسر خود هستند.
- آنها نیاز مبرمی به یک رابطه مطمئن و مصون داشته، اما آنقدر به شریک خود اعتماد
ندارند که این رابطه را برایشان پدید آورد.
آری، در اکثر موارد تا جایی که با اطمینان میتوان گفت عشق نقش خود را به عنوان
والایشدهنده وجود تا سن بلوغ آغاز نمیکند یعنی در سنی که بلوغ جسمی و روانی
افراد نسبتاً در سطحی بالا قرار دارد.
بنابراین وظیفه والایشدهندگی بلوغ عاطفی فرد را مخصوصاً در ضمن دورهای ظریف از
زندگی میپذیرد. پس در آماده سازی مسیرهایی که زندگی عاطفی فرد بالغ طی خواهد کرد،
اثر نافذی میگذارد
همه همسران دوست دارند
خوشبخت باشند و در زندگی مشترک اعتماد و علاقه و صمیمیت را تجربه کنند.
در این میان نکاتی هست که چنانچه دو طرف از آنها آگاه باشند زندگی بهتر پیش میرود.
برخی از این نکات مختص خانمهاست که باید سعی کنند با رعایت آنها احساس اطمینان و
امنیت را به همسرانشان بدهند و برخی نکات نیز اگر مردان رعایت کنند، از بسیاری از
کشمکشها و درگیریها جلوگیری میشود.
ما قصد داریم در این بخش به مواردی که رعایت آنها برای مردان ضروری است بپردازیم:
● مرتب به همسرتان نشان دهید برایش ارزش خاصی قائلید.
مراقب باشید در حضور همسرتان از دست پخت خانم دیگری که حتی میتواند مادر یا
خواهرتان باشد تعریف نکنید. اگر هم چنین کاری میکنید، باید بلافاصله از او نیز به
نوعی تعریف و قدردانی کنید تا خیالش راحت شود که شما قدر او را میدانید.
این موضوع ممکن است برای برخی از آقایان خندهدار به نظر برسد، اما واقعیت این است
که خانمها بسیار عاطفیتر از مردان هستند و دوست دارند همواره در زندگی همسرشان
اولویت اول باشند.
اگر شما در مورد خانم دیگری تعریف کنید یا خوبی او را بگویید، همسرتان فکر میکند
توجه شما به او نیست یا اینکه کارها و زحماتش شما را راضی نمیکند. این کار حس
بدی به او میدهد و ممکن است در مقابل فرد مذکور نیز جبههگیری کند.
پس به همسرتان اطمینان دهید شخص اول زندگیتان است و این موضوع را بارها و بارها
با کلمات و رفتار و گفتار ثابت کنید.
● به همسرتان تاکید کنید دور بودن شما از منزل به معنای تمایل تان به دوری از او
نیست.
بسیاری از مردان مشاغلی دارند که موجب میشود ساعات زیادی را دور از منزل باشند.
برخی از آنها دوست دارند بعد از کار نیز به یک باشگاه ورزشی بروند، ورزش کنند یا
اینکه به تماشای مسابقه فوتبال مورد علاقه خود بنشینند.
اما هیچ یک از اینها بدین معنا نیست که نمیخواهند زمانی را با همسرشان خلوت کنند.
گاهی اوقات همسرشان احساس میکند آنها تمام روز را دور از آنها برای خود برنامهریزی
میکنند. پس حتما با دور بودن از آنها راحتترند. در صورتی که این طور نیست و
چنانچه مردان از این راز آگاه باشند، با یک تماس تلفنی چند دقیقهای از بیرون یا
گفتن یک جمله محبتآمیز یا حاکی از قدردانی از درک و همراهی او موضوع را حل کرده و
از ناراحتیهای بعدی جلوگیری میکنند.
البته جالب است بدانید این موضوع در مورد آقایان هم صدق میکند. یعنی اگر خانمی در
یک روز تعطیل برای خود برنامههای شخصی داشته باشد، همسرش ناراحت میشود و دوست
دارد بیشتر به او محبت شود.
● پول در آوردن برای مردان به منزله احساس قدرت بیشتر است.
از سال ۱۹۸۱ که بر تعداد زنان شاغل افزوده شد و از آن زمان به بعد بسیاری از زنان
پا به پای مردان کار کردهاند یا در مواردی حتی درآمدی بیش از همسرشان داشتهاند،
در بسیاری از مباحث خانوادگی همسران تصور میکنند که شوهرانشان قصد دارند بیشتر
کار کنند تا بیشتر پول درآورده و به عبارت دیگر با آنها رقابت کنند یا اینکه
برتری خود را نشان دهند.
