آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

نفوذ در دل ها با شناخت فنون

فرزندم خیلی تغییر کرده، دیگه مثل گذشته نیست، به حرف هایم گوش نمی دهد، نصایحم بی اثر شده، با دوستان نا صالح رفت و آمد می کند، نمی دانم چه به گوش جوانم خوانده اند که این جوری از خانه و کاشانه بیزار شده، مثل سابق معلم ها و درس و مشقش را دوست ندارد، تازگی ها رفتارش تغییر کرده، با جنس مخالف ارتباط پیدا کرده، کسی را دوست دارد که اصلا باشان خانوادگی ما نمی سازد، پرخاشگر شده خصوصا در محیط خانه، هر چه می خواهم با او حرف بزنم نمی توانم، اما وقتی با دوست اش گرم می گیره حرف هاش تمام شدنی نیست و...

همسرم مثل سابق مرا دوست ندارد، وقتی در دوران نامزدی بودیم بی من زندگی نداشت و مرا مکمل وجود خودش می دانست، هر وقتی از او دور می شدم همیشه بیادم بود، برایم نامه می نوشت، تلفن می زد، وقتی بر می گشتم انگار سال هاست مرا ندیده است، مرا در آغوش می کشید، گوئی من جان و روح او بودم. در یک کلا م او من بود و من او بودم. اما حالا هیچ فروغی ندارد، نه تلفنی، نه نامه ای، نه نوازشی، نه محبتی و نه صمیمیتی. کمتر با من حرف می زند. موقع صحبت کردن مثل سابق به من نگاه نمی کند. رویش را بر می گرداند. موقعی که می خواهم او را نوازش کنم نمی گذارد و خود را کنار می کشد. بیشتر وقتش را پای تلویزیون یا صحبت با دیگر دوستانش می گذراند، گویی من برای او غریبه ام. هر چه فکر می کنم کوتاهی ای از من سر نزده، حتی بیشتر از سابق کار می کنم تا بتوانم آسایش خانواده را فراهم آورم. بر اثر این کار سخت از بچه ها دور شده ام، مریض و کسل شده ام، کمتراستراحت می کنم، اما دریغ از پاسخ این همه محبت، بارها به طرق مختلف به او محبت کرده ام اما او به جای پاسخ به عمل من و ابراز احساسات، انگار پیام را نشنیده و خود را به بی خیالی می ز ند، راستی منهم خسته شدم، گوئی دو غریبه و بیگانه ایم زیر یک سقف...

من آدمی هستم خجالتی با غریبه ها نمی توانم ارتباط برقرار کنم، اصلا بلد نیستم رابطه ای را با آنها شروع کنم، گوئی موقع راه رفتن همه به من نگاه می کنند. در دوران دانش آموزی همیشه گوشه گیر بودم و آخر کلا س می نشستم نمی توانم به کسی نه بگویم. دلیلش هم این است که من مثل سایرین قیافه و ظاهر خوبی ندارم و مردم دوست ندارند با من باشند. بارها شده که خواسته ام با دوستی صمیمی شوم اما بعد از چند روز دوستیمان به هم خورده، نفوذ کلا م ندارم، از نگاه کردن به چشم افراد خجالت می کشم. افراد به من می گویند تو آهسته و آرام مثل لا کپشت مطالبت را پیش می بری و حوصله ما از نحوه حرف زدنت سر می رود. خواسته ام با بوسیدن و نوازش افراد و گرفتن دست های آنها محبت خود را اعلا م کنم اما آنها طور دیگری برداشت کرده اند. آخر چرا من دوست صمیمی ندارم. نمی توانم در جمع حرف بزنم، خجالتیم و...
هزاران مورد از مشکلا ت فوق که مشکل ارتباط است درافراد مختلف اعم از بی سواد و با سواد، دختر و پسر، پیر و جوان مشاهده می شود که نمی توانند با همسر، فرزند یا دوست خود ارتباط موثری بگیرند، به حرفهایشان گوش نمی دهند، در انزوا به سر می برند، اختلا ف خانوادگی دارند و ده ها مشکل دیگر...
