آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

داستان مرد ماهیگیر

دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند . یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست . 

هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد .
ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود . لذا پس از مدتی از او پرسید :
- چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا پرت می کنی ؟
مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !
گاهی ما نیز همانند همان مرد ، شانس های بزرگ ، شغل های بزرگ ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم . چون ایمانمان کم است .
ما به یک مرد که تنها نیازش تهیه یک تابه بزرگتر بود می خندیم ، اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز ، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم .
خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد .
این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی .
هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست .
● به یاد داشته باش :
ـ به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ،
ـ به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است

کلیدهای طلایی برای حل مشکلات

رابرت اینگرسول یک ثروتمند خود ساخته معتقد است بزرگ ترین آزمایش شجاعت روی زمین تحمل شکست بدون از دست دادن روحیه است. آیا تاکنون فکر کرده اید برای حل بهتر و راحت تر مشکلات بیش روی خود چه کار می توانید بکنید؟ در ادامه چند راهکار در این باره را بخوانید خالی از فایده نخواهد بود:

۱) براحساس خود مسلط باشید، باید مطمئن باشید در ناامیدی و مرور مکرر شکل غرق نشده اید. قدرت خود را حفظ کنید و اطمینان داشته باشید، نیروی شما برتر از هر مشکلی در جهان است. مهم نیست در چه موقعیتی قرار گرفته اید یا شکل تا چه حد دشوار به نظر می رسد. به خاطر داشته باشید این تنها یک مسابقه است و فقط قرار است کارهایی را که قبلا آموخته اید دوباره انجام دهید تا پیروز شوید. ایمان داشته باشید که قادرید شیوه ای برای حل مشکل خود بیایید. اما این راه حل هیچ وقت با غوطه ور شدن در ناامیدی به ذهن تان خطور نخواهد کرد.
۲) تمام توان فکری خود را برای یافتن راه حل بسیج کنید. برای تمرکز یافتن بهترین راه نوشتن است. به خاطر داشته باشید تنها ۲۰ درصد وقت خود را برای شرح و توصیف خود مشکل صرف کنید و ۸۰ درصد باقی مانده را به یافتن راه حل بپردازید.
۳) بهترین و موثرترین و سریع ترین برنامه را جهت رفع مشکل خود انتخاب کنید و در اسرع وقت آن را به اجرا بگذارید.
۴) به نتایج برنامه ریزی خود توجه کنید. از آنچه انجام داده اید چه حاصل شده است؟ آیا به رفع مشکل، نزدیک تر می شوید و یا خود را بیشتر به دردسر انداخته اید؟ به تاثیر برنامه خود دقت کنید.
۵) اگر آنچه انجام می دهید کار ساز نیست فورا شیوه خود را تغییر دهید. از تغییر نهراسید. انعطاف پذیری در انجام روش های گوناگون به شما توانایی حل هر گونه مشکلی را خواهد بخشید.
۶) به خاطر بسپارید که همواره در اطراف شما الگوهای موفقی وجود دارد. مهم نیست مشکل تان تا چه خد دشوار به نظر می رسد، مسلما افراد دیگری قبل از شما آن را پشت سر گذاشته اند. نزد آنها بروید و پاسخ های مورد نیاز خود را بدون تجربه های تلخ بگیرید. مطمئن باشید بخوبی از عمده حل این مشکل خواهید آمد