در صورتی که مردان باید برای همسرانشان توضیح دهند که پول درآوردن موجب میشود تا
آنها احساس مهم بودن کرده و به نوعی نیازشان به اهمیت و احترام ارضاء شود.
● وقتی هم که در مورد پول و درآمد صحبت میکنند، به خاطر تایید و تثبیت موقعیت خود
به عنوان رکن مهم در زندگی است نه اینکه نقش و تواناییهای همسرشان را زیر سوال
ببرند.
وقتی عصبانی هستید از زیر مسوولیتها در نروید.
آقایان باید به یاد داشته باشند که زندگی امروزه استرس و فشارهای روحی خاص خود را
به همراه دارد و گاهی اوقات نیز خشمگین یا عصبانی شدن، طبیعی و غیرقابل اجتناب
است. اما وقتی از سر کار یا جای دیگری عصبانی هستید و همسرتان میگوید چراغ
آشپزخانه خراب شده است، چنانچه آن را تعمیر نکنید، فکر خواهد کرد از آنجایی که به
او اهمیت نمیدهید میخواهید چراغ آشپزخانه که برای کار او بسیار لازم است خاموش
بماند تا او ناراحت شود.
در چنین مواردی باید به او اطمینان خاطر دهید که حتما آن را درست میکنید، اما
حالا نیاز به کمی استراحت و خلوت دارید تا بتوانید با انرژی کافی و بهتر به آن
کار بپردازید.
● به او اطمینان دهید او را همانگونه که هست میخواهید.
گاهی اوقات وقتی خانمها درباره مادر، خواهر یا افراد دیگر خانواده خود صحبت میکنند
و موضوعی را مطرح کرده و بیان میکنند که رفتار یا واکنش آن فرد در مقابل این
مساله چیز خاصی است و همسرشان تایید نمیکند، خانم تصور میکند که آقا آن عضو خاص
از خانواده همسر را قبول ندارد یا به او احترام نمیگذارد. در این گونه موارد آقا
باید به همسرش بگوید برای آن فرد احترام قائل است، اما نمیخواهد همسرش تبدیل به
آن فرد خاص شود.
● به صحبتهای همسرتان علاقه نشان دهید.
یکی از تفاوتهای مردان با زنان در این است که خانمها چیزهای ظریف و ریز را میبینند
و مردان کل را. به همین سبب خانمها وقتی قرار است موضوعی را تعریف کنند، راجع به
تمام مقدمات و حواشی آن نیز صحبت میکنند، اما آقایان منتظر اصل و جان مطلب هستند.
به همین سبب ممکن است خانمها تصور کنند همسرشان تمایلی به گوش کردن به صحبتهای
آنها ندارد.
بهتر است آقایان با صبوری بیشتری گوش کنند و در مواردی هم سوالاتی بپرسند تا توجه
ایشان را نشان دهد، اما در عین حال خواستار خلاصهتر شدن ماجرا هستند.
● به خواست او احترام بگذارید.
گاهی اوقات فقط یک جمله کوتاه که نشانگر توجه و علاقه شما به راحتی همسرتان است از
بسیاری از ناراحتیها جلوگیری میکند.
در مواردی وقتی همسرتان از چیزی ناراحت است یا بشدت خواهان چیزی است فقط یک جمله
محبتآمیز نظیر «هر طور که تو دوست داری» منجر میشود به این که همسرتان از بسیاری
از موارد گذشت و چشمپوشی کند و آرام شود.
مشکل این است که بسیاری از آقایان معتقدند مسائل گفتن ندارد و اگر بتوانند خواستههای
همسرشان را عملی کنند، این کار را انجام خواهند داد و این نیازی به یادآوری ندارد،
اما خانمها نیازمند شنیدن بسیاری از جملات هستند تا راحت و آرام و با اعتماد
بیشتری زندگی را به پیش ببرند. پس آن را دریغ نکنید
تغییر دادن خود ساده نیست
اما ممکن است.اطلاعاتی به شما میدهیم، به نمونههایی اشاره میکنیم و آنگاه
روشهایی را به شما معرفی میکنیم که با رعایت آنها امید آن است که احساس رضایت
بیشتری از خود و زندگیتان داشته باشید. از آنجائی که بسیاری از رنجشها، اضطرابها و
خشمهای ما ناشی از روابطمان با دیگران است به نظر میرسد که آموزش مهارتهای
اجتماعی میتواند زمینهساز زندگی توام با رضایت باشد.
● هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی :
فرد بتواند رفتار، افکار و احساسات خود را بشناسد و شیوههایی را پیاده کند که
باعث راحتتر شدن برقراری ارتباط با دیگران شود.