آیا می دانید دلیل این همه مشکلا ت و بدترین مشکل عصر حاضر ما(ارتباط موثر) در چیست؟ کسی که نتواند در جهان ارتباطات، ارتباط موثر بگیرد راز نفوذ در دل ها را از دست داده است. همسرش با او مثل غریبه می شود. فرزندش حرفش را گوش نمی دهد. مشتری اش می پرد، حرفش را کسی گوش نمی دهد. اما راز موفقیت، راز پیشرفت، راز افرادی که به قله های شهرت و ثروت رسیده اند ارتباط است. ارتباط موثر با خود و ارتباط موثر با دیگران، به عبارت دیگر ارتباط درونی و ارتباط بیرونی، رکن اصلی هر ارتباط موفقی، ارتباط با خویشتن است. وقتی ما در درون خود و موقع خلوت و تنهایی با خودمان، وجودمان را بی ثمر بدانیم، قیافه امان را زشت بپنداریم، خود را خجالتی محسوب کنیم، یا خود را آدم خجالتی و گوشه گیر و کم گوئی به حساب آوریم، آیا می توانیم در عالم بیرون از ذهن، یعنی جهان عینی و ملموس با افراد دیگر ارتباط مفیدی بگیریم. جواب بی شک منفی است. هر ارتباطی تحت تاثیر تصویر ذهنی شخص است، فردی که خود را زشت می داند هیچ وقت قادر نیست با دیگران ارتباط موثری داشته باشد. اما افرادی که خود را زیبا و شاد و بشاش و دوست داشتنی به حساب می آورند موفقیت آنها تضمین شده است. فروشنده ای که در ذهنش خود را آدم بدخلقی می پندارد که نمی تواند مشتری ها را جذب کند و با خود می گوید «من با این همه خوبی و انصاف مشتری زیادی ندارم» ارتباطش با مشتری را از دست می دهد.
بچه ای که پدر و مادرش را نسل قدیم ومنسوخ شده وگاها خرافاتی می پندارد آیا نباید انتظار داشته باشیم که حرف پدر و مادرش را گوش ندهد و به سخنان دوستانی که آنها را مد روز و روشنفکر می پندارد گوش دهد، البته که این این طور است. آنتونی رابینز فصل اول کتاب قدرت بی کران را به قدرت ارتباط اختصاص داده است و می گوید: «شخصی که در اثر تصادف صورتش سوخته و زشت شده بود در بیمارستان عاشق خانم پرستار زیبایی شد. همه به او گفتند تو که فلج شده ای و زیبائیت را از دست داده ای این کار تو نوعی دیوانگی است، این خانم خواستگاران زیادی داشته وهمه را جواب کرده وای به حال تو. اما این آقا ارتباط مثبت با خودش را حفظ کرد و تصویر مثبت ذهنی ای که از خود داشت باعث شد که با پرستار رابطه خوبی برقرار کند و کم کم پیشنهاد ازدواج به او داد و موفق شد.»
آری معجزه ارتباط هر کاری می کند.
ما فنون ارتباط موثر را بیان می کنیم، دلا یل اختلا فات بین زوجین را مطرح می کنیم فنون ارتباط موثر با افراد غریبه و دوستان وفرزندان را مطرح می کنیم. تکنیک های شناسائی سیستم های ادراکی افراد را به شما نشان می دهیم و همچنین فنون نفوذ در دل ها و هنر متقاعد کردن را ذکر می کنیم. این کتاب شاید کتابی باشد که خواندن آن به تنهایی کفایت نکند شما نباید انتظار داشته باشید با خواندن این کتاب در امر ارتباط ماهر شوید، بلکه فقط با عمل به تکنیک های مطرح شده می توانید پیشرفت کنید به شما توصیه می کنم کتاب های دیگری در این زمینه مطالعه کنید تا مطالب ملکه ذهنتان شود. هر روز و در هر ارتباطی تکنیک ها را اجرا کنید. ابتدا سیستم های ادراکی افراد مختلف را بشناسید سپس متناسب با آنها ارسال پیام کنید تا ببینید با ارتباط موثر در خویشتن و جهان بیرون به کجاها می رسید و اینک رموز اصلی اختلا فات را بیان می کنم.
● چرا نمی توانیم ارتباط موثری داشته باشیم؟
هرگاه با مواردی مانند گوش ندادن فرزند یا دوست نداشتن همسر یا عدم توانایی ارتباط با افراد دیگر مواجه شدید بدانید که در یکی از موارد زیر ضعیف عمل کرده اید:
۱) سیستم ادراکی شخص را نشناخته اید که بر اساس آن پیام بفرستید.
