سخنی از این داستان: «مردم از کسی که ممکن است بیدلیل از پا درآید و روی زمین بماند، همانقدر میترسند که از شیطان، بهخاطر سرمشق، بهخاطر بوی تعفن حقیقت که ممکن است از او بلند شود.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وحشیهایی که دربارهشان گفته میشود، آرزویی جز مردن ندارند، یا بهعبارتدیگر، حتی چنین آرزویی هم ندارند، بلکه مرگ آرزومند آنهاست و آنها خود را تسلیم میکنند، یا بهعبارتدیگر، خود را تسلیم هم نمیکنند، بلکه بر شنزار ساحل فرو میافتند و دیگر برنمیخیزند - من به تمامی به آن وحشیها شبیهام و همهجا هم قبیلههایی دارم، ولی آشفتگی در این سرزمینها بسیار شدید است، ازدحامْ شب و روز در تلاطم است و برادرها تن به امواج سپردهاند. چنین چیزی را در این سرزمین «زیر بازوی کسی را گرفتن» مینامند، اینجا یک چنین کمکی همیشه مهیاست. مردم از کسی که ممکن است بیدلیل از پا درآید و روی زمین بماند، همانقدر میترسند که از شیطان، بهخاطر سرمشق، بهخاطر بوی تعفن حقیقت که ممکن است از او بلند شود. البته مسئلهای پیش نخواهد آمد، اگر احیاناً یک نفر، ده نفر، همه روی زمین بمانند، باز مسئلهای پیش نخواهد آمد. زندگیِ نیرومندانه ادامه خواهد یافت. هنوز انباریهای زیرشیروانی پر از پرچمهایی است که هرگز باز نشدهاند. این اُرگ دستی فقط یک غلتک دارد [۱]، ولی ابدیت درون خود شخص دسته را میگرداند. با این همه ترس! چگونه مردم دشمن خود را، هر اندازه هم ناتوان، درون خود حمل میکنند. بهخاطر او، بهخاطر این دشمن ناتوان،... .
------------------------------
۱. dieser Leierkasten hat nur eine Walze: اصطلاحی است بهمعنی «مطلبی را مدام تکرار کردن.»
برگرفته از کتاب:
کافکا، فرانتس؛ داستانهای کوتاه کافکا؛ برگردان علی اصغر حداد؛ چاپ دوم؛ تهران: ماهی 1385.
یه کشیشی داشته توی یه بیابون می رفته، میفته تو یه چاه. هی داد زد خدایا کمکم کن خدا کمکم کن.
یه ماشین آتش نشانی اومد، یه طناب انداخت و گفت طنابو بگیر بیا بالا.
کشیش گفت ولم کن فقط خدا باید کمکم کنه، خدا بهم کمک می کنه.
گفت طنابو بگیر بابا همینجا میمیریا. گفت نه خدا به من کمک می کنه.
کشیش میمیره میره اون دنیا به خدا میگه خدا من این همه به تو ایمان داشتم این همه عبادت کردم،
چرا کمکم نکردی؟ خدا بهش گفت آخه بی پدر و مادر، تو نگفتی ماشین آتش نشانی وسط بیابون چیکار میکنه !!!
1. تفکر و اندیشه: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « مَن کَثُرَتْ فِکرُهُ حَسُنَتْ عاقِبَتُهُ؛ 46 هر کس زیاد تفکر کرد عاقبت به خیر می شود.»
2. تقدم اندیشه بر عمل: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « إذا
قَدِمْتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَتْ عَوَاقِبُکَ؛ 47 هر گاه تفکرکردن را بر همة کارهایت مقدم کردی،
عاقبت کارهای تو نیکو خواهد شد.»
3. توبه: بازگشت از گناهان و جبران
اعمال زشت گذشته توفیقی الهی است که سبب غرق نشدن فرد در منجلاب گناه، و در نتیجه
عاقبت به خیری می شود. عن رسول الله صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: « إنَّ مِنْ
سَعادَةِ المَرْءِ أَنْ یطُولَ عُمْرُهُ وَیرْزُقَهُ اللهُ الاِنابَةَ؛ 48 همانا از نیک بختی آدمی است که عمرش دراز گردد و
خدا به او توفیق توبه دهد.»
ارزش
عاقبت نیک
عن
امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ « مَکْرُوهٌ تُحْمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ
مِنْ مَحْبُوبٍ تُذَمُّ مَغْبَتُهُ؛ 49 کار مورد کراهتی که عاقبتش ستایش شود بهتر از کار
دوست داشتنی است که عاقبت آن مورد مذمت است.»
دوری
از گناه و عاقبت به خیری
روزی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محلی می گذشتند که فرمودند: « اینک شخصی نزد
ما می آید که سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته است.» عربی سوار بر شتر از
دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ حضرت را به او
نشان دادند. عرض کرد: ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبر صلی الله علیه و
آله شهادتین را به او آموخت و فرمود: « باید نمازهای پنج گانه را بخوانی، روزه
بگیری، حج به جای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت به جای آوری.»
مرد
پذیرفت و با کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله همراه شد. اما کمی عقب افتاد.
پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او
رفت و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر
صلی الله علیه و آله او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش می
چکید، فرمود: « این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده نشد
و با عاقبتی نیکو از زندگانی دنیا رخت بر بست. او وارد بهشت شد و از میوه های
بهشتی خورد و حوریان بهشتی به استقبالش آمدند.» 50
پی نوشت:
46) غرر الحکم، ج5، ص 214.
47) همان، ج3، ص 162.
48) مجموعه ورام، ج1، ص7.
49) غرر الحکم، ج6، ص122.
50) بحار الانوار، ج22، ص75 و ج68، ص282.
رئیسجمهورها و ناخدایان تصمیم میگیرند کشتیها را به جزیره و کازینو تبدیل کنند. جمعیت با پای پیاده، دریای چسبنده را رد میکنند و به ارکسترهای محلی که با آهنگهایشان مردم تا صبح علیالطلوع میرقصند، زیبایی خاصی میدهد. فرآوردههای چاپیِ تازه در ساحل دریاها انباشته میشوند. اما غیرممکن است بتوانند آنها را توی دریای خمیری و غلیظ روی هم انبار کنند. ازاینرو، دیواری از آثار چاپی شکل میگیرد و کوهها در کرانهی دریاهای قدیمی بهوجود میآیند. نویسندگان بو میبرند که کارخانههای کاغذ و مراکز تولید مرکب ورشکسته خواهند شد. ازاینرو، از کاغذها حداکثر استفاده را میکنند. گوشهها و حواشی آن را مینویسند و تا جایی که ممکن است با حروف ریزتر مینویسند. همین که مرکبها ته کشید، با مداد به نوشتن ادامه میدهند. کاغذ که تمام شد، روی تختهها و کفپوشها همچنان مینویسند و مینویسند. این رویه نیز جا میافتد که یک متن را در متنی دیگر جا بدهند تا از فضای خالی میان سطور بهخوبی استفاده شود. یا با تیغ ریشتراشی، حروف چاپی را میتراشند تا کاغذ از نو قابل استفاده شود.
نویسندگان، آرام مینویسند، اما شمارشان به حدی زیاد است که آثار چاپی، خشکیها را از بستر دریاهای سابق تماماً جدا میکنند. در خشکی، تبارِ نویسندگانِ محکوم به نابودی، در وضعیتِ ناجوری زندگی میکنند، اما دریا پر از جزیره و کازینو یا کشتیهای اقیانوسپیمایی است که رئیسجمهورانِ جمهوریهای مختلف به آن پناه آوردهاند؛ جایی که جشنِ عظیمی برپاست. پیامهایی ردوبدل میشود: از جزیرهای به جزیرهای، از رئیسجمهوری به رئیسجمهوری و از ناخدایی به ناخدایی.
------------------------------------------
۱. Ende der Welt am Ende
۲. Julio Cortázar: نویسندهی آرژانتینی (۱۹۱۴)
برگرفته از کتاب:
وندراچک، ولف و ...؛ 43 داستان عاشقانه؛ برگردان علی عبداللهی؛ چاپ پنجم؛ تهران: مرکز 1388.
[1] مستى جـوانى و
[2] مستى ثــروت و
[3] مستى خـواب و
[4] مستى ریاست.
