آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

واقعیت اساسی در رابطه با ازدواج

1) شما نمیتوانید فردی را مجبور کنید تا شما را دوست داشته باشد و هیچ کس توانایی خوشبخت ساختن صد در صد شما را ندارد. 

۲) هر چه میخواهید تلاش کنید، شما هیچگاه قادر نخواهید بود شریک خود را تغییر دهید، هر چند اگر شما خود را تغییر دهید، ممکن است شریک شما نیز تغییر کند.
۳) اشخاص با اشخاص ازدواج نمیکنند، بلکه آنها با توهمات و خیالپردازیهای خودشان ازدواج میکنند.
۴) یک ازدواج حقیقی درست از نقطه ای آغاز میگردد که توهمات پایان می یابند. چالش یک ازدواج آن است که کشف کنیم با چه کسی ازدواج کرده ایم.
۵) عشق تنها یکی از عللی است که ما شریک خود را بر میگزینیم. (برخی اوقات مهمترین فاکتور نمیباشد)
۶) به احتمال زیاد، خصلتها و صفات موجود در شریکتان که دیوانه وار خشم شما را برمی انگیزند، همان صفاتی هستند که در ابتدا شما را مجذوب شریکتان کرده بوده اند.
۷) این غیر ممکن است که شما بدون تجربه کردن دوران درد و تنهایی یک رابطه را پشت سر بگذارید.
۸) بزرگترین هدیه ای که میتوانید به فرزندانتان اعطا کنید یک ازدواج محبت آمیز میباشد.
۹) موفقیت زمانی در یک ازدواج حاصل میگردد که هر کدام از ما به این واقعیت پی ببریم که نیازهای شریکمان حداقل به اهمیت نیازهای خودمان میباشد.
۱۰) ازدواج بهترین فرصت برای رشد و بالندگی، غلبه بر حس خودخواهی و آموزش عشق ورزی میباشد

دارا و سارای قدیمی و اصلی

این شعر رو ما کلاس اول ابتدایی بودیم دادن ما حفظ کردیم و از اون موقع تا حالا  یادم مونده :

یک عمر خوانده بودیم

دارا انار دارد

در دست کوچک خود

سارا انار دارد

 

 

 

ما مشق می نوشتیم

با شور و شادمانی

غافل از اینکه دارا

حتی نداشت نانی

 

 

 

سارا گلوله ای خورد

وقتی شعار می داد

هنگام مرگ خونش

بوی بهار می داد

 

 

 

در دستهایش امروز

دارا تفنگ دارد

با دشمنان سارا

او قصد جنگ دارد

 

 

 

دارا که مشق ما بود

در جبهه هاست امروز

درس شجاعت او

سر مشق ماست امروز

بازم دارا و سارای جدید

دارا شکسته گشته، اورا خراب کرده                            سارا که نقشه ها را نقش برآب کردهسارا شبیه خورشید هرروز میدرخشد                          دارای بینوا را چون برف آب کردهچوپان ساده دارا، سارای گرگ دزدید                         دل را و بعد آن را بره کباب کردهدارا که تشنه میشد، او را به خویش میخواند                        سارا که چند سالی مشق سراب کردهسارا خرید کرده ، سارا طلا خریده                       در عشق تازه ی خود، او فتح باب کردهسارا قرار دارد، دارا چه بیقرار است                      سارا برای رفتن پا در رکاب کردهدارا سیاه گشته دارا تباه گشته                     سارا عروس گشته سارا خضاب کردهتازه هنوز دارا، باور نکرده اینکه:                    سارا دروغ گفته، سارا خراب کردهسارا چکار کرده، تقصیر او نبوده                   دارا -وکیل سارا -ما را مجاب کردهسارا غذا نخورده، گویا رژیم دارد                  اما به ظنّ دارا، او اعتصاب کردهسارا میانه ای با شعر و غزل ندارد                 دارا که غصه ها را شعر و کتاب کردهگفته سرخی اش از اندوه و اضطراب است                سارا که گونه ها را رنگ و لعاب کردهدارا شکست خورده، دارا فریب خورده               او کوچه ی علی چپ را انتخاب کردهدارا نماز میخواند، دارا رکوع میرفت               سارا نمازها را در در کیسه خواب کردهیک عصر پنجشنبه ((سارا مبارکت باد))              آنسو برای مردن، دارا شتاب کردهدارا طناب بسته، سارا نشسته خسته             بر روی نعش دارا، از بس که تاب کردهآنسو کنار قبری پُک میزند به سیگار             یک پیرزن که روی دارا حساب کردهآن پیرزن دوباره در چشم قطره می ریخت            غافل از اینکه دکتر او را جواب کرده