می توانی همانی باشی که می خواهی

دوست دارم این طور فکر کنم روزی که به دنیا آمدیم، به عنوان هدیه تولد، کل دنیا را به ما دادند. یک جعبه خوشگل حیرت آور که دورش روبان های معرکه ای پیچیده اند! بعضی از آدم ها حتی به خودشان زحمت نمی دهند روبان ها را باز کنند، چه رسد به این که در جبعه را باز کنند. اگر هم باز کنند، توقع دارند که فقط زیبایی، شگفتی و سرخوشی در آن ببینند و وقتی می بینند که در آن، درد و ناامیدی هم هست، حیرت می کنند. مردم پیش من می آیند و می گویند: «خب! جنابِ «همه چیز دان»! اگر زندگی این قدر که تو ادعا می کنی با ارزش است، پس چرا مرگ و رنج و بدبختی و این همه چیزهای منفی در آن وجود دارد چرا بچه ها باید رنج ببرند چرا این همه قتل و تجاوز و جنگ هست چرا چرا چرا »
من هم جواب می دهم: «از کدام گوری باید بدانم من که سهل است، آدم های گنده تر از من هم سال های سال است که این سؤالات را پرسیده اند.» می دانید راه حل من چه بوده دست از سر این سؤالات برداشته ام، به پاسخ ها پرداخته ام و سعی کرده ام زندگی کنم. تفاوت موضوع در همین جاست. چرا مرگ وجود دارد از کجا بدانم چرا درد وجود دارد کاش وجود نداشت، ولی من از کجا بدانم که چرا وجود دارد اگر بخواهم همه عمرم را برای پیدا کردن جواب اینها تلف کنم که دیگر فرصتی برای زندگی باقی نمی ماند. من به آنهایی که این جور سؤالات را می پرسند می گویم که من درباره زندگی چیزهای کمی می دانم، از جمله این که حتماً باید چیزی به اسم شادی وجود داشته باشد، چون من آن را احساس کرده ام. باید چیزی به اسم دیوانگی معرکه وجود داشته باشد، چون اغلب با آن زندگی کرده ام. باید چیزی به اسم عاشقی وجود داشته باشد، چون عاشق بوده ام. باید چیزی به اسم سرخوشی وجود داشته باشد، چون سرخوشی را می شناسم و آدم های سرمست زیادی را دیده ام. پس حتماً سرمستی وجود دارد و مطمئن باشید تا نفهمم این دیگر چه جور معجونی است، از دنیا نخواهم رفت!
تنهایی و سردرگمی هم بخشی از زندگی هستند. من چیزی درباره شما نمی دانم، ولی دلم نمی خواهد عمرم به سر برسد و چیزی نفهمم. می خواهم تک تک چیزهایی را که در جبعه زندگی و در لحظه تولد به دستم دادند، بشناسم. می دانم که داخل این جبعه، جعبه ای به اسم درد هم وجود دارد. خب! این هم مال من است. می خواهم جعبه درد را باز و آن را تجربه کنم. علامت روی این جعبه کوچک، تنهایی است. می دانید وقتی در جعبه تنهایی را باز کنم چه اتفاقی پیش می آید تنهایی را تجربه می کنم و وقتی کسی می گوید «تنها هستم»، یک کمی می فهمم چه می گوید و وقتی آدم ها بفهمند که تنهایی دیگران چه معنایی دارد، دست هایشان را به هم می دهند و دیگر تنها نیستند. من می خواهم همه این چیزها را یاد بگیرم، چون آن موقع است که می توانم سرخوشی را هم بیاموزم. اگر در دنیا چیزهایی به اسم شادی، سرخوشی، سرمستی و وجد وجود داشته باشد، حتماً پیدایشان می کنم. من ایمان دارم که می شود اندوه را به شادی تبدیل کرد. شما هم می توانید این کار را بکنید. من قدرت آن را دارم که نگرانی را بپذیرم و آن را به واقعیت تبدیل کنم. شما هم می توانید. هیچ کاری نیست که من بتوانم انجام بدهم و شما نتوانید. من که اَبَر بشر نیستم! بعضی از شماها خیلی بهتر از من می توانید. اگر این کار را نمی کنید، به خاطر این نیست که نمی توانید، به خاطر این است که برایش تلاش نمی کنید. بفرمائید! این گوی و این میدان! ما قادریم ناامیدی را به امید تبدیل کنیم و این یعنی معجزه. ما می توانیم همه اشک ها را پاک کنیم و لبخند را جایگزین آن کنیم. من به عنوان یک مدرس به شما قول می دهم که هر چیزی قابل یادگرفتن و یاد نگرفتن است. شما می توانید هر چیزی که می خواهید بشوید، بشوید. شما می توانید هر چه که می خواهید باشید، باشید، به شرط آنکه خودتان را آماده کنید که سختی بکشید و کمی به خودتان زحمت بدهید، چون این طور چیزها خود به خود و به شکل طبیعی پیش نمی آیند. لازم است برای به دست آوردن آنها کمی زحمت بکشید. همین و بس