▪ مهارتهای اجتماعی شامل :
با توجه به گستردگی موضوع، آموزش را از اجزاء مهارت شروع میکنیم، به کار بردن هر
یک از این مهارتها مقدمه یک ارتباط خوب و رضایتمند است.
الف) رفتارهای غیرکلامی:
آگاهی از جنبههای غیرکلامی ارتباط به ما کمک میکند تا در تفسیر نشانهها مهارت
بیشتری پیدا کنیم و برداشتهای دیگران را بهتر کنترل کنیم. برخی از رفتارهای
غیرکلامی عبارتند از:
۱) ارتباط جسمی :
تماس مودبانه بخصوص دست دادن این پیام را میرساند که تاکید ما بر رابطه با فرد
مخاطب است نه بر تفاوتهایی که با او داریم و این موجب میشود که طرفین گفتگو احساس
برابری کنند و احساس نکنند که از موقعیت پائینتری نسبت به شخص مقابلشان
برخوردارند.
۲) ارتباط چشمی:
برقراری ارتباط چشمی گاهی برای شروع ارتباط ضروری است. این رفتار در هنگام گفتگو
میتواند نشانه توجه، علاقه و درگیری باشد. در حین گفتگو اگر مستقیما به چشمان کسی
که با او حرف میزنید نگاه کنید، میتوانید صمیمی بودن خود را به او انتقال دهید
اما اگر هنگام گفتگو با اشخاص به جای دیگر خیره شوید نامطمئن بودن خود را القاء
کردهاید و اگر بیش از اندازه به چشمان او نگاه کنید احتمالا احساس بدی پیدا میکند
و به این نتیجه میرسد که او را زیر حمله قرار دادهاید. نگاه کردن بیوقفه به
چشمان مخاطب نه درست است و نه ضرورت دارد. وقتی با دیگران حرف میزنید به حالتهای
نگاههای خود دقت کنید و بکوشید که به تدریج از نگاههای خود استفاده بهتری
کنید.نگاه کردن آرام و پیوسته، و گاه برگرفتن این نگاه به گفتگو حالت مشخصتر و
دوستانهتری میدهد و بر صمیمیت و احترام و صراحت سخن میافزاید. به طور کلی عدم
ارتباط چشمی باعث تضعیف یا قطع سریع ارتباط میشود.
۳) حالت بدن:
به هنگام گفتگوی اشخاص با یکدیگر به طرز ایستادن و نشستن آنها دقیق شوید. بسیاری
از اشخاص در هنگام صحبت با مخاطب خود بدنشان را از او دور میکنند و اشخاصی که با
حالت نشسته با هم حرف میزنند تنها سرهایشان به سمت یکدیگر متمایل است.
این بار هنگام صحبت با دیگران دقت کنید تا بدانید که وقتی تنه شما کمی به سمت
مخاطب شما نزدیک میشود بر صمیمیت گفتگوی شما تا چه حد اضافه میشود. اگر یک فرد
بالغ هنگام صحبت با یک کودک کمسال به سوی او خم شود و از تفاوت قدی خود و آن کودک
بکاهد، در برقراری ارتباط با او تغییر قابل ملاحظهای ایجاد میشود، بنابراین به
طور کلی میتوان گفت به هنگام گفتگو با فرد مورد نظر خود اگر هر دو نشسته و یا
ایستاده باشند ارتباط بهتری در این گفتگو ایجاد میشود تا اینکه یکی از طرفین
نشسته و دیگری ایستاده باشد. در عین حال وقتی با فردی صحبت میکنید جهت شما کاملا
رو به طرف او باشد.
۴) تکاندادن سر:
تکان دادن سر به معنای «آهان»، «بله» و «درسته» میباشد. این نشانهها همگی علامت
توجه ما به گفتههای طرف مقابل هستند. حرکات سر میتواند نشانه احساسات ما باشد
برای مثال ما با کجکردن سر به یک طرف علاقهمندی خود را نسبت به حرفهای طرف مقابل
ابراز میکنیم. پائین انداختن سر میتواند نشانه غمگینی و گاهی عدم تائید حرف
دیگران باشد. به طور کلی ما با تکان دادن سر تمایلمان را به ادامه صحبت مخاطب نشان
میدهیم.