دارا و سارای جدید

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
***

سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد 
***

چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند
***

سارای دیگری در ، مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده]
***

دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر
***

سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون
***

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است
***

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار« دارا »
***

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند
***

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
***

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد
***

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست
***

آن مقنعه ورافتاد ، جایش فوکول درآمد
سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد
***

دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد!
در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد
***

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم
***

یا رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک
بدم المظلوم یا ا... ، عجّل فرجه ولیّک
***

جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار

10قانون طلائی ازدواج

سعی کنید بیشتر از آن که در انتظار دریاٿت چیزی از همسرتان باشید، چیزی به او ببخشید. اگر هدٿ شما ایجاد حس رضایت و خوشبختی در همسرتان باشد، مطمئن باشید ٿرصت های بی شماری برای رسیدن به این هدٿ پیدا خواهید کرد. در این صورت شما نیز از لطٿ و محبت همسرتان برخوردار خواهید شد. زیرا انسان ها همواره سعی می کنند خوبی های دیگران را جبران کنند. 

۲) از همسرتان انتظارات غیرواقعی نداشته باشید. اجتناب از انتظارات غیرواقعی می تواند از بروز بسیاری درگیری ها، عصبانیت ها و سرخوردگی ها جلوگیری کند. انتظار نداشته باشید همسرتان کامل و بی نقص باشد. در ضمن هیچگاه او را با دیگران مقایسه نکنید.
۳) سعی کنید نسبت به همه چیز دیدی مثبت داشته باشید.
۴) به راه هایی ٿکر کنید که می توانید همسرتان را نسبت به انجام کارهایی که دوست دارید ترغیب کنید. اگر این روش مؤثر نبود روش های دیگر را امتحان کنید و به یاد داشته باشید که تحسین و تعریٿ به موقع می تواند یک انگیزه قوی باشد.
۵) اهداٿ خود را طبقه بندی کنید و اٿکار خود را بر مهمترین هدٿتان یعنی داشتن یک محیط خانوادگی آرام و شاد متمرکز کنید.
۶) هیچ گاه با همسرتان وارد جنگ قدرت نشوید؛ به جای این کار با او به تواٿق برسید.
۷) همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نکنید. در عوض سعی کنید روشی در پیش بگیرید که از تکرار این اشتباهات جلوگیری کند. وقتی شما همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش می کنید، احساسات او را جریحه دار می کنید و باعث آزار او می شوید.
۸) اگر خدای ناکرده همسرتان به شما توهین کرد، سکوت کنید و با او مقابله به مثل نکنید. با این کار از بروز بسیاری از بحث های غیر ضروری جلوگیری می کنید. این لحظات به سرعت سپری خواهند شد و شما می توانید در زمان بهتری با همسرتان درباره رٿتارش صحبت کنید (البته این بدان معنا نیست که تصور کنید الزاماً باید با یک همسر بدزبان و بدخو کنار بیایید و همیشه تمام کج رٿتاری های او را تحمل کنید؛ این مشکل دیگری است و راه حل های دیگری دارد).
۹) در زمان حال زندگی کنید. اشتباهات و وقایع تلخ گذشته را ٿراموش کنید و سعی کنید شرایط زندگی امروزتان را تغییر دهید.
۱۰) همواره از همسرتان بپرسید: برای این که زندگی ما شاد و دلپذیر باشد، من چه کاری می توانم انجام بده

ادامه مطلب ...