چند مهارت اجتماعی مفید

 پژوهشگران درباره روابط اجتماعی موفق یک فرد، عواملی را مرتبط می دانند که عبارت است از: 

۱) توجه کردن به گفته های فرد مقابل
۲) ترغیب و تشویق فرد مقابل به ابراز عقاید خود
۳) مکث کردن در پایان صحبت خود و ایجاد تعادل بین ابراز علاقه به صحبت های فرد مقابل و حرف زدن در مورد خود
۴) داشتن ظاهری آراسته
دیگر مهارت های اجتماعی مهم برقراری ارتباط چشمی مناسب است.
از طرفی دادن اطلاعات کافی در مورد خود به دیگران برای برقراری ارتباط در سطح فردی خوب است. اما مراقب باشید با خود افشاگری های زیاد از حد، دوستان جدید خود را خسته نکنید. برای برخورداری از مهارت های خوب اجتماعی شما باید خود را با انواع رفتارهایی که برای دیگران مطلوب و نامطلوب است، سازگار کنید

چگونه با بی حوصلگی مبارزه کنیم

بی حوصلگی هنگامی روی میدهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیاء پیرامون خود و فعالیتهای روزمره خود علاقه مند نبوده و از آنها لذت نمیبریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگیست.

یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی میباشد. سازگاری حسی سبب میشود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار میگیرند. مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال آور میشود.
همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. افراد بسیاری از این مسئله شکایت میکنند که دوست دختر و یا پسر محبوب آنها دیگر برایشان عادی و خسته کننده شده و هیجان و شور اوایل آشنایی در روابطشان رنگ باخته است. اما باید آگاه بود که تنوع طلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و میبایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند و یا زل بزند حتی اگر آن زنان نازیبا و زشت باشند. چرا که نزد آن مرد زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده و بدنبال یک محرک بصری جدید میگردد. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خوشنودی منتهی نمیگردد جایی که دیگر چیزی دلش را نزند و برایش تکراری نگردد. (زنی که هیچگاه برایش تکراری و خسته کننده نشود).
بنابراین باید برای برخی امور در تنوع طلبی محدودیت قائل شویم و گرنه مجبور خواهیم شد همیشه بی حوصله و دلزده باقی بمانیم و طعم رضایت را نچشیم. یکی از نکات بسیار مهم در روابط این میباشد که زن و مرد هر آنچه که دارند را یک باره رو نکنند. یعنی تمام مهارتها، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، آرزوها، اسرار، برنامه های آینده، هدفهای بلند مدت و کوتاه مدت و غیره. چون زمانی که مثلا دختری از تمام راز و رمز، مهارتها و شیرین کاری های یک پسر آگاه شود دیگر چیزی باقی نمیماند که حس کنجکافی دختر را نسبت به آن پسر برانگیزد و رابطه از هیجان و تب وتاب می افتد. مانند فیلمی که وقتی از ابتدا تا انتهای آن را مشاهده میکنیم دیگر بندرت پیش می آید که بخواهیم مجددا نگاهش کنیم اما اگر همین فیلم بصورت سریال نمایش داده شود هم هیجانش بیشتر میشود و هم کنجکاوی بیننده برای سر درآوردن از ادامه داستان. اما این بدین معنا هم نیست که به طرف مقابلمان دروغ بگوییم و شخصیت اصلی خود را کتمان کنیم بلکه باید به گونه ای پیش برویم که در هر یک از ملاقات هایمان یک سخن، مطلب، خبرو یا برنامه تازه در چنته داشته باشیم. خلاصه باید پیش بینی ناپذیر باشیم.
▪ برای غلبه بر بی حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید:
۱) سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید.
۲) بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کار شوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمیشود. برخیزید و به کاری مشغول شوید.
۳) حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی میباشند میتواند شما را تا مرز خود کشی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.
۴) هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.
۵) خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد میکند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) و یا پذیرش ایده های جدید.
۶) به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصله شماست که همه چیز را کسل کننده میبیند. بی حوصلگی یک امر نسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.
۷) حس کنجکاوی خود را بر انگیزید.نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید.سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران.
۸) خیالپردازی کنید. خیالپردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیتها و حقایق میگردد اما از تخیل خود میتوانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیالپردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.
۹) تکرار فعالیتهای روزمره و یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه و یا شیر بخورید و یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن و یا مدل موی خود را تغییر دهید .
۱۰) هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید. و یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود را غافلگیر کنید.
۱۱) با حسرت به دختران دیگر نگاه نکنید مطمئن باشید مردان بسیاری نیز هستند که با حسرت به دوست دختر کنار شما نگاه میکنند و آرزوی داشتن وی را دارند.
۱۲) تکراری نباشید

جاده زندگی

ممکن است ندانی که جاده زندگی ات تو را به کجا رهنمون خواهد ساخت اما به رفتن ادامه بده.

