آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

درس های زندگی به من 6

دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست

استقامت ویژگی اصلی موفقیت است

اساس شخصیت و درستی مسئولیت پذیرست

سعی کن نمونه کاملی در پندار دیگران باشی

نسبت به افراد وقیح گذشت داشته باش زیرا فهم آنها بیشتر از این نیست

رنگ خدا قشنگترین رنگ زندگیست

هر روز به خود تلقین کن من عالی هستم من میتوانم هر کاری را انجام دهم تا جزئی از شخصیتت بشه

تا محبت ندهید مهر نمیگیرید

نفرت را از قلبت پاک کن

راز بزرگ زندگی در شکیبائیست

هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد آشفتگی اش کمتر است

الهی لا تکلنی نفسی طرفه عینی

اگر رویایی ر و باور داشتی بدان خداوند اراده محکمی از تلاش به توبخشیده است

اگر شکستها و اشتباهاتت را پذیرا بودی بدان راه رسیدن به موفقیت بر تو هموار گشته

برای آنکه به فرودستی گرفتار نشوی دستگیر آدمیان شو

بگذار کارهایت یک راز بماند فقط نتایج را به مردم نشان بده

برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی

کسی که میترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد

پیروزی یعنی خواستن

زندگی خود را روی کامیابس های خود بساز

کسی که به خود اطمینان دارد به تعریف کسی احتیاج ندارد

در لحظات شادی خدا را ستایش کن و در لحظات سختی خدا را جستجو کن

فاصله تو با خوشبختی به اندازه فاصله تو با خودت است

خوشبختی ما در لحظاتی است که به نعمت های زندگی خود نظر می اندازیم

با طوفانی از موفقیت نسیمی از آرامش ایجاد کنید و از زندگی خود یک شاهکار بسازید

برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشه ها وارد میگردند

دریا در خودش غرق نمیشود پس دریا باش

به هرچه ایمان داشته باشی میتوانی به کمک خدا به آن برسید

درس های زندگی به من 5

کسانی که روح ناامید دارند مقصرترین مردم اند

با تخیل خود زندگی کنید نه با گذشته خود

رفتار پسندیده از شما حفظ جایگاهتان از خدا

فرصتهایی ایجاد کنیم که منجر به تجربه های مثبت شود

اگر راهی را اشتباه رفته ای نگرانی به دل راه نده

به اتفاقات خارج از کنترل خود بی اعتنا باش

صبر بهترین درمان است

شکست بی معنی است اگر در بینهایت هم ضرب شود باز هم بی معنی است

در ملکوت الهی شکست وجود ندارد

همیشه شکر گذار باش

تمام چیزهایی که میشنوی درست نیست

آرام صحبت کن اما در فکر کردن سریع باش

امید و ایمان را باور داشته باش و آنرا شعار خود ساز

نیروی تو برتر از هر مشکلی در جهان است

همیشه خونسرد باش

مثل ساحل آرام باش تا همه مثل دریا بی قرارت شوند

خشم در آغوش احمق ها لانه میکند

هرچه بیشتر بدانی کمتر خواهی ترسید

با مهربانی میتوانیم مالک قلبها شویم

هر روز صبح از خدا تشکر کن

اگر خدا آرزویی را در دلت انداخت بدان که توان رسیدن به آن را در تو دیده است

جوهر شخصیت عزت نفس است

شکست بهایی است که برای موفقیت میپردازید

اتفاقات بد گذشته مساوی آینده نیست

خود را محدود نکن چون محدودیت دستاوردی ندارد

علت هر شکستی عملکرد بدون فکر است

ذهن انسان با افکار او دوست میشود پس دوستان خوبی برای ذهنت درست کن

درس های زندگی به من 4

خدا به سه طریق به دعا جواب میده : میگه آره و اونی که میخواستی بهت میده

                                                                                                                              میگه نه و چیز بهتری رو بهت میده

                                                                                                                            میگه صبر کن و بهترین رو بهت میده

رمز موفقیت دو چیز است : تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها

                                                                                                        مشخص کردن انگیزه ها

سه چیز در زندگی هیچ وقت باز نمیگردد :زما ن  کلمات    موقعیتها

سه چیز در زندگی نباید از دست برود : آرامش    امید   صداقت

سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند : رویاها   موفقیت   شانس