ازدواج ، موارد خطر

ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود . 

انگیزه های افراد برای تشکیل زندگی مشترک، متعدد است ، بعضی از این انگیزه ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیتهای زندگی زناشویی محکوم به شکست می شود . در این مطلب سعی ما بر این است تا به به انگیزه هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک(طلاق) منجر می شود ، نظری افکنده بیفکنیم .
▪ ازدواج به منزله پاسخی به منتهای خانواده:
ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند . مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند . با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .
▪ ازدواج به منظور فرار از تنهایی:
انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید. اگر احساس تنهایی ، ناشی از ضعف مهارتهای اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یادلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد ، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.

ادامه مطلب ...

از ازدواج تا ازدواج مدرن

مقوله‌ی ازدواج تاریخی دیرینه دارد به گونه‌ای که به تاریخ حضرت آدم و هوا و داستان شکل‌گیری این دو مرتبط میگردد و بعد از آن نیز انسان جهت تشکیل زندگی و پرداختن به معیارهای اساسی آن از فاکتور مهم و مثبتی به نام ازدواج استفاده نموده و در این رهگذر گامهای موثر و مفیدی را برداشته است. ولی مهمترین شکل را باید در زهدان مکتب گرانسنگ پیامبر گرامی اسلام کنکاش کرد. اما آنچه که ما را به این مبحث 

وامی‌دارد شاید گفت ابتدا تعریفی جامع از مقوله‌ی ازدواج باشد. ازدواج در یک تعریف کلی عبارتست از تقبل و پذیرفتن زوج و زوجه در جهت آغاز زندگی‌ای مشترک با اهدافی معین و متعالی که به دنباله¬ی این اهداف معین و متعالی آرزوهای اجتماعی و معنوی نیز مدنظر باشند و یا میتوان گفت ازدواج یعنی پیوند خوردن دل و روان و عقل دو فرد غیر همجنس در جهت رسیدن به اهداف و آرزوهای هم جنس. به عنوان مثال : وقتی زن و مردی بیگانه با هم آشنا میشوند این آشنایی بر اساس یکسری منویات و ویژگیهای اجتماعی رخ داده که طبعاً منشأ اثری مفید در وصل این مهم بوده اند. بنابراین با مفاهیمی که از ازدواج برشمردیم میتوان اذعان داشت که ازدواج مقوله‌ای بس بسیط و حیاتی است. لذا ابتدا وارد مقوله‌ی ازدواج میشویم و بعد در ادامه‌ی بحث به ازدواج مدرن و احیاناً ویژگیها و روحیات آن نیز خواهیم پرداخت. همانطوری که می‌دانیم بشر موجودی اجتماعی است. موجودی که بدون زندگی اجتماعی قادر به کسب خواسته‌های اجتماعی خود نیست. لذا بر دو دلیل عمده باید اجتماعی بودن انسان را تایید کرد.
نخست همان اجتماعی شدن انسان است که قرآن نیز به صراحت به آن اشاره مینماید. در ثانی هیچ انسانی فراشعور و فراعقلی که از فرهنگ برتر و تفکری بارز بهره میجوید نسبت به خود و محیط پیرامون خودش (موالید سه گانه) نمیتواند بی تفاوت و بی اعتنا باشد. بنابراین تردیدی نیست که تشکیل زندگی و آشنایی با معیارهای منتج آن پیامدی جز خیر و برکت را به همراه نخواهد داشت و بی گمان انسان با وارد شدن به دنیای زندگی است که هم خود و هم زندگی را میشناساند و یا به بیانی دیگر تعریف جامع و درستی را از زندگی میفهمد . اگرچه امروزه برخی فرهنگ ازدواج را دارای مواردی از قبیل قراردادی و غیر رسمی میپندارند و ایراداتی را نیز بر آن روا میدارند. ولی هیچ انسان معقولی بر معقول بودن مقوله‌ی ازدواج مهر امحاء نمیتواند بزند. بدین مفهوم که این فرهنگ در مسیر زندگی و اهداف بشر به مانند تابلویی نصب شده و جهت-های لازم آن نیز هر کدام راهنمایی صحیح و آموزنده اند. یعنی ویژگیهای آن کاملاً با روحیات بشر کلافی عمیق خورده اند. و یا به بیانی دیگر میتوان گفت که پایگاه فرهنگ ازدواج در اذهان خاص و عام امری بدیهی و مسجل بوده و هست . آن سوی قضیه نیز محاسن بی چون و چرای ازدواج است که این محاسن بر ازمنه-ی تاریخ شاهدی عینی است. محاسن از قبیل این که جوان را از دغدغه‌های نهانی و آشکار به سمت آرامش و اثبات سوق میدهد. محاسن بدین مفهوم که ازدواج سعی بر آن دارد که زوج و زوجه را آشتی معنوی دهد.