خدا لحظه ای تنهایت نخواهد گذاشت

با حوادث زندگی چگونه برخورد کنیم؟

عوامل متعددی در شکل گیری خلقیات همه ی انسان‏ها ازجمله ایرانی‏ها مؤثرند که مهم‏ترین آن‏ها «خودمان» هستیم. هر یک از ما نقش تعیین کننده‏ای در سرنوشتمان داریم و با افکار و کردار و رفتارمان نه تنها شخصیت خود را شکل می‏دهیم، بلکه تصویر حال و آینده خود را بر بوم تاریخ نقش می‏بندیم. از خود بپرسیم که جزو کدام دسته از افراد هستیم؟ کسانی‏که تسلیم حوادث می‏شوند؟ 

یا کسانی‏که از حوادث مختلفی که در زندگیشان به‏وجود می‏آید، ایجاد فرصت می‏کنند؟ آیا وقتی حادثه ی ناخوشایندی برای شما اتفاق افتد، سریعاً به دنبال چاره می‏افتید؟ یا این‏که ناامید و دلسرد و پریشان، تسلیم شده، زمین و زمان را عامل پیش‏آمدن آن می‏دانید؟ فی‏المثل، چرا دانشجو نمره ی قابل قبول کسب نمی‏ کند؟ آیا استاد و دانشکده و دانشجویان و خانواده و نظام آموزشی و دولت و .... مقصرند یا اشکال در خود دانشجو است؟ چرا فکر می‏کنیم در محیط کار، فردی موفق نیستیم و درآمد مکفی کسب نمی‏کنیم؟ چرا می‏پنداریم همیشه با تشویش و اضطراب روبه‏رو هستیم؟ چرا گمان می‏کنیم شادی و شور را کمتر تجربه می‏کنیم؟ و ده‏ها چراهای دیگری که می‏توان در ابعاد خرد و کلان مطرح کرد.
اعتقاد دارم که برای پاسخگوئی به تمامی «چرا‏ها» باید ابتدا خلقیات خود را کنکاش کرده، به چگونگی احساس و دیدمان به محیط پیرامونی نظر افکنیم. اجازه دهید که به موضوع مورد مطالعه که همان چگونگی برخورد با حوادث بود، برگردم. آیا ما به استقبال حوادث می‏رویم یا از آن گریزان و هراسناکیم؟ آیا تا کنون این‏گونه اندیشیده‏ایم هر حادثه‏ای که در زندگی ما رخ می‏دهد، دلیل و حکمتی دارد؟ شاید خیر و صلاح ما در آن بوده است. شاید منفعتی که از آن در آینده خواهیم دید، به مراتب بیشتر از نقصانی باشد که امروز فکر می‏کنیم با آن روبه رو شده‏ایم. شاید آن حادثه بتواند به ارتقاء و بلوغ فکری ما کمک کرده، ما را مقاوم‏تر کند. شاید آن حادثه به ما کمک کرده از آن طریق بتوانیم اطرافیان و فضای پیرامون خود را بهتر بشناسیم. شاید اگر آن حادثه اتفاق نمی‏افتاد، حوادث ناگوارتری که مقابله با آن‏ها به‏مراتب سخت‏تر می‏نمود، رُخ می‏داد.
بنابراین اگر نگاهمان به حوادثی که در زندگی با آن‏ها روبه‏رو می‏شویم این‏گونه باشد، آنگاه درخواهیم یافت که حوادث، بخشی جداناشدنی از زندگی تک تک ما را تشکیل می‏دهند؛ و اصلاً زندگی بدون این‏گونه حوادث، سرد و بی روح و خشک و خسته‏کننده خواهد بود. تمامی لحظاتِ لذت بخشی که در زندگی ما پدیدار شده و ما از آن‏ها مسرور و شادمان می‏شویم؛ تمامی زیبائی‏هائی که در اطراف خود مشاهده کرده و از داشتن و دیدن‏شان لذت می‏بریم، بدون حوادثی که آن‏ها را ناگوار فرض می‏کنیم، بی‏معنی می‏شوند. ما می‏توانیم در زمانی که با حادثه‏ای روبه‏رو می‏شویم، با تولید انرژی مثبت، آن‏را به یک فرصت قابل استفاده تبدیل کنیم. فرصتی که امکان پیدائی آن در غیر این صورت، برایمان ممکن نخواهد بود. پس همان‏طور که ملاحظه می‏کنید، بستگی دارد چگونه به مسایل نگاه می‏کنیم و به تولید چه انرژیی مبادرت می‏ورزیم.
می‏توانیم در مقابل هر حادثه‏ای حالت تدافعی گرفته، از آن گریزان شده، نالان و مضطرب و پریشان شویم یا به استقبال حوادث رفته و آن‏ها را تبدیل به فرصتی شیرین و خاطره‏انگیز کنیم. آری؛ خلقیات ما این‏گونه ساخته می‏شوند که تماماً به «خودمان» بستگی دارد. اطمینان داشته باشیم که با کمی صبر و ممارست، موفق خواهیم شد از تلخ‏ترین حوادث، شیرین‏ترین فرصت‏ها را بیافرینیم

در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید

باید با آن روبه رو شوید. ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم 

صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از هکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.
● با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید
● سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.
برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم. شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از
این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟
خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.
● کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً
متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد خجالتی و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.
▪ چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک متشکرم کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان
● نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.
می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.
در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور وزن کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.
● به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام
دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟
▪ چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل
کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : هر وقت خواستی من پیشت هستم اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی متاسفم، همدردی
من را بپذیر کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.
در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های
او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل زندگی خوبی داشت خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.
● یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او اعتماد به نفس دوباره بدهید. چه کار می کنید؟
▪ چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان
موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد
فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.
● تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی
اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟
▪ چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه
دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.
● یک حالت چطوره ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل چطوری یا حالت چطوره مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید نخیر، آنها فقط میخواهند
که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید خیلی ممنون، شما چطورید؟ گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع
به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟
▪ چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحث تمرکز کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او
بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.
● کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گویداو از آن اول هم به درد
تو نمی خورد یا زشت بود. شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید
و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟
▪ چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی جواب ابلهان خاموشی است. پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با
دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.
در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن
کنید، منظور خود را کوتاه و کامل با رعایت صداقت بیان کنید

چگونه نامه ی عاشقانه بنویسیم

چه چیزی میتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دست نویس باشد. این نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکی از بهترین هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نباید آنها را مختص فوریه بدانیم در هر زمان از سال نامه های عاشقانه تجلی قدرتمندی از عشق شما را پدیدار می سازند.