بگذار اونقدر شادی داشته باشی که زندگیتو شیرین کنه

                   اونقدر تجربه که قویت کنه

                   اونقدر غم که انسان نگهت داره

                     اونقدر امید که شادت کنه

هر روز صبح  یک لیوان قدردانی بنوش

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخور

هر ساعت یک کپسول صبر یک فنجان برادری  ویک لیوان فروتنی بنوش

زمانی که به خانه برمیگردی به مقدار کافی عشق بنوش

زمانی که به بستر میروی دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کن

 یادمون باشه  منتظر کمک هستند آنهائی که منتظر کمکشان نشسته ایم

یادمون باشه که با یک نگاه هم ممکنه بشکنه دلهای نازک

 تو لیاقت بهترینها رو داری

 تمام وجودتان باید در رسیدن به موفقیت غوطه ور باشد

 سعی کن کاری نکنی که دیگران احساس مهم بودن بکند

 به همان آدمی تبدیل شو که همیشه میخواستی

 اگر کسی را تحقیر کنی معنی اش اینست که خودت بی شخصیتی

خود را بجز بهشت نفروشید

در زندگی به آن چیزی میرسید که همیشه به آن فکر میکنید و آن چیزی را بدست می آورید که همواره طلب کرده اید

اندیشه تجلی خارجی پیدا میکند

ولایت امام علی در قرآن

پر استعمال ترین واژه قرآنی

ولاء ، ولایت، ولی، مولی، اولی و امثال اینها از ماده‌ی ولی است. این واژه پر استعمال‌ترین واژه‌ی قرآنی است.
124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن آمده است معنای اصلی این کلمه قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد.

این کلمه طبعاً به معنی قُرب هم به کار رفته هم قُرب مادی هم قرب معنوی. برای این ماده و مشتقات آن معانی زیادی در حدود 27 مورد آورده‌اند اما همه‌ی آنها به اعتبار همان یک معنی اول آن است. 

این لفظ هم در امور جسمانی به کار رفته و کم کم در طول 
تاریخ کاربرد آن به مفاهیم معنوی رسیده است و معناهای جدید و خاص پیدا کرده است. 

در کتاب 
مفردات راغب (لغت‌نامه‌ای در باب لغات قرآنی به زبان عربی) آمده است: «وِلایت به معنی نصرت است اما وَلایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب‌ اختیاری است» 

راغب راجع به کلمه‌ی ولی و کلمه‌ی مولی می‌گوید. 
«این دو کلمه نیز به همان معنی است چیزی که هست گاهی مفهوم اسم مفعولی دارند گاه مفهوم اسم فاعلی» 

ولایت از آن خداست


آیاتى در قرآن کریم داریم که ولایت را منحصر به خداوند می‌‏داند، و بدون هیچ گونه استثنائى، در بسته و سربسته ولایت را از آن خدا قرار می‌‏دهد. مانند آیات زیر: 
  • «قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم قل انى امرت ان اکون اول من اسلم و لا تکونن من المشرکین‏». (آیه 14، از سوره 6: انعام)

  • «بگو (اى پیامبر) آیا من براى خودم ولیى غیر از خداوند بگیرم، در حالیکه او آسمان‏ها و زمین را آفریده است؟!و او غذا می‌‏دهد، و کسى به او غذا نمی‌‏دهد؟!بگو من مامور شده‏ام که: اولین کسى باشم که به این خدا ایمان آورده و تسلیم شده باشد!و البته البته از مشرکان به خدا مباش‏».

در این آیه می‌‏بینیم ولایت را ملازم با آفرینش آسمان‏ها و زمین، و واجب الوجود بودن ذات حق می‌‏گیرد، که عالم را طعام و رزق می‌‏دهد، و خود به هیچ گونه روزى نمی‌‏خورد، پس ولایت در انحصار خداوند است. 
  • «ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولى و هو یحیى الموتى و هو على کل شى‏ء قدیر». (آیه 9، از سوره 42: شورى)

  • «آیا ایشان غیر از خداوند، براى خود اولیائى گزیده‏اند، پس خداوند است که اوست فقط ولى، و اوست که مردگان را زنده می‌‏کند، و او بر هر چیزى تواناست‏».

  • «و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الولى الحمید». (آیه 28، از سوره 42: شورى)

  • «و اوست آنکه باران را پس از آنکه از بارش آن ناامید شدند، فرو می‌‏فرستد، و رحمت‏خود را می‌‏گسترد، و اوست که صاحب ولایت است، و محمود و مورد ستایش‏».

  • «و ما لکم من دون الله من ولى و لا نصیر» (آیه 107، از سوره 2: بقره و آیه 22 از سوره عنکبوت: 29، و آیه 31 از سوره 42: شورى)

  • «و از براى شما غیر از خداوند، هیچ صاحب ولایتى، و هیچ یار و معینى نیست‏».

  • در تمام این آیات و آیات دیگرى از قرآن، می‌‏بینیم که ولایت را از صفات مختصه حضرت بارى عز و جل، و ولى را از اسماء مختصه او می‌‏داند.

ولایت از آن رسول الله و ...


و از طرفى می‌‏بینیم در آیاتى ولایت را به غیر خدا هم نسبت می‌‏دهد مانند: 
  • «و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر». (آیه 4 از سوره 66: تحریم)

«و اگر شما دو نفر عایشه و حفصه بر علیه پیغمبر قیام نموده و در این غلبه پشت‏به پشت‏یکدیگر دهید، و با هم معین و همداستان شوید، پس خداوند ولى پیغمبرش می‌‏باشد، و جبرئیل و صالح المؤمنین (على بن ابیطالب) ولى پیغمبرش می‌‏باشند، و فرشتگان نیز علاوه کمک کار و یار و یاور او خواهند بود». 

در این آیه مبارکه جبرائیل و امیر المؤمنین علیه السلام را به خداوند ضمیمه نموده و آنها را ولى رسول الله قرار داده است. 
  • «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون‏». (آیه 55، از سوره 5: مائده)
 


  • «این است و جز این نیست که ولى شما خداست و رسول خدا و کسانیکه ایمان آورده‏اند، آنانکه اقامه نماز می‌‏کنند، و اعطاء زکات در حال رکوع می‌‏نمایند».

در این آیه نیز علاوه بر ولایت‏خداوند، ولایت رسول خدا و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را که در حال رکوع انگشترى خود را به صدقه و زکات دادند معین می‌‏کند. براى حل این مسئله و حل این اختلافى که به صورت ظاهر اختلاف به نظر می‌‏رسد، جواب همان است که در موارد عدیده داده‏ایم، و آن این است که: صفات حضرت بارى براى خداوند بالاصاله است، و براى غیر خداوند بالتبع، خداوند نور است و دیگران پرتو و شعاع، خداوند نور است و غیر خدا سایه. 

و علیهذا هیچ تنافى نیست، زیرا ولایت رسول الله و امیر المؤمنین هم به ولایت‏خداست، و از خداست. 

و نظیر این مسئله در قرآن کریم بسیار است، از جمله آن که می‌‏گوید: 

«ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» (آیه 139، از سوره 4: نساء) 
  • «آیا ایشان در نزد آنان (کافران) عزت می‌‏جویند؟عزت تمام اقسام و مراتبش اختصاص به خدا دارد».

«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» (آیه 10، از سوره 35: فاطر) 

«هر کس عزت می‌‏خواهد، بداند که تمام مراتب و درجات عزت، اختصاص به خدا دارد. 

در عین حال می‌‏گوید: 

«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون‏». (آیه 8، از سوره 63: منافقون) 

«عزت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمی‌‏دانند». 

عزت خداوند مال خداست و ذاتى اوست، و عزت رسول خدا و مؤمنان، از خداست و نسبت‏به آنها عرضى است. همچنین لایت‏براى خداوند ذاتى است، و براى غیر او عرضى است. همچون چهره و صورت صاحب صورت که براى خود او ذاتى است، و براى آئینه‏اى که در آن می‌‏نگرد عرضى است. 

کسى نمی‌‏تواند شکل و صورت را از خودش بگیرد، ولى می‌‏تواند در آئینه نظر کند و صورتش در آن منعکس گردد، و می‌‏تواند صورت خود را از آئینه بردارد، و در این حال دیگر صورتى در آن دیده نمی‌‏شود

نگاه متفاوت

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

عثمان لعنت الله علیه و اتباعه و بدعت در تکبیرهای نماز

بدعت در تکبیرهای نماز


احمد بن حنبل در مسندش، از عمران بن حصین نقل می‌کند که گفت: پشت سر مولا علی علیه السلام نماز خواندم، این نماز مرا به یاد نمازی انداخت که با رسول الله و دو خلیفه ابوبکر و عمر خوانده بودم. گوید: در نماز هر وقت علی به سجده می‌خواست برود تکبیر می‌گفت و هر وقت سر از سجده بر می‌داشت نیز تکبیر می‌گفت. راوی می‌گوید: ای ابونجید! اولین کسی که این تکبیر را ترک کرد کی بود؟ گفت: عثمان‏ آنهنگام که پیر شد و صدایش ضعیف گشت آنرا ترک کرد . (1) 

گفتن تکبیر در نماز در زمان رفتن به رکوع و سجود و برخاستن از آن‏سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و اله است. سنتی ثابت ‏و قطعی که همه مسلمانان بر سر آن اتفاق نظر دارند و اصحاب به آن عمل می کرده اند و ائمه مذاهب اسلامی بر آن اجماع نموده اند. 

این بحث روشن میسازد اولین کسی که آنرا ترک کرد عثمان بوده است، و معاویه و بنی امیه از او پیروی کرده اند، و هنوز مردم بر این شیوه نماز می خوانند و چنان به آن خو گرفته و عادت نموده اند که سنت و رویه صحیح در این باره از بین رفته و فراموش گشته است.  بطوریکه هر که بدین سنت متمسک باشد در نظر عامه غریب می نماید، انگار کار خلاف شرعی مرتکب شده است. مسوولیت ادامه این گناه و تکرار این انحراف طبعا به عهده کسی است که آن را بدعت نهاده و سنت تخلف ناپذیر اسلامی را ترک کرده است. 
زرقانی در شرح کتاب (موطا) مینویسد: احمد حنبل از قول عمران روایتی دارد که میگوید: اولین کسی که ‏تکبیر را ترک کرد عثمان بود در زمانی که سالخورده گشت. و طبری از قول ابوهریره روایتی دارد که میگوید: اولین‏ کسی که ترک کرد معاویه بود. و ابو عبید روایتی بدین مضمون دارد که اولین کسی که آ ن را ترک کرد زیاد بود. و این روایت با روایات قبلی منافات ندارد، زیرا زیاد بر اساس ترک کردن معاویه ترک کرد چنانکه او نیز بر اساس ‏ترک کردن عثمان ترک کرده است.
اسناد:(1) مسند احمد بن حنبل 4/428و 429 و 432 و 440 و 444

سوره احزاب و زنان پیامبر صلی الله علیه واله

داستان تخییر

دو راهی زنان پیامبر: دنیا (طلاق) یا آخرت

یَأَیهَُّا النَّبىِ‏ُّ قُل لّأَِزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَینْ‏َ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا(آیه:28) وَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الاَْخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَتِ مِنکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا(آیه:29)

در طبقات ابن سعد روایتی نقل میکند که بخشی از آن چنین است:

خداوند میفرماید اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زیور و زینتش را مى‏خواهید بیایید تا برخوردارتان نمایم و با روشى پسندیده رهایتان کنم، (ایه28سوره احزاب) یعنی با طلاق نیکو بهره مندتان کنم. و اگر خدا و پیامبر او و سراى آخرت را مى‏خواهید، (29احزاب) بعد از پیامبر هرگز نباید با کسی ازدواج کنید.

پس رسول خدا رفت و از عایشه شروع کرد و به او فرمود: خداوند مرا فرمان داده تا شما را مخیر سازم که بین خدا و رسول و زندگی آخرت و بین دنیا و زینت دنیا یکی را انتخاب نمایید. من از تو شروع کردم و به تو اختیار می دهم. عایشه گفت: یا نبی الله! آیا پیش از من به دیگری از آنان هم گفته ای؟ فرمود: نه. گفت من خدا و رسول و زندگی آخرت را انتخاب می کنم...پس از آن رسول خدا به همگی آنان خبر داد. آنها خدا و رسول و زندگی آخرت را برگزیدند. (1)

در واقع خداوند دو راه را در مقابل زنان پیامبر ص می گذارد. یکی طلاق و دیگر بقاء ازدواج. اگر طلاق را اختیار می کردند آزاد بودند و میتوانستند شوهر دیگری برای خود اختیار کنند. ولی اگر بقاء ازدواج را اختیار می کردند دیگر نمیتوانستند با کس دیگری حتی بعد از شهادت پیامبر ص ازدواج کنند.

دستورات خداوند به زنان پیامبر صلی الله علیه واله

پرهیز از فتنه

یَنِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ لَسْتنُ‏َّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتنُ‏َّ فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا

یعنی: 
اى همسران پیامبر! شما اگر پرهیزکارى پیشه کنید [از نظر منزلت و موقعیت‏] مانند هیچ یک از زنان نیستید، پس در گفتار خود، نرمى و طنّازى [چنانکه عادت بیشتر زنان است‏] نداشته باشید تا کسى که بیمار دل است طمع کند، و سخن پسندیده و شایسته گویید. (آیه:32)

پرهیز از تبرّج

وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولى‏...

یعنی: 
و در خانه‏هایتان قرار و آرام گیرید، و [در میان نامحرمان و کوچه و بازار] مانند زنان دوران جاهلیت پیشین [که براى خودنمایى با زینت و آرایش و بدون پوشش در همه‏جا ظاهر مى‏شدند] ظاهر نشوید، (آیه:33)

پرهیز از ازدواج

وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسَْلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَالِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا کاَنَ لَکُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنکِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَالِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا

یعنی: 
و زمانى که از همسرانش متاعى خواستید از پشت پرده و حجابى از آنان بخواهید، که این براى قلب شما و قلب‏هاى آنان پاکیزه‏تر است. و شما را نسزد [و جایز نباشد] که پیامبر خدا را آزار دهید. و بر شما هرگز جایز نیست که پس از او با همسرانش ازدواج کنید که این [کار] نزد خدا بزرگ است. (آیه:53)

در تفسیر ابن کثیر و تفسیر قرطبی و تفسیر آلوسی و دیگران گفته اند: این آیه درباره طلحه بن عبیدالله نازل شده. آن کسی که پیامبر را به وسلیه گفته هایش آزار و اذیت می داده است: چنین میگفت: اگر پیامبر بمیرد دختر عمویم عائشه را به ازدواج خود در می آورم. این خبر به رسول گرامی اسلام رسید. و حضرت از این گفته و قسم طلحه به عبیدالله ناراحت شدند و اذیت گردیدند. (2)

پرهیز از فحشاء !!!

یَانِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینْ‏ِ وَ کاَنَ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرًا

اى همسران پیامبر! هرکس از شما کار بسیار زشت آشکارى مرتکب شود [قطعاً پیوند همسرى با پیامبر به او مصونیّت نمى‏دهد، بلکه‏] عذاب براى او دو چندان خواهد شد، و این [کار] بر خدا آسان است. (آیه:30)

"فاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ" 
 
با توجه به اینکه در این آیه شریفه خداوند متعال زنان پیغمبر را از فحشای زشت و آشکار(فاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ) نهی می کند. کمی در باب معنای فاحشه مبینه بحث میکنیم و بعد ببینیم که ایا زنهای پیامبر ص مرتکب چنین گناهی شدند یا خیر !؟

معانی فاحشه

قبل از بررسی معانی "فاحشه" باید متذکر شویم که بعضا الفاظی که در قران استعمال شده اند دارای چند معنی می باشند. گاهی فقط یکی از آن معانی مورد قصد است. و گاهی معانی مختلف با توجه به اینکه هیچ تناقص و تخالفی با هم ندارند قصد شده اند. در رابطه با لفظ "فاحشه" نیز چند معنی قصد شده است که آنها را بیان می کنیم:

امام صادق علیه السلام در قول خداوند که می فرماید: "فَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ" فرمود: فاحشه خروج با شمشیر است. (3)

والفاحشة قیل: ان الفاحشة الزنا: در لغت عرب به زن بدکاره و زنا ده فاحشه گوید. (4)

در قاموس نوشته: فاحشه همانا زنا می باشد و ارتکاب گناهانی که قبحش بسیار است. ( زبدة البیان ص366)

اهل لغت گفته اند: فاحشه همانا زنا می باشد. 
(نصب الرایة-الزبلعی سنی-ج4ص141

ابن عربی در ذیل آیه شریفه "فاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ" چنین می گوید: درباره فاحشه چهار قول است. اول لفظ فاحشه یعنی زنا. 
(احکام القران-ابن عربی سنی-ج1ص467)

و نیز در آیه 80 سوره اعراف آمده است: 
"حضرت لوط علیه السلام به قوم خویش گفت: ای مردم! شما به فحشائی (لواط) مرتکب شده اید که قبل از شما هیچ کس دست به چنین کار زشتی نزده است."

در این بحث معانی فاحشه را با توجه به اقوال اهل لغت و همچنین ایات و روایات تبیین کردیم. حال ببینیم که آیا زنان پیامبر صلی الله علیه واله مرتکب این گناه شده اند یا خیر ؟!

عائشه و خروج با شمشیر

تمامی مورخین متفق هستند که عائشه همراه با طلح و زبیر بر امام زمان خود (مولا علی علیه السلام) خروج کردند. و بر روی حضرت شمشیر کشیدند. 
همانطور که ذکر شد یکی از معانی "فاحشه" خروج با شمشیر است. لذا می توان گفت عائشه دقیقا همان کاری را که خداوند در قران آن را بر زنان پیامبر ص حرام کرده بود را انجام داد. و بر همین اساس می توان عائشه را فاحشه دانست.

اما آیا عائشه فاحشگی را به معانی دیگر آن نیز مرتکب شده است یا خیر ؟!

ارتباط بین عائشه و طلحه

در ذیل آیه ای که خداوند در آن زنان پیامبر صلی الله علیه واله را از ازدواج منع می کند. روایتی ذکر شد که طلحه گفت: "اگر پیامبر بمیرد دختر عمویم عائشه را به ازدواج خود در می آورم" و با این کلام خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را اذیت کرد. حال بعضی شواهد دیگر در مورد ارتباط بین عائشه و طلحه را بررسی می کنیم.

جویبر از ابن عباس نقل می کند: در زمان پیامبر صلی الله علیه واله مردی (طلحه) به نزد یکی از زوجات رسول خدا (عائشه) آمده که پسر عموی او بود و با او گفتگو کرد. پیامبر ص به آن مرد چنین فرمود: از این پس چنین کاری را نکن. آن مرد گفت: ای رسول خدا! او دختر عموی من است. و هیچ منکری در میان گفتگوی ما نبود نه من با او...داشتم و نه او با من... .

حضرت فرمودند: می دانم ولی هیچ کس غیرتمندتر از خدا نیست و بعد از او از من کسی دیگر غیرتمندتر نیست. بعد از مدتی که از آن جریان گذشت. آن مرد گفت: پیامبر مرا با صحبت کردن با دختر عمویم منع می کند. قسم میخورم که بعد از مرگ او (پیامبر) با ایشان (عائشه) ازدواج خواهم کرد. و به همین خاطر خداوند آیه 53 سوره احزاب مبنی بر منع ازدواج با همسران پیامبر ص را نازل کرد. (5)

در احادیث بعدی می بینید که طلحه حتی پس از نازل شدن این آیه شریفه از سخن خود پشیمان نشد.

وقتی طلحه کلام رسول الله را شنید این چنین گفت: محمد ازدواج با زنانش را بر ما حرام می کند. در حالی که زنان ما را به ازدواج خود در می آورد. اگر خداوند جان او را بستاند قسم می خورم میان پاهای زنانش بدویم هم چنان که او میان پاهای زنان ما دوید...( یعنی زوجاتش را بعد از مرگ او به همسری خود در می آوریم.) (6)

ازدواج طلحه و عائشه مصداق بارز "فاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ"

آیه 10 سوره تحریم: 
"خدا براى کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده که تحت سرپرستى و زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند، ولى به آن دو [بنده شایسته ما] خیانت ورزیدند،"

در مباحث قبلی بیان شد که خداوند در این آیه برای عائشه و حفصه دو زن نوح و لوط را مثال می زند. یعنی همانطور که دو زن نوح و لوط خیانت کردند. عائشه و حفصه نیز خیانت کردند. در رابطه با معنای خیانت از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند: "والله ما عنی بقوله فخانتاهما الا الفاحشه" یعنی منظور از خیانت فحشاء (فاحشگی) می باشد!

علی بن ابراهیم رحمه الله در تفسیر خود ذیل این آیه شریفه میفرماید: بر عائشه حد اقامه می کنند (یعنی وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کنند یکی از کسانی را که از قبر بیرون می آورند و او را به جزای اعمال خود می رسانند و بر او حد اقامه می کنند، عایشه است.) زیرا که طلحه به عائشه علاقه داشت و وقتی که خواست به سوی بصره حرکت کند. طلحه به عائشه گفت: جایز نیست زنی بدون محارم خود از شهر خارج شود. پس عائشه خودش را به ازدواج طلحه در آورد !!! (7)

تذکر: در آیه 28 و 29 سوره احزاب بیان شد که خداوند به زنان پیامبر اختیار داد تا بین طلاق (زندگی دنیا) و بقاء ازدواج (آخرت) یکی را انتخاب کنند. و تمامی زنها از جمله عائشه بقاء ازدواج را انتخاب کردند با توجه به اینکه می دانستند با قبول آن هرگز بعد از پیامبر ص نمی توانند ازدواج کنند !

لذا عائشه را از دو جهت فاحشه می دانیم یکی آنکه بر امام زمان خودش خروج کرد و دیگر آنکه با توجه به اینکه ازدواج بر وی حرام بود با طلحه ازدواج کرد.

آیا میتوان عائشه را فاحشه دانست ؟

دلایل فاحشه بودن عائشه را ذکر کردیم. در این رابطه شبه ای وجود دارد که در اینجا پاسخ می گوییم.

با توجه به اینکه عائشه همسر پیامبر اکرم ص بوده است دادن همچین نسبتی به عائشه بی احترامی به ساحت مقدس پیامبر اکرم ص می باشد !

اولا: اینکه به حکم قرآن: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى. خداوند هیچکسی را به خاطر گناه دیگری سرزنش نمی کند. اینکه عائشه پست فطرت و حیله گر و از مصادیق بارز (فی قلوبهم مرض) بوده است چه ربطی به پیامبر اکرم ص دارد ؟ خداوند در رابطه با افرادی مانند عائشه می گوید:

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُون 
کفار برایشان فرقی نمی کند که انذار بشوند و یا نشوند. به هر حال کار خودشان را خواهند کرد.

ثانیا: خود قران میفرماید زن نوح و لوط نیز خیانت کردند. و امام باقر علیه السلام فرمودند منظور از خیانت فاحشگی می باشد! لذا این بار اولی نیست که زن پیامبر مرتکب چنین گناه زشتی میشود. در امتهای گذشته نیز این اتفاق افتاده است.

ثالثا: این اتفاق بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه واله افتاده است. چگونه اعتقاد به این گناه عائشه بی احترامی به پیامبر اکرم ص می باشد در حالیکه پیامبر اکرم ص در زمان گناه همسر خویش زنده نبودند تا بتوانند وی را از انجام این گناه منصرف کنند. همانطور که روایات آن گذشت پیامبر اکرم ص در زمان حیات خودشان از کوچکترین رابطه همسرانشان با مردان نامحرم جلوگیری می کردند. گناه پیامبر اکرم صلی الله علیه واله چیست که بعضی زنان وی بعد از ایشان افسار گریخته شدند و به هر عمل نامشروعی دست زدند ؟!

سوالات بی پاسخ !

کدام فاحشه ای را می شناسید که در کنار پیامبر اکرم ص زندگی کرده باشد ؟ 
کدام ... را می شناسید که کلام وحی را از زبان اشرف مخلوقات شنیده باشد ؟ 
کدام ... را می شناسید که بر امام زمان خود خروج کرده باشد؟ 
کدام ... را می شناسید که موجب قتل هزاران نفر شده باشد ؟ (جنگ جمل) 
کدام ... را می شناسید برای گمراه کردن امت پیامبر از پیش خود فتوا بدهد ؟ (مانند شیر دادن زن به مرد برای ایجاد محرمیت !!!) 
کدام ... را می شناسید که بعد از شهادت حضرت زهرا و مولا علی علیهما السلام تا سر حد جنون خوشحالی کرده باشد ؟ 
کدام ... را می شناسید که پیامبر اکرم ص را با سم به شهادت رسانده باشد ؟

و هزاران سوال بی پاسخ دیگر که برای ما چاره ای نمی گذارد جز اینکه بگوییم نه تنها عائشه را فاحشه می دانیم بلکه وی را پست تر از هر فاحشه ای می دانیم!

اسناد 
(1) طبقات ابن سعد ج8ص181-179 
(2) خیراشرقت الروح مستبضره: لمیاءحماده ص40
(3) تفسیر قمی ج2ص193 و تفاسیر صافی و نورالثقلین که از علی بن ابراهیم قمی نقل کرده اند. 
(4) نهایة ص531 - مبسوط ج4ص343 - عون المعبود ج12ص59 و... 
(5) الدر المنثور جلال الدین سیوطی ج5ص179 - لباب النقول سیوطی ص179 و ص 163 و فتح القدیر شوکانی ج54ص300 - تفسیر آلوسی ج22ص74
(6) ابن ابی الحدید سنی مذهب در شرح نهج البلاغه خود ج9ص323 در روایتی اشاره به این کلام طلحه می کند. مصادر شیعی: بحار الانوار ج17 ص15 - ج22ص172. تفسیر قمی ج2ص194 - تفسیر فیض کاشانی ج2ص981 - نورالثقلین ج4ص796 - اربعین ص130 - شرح نهج البلاغه ج9ص94 
(7) تفسیر صافی فیض کاشانی ج7 و تفسیر علی بن ابراهیم ج2ص375 و بحار الانوار ج22ص230- و کتاب تطبیقات متفرقه للتفسیر و التاویل و کتاب عائشه بنت ابی بکر چاپ مرکز المصطفی و کتاب تفسیر نورالثقلین ج5ص375 و دیگر کتب تاریخی و دیگر کتب تاریخی و روایی ومعتبر به این موضوع مهم پرداخته اند

ولایت

اگر گیری وضو با آب زمزم

اگر سجاده گردد عرش اعظم

اگر گویی اذان بر بابه افلاک

اگر در سجده ها صد سال مانی

خدارا از درونه سینه خوانی

مبادا بر نمازه خود بنازی ولایت گر نداری بی نمازی