ادامه مطلب ...

هر چه خوبی حق تعالی داده بر ما امشب آمد

هر چه خوبی حق تعالی داده بر ما امشب آمد 

هم رئیس مکتب آمد، هم رئیس مذهب آمد 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

نور چشم آدم آمد چلچراغ عالم آمد 

زخم ها را مرهم آمد انبیا را خاتم آمد 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

استخاره کردم امشب تا بنوشم می دوباره 

آیه های الضحی شد رهنمود استخاره 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

بتکده ها از قدومت گشته ویران یا محمد 

میکده ها شد چراغان ساقی آمد ساغر آمد 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

نغمه ها از شاخسارِ بلبلانِ عاشق آمد 

البشاره البشاره، احمد آمد صادق آمد 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

عشق حیدر، جان زهرا، نورِ چشم آمنه ای 

دست لطفت تکیه گاه، رهبر ما خامنه ای 

یا ابا الزهرا مدد، یا ابا الزهرا مدد 

نفوذ در دل ها با شناخت فنون

فرزندم خیلی تغییر کرده، دیگه مثل گذشته نیست، به حرف هایم گوش نمی دهد، نصایحم بی اثر شده، با دوستان نا صالح رفت و آمد می کند، نمی دانم چه به گوش جوانم خوانده اند که این جوری از خانه و کاشانه بیزار شده، مثل سابق معلم ها و درس و مشقش را دوست ندارد، تازگی ها رفتارش تغییر کرده، با جنس مخالف ارتباط پیدا کرده، کسی را دوست دارد که اصلا باشان خانوادگی ما نمی سازد، پرخاشگر شده خصوصا در محیط خانه، هر چه می خواهم با او حرف بزنم نمی توانم، اما وقتی با دوست اش گرم می گیره حرف هاش تمام شدنی نیست و...

همسرم مثل سابق مرا دوست ندارد، وقتی در دوران نامزدی بودیم بی من زندگی نداشت و مرا مکمل وجود خودش می دانست، هر وقتی از او دور می شدم همیشه بیادم بود، برایم نامه می نوشت، تلفن می زد، وقتی بر می گشتم انگار سال هاست مرا ندیده است، مرا در آغوش می کشید، گوئی من جان و روح او بودم. در یک کلا م او من بود و من او بودم. اما حالا هیچ فروغی ندارد، نه تلفنی، نه نامه ای، نه نوازشی، نه محبتی و نه صمیمیتی. کمتر با من حرف می زند. موقع صحبت کردن مثل سابق به من نگاه نمی کند. رویش را بر می گرداند. موقعی که می خواهم او را نوازش کنم نمی گذارد و خود را کنار می کشد. بیشتر وقتش را پای تلویزیون یا صحبت با دیگر دوستانش می گذراند، گویی من برای او غریبه ام. هر چه فکر می کنم کوتاهی ای از من سر نزده، حتی بیشتر از سابق کار می کنم تا بتوانم آسایش خانواده را فراهم آورم. بر اثر این کار سخت از بچه ها دور شده ام، مریض و کسل شده ام، کمتراستراحت می کنم، اما دریغ از پاسخ این همه محبت، بارها به طرق مختلف به او محبت کرده ام اما او به جای پاسخ به عمل من و ابراز احساسات، انگار پیام را نشنیده و خود را به بی خیالی می ز ند، راستی منهم خسته شدم، گوئی دو غریبه و بیگانه ایم زیر یک سقف...