۵) حالات چهره:
چهره اطلاعات فراوانی در خصوص حالات هیجانی دیگران به ما میدهد. هر هیجانی در
ناحیه خاصی از صورت ظاهر میشود. در هنگام خشم ابروها را پائین میبریم، بالا
کشیدن یک یا هر دو ابرو میتواند نشانه تعجب یا نگرانی باشد برای اینکه دقیقا
متوجه شویم، لازم است موضوع صحبت و موقعیتی که در آن گفتگو میشود را نیز در نظر
بگیریم. در هنگام عصبانیت لبها را روی هم میفشاریم و در هنگام غم و اضطراب لبها
را جمع میکنیم. خمیازه کشیدن به معنای خستگی است. لبخند علاوه بر اینکه مهربانی و
تفاهم را منتقل میسازد، گاهی ممکن است نشانه تحقیر و تمسخر باشد، تعبیر آن بستگی
به ویژگیهای محیط مثل رفتارهای دیگر فرد، در حین گفتگو دارد.
۶) ژست:
ژست شامل حرکات ظریف برخی از بخشهای بدن مثل حرکات دستها، بازوها و صورت است.
وقتی از ژستها استفاده میکنیم موضوع صحبتمان قابل فهمتر است. با حرکات دست در
حین صحبت میتوانیم حالات هیجانی را هم منتقل سازیم مثلا شخصی که مدام دستهایش را
به هم میپیچد، با ساعت و یا لبههای لباسش بازی میکند در واقع حالت درونی اضطراب
را نشان میدهد. در جدول زیر حرکات خاصی که به طور روزمره مورد استفادهاند و
معنای خاصی دارند، نوشته شده است.
ژست/ استنباط دیگران
نشاندادن مشتهای گره کرده /عصبانیت
بالا انداختن شانه /بیاطلاعی
این پا آن پا کردن /بیقراری
مالیدن چشمها /خستگی
بالا بردن کف دست و به سمت جلو /توقف، صبر کردن
کف زدن (تند) /تائید
کف زدن (آرام) /عدم تائید
▪ قدم به قدم :
بسیار خوب، تا اینجا با مهارتهای غیرکلامی آشنا شدید، با این کار شما اولین قدم
آموزش را برداشتهاید.
ـ حال نوبت آن است که خود را ارزیابی کنید، یعنی دقیقا به رفتارهای غیرکلامی خود
دقت کنید تا متوجه شوید در کدامیک از این رفتارها نیاز به تمرین بیشتری دارید.
ـ به اشخاصی که فکر میکنید در مهارتهای غیرکلامی خوب عمل میکنند دقت کنید و
ببینید که آنها چگونه از این مهارتها در رفتار خود استفاده میکنند.
ـ اگر میدانید که رفتار مناسب کدام است در ذهن خود تصور کنید که در حال استفاده
از این مهارتها هستید.
ـ کم کم در حضور دیگران این رفتارها را به کار ببرید و توجه کنید که چگونه رفتار
کردهاید و نتیجه این رفتارتان چه بوده است.
ـ در ابتدای شروع ممکن است احساس کنید که فایدهای نداشته، اما ناامید نشوید، شما
در ابتدای راه هستید، دوباره رفتار خود را بررسی کنید، فراموش نکنید در اثر تمرین
پیوسته میتوانید به نتیجه دلخواه برسید.
ـ اگر به این نتیجه رسیدید استفاده از این مهارتها برایتان سخت است عجله نکنید و
از موردی که فکر میکنید برایتان راحتتر است شروع کنید. بنابراین بهتر است ابتدا
روی یک مهارت متمرکز شوید، مثلا ممکن است ارتباط چشمی برایتان آسان نباشد، اما سر
تکان دادن برایتان راحتتر باشد، بنابراین میتوانید ابتدا با سر تکان دادن شروع
کنید، بعد از اینکه احساس کردید در این رفتار غیرکلامی کمی پیشرفت کردهاید کم کم
رفتارهای بعدی را هم شروع کنید.
ـ ممکن است شما بگوئید این مهارتها ساده است و همه به طور روزمره این مهارتها را
بکار میبرند اما اگر خوب دقت کنید میبینید که در استفاده از برخی از این مهارتها
نیاز است که تجدید نظر کنید و برای ارتباط بهتر با دیگران تغییراتی در جهت بهبودی
این رفتارها ایجاد کنید.
ـ یادتان باشد که بدون تمرین کردن نمیتوانید به هدف خود برسید
کتابهایی که جهت اطلاعات بیشتر میتوانید به آنها مراجعه کنید : روانشناسی تعامل اجتماعی (رفتار میان فردی)، تالیف: جوزف، پی. فرگاس، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی ، تالیف : اون هارجی، کریستین ساندرز و دیوید دیکسون، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت نویسندگان :مونا فدایی / زهره کریمی