۲) از ابراز احساسات طرف مقابل جلوگیری کرده اید.
۳) از ابراز احساسات خودتان جلوگیری کرده اید.
۴) هنر شنیدن و تکنیک گوش دادن را بلد نیستید.
۵) هنر حرف زدن و بیان افکار خویش را بلد نیستید.
۶) از تکنیک های ارتباط موثر بی اطلا عید.
۷) فنون متقاعد کردن را نمی دانید ( همگامی، همراهی با زبان بدن، تکنیک خلع سلا ح و هدایت و ظروف مرتبط)
هر گاه سیستم ادراکی افراد را نشناسید نمی توانید از زاویه دید آنها جهان را بنگرید.
NLP که یکی از تکنولوژی های روانشناسی نوین نیم قرن اخیر است، می گوید افراد مختلف سیستم های ادراکی متفاوتی دارند و افراد را در سه دسته تیپ ادراکی - عصبی معرفی می کند. NLP معتقد است اگر ما زبان پیام گیر و پیام رسان افراد را بشناسیم می توانیم به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنیم.
هر کسی زبان خاصی برای ارسال پیام دارد یعنی روی طول موج خاصی حرف می زند که اگر گیرنده خود را روی آن طول موج تنظیم نکنیم نمی توانیم مطالب و افکار و احساسات او را دریافت کنیم. همچنین شما هم باید فرستنده عصبی - ادراکی خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید روی طول موج گیرنده طرف مقابل برنامه پخش کنید تا او بفهمد شما چه می گوئید. یکی از دلا یل عدم ارتباط موفق با افراد همین نشناختن سیستم های ادراکی است.
● شناسائی سیستم های ادراکی از دیدگاه
NLP
رمز نفوذ ۱-
NLP می گوید افراد براساس اطلا عات دریافتی از محیط پیام های مختلف را دریافت کرده و در سیستم ذهنی خود آن را پردازش و ذخیره می کنند افراد این پیام ها را طبق سیستم ذهنی خود اولا دریافت می کنند ثانیا براساس همان سیستم عصبی ادراکی خود پیام ارسال می کنند.
برای توضیح واضح این مطلب می گوئیم، افراد در سه دسته تیپ ادراکی قرار می گیرند. دسته اول افرادی هستند که بینائی بر آنها حاکم است. یعنی جهان را براساس تصاویر ادراک می کنند اینان را چشم ها و تصاویر اداره و کنترل می کنند.
این دسته در
NLP به افراد بصری معروفند. دسته دیگر گوش بر آنها حاکم است و جهان را براساس اصوات درک می کنند، الحان و اصوات و کلمات طول موج تنظیم شده آنهاست. اینان در علم NLP به افراد سمعی معروفند. دسته دیگر که جهان حاکم بر آنها جهان لا مسه است امور را به صورت احساسات و امور لمسی درک می کنند تا دست نزنند و لمس نکنند نمی گیرند، اینان را افراد لمسی می نامند.
برای شناسایی سریع و بهتر این افراد سایر خصوصیات این افراد را همراه با تعریف
NLP بیان می کنیم، البته در کتاب ایجاد صمیمیت در زوجین هم این سیستم ها و تعاریف را به اندازه کافی شرح داده ایم.
NLP مخفف (Programming Linugsticu Neuro) می باشد که به معنای «برنامه ریزی عصبی کلامی» است. یعنی ذهن انسان براساس کلمات و تصاویر و امور لمسی برنامه ریزی می شود و هر عمل و رفتار و گفتار و نگرش ما بر اثر برنامه ای است که در ذهن ما ثبت شده است برای ارتباط بهتر باید کانال های پیام رسانی و ارتباط گیری و دریافت پیام افراد مختلف را بشناسید.
NLP به تغییر ذهنیت با توجه به برنامه های دریافتی معتقد است. NLP می گوید افراد در یکی از سیستم های ادراکی بصری، لمسی یا سمعی قرار می گیرند. NLP می گوید راز اختلاف در نشناختن این سیستم های ادراکی و عدم ارتباط صحیح است. روحیه و ارتباط جسم، اعصاب و روان با هم و کنترل ذهن و تاثیر بر جسم، از دیگر مواردی است که در NLP مطرح می شود.
فرمول موفقیت مدیریتی موفق، فنون ارتباط موثر، استراتژی درک پیام و ارسال پیام و مهندسی ذهن از موارد مورد بحث
NLP است. کتاب های ریچارد بندلر، جان گریندر و آنتونی رابینز منابع خوبی برای شناسایی اصول این علم هستند. در این فصل به شناسایی سیستم های ادراکی از دیدگاه NLP می پردازیم تا بهتر و سریع تر قادر به برقراری ارتباط مفید باشید.
۱) افراد بصری: این دسته افراد که چشم ها را به عنوان کانال اولیه دریافت پیام به کار می برند، جهان را براساس تصاویر ادراک می کنند. جهان حاکم بر ذهن آنها تصویر است، نور است، مناظر، امواج بینائی، رنگ ها و چشم اندازها آنها را متاثر می کند.
این دسته افراد چون افکارشان به صورت تصویر در ذهنشان نقش می بندد برای بیان افکارشان، یا دریافت پیام از محیط اطراف و افراد مختلف باید سرعت داشته باشند زیرا سرعت نور و تصویر در عالم مادی زیاد است.
همچنین در عالم ذهن این افراد که بصری اند (یا بینائی) افکار تصویری آنها با سرعت همراه است لذا برای آنکه خود را با افکارشان هماهنگ کنند غالبا سریع حرف می زنند. گوئی برای به پایان رساندن مطلبشان وقت همیشه تنگ است. برای بیان بهتر و تفهیم مطالب از حرکات سریع دست و گردن و دیگر اعضای بدن استفاده فراوانی می کنند.
غالبا وقتی گرم صحبت می شوند دستهایشان را بالاتر از سینه قرار می دهند و دست ها را جدا از هم به شکل تصویری که در ذهنشان است در می آورند مفهوم ذهنیشان را در فضا برای مخاطب ترسیم می کنند. حرکات چشم ها در آنها موقع حرف زدن محسوس دست گوئی به سخنی که می گویند می نگرند...
ذهنشان براساس تصاویر می اندیشد. آنچه را ببینند، در اولویت قرار می دهند نه آنچه را که بشنوند. موقع تفریح دوست دارند به جاهای زیبا بروند در حرف هایشان تکیه کلام های بصری به کار می رود. مثلا می گویند: «چه چشم انداز زیبایی، چه غروبی، چه رنگی، چه جلائی، چه قدر زیبا، چه زشت» اینان به اندازه بزرگی و کوچکی، تاریکی و روشنی اهمیت فراوانی می دهند.
زبان دریافت پیام آنها دیداری است یعنی باید محبت را ببینند نه بشنوند، یعنی اگر بخواهی به آنها اعلام کنی که دوستشان دارید باید کادو هدیه بدهید، نامه بنویسید، کلمه دوستت دارم را بنویسید. به آنها نگاه کنید همواره از آنچه که خوششان می آید تعریف تصویری کنید، عکس را دوست دارند، عاشق سینما و تلویزیون هستند. کمتر به رادیو و تلفن اهمیت می دهند. افراد بصری تند و تیزند، عقلشان در چشمشان است.
سریعا عاشق می شوند سپس ول می کنند، ضرب المثل از دل برود آنچه که از دیده برفت روانشناسی اینان را بیان می کند مثل جرقه هستند و گاهی خرمنی را به آتش می کشند.
دعوایشان یک لحظه است، یک لحظه کاری می کنند و سپس پشیمان می شوند، کینه به دل راه نمی دهند، به حرف هایی که از دهانشان خارج می شود توجهی ندارند. حرف زدن سریع و نگاه و اشاره رکن شناسایی آنها است.
۲) افراد سمعی: افراد سمعی جهان را با اصوات و الحان و موسیقی درک می کنند، شنوائی بر آنها حاکم است برای ایجاد انگیزه، عاشق شدن، یا انجام کاری، اولین کانال تحریک کننده و برانگیزاننده آنها شنیدن (گوش) است. (برخلاف افراد بصری که باید ببیند) اینها دوست دارند مطلبی را هزار بار بشنوند تا ببینند.
ریتم کلام افراد سمعی دارای ضرباهنگ و طنین خاصی است، شمرده و موزون حرف می زنند نسبت به کلماتی که از دهانشان خارج می شود وسواس دارند آنچه را که می گویند به دقت انتخاب کرده و غالبا سخنانشان طعنه آمیز و نیش دار است. افراد سمعی در سخن گفتن سرعت متوسطی دارند، شمرده و آهنگین و موزون و ریتم دار و با لحن خاصی سخن می گویند. تکیه کلامشان براساس صورت و کلام است.
کلماتی چون: بشنو، گوش کن، چه صدای گوش خراشی، وزوز، چه شلوغ، چه ساکت، چه لحنی، چه طنینی، چه موسیقی خوشی، خوش کلام، منطقی، حساب شده، حسابی و... اینان دوست دارند پیام محبت آمیز و عشق و علاقه شان را به طرف مقابل بگویند، مثلا می گویند عزیزم دوستت دارم، زبان اینها زبان صوت و کلام است. اگر کسی آنها را دوست داشته باشد باید بگوید عزیزم تو را دوست دارم تا پیام را درک کنند آن هم با لحن عاشقانه و دوست داشتنی.
اگر کسی را دوست داشته باشند به صورت کلام آن را به زبان میآورند و می گویند دوستت دارم، بیشتر دوست دارند تلفن بزنند، رادیو را بیشتر از تلویزیون دوست دارند.
کمتر به کانال بصری توجه می کنند، موقع صحبت کردن کمتر نگاه می کنند اگر از کسی ناراحت بشوند از همکلامی با او خودداری می کنند و اگر کسی را دوست داشته باشند با او بیشتر حرف می زنند، ولی افراد بصری اگر از کسی ناراحت شوند نگاهش نمی کنند و روی خود را بر می گردانند و اگر کسی را دوست داشته باشند به او زیاد نگاه می کنند.
افراد سمعی موقع صحبت کردن کمتر اشاره می کنند و دستهایشان موقع گرم صحبت شدن تا حد کمر و سینه بالا می آید. حرکت چشم هایشان کمتر و کندتر از افراد بصری است. افراد سمعی به موسیقی و آواز و سخن اهمیت خاصی می دهند. افراد سمعی به دو دوسته سمعی متمایل به بصری و سمعی کاملا منطقی تقسیم می شوند افراد سمعی کاملا منطقی طبق آمار و ارقام و اعداد و محاسبه جهان را درک می کنند اینان افراد بصری را افراد ساده دل واحساساتی محسوب می کنند. افراد بصری عاشق
افراد زیبا وخوشگل می شوند ولی افراد سمعی عاشق افراد خوش کلا م و خوش برخورد و خوش صدا می شوند.
۳) افراد لمسی: این دسته افراد جهان را نه به صورت بصری و نه به صورت سمعی بلکه به صورت امور ملموس درک می کنند تا لمس نکنند و احساس نکنند درک نمی کنند. این دسته افراد، افرادی درونگرا، سنگین و منطقی هستند، امور را به صورت لمسی درونی و احساس درونی، درک می کنند.
در انتخابهایشان سنگینی، محکمی، ثبات و آهستگی مد نظر است و غالبا ماشین های سنگین و محکم انتخاب می کنند. بر خلا ف افراد بصری که ماشین های سبک و پرسرعت و رنگی انتخاب می کنند و یا افراد سمعی که ماشین های آرام و خوش صدا و موزون انتخاب می کنند.
افراد لمسی در تکیه کلا مهایشان کلمات لمسی را به کار می برند از جمله، قابل دسترس، سخت، سنگین، سبک، چقدر دلنشین، چه لطیف، چه زبر، چه آدم خشک و بی انعطافی، جملاتی چون «گوئی دنیا بر سرم خراب شده یا این درس چون کوه مقابلم است و چه سرد و بی روحی را در سخنهایشان تکیه کلا م قرار می د هند» غالبا به کندی حرف می زنند، گوئی برای یافتن کلمات و جملات، مدتی در درون ذهن خویش می گردند.
آهستگی و تانی و مکث در صحبت ها، نشانه این دسته افراد است موقع سخنرانی و خوانندگی دستهایشان را به هم یا به شکم یا لباس می چسبانند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد