مهارت توضیح دادن، یکی از مهمترین و رایجترین مهارتهای اجتماعی است و با این وصف، قاعدهمند کردن آن، دشوار است؛ زیرا کافی بودن توضیح، با سن، اطلاعات قبلی و توانایی ذهنی طرف مقابل، رابطه مستقیمی دارد. موقعیت زیر را که در کلاسهای درس، بسیار اتفاق میافتد، مجسم کنید: معلم علوم اجتماعی میخواهد مفهوم «پایگاه» را درس بدهد. او باید این اصطلاح را با توجه به درک دانشآموزان و میزان علاقهمندی آنان، درس بدهد. او برای معرفی این مفهوم، باید از چه کلماتی استفاده کند؟ دانشآموزان باید چه واکنشی از خود نشان دهند؛ این مفهوم را تا کجا باید بکاوند و این بحث را چطور باید به درسهای قبلی ربط دهند؟ معلمان، هر لحظه با مسئله نحوه تدریس درسها مواجهند؛ اما اگر تصور کنیم که فقط معلمان با این مشکل سروکار دارند، سخت در اشتباهیم؛ چون در سایر ارتباطات نیز با این مسئله روبهرو هستیم.
یک روانشناس، نتایج پژوهشهای خود را چگونه باید مطرح کند؟ نمایندگان سیاسی، آرای سیاسی خود را چگونه باید برای رأیدهندگان بیان کنند؟ سربازرس پلیس، ماجرای انفجار را چطور باید برای خبرنگاران خلاصه کند؟ بنابراین، میبینیم که مهارت توضیح دادن، مخصوص معلمان نیست.اگر چه از دهه ۱۹۶۰م. به بعد، طبقهبندیهای زیادی درباره
توضیح، ارائه شده است، اما یکی از صحیحترین و عملیترین طبقهبندیها را براون و
آرمسترانگ، مطرح کردهاند. در این طبقهبندی، انواع توضیحات عبارتند از: توضیحات
توصیفی، توضیحات تفسیری و توضیحات استدلالی.
توضیحات توصیفی، برای تشریح مفصل رویهها، ساختارها یا فرآیندها به کار میروند.
برخی از نمونههای آن عبارتند از:
۱) مامایی که درباره نحوه استحمام نوزاد، به مادران جوان توضیح میدهد.
۲) مشاور شغلی که به فارغالتحصیلان دبیرستانی، راه و روش تهیه خلاصه سوابق شغلی
را میآموزد.
۳) پزشک داروخانهای که شیوه مصرف داروها را برای مشتری توضیح میدهد.
توضیحات تفسیری، برای روشن ساختن مسائل، رویهها یا اظهارات، به کار میروند؛ مثل
پزشکی که نتایج اشعه ایکس را برای بیماران توضیح میدهد یا تأثیرات قرص یا درمانی
خاص را بیان میکند.
به نظر براون، ما در برابر پرسشهایی از توضیحات استدلالی استفاده میکنیم که با
«چرا» شروع میشوند؛ مثلاً چرا در جوامع غربی، انسداد عروق قلبی شایعتر است؟ یا
چرا بعضی از مردم، بیش از دیگران، تحت تأثیر تبلیغات قرار میگیرند؟ با آنکه
توضیحات ما ممکن است هر سه نوع توضیح را در بر داشته باشد، اما زمان ارائه آنها،
بستگی به این دارد که آیا توضیح ما، طرحریزی شده است یا خیر؟ ما معمولاً از
توضیحات طرحریزی نشده، در پاسخ به پرسش کسانی استفاده میکنیم که میخواهند
موضوع، روشنتر شود. توضیحات طرحریزی شده، پیش از توضیحات واقعی بیان میشوند و
در این بخش هم با همین نوع توضیحات، سروکار خواهیم داشت.
به نظر براون و هتون، توضیح، دو ویژگی کلی و مهم دارد؛ طرحریزی و ارائه. گرچه
باید گوشزد کنیم که این دو ویژگی، الزاماً با هم هماهنگی ندارند و به عبارت دیگر،
نمیتوانیم بگوییم که یک توضیح پرداخت شده، حتماً به خوبی ارائه خواهد شد. «برنز»،
این مطلب را این گونه بیان میکند: «نقشههای طرحریزی شده موشها و آدمها، اغلب
درست از آب در نمیآیند»؛ اما بررسیها نشان میدهند که آموزش روشهای طرحریزی و
تدارک توضیحات، با روشنی توضیحات، رابطه دارد.
● مهارتهای طرحریزی
بخش بزرگی از پژوهشهای مربوط به طرحریزی توضیحات معنادار، در مورد حل مسائل
تصمیمگیری یا ارائه دستورالعمل و تشریح تفاوتهای اشخاص متخصص و مبتدی، در ابتکار
عمل بوده است. کارتر، تذکر میدهد که مبتدیها، عجولانه و بدون برنامهریزی و فکر،
عمل میکنند. از سوی دیگر، متخصصان، در ذهن خویش، طرحوارههایی دارند که متشکل از
اطلاعات تخصصی منسجم و اطلاعات منظمی درباره رابطه مفاهیم و تشکیل الگوها و
تاکتیکهایی هستند که از طریق تجربه، به آنان رسیدهاند؛ اما مک لافلین و دیگران
میگویند: ساخت و پرداخت توضیحات و موفقیت در توضیحات، کار مشقتباری است؛ چون
برای این کار، باید اطلاعات زیادی را در هم ادغام کنیم و وقت زیادی را صرف کنیم.
بنابراین، هنگام طرحریزی توضیحات، باید به چهار مؤلفه زیر، توجه کنیم:
۱) مشخص کردن موضوعی که میخواهیم آن را توضیح دهیم.
۲) انتخاب عناصر کلیدی مسئله یا موضوعی که قرار است توضیح دهیم.
۳) تعیین رابطه موجود بین عناصر کلیدی موضوع.
۴) ربط دادن توضیحات به اطلاعات قبلی و در نظر داشتن ظرفیت ذهنی طرف مقابل برای به
حداکثر رساندن درک او.
● مهارتهای ارائه توضیح
پیش از بررسی ویژگیهای اصلی توضیح، باید بگوییم که برای استفاده از توضیح،
روشهای کلی زیر وجود دارند:
۱) توضیح کلامی؛ وقتی از این روش استفاده میکنیم که راه دیگری برای تسهیل توضیحات
وجود ندارد. در برنامههای رادیویی، روزنامهها و کتابها، اغلب از این نوع
توضیحات استفاده میشود.
۲) ترسیم؛ وقتی از امکانات سمعی و بصری، همچون نمودارها، فیلمها یا نقشههای
راهنما برخورداریم، میتوانیم از آنها برای توضیح دادن و کمک به افزایش درک دیگران
استفاده کنیم.
۳) نمایش؛ معمولاً وقتی از این روش استفاده میکنیم که بخواهیم مهارت یا روش پیچیدهای
را توضیح دهیم و در آن، شخص دیگری، کارهای لازم برای انجام یک تکلیف را اجرا کند و
به نمایش بگذارد.
● ویژگیهای توضیح مناسب
۱) روشنی
بدون تردید، روشنی کلام، یکی از مهمترین ویژگیهای توضیحات مؤثر است؛ البته ارائه
توضیحات روشن و واضح، تا حد زیادی بستگی به اطلاعات کامل درباره موضوع بحث دارد؛
اما دانش و اطلاعات طرف مقابل ما، فقط بخشی از این معادله است. این اطلاعات را
باید به شکلی واضح و منظم، به شنونده منتقل کنیم.
۲) اختصار
رعایت اختصار، موجب میشود تا مخاطبان، توضیحات ما را به راحتی به یاد آورند و
بفهمند. ورنر و دیکینسون، با مرور ادبیات موجود در زمینه توضیحات کلامی، متوجه
شدند که «میزان یادگیری شنوندگان، پس از پانزده دقیقه [توضیح]، به طور چشمگیری
افت میکند». استوارت، در حمایت از این یافتهها، میگوید: یکی از موانع گوش دادن
مؤثر، طولانی شدن صحبتهاست. لی، پس از مرور برخی از مطالعات انجام شده در زمینه
درک بیماران و به یادآوردن اطلاعات و دستورالعملهای پزشکان، متوجه شد که «بین
فراموشی و مقدار اطلاعات ارائه شده، رابطهای وجود دارد».
۳) روان بودن
ارائه کلامی [توضیحات]، باید تا سرحد امکان، روان باشد. گوش دادن به «اِه»ها و
«اوم»ها یا جملههای جویده، ناقص و بیهدف، جز ناراحتی مخاطبان، چیزی در پی نخواهد
داشت.
یکی از دلایلی که صداهایی مثل «اِه» یا «اِم» را بر زبان میآوریم، این است که
میخواهیم چند نظر یا حقیقت را در یک جمله بیان کنیم. در این هنگام، بهتر است از چند
جمله کوتاه استفاده کنیم و در بین آنها مکث کنیم و جملات بیهدفی را که مملو از
شبه جملههای فرعی هستند، کنار گذاریم. به این ترتیب، از تعداد وقفههای
گفتاریمان میکاهیم. فرنچ، چنین میگوید: «اکثر ما به کثرت این نوع عادات گفتاری
خود و دیگران، توجهی نمیکنیم؛ مگر این که حواس خود را روی این موضوع، متمرکز
کنیم». وی توصیه میکند که اگر این عادات، مزاحم انتقال اطلاعات و درک شنونده
میشوند، باید آنها را کنار گذاشت. یکی دیگر از علل عدم روانی گفتار، طرحریزی
نامناسب است. ما پیش از این نیز در مورد اهمیت مرحله طرحریزی صحبت کردیم.
۴) مکث کردن
مکث کردن جهت جمعآوری و سازماندهی فرآیندهای فکری، پیش از شروع توضیحات جدید،
روانی گفتار را افزایش میدهد. علاوه بر این، مکث کردن، به طرف مقابل کمک میکند
تا توضیحات ما را بیشتر درک کند. روزنشاین، در بررسی پژوهشهای صورت گرفته در
زمینه رفتارهایی که نشانگر کارآمدی معلمان هستند، متوجه که معلمانی که پس از
توضیحات خود مکث میکردند، اطلاعات بیشتری به دانشآموزان میدادند؛ زیرا به این
ترتیب، حجم زیادی از اطلاعات را به سرعت بازگو نمیکردند.
۵) زبان مناسب
توضیحات ما، باید متناسب با ظرفیت اطلاعاتی شنوندگان باشد. وقتی متخصصان با
همکاران خود صحبت میکنند، ناچار باید از اصطلاحات فنی (زبان صنفی)، استفاده کنند.
بررسی مقالات ارائه شده در کنفرانس سالانه جامعه روانشناسان، برای خوانندگان
عادی، چیزی جز سردرگمی و آشفتگی خاطر به همراه ندارد؛ اما همین متخصصان، در زندگی
روزمره خود، با مردمی رابطه دارند که زبان تخصصی آنها را نمیفهمند؛ مثلاً یک پزشک
برای توصیف مسائل طبی و تفهیم معانی تخصصی به همکار خود، باید از اصطلاحات پزشکی
استفاده کند؛ اما اگر از این اصطلاحات در گفتوگو با بیماران استفاده کند، فقط موجب
خستگی و آشفتگی آنان خواهد شد.
آرگایل میگوید: «مردم بسته به اینکه با یک متخصص صحبت میکنند یا با یک فرد
عادی، متناسب با تصورشان درباره اطلاعات طرف مقابل و قدرت درک وی، مسائل را به
شکلهای مختلفی بیان میکنند». وقتی وکلا با شهود صحبت میکنند، از اصطلاحات فنی
کمتری استفاده میکنند. مکانیکها وقتی با اشخاصی که اطلاعات فنی کمتری دارند،
صحبت میکنند، از اصطلاحات فنی کمتری استفاده میکنند و حسابداران سعی میکنند
مسائل مالی را به زبان سادهتری برای مراجعان غیرمتخصص خود توضیح دهند. بنابراین،
برای آن که مراجعان خود را سردرگم نکنیم، باید «زبان صنفی» یا اصطلاحات «تخصصی» را
در قالب کلمات روزمره بیان کنیم.۶) کاهش ابهام
توضیحاتی که حاوی کلمات و اظهارات مبهم و نامعین هستند، به اندازه کافی گویا
نیستند. پژوهشهای هیلر و دیگران، نشان میدهند که «هر چه تعداد کلمات و جملات
مبهم، قیدی و ابهامبرانگیز، بیشتر باشد (مثل «برخی از مردم»، «چیزها»، «چندتا»،
«نه الزاماً»، «یک جور»)، ارتباطات، صراحت و روشنی کمتری دارد».
