آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

120 سال زنده باشی

آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟
برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا ...

در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یکروز اضافه کنند (که البته اضافه هم میکردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یکبار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد. که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی

وصیت خردمندانه

روزی پدری هنگام مرگ فرزندش را فراخواند و گفت فرزندم تو را چهار وصیت دارم و امیدوارم که در زندگی به این چهار توجه کنی:
اول اینکه اگر خواستی ملکی بفروشی ابتدا دستی به سرو رویش بکش و بعد بفروش
دوم اینکه اگر خواستی با فاحشه ای همبستر شوی سعی کن صبح زود به نزدش بروی
سوم اینکه اگر خواستی قمار بازی کنی سعی کن با بزرگترین قمار باز شهر بازی کنی
چهارم اینکه اگر خواستی سیگار یا افیونی شروع کنی با آدم بزرگسالی شروع کن

مدتی پس از مرگ پدر او تصمیم گرفت خانه پدری که تنها ارث پدرش بود را بفروشد پس به نصیحت پدرش عمل کرد
و آن ملک را با زحمت فراوان سروسامان داد پس از اتمام کار دید خانه بسیار زیبا شده و حیف است که بفروشد پس منصرف شد.

مدتی بعد خواست با فاحشه معروف شهر همبستر شود .طبق نصیحت پدر صبح زود به در خانه اش رفت.
اما چون صبح زود بود و فاحشه فرصت نکرده بود آرایش کند دید که او بسیار زشت است و منصرف شد.

مدتی بعد نیز خواست قمار بازی کند.پس از پرسوجوی فراوان بزرگترین قمار باز شهر را پیدا کرد.
دید او در خرابه ای زندگی میکند و حتی تن پوش مناسبی هم ندارد.وقتی علتش را پرسید قمارباز بزرگ گفت همه داراییم را در قمار باخته ام .....در نتیجه از این کار هم منصرف شد.

اما زمانی که دوستانش سیگار برگی به او تعارف کردند که با آنها هم دود شود بیاد وصیت پدر افتاد و نپذیرفت تا با مرد پنجاه ساله ای
که پدر یکی ازدوستانش بود شروع کند ولی وقتی او را نزدیک به موت یافت که بر اثر این دود کردنها و مواد مخدر بود

خدا را شکر کرد که او آلوده نشده و به پدر رحمت فرستاد

مبنای محاسبه نوروز

مبنای محاسبه نوروز یا روز سرآغاز سال در گاهشماری هجری خورشیدی، زمان تحویل خورشید به برج حمل یا نقطه اعتدال بهاری است

از آنجا که لحظه تحویل در هر ساعتی از شبانه روز می تواند باشد، نوروز به نحوی محاسبه می شود که ساعت صفر بامداد آن نسبت به لحظه تحویل سال همواره میانگین است. یعنی تحویل سال بین نیمروز قبل یا پس از آن قرار می گیرد. از اینرو آخرین ظهر سال قبل و ظهر نوروز دو مرز تحویل و فاصله آن دو شبانه روز تحویل (24 ساعت) خواهد بود.

مرز زمانی تحویل سال در تقویم رسمی ایران به اعتباری با توجه به افق نصف النهار پنجاه و دو نیم درجه شرقی بعد از لحظه ظهر (حدود 12 و 7 دقیقه و 8±15 ثانیه) می باشد.

تاریخچه

محاسبهٔ سال خورشیدی تا پیش از پیدایش تاریخ جلالی در سال 467 یا 471 به این ترتیب بود که سال را به دوازده ماه سی روزه تقسیم می کردند که جمعاً 360 روز می شد. پنج روز باقی مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن می افزودند که جمعاً 365 روز می شد. با این حال پنج ساعت و 48دقیقه و 45/51 ثانیه باقی می ماند. این زمان در هر چهار سال، یک روز می شد و از آنجا که در محاسبه نمی آمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر می کرد. این ماه های خورشیدی نیز در آن زمان، مانند ماه های قمری در فصول سال متغیر بود یعنی نوروز در آغاز فروردین واقعی، یعنی نقطه آغاز اعتدال ربیعی قرار نداشت.

زمانی که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی در سال 632 میلادی به تخت نشست، روز نخست سال، یعنی اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با 16 حزیران (ژوئن)؛ مطابق با 27 خرداد. پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب می آمد.