لازم نیست که حتما شکسپیر باشید تا بتوانبد یک نامه عاشقانه کامل و بی نقص بنویسید فقط کافی است که بتوانید احساسات خود را منتقل کنید. چیزی که نامه عاشقانه را از سایر نامه ها مجزا می کند خصوصی بودن آن است. از این طریق به محبوب خود نشان می دهید که او را به خوبی می شناسید و این آگاهی را فقط و فقط از طریق عشق خود بدست آورده اید.
تمام چیزی که برای شروع به آن نیاز دارید در دست داشتن قلم و کاغذ مناسب است. سعی کنید به جای کاغذهای با عکس گل سرخ و آندسته از کاغذهایی که در حاشیه آن تصویر الهه های عشق (کودکی برهنه) چاپ شده است از یک کارت محکم استفاده کنید. گیرنده این نامه می خواهد از آن برای سال های درازی نگهداری کند برای همین نوشتن بر روی یک کارت محکم به دوام آن کمک می کند.
سعی کنید در نوشتن صریح باشید. به او بگویید که دقیقا چه احساسی را در شما ایجاد می کند و چه کاری انجام می دهد که باعث می شود شما یک چنین احساسی داشته باشید. از ضمیر دوم شخص "تو" استفاده کنید تا نامه شما مستقیما او را مخاطب قرار دهد. پیش از اینکه شروع به نوشتن کنید چند لحظه صبر کنید و به محبوب خود فکر کنید. شاید سوالات زیر به شما کمک کند تا بتوانید افکارتان را بهتر به جریان بیندازید:
- بهترین توانایی او چیست؟
- متوجه چه چیزی در او شده اید که خودش قبلا از آن خبر نداشته؟
- رمانتیک ترین کاری که او تا به حال برای شما انجام داده چیست؟
- در امور روزمره زندگی چه کاری انجام می دهد که گویای اهمیت او نسبت به شماست؟
- چه موقع عاشق او شدید؟
- کدامیک از خوبی های او شما را شگفت زده می کند؟
- بهترین خاطره مشترکتان چیست؟
- از زمانیکه به هم پیوستید چه تغییراتی در زندگی شما ایجاد شد؟
البته شما می توانید نامه را به هر طریق که مایل بودید شروع کنید فقط کافی است نام او را ذکر کنید. لازم نیست که از همان ابتدا خیلی احساساتی برخورد کنید. یک "عزیزم" ساده کفایت می کند. نامه را با توضیح یکی از خصوصیات ویژه او که آنرا دوست می دارید شروع کنید. سعی کنید در مورد او از جمله های منحصر به فرد استفاده کنید، مثلا "من هیچ گاه در زندگی خود با کسی که به اندازه تو ....... باشد ملاقات نکرده ام." و یا " هیچ کس هیچ موقع به اندازه تو باعث نشده بود که من احساس ...... کنم." با یک چنین مقدمه ای به او ثابت می شود که رتبه بندی او در ذهن شما با بقیه فرق می کند و جایگاه او از سایرین بالاتر است.
● یک راه ساده برای شروع نامه های عاشقانه
در نوشته های خود احساسات واقعی تان را نسبت به او بیان کنید، از مثال هایی استفاده کنید که نشان دهنده توجه شما نسبت به طرف مقابل باشد. مطمئنا کارهایی که برای خوشحال کردنتان انجام داده برای شما ارزشمند هستند پس بهتر است این امور را مجددا به او یاد آوری کنید. خاطره مورد علاقه تان را مرور کنید، برای آینده آرزوهای خوب کنید و گفتن " دوستت دارم" را نیز فراموش نکنید. لازم نیست که نامه شما خیلی طولانی و یا کوتاه باشد فقط باید صداقت را رعایت کنید و صمیمی باشید.
هیچ قانونی وجود ندارد که شما را ملزم به استفاده از شعر در نامه های عاشقانه کند اما اگر دوست داشته باشید می توانید چند بیت شعر مناسب به سلیقه خود انتخاب کنید و آنرا در متن نامه بگنجانید. اگر سروده خاصی در ذهن شما نیست می توانید از شعرهایی که به صورت
online موجود هستند استفاده کنید. اما اگر از شعرهای کلاسیک خسته شده اید و به دنبال ابیات غیر معمول می گردید من کتاب "با من تا انتهای عشق برقص" به نویسندگی لئونارد کوهن را به شما معرفی می کنم.
هنگامیکه نامه کامل شد یکبار دیگر آنرا با دقت بخوانید و اگر به اشتباهی بر خوردید آنرا تصحیح کنید. این نامه قرار است بارها و بارها خوانده می شود شما که نمی خواهید یک اشتباه کوچک تاثیر آنرا از بین ببرد.
اگر می خوهید تاثیر نامه دو برابر شود باید در آنرا مهر و موم کنید. این روزها پاکت های دارای مهر و موم در هر مغازه لوازم تحریر فروشی پیدا می شوند. اما استفاده از یک تکه شمع آب شده تیره رنگ خیلی رمانتیک تر است. این کار بسیار ساده است: شمع را روشن کنید ، هنگامیکه آب می شد چند قطره از آن را با دقت کافی بر روی در پاکت بچکانید و چند لحظه منظر بمانید تا کاملا خشک شود.
زمانیکه نامه کامل شد آنرا پست کنید و منتظر پاسخ آن بمانید. اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید ممکن است روزی خودتان نیز یک نامه عاشقانه دریافت کنید

مهارت های توجه

مردم عادی مایلند که ارتباط را فرایندی کلامی تلقی کنند اما دانشجویان علوم ارتباطات اغلب متقاعد می شوند که ارتباط ، بیشتر غیر کلامی است .بر اساس پژوهش ها ، رایچ ترین برآورد آن است که ۸۵ درصد ارتباطات ما را ارتباطات غیر کلامی تشکیل می دهد !