گیج، میلتز و... که اظهارات غیردقیق را طبقهبندی کردهاند، درباره ابهام توضیحات،
شواهد بیشتری ارائه کردهاند. این اظهارات غیردقیق، بدین شرح طبقهبندی شدهاند:
الف) دلالتهای مبهم؛ «یک چنین چیزی»، «همهاش» و «این جور چیزها».
ب) تشدیدهای منفی؛ «نه چندان»، «نه به این شدت»، «نه کاملاً» و «نه هر از گاهی».
ج) تقرب گویی؛ «حدوداً به اندازه»، «تقریباً هر کدامشان»، «چیزی در حدود» و
«نزدیک».
د) بلوف زدن و بازگشت به حالت عادی؛ «این طور میگویند که» و «و از این قبیل
فرضها».
و) ارقام نامعین؛ «چند تا»، «مقداری».
هـ) گروهی از مصادیق؛ «انواع»، «جنبهها»، «عوامل» و «اشیا».
ی) امکان و احتمال؛ «نه الزاماً»، «گاهی وقتها»، «اغلب»، «شاید این طور باشد که»
و «احتمالاً».
بدیهی است که ما نمیتوانیم اصلاً از اظهارات غیردقیق استفاده نکنیم؛ زیرا اکثر ما
وقتی از پیدا کردن اصطلاح یا عبارتی دقیق در میمانیم، از اصطلاحی با دقت کمتر و
کلیتر استفاده میکنیم؛ اما اگر به مبهمگویی عادت کنیم، گفتارمان وضوح و روشنی
نخواهد داشت. ایوی و گلاکسترن معتقدند که در مواقعی که میخواهیم مراجعان را
راهنمایی کنیم، بهتر است از توضیحات عینی و ملموس استفاده کنیم. آنها توصیه
میکنند اگر میخواهیم راهنماییهایمان مؤثر واقع شوند، باید مشخص و روشن باشند؛
مثلاً مشاوری را در نظر بگیرید که میخواهد به مراجع خود بگوید که باید آرامش خود
را حفظ کند تا بر مسائل، تمرکز بیشتری داشته باشد. وی میتواند تنها به او چنین
بگوید: «آرام باش»؛ اما این دستورالعمل، کلی و مبهم است و مراجعه کننده نمیفهمد
که برای آرامش داشتن، باید چه کاری انجام دهد. اگر او میخواهد در اظهارات
اولیهاش، توصیههای عینیتری ارائه دهد، باید چنین بگوید: «آرام باش؛ به صندلیات
تکیه بده؛ دستهایت را شل کن؛ خودت را روی صندلی رها کن و نفس عمیقی بکش». به این
ترتیب، اطلاعاتی به مراجع داده است که او میتواند از آن طریق، آرامش پیدا کند.
۷) تأکید
یکی دیگر از ویژگیهای مهم توضیحات مؤثر، تأکید است. سخنگو با تأکید بر برخی
نکات، نظر شنونده را به مهمترین یا ضروریترین اطلاعات، جلب میکند و اطلاعات
غیرضروری را بیارزش جلوه میدهد. برای آنکه شنونده بتواند از توضیحات ما سود
ببرد، باید سعی کنیم عناصری را که ارتباط مستقیمی به مسئله یا موضوع دارند، مشخص
کنیم.
به طور کلی، دو نوع تأکید وجود دارد؛ تأکید کلامی و غیرکلامی. در تأکید غیرکلامی،
سخنگو برای نشان دادن ویژگیهای برجسته توضیحاتش، از رفتارهای غیرکلامی استفاده
میکند (مثل تکان دادن سر، اشاره کردن با انگشت و بلند کردن صدا). منظور ما از
تأکید کلامی، استفاده از جنبههایی از زبان است که سخنگو برای جلب توجه شنوندگان
نسبت به برخی نکات و اطلاعات مهم، به آنها متوسل میشود.
روزنشاین، با بررسی پژوهشهای مربوط به روشهای مختلف معلمان، متوجه شد که ارایه
«پویای» مطالب، مؤثرتر از ارائه «ایستای» آنهاست. وی همچنین پی برد که تأکید
غیرکلامی (تغییر صدا و حرکات)، نظر دانشآموزان را جلب میکند و به آنها کمک
میکند تا درسهای خود را بهتر به یاد آورند. سخنرانان، سیاستمداران و مجریان
تلویزیون، برای جلب توجه شنوندگان خود نسبت به موضوعات حساس، عمداً صدای خود را
تغییر میدهند. سخنرانان ورزیده نیز برای اشاره به جنبههای مختلف توضیحات خویش،
از حرکات مناسبی بهره میگیرند. آنها برای تأکید بر اطلاعات مورد نظر خود، در
حرکات چشم، سر، صورت، دستها و تمام بدن خود، تغییراتی ایجاد میکنند.
● راههای کمکی توضیح
ما به هر نحو ممکن، باید بر اثربخشی توضیحات خود بیفزاییم. این گونه کمکها، ممکن
است ساده (مثل طرحها، نمودارها، جدولها، کتابخانهها و نقشهها) یا مفصل (مثل
فیلمها، نمایشهای زنده، گردشها و بازدیدها) باشند. درباره استفاده از ابزارهای
دیداری و شنیداری در محیطهای آموزشی، پژوهشهای زیادی صورت گرفته است و در
کلاسهای جدید، شاهد استفاده از وسائل کمکدرسی مختلفی (مثل کتابها، نمودارهای
دیواری، قفس حیوانات، آکواریم و نمایش دهندههای تلویزیونی) هستیم.
هریس با بررسی جامع پژوهشهای صورت گرفته درباره این ابزارها، متوجه شد که این
ابزارها برای تفکر مفهومی دانشآموزان، شواهدی عینی فراهم میآورند؛ در آنها ایجاد
علاقه میکنند؛ یادگیری آنان را پایدارتر میکنند؛ انسجام افکار آنها را
میافزایند و فرصتی فراهم میآورند تا تجارب مختلفی کسب کنند.
▪ مثالهای کلامی
سادهترین راه برای روشنتر کردن توضیحات، استفاده از مثالهای کلامی و تشبیهات
موردی است. هنگام مثال زدن، بهتر است از مثالهای روزمره استفاده کنیم تا موضوع
برای شنونده، ملموس باشد. روزنشاین میگوید: اگر پس از طرح بحث، از مثال استفاده
کنیم و سپس درباره همان موضوع، صحبت کنیم، توضیحات ما، مفیدتر خواهند بود؛ مثلاً
یک استاد جامعهشناسی را در نظر بگیرید که میخواهد برای دانشجویان سال اول رشته
جامعهشناسی، مفهوم «نقش» را توضیح دهد. او صحبت خود را با ارائه تعریفی درباره
نقش، شروع میکند و میگوید: نقش عبارت است از الگوهایی رفتاری که با پایگاه ما در
جامعه مرتبط هستند؛ سپس مثالهایی درباره نقش اشخاص ذکر میکند. از آنجا که
دانشجویان با برخی از این نقشها آشنا هستند، مثالهای وی، برای آنان ملموس خواهد
بود؛ سپس میگوید: میبینید که اشخاص، نقشهای مختلفی دارند؛ پس یک دانشجو،
میتواند در یک زمان، نقش پسر، برادر، دوست و سرگروه یک تیم را بازی کند».
▪ ابرازگری
وقتی شنوندگان به شدت برانگیخته میشوند، توجه بیشتری نشان میدهند و مطالب بیشتری
یاد میگیرند. متأسفانه تحقیقات کمی درباره نحوه افزایش علاقهمندی شنوندگان، صورت
گرفته است. بررسیهای انجام شده در زمینه ابرازگری، نشان میدهند که تغییر عمدی
صدا، اداها و ابزارهای کمکدرسی، همگی موجب افزایش علاقه شنوندگان به توضیحات ما
میشوند. براون میگوید: «ابرازگریای که شامل شور و اشتیاق، مهربانی، شوخ طبعی،
پویایی و حتی جذبه غیرعادی باشد، مدتهاست که یکی از ارکان اصلی سخنرانی و توضیح
دادن، شناخته شده است».
▪ بازخورد
نمیتوانیم به خودی خود فرض کنیم که شنوندگان، توضیحات ما را فهمیدهاند.
بنابراین، باید ببینیم که آیا توضیحات ما را درک کردهاند یا خیر. برای این کار،
باید بازخورد و انعکاس توضیحات خود را بررسی کنیم.
پژوهشهای اخیر در زمینه اثرات بازخوردهای کلامی، نشان دادهاند که کامل بودن
بازخورد، بر سرعت درک مفاهیم پیچیده، تأثیر معناداری مینهد. وقتی صرفنظر از پاسخ
آزمودنیها، به آنها بازخورد کلامی میدهیم، بهتر از زمانی که فقط پس از پاسخ آنها
به آنان بازخورد میدهیم، عمل میکنند.
نخستین و شاید سادهترین راه برای بررسی تأثیر توضیحات، این است که به رفتار
غیرکلامی شنونده یا شنوندگان، توجه کنیم؛ زیرا شواهد خوبی در اختیار ما میگذارد.
معلمان و سخنرانان مجرب و موفق، در حین توضیح و پس از آن، مدام به چهره و حرکات
شنوندگان خود توجه میکنند و وجود علائمی مبنی بر سردرگمی، گیج شدن یا بیعلاقگی
را در آنان بررسی میکنند. مصاحبهگرهای کارآزموده نیز به سرعت به اخمها، سرخ
شدنها، بالارفتن ابروها یا نگاههای بیروح مراجعان خود، توجه میکنند. از آنجا
که افراد از لحاظ نوع رفتارها با هم تفاوت دارند، همیشه نمیتوانیم تأثیر توضیحات
را از طریق رفتار غیرکلامی بسنجیم.
یکی دیگر از راههای پی بردن به میزان درک طرف مقابل، پرسیدن سؤالات کلی است. اگر
چه با این روش، میتوانیم مستقیماً به میزان درک مطالب توسط مخاطبان خود پی ببریم،
اما پرسشهای یادآوری کننده، نمیتوانند برخی از مفاهیم ذهنی شنوندگان را به ما
نشان دهند؛ یکی از راههای غلبه بر این مشکل، آن است که از خود شنوندگان بپرسیم که
کدام بخش از توضیحات ما نیاز به توضیح بیشتر دارد. ظاهراً این روش، در مورد مسائل
«واقعی» مخاطبان، مفیدتر است؛ اما این اشکال را دارد که ممکن است آنها از روی ترس
یا به خاطر اینکه کُند یا خنگ به نظر نرسند، پاسخ ندهند. بنابراین، معمولاً باید
متوجه علائم غیرکلامی، ناراحتی یا بیاعتمادی مراجعان باشیم تا بتوانیم اشکالات
آنها را بفهمیم.
▪ نمایش دادن
یکی از دیگر راههای روشن ساختن توضیحات، نمایش دادن است؛ به ویژه وقتی توضیحات ما
برای بیان نحوه اجرای یک مهارت باشد؛ مثلاً یک مربی گلف، هنگام توضیح دادن یک نوع
ضربه خاص، چارهای ندارد جز آنکه عملاً آن ضربه را نشان دهد. سازندگان ماشینهای
پیچیده، مثل ماشین ظرفشویی، معمولاً به کمک یک متخصص، نحوه کار دستگاه را به
خریداران نشان میدهند. آنها به خوبی میدانند که با این کار، خریداران را تشویق
میکنند کالاهای آنان را بخرند و در عین حال آنها را از مرغوبیت کالای خود مطمئن
میسازند. بنابراین، این جمله که «یک تصویر، در حکم هزار کلمه و یک نمایش، در حکم
هزاران تصویر است»، جمله حکیمانهای است. فایده همراه کردن نمایش و توضیح، این است
که نمایش، ویژگیهای اصلی مهارت را نشان میدهد؛ توجه بینندگان را جلب میکند؛
درباره روشهای آن مهارت، نکاتی را به ما گوشزد میکند و ما را متقاعد میکند که
بعدها از آن استفاده کنیم