آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

آموزش مهارت های زندگی

درس های زندگی - موفقیت - اجتماعی

چگونه استرس و افسردگی جوانان را کاهش دهیم؟

فشار کاری در پدران و مادران، بی حوصلگی آنان، پخش فیلم ها و سریال های حادثه ای و غمگین و کمبود سرگرمی های مفرح، سبب شده است که برخی از اعضای خانواده ها شاد نباشند.
کسی که برای فرار از مشکلات زندگی، استرس های شغلی و استرس های مدرن به خوردن دارو عادت می کند، احساس وظیفه شناسی را از دست می دهد و حضور منظم او در محل کار یا مدرسه مختل می شود.
ایجاد شادی معقول و منطقی در بین این افراد مانع از افسردگی، و انواع ناهنجاری های اجتماعی می گردد و در نتیجه باعث افزایش کارآیی می شود.
تحقیقات نشان داده که بیش از نیمی از افرادی که برای ناراحتی های جسمانی به پزشک مراجعه می کنند، مشکلات روانی و عاطفی دارند، براساس یک نظرسنجی ۴۱ درصد جوانان ایرانی توان مقابله با مشکلات زندگی را ندارند. ۳۸ درصد آنان سرحال و با نشاط از خواب بیدار نمی شوند و همین تعداد از زندگی خود ابراز رضایت نمی کنند. طبق آمار سال ۱۳۷۸، ۶درصد از جوانان تهرانی بین سنین ۱۵ تا ۲۴ سال دچار اختلالات روانی هستند و این آمار بین افراد ۲۵ تا ۴۴ سال به ۵/۸ درصد می رسد.
صدا و سیما به عنوان یک رسانه فراگیر می تواند در ایجاد شادی میان اعضای خانواده نقش اساسی داشته باشد. برنامه های تلویزیونی در زمینه طنز و ایجاد شادی کمتر موفق هستند.
سید حسن موسوی، کارشناس مسائل اجتماعی می گوید: نگرانی از آینده سبب یأس و ناامیدی در جوانان می شود و احساس ناامنی اجتماعی و روانی به وجود می آورد و به همین دلیل فرد ممکن است دچار افسردگی شود؛ فرد افسرده جامعه پذیر نیست و گرایش به آسیب های اجتماعی و انحرافاتی نظیر انواع اعتیاد و خودکشی دارد. متأسفانه یکی از داروهایی که بین جوانان به تازگی رواج یافته داروی «اکستازی» معروف به داروی شادی است، بررسی هایی که بر روی این داروی روان گردان جدید انجام شده است نشان می دهد که شدت عوارض این دارو در تخریب مغز شباهت زیادی به مخدرهای خیابانی دارد و تأثیر منفی آن در طولانی مدت بسیار بیشتر از آثار خوشی کوتاه مدت است، این دارو علاوه بر اعتیاد، گیجی، اختلال بینایی، جوش های صورت، تهوع، لرز، عرق فراوان، آسیب کبدی، تخریب بافت مغز، به علت بالا بردن دمای بدن، باعث تخریب عضلات و نارسایی قلب و کلیه می شود. همچنین این ماده باعث آسیب زدن به حافظه، کاهش ترشح هورمون های سروتونین و دوپامین در مغز و مشکلات عاطفی، افسردگی و کاهش قدرت یادگیری می شود.
کسی که برای فرار از مشکلات زندگی، استرس های شغلی و استرس های مدرن به خوردن این دارو عادت می کند، احساس وظیفه شناسی را از دست می دهد و حضور منظم او در محل کار یا مدرسه مختل می شود.
یکی از کارشناسان امور اجتماعی می گوید: شاد بودن را باید از کودکی و در مهدکودک ها به کودکان آموزش داد وی «تشکیل شوراهای ایجاد محیط شاد در مدارس» را ضروری می داند و معتقد است که این مسئله می تواند برای جوان امنیت روانی فراهم کند. دکتر شهرام رفیعی فر سلامت را حالتی می داند که در آن افراد از رفاه کامل جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی برخوردار باشند.
بسیاری از جوان ها در زندگی خود هدف مشخصی ندارند، باید به جوان ها کمک شود که هدف های خود را انتخاب و برای آن کوشش کنند که در این راه آموزش مهارت های زندگی سبب می شود تا جوانان بهتر بتوانند با فشارهای عصبی مقابله کنند.
وی می گوید: مسئله دستیابی به سلامت اکتسابی است و آموزش آن می تواند بسیاری از مشکلات را کاهش دهد و می توان به افراد آموزش داد که با چه نگرشی بر مشکلات خود غلبه کنند.
وی می افزود: تا زمانی که برنامه مشخصی برای ایجاد سلامت روانی وجود نداشته باشد شادی و نشاط به عنوان یکی از مظاهر سلامت نهادینه نمی شود؛ نیاز به برنامه علمی و تخصصی تر و مشارکت همه اقشار جامعه در تأمین و ارتقای سلامت روانی جامعه ضرورت دارد.
دکتر محمد تقی یاسمی می گوید: اگرچه استرس در شروع و تشدید اختلالات روانی مؤثر است. اما اگر افراد در شرایط استرس زا بتوانند با انجام برخی فعالیت ها در سرنوشت خود تغییری به وجود آورند، کمتر افسرده می شوند، وی خاطر نشان کرد که باید در جامعه شرایطی فراهم شود که جوانان احساس کنند در سرنوشت خود تأثیر دارند؛ در این صورت افسرده نمی شوند و در نهایت زندگی شادی خواهند داشت. بسیاری از جوان ها در زندگی خود هدف مشخصی ندارند، باید به جوان ها کمک شود که هدف های خود را انتخاب و برای آن کوشش کنند که در این راه آموزش مهارت های زندگی سبب می شود تا جوانان بهتر بتوانند با فشارهای عصبی مقابله کنند. مهارت مقابله با استرس، تصمیم گیری و حل مسئله، تفکر خلاق، محافظت از خود، قاطعیت در رد برخی تعارفات و مواردی دیگر نیاز به آموزش دارد.
چنانچه بخواهیم فردای کشور را به دست قشری بسپاریم که از پویایی لازم برخوردار باشد ضرورت دارد از امروز برای نشاط و شادابی آنان برنامه ریزی کنیم

توصیه‌هائی به والدین جوان

به‌خود اطمینان کنید.
شما هم مثل اکثر والدین، گاهی اوقات احساس میکنید که یک تازه‌کار هستید. اکثر اوقات، شاید توصیه‌های مادران باتجربه کافی باشد و توصیه‌های علمی و گیج‌کننده بعضی از متخصصان کودک، تنها به گیج‌تر شدن والدین بینجامد.
به یاد داشته باشید که در تربیت کودک اعتماد به‌نفس والدین نقش مهمی را ایفاء می‌کند. شما باید به احساسات خود اعتماد کنید و به خاطر داشته باشید تنها چیزی‌که کودک از شما می‌خواهد، شیر و محبت غنی شماست و تنها چیزی‌که شما احتیاج دارید، صبر، حمایت و کمی اطلاعات است.
● انتظارات خود را پائین بیاورید.
مادر شدن برای مادران جوان، مملو از تصورات غلط و غافلگیری‌های فراوان است و شاید بزرگ‌ترین تصور غلط این باشد که شما به‌طور ناخودآگاه می‌دانید در لحظه تولد کودکان، چه کاری انجام دهید؛ در حالی‌که تربیت و نگهداری کودک به تجربه عملی نیاز دارد.
شما در وهله اول باید بدانید که پس از بارداری و به‌دنیا آمدن کودک، دیگر زندگی شما شباهتی به قبل از آن دوران نخواهد داشت. با تولد کودک تمام ابعاد زندگی شما، با حضور او تحت‌تأثیر و تغییر قرار می‌گیرد.
بسیاری از زنان تصور می‌کنند مراقبت از نوزادشان کاری بسیار ساده و طبیعی است. اما در دنیای امروز این تصور تنها نیمی از واقعیت به حساب می‌آید. تنها بعد از به‌دنیا آمدن کودک است که والدین نیازهای واقعی خود و کودکشان را به دقت مشاهده می‌کنند. حالا دیگر به‌نظر می‌آید، ساده‌ترین کار مادر قبل از تولد کودک، مثل یک حمام گرم، دیگر مانند گذشته آسان نیست. یکی دیگر از انتظارات شما که ممکن است بلافاصله به آن دست نیابید، دوست داشتن کودک به محض دیدن اوست.
حقیقت این است که بسیاری از پدران و مادران جوان برای علاقه‌مند شدن به فرزندشان نیاز به زمان دارند. یکی دیگر از تغییراتی که پس از تولد کودک، در بدن مادر به‌وجود می‌آید، ترشح هورمون‌های مختلف است. یکی از این هورمون‌ها، پرولاکتین نام دارد که سبب فراموشی مقطعی و بی‌خوابی در مادر می‌گردد.
باید مراقب باشید، چون فراموشکاری شما با خستگی ناشی از بی‌خوابی چندین برابر می‌شود، باید صبور باشید. در عرض چند ماه بعد از تولد کودک، شما دوباره به حالت عادی باز می‌گردید و جالب است بدانید تمام این سختی‌ها سبب شناخت بهتر شما از کودکتان می‌گردد.
● از دیگران کمک بگیرید.
از دیگران کمک بگیرید و از این‌که برای مراقبت کودکان از دیگران کمک بگیرید، احساس گناه نکنید. همیشه وقتی را برای استراحت در نظر بگیرید و از دیگران بخواهید تا برای دقایقی، مراقب کودکتان باشند. شما به زمانی برای استراحت و کسانی‌که از شما مراقبت می‌کنند، نیاز دارید. مانند همسر و اقوام نزدیک.
● کارهای خود را اولویت‌بندی کنید.
از دیگران کمک بگیرید اما اگر به کسی‌که یاری‌تان کند دسترسی ندارید، نگران نباشید، وظایف شما با کمی برنامه‌ریزی قابل انجام است. مطمئن باشید زمانی می‌رسد که شما به هر چه می‌خواهید، می‌رسید. اما این زمان درست بعد از بچه‌دار شدن نیست!
پس از به‌دنیا آمدن کودک، یکی از اولویت‌های شما این است: سعی نکنید زیاد کار کنید. برای مثال در در هفته اول پس از تولد کودک، وقت شما نباید به پذیرائی از مهمانان اختصاص یابد. مهمانانی که با اطلاع از تمام مشکلات به‌دنیا آمدن کودک، تصمیم می‌گیرند چند روز در خانه شما بمانند، طبیعتاً نمی‌توانند خیرخواه باشند مگر این‌که خودشان بتوانند امور مربوط به‌خودشان را انجام دهند.
شما نیاز به محافظت از خود و کودکتان دارید و طبیعتاً دوری کردن از دیگران، عادی خواهد بود. وقتتان را صرف تماس با دیگران و کارهای غیرضروری دیگر نکنید، چون ممکن است همین کارها، شما را از رسیدگی به‌خود و کودکتان بازدارد. شما می‌توانید چنین زمان‌هائی را صرف استراحت یا استحمام کنید.
● انعطاف‌پذیر باشید.
در زندگی اوقاتی هست که عدم تمایل به سازش، قابل تحسین به‌نظر می‌رسد. اما بعد از بچه‌دار شدن، دیگر این‌طور نیست. والدین جوان باید انعطاف‌پذیر باشند، در غیر این‌صورت خواهند مرد! اگر می‌خواهید نظم و ترتیب، وقت‌شناسی و یک خانه تمیز داشته باشید، انعطاف‌پذیری شما، نیاز به تمرین و صبر دارد؛ چون ممکن است بعد از تولد کودک شما تا مدتی، دیگر شرایط خوشایند قبل را نداشته باشید. شما باید تمام روش‌های تربیتی و مسائل مربوط به کودکتان را با شوخ‌طبعی همراه کنید، در غیر این‌صورت دچار وضعیت وحشتناکی خواهید شد.
زیرا دیگر هیچ‌کاری را نمی‌توانید مطابق میلتان انجام دهید. درست همین‌جاست که باید بتوانید با انعطاف‌پذیری همه چیز را از نو برنامه‌ریزی و اجراء کنید. فراموش نکنید، بهتر است چشمان خود را به‌روی شگفتی، حیرت و شادی یکی از بزرگ‌ترین ماجراهای زندگی خود، باز کنید.
● خود را بشناسید.
گریه‌های کودک شما، باعث ایجاد چه حسی در شما می‌شود؟ جیغ‌های کودک شما ممکن است باعث یادآوری ناراحتی‌های گذشته‌تان شود. با صدای جیغ کودک، ممکن است شما انتقادها، عصبانیت‌ها و مسخره کردن دیگران در گذشته را به یاد آورید و همین باعث ایجاد حالت تدافعی در شما می‌شود. البته خوب می‌دانید که گریه‌های کودک هیچ ربطی به ضربه‌های عاطفی شما در گذشته ندارد. اما خستگی و اضطراب ممکن است، ذهن شما را فریب دهد و کاری کند که این گریه‌ها و جیغ‌ها را مثل حملات سخت از جانب دیگران تلقی کنید.
شما باید بدانید که این هم بخشی از طبیعت مادر بودن است. اگر بدانید در زمان وقوع این احساسات چگونه باید برخورد کنید، مشکلات کمتری را محتمل خواهید شد. در این‌گونه مواقع شجاع باشید و از این فرصت برای در میان گذاشتن احساسات خود با همسرتان یا کسی که نگران شماست، استفاده کنید. هر چه بیشتر راجع به این احساسات و ترس‌های قدیمی خود بدانید، بیشتر به این نتیجه می‌رسید که این احساسات هیچ ربطی به گذشته شما ندارند!
● با کودک بدفتاری نکنید.
گاهی اوقات، جیغ و فریاد کودک سبب درماندگی پدر و مادر می‌شود. مخصوصاً زمانی‌که پدر و مادر احساس می‌کنند نمی‌توانند کاری در برابر این شرایط انجام دهند. اما وقتی می‌توانید به‌راحتی کودک خود را آرام کنید، احساس خوبی خواهید داشت به یاد داشته باشید که آرام کردن کودک کار آسانی نیست و در چنین شرایطی ممکن است کوچک‌ترین مسئله باعث بدتر شدن شرایط شود. والدین وقتی احساس درماندگی می‌کنند، حتی بهترین شیوه‌های آرام کردن کودک، بی‌تأثیر می‌شود.به خاطر داشته باشید، تفاوت زیادی بین احساسات و اعمالتان وجود دارد. وقتی احساس می‌کنید که دیگر نمی‌توانید کاری انجام دهید، چه راه حل‌هائی وجود دارد؟
▪ حجم کارهای خود را کم کنید و برای مراقبت از فرزند و رسیدگی به امور منزل از دیگران کمک بگیرید.
▪ برای تخلیه انرژی خود، فعالیت بدنی انجام دهید، مانند پیاده‌روی و دویدن.
▪ با یک نفر صحبت کنید، مثلاً با یک خویشاوند یا دوست صمیمی.
● از شوخ‌طبعی خود به‌صورت آنی استفاده کنید.
به نقل از یک نویسنده مشهور (ماری پیتون پول): ”کسی که می‌خندد، زنده می‌ماند.“
تربیت کودک، همیشه زنجیره‌ای از کار و مشکلات فراوان را به همراه دارد. زمانی هست که شما، با تمام دقت خود کاری را انجام می‌دهید اما باز هم اشتباه می‌کنید. به یاد داشته باشید که واژه ”کمال“، تنها در فرهنگ لغات یافت می‌شود و هیچ‌کس کامل نیست. بنابراین سعی کنید وقار، نظم و وسواس خاص خود را فراموش کنید. با خود مهربان باشید. بخندید! بخندید! بخندید!
● از همسر خود مراقبت کنید.
مراقبت از کودک، کاری طاقت‌فرسا و وقت‌گیر است. کاری که مادران را معمولاً صددرصد درگیر می‌کند. اما پدران معمولاً کمتر در امور کودک به همسر خود کمک می‌کنند. حقیقت این است که پدر و مادر بودن، یک تلاش مشترک است و تلاش والدین به‌صورت گروهی، تنها راه انجام آن است. دنیای کودک، با حضور مساوی والدین متعادل می‌شود. پس سعی نکنید با تمرکز بر روی کودک و به بهانه حضور او روابط و وظایف همسر بودن خود شانه خالی کنید. مراقبت از فرزند، تنها نیمی از وظایف شماست. نیم دیگر توجه کردن به یکدیگر است.
پدران باید از همسران خود حمایت کنند و مادران باید از شوهران خود حمایت کنند. هر دوی آن‌ها باید به یکدیگر توجه بیشتری نشان دهند و از انتقادات گزنده و تند نسبت به هم خودداری کنند. به شما توصیه می‌شود، زمان‌هائی را برای با هم بودن اختصاص دهید. سعی کنید هیچ‌گاه قدردانی از همسر خود را فراموش نکنید. چند ماه اول زندگی کودک، سخت‌ترین بخش نگهداری و تربیت اوست. اما نکته مهم این است که اگر با هم باشید و با هم کار کنید، پیوند شما، محکم‌تر از همیشه خواهد شد.
● افسردگی را نادیده نگیرید.
آماری تکان‌دهند از وضعیت زنان نشان می‌دهد: تقریباً ۵۰ درصد تازه مادران دچار افسردگی و احساسات ناخوشایند بعد از زایمان می‌شوند. به‌طوری‌که در روابطشان با همسر و کودکشان هم تأثیر می‌گذارد. زنان بعد از زایمان، ممکن است دچار هر یک از سه سطح مختلف افسردگی شوند.
▪ غمگینی کودکانه: که شامل گریه‌های آرام، نگرانی و بی‌خوابی است. این حالت معمولاً چند روز بعد از تولد نوزاد شروع می‌شود و چندین روز ادامه می‌یابد. تنها علتی که دانشمندان تاکنون برای آن یافته‌اند، تغییرات چشمگیری است که در سطح هورمون‌های زنان بعد از زایمان به‌وجود می‌آید.
▪ افسردگی حقیقی: که شامل تمام علائم یک نوع غصه آزاردهنده و فرساینده است. افسردگی یک بیماری است، اگر چه اغلب مادران خود را مسئول این بیماری می‌دانند، اما خود هیچ نقشی در به‌وجود آوردن آن ندارند. افسردگی بعد از زایمان یک اختلال هورمونی موقت است. این حالت به‌وسیله فشارهای ناشی از خستگی، فشارهای مالی، مشکلات خانوادگی و مشکلات کودک تشدید می‌شود.
▪ روان پریشی بعد از زایمان: این بیماری شدید و نادری است که شامل توهم، سخنان بی‌ربط و رفتار عجیب و غریب است. برای مادرانی که به این حالت دچار می‌شوند، شرایط بسیار سخت و عجیبی به‌وجود می‌آید. واکنش این مادران به تغییرات جسمی، عاطفی و هورمونی بسیار نادر است، به‌طوری‌که از هر هزار زن، یک‌نفر تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد.
روان‌پریشی بعد از زایمان قابل درمان است. اما در بیشتر موارد، وضعیت بیمار از نظر پزشکی بسیار اضطراری است. این افسردگی‌ها آن‌قدر شایعند که پزشکان، آن را بخشی از زایمان می‌دانند

تو از نسل قبلی، حرف منو نمی فهمی

اختلاف بین والدین و فرزندان یا همان فاصله بین نسلها موضوعی مهم و مورد توجه روان شناسان است. زیرا از گذشته تاکنون همواره این دو نسل با یکدیگر در تضاد و تعارض بودند و ما اگر خواسته باشیم، علل این فاصله را مورد بررسی دقیق قرار دهیم، متوجه خواهیم شد بسیاری از والدین به تصور اینکه نیاز فرزندانشان صرفاً در تهیه لباس زیبا و تغذیه مناسب خلاصه می شود، از ایجاد جو صمیمانه و ارتباط دوستانه با آنان خودداری می کنند، به همین دلیل دایماً بین آنها بر سر مسایل مختلف، اختلاف به وجود می آید.
کارشناسان تربیتی معتقدند، پدر و مادرها به این دلیل نمی توانند با فرزندان نوجوان خود روابط صمیمانه برقرار کنند که آنان را با زمان جوانی و نوجوانی خود مقایسه می کنند و انتظار دارند مانند فرزندان آن زمان رفتار کنند، حال آنکه خودشان نیز در آن ایام با والدین خود در تضاد بودند و همین مشکل را داشتند.
● علل اختلاف نظر والدین و فرزندان چیست؟
اکثر والدین دوست دارند فرزندشان طبق نظر آنان لباس بپوشد و یا مثل آنان از لباسهای ساده تر و یا حتی تیره تر استفاده کند، در حالی که فرزند نوجوان آنان رنگهای روشن تر و یا مدلهای فانتزی را می پسندد. این اختلاف سلیقه که در بسیاری از خانواده ها به چشم می خورد، اغلب به کشمکش و تعارض بین والدین و فرزندان منجر می شود. چون پدر و مادر سعی می کنند خواسته فرزند خود را نادیده بگیرند و عقیده خود را به او تحمیل کنند. در مقابل نوجوان هم به هر طریقی مقاومت می کند برای آنکه دوست دارد به خاطر دل خودش زندگی کند و سلیقه، اعتقادات و ارزشهای خود را به کار ببندد. به همین دلیل نافرمانی می کند و تعارض به وجود می آورد. به اعتقاد روان شناسان، یکی از راههای صمیمی شدن با فرزندان نوجوان، داشتن ارتباط مطلوب و گفتگوی دوستانه با آنهاست.
والدینی که هنگام صحبت کردن با فرزند نوجوان خود، از کلمات طعنه آمیز و نیشدار استفاده می کنند، باید بدانند که با ادای هر کلمه نیشدار و تحقیرآمیز ضربه جبران ناپذیری به ارتباط بین خود و فرزندشان وارد می سازند و فاصله بین خود و او را عمیق تر می کنند.
● دو سالگی، شروع تعارض
شیرین صداقتی، کارشناس ارشد روان شناسی عمومی در این مورد به گزارشگر ما می گوید: به طور کلی به وجود آمدن تعارض و اختلاف بین والدین و فرزندان و یا بین هر گروه و دسته ای که با یکدیگر تعامل دارند، امری طبیعی است مسأله مهم نوع برخورد با این مشکل است، نه اینکه از آن جلوگیری کرد.
وی معتقد است: تعارض بین فرزند و والدین از سن دو سالگی شروع می شود، چون در این سن شخصیت بچه شکل می گیرد و کودکان در این زمان استقلال خود را به صورت مخالفت و «نه» گفتنهای مکرر نشان می دهند که در این حالت اگر با واکنش شدید والدین روبرو شوند و به خواسته های کودک توجهی نشود یا آنها را سرکوب کنند، دچار شک و تردید می شوند و در آینده احساس بی لیاقتی و بی کفایتی خواهند کرد.
در دوران نوجوانی وظایف والدین سنگین تر می شود. زیرا در این ایام نوجوان از والدین فاصله می گیرد و اوقات خود را بیشتر با دوستان و همسالان می گذراند یا در تنهایی سپری می کند و اگر پدر و مادر حتی در کارهای کوچک او دخالت کنند، واکنش نشان می دهد، زیرا آن را تهدید بزرگی علیه خود به حساب می آورد و به طور کلی از لحاظ احساسی از خانواده جدا می شود، به همین خاطر والدین تصور می کنند فرزندشان با آنها تعارض پیدا کرده و دیگر به خانواده خود علاقه ای ندارد. این همان فاصله بین نسلها و یا به تعبیری فاصله عمیق بین نگرش و ارزشهای دو نسل است. اگر علل به وجود آمدن این فاصله را بررسی کنیم، متوجه می شویم مهم ترین علتش تفاوت سنی است، زیرا والدین در سن میانسالی قرار گرفته اند و فرزند در سن نوجوانی و همین تفاوت سنی سبب می شود که خواسته های متفاوتی داشته باشند. نوجوان به آینده فکر می کند، ولی والدین معمولاً همان موضوعات و مشکلات جاری را مدنظر قرار می دهند، نوجوان آرمان گراست و همه چیز را در حد خوب و مطلوب می خواهد، حال آنکه والدین واقعیت گرا هستند و مسایل را همان گونه که هست می پذیرند.
● دوران طوفان و فشار
نکته مهمتر مسأله، بلوغ نوجوان و تغییراتی است که در اندام او ایجاد می شود، بدین معنا که وقتی نوجوان از دوران کودکی به مرحله نوجوانی می رسد، تفکرش انتزاعی تر می شود، قوه تخیل و استدلالش بالاتر می رود و تفکر خودمحوری پیدا می کند، در این حالت نوجوان تمایل زیادی به برقراری اجتماعی دارد، از سوی دیگر نوجوان در این سن بسیار حساس و زودرنج می شود و نسبت به اندک تذکر و سرزنشی حساسیت زیادی نشان می دهد، به همین دلیل «استانلی هال» (اولین دانشمندی که درباره مسایل جوانان تحقیقاتی انجام داده است) دوران نوجوانی را دوران طوفان و فشار نامیده است.
شیرین صداقتی، در ادامه می گوید: یکی دیگر از خصوصیاتی که موجب می شود این رفتارها از نوجوان سر بزند، میل به استقلال است. البته میل به استقلال از سن دو سالگی به وجود می آید، ولی در نوجوانی شدیدتر می شود.
وی معتقد است ما دو نوع استقلال داریم: استقلال خودمختاری هیجانی و استقلال رفتاری.
استقلال خودمختاری و هیجانی؛ یعنی نوجوان دوست دارد از لحاظ عاطفی از والدین جدا شود و به خودش متکی شود و استقلال رفتاری وقتی نوجوان به سنی می رسد، به خاطر کسب استقلال به گروه همسال گرایش پیدا می کند و در این حال دوست دارد خودش مسؤول اعمال و رفتارش باشد.
● از شیر گرفتن روانی!
محمد خدایاری فرد، عضو هیأت علمی دانشکده علوم تربیتی تهران، جدا شدن از خانواده و ملحق شدن به اجتماع و گروههای اجتماعی را یکی از ویژگی های دوره نوجوانی می داند و در این مورد می نویسد: نوجوان به خاطر کسب استقلال و به دست آوردن آزادی عمل در کارها و رفتار و کردار خود می خواهد از خانواده جدا شود، که این جدایی را بعضی از دانشمندان «از شیر گرفتن روانی» نام نهاده اند و می گویند: یک فرد سه مرتبه از خانواده جدا می شود. مرتبه اول موقع به دنیا آمدن و بریدن از بند ناف و جدا شدن از رحم مادر. مرتبه دوم به هنگام از شیر گرفتن کودک و مرتبه سوم را دوران بلوغ می دانند و می گویند نوجوان در این سن از خانه جدا می شود و به اجتماع پناه می برد. در آنجا مهارتهای لازم را کسب می کند و تمرین زندگی اجتماعی را به عمل می آورد، زیرا معمولاً نوجوان در خود احساس عدم امنیت می کند و برای به دست آوردن امنیت و کسب تعادل روانی نیازمند برقراری روابط نزدیک و صمیمانه با گروه های اجتماعی و همسن و سال خود می باشد.
وی معتقد است، یکی از عوامل مهم انحرافهای نوجوانان پیدا کردن دوستان نامناسب است که زمینه انجام اعمال خلافکارانه را در آنها تقویت می کنند.
● تحکیم روابط دوستانه میان والدین و فرزندان
روان شناسان راهکارهایی برای تحکیم روابط دوستانه میان والدین و فرزندان ارایه داده اند و معتقدند: والدین باید با فرزندشان دوست باشند و به او احساس امنیت و آرامش بدهند. در این صورت نوجوان فردی خود ساخته و با عزت نفس بالا بار می آید و وقتی در جو گروه همسال قرار می گیرد، زود تحت تأثیر واقع نمی شود و از اعمال نادرست آنان پیروی نمی کند.
هیچ کس انتظار ندارد اختلاف نظر بین والدین و فرزندان به وجود نیاید اختلاف بین دو نسل وجود دارد، ولی مهم شیوه برخورد با این مشکل است، اگر والدین و فرزند نوجوان به جای اعمال قدرت از دریچه چشم یکدیگر به مسایل نگاه کنند، اختلافها حل می شود. والدین باید با فرزندان خود صحبت کنند و به سخنان آنها گوش دهند و زمینه ای ایجاد کنند تا نوجوان پدر و مادر خود را محرم و غمخوار خود بداند و بتواند به راحتی مشکلات خود را با آنها در میان بگذارد.
نکته مهمتر اینکه پدر و مادر باید راستگو و صادق باشند، وقتی صداقت در میان خانواده حاکم باشد، فرزندان هم یاد می گیرند مسایل خود را صادقانه بیان کنند.
مسأله دیگر تحقیر و مقایسه است که والدین نباید فرزندان خود را به خاطر ضعف هایی که دارند تحقیر کنند و آنها را با همسن و سالان خود مقایسه نمایند و صفات خوب دیگران را به رخ آنان بکشند.
در مورد اعتقادات مذهبی نیز پدر و مادر موظف هستند روح مذهب و معنویت را در فرزندان خود تقویت کنند و ارزشهای انسانی، مذهبی و اخلاقی را با ایمان و اعتقاد به مبانی الهی به طور صحیح در آنها ایجاد کنند و در نهایت به فرزندان خود احترام بگذارند و به آنها کمک کنند تا نواقص خود را رفع نمایند. نصایح و تذکرهای خود را با استدلال و منطق و در خلوت با آنها در میان بگذارند و هرگز در حضور دیگران بخصوص همسالان به پند و اندرز دادن آنان نپردازند

پنج گنج والدین ایده‌آل

همه‌ دلشان می‌خواهد موفق باشند؛ پدر و مادرها بیشتر. ولی بیشتر پدرومادرها حتی موفقیت‌شان را هم نه برای خودشان، که برای تربیت موفق فرزندان‌شان می‌خواهند. آنهایی که بچه‌دار شده‌اند، می‌دانند که این ماجرا چه‌قدر فراز و نشیب و پیچیدگی دارد. هیچ روزی مثل روز قبل نیست و اتفاقا هر چه بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند ماجراها پیچیده‌تر می‌شود. ضمن اینکه خصوصیات فردی و خانوادگی و حتی اجتماعی هر پدر و مادری را نیز باید درنظر گرفت...
حالا سوال این است که واقعا والدین موفق چه ویژگی‌‌هایی دارند؟ آیا برای این موضوع هم استانداردهایی وجود دارد تا بر مبنای آن بتوانیم موفقیت والدین را محک بزنیم؟ آیا موفقیت به معنای کامل و بی‌عیب و نقص بودن است؟
بگذارید از همین ابتدای بحث یک موضوع را روشن کنیم: والدین موفق الزاما کامل‌ترین، بهترین و بی‌نقص‌ترین والدین نیستند. اگر این اصل را قبول کنیم با استرس کمتری بچه‌داری می‌کنیم، فرزندان‌مان را بزرگ و راه را برای موفقیت آنها هموار می‌نماییم.
با توجه به اینکه بیشتر جوامع امروزی فرزندمحور شده‌اند، والدین در تربیت به بچه‌ها دچار استرس فراوانی می‌شوند و فشار زیادی به خود وارد می‌کنند تا همه چیز خوب پیش برود؛ از انضباط و مقررات، تغذیه، مطالعه، تسهیلات آموزشی و امکان استفاده از کامپیوتر گرفته و تا همه‌چیز. امروزه حتی برای شرایط روحی و تغذیه‌ای مادر باردار هم تعریف‌های خاصی وجود دارد تا پایه‌های موفقیت کودک قبل از تولدش بنا شود.
به همین دلیل، والدین گاهی به دلیل نداشتن وقت یا امکانات برای تامین همه‌جانبه بچه‌ها، دچار عذاب وجدان شده و خودشان را گناهکار می‌دانند و این موضوع، فشار روانی وارد بر آنها را بیشتر می‌کند و صد البته، بچه‌داری و فرزندپروری را مشکل‌تر. شاید اگر اصولی را به‌طور کلی در نظر بگیریم معنای موفقیت در بچه‌داری و فرزندپروری را بهتر درک کنیم.
البته شرایط والدین کاملا متفاوت است و موفقیت نیز به همین اندازه می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد اما لااقل ۵ اصل کلی وجود دارد. یک اصل مربوط به قبل از ازدواج و ۴اصل دیگر مربوط به قبل از فرزنددار شدن است.
۱) ازدواج، موفق شرط اول:
موفقیت والدین در زمینه بچه‌داری به قبل از بچه‌دار شدن و حتی به قبل از ازدواج برمی‌گردد. والدین موفق، ازدواجی مناسب دارند و بسیار دشوار است که همسرانی بدون انطباق در فکر و سبک زندگی بتوانند تربیتی صحیح ارایه بدهند. مرحله بعدی، زمانی است که آنها قصد دارند صاحب اولاد شوند؛ کاری که نباید تصادفی و بی‌برنامه باشد و حتی‌المقدور باید ۴ اصل زیر برایش در نظر گرفته شود:
۲) انتظارتان را از بچه‌دارشدن روشن کنید:
این، موضوع مهمی است که اگر بعضی والدین قادر نباشند با گروه سنی خاصی (مثلا کودکان) راحت ارتباط برقرار کنند، ریشه‌ مساله را باید در همان سنین (یعنی دوران کودکی والدین) جستجو و حل و فصل کرد. والدین موفق از همان دوران باید یاد گرفته باشند که مسوولیت‌هایشان را بشناسند، چه‌طور با استرس برخورد داشته و یا در شرایط ناراحت‌کننده (که در دوران بچه‌داری بی‌شمار است) خود را با شرایط وفق دهند. بررسی‌ها نشان می‌دهد سطح استرس والدین روی کودکان و توانایی بزرگ کردن آنها تاثیر به سزایی دارد؛ ضمن اینکه بچه‌داری کاری مادام‌العمر است و هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. والدین موفق از قبل ترس‌هایشان را می‌شناسند و تمام جوانب زندگی با بچه را ضمن بررسی، حل و فصل می‌کنند (کار، تحصیل، وضعیت تفریحی، مالی، ازدواج و غیره...)
۳) زمینه خانوادگی را مهیا کنید:
والدین موفق از قبل، شرایط خانوادگی خود را بررسی می‌کنند که با والدین خود یا همسرشان درباره این موضوع، مشکلی نداشته باشند تا شرایط فکری، روانی و تربیتی مناسبی برای بچه‌دارشدن موجود باشد. در غیر این صورت، ناخواسته و غیرمستقیم بسیاری از مسایل و مشکلات را وارد زندگی‌تان می‌کنید.
۴) پیشاپیش معلوم کنید که قرار است فرزندتان از شما چه بیاموزد:
والدین موفق اولویت‌های زندگی فرزندانشان را براساس ارزش‌های درست پایه‌ریزی می‌کنند؛ ارزش‌های دینی و اجتماعی خود را با همسرشان هم‌سو و همگن کرده و می‌دانند که قرار است چه تفکرات و باورهایی را به فرزندان‌شان منتقل کنند.
۵) از جمع‌آوری اطلاعات غافل نشوید:
والدین موفق قبل از بچه‌دارشدن شروع به جمع‌آوری اطلاعات در این زمینه می‌کنند و از منابع معتبر (نه حرف‌های بی‌پایه و اساس این و آن) کمک می‌گیرند تا بدانند در هر دوره سنی خاص باید با فرزند‌شان چه برخوردی داشته باشند. این کار تا پایان عمر نیز باید تداوم داشته باشد؛ یعنی والدین باید به طور مستمر با روش‌ها و اصول صحیح رفتاری و سلامت جسمی و روانی فرزندان‌شان آشنایی داشته باشند. چنین والدینی هرگز از یادگیری ترسی ندارند و از اینکه نکته‌ای را در این زمینه ندانند احساس حقارت یا ناراحتی نمی‌کنند و اتفاقا با ولع زیادی به دنبال یادگیری خواهند بود.
● والدین موفق ۹ ویژگی دارند
اگرچه نمی‌توان نسخه واحدی برای همه والدین پیچید اما والدین موفق این خصوصیات را حتما دارند:
۱) ارتباطشان عمیق است
ارتباط آنها با فرزندان‌شان بسیار عمیق و از همان سنین شیرخوارگی برقرار می‌شود. وقتی بچه‌دار می‌شوند قبول می‌کنند که اول پدر یا مادر هستند و بعد معلم، مهندس، کارمند فلان شرکت و ... و برعکس تصور خیلی‌ها که فکر می‌کنند شیرخوار چیزی درک نمی‌کند، می‌دانند که اتفاقا همه‌چیز توسط کودکان ثبت و ضبط می‌شود و بعدها همان مسایل توسط آنها بروز داده می‌شود. آنها تمام نیازهای شیرخوار را فراهم کرده و از همان ابتدا به او می‌فهمانند که تنها منبع اعتماد و تکیه‌گاه او هستند. این ارتباط عاطفی عمیق به این صورت پایه‌ریزی شده و برای همیشه باقی می‌ماند.
۲) نیازهای فرزندشان را می‌شناسند
آنها خوب درک می‌کنند که هیچ‌گاه مسایل مالی و امکانات، جایگزین وقت و زمانی که باید برای فرزند صرف کنند، نمی‌شود چون پول، پیشرفت شغلی و تحصیلی قابل‌ جبران است اما هر دوره عمر فرزندان با خصوصیات و نیازهای ویژه، اگر نادیده گرفته شود اصلا قابل جبران نیست و صدمات وارده به دلیل کمبود وقت و یا بی‌توجهی والدین، می‌تواند عواقب ناگوار، پیچیده و غیرقابل جبرانی به بار بیاورد.
۳) حمایت می‌کنند، ادعا نمی‌کنند
بهترین‌ و موثرترین کارها را به‌عنوان یک حامی و پشتیبان خوب برای فرزندشان انجام می‌دهند اما قبول می‌کنند که خودشان هم نقایصی دارند. به این ترتیب، راه را برای رفع نقایص خود بازمی‌گذارند و با این روحیه، فرزندشان هم در این موارد، آنها را می‌بخشد.
۴) آنها می‌دانند که «دوصد گفته چون نیم‌ کردار نیست»
می‌دانند برای بچه‌ها، رفتار و عملکرد بهتر از گفتار و نصیحت است. سخنرانی و سرزنش به ندرت در بچه‌ها (در سنین مختلف)، تاثیر می‌گذارد. در عوض رفتار والدین پیامی واضح و رسا به همراه دارد. در گفتار و رفتار این والدین صداقت و مهربانی وجود دارد و فرزندان‌شان نیز همین‌‌گونه بارمی‌آیند.
۵) اول گوش می‌کنند، بعد حرف می‌زنند
قبل از آنکه حرف بزنند به صحبت‌های فرزندشان گوش می‌کنند. هر چه بیشتر گوش می‌کنند فرزندشان بیشتر برایشان تعریف می‌کند و این یک مکالمه موثر محسوب می‌شود. آنها می‌دانند که اعتماد به نفس، سنگ بنای سلامت عاطفی و روانی است و فرزندشان در صورتی اعتماد به نفسی محکم و پایدار پیدا می‌کند که خودش انتخابگر باشد و تحت نظارت والدین، خودش تصمیم بگیرد. وقتی می‌خواهند رفتار منفی او را تصحیح کنند لااقل دو رفتار را پیشنهاد می‌کنند تا خودش انتخاب کند.
۶) درست تنبیه می‌کنند
آنها معتقدند که موثرترین تنبیه، عدم تایید فرزند (البته به صورت موقت) است که همیشه باید همراه با توضیحات کافی به فرزند باشد که چرا این عدم تایید به وجود آمده و راه رفع آن چیست.
۷) زیاد حرف نمی‌زنند
به سوالات فرزندشان با توجه به رده سنی و درک او پاسخی ساده و صحیح می‌دهند و معمولا از مباحثه طولانی خودداری می‌کنند؛ یعنی در هر سن، اطلاعاتی متناسب به فرزندشان ارایه می‌دهند و خوب می‌دانند که ریختن یک بشکه چای در یک فنجان کاری بیهود است!
۸) حد خودشان را می‌‌شناسند
به این موضوع توجه دارند که فرزندشان در طول زندگی خود روابط بسیاری برقرار می‌کند؛ با دوستان، معلمان، فامیل و ... حتی اگر در دوره‌ای خاص این روابط ویژه‌تر شود باز هم درنهایت، این پدر و مادر هستند که جایگاه خاصی در ذهن او دارند که دایمی است. به همین دلیل روی نقش خود دقت بیشتری کرده و آن را محکم‌ حفظ می‌کنند.
۹) دنبال تشکر نیستند
آنها می‌دانند که فرزندشان مسوول جبران زحمات والدین نیست. اگر چه بچه‌داری بسیار سخت و گاهی طاقت‌فرساست و ترکیبی از لذت‌ها و ناراحتی‌هاست اما آنها از اینکه به وظایف‌شان درست عمل کرده و فرزندانی سالم، عاقل و بادرایت بار بیاورند احساس رضایت و خشنودی می‌کنند و از آنها توقع جبران ندارند

بگومگوهای طلایی

بیشتر ما در رابطه مان با همسر از کشمکش و بگومگو گریزان هستیم. معمولاً آن را چراغ قرمزی در روابط مان می دانیم و البته بیشتر آن را مشکل طرف مقابل مان می دانیم در نتیجه برای حل مشکل به دنبال سرزنش خود یا دیگری هستیم. اما نگران نباشید. اختلاف در رابطه زناشویی مساله ای طبیعی و حتی خوب است که مشکلات روبه افزایش را در رابطه سالم و رو به تکامل نشان می دهد و امکان حل آنها را فراهم می کند. جر و بحث های تند اعتماد، درک متقابل و صمیمیت بیشتری ایجاد می کند.
اختلاف در زندگی زناشویی ممکن است ناخوشایند به نظر برسد اما در حقیقت اگر با آن درست برخورد کنیم روابط را به سطح بالاتری از همکاری و سرزندگی سوق می دهد. به جای اینکه اختلاف علامت پایان رابطه باشد می توان آن را کاتالیزوری برای تغییرات مثبت و کشف چیزهای جدید در رابطه دانست. به روش های ملموس زیر توجه کنید. در این موارد اختلاف می تواند سبب تغییرات مثبت در رابطه شود. مهم ترین نکته در دستیابی به نتیجه مثبت از یک جر و بحث تند تغییر زاویه دید است. در طول گفت وگو با همسرتان همیشه به خاطر داشته باشید هر دو با هم اختلاف دارید، طرف مقابل هم جنبه های مثبتی دارد، همه مشکلات را به گردن او نیندازید.
● اختلاف نشانه مشکل دیگری است
پرهیز از اختلاف در زندگی زناشویی این واقعیت را تغییر نمی دهد که مساله ای در زندگی زناشویی تان هست که باید به آن رسیدگی شود. اختلافات که بالا می گیرد دلیل بر این است که زن و شوهر باید وقت بیشتری با هم بگذرانند. در غیر این صورت فاصله بیشتری بین آنها ایجاد می شود و بیشتر از هم دور می شوند. اختلاف باعث از نو پیدا شدن ارزش های مهم می شود و کمک می کند زن و شوهر برای یک هدف مشترک دوباره با هم متحد بشوند. هنگامی که در زندگی زناشویی اختلافی پیش می آید طرفین ممکن است دریابند وقت آن رسیده که نقش های کنونی خود را کنار بگذارند و نیز انتظارهایی را که از طرف مقابل دارند تغییر بدهند.
اختلاف معمولاً نشان دهنده این است که زن و شوهر روش های قدیمی با هم بودن را پشت سر گذاشته اند و باید پیوسته برای رابطه خود دوباره برنامه ریزی و آن را احیا کنند.
● مشاجره به سبک جدید
تصور کنید هنگامی که بین زن و شوهر مشاجره ای درمی گیرد، اگر زیادی پیگیر یا حتی هیجان زده باشید ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟ پاداشی که می گیرید صمیمیت بیشتر، دوستی عمیق تر و رابطه متقابل رشدیافته تر است. پنج نکته کمکی زیر را برای استخراج طلای موجود در اختلافات زناشویی به یاد داشته باشید؛
۱) از وسوسه سرزنش دیگری بگریزید، دنبال نتیجه گیری هایی باشید که فرصت های خوب نهفته در اختلافات را نمایان کند. فکر کنید اگر این موقعیت می بایست توجه شما را به چیزی کاملاً به دور از مشکل تان جلب می کرد، آن چه می تواند باشد.
۲) از رویاها، خواست ها و ارزش هایی که ممکن است ورای این اختلاف نهفته باشد از همسرتان سوال کنید. «این مساله چه اهمیتی برای تو دارد؟»
۳) درباره انتظارات تان که برآورده نشده یا رویاهایی که از آنها ناامید شده اید و شما را بسیار غمگین کرده خیلی راحت و صادقانه صحبت کنید. «چیزی که واقعاً مرا ناراحت کرده این است که...»
۴) به جای شکایت کردن و غر زدن درخواست خود را مطرح کنید. واضح و مستقیم درباره چیزی که می خواهید صحبت کنید و بی خود درباره چیزهایی که دوست ندارید داد سخن سر ندهید.
۵) منصف باشید و حتی اگر دو درصد از حرف های طرف مقابل درست است آن را پیدا کنید. هیچ کس صددرصد درست نمی گوید و هیچ کس هم صددرصد اشتباه نمی کند. فصل مشترک بین درست ها را پیدا و بر آنها تاکید کنید.
و بالاخره به خودتان اعتماد داشته باشید، به همسرتان اعتماد کنید و آگاه باشید چه اتفاقی دارد در رابطه تان می افتد چون شاید هنوز ندانید این اختلافات دارد شما را به کجا می رساند. هنگامی که موفق به درک فرصتی که پیش آمده شدید و کاملاً صادقانه خودتان را محک زدید و مشتاقانه در پی کشف چیزهایی باشید که برای همسرتان اهمیت دارد در همه جنبه های رابطه زناشویی تان رضایتمندی بیشتری احساس خواهید کرد.
● برای بگومگو آمادگی داشته باشید
وقتی دو نفر در کنار هم قرار می گیرند مسلم بدانید که اختلاف سلیقه و درگیری به وجود می آید. این کاملاً طبیعی است و نیاز به تغییر و تکامل را نشان می دهد. اگر به این امر آگاه باشید می توانید از قبل برای اختلافات برنامه ریزی کنید و برای آن آماده باشید. بعد از آن برای رسیدن به توافقاتی که می خواهید استفاده کنید. به یاد داشته باشید خیلی آسان تر است که برای اختلاف آمادگی داشته باشید تا اینکه کاملاً در آن غرق شده باشید و بعد بخواهید از آن استفاده کنید. اختلاف قسمتی طبیعی از هر رابطه ای است و بیشتر اوقات نشانه تمام شدن عمر رابطه نیست. باید به اختلافات زناشویی خوشامد گفت چون نشانه ای برای تلاش برای رابطه ای بهتر و تکامل یافته تر و راهی برای فهم متقابل عمیق تر است.
● از رودررویی با همسرتان نهراسید
«من از جر و بحث متنفرم»، «ما نمی توانیم مشکلات مان را خوب حل کنیم، پس اصلاً وارد مشاجره نمی شویم»، «من می گذارم او خودش هر کاری دلش می خواهد انجام بدهد».
گوش کردن، صحبت کردن، برقراری ارتباط، حل مساله، تصمیم گیری مشترک... اینها لازمه ارتباط بین زن و شوهر هستند. رابطه بدون مهارت های ارتباطی و اختصاص زمان مفید برای صحبت درباره مسائل مشترک خیلی زود به دردسر می افتد و منجر به شکست می شود. به خصوص زوج هایی که شغل های پراضطراب دارند بیشتر باید به این مساله توجه کنند. خیلی زن و شوهرها با هم حرف نمی زنند چون می خواهند از اختلاف و مشاجره بپرهیزند. عقیده نادرستی رایج است که اختلاف و درگیری بد است. یکی از دلایل اصلی اختلافات خانوادگی این است که زن و شوهرها نمی توانند با مسائلی که برایشان پیش می آید، روبه رو بشوند. ممکن است داد و بیداد راه بیندازند اما نمی توانند با صداقت و احترام متقابل با مشکل اصلی مواجه بشوند. انگار اختلاف و برخورد با یکدیگر بی ادبی است. در حالی که اختلاف و برخورد طبیعی و نشانه سلامت رابطه است. زن یا شوهری که باعث ایجاد اختلاف می شود، آدم بدی نیست و کار غلطی انجام نداده است. اختلاف فتح بابی برای مکالمه و حل مشکلات است. از اختلاف و درگیری نترسید. هدف تان نباید پرهیز از درگیری باشد بلکه باید ابزار تکیه کردن بر اختلافات و حل آنها را یاد بگیرید تا بتوانید زندگی خود را دوباره بر اساس آموخته های جدید سازمان دهی کنید. بعضی زن و شوهرها فکر می کنند اگر اختلاف عقیده خود را بروز بدهند رابطه شان در معرض نابودی قرار می گیرند. بنابراین از درگیری فرار می کنند یا ابزارهای ناکارآمدی را به کار می گیرند که مشکل را سریع اما سطحی حل می کند. مصالحه یا به اجبار قبول کردن خواسته همسر دو تا از این ابزارهای ناکارآمد هستند. معمولاً اگر به زن و شوهری که اختلاف دارند توصیه شود به خاطر دیگری کوتاه نیایند، تعجب می کنند. مگر مصالحه لازمه زندگی مشترک نیست؟ واقعیت این است که تصمیم هایی که بر اساس مصالحه گرفته می شوند فاقد خلاقیت لازم هستند و معمولاً پایدار نمی مانند. مطمئناً هرچند وقت یک بار لازم است یکی از زوجین مصلحت اندیشی کند و بر سر مساله ای با دیگری کنار بیاید اما درباره تصمیمات مهم مصالحه ممکن است عصبانیت و مقاومت به بار بیاورد. مصالحه معمولاً نتیجه این است که هر دو نفر درباره مساله ای واداده اند تا با هم به توافق برسند و تصمیم نهایی هم نسخه تعدیل شده دو نظر و عقیده قوی و محکم است.
اگر بخواهید از زیر بار اختلاف و درگیری فرار کنید، مصالحه روش بسیار خوبی است. به نظر می رسد با مصالحه می توان اغتشاش ها را فرو نشاند و هر دو طرف را راضی و خوشحال کرد، اما آنچه واقعاً اتفاق می افتد این است که هر دو طرف احساسات خود را زیر پا می گذارند. ممکن است یکی از زن و شوهر از مصالحه رنجیده باشد و منتظر دستاویزی باشد تا ثابت کند تصمیم گیری غلط بوده و باید بر اساس نظر او تصمیم می گرفتند. دیگری ممکن است فکر کند کار کاملاً درستی انجام داده که نظرش را به همسرش تحمیل نکرده اما هنگامی که مصالحه نتیجه رضایتبخشی دربر نداشته باشد او هم احساس ناخشنودی می کند. کمی روی این موضوع فکر کنید تا خودتان دریابید تصمیمات مشترکی که بر اساس مصالحه گرفته اید چقدر دوام داشته اند.
قبول اجباری یا مجبور کردن دیگری به پذیرش عقیده یکی دیگر از راه های پرهیز از اختلاف در روابط بین زن و شوهرها است. ممکن است زن یا شوهر، هر کدام که توانایی قانع کردن دیگری را دارد، دیگری را وادار به پذیرش نظر خاصی بکند. در حالی که معنی پذیرش این نیست که او هم آن نظر را قبول دارد. در حقیقت نفر دوم فقط برای پرهیز از جنگ و دعوا وانمود به پذیرش کرده و تسلیم شده است.
پس اشتباه نکنید. نه همسرتان را وادار به پذیرش نظر خودتان بکنید و نه به زور نظر او را بپذیرید. به این ترتیب اختلاف تان حل نمی شود و بدتر از آن اینکه مشکل پنهان می شود و روزی عمیق تر سر باز می کند. اگر وقتی را برای صحبت کردن با همسرتان اختصاص ندهید، اگر به پرورش رابطه تان اهمیت ندهید و اگر از اختلافات سازنده و برخوردهای سالم طفره بروید رابطه تان دیر یا زود فرو می پاشد. پس از همین الان دست به کار بشوید و مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنید. از وقت خود خوب استفاده کنید و رابطه ای معنی دار و دوستانه با همسرتان ایجاد کنید.
‌● اگر اختلاف خوب است چرا حال مان را بد می کند
اختلافات زناشویی طبیعت دوگانه و متضادی دارد. بسته به اینکه چطور با آن کنار بیایید، ممکن است سازنده یا مخرب باشد. ممکن است فکرهای جدید و خارق العاده و زاویه دیدی تازه درباره چیزی که تاکنون به آن توجه نکرده اید برایتان به ارمغان بیاورد. اما اگر درست با آن برخورد نکنید ممکن است باعث دل شکستگی و خرد شدن عزت نفس و غرور آدم بشود.
مشکلی که زن و شوهرها در اختلافات زناشویی دارند خود اختلاف نیست بلکه بیشتر روش برخورد افراد با احساسات شان است که متاسفانه جزء جدانشدنی اختلافات است.
اشتباه بیشتر مردم این است که بدون اینکه بفهمند کدام احساس شان درگیر ماجرا است سعی می کنند مشکل را به طور مجرد حل کنند. آنها مشکلات را له می کنند و حین این کار احساسات خودشان را هم که به آن مشکلات آویخته له می کنند. درست است که این کار مشکلات را از سر راه کنار می زند اما به احساساتی که در آن دخیل هستند آسیب می رساند. به همین علت است که بگومگوهای زناشویی حال شما را بد می کند. این مشکل از تمرکز بیش از حد بر مشکل به جای احساسات درگیر در آن ناشی می شود

احساسات کودکانمان را دریابیم

یکی از وظایف والدین حمایت از کودکان در مقابل هیجانات و احساسات دردناک است. مخصوصا که می دانیم همیشه یک راه حل ساده برای بیشتر مشکلات پیش آمده، وجود دارد.
کمک به کودکان برای کنترل احساسات سنگین و مشکل مانند ناراحتی، عدم پذیرش، ترس یا ناامیدی کار ساده ای نیست، زیرا طبیعتا خواهان این هستیم که کودکان از احساسات عذاب آور دور باشند. همچنین احساسات منفی ای وجود دارد که نمی خواهیم در موردش چیزی بشنویم زیرا ناراحت کننده هستند. به خصوص می توان به خشونت، خصومت، و عداوت اشاره کرد. غالبا تلاش می کنیم این احساسات را سرکوب کنیم زیرا احساس می کنیم از نظر اجتماعی نامناسبند یا از این می ترسیم که کودکانی که چنین احساساتی را بروز می دهند، رفتارهای نامناسب بیشتری از خود نشان دهند.
ما نسبت به کودکان تجربیات بیشتری داریم، بنابراین طبیعتا حس می کنیم که بنشینیم و کاری بکنیم. زمانی که به ناراحتی، ترس، نگرانی کودکان با تحسین، قوت قلب دادن، توجه کردن یا پند دادن، عکس العمل نشان می دهیم، معمولا به این علت است که شریک احساسات آنهاییم و می خواهیم که بفهمند مشکلات قابل حل هستند یا به این علت می خواهیم در مقابل احساسات ناراحت کننده از آنها حمایت کنیم. زمانی که با اوامر، هشدارها، درس اخلاقی دادن یا سرزنش کردن با کودکان برخورد می کنیم، معمولا به علت ترس از رخ دادن مجدد این اتفاقات در آینده است.
● شنیدن انفعالی
این مورد به عمل شنیدن بدون گفتن چیزی بازمی گردد، و معمولا بعد از توجه به علائمی است، لفظی یا غیرلفظی، که کودک احساس هیجانات سنگین می کند. شنیدن انفعالی موجب ترغیب کودکان برای ادامه صحبت می شود و غالبا موفقیت آمیز است. توجه شما در طی شنیدن انفعالی باید تلاش برای فهم پیام کودکان باشد. (گاهی اوقات کودکان بیمناک می شوند و دیگر صحبت نمی کنند. به توانایی شماره ۳ مراجعه کنید.)
● واکنش های تصدیقی
پاسخ هایی مانند «آ-ها» و «اوه- فهمیدم» و اشاره ها و حرکت هایی که ارتباط برقرار می کنند نشان می دهند که شما دقت می کنید و مایلید که صحبت های او را بشنوید.
● گشاینده در
(دعوت به صحبت بیشتر)
جملاتی مانند «می خواهی در موردش صحبت کنی؟» یا «بیشتر بگو» یا «به نظر می رسد که چیزی در ذهنت است»، موجب تشویق کودک به ادامه صحبت می شود. این پاسخ ها و واکنش ها بسیار سخت و قاطع هستند زیرا توجه شما را در مورد احساسات کودکان بدون داوری و حس شما، نشان می دهد.
● شنیدن فعال
بسیار شبیه شنیدن موثر است. در شنیدن فعال، شما نباید تلاش کنید تا یک پیام حقیقی را نشان دهید بلکه باید آینه ای باشید که هر آنچه کودک می گوید را نشان دهید. شنیدن فعال با شنیدن انفعالی متفاوت است زیرا فردی که می شنود به طور فعال پیام گوینده را با کلمات خودش دقیقا شرح می دهد. بنابراین، اگر شنونده پیام را متوجه نشود، گوینده حرف های او را تصحیح می کند.
شنیدن مشکلات فرزندان هر چند پیش پا افتاده موجب روشن شدن بزرگترها می شود. کودکان نیاز به این دارند که کسی احساسات آنها را بفهمد. با گوش کردن به کودکان، به آنها اجازه می دهیم تا در مورد احساسات و هیجاناتی صحبت کنند که موجب ناراحتی شان شده و این باعث می شود تا والدین دریابند که چطور اینگونه احساسات را کنترل کنند.
والدین همدرد، همدل، زمانی که کودکانشان را در حال گریه می بینند، می توانند خودشان را در موقعیت آنها ببینند و درد آنها را حس کنند. زمانی که کودکانمان را در حالت عصبانیت، می بینیم، می توانیم ناامیدی و خشم شان را حس کنیم.»
اگر بتوانیم چنین احساسات نزدیکی را حس کنیم، کودکانمان را درک کرده ایم، تجربیاتشان را باور کرده و کمکشان می کنیم تا یاد بگیرند که خودشان را تسکین دهند. این توانایی ما را مانند الواری در رودخانه نشان می دهد که ممکن است در شیب تند رودخانه قرار گیرد. مهم نیست که چه موانعی و مشکلاتی در مسیر ارتباطمان با کودکان قرار دارد، می توانیم در مسیر رودخانه بایستیم و آنها رابه سوی هدف هدایت کنیم. حتی اگر مسیر بسیار گول زننده باشد (همانطوری که غالبا در دوره نوجوانی است)، می توانیم به کودکان در گذشتن از موانع کمک کنیم و در یافتن مسیرشان ریسک کنند

آیا والدین موفقی هستید؟

چگونه یاد بگیریم با خود صادق باشیم و از خطاهای مان دست برداریم. من مادری هستم که در مورد مراقبت از کودک کتاب های زیادی خوانده ام تا پاسخ همه سؤالاتم درباره سلامت و رشد پسر خردسالم را پیدا کنم. وقتی که قفسه های کتابم را مرتب می کردم و کتاب ها و مجلات را دسته بندی می کردم، از خواندن این همه خبر و پند و توصیه های متناقض خسته می شدم. چطور می توانستم بفهمم که رفتارم با فرزندم درست است یا خیر؟
سال ها بعد، برحسب وظیفه برای آزمون رشته پرستاری همه کتاب های رفتار با کودک را مطالعه کردم. اما وقتی که پسرم را به مدرسه بردم او گریه می کرد و دست مرا محکم گرفته بود، متحیر ماندم و از خود پرسیدم کجای راه را اشتباه رفته ام، گاهی نیز می پرسیدم آیا واقعاً مادر خوبی بوده ام؟
اما سیزده سال بعد، من و پسرم چیزهای زیادی یاد گرفتیم. پسرم یک نوجوان مستقل شده بود و من هم مادر با تجربه ای شده بودم. رفته رفته یاد گرفتم در برخورد با مشکلات مدرسه یا مسایل دیگر پسر بچه ها، با خودم رو راست باشم. هنوز توصیه های کارشناسان را می خواندم یا از طریق برنامه های رادیویی - تلویزیونی، پیام های آنها را دنبال می کردم. خیلی طول کشید که به عنوان مادری آگاه در خود اعتماد به نفس پیدا کنم.
اما حالا می دانم برای تربیت فرزندم چه روشی را انتخاب کنم که برای کودک و خانواده ام مفید باشد. در پایان، آن چه که به آن معتقدم این است که ما، پدر و مادرها، کارشناسان واقعی فرزندان مان هستیم، والدین سست اراده (بدون اعتماد به نفس) یا نگران.
من در موارد دیگر زندگی احساس صلاحیت می کردم، بنابراین عدم اعتماد به نفسم در بچه داری برایم بسیار تعجب آور بود. در مقایسه با مادرهای دیگر، می دیدیم آنها از من تبحر بیشتری دارند. آیا فقط من بودم که چنین احساسی داشتم؟
بنا به گفته کارشناسان، در حقیقت این که نگران باشید آیا والدین خوبی هستید یا نه، مخصوصاً در مورد فرزند اول طبیعی است. چرا که شما مسئول این آدم کوچک هستید، پس طبیعی است نگران باشید که رفتار شما چه تاثیری در رشد کودکانتان خواهد داشت. اما در این جا روش هایی وجود دارد که به شما یاد می دهد چگونه در امر تربیت فرزندانتان مطمئن و استوار گام بردارید.
همیشه پدر و مادرها چنین نگرانی هایی دارند، اما مسایلی آن طرف مشکلات امروزی نیز وجود دارد. جامعه ما در معرض تحولات بیشماری قرار گرفته است. مثلاً روز به روز به تعداد مادرانی که بیرون از منزل کار می کنند، اضافه می شود. بنابراین به تدریج بر تعداد کودکانی که در خانه تنها هستند، اضافه می شود.این گونه تحولات برای ما نگرانی هایی به همراه دارد که پدر و مادرهای ما هرگز چنین نگرانی هایی نداشتند، میلیون ها پدر و مادری که مجبورند فرزندان خود را ترک کنند نگران هستند، این مشغله ها چه تاثیری روی بچه هایشان می گذارد، چگونه یک پدر یا مادرتنها می تواند از عهده مشکلات فرزندانش برآید؟
پیدا کردن پاسخ این پرسش ها دشوار است چراکه ما اغلب احساس می کنیم، این فقط مشکل ما است. کسی را نداریم که از او کمک بگیریم. کارشناسان معتقدند، «امروزه حمایت اجتماعی بسیار کم شده.»رییس گروه تحقیقات خانواده و رشد اجتماعی نوجوانان می گوید: «وقتی مادرها خانه را به قصد کار ترک می کنند، زمان کمتری برای توجه به فرزندانشان دارند، بنابراین حمایت و کمک به آنها دشوارتر از قبل می شود.» بیشتر پدر و مادرها مایلند عضو یکی از انجمن های خانواده باشند اما اغلب دسترسی به آن برایشان مشکل است.
مادری می گفت: «والدین امروزی، به اهمیت وجود انجمن های خانواده پی برده اند، چراکه با عضویت در این گروه ها می توانند از حمایت آنها برخوردار شوند.»
چه توصیه هایی مفید است؟
امروزه قابل دسترس بودن اطلاعات از طریق کتاب ها، مجلات و برنامه های رادیویی و تلویزیونی خانواده، پیشرفتی است که بچه داری را آسان تر کرده است. گرچه والدین در برخورد با مشکلات و فشارهای عصبی زندگی امروز، به کمک نیاز دارند، اما پژوهش های وسیع و نظریه های کارشناسان درمورد سلامت و رشد کودکان ممکن است واقعاً به اعتماد به نفس پدر و مادرها آسیب برساند. مادری که صاحب سه فرزند است، می گوید: در امور بچه داری هرچه بیشتر مطالعه می کنم، از خودم ناامیدتر می شوم.
افزایش میزان اطلاعات ممکن است والدین را در اختلاف نظرها سردرگم کند. اما راه حل این مشکل برای من این بود که فهمیدم توصیه های مفید کارشناسان نه تنها اطلاعات لازم را در اختیارم قرار می دهد، بلکه کمک می کند توانایی آن را داشته باشم که به تنهایی تصمیم بگیرم. من متوجه شدم که اگر توصیه یک کارشناس اعتقاد اولیه مرا تقویت نکرد، یعنی آن پیشنهاد برای فرزندم تاثیری ندارد پس نباید به آن توجه کنم در این صورت سر در گم نمی شوم. اما در مجموع مفیدترین توصیه ها چند نکته را پیشنهاد می کند.
انتظارات واقعی داشته باشید
تصور درستی از والدین بالنده داشته باشید. روان شناسان معتقدند شما پیوسته روش تربیتی خود را بررسی می کنید، آنهایی را که بی تاثیراند، دور می ریزید و شیوه های کاربردی تری را انتخاب می کنید و در این بین ممکن است دچار خطاهایی نیز بشوید. اما نگران نباشید چراکه این گونه اشتباهات سهوی شما، به فرزندتان آسیب جدی روانی وارد نمی کند. بهترین روش مشاوره کارشناسان، فقط درمان مشکلات فرزند شما نیست، بلکه آنها باید راه های برخورد با مشکلات را به شما بیاموزند. نظر کارشناسانی که برای همه سؤالات یک جواب دارند، را نپذیرید. آنهایی که در بیان نظریاتشان بیشتر از کلمه «همیشه، هرگز، باید و نباید» استفاده می کنند. زیرا این گونه نظریه ها و توصیه ها خانواده ها را از فکر کردن به وضعیت خاص خودشان باز می دارد.توصیه های کارشناسان وقتی مفید است که راه های برخورد با مشکلات فرزندتان را به شما ارایه دهد، بنابراین شما نیز بر اساس نیازهای فرزندانتان یکی را انتخاب می کنید. برخی از کارشناسان رفتار با کودک، فقط اولین بخش رفع مشکل را پیشنهاد می کنند، در حالی که باید در صورت شکست راه اول، روش دیگری را نیز ارایه دهند. اگر راه هایی که مشاوران پیشنهاد کرده اند بی تاثیر باشد، بعضی از والدین نگران می شوند که شاید خود یا فرزندشان در عمل به توصیه های روان شناسی اشتباه کرده اند. ولی باید بدانیم هر تکنیک رفتاری برای همه کودکان موثر نیست. بعضی اوقات مجبور می شوید، فقط به یک شیوه رفتار کنید، اما بعضی اوقات هم قبل از این که بدانید یک تکنیک چگونه عمل می کند، شاید آن را تغییر دهید.بیشتر روان شناسان معتقدند: «پیشنهادهای متناوب مفید هستند.» شاید حتی مهم تر از این که والدین را تشویق کنند تا راه حل هایی را برای خود ابداع کنند. دکتر کارول شر استاد دانشگاهی در نیویورک، هشدار می دهد که برخی از کارشناسان، تربیت کودک را بسیار ساده می پندارند. مثلاً در برخورد با مشکلی مانند خجالت، شاید از طریق کتاب یا مجلات به شما توصیه کنند فرزندتان را تشویق کنید همراه بچه های دیگر، در فعالیت های گروهی بیشتر شرکت کند. البته این، توصیه خوبی است، اما چون به قدر کافی دلایل خجالتی بودن بچه ها را توضیح نداده است، والدین هم انتظار دارند، خجالت فرزندشان به همین سادگی برطرف شود. اما همیشه این طور نیست، شاید خجالتی بودن یک کودک بسیار پیچیده باشد و شاید غلبه بر آن و پیدا کردن اعتماد به نفس، برای او یک عمر طول بکشد. پس آگاه باشید که معالجه نیم ساعتی وجود ندارد.
شرکت در انجمن های خانواده بسیار مفید است
اغلب خانواده هایی را می بینم که نگران مشکلات تربیتی فرزندان خود هستند. پیشتر گفتم که دیگران هم مانند شما نگرانی هایی دارند. پس تبادل نظر با آنها می تواند برای شما هم مفید باشد. مثلاً مادری که با فرزند نه ساله اش به مشکل بر می خورد، بهتر است در کلاس های آموزش خانواده شرکت کند. همان طور که احساس و نگرانی اش را با اعضای گروه در میان می گذارد، آنها نیز با او همدردی کرده و راه های مفیدی به او پیشنهاد می کنند. اما او به زودی در می یابد که می تواند از حمایت عاطفی برخوردار باشد. حتی در این گفت و گوها، او توانایی هایش را که فراموش کرده بود، دوباره به دست می آورد

آیا پدر و مادر خوبی هستیم؟

برای بچه ها مهم است که پدر و مادرشان عاشقانه زندگی کنند. چرا نوجوانان دچار طغیان و سرکشی می شوند؟ شما جزء کدام دسته از پدر و مادرها هستید؟ آنها که سختگیرند و معتقدند که فرزندشان باید بدون هیچ چون و چرایی از فرامین آنها اطاعت کند؟ یا آن گروه که می خواهند برعکس شیوه تربیتی والدین خود، به فرزندانشان آزادی عمل بدهند و او را محدود نسازند؟ موفق ترین والدین کسانی هستند که ضمن دوست داشتن فرزندانشان، از آنها توقع و انتظار هم دارند. آنان بدون هیچ قید و شرطی نسبت به فرزندانشان توجه نشان می دهند و ساعتی را در کنار آنها می گذرانند و از آن لذت می برند. پدر و مادر خوب، والدینی هستند که به علایق و خواسته ها و مشکلات فرزندانشان توجه می کنند و حد و مرزی نیز برای آنها قائلند. در چنین خانواده هایی فرزند نوجوان به راحتی نظرات مخالف خود را نسبت به موضوع خاصی، بدون ترس و وحشت بیان می کند و مجبور به اطاعت بی چون و چرا و بدون هرگونه توضیح نیست. یک پدر و مادر خوب مطمئناً قوانین و محدودیت هایی منطقی و مبتنی بر عشق و دوستی نسبت به فرزند نوجوانشان در نظر می گیرند. البته همه پدر و مادرها می خواهند خوب باشند و تصورشان این است که با روش تربیتی خاصی که مدّ نظر دارند حتماً پدر و مادر خوبی هستند اما فرزندشان قدر آنها را نمی داند. اما واقعیت آن است که برخی از والدین گاه علیرغم میل باطنی خود، به دلیل تحمل فشارهای مختلف زندگی و یا خستگی و مشغله کاری زیاد، یا راه سلطه جویی و دیکتاتوری را در پیش می گیرند و یا برعکس، نوجوان را به حال خود رها می کنند. همه ما ممکن است دچار اشتباه شویم و در موقعیت خاصی چنین رفتاری را اعمال کنیم. اما منظور رفتارهایی هستند که دائماً تکرار می شوند و در حقیقت تبدیل به یک روش تربیتی درازمدت می گردند. توجه به این نکته بسیار مهم است زیرا رفتارهای دیکتاتور مآبانه ممکن است فرزند نوجوان شما را در آن لحظه وادار به اطاعت از شما کند، اما مطمئناً این روش در طول زمان اثری منفی بر روی او می گذارد و ممکن است دور از چشم شما دست به کارهای نابخردانه بزند. با عشق و محبت و اعتماد شروع کنید نوجوان ها حتی بیش از کودکان می خواهند مطمئن شوند که شما برای آنها زندگی می کنید و به آنها بها می دهید. آگاهانه یا ناآگاهانه، بسیاری از نوجوان ها نگران آن هستند که شاید دیگر مانند زمان کودکی، مورد علاقه پدر و مادرشان نباشند. برخی از والدین با تعریف و تمجید از دوران کودکی آنها و این که در دوران خردسالی چقدر شیرین و با مزه بوده اند، به این نگرانی دامن می زنند. نوجوان به تضمین مجدد مهر و محبت پدر و مادرش نسبت به خود نیاز دارد و می خواهد مطمئن شود که رشد او، حتی بدرفتاری و بی ادبی اش نسبت به شما، از میزان تعهدی که نسبت به او دارید نمی کاهد. البته بین توجه به خواسته های نوجوان و برآورده ساختن هر آنچه که او می خواهد، تفاوت بسیاری وجود دارد. اگر با فرزند نوجوانتان رابطه خوبی ندارید، توجه به موارد ذیل می تواند مشکل شما را حل کند. زمانی را به او اختصاص دهید گروهی از والدین تصور می کنند که اگر فرزند نوجوانشان توجه خاصی نسبت به دوستان هم سن و سالش دارد، به این معناست که او دیگر به خانواده اش اهمیتی نمی دهد. به همین دلیل برخی از آنها برای جلب توجه او به سوی خود، مدام از دوستان وی بدگویی می کنند؛ تحقیقات انجام شده نشان می دهد که اغلب نوجوانان نه تنها تمایل دارند بیشتر اوقات خود را در کنار والدینشان بگذرانند، بلکه از آن نیز لذت می برند. اگر می خواهید رابطه خوبی با او داشته باشید، باید او را بیشتر بشناسید و از علایق و خواسته ها و حتی مشکلاتی که او را از درون رنج می دهند، آگاه شوید. باید به او ثابت کنید که برایش ارزش قائلید و به آراء و نظراتش توجه دارید. در این صورت نوجوان شروع به درد دل خواهد کرد و خواسته ها و مسائل دیگرش را با شما در میان خواهد گذاشت. اما اگر قرار باشد صحبت های شما با او همیشه حول محور خاصی مانند مسائل روزمره زندگی و گله و شکایات شما از او دور بزند، هرگز نمی توانید توجه واقعی او را جلب کنید. متأسفانه اغلب گفت و گوهای بین والدین و نوجوانان، پیرامون موضوعات روزمره منزل و کارهای لازم الاجرا است: " این قدر سر به سر برادرت نذار" " برو موهاتو کوتاه کن" ، " این قدر با جوش های صورتت ورنرو" و ... اینها موضوعات مناسبی برای ایجاد یک ارتباط مثبت و خوب با او نیستند. موضوعات مورد علاقه نوجوانان موضوعات خانواده نوجوان ها دوست دارند در تصمیم گیری هایی که بر روی همه افراد خانواده تأثیر می گذرد، دخالت داده شوند ؛ مانند مسافرت، عوض کردن خانه، بیماری، فشارهای اقتصادی و ... آنان غالباً سؤالات بی پاسخ فراوانی دارند که احتمالاً با شما در میان می گذارند. سؤالاتی مانند این که مواد مخدر چیست؟ نشئه شدن یعنی چه؟ نباید به آنها دروغ بگویید و یا با عباراتی مانند " بعداً خودت می فهمی" یا " نمی دونم چه جوری برات توضیح بدم"، " فراموش کن"، از پاسخ به آنها طفره بروید. مشاهده ابراز علاقه پدر و مادر نسبت به هم برای او لذتبخش است شنیدن عبارات و جملات محبت آمیزی همچون " دوستت دارم" ، " عشق من تو هستی " و امثال آن از زبان پدر و مادر نسبت به یکدیگر، نوجوان را سرشار از امید و شادی می کند. برای او بسیار مهم است که بداند پدر و مادرش یکدیگر را دوست دارند. زیرا نوجوان همیشه از این نگرانی که ممکن است روزی والدینشان از هم جدا شوند و او را تنها بگذارند، رنج می برد و شنیدن این جملات به معنای قوت قلبی برای او است. او را به دنیای خود راه دهید نوجوانان دوست دارند در مورد علایق و احساسات پدر و مادر خود و یا امیدها و رؤیاها و ناراحتی ها و نومیدی های آنان مطلع باشند. آگاهی نوجوانان از این حقیقت که شما نیز همیشه نسبت به خود اطمینان صد درصد ندارید رسیدن به دوران بلوغ را برای او ساده تر می کند، هر چند که نیازی به تعریف تمام جزئیات نیست. به او اعتماد کنید بسیاری از والدین به قدری در امور فرزند نوجوان خود دخالت می کنند که گفت و گوی بین آنها جز بگو مگو و بحث و جدل نیست. هرگز به او به خاطر یک بار دیر آمدن برچسب های ناروا نزنید، زیرا ممکن است او را به این نتیجه برساند که با خود بگوید:" به هر حال پدر و مادرم که به من اعتماد ندارند و هر جور دلشان بخواهد فکر می کنند، پس چرا به این اعمال دست نزنم؟ " تحسین نکات مثبت، به نوجوانان حس اعتماد به نفس می بخشد و سرزنش و تحقیر و گوشزد مکرر نقطه ضعف هایش، حس خلاقیت را از او سلب می کند و به او احساس ضعیفی و بی ارزشی می دهد. سختگیری های افراطی ، نوجوان را وادار به پنهان کاری خواهد کرد، پس سعی کنید بیش از حد او را محدود نسازید. اگر به آهنگ خاصی علاقه دارد، شما نیز در ظاهر امر چنین وانمود کنید که آن آهنگ را دوست دارید. زیرا عدم درک نیازهای روحی – عاطفی او، فرزند نوجوانتان را به جاذبه های خارج از منزل خواهد کشاند. با او به احترام صحبت کنید مطمئن باشید در مقابل رفتار محترمانه شما با فرزند نوجوانتان، او نیز در برخورد با شما همین شیوه را برمی گزیند، البته نه در طی یک روز و یک هفته. همیشه به او احترام بگذارید تا او نیز چنین کند. از سرکوفت زدن و سرزنش نوجوان به ویژه در حضور دوستان و آشنایان بپرهیزید و به جای آن، عشق و علاقه خود را نسبت به او بر زبان آورید. اغلب پدرها با بزرگ شدن دخترانشان، از آنها فاصله می گیرند و قبول این مطلب که ممکن است دخترشان هنوز هم بخواهد مانند گذشته با آنها شوخی و بازی کند، دشوار است.
مادرها هم در برابر فرزندان پسر بالغ خود همین شیوه را انتخاب می کنند. اما فراموش نکنید که دخترها هنوز هم فرزند پدرشان و پسرشان فرزند مادرشان هستند. این شیوه رفتاری نوجوان را دچار نگرانی می کند و ممکن است نزد خود بیندیشید که دیگر مورد توجه پدر و مادر خود نیست. آنچه که لازم است مادران درباره پسرانشان بدانند دلواپس نباشید... آنان برخلاف ظاهرشان آن قدرها هم خشن نیستند! بسیاری از مادران که می کوشند رفتار پسرشان را درک کنند، می پرسند: « پسرها را چه شده است؟ » آنان به حکم غریزه می دانند که در ذهن یک دختر چه می گذرد. اما در سر پسرها چه می گذرد؟ هورمون های مردانه از دوران بلوغ به بعد بر رشد عاطفی و جسمانی پسرها اثر می گذارند و مجموعه ای از رفتارهای پسران را که « رمز پسر» نام نهاده شده ، تشکیل می دهند. در واقع « رمز پسر» طوری رشد می کند که مردان جوان اندیشه ها و احساس های خود را بر زبان جاری سازند و این امر مادران را شگفت زده می کند. از همین رو پی بردن به چگونگی اندیشه و رفتار پسران باعث می شود برخورد با آنان مناسب و آسانتر شود. ذیلاً برخی ویژگی های پسرها را برای اطمینان خاطر مجدد مادران حیران و سر در گم آورده ایم. خشن و ناآرام اند کدام مادری است که از نیرو ( انرژی ) پسرانه پسرش همچون دویدن، پریدن و فریاد کشیدن حیرت کند؟ اما موقعی که همان پسر پرخاشگر می شود، چطور؟ وقتی مادری اسم اولین پسرش را که هفت ساله بود، در کلاس ورزش نوشت، مشتاقانه منتظر بود که هنگام بازی تشویقش کند ولی توقع نداشت بازیکنان همدیگر را بزنند و بیندازند و یا حریفانشان را نقش زمین کنند. حتی پسرش میان آن همه بچه، از همه پر جنب و جوش تر بود. او می گوید: « همیشه با خودم فکر می کردم که این بچه ام آرام تر و عاقل تر است ولی بازی خشنش باعث شد که آن روی او را نیز ببینم.» بیشتر پسرها بازی خشونت آمیز را دوست دارند، ولی این بدان معنا نیست که در آینده آدم های خشنی می شوند. به واقع در این بازی های رقابتی و جسمانی فواید مشخصی نهفته اند. پسران از محدودیت های پرخاشجویی خبردار می شوند و پی می برند که چقدر پیش بروند تا ایمن مانده و دور از گزند باشند و چگونه از احساسات دیگران آگاه شوند. تخیلات خشونت باری دارند پرخاشگری پسران ، مادران را آشفته می کند. آنان با مطالعه گزارش های رسانه ها از مدارس، هراسان گشته و به حکم غریزه بر آن می شوند که تفنگ های اسباب بازی، بازی های ویدیویی و فیلم های نگران کننده را از دسترس پسران دور نگه دارند تا مبادا وسوسه شوند و به رفتار ناهنجاری دست بزنند مادرها درمی یابند که تخیلات پسرانشان جایگزین آن وسایل می شود. پدر و مادری تصمیم گرفتند که به پسرهایشان هیچ گونه اسباب بازی ندهند و حتی لباس دخترانه به آنها بپوشانند آنها امیدوار بودند که تربیت بدون در نظر گرفتن جنسیت، تأثیر خوشایندی داشته باشد. به آسانی احساساتشان را بروز نمی دهند دختر خشمگین یا آشفته اغلب به آغوش مادر پناه می برد ولی پسر معمولاً سعی می کند مشکلش را به تنهایی حل کند و نمی خواهد « بچه ننه » به نظر بیاید. اگر می خواهید با پسرتان در زمینه مشکلی که او را ناراحت کرده به گفتگو بپردازید ، سعی کنید غیر مستقیم و زمانی که سرگرم انجام کاری هستید ، سر صحبت را با او باز کنید.
هنگامی که دو خانم می خواهند در زمینه ی موضوع خصوصی سخن بگویند احتمال دارد رو به روی هم بنشینند و بپرسند: ( تو چه احساسی داری؟ ) ولی مردها غالباً بدون این که به هم بنگرند، صحبت می کنند. اگر دقت کنید، دو مرد به طور مثال در حین تماشای بازی فوتبال ، با هم حرف می زنند و در عین حال خصوصی ترین مطالبشان را کم کم بیان می کند و هیچ وقت نگاهی نگران کننده هم به یکدیگر نمی اندازند. مادری که در تعمیر دوچرخه به پسرش کمک می کند، ممکن است در حین گفتگوهای خودمانی ، متوجه چیزهای بیشتری درباره فرزندش شود تا این که بخواهد سر میز شام رودررو، وی را به صحبت وادارد. دوست دارند معامله کنند مردها طرفدار عدل و انصاف هستند و دوست دارند راجع به هر چیزی بحث کنند و از این بابت هم مهارت دارند. و می خواهند مطلبی را مو به مو توضیح دهند و معامله ای منصفانه کنند و بعد از این که به توافق می رسند، اغلب می شنوید که می گویند: « قول می دهی؟ قول می دهی؟» مادران می دانند که معامله کردن فقط نصف جنگ است. پسرها پایبندی به عهد و پیمان را سخت می دانند. نق زدن نیز اثر نمی کند، بنابراین راهبردها و تدابیر دیگر مؤثراند. پسر خانواده ای موافقت کرده بود از بازی های پر سر و صدا روی کاناپه ی اتاق نشیمن خودداری کند، اما به علت نشاط و سرزندگی طبیعی اش قولش را از یاد می برد. از همین رو مادرش راهی یافت که عهدش را به او یادآوری کند. او یادداشتی به این مضمون نوشت و به کاناپه سنجاق کرد: پسر عزیز، فکر می کردم که با من دوستی؛ ولی اهمیتی برای من قائل نمی شوی. به من لطمه می زنی، آنقدر محکم می نشینی که فنری شکسته به پشتم فرو می رود. بین ما هر چه بوده تمام شده، دوست سابق تو« کاناپه». او با خواندن این یادداشت خنده ای سرداد و قولش را به یاد آورد.
علیرغم تمام نگرانی ها، دردسرها و غم و رنج ها، پیوند میان مادران و پسران واقعی است. جوانانی سالم تحویل جامعه بدهیم خداوند متعال به جوانانی که فعلاً امکان تشکیل زندگی و ازدواج را ندارند فرموده است که: عفت پیشه کنید و خود را از آلوده شدن به مفاسد و گناهان حفظ کنید. شهید مطهری در این باره گفته است: در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل، هرگونه اقدامی بی مورد است. دیگر اینکه: نسل کهن اول باید خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. اصلاح محیط خانواده برای سالم سازی محیط پرورش جوانان، خانواده ها باید اصلاح را از خود شروع کنند. به عبارتی بزرگترها، اول باید خود را اصلاح و عیوب خویش را برطرف نمایند تا بتوانند به عنوان الگوی قابل قبول جوانان مطرح شوند. نمی شود که بزرگترها خود را آلوده به انواع زشتی ها و گناهان بکنند و آنگاه انتظار داشته باشند که فقط با موعظه و نصیحت موفق به هدایت جوانان شوند. چگونه می توان در منزل و در حضور نوجوانان مرتکب انواع رذایل اخلاقی شد؛ دروغ گفت ، تهمت زد ، غیبت کرد ، مال حرام خورد ، قسم دروغ خورد ، به محرم و نامحرمی توجه نکرد ، برنامه های مبتذل ماهواره و فیلم های نامناسب را دید ، عدالت را رعایت نکرد ، زبان را از انواع کلمات رکیک و نامناسب حفظ نکرد ، به جّو بی اعتمادی در منزل دامن زد و آن وقت انتظار داشت که نوجوانان و جوانانی که در این محیط پرورش می یابند آلوده به این امور نشوند؟!
نقل شده است که در زمان پیامبر اسلام ( ص) زنی فرزند خویش را نزد حضرت رسول ( ص) آورد و گفت: یا رسول الله این پسر خیلی خرما می خورد و هر چه او را از این کار منع می کنیم فایده ای ندارد. می ترسیم این کار موجب بیماری او شود. شما او را نصحیت کنید. حضرت محمد ( ص ) فرمود: او را ببر و فردا بیاور تا به او نصیحت کنم. مادر گفت: چرا فردا یا رسول الله؟ پیامبر فرمود: چون امروز خودم خرما خورده ام و به همین جهت فردا خرما نخواهم خورد و پسر تو را نصیحت می کنم! بله، رطب خورده منع رطب چون کند؟! واقعیت این است که بزرگترها در عرصه خانواده با اعمال و کردار خویش بیشتر به تربیت فرزندان می پردازند تا با گفتار و نصیحت هایشان. پس یکی از راه های سالم سازی جوانان، توجه بزرگترها به خود و اصلاح خویش و تربیت نفس خویش است. در قرآن کریم آمده است: شما مردم را به کارهای خیر دعوت می کنید اما نفس خویش را فراموش کرده اید؟ یا در سوره صف در این باره می فرماید: خداوند به خشم می آید از این که شما حرفی بزنید اما به آن عمل نکنید ؛ و در آیه دیگر به وظیفه بزرگ پدرها اشاره کرده و می فرمایند: خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ دور نگهدارید... پس توجه خانواده به فضایل ، و دوری آنها از رذایل اخلاقی ، یکی از زمینه های اصلی سالم سازی جوانان است و عدم توجه به این امر نیز عواقب وخیمی در بر دارد ؛ چنانکه یکی از مسئولین مبارزه با مواد مخدر بی توجهی خانواده ها به جوانان را عامل اصلی گرایش جوانان به مواد مخدر می داند. شارع مقدس اسلام نیز به والدین توصیه فرموده است برای این که فرزندان شایسته ای داشته باشند و محیط پرورش نسل آینده آنها پاک و دور از انواع آلودگی ها باشد حتی قبل از تولد فرزندان یعنی از زمان انتخاب همسر دقت لازم را داشته باشند و سپس در هنگام بارداری مادر و تولد کودک و هفت سال اول و هفت سال دوم و هفت سال سوم به رعایت نکات تربیتی و اخلاقی و معنوی بپردازند تا نسل آنها از آلودگی به انواع آفت ها مصون بماند. آنچه از آموزه های دینی و تاریخی و مطالعات روان شناسی و تجربیات شخصی بزرگان برمی آید مؤید این نظر است که خانواده یکی از عوامل اصلی و مهم سعادت یا شقاوت جوانان است و والدین می توانند با سنجیده کاری و دوراندیشی و صبر و حوصله و دوری از رذایل اخلاقی و رعایت عملی فضایل، زمینه های رشد مناسب و همه جانبه جوانان را فراهم آورند. چگونه به فرزندمان کمک کنیم تا بحران نوجوانی را پشت سر گذارد؟ والدین و بحران نوجوانی فرزندان در قسمت قبل به شناسایی مشکل نوجوانان و والدین آنها و ارائه راهکارهایی در این زمینه پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم... توجه به تفاوت های فردی تئوری دیگری که در مشاوره در مورد مشکلات ارتباطی انسانها از جمله نوجوانان تاثیرات بسزایی گذاشته است تئوری تحلیل رفتار متقابل "اریک برن" است .
وی معتقد است که در شخصیت انسان سه جنبه وجود دارد . والد – کودک – بالغ . این سه شخصیت در انسان بین تولد تا پنج سالگی شکل می گیرد . - والد ضبط رویدادهای خارجی است ( عوامل بیرونی ) که بدون سؤال حتی با زور بین تولد تا پنج سالگی در مغز شخص تولید می شود . ( مفهوم آموخته شده زندگی ) در جنبه والد شخصیت انسان ، تمام پندارها ، اخطارها ، قوانین و مقرراتی که بچه از پدر و مادر خود شنیده و در رفتار آنها دیده ، محفوظ است. امر و نهی ، محبت ها ، نوازش ها ، خنده ها ، اخطارها ، هشدارها یا صحبت هایی از قبیل "هرگز دروغ نگو" ، "مردم همیشه انسان را از روی دوستانش قضاوت می کنند" ، "اسراف گناه است" و غیره . -کودک ضبط رویدادهای درونی است و یا به عبارت دیگر پاسخ یا عکس العمل او نسبت به آن چیزهایی است که می بیند و می شنود . مثلاً احساسی که از روی ترس مادر و پدر در طفل ایجاد می شود ( مفهوم احساس شده زندگی ). -و اما حدود ده ماهگی "بالغ" در انسان شروع به رشد می کند . بالغ ضبط اطلاعاتی است که از راه تحقیق و سنجش و تجربه به دست آمده است ( مفهوم اندیشیده شده زندگی ) . از طریق بالغ است که انسان کوچک می تواند فرق زندگی را آن گونه که به او یاد داده شده ( والد ) ، احساس کرده ( کودک ) و بالاخره آن گونه که خودش استنباط کرده است ( بالغ ) متوجه شود. قدرت بالغ نیز اول در خویشتن داری نشان داده می شود . احساسات برانگیخته شده انسان علامت آن است که کودک درون انسان بیدار شده و بنابراین اولین قدم برای تقویت بالغ ، آن است که به علائم والد و کودک حساسیت بیشتری داشته باشیم . این اولین گام برای خوب عمل کردن بالغ است. در بسیاری از موارد همگام با نوجوانان ، در بزرگسالان شخصیت کودک در فعالیت می باشد. بنابراین چه بسا روابط پدر و مادران با فرزندان و دیگران ، کودکانه باشد ؛ یعنی با آنها احساسی رفتار کنیم و کودک وجودمان را با کودک وجود فرزندانمان درآویزیم ، عملی که به هیچ وجه نتیجه ای نخواهد داشت. در دوران بلوغ ، شخصیت نوجوان بی نهایت قابل تحریک است. باید نوجوان را طی سالیان دراز با تمرین ها و آموزش و تصمیم گیری های کوچک و اتخاذ مسئولیت اخلاقی برای تصمیماتش آماده ساخت . نوجوان باید هدف و مقصد داشته باشد . اگر طی سالیان دراز پدر و مادر سعی کرده باشند و نوجوان را با واقعیت ها ، ارزش ها ، اهمیت مردم و ارزش خودش آشنا کرده باشند ، در آن وقت می توان به بالغ نوجوان اعتماد کرد. او در چهارده سالگی در کامپیوتر ذهنش به اندازه کافی اطلاعات دارد تا بتواند با آن ، عواقب بسیاری از اعمال خود را بسنجد .
اعتماد به نوجوان راه سازنده ای است که پدر و مادر می توانند برای مقابله با انواع و اقسام مسائل برهم زننده که یک جوان در حال بلوغ می تواند به خانه بیاورد از آن استفاده کنند . به عبارتی استفاده از تمام شیوه ها در جای درستش و به شکل درست آن توصیه می شود . ( حس زمانی و مکانی ) انسان هر قدر بیشتر درباره کودک و والد خود بداند بهتر می تواند آنها را از بالغ جدا کند و به همان اندازه بالغ او مستقل تر ، خودکفاتر و نیرومندتر خواهد شد. وقتی کسی قادر است بگوید این کودک من است ، یا این والد من است در حقیقت دارد با بالغ خود حرف می زند . در اثر همین سؤال کردنها انسان خودش را به سوی بالغ سوق می دهد . در یک موقعیت فشار و ناراحتی ، همین که انسان بپرسد " این کیست که در من عمل می کند" ، خود تسکینی است. کودک درون خود را بشناسید و آسیب پذیری های آن ، ترسهایش و راه های اصلی ابراز این احساسها را ملاحظه کنید. والد درون خود را بشناسید و متوجه احکام ، تقاضاهایش ، وضعیت های تثبیت شده اش و راه های ابراز آن باشید. نسبت به کودک دیگران حساسیت داشته باشید . با آن حرف بزنید و نوازش و حمایت کنید و آن را به خاطر ابراز نیروهای خلاقه اش تحسین کنید و بالاتر از همه به احساس غیر خوب او توجه داشته باشید . به بالغ درون خود برای پاسخ به یک انگیزه و جدا کردن اطلاعات والد و کودک از واقعیت که به کامپیوتر ذهنش وارد می شود وقت بدهید و در صورت لزوم تا ده بشمارید. وقتی شک کردید ، کاری نکنید. هیچ کس به شما برای آنچه نگفته اید حمله نخواهد کرد. روی یک سیستم ارزش ها برای زندگی خود تصمیم بگیرید، بدون یک چهارچوب اخلاقی کلی نمی توانید به آسانی تصمیم بگیرید ، حتی تصمیم گیری در مورد مسائل کوچک روزانه . نتیجه گیری کاربرد شناخت درمانی و تحلیل رفتار متقابل از جمله دیدگاه هایی می باشند که در رابطه با حل معضلات افراد به طور کلی نتایج سودمندی داشته اند. کسانی که با شیوه های شناخت درمانی آشنا شده و قادر به تشخیص اندیشه های معقول از اندیشه های نامعقولشان می باشند یک شبه ره صد ساله پیموده اند . همان طور که در دستورالعمل های این دو نظریه مشاهده کردیم وجوه اشتراکی بین آنها یافت می شود . شیوه های فوق نه تنها به عنوان تکنیک های سودمند در مراکز مشاوره کاربرد داشته است ، بلکه آشنایی و کاربرد آن در زندگی و برخوردهای عادی خانوادگی و اجتماعی نیز فوق العاده راهگشا بوده است

آقایون به تناسب اندامتان لباس بپوشید

گرچه گفته شده که "همه ی آقایون یکسان خلق شده اند،" اما وقتی صحبت از هیکل و نوع لباس پوشیدن به میان می آید، این عقیده کاملاً اشتباه به نظر می رسد. به خاطر کمتر بودن انحنای بدن آقایان نسبت به بدن خانم ها، تفاوت اندام در آنها کمتر است. اما به هر حال باز تفاوت هایی وجود دارد. اگر بدانید که چطور با تناسب اندامتان لباس بپوشید و از پوشیدن چه مدل هایی خودداری کنید، در هر اجتماعی خوش تیپ ترین خواهید بود.
یک نکته که همیشه موقع خرید لباس های جدید باید به خاطر داشته باشید این است که برازنده بودن لباس در تنتان در درجه اول اهمیت قرار دارد. اگر یک کت زیبا و گران در تن شما مناسب به نظر نمی رسد، دیگر مهم نیست که چقدر گران باشد یا مارک آن چه باشد، چون به درد شما نمی خورد. برعکس، اگر یک کت ارزانتر خوب به تن شما بنشیند و آن قسمت هایی از بدنتان را که دوست ندارید خیلی نمایان باشد را میپوشاند، بااینکه قیمت چندانی ندارد، اما شما را خوش تیپ نشان خواهد داد. در این مقاله می خواهیم به شما آموزش دهیم که چه لباسهایی مناسب اندام شماست و هنگام خرید باید بیشتر به دنبال چه لباسهایی باشید.
● مردان قوی هیکل
▪ از پوشیدن راه راه های افقی پرهیز کنید
اگر بزرگ و جثه دار هستید و مخصوصاً در نواحی شکم کمی اضافه دارید، از پوشیدن لباسهایی با راه راه های افقی و راه راه های مورب به شدت خودداری کنید. آنچه شما باید با کمال افتخار به تن کنید، پیراهن ها و شلوارهایی با راه راه های عمودی است.
این نوع پارچه راه راه نیمرخ بدن شما را بلندتر نشان داده و لاغرتر به نظر خواهید آمد. کت و شلوارهای با راه راه باریک عمودی برای شما بهترین انتخاب است، به خصوص وقتی با یک پیراهن مشکی ساده در زیر آن سِت شود. پیراهن های راه راه عمودی باریک را هم می توانید با شلوار جین های تیره یا شلوار پارچه ای مشکی سِت کنید. برای لباس عادیتان هم می توانید به سراغ شلوارهای مخمل کبریتی تیره بروید.
▪ از پوشیدن کت هایی با دو چاک در پشت پرهیز کنید
شما باید سراغ کت هایی بروید که پشت شما را به خوبی بپوشاند. و به خصوص اگر احساس می کنید که در نواحی باسن کمی چاق هستید، باید از پوشیدن کت هایی که در پشتشان دو چاک دارند خودداری کنید، چون این نوع کت ها توجه را بیشتر به سمت باسن شما معطوف می کند. پوشیدن کت های بدون چاک پشت یا حداکثر یک چاک برای شما بهتر است.
▪ لباسهایی بخرید که اندازه و برازنده شماست
برخی به اشتباه تصور می کنند که لباسهای تنگ، لاغرتر نشان می دهد و قسمت های چاق و برآمده بدن را می پوشاند. البته این موضوع در خانم ها می تواند تا حدودی صحیح باشد، چون لباس زیر خانم ها می تواند تا حدی به آنها برای کنترل بعضی قسمت های چاق کمک کند. اما در آقایان به هیچ وجه اینطور نیست. لباسهای تنگ هیکل شما را حتی چاقی های شما را زننده تر هم نشان می دهد. از طرف دیگر برخی مردان چاق تصور می کنند پوشیدن لباسهای خیلی گشاد می تواند چاقی آنها را پنهان کند. اما آنها هم اشتباه فکر می کنند.
لباسهای خیلی گشاد فقط شما را از آنچه هستید چاق تر نشان می دهد. رمز لاغر به نظر آمدن این است که لباسهایی تن کنید که نه خیلی برایتان گشاد باشند و نه خیلی تنگ. لباس شما باید اندازه تن شما باشد.
▪ لباسهای تک رنگ بپوشید
پوشیدن رنگ های متضاد برای شلوار و پیراهن مثل سیاه و سفید بدن شما را دو قسمت می کند و میان تنه شما را بسیار بزرگتر نشان می دهد.
در عوض بهتر است رنگ لباس بالاتنه و پایین تنه خود را از رنگ های یکجور و یک فام انتخاب کنید تا لاغرتر به نظر برسید. و اگر می خواهید خیلی لاغرتر به نظر برسید سرتاپا مشکی بپوشید. اما برای اینکه دیگران فکر نکنند به مراسم ترحیم می روید، کفش یا وسایل دیگرتان را از رنگ های مختلف استفاده کنید.
▪ از پوشیدن بلوز یقه اسکی خودداری کنید
اگر سنگین و قوی هیکل هستید، به هیچ وجه بلوز یقه اسکی تن نکنید، بلوزهای یقه هفت و تی شرت، بلوزهای آستین بلند و پلوور و ژاکت برای شما مناسب تر است. به خصوص وقتی گردنتان کوتاه است، بلوزهای یقه هفت گردنتان را بلندتر نشان خواهد داد.
▪ نقش های روی لباستان را به دقت انتخاب کنید
از پوشیدن تی شرت ها و پیراهن هایی که نقش های بزرگ دارند خودداری کنید. این نوع طرح ها توجه طرف را به قسمت بالاتنه شما معطوف می کند، که اگر شکم بزرگی داشته باشید اصلاً خوشایند نیست. لباسهایی با طرح های ریز که دور از هم قرار گرفته باشند برای شما مناسب تر است.
▪ کمربند ببندید
بستن کمربند باعث می شود که قسمت کمرتان لاغرتر و جم و جورتر به نظر برسد. اما دقت کنید که خیلی آن را سفت نبندید که شکمتان بیرون بیفتد.
● مردان لاغر و قد بلند
▪ از پوشیدن راه راه های عمودی خودداری کنید
مردان قد بلند با پوشیدن راه راه های عمودی خیلی بلندتر به نظر خواهند آمد، از اینرو بهتر است لباسهای راه راه افقی انتخاب کنید. به خصوص پیراهن هایی که یک راه کلفت عمودی روی قسمت سینه دارند برای شما بسیار مناسب است چون شانه هایتان را پهن تر نشان می دهد و خوش هیکل تر به نظر خواهید رسید.
▪ از پوشیدن لباسهای تک رنگ خودداری کنید
اگر از بالا تا پایین یک رنگ بپوشید (به خصوص مشکی)، از آنچه هستید هم لاغرتر به نظر خواهید آمد. پس سعی کنید از رنگ های متضاد و مختلف در لباسهایتان استفاده کنید. باید خوشحال باشید چون دست شما در انتخاب رنگ لباس کاملاً باز است.
▪ پیراهن های اندازه خود تن کنید
پیر اهن های گشاد و آزاد دور شما موج می خورد و اصلاً مناسب شما نیست. از اینرو بهتر است پیراهن ها و بلوزهایی انتخاب کنید که اندازه تن شما باشد. اما دقت کنید لباسهای چسبان اصلاً برای شما خوب نیست چون لاغری شما را صد برابر نشان خواهد داد.
▪ کفش های پنجه گرد نپوشید
اگر واقعاً قد بلند هستید، کفش های نوک گرد باعث می شود بی تناسب به نظر بیایید. برای اینکه توازن بیشتری به هیکلتان بدهید از کفش های نوک چهار گوش استفاده کنید. وقتی موقع انتخاب کفش رسمی باشد با مشکلی مواجه نخواهید بود، اما خرید کفش های اسپرت با نوک گوشه دار کمی دشوار است، بدین منظور حتی الامکان کفش هایی بخرید که نوکشان خیلی گرد نباشد.
▪ از پوشیدن شلوار جین های تنگ خودداری کنید
شلوار جین های تنگ با اینکه در دهه ی هشتاد خیلی مُد بود، اما اصلاً برازنده شما نیست. شما بهتر است شلوار جین هایی راسته تر انتخاب کنید.
▪ از رنگ های روشن تر استفاده کنید
رنگ های روشن شما را کمی چاق تر نشان می دهد. پس بهتر است رنگ هایی مثل سفید، کرم، آبی روشن، طوسی کمرنگ، و از این قبیل انتخاب کنید.
● مردان کوتاه قد
▪ کفش های نوک مربعی انتخاب کنید
کفش های نوک تیز وقتی خوب به نظر می رسد که قدتان بلندتر باشد و شلوارتان تا حدی روی کفشتان را بگیرد. اما اگر کوتاه قد هستید، پوشیدن این نوع کفش ها شما را مثل دلقک های سیرک می کند. بهترین نوع کفش برای شما کفش های نوک گوشه دار و مربعی است.
▪ کفشتان را کمی پاشنه دار انتخاب کنید
گرچه پوشیدن کفش های با پاشنه های سنگین اصلاً زیبا نیست، اما خوب است که کفش های شما یک مقدار کمی پاشنه داشته باشد. از پوشیدن کفش های تخت باید اجتناب کنید. کفش های کمی پاشنه دار زیادی در بازار موجود است و این نوع کفش ها با هر نوع شلواری هم خوب می آید. اگر می خواهید باز هم بلندتر به نظر برسید، بهتر است از شلوارهای بلند استفاده کنید که قسمت عقب آن روی پاشنه کفشتان را بگیرد.
▪ از وسایل جانبی استفاده کنید
لوازمی مثل یک گردنبند زیبا، کراوات، یا کلاه باعث می شود که توجه افراد روی صورتتان جلب شود و کمتر متوجه هیکلتان شوند. کلاه از همه ی این ملزومات بهتر است چون قدتان را هم چند سانتی متری بلندتر می کند.
▪ از پوشیدن لباسهایی با نقش های بزرگ خودداری کنید
روی هیکل های کوتاه، نقش و نگارهای بزرگ خیلی به چشم می آید. برای شما بهتر است که لباسهایتان را با نقش های کوچک تر انتخاب کنید.
▪ شلوارهای فاق کوتاه بپوشید
شلوارهای فاق بلند برای مردان کوتاه قد چندان مناسب نیست چون باعث می شود قسمت های باسنتان را بزرگتر نشان دهد. اما شلوار فاق کوتاه پاهایتان را بلندتر نشان می دهد و باسنتان را هم بزرگ و چاق نمی کند.
▪ از کراوات های باریکتر استفاده کنید
کراوات های باریک و متوسط بدنتان را بهتر نشان می دهد. از بستن کراوات های بلند اجتناب کنید چون تناسب هیکلتان را به هم می ریزد. اگر کوتاه قد هستید بهتر است از کراوات های کوتاه تر و باریک تر استفاده کنید.
▪ آنچه برازنده شماست، تن کنید!
همه ی هیکل ها زیباست، پس از اینکه قدتان خیلی کوتاه یا خیلی بلند است نالان نباشید. شما می توانید با پوشیدن لباسهای مناسب و برازنده عیب و ایراد بدنتان را برطرف کنید. خیاطتان باید یکی از نزدیکترین دوستان شما باشد. مهم نیست قد و هیکلتان چقدر است، فقط یک خیاط ماهر می تواند برای هیکل های مختلف لباسهای متناسب بدوزد.
ممکن است دوست داشته باشید که روی مُد لباس بپوشید، اما یادتان باشد اگر در اتاق پرو دیدید که به هیکل شما برازنده نیست، اصلاً فراموشش کنید. نکاتی که در این مقاله گفته شد، موقع خرید لباس خیلی به دردتان خواهد خورد

آقایان و خانم ها اگر خوشبختی پایدار می خواهید بدانید

آقایان جوان بدانند
زنها را درک کنید تا صمیمیت فوران کند. تنها حسی که این موجود آسمانی را هراسان می کند عدم درک متقابل از سوی همسرش می باشد. همان قدر که مردان از عدم شایستگی می ترسند، زنان از این که احساسات و عواطف شان درک نشود، بیمناک هستند. اگر می خواهید شوهری نمونه باشید، باید بدانید که:
۱) زنان را درک کنید
نیازها، عواطف و حضور همسرتان را درک کنید. شما باید شادی، ناراحتی، سرزندگی و کسالت و همه حالات آنها را درک کنید.
۲) زن باید حرف بزند تا راحت شود
زنان باید صحبت کنند، آنان با صحبت کردن آرام می شوند. همین که شروع به تعریف کردن می کنند، انگار که آن مسئله به بهترین شکل حل شده است. هرگز او را از تعریف کردن و صحبت کردن، باز ندارید.
۳) گوش کنید
فراوان و فراوان به حرف هایش گوش دهید. وانمود نکنید که می شنوید بلکه با دقت به حرفها و درد دلش گوش کنید. گوش کردن به صحبت هایش بذر صمیمیت را در دل شکننده او می کارد. هنگامی که صحبت می کند صمیمانه نگاهش کنید و گوش دهید.
۴) راه حل ندهید
سریع پیشنهاد و راه حل ندهید. زن نمی گوید که شما مشکل را حل کنید. او می گوید چون تنها می خواهد که گفته شود و نمی خواهد مسئله حل شود. اگر می گوید: سرم درد می کند. نگویید برو دکتر. بگذارید به صحبتش ادامه دهد.
۵) زن به توجه شما نیاز دارد
به او توجه کنید. به نیازهایش به لباس هایش، به صورتش و آرایش جدیدش. به فعالیت های روزانه اش و به تمام صبوری هایش. وقتی وارد خانه می شوید، نگاهش کنید. به مهمانی که می روید بین مردم غرق نشوید و هراز گاهی به دنبال او نیز بگردید. هم توجه کنید و هم به آنها فضا بدهید. او کفش تازه خریده و به شما می گوید، چطوره؟ و شما می گویید: خوبه! او خودش هم می داند که کفش خوبی خریده است. چیزی بیش از اینها می خواهد. او باید بشنود که: به پاهای تو فوق العاده است.
۶) زن دوست دارد مرد مقتدر باشد
مرد نباید ضعیف باشد. زنان از تماشای قدرت همسرشان لذت می برند. مقتدر باشید. دست کم نشان دهید که مقتدرید. تلاش کنید. با شخصیت و محترم باشید. ورزش کنید. خرابی های خانه را سریع تعمیر و اصلاح کنید. مسوولیت پذیر باشید.
۷) زن دوست دارد که به او احترام بگذارید
به او احترام بگذارید. تنها خدا می داند که احترام گذاشتن به او چقدر برایش لذت بخش است. مرد و زن در جلوی در ایستاده اند. زن کیف می کند اگر شما بگویید: اول خانم ها و او جلو برود. هرگز زن را جلوی دیگران خرد نکنید. پیش بچه ها، فامیل و حتی غریبه ها با او خیلی محترمانه صحبت کنید.
۸) زن به اعتبار نیاز دارد
تنها شما می دانید که می توانید اعتبار مورد نیاز خانم ها را به آنها بدهید. زن را یکی از معتبرترین و شاید دقیقا معتبرترین فرد خانواده معرفی کنید. البته بدون لطمه زدن به شخصیت خودتان.
۹) به همسرتان قوت قلب دهید
به او اطمینان دهید. به او بگویید که دوستش دارید. بگویید که همیشه حمایتش می کنید و تنهایش نمی گذارید. بگویید که او یک کانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد. قوت قلب، یک بمب صمیمیت است. این قوانین بسیار ساده، اما مهم را اجرا کنید، خواهید دید که صاحب بهشت روی زمین خواهید شد!
● خانم ها! اگر خوشبختی پایدار می خواهید بدانید که...
به مردان قدرت دهید، تا صمیمیت فوران کند، مرد موجودی عاشق قدرت است. مرد از این که قدرتمند باشد حظ می کند. در آسمان اوج می گیرد و شما را نیز همراه خود می برد. از این که توانا باشد یا احساس توانایی کند ، لذت می برد. تا وقتی به گشتن این احساس در مردان مشغولید، بدانید که تنها می توانید خواب خوشبختی را ببینید.
اگر قدرت مرد را نادیده بگیرید و یا از آن انتقاد کنید بدانید که دیگر پری رویاهایش نخواهید بود. او به دنبال کسی است که به قدرت هایش ایمان داشته باشد و حتی ضعف هایش را در جهت تقویت توانایی هایش مثبت جلوه دهد. پس مراقب باشید و بدانید که:
۱) اگر خودتان دارای درآمد هستید
هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نکشید. حتی اگر درآمد بیشتری دارید هرگز به روی خودتان هم نیاورید. بگذارید همسرتان احساس کند که همه چیز در دست اوست و اداره امور مالی خانواده به دست قدرتمند همسرتان اداره می شود.
۲) مطلقا او را با کسی مقایسه نکنید
نگویید شوهر خواهرم دوتا خانه دارد. فلانی این قدر درآمد دارد و تو همیشه مثل گداهایی. اگر واقعا به بهبود اوضاع مالی فکر می کنید او را برای تلاش بیشتر تشویق کنید. انتقاد دشمن صمیمیت است.
۳) تو بی عرضه ای! فاتحه خواندن بر صمیمیت است
تو بی عرضه ای! یعنی فرو ریختن مرد. یعنی به دست خود خانه را خراب کردن. هر مفهوم مشابه تو بی عرضه ای فاتحه ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است.
۴) شوهر خود را حلال مشکلات بدانید
مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کندو تایید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است.
۵) به مردان اندرز ندهید و نصیحت نکنید
مردها دوست دارند که مشکلاتشان را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمی گوید یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل و فصل کند و در صورت لزوم با شما در میان می گذارند. با نصیحت نکردن، زندگی خود را عاشقانه کنید.
۶) سکوت مردان را نشکنید
این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد ساکت است، مدام به سمت آنها می روند و با آنها حرف می زنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. سکوت طولانی در زنان ممکن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مورد مردها این طور نیست.
۷) به مردان فضا بدهید.
گاهی شوهر خود را رها کنید تا با خود خلوت کند. با دوستانش به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند! مدام دنبال او نباشید فضای رها شدن، این چیزی است که آنها گاهی به آن نیاز دارند. اگر به آنها این فضا را هدیه کنید، آنها نیز به شما عشق می ورزند.
۸) مرد دوست دارد که از او قدردانی شود
تشکر به مرد قدرت پرواز می دهد. از هر کار کوچکی که برای شما انجام می دهد، تشکر و قدردانی کنید تا او نیز بی حساب به شما عشق بورزد.
۹) مرد باید تایید شود
توانایی های همسرتان را تایید و مدام تاکید کنید او صاحب بهترین توانایی ها و شایسته ترین شوهر است و تایید مردها یعنی فوران صمیمیت.
۱۰) باید مورد اطمینان باشد
به او اعتماد کنید. با اطمینان خاطر به این که او می تواند و شما نیز می توانید به راحتی بسیاری از کارها را به او بسپارید.
۱۱) مردها را تشویق کنید
مرد عاشق تشویق است. کف زدن ها را فراموش نمی کند و پشت او زدن به علامت تشویق را حس می کند. مرد، آفرین شما را تا عمر دارد به خاطر می سپارد.
ما نیز لبخند شما را بعد از اجرای این قوانین طلایی، تا همیشه به خاطر داریم

آسیب شناسی روانی، روزنهان، سلیگمن، ترجمه یحیی سید محمدی، زمستان ۸۰ ۲- ماهنامه دنیای سلا مت، شماره ۲۵، «خودکشی یا فرار از واقعیت؟