بنابر این ، توجه یا جنبه غیر کلامی گوش کردن ، زیر بنای اصلی این فرایند است.توجه کردن به معنای احتصاص توجه جسمی به فرد دیگر است .
گاهی اوقات ، من از توجه به عنوان گوش کردن با تمام بدن یاد میکنم. توجه کردن ، ارتباطی غیر کلامی است که نشان می دهد شما به فرد در حال صحبت،دقیقا گوش می دهید . مهارت های توجه کردن شامل حالت درگیر بودن ، تحرک جسمانی مناسب ، تماس چشمی و محیط غیر مزاحم است
● اثرات توجه و عدم توجه
توجه اثربخش ، کارایی بسیار زیادی در روابط بشری دارد . توجه کردن ،به طرف مقابل نشان می دهد که شما به او و صحبت هایش علاقمندید . به همان نسبت که توجه نکردن مانع صحبت گوینده می شود ، این مهارت ، بیان مهم ترین موضوعات موجود در ذهن و قلب او را تسهیل می کند.
آلن آیوی و جان هینکل پیامدهای توجه را در یک دوره دانشگاهی روان شناسی توصیف می کنند . آنان رفتار توجه آمیز را به شش دانشجو آموزش دادند و سپس از جلسه درسی که توسط یک استاد میهمان اداره می شد فیلم برداری ویدیویی کردن . دانشجویان ، رفتارهای یک دانشجوی بی توجه به کلاس را
آغازکردند و استاد بدون آگاهی از برنامه تعیین شده برای آنان ، صحبت خود را آغاز کرد. سخنرانی او بر یادداشت هایش متمرکز بود.
دراین مرحله ، استاد از هیچ نوع حرکات بیانگری استفاده نکرد و با توجه اندکی که به دانشجویان نشان می داد ، فقط به صورتی یکنواخت و ملال انگیز صحبت کرد. اما پس از آن که علامت از پیش تعیین شده به دانشجویان داده شد و آنان توجه فیزیکی و عمدی خود را آغاز کردند ، درعرض ۳۰ ثانیه ، سخنران درسی زنده را به وجود آورد.
توجه ، به تنهایی توانست کل جریان کلاس را تغییر دهد اما دانشجویان پس از دریافت علامتی دیگر دوباره توجه فیزیکی خود را متوقف کردند و سخنران پس از تلاشی بی حاصل برای تداوم پاسخ دانشجویان ، همان شیوه سخنرانی غیر چذاب آغاز کلاس را از سر گرفت.
● حالت درگیر بودن
از آنچا که زبان بدن یا تن ،اغلب با صدایی رساتر از واژه ها صحبت می کند ، حالت درگیر بودن ، برای گوش کردن اهمیتی بسزا دارد.
خم شدن به سمت گوینده ، در مقایسه با تکیه کردن به عقب یا لم دادن بر روی مبل ، انرژی و توجه بیشتری را انتقال می دهد. اغلب افراد نه تنها تمایل دارند خود را به جلو خم کنند که در صندلی هایشان نیز رو به جلو می نشینند . اما بر عکس ، بعضی شنوندگان چنان به صندلی هایشان تکیه می دهند که همچون جنازه هایی نشسته و خشک ، به نظر می آیند . و این حالتی است که برای گوینده بسیار ضدانگیزه است!
رودرروی شخض دیگر بودن یعنی قرار گرفتن شانه راست شما مقابل شانه چپ او – کمک می کند که درگیر بودن خود را به او انتقال دهید . عبارت رایج ( او برخوردی سرد با من داشت ) نشان دهنده بی تفاوتی و عدم پذیرشی است که آن را می توان از طریق قرار نگرفتن د رروبه روی فرد دیگر انتقال داد.
حالت دیگری از روبه روی فرد دیگر بودن ، قرارگرفتن در سطح چشمی یکسان با گوینده است. این موضوع ، به خصوص اگر شما برای گوینده ، مظهر قدرت ، پدر یا مادر ، معلم یا رئیس باشید اهمیت بیشتری
دارد . نشستن بر روی لبه میز ، در حالیکه طرف مقابل روی صندلی نشسته است و یا ایستادن در موقعی که او نشسته است ، می تواند مانع مهمی برای تماس بین فردی باشد.
حفظ یک وضعیت باز و پذیرا ، مانند دست به سینه نبودن و پا روی پا نینداختن ، بخش مهم دیگری از قیافه درگیر بودن است . دست به سینه بودن و پا روی پا انداختن ، اغلب انتقال دهنده پیام بسته بودن و حالت
دفاعی داشتن است.
رعایت یک فاصله مناسب با گوینده ، جنبه بسیار مهمی از گوش کردن است . فاصله زیاد ، مانع ارتباط می شود.
حرکت مناسب بدن ، برای خوب گوش کردن ضروریست . فرانکلین ارنست ، روان پزشک ، در کتاب خود با عنوان چه کسی گوش می دهد ؟ می نویسد:
گوش کردن ، حرکت کردن است . گوش کردن ، حرکت داده شدن توسط شخص گوینده است، به صورت جسمی یا روانی . فرد بی تحرکی را که به گوینده خیره شده است می توان به شکلی معتبر به عنوان
شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی دهد . هنگامی که حرکت قابل مشاهده فرد کاهش یافته است و میزان پلک زدن چشمش کمتر از یکبار در شش ثانیه افت کرده است ، گوش دادن ، از نظر عملی متوقف شده است.
تماس چشمی اثربخش بیانگر میل و علاقه به گوش کردن است . این کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخش های دیگر بدن مثل دست در حال حرکت ، و
سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی می باشد. تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می دهد که شنونده نگاه خود را از گوینده بر می گیرد، یا به شکلی ثابت و مات به او خیره می شود، و یا به محض آن که گوینده او را نگاه می کند ، او به جای دیگری می نگرد.
تماس چشمی گوینده را قادر می سازد که میزان پذیرش خود و پیامش را از جانب شما ارزیابی کند . این کار کمک می کند که او مشخص سازد وقتی در کنار شما قرار می گیرد تا چه حد امنیت دارد.
اما مورد دیگری که به همین اندازه اهمیت دارد آن است که شما می توانید از طریق تماس چشمی ، معنایی عمیق تر کلام گوینده را بشنوید .
در واقع ، اگر گوش کردن اثربخش را به معنای راهیابی به اعماق وجود فرد دیگر و درک تجربه او از دیدگاه خودش تلقی کنیم ، یکی از بهترین راه های ورود به این دنیای درونی را دریچه چشم افراد خواهیم یافت . رالف والدوامرسون گفته است: چشم انسان ها نیز به اندازه زبانشان حرف می زند ، با این تفاوت که زبان چشم این مزیت را دارد که بدون نیاز به فرهنگ لغت ، در سراسر جهان قابل درک است.
در جامعه ما برای برقراری ارتباط بین فردی اثربخش ، توانایی ایجاد تماس چشمی مناسب ضروری است . گاهی اوقات نمی توان از آن زیاد استفاده کرد زیرا دیگران احساس ناراحتی می کنند. با وجود این ،تماس چشمی اغلب یکی از مؤثرترین مهارت های مربوط به گوش کردن است.
● توجه روانی
بیشترین چیزی که از یک شنونده انتظار می رود حضور روان شناختی اوست . زیرا از او انتظار می رود که واقعا به خاطر گوینده ، در آن موقعیت حاضر شده باشد. توجه فیزیکی بر حضور روانی می افزاید .
وقتی من در محیط مناسبی قرار می گیرم ، تماس چشمی کافی و تحرک جسمی مناسبی دارم و قیافه درگیر بودن خود را حفظ می کنم ، معمولا توجه روان شناختی ام نیز بیشتر می شود . چرا که توجه فیزیکی من به فرد دیگر کمک می کند تا حضور روانی مرا هر چه بیشتر احساس کند