1 برج حمل / فروردین 2 . برج ثور / اردیبهشت 3 . برج جوزا / خرداد 4 . برج سرطان / تیر 5 . برج اسد / مرداد 6 . برج سنبله / شهریور 7 . برج میزان / مهر 8 . برج عقرب / آبان 9 . برج قوس / آذر 10 . برج جدی / دی 11 . برج دلو / بهمن 12 . برج حوت / اسفند تاثیر سنگهای قیمتی دردرمان بیماریهای جسمی
سنگهای مخالف = مروارید – اوپل – سنگ موسی
سنگهای مخالف = یاقوت اصغر ( پکهراج ) – زبرجد – الماس زرد
سنگهای مخالف = یاقوت کبود – فیروزه – اکوامرائن
سنگهای مخالف = سنگ موسی – لاجورد – روبی
سنگهای مخالف = یاقوت اصغر – زمرد
سنگهای مخالف = فیروزه – ایمی تهست – اکوامرائن
سنگهای مخالف = مروارید – سنگ موسی – روبی
سنگهای مخالف = زمرد – زرقون
سنگهای مخالف = عقیق – یاقوت کبود – اکوامرائن
سنگهای مخالف = حجرالقمر – روبی – اوپل
سنگهای مخالف = یاقوت اصغر – لاجورد – الماس زرد
سنگهای مخالف = عقیق – فیروزه – یاقوت کبود
ماه تولد1 سنگ انرژیکی سنگ ارتباط با عالم بالا سنگ سلامتی سنگ های ماه تولد طبق کتب طالع بینی ونجوم سنگ شانس سنگ اختری فروردین توپاز اپال - آماتیست کوارتز جاسپر. مرجان . عقیق. کارنلین. سنگ ماه . یاقوت . عقیق سلیمانی . کوارتز جاسپر - مرجان یاقوت اردیبهشت گارنت سفیر - عقیق عقیق توپاز، سنگ ماه، پریدوت، یاقوت، زمرد، مروارید، اپال، عقیق، کلسدونی، یشم یاقوت رز کوارتز اوانتورین - زمرد - الماس خرداد زمرد سنگ ماه - عقیق مروارید عقیق، مروارید، مالاگیت، یاقوت، سیترین، زمرد، توپاز، آوانتورین، سفایر عقیق - فیروزه چشم ببر- زمرد تیر یاقوت - سفیر سنگ ماه - آمیترین یاقوت یشم، توپاز، سیترین، کوارتز، زمرد، آکوامارین، کهربا، عقیق، پریدوت، چشم ببر یشم کریستال کوارتز سنگ ماه مرداد کوارتز یاقوت یاقوت قرمز چشم ببر، گارنت، کهربا، عقیق، یاقوت، کوارتز، توپاز، پریدوت، سیترین،روتایل انیکس – چشم ببر کریستال شهریور کریستال الماس - کوارتز یاقوت لاجورد، یشم، توپاز، جاسپر، عقیق، زمرد، سیترین، چشم ببر، آماتیست، سودالیت، سفایر کارنلین - لاجورد سیترین مهر عقیق عقیق - کوارتز سنگ ماه تورمالین، کوارتز، یاقوت، پریدوت، مرجان، اچال، یشم، آکوامارین، مروارید اپال کوارتز صورتی سفیر آبان آماتیست جاسپر - تورمالین صورتی اپال حدید، یاقوت، سیترین، پریدوت، مرجان، تورمالین، اپال، عقیق سیاه آکوامارین عقیق گارنت - یاقوت آذر یاقوت کبود عقیق توپاز فیروزه، لاجورد، سنگ ماه، توپاز، سفایر، آکوامارین، آماتیست، یاقوت، انیکس مروارید - فیروزه توپاز دی انیکس انیکس - یاقوت یاقوت مالاگیت، فیروزه، لاجورد، تورمالین، یاقوت، کوارتز، بریل، سنگ ماه، لابرادورایت انیکس حدید سنگ لاجورد بهمن جاسپر زمرد گارنت فیروزه، یشم، انیکس، بریل، توپاز، سفایر، آکوامارین، آماتیست، آمازونیت، فلورین گارنت یشم فیروزه اسفند یاقوت جید - یاقوت صورتی کوارتز آکوامارین، آماتیست، پریدوت، اپال، لاجورد، سنگ ماه، یشم، مروارید، فیروزه، سفایر آماتیست فیروزه آکوامارین
یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: “اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت،
که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”