در سال 467 ق، روز نوروز مطابق 12 حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقی، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقی از سال خورشیدی انجام دهند و روز اول فروردین را معین کنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنی، اخترشناس مرو، عوض آن که بر اساس محاسبه قبلی، روز واقعی 12 اسفند اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را 18 روز جلوتر برده و در ابتدای اعتدال بهاری، یعنی فروردین واقعی قرار گرفت. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه کرده (دوازده سی روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده می شد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار می دادند. در این محاسبه آن پنج ساعت و اندی نیز در محاسبه می آمد. بدین ترتیب، روز نوروز به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند. بنابراین، نخستین سالی که روز اول فروردین آن دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال بهاری بود، سال 467 یا 471 بوده است.

سال قمری، به عنوان سالشمار پذیرفته شده در آیین های دینی در دین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتاب های تاریخی مرسوم بوده است. در کنار آن، سال خورشیدی به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در کشاورزی و خراج و جز آن، اهمیت خود را حفظ کرده و در تقویم ها محاسبه و یاد می شده است. تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگ های مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راه حلهای مختلفی برای آن عرضه شده است. سیری از این تطبیق ها در میان تاریخ قمری و خورشیدی را تقی زاده مورد بحث قرار داده است. (مقالات تقی زاده، ج 10، گاه شماری در ایران قدیم، فصل پنجم، ص 153به بعد).

در سال 1304 خورشیدی (1343 قمری، مطابق 1925 میلادی) در ایران، تقویم خورشیدی به عنوان تقویم رسمی پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود، مراعات شد و تنها بجای افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سی و یک روز، و پنج ماه دوم را سی روز و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار یا پنج سال، سی روز محاسبه می شود. سالی که اسفند آن سی روز بود، کبیسه نامیدند (در یک دورهٔ 33 ساله، 8 سال کبیسه وجود دارد، یعنی در هر دوره، یکبار بجای هر چهار سال، بعد از پنج سال کبیسه می شود.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مبنای محاسبه سال خورشیدی بوده و سال قمری نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینی مورد تأکید قرار گرفت. قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیز سال خورشیدی را به عنوان نقویم رسمی پذیرفته است

چند راه نزدیک شدن آدمها به همدیگر:

• یاد بگیرید بدهید و بگیرید. یک رابطه سالم درمورد هر دو نفر است، نه اینکه یک طرف چقدر میتواند از آن دیگری بگیرد (یا به او بدهد).

• احساسات آشکار. یک رابطه خوب و حمایت کننده به افراد امکان میدهد جزئیات خودشان را با هم در میان بگذارند--چیزهایی که دوست دارند و چیزهایی که دوست ندارند، نگرانیها، آرزوها، لحظاتی که به آن افتخار میکنند، ناامنی ها، ترسها و ضعفهایشان.

• گوش دادن و حمایت کردن. وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند، وقتی طرفمقابل احساس ترس یا عدم امنیت میکند، از او حمایت و پشتیبانی میکنند. آنها هیچوقت، حتی وقتی با آنها مخالفت میکند، طرفمقابلشان را تحقیر نکرده و اذیت نمیکنند.

دادن، گرفتن، آشکار کردن و حمایت کردن یک روند دوطرفه است: یک نفر جزئیاتی از خود را مطرح میکند، دیگری چیز دیگری را درمیان میگذارد و بعد فرد اول برای بیشتر درمیان گذاشتن جزئیات مربوط به خود احساس امنیت بیشتری میکند. به این ترتیب، اعتماد و حمایت دوطرفه  کمکم در رابطه ایجاد میشود و هر طرف میداند که وقتی اوضاع زندگی سخت شود، طرف مقابلش کنارش خواهد بود. هر دو طرف برای آنچه که هستند احساس پذیرفته شدن کرده و حس میکنند کسی دوستشان دارد.

شور و مجذوبیتی که زوج در ابتدای رابطه حس میکنند گم نشده است. فقط کمی فرق کرده است. در روابط بادوام و سالم، زوجها احساس میکنند که آن شور و هیجان هرازگاهی میآید و میرود اما نزدیکی بینشان همیشه برقرار است.

اما گاهی اوقات یک زوج نزدیکی خود را از دست میدهد. برای بزرگسالها رابطه گاهی تبدیل به چیزی میشود که متخصصین آن را «عشق توخالی» مینامند. این یعنی نزدیکی و مجذوبیتی که یک روز احساس میکردند از بین رفته است و دو طرف فقط به خاطر حس تعهد کنار هم مانده اند. اما این مشکل معمولاً برای نوجوانان پیش نمی آید و روابط آنها معمولاً به دلایل دیگر بر هم میخورد

ترکیبات جادویی روابط عاشقانه

عشق آنقدر احساس انسانی قدرتمندی است که دانشمندان مداوماً درحال تحقیق و بررسی روی آن هستند. آنها دریافته اند که عشق سه خصوصیت اصلی دارد:

1. مجذوبیت بخش شیمی عشق است. درواقع همان علاقه فیزیکی--حتی جنسی--است که دو طرف را به سمت هم میکشاند. مجذوبیت مسئول میل ما به بوسیدن و در آغوش گرفتن فردی است که به او عشق میورزیم. دقیقاً به همان دلیل است که وقتی آن فرد به ما نزدیک است مضطرب میشویم و دست و پایمان را گم میکنیم.

2. نزدیکی پیوندی است که وقتی ایجاد میشود که افکار و احساساتی که با هیچکس در میان نمیگذاریم را به آن فرد بروز میدهیم. وقتی این حس نزدیکی را داشته باشید، احساس حمایت، امنیت و درک شدن میکنید. اعتماد بخش مهمی از آن است.

3. تعهد قول و وعدهای است که طبق آن باید در پستی و بلندیهای رابطه به طرف مقابل خود وفادار بمانیم.

این سه ویژگی عشق میتوانند برای شکل گیری انواع مختلف رابطه با هم ترکیب شوند. مثلاً نزدیکی بدون مجذوبیت نوع دوست داشتنی است که با دوست صمیمیمان داریم. مسائل مهم زندگی و رازهایمان را با آنها درمیان میگذاریم، از آنها حمایت میکنیم و آنها هم پشتمان هستند. اما عاشقانه مجذوب آنها نیستیم.

مجذوبیت بدون نزدیکی مثل یک هوس زودگذر است. شما نسبت به یک نفر احساس جذبه جسمی میکنید اما به اندازه کافی او را خوب نمیشناسید تا با او احساس نزدیکی کرده و بتوانید تجربیات شخصی زندگیتان را با او درمیان بگذارید.

دوست داشتن عاشقانه زمانی است که مجذوبیت و نزدیکی با هم باشند. بسیاری از روابط اول با مجذوبیت شروع میشوند (عشق در نگاه اول) و بعد منجر به نزدیکی میشود. در بسیاری از موارد هم نزدیکی در یک رابطه دوستی به مجذوبیت کشیده میشود و دو طرف متوجه میشوند که چیزی که بینشان از بیش از یک دوست داشتن ساده است.

برای کسانیکه برای بار اول عاشق میشوند، تمایز قائل شدن بین این حس قوی جدید از مجذوبیت ظاهری و نزدیکی عمیقتری که در عشق اتفاق میافتد، بسیار سخت است.

9 نکته برای داشتن خوشبختی در زندگی


۱. بدانید که چه چیزی شادتان می‌کند. هرکسی برای رسیدن به شادی و خوشبختی نیازهای خاصی دارد و چیزی که باعث شادی یک نفر می‌شود، ممکن است برای دیگری اینطور نباشد. باید با خودتان بیشتر آشنا شوید و نگران این نباشید که امیال و خواسته‌هایتان با هم‌نوعانتان متفاوت است یا خیر.

۲‌. برای رسیدن به اهدافی که باور دارید شادتان می‌کنند، برنامه‌ریزی کنید. وقتی اهدافتان را دنبال می‌کنید، روحیه‌ بهتری خواهید داشت و بخاطر دنبال کردن چیزی که برایتان اهمیت دارد، احساس بهتری به خودتان پیدا خواهید کرد.

۳. دور و برتان را با آدم‌های شاد پر کنید. وقتی اطرافتان پر از آدم‌های ناامید و افسرده باشد، خیلی راحت دچار افکار منفی می‌شوید. برعکس، وقتی دور و بر آدمهای شاد باشید، روحیه مثبت آنها در شما نیز اثر خواهد گذاشت.

۴. وقتی چیزی خوب پیش نمی‌رود، به جای افسوس خوردن به دنبال راه‌حل باشید. افراد شاد و خوشبخت اجازه نمی‌دهند که موانع زندگی بر روحیه آنها تاثیر بگذارد زیرا می‌دانند که با کمی فکر کردن می‌توانند وضعیت موجود را به نفع خود تغییر دهند.

۵. هر روز چند دقیقه به چیزهایی که شادتان می‌کند فکر کنید. این چند دقیقه فرصت لازم برای متمرکز شدن روی نقاط مثبت زندگی را به شما می‌دهد و شما را به خوشبختی و شادی طولانی می‌رساند.

۶. همچنین خیلی مهم است که هر روز زمانی را به انجام کار خوب برای خودتان اختصاص دهید. چه مهمان کردن خودتان به یک ناهار خوشمزه باشد، چه یک حمام طولانی گرم، یا صرف کردن زمان بیشتری برای ظاهرتان، با این کارها روحیه‌تان بسیار بهتر خواهد شد.

۷. پیدا کردن نکاتی خنده‌دار در موقعیت‌های مختلف راهی برای رسیدن به شادی و خوشبختی است. بااینکه زمان‌هایی وجود دارد که نیازمند این است که جدی باشید، اما در مواقع مناسب راهی برای شوخی و شوخ طبعی پیدا کنید تا همه چیز برایتان مفرح‌تر به نظر برسد.

۸. حفظ سلامتی یک راه عالی دیگر برای رسیدن به خوشبختی است. داشتن اضافه‌وزن یا نخوردن غذاهای سالم و مغذی می‌تواند تاثیری منفی بر روحیه شما داشته باشد. علاوه‌براین، ورزش یکی از راه‌های شناخته‌شده برای تولید اندورفین در بدن است که مسئول ایجاد احساس شادی است.

۹. و آخر اینکه، خیلی مهم است که درک کنید شما شایسته خوشبخت شدن هستید. آنهایی که باور دارند لیاقت خوشبختی را ندارند، به طور ناخود‌آگاه، تلاششان برای دست یافتن به خوشبختی را خراب می‌کنند. درصورت لزوم هر روز به خودتان بگویید که لیاقت شاد بودن را دارید و به راهکارهایی برای رسیدن به شادی و خوشبختی فکر کنید.

تعریف خوشبختی بسیار دشوار است اما اکثر افراد می‌دانند که شاد و خوشبخت هستند یا خیر. افراد زیادی باور دارند که خوشبختی شکلی از شانس است و بعضی افراد سرنوشتشان این است که شاد و خوشبخت باشند، درحالیکه در سرنوشت بعضی دیگر بدبختی نوشته شده است. حقیقت این نیست. همه آدمها می‌توانند با بکارگیری این نکات به موفقیت و شادی در زندگیشان دست یابند. بااینکه این نکات بسیار جزئی و ساده بودند اما کمکتان می‌کنند هر روز قدم جدیدی برای رسیدن به خوشبختی بردارید

30 راه برای نفوذ در دیگران

1) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.

2) صادق باشید.

3) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.

4) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.

5) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.

6) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.

7) شنونده خوبی باشید. دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.

8)براساس علایق دیگران صحبت کنید.

9) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.

10) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.

11) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید«

12) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.

13) دوستانه صحبت کنید.

14) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.

15) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.

16) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.

17) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.

18) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.

19) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.

20) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.

21) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.

22) صادقانه از دیگران تعریف کنید.

23) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.

24) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.

25) به جای دستور صریح، سؤال کنید.

26) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.

27) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.

28) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.

29) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.

30) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید

راههای شگفت انگیز برای گفتن ((دوستتدارم))

        وقتی با خانواده اش هستید.

یکی از بهترین و تاثیرگذارترین فرصت ها برای نشان دادن علاقه تان به او زمانی است که در کنار خانواده اش هستید. حتی اگر شما با بعضی از اعضای خانواده اش زیاد آبتان توی یک جوی نمی رود باز هم این قانون در موردتان صدق می کند.

درست است که چون شما او را دوست دارید دلیل خوبی برای این نیست که حتما عاشق خانواده اش هم باشید، چون عشق و علاقه زوری نیست اما دوست داشتن او می تواند انگیزه خوبی برای احترام گذاشتن به خانواده اش باشد و به خصوص دلیلی باشد که او را نزد خانواده اش بالا ببرید و کاری کنید که به او افتخار کنند. این کار را می توانید به سادگی آب خوردن انجام دهید و با این که کار کوچک و ساده ای است اما تاثیرش به اندازه کهکشان هاست!

- وقتی در کنار خانواده اش هستید خودتان را برایشان شیرین کنید. درست کردن یک غذا یا دسر خاص، انجام یک کار خاص، یا هر چیز دیگری که در نظر همسرتان و خانواده اش خاص باشد (نه در نظر خودتان) می تواند موثر باشد.

- نزد خانواده اش از او تعریف کنید. هیچ کس نیست که از تعریف کردن خوشش نیاید. تعریف کردن رمز عبور خیلی ساده برای ورود به قلب ۹/۹۹ درصد مردم جهان است اما این نوع تعریف کردن خاصیتش چند برابر است: وقتی از او پیش خانواده اش تعریف می کنید باعث می شوید خانواده به خودشان افتخار کنند که چنین شخصی را تحویل جامعه داده اند. همچنین می فهمند که شما چه آدم فهمیده ای هستید و قدر او را می دانید و از این بابت به خود شما هم افتخار می کنند، و از این گذشته آنها حتما این موضوع را به گوش خودش هم می رسانندکه باعث می شود به عشق شما پی ببرد و علاقه اش به شما دو چندان شود.

- وقتی کنار خانواده ها هستید ممکن است به دوران گذشته برگردید و توجه تان نسبت به هم کمتر شود. در این حالت اگر کارهایی بکنید که توجه تان را به هم نشان دهید، هم به رابطه خودتان کمک می کند و هم خانواده را از اینکه شما مناسب ترین زوج برای هم هستید، مطمئن تر می کند.

- یک زبان رمزی کاملا محرمانه برای خودتان اختراع کنید تا زمان هایی که به نظر می رسد ظاهرا به هم توجه ندارید، از آن برای نشان دادن علاقه تان استفاده کنید. مثلا با انگشت دو بار روی دستش بزنید، به نشانه دو سیلاب «دوست – دارم»!

- وقتی به رستوران یا کافی شاپ می روید

معمولا چه کسانی به رستوران یا کافی شاپ می روند؟ آنهایی که هنوز در دوره نامزدی به سر می برند؛ چون می خواهند هم اوقات خوبی داشته باشند وهم بتوانند با هم حرف بزنند و اینجا هم بهترین جاست. خب چرا شما این کار را نکنید؟ به این فکر کنید که کجای دنیا مثل یک کافی شاپ آرام به شما این فرصت را می دهد که بدون دغدغه های زندگی و بدون مزاحمت کسی دو دقیقه روبروی هم بنشینید وهمدیگر را بیشتر بشناسید؟» البته خیلی از همسران هم برای موقعیت های خاص اینجور جاها پیدایشان می شود اما فقط برای موقعیت های خاص.

- یک رستورانی را که مورد علاقه هر دوی شماست انتخاب کنید و هر بار که دلتان برای هم تنگ شد – اگرچه هر روز یکدیگر را می بینید – با هم قرار بگذارید و به آنجا بروید و دیداری تازه کنید!

- هر بار که خواستید بیرون بروید، با هم سنگ کاغذ قیچی یا ده بیست سی چهل کنید تا برنده، کافه مورد نظر را انتخاب کند. یا اینکه هر کدامتان نظر خودش را بنویسد و قرعه کشی کنید.

- مثل آن روزها بهترین لباس هایتان را بپوشید و تمام مدت به چشم های او خیره شوید و اطراف را نبینید – این یعنی که خیلی دوستش دارید!

- وقتی اسباب کشی دارید

اسباب کشی کردن یکی از پراسترس ترین موقعیت های زندگی است. این استرس می تواند مثبت باشد، به خاطر خانه جدیدی که می خواهید به آن نقل مکان کنید یا منفی باشد، به خاطر همه چیزهایی که به آنها عادت کرده اید یا همه دوستانی که در محل قبلی داشته اید اما مجبورید با همه شان خداحافظی کنید، یا به خاطر این همه کاری که سرتان ریخته. در هر حال، اوقات پراسترس اوقاتی است که بیشتر از همیشه نیاز دارید مورد توجه و محبت قرار بگیرید پس بیکار ننشینید و فرصت طلب باشید!

- هر کدام از کارت ها و بسته هایی که پر می کنید ودرش را می بندید یک فرصت طلایی است برای اینکه رویش بنویسید «دوستت دارم»! البته اول باید مطمئن باشید که این جعبه را خود او باز می کند، نه کارگرها!

- قبل از اینکه او وارد خانه جدید شود، خودتان را برسانید و یک یادداشت روی در بچسبانید «آشیانه جدید دو پرنده عاشق»!! اگر خیلی آدم با حوصله و البته کمیهم دست به جیب هستید، ایده نصب بنر خوشامدگویی برای خودتان هم می تواند فکر خوبی باشد!

- خیلی ساده تر از همه اینها، بگذارید اسباب ها و دکوراسیون را آنطوری که دلش می خواهد بچیند – البته شما هم باید راضی باشید اما زیاد سخت نگیرید. اگر اتاق کار دارد اول آنجا را بچینید و مرتب کنید تا به او بفهمانیدکه به فکرش هستید.

- اگر تازه ازدواج کرده اید، یک یادداشت توی کیفش بگذارید: «به خانه جدیدمون خوش اومدی!»

- وقتی تولدش است

روز تولد او یعنی روزی که نیمه گمشده شما پا به این دنیا گذاشت. چون تولد هر سال تکرار می شودوما سال ها در کنار هم زندگی می کنیم، یکی از سخت ترین کارها این است که تصمیم بگیریم برای تولدش چه کار کنیم. چند راه پیش پایتان می گذاریم تا برای دو سه سال آینده خیالتان راحت باشد!

- به ایمیلش کارت تبریک بفرستید. این کار حس خوبی در او ایجاد می کند. حواستان باشد که این کار جای کادو دادن را نمی گیرد، پس در کنارش هدیه تولد یادتان نرود!

- اگر از اینترنت سردرنمی آورید، یک مقوای خوش رنگ و چندتا ماژیک و چسب و قیچی و ... تهیه کنید وبا ابتکار خودتان یک کارت قشنگ درست کنید و با خط خودتان برایش یک تبریک جانانه بنویسید «بزرگترین شانس زندگی من قدم گذاشتن تو به سرنوشتم بود، فرشته زندگی من!» یا مثلا «دیدی تولدت یادم نرفته؟!» بعد هم با افتخار آن را تقدیمش کنید. البته این هم نمی تواند جای کادوی تولد را بگیرد

- یک آلبوم دیجیتال یا کاغذی از عکس هایش درست کنید و به شکلی خاص آن را طراحی کرده وتقدیمش کنید. این آلبوم نباید یک آلبوم معمولی باشد. شاید لازم باشد از مدتی قبل از تولدش شروع کنید از او عکس های یواشکی تهیه کنید تا با دیدنشان غافلگیر شود.

- یک دفترچه زیبا بردارید و از همه عزیزانش بخواهید دل نوشت هایشان را برای او در این دفتر بنویسند. آشناهای دور و نزدیک،دوستان قدیمی که کمتر آنها را می بینید، فامیل و آشنا و هر کسی که برایش عزیز است می تواند جزو فهرست تان باشد.

- یک ایده عالی، تاثیرگذار، احتمالا بدون کوچکترین خرج و واقعا ذوب کننده که هر سال هم می توانید از آن استفاده کنید این است: روز تولدش را به عنوان «روز تو» نامگذاری کنید؛ در این روز هر چیزی که همسرتان گفت فقط باید بگویید «چشششم!» در این مورد موفقیت هیچگونه مسئولیتی را نمی پذیرد!

- وقتی عزیزی را از دست داده است

ای کاش زندگی سراسر جشن و شادی و خوشی و تولد و... بود اما این یک آرزوی محال است. بالاخره اتفاقات بد هم برای همه ما پیش می آید و باید بدانید که درست در همین لحظات ناگوار است که او بیشترین نیاز را به شما و عشق و توجه تان پیدا می کند. این وظیفه همه اطرافیان داغدیده است که او را به آرامش برگردانند اما این وسط مسوولیت شما به عنوان شریک عاطفی اش صد برابر بیشتر از بقیه است.

- سنگ صبورش باشید. بگذارید هر قدر که می خواهد برایتان درد دل کند، گریه کند، خاطرات عزیز از دست رفته اش را تعریف کند. او نیاز شدیدیبه بیرون ریختن احساساتش دارد و شما بهترین همدل و همدمش باشید. اگر شما هم تجربه ای از این دست دارید برایش بگویید اما بیشتر بگذارید او حرف بزند. بدون هیچ نقد و نظری بگذارید حرف بزند و تاییدش کنید. خاطراتی که از آن عزیز دارید با هم مرور کنید و اجازه بدهید سوگواری اش کامل شود. اگر نیاز است، دورش را خلوت کنید تا آسوده باشد.

- کارهایش را تا جایی که می توانید انجام دهید. نگذارید سختی و زحمت دیگری به جز این غم داشته باشد. اگر قرار است به افرادی تلفنی خبر داده شود، مراسمی تدارک دیده شود و یا هر کار دیگری که روی دوشش است، تمام تلاشتان را برای انجام آنها بکنید. مطمئن باشید تاثیر دارد.

به او بگوییدکه برای کم کردن غصه اش چه کاری از دستتان برمی آید، اگرچه شاید هیچ کاری نتوانید بکنید اما به او بگویید که ای کاش می توانستید کاری کنید تا حداقل کمی از غصه هایش کم شود

رازهای زیبایی از گوشه و کنار دنیا

ضد پیری از چین :

این کاملا واضح است که زنان آسیایی پوستی زیبا دارند ، در هر سنی که باشند ! برای بررسی به چین رفتیم تا ببینیم زنان چینی چه ترفندی به کار می برند تا همیشه پوستشان را جوان نگه دارند . چیزی که فهمیدیم این بود که برای محافظت پوست از رادیکال های آزاد، باید همان کاری را بکنیم که آنها می کنند : نوشیدن چای سفید!!

 

رفع حلقه های تیره دور چشم از اسپانیا :

این نکته را از خانم های اسپانیایی بیاموزید . آنها برای خلاصی از تیرگی دور چشم چه می کنند ؟ اگر ورقه های خیلی نازک سیب زمینی را برای 10 دقیقه روی چشمتان قرار دهید از حلقه های دور چشم خلاص می شوید ! به همین سادگی

 

از خواب بیدار شدن از زیمبابوه :

قهوه ، راک استار و ردبول را فراموش کنید ، زن زیمبابوه ترفند بهتری در آستین دارد . به منظور افزایش انرژی ، پاکسازی سیستم بدن و شروع سوخت و ساز بدن ، آنها چای داغ همراه آبلیمو می نوشند .

 

لب های لطیف از ایتالیا :

برای لطافت لب ها وقتی که آنها خشک ، پوسته پوسته و یا آفتاب سوخته هستند ، از زنان ایتالیایی بیاموزید، از روغن زیتون استفاده کنید.

 

مراقبت پوست از ژاپن :

زنان ژاپنی دارای پوستی زیبا هستند . راز آنها چیست؟ آنها از روغن درخت کاملیا برای همه چیزاستفاده می کنند از جمله برای خلاص شدن از چین و چروک، پس از زایمان ، جوان سازی و رساندن مواد مغذی به مو و تسکین دهنده سوختگی. با تشکر از این خانم ها، من تا به حال هیچ چیز درباره کاملیا نمی دانستم !!

 

رهایی ازسلولیت از برزیل :

زنان برزیلی یکی از بهترین اندام ها را در جهان دارند ، بنابراین اگر بگویند چگونه می توان با سلولیت مبارزه کرد ، من به حرفشان اعتماد می کنم ! فکر می کنید رازشان در چیست ؟ آنها ماسه را به بدنشان می مالند ،که باعث تحریک پوست شده وبه از بین بردن سلولیت کمک می کند .

 

مراقبت مو از هند :

همه می دانند که زنان هندی موهای فوق العاده ای دارند . می دانید راز قدیمی آنها چیست ؟ روغن نارگیل !!! هفته ای یک بار ، مقداری از آن را گرم کرده و پوست سرتان را با آن ماساژ دهید . سپس همانطوریک شب را با آن بخوابید تا موهای زیبا و درخشانی داشته باشید 

چه ستمگر است انکه از جیبش به تو می بخشد

چه تلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود.

این داستان حکایت زندگی ماست.کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم.

روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست.
عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد.حساب و کتاب دارد . اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود .اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم.
چه ستمگر است انکه از جیبش به تو می بخشد،تا از قلب تو چیزی بگیرد