ادامه مطلب ...

چگونه توضیح دهیم؟

مهارت توضیح دادن، یکی از مهم‏ترین و رایج‏ترین مهارت‏های اجتماعی است و با این وصف، قاعده‏مند کردن آن، دشوار است؛ زیرا کافی بودن توضیح، با سن، اطلاعات قبلی و توانایی ذهنی طرف مقابل، رابطه مستقیمی دارد. موقعیت زیر را که در کلاس‏های درس، بسیار اتفاق می‏افتد، مجسم کنید: معلم علوم اجتماعی می‏خواهد مفهوم «پایگاه» را درس بدهد. او باید این اصطلاح را با توجه به درک دانش‏آموزان و میزان علاقه‏مندی آنان، درس بدهد. او برای معرفی این مفهوم، باید از چه کلماتی استفاده کند؟ دانش‏آموزان باید چه واکنشی از خود نشان دهند؛ این مفهوم را تا کجا باید بکاوند و این بحث را چطور باید به درس‏های قبلی ربط دهند؟ معلمان، هر لحظه با مسئله نحوه تدریس درس‏ها مواجهند؛ اما اگر تصور کنیم که فقط معلمان با این مشکل سروکار دارند، سخت در اشتباهیم؛ چون در سایر ارتباطات نیز با این مسئله روبه‏رو هستیم.

یک روان‏شناس، نتایج پژوهش‏های خود را چگونه باید مطرح کند؟ نمایندگان سیاسی، آرای سیاسی خود را چگونه باید برای رأی‏دهندگان بیان کنند؟ سربازرس پلیس، ماجرای انفجار را چطور باید برای خبرنگاران خلاصه کند؟ بنابراین، می‏بینیم که مهارت توضیح دادن، مخصوص معلمان نیست.
● کارکردهای توضیح دادن‏
کارکردهای اصلی توضیح دادن، عبارتند از:
۱) ارائه اطلاعاتی که فقط از طریق توضیح دادن، قابل انتقال هستند.
۲) به اشتراک گذاردن اطلاعات، جهت دست‏یابی به درکی مشترک.
۳) ساده کردن پدیده‏های پیچیده برای دیگران.
۴) روشن نمودن ابهامات موجود در تعامل اجتماعی.
۵) ابراز عقیده در خصوص نگرش‏ها، حقایق و ارزش‏ها.
۶) ترسیم ویژگی‏های اصلی پدیده‏ها.
۷) نشان دادن نحوه اجرای مهارت یا فنی خاص.
اگر چه موارد بالا، اهداف کلی مهارت توضیح هستند، اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که برخی از این اهداف، به فراخور بافت تعامل، بر برخی دیگر، اولویت پیدا می‏کنند؛ مثلاً یک معلم، ممکن است درس را با توضیح مختصر موضوع بحث و اهداف مورد نظرش، شروع کند؛ اما مشاوری که فقط پس از شنیدن نیازها و نظرات مراجع، می‏تواند او را به سوی راه‏حل مسائل خودش سوق دهد، این روش را به کلی غلط می‏داند.
● انواع توضیح‏

ادامه